وفقط گاهی وقتام حس پشیمونی میاد سراغم که چرا اون کارارو کردم چرا اونقدبچه بازی در اورم
وشان خودمو خونوادمو پایین اورم.اخه خدایی اینو همه م میگن که من هم به لحاظ ظاهری هم خونواده ازش سرم اونا فقط خیلی پولدارن والا بویی از خیلی چیزای دیگه نبردن فقط بلدن چن تا چن تا ماشین مدل بالا بزارن زیرپاشونو n تا خونه و مغازه داشته باشن و الانم اگه کارمتد بانک بشه به جای باباش میزارنش چون کارمند بانکه باباشو سهمیه شهیدیم دارن.خلاصه واقعا نمیدونم ازچیش خوشم اومد شاید واقعا حرفاو تعریفای مامانش منو کشوند تو اون فضا چون از اول دبیرستان مامانش پاپیچم بود.من از خودم تعریف نمیکم اما از سوم راهنمایی خواستگار داشتم الانم هرموقع میرم بیرون حتما یکی سبز میشه و شاید تقریبا کل محل هرکی منو دیده به نوعی منو برا پسرشون یافامیلشون خواستکاری کردن تو خیابونم که بماند میان از مامانم میپرسن! و اینامنو میسوزوند که من این طوریم چرا اون این کارو کرد بدی من چی بود اخه من با وجود اینا دختر ساده ایم یعنی لصلا ارایش نمیکنم وتا حالا حتی دست به ابرمم نزدم هرچی دارم از خودمه و جلف نیستم اما اون باهام اون طوری کرد!!