به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 8 نخستنخست 12345678 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 72
  1. #11
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    دوشنبه 04 مهر 01 [ 02:59]
    تاریخ عضویت
    1393-11-15
    نوشته ها
    823
    امتیاز
    34,196
    سطح
    100
    Points: 34,196, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    3,683

    تشکرشده 2,882 در 761 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    235
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط یه بنده خدا نمایش پست ها
    سعی میکنم خلاصه بگم من تو خدمتم بود کهازدواج کردم یک ساله عقدمون تو خدمت گذاشت بعد از خدمت هم بلافاصله تحت فشارخانواده همسرم بودم برای شغل که تو این مدت چند تا کارم عوض کردم خانواده خانممعلاوه بر وام ازدواج یه وام دیگه هم گرفتن و قسطاشو من میدادم ولی یه ریال اینپولو من ندیدم خودشون پولو برداشتن یه پول دیگه هم خودشون روش گذاشتن و رفتن یهخانه مشترک با خاله خانمم خریدن و دو دانگ آن به اسم خانمم شد و 4 دانگ به اسم خالهتو این یک سال اخیر منم در آمد ثابتی نداشتم و بیشتر در امد من صرف دادن قسطوامی میشد که خودم پولشو ندیدم وبا لطایف الحیل منو گول زدن و گفتن حانه خریدیممنتها به اسم خانمت......
    حالا این اواخر دایم سرکوفت میزدن که خانواده ما دارن چندمیلیون جهیزیه میگیرن وشما چکار کردین؟؟؟؟ یا مثلا چرا با دست خالی اومدیخواستگاری ؟؟؟؟ در حالیکه از روز اول وضعیت مالی منو میدونستند که سربازی بیشنیستم....
    فعلا تا اینجا براتون گفتم اگه چیز دیگری نیازه بگین تا تعریف کنم....
    سلام آقای بنده خدا ، آرامشتونو حفظ کنید و یکم زمان بگذارید و سعی کنید تا حداقل از اینجا به بعد مشکلی پیش نیاد(مادرتون زنگ بزنه حرفایی بزنه که بدتر شه خواهرتون زنگ بزنه و....)

    میشه قضیه بالا رو اینطور تعریف کرد ؛ از زبون همسرتون(یادتون باشه قصد ما کمک به شماست)

    خانمی هستم که 2سال عقدم ، یکسال منتظر بودم همسرم خدمت خود را کامل کند ، وقتی جواب مثبت دادم با این دیدگاه جواب دادم که خیلی از مردان موفق اول زندگی اوضاع مالی درسی نداشته اند بلکه جوهره ی کار داشته اند ، من هم معیارم مردی کاری و فعال بود به امید پیشرفت پله کانی، مردی که حمایتم کند ، مردی که آرامشم را تامین کند تا من آن آرامش را به او و خانه ام منتقل کنم

    اما بعد از اتمام خدمت همسرم او ازین شاخه به آن شاخه میپرید محل کارش را عوض میکرد و از من توقع صبر داشت ، من هم ازو توقع صبر در کار و تلاش داشتم ، او هرروز یکجا استخدام میشد و من از نامزدی خسته شده بودم اما آینده ای هم در کنار او نمیدیدم
    از طرفی همسرم اراده ای از خود نداشت و تمام کارهای ما زیر نظر خواهرش بود تا حدی که من به خواهرش اوستا میگویم ، تصمیم گرفتم برای اینکه حداقل به لحاظ مالی کمی جلو باشیم یک سرمایه کوچک که از بین نرود جمع کنم پس پول وام ازدواج همسرم را برداشتم و مقداری از خانواده ام قرض کردم و 2دانگ از خانه ای را که خالم میخواست بخره ، خریدم و بنام خودم کردم (دوست داشتم این خانه به نام همسرم باشد اما بخشی از هزینه اش را خانواده ام داده بودند و از طرفی از بنام زدن خانه به نام همسرم میترسیدم) تمام فراز و نشیبهای دوران عقد را تحمل کردم به امید اینکه برویم به خانه خودمان و زندگیمان درست شود اما در آخرین لحظه همسرم جلوی خانواده اش من و خانواده امو بدجوری خورد کرد ، انقدر دلمو زده که دیگه نمیخوام ادامه بدم

    ببخشید زیاد شد ولی این زاویه رو هم ببینید
    ای خواجه درد نیست... وگرنه طبیب هست

    ای بی خبر.. از خورشیدِ پشتِ ابر !



  2. 7 کاربر از پست مفید گیسو کمند تشکرکرده اند .

    khaleghezey (سه شنبه 28 مهر 94), maryam240 (پنجشنبه 06 خرداد 95), mohamad.reza164 (دوشنبه 04 آبان 94), فدایی یار (چهارشنبه 29 مهر 94), نیکیا (سه شنبه 28 مهر 94), بابک 1369 (جمعه 10 اردیبهشت 95), راویس (سه شنبه 28 مهر 94)

  3. #12
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 19 دی 96 [ 18:47]
    تاریخ عضویت
    1390-2-27
    نوشته ها
    66
    امتیاز
    5,847
    سطح
    49
    Points: 5,847, Level: 49
    Level completed: 49%, Points required for next Level: 103
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second Class5000 Experience Points
    تشکرها
    39

    تشکرشده 23 در 15 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط گیسو کمند نمایش پست ها
    سلام آقای بنده خدا ، آرامشتونو حفظ کنید و یکم زمان بگذارید و سعی کنید تا حداقل از اینجا به بعد مشکلی پیش نیاد(مادرتون زنگ بزنه حرفایی بزنه که بدتر شه خواهرتون زنگ بزنه و....)

    میشه قضیه بالا رو اینطور تعریف کرد ؛ از زبون همسرتون(یادتون باشه قصد ما کمک به شماست)

    خانمی هستم که 2سال عقدم ، یکسال منتظر بودم همسرم خدمت خود را کامل کند ، وقتی جواب مثبت دادم با این دیدگاه جواب دادم که خیلی از مردان موفق اول زندگی اوضاع مالی درسی نداشته اند بلکه جوهره ی کار داشته اند ، من هم معیارم مردی کاری و فعال بود به امید پیشرفت پله کانی، مردی که حمایتم کند ، مردی که آرامشم را تامین کند تا من آن آرامش را به او و خانه ام منتقل کنم

    اما بعد از اتمام خدمت همسرم او ازین شاخه به آن شاخه میپرید محل کارش را عوض میکرد و از من توقع صبر داشت ، من هم ازو توقع صبر در کار و تلاش داشتم ، او هرروز یکجا استخدام میشد و من از نامزدی خسته شده بودم اما آینده ای هم در کنار او نمیدیدم
    از طرفی همسرم اراده ای از خود نداشت و تمام کارهای ما زیر نظر خواهرش بود تا حدی که من به خواهرش اوستا میگویم ، تصمیم گرفتم برای اینکه حداقل به لحاظ مالی کمی جلو باشیم یک سرمایه کوچک که از بین نرود جمع کنم پس پول وام ازدواج همسرم را برداشتم و مقداری از خانواده ام قرض کردم و 2دانگ از خانه ای را که خالم میخواست بخره ، خریدم و بنام خودم کردم (دوست داشتم این خانه به نام همسرم باشد اما بخشی از هزینه اش را خانواده ام داده بودند و از طرفی از بنام زدن خانه به نام همسرم میترسیدم) تمام فراز و نشیبهای دوران عقد را تحمل کردم به امید اینکه برویم به خانه خودمان و زندگیمان درست شود اما در آخرین لحظه همسرم جلوی خانواده اش من و خانواده امو بدجوری خورد کرد ، انقدر دلمو زده که دیگه نمیخوام ادامه بدم

    ببخشید زیاد شد ولی این زاویه رو هم ببینید
    حالا به نظر من فقط یه جاشو اشتباه گفتی که توی مورد اشتغال گاهی هم اونا منو ازین شاخه به اون شاخه هدایت میکردن به امید شغل بهتر
    بعدشم یه سوال دیگه اینهایی که گفتی میتونن دلیل موجهی باشن برای خانم که بگه من زندگیمو نمیخوام؟؟؟؟ منظورم از نگاه دادگاه وقانونه ؟؟؟؟ واگه هست حق طلاق که با مرده چی میشه؟؟؟؟

  4. #13
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 19 آذر 95 [ 01:34]
    تاریخ عضویت
    1392-8-23
    نوشته ها
    503
    امتیاز
    6,319
    سطح
    51
    Points: 6,319, Level: 51
    Level completed: 85%, Points required for next Level: 31
    Overall activity: 5.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    405

    تشکرشده 1,144 در 414 پست

    Rep Power
    77
    Array
    همونطور که هر مرد معمولی از دوره نوجوونی هدفش اینه که صاحب شغل خوبی بشه تا بتونه خانواده تشکیل بده؛ هر دختر معمولی هم از همون کودکی آرزو داره "عروس" بشه. یعنی همون شب براش رویاس. برخی از آقایون خیلی راحت همین یک رویا رو خراب میکنن. با دادن این اختیار به دیگران که در مورد جز به جز مراسم تصمیم بگیرن.
    بدون اغراق میگم مردی که برای یک فانتزی ساده و دستیافتنی اما مهم همسرش هیچ ارزشی قائل نباشه، مرد زندگی نیست.
    برای درکش فرض کنید شما بعد از سالها با کلی قرض و وام میتونید ماشین مورد علاقتون رو بخرید اما یکی بهتون تکلیف کنه که رنگش باید صورتی و نارنجی باشه و روکش صندلیش خال خالی. شاید بدم نشه اما قطعا شما رو ناراحت میکنه. ماشین رو میشه عوض کرد اما عروسی یک بار هست و عواقبش هم یک عمر.
    جایی اشاره کرده بودین که گفتند خونواده شما(نه شخص شما) چرا هزینه‌ای نمیکنند. به عبارتی اگر خونواده حمایت مالی نمیکنن، حداقلش اینه که دخالت هم نکنند.
    این مشکل به نظر نمیرسه مال یک روز قبل از عروسی باشه و احتمالا ریز ریز روی هم جمع شده تا به اینجا رسیده.
    نگفتید چند وقت از جریان میگذره اما به نظرم بعد از چنین اتفاقاتی، لازمه حداقل یک ماه زمان بدید تا هم ایشون کمی خونسردیشون رو به دست بیارن و فکری برای زندگیشون بکنن، هم شما واقع بینانه به قضیه نگاه کنید و تصمیم صحیحی بگیرید.

  5. 5 کاربر از پست مفید mahasty تشکرکرده اند .

    maryam240 (پنجشنبه 06 خرداد 95), فدایی یار (چهارشنبه 29 مهر 94), نیکیا (سه شنبه 28 مهر 94), میشل (چهارشنبه 29 مهر 94), بابک 1369 (جمعه 10 اردیبهشت 95)

  6. #14
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 19 دی 96 [ 18:47]
    تاریخ عضویت
    1390-2-27
    نوشته ها
    66
    امتیاز
    5,847
    سطح
    49
    Points: 5,847, Level: 49
    Level completed: 49%, Points required for next Level: 103
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second Class5000 Experience Points
    تشکرها
    39

    تشکرشده 23 در 15 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط khaleghezey نمایش پست ها
    دوست عزیز هرچقدر اطلاعات از خودت و همسرت و خانواده ها و اتفاقاتی که افتاده بدی راهنمایی در قبالش دریافت میکنید.
    قرار نیست که پولی پرداخت کنی که اینجور یخلاصه مینویسی یه اطلاعات کامل بده
    1.سن خودت و همسرت
    2.بچه چندم خانواده هستید هم شما و هم همسرتان یک صورت وضعیت در مورد خواهربرادر های خودتان و ایشون
    3.از نظر تحصیلی شما و همسرتان
    4.خانواده های دوطرف مقداری توضیح بدهید از نظر اقتصادی و فرهنگی و جایگاه اجتماعی
    5.معیارهای شما برای انتخاب ایشون
    6.خصوصیات مثبت و منفی خودتان و ایشون حداقل 3 مورد باشه لطفا با توضیح
    7.چندتا مثال بزنید از اتفاق هایی که باعث مشکلات بین شما و همسرتان و خانواده های دوطرف شده
    8.آیا شما قولی داده بودید در زمان خواستگاری که الان در انجام دادنش کوتاهی کرده باشید از نظر مالی بخصوص
    1- من 27 خانم 24
    2- من اولی با یه خواهر مجرد کوچکتر و خانمم دومی با یه خواهر مطلقه بزرگتر
    3- من لیسانس خانم فوق دیپلم
    4- از لحاظ اقتصادی اونا تاحدی بهترن اما نه خیلی با تفاوت زیاد از نظر فرهنگی ما مذهبی تریم
    5- بیشتر زیبایی
    6-مثبت من با غیرت بودن نداشتن حتی یک دوست دختر قبل از ازدواج دقیق و منظم بودن منفی من زودرنجی زود باوری تا حدی ظاهر بینی و گوشی بودن
    مثبت خانمم خوش سر و زبان شاد و خنده رو بودن البته نه هر روز و هر ساعت اجتماعی بودن ومنفی ایشون غرور زیاد زود رنجی و تا حدی گوشی بودن وچشم وهم چشمی کردن
    7- مثلا برای اماده سازی منزل از طرف ما به دلیل مشکلات مالی پدرم تا حدی تاخیر افتاد که باعث رنجش اونا شد ضمن اینکه از یکسال قبل سر قضیه امر به معروفی که پدرم بهش کرده بود با خانواده ما قهر بود وخونه ما نمیومد فقط من میرفتم اونجا
    8- فکر نمیکنم چیزی یادم نمیاد

  7. کاربر روبرو از پست مفید یه بنده خدا تشکرکرده است .

    میشل (چهارشنبه 29 مهر 94)

  8. #15
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    دوشنبه 04 مهر 01 [ 02:59]
    تاریخ عضویت
    1393-11-15
    نوشته ها
    823
    امتیاز
    34,196
    سطح
    100
    Points: 34,196, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    3,683

    تشکرشده 2,882 در 761 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    235
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط یه بنده خدا نمایش پست ها
    حالا به نظر من فقط یه جاشو اشتباه گفتی که توی مورد اشتغال گاهی هم اونا منو ازین شاخه به اون شاخه هدایت میکردن به امید شغل بهتر
    بعدشم یه سوال دیگه اینهایی که گفتی میتونن دلیل موجهی باشن برای خانم که بگه من زندگیمو نمیخوام؟؟؟؟ بله خیلیها توی همین تالار هستن که دقیقا با این دلایل تصمیم به جدایی گرفتن ، منظورم از نگاه دادگاه وقانونه ؟؟؟؟ واگه هست حق طلاق که با مرده چی میشه؟؟؟؟

    بله حق طلاق با شماست و همسرتون هییچجوره نمیتونه ازتون جدا شه اگر شما صبر ایوب داشته باشید

    اما ایشون اگه خیلی بریده باشه اول با بیخیالی بعد خواهش بعد با تهدید بعد با به اجرا گذاشتن مهریه ووو... شما رو خسته میکنه تا مجبور به طلاق شید،

    آیا خونه ای که قرار بود توش زندگی کنید همون خونه ایه که 2دانگش به نام همسرتونه ؟ دادگاه به این موضوع که مرد باید یک سرپناه داشته باشه تاکید داره در غیر این صورت یعنی تا وقتی که شما مسکن(اجاره یا خرید) نداشته باشید به سختی میتونید الزام به تمکین بگیرید(تمکین یعنی همسرتون بیاد سر زندگیش و از شما تمکین کنه) که بیشتر از اینو باید از وکیل بپرسید.

    حالا شما همسرتو دوست داری؟ خانوادتون چقدر بهشون گیر میدادن یا دخالت میکردن؟ (اگه وسایل مربوط به خونه عروس و داماد بدون در نظر گرفتن سلیقه عروس باشه و صرف تصمیم خانواده شما اینم دخالت محسوب میشه و تا موارد فاجعه بارتر)
    بهتره هر چیزی که میتونه منجر به این بشه که شما رانمایی بهتری بگیری و 1درصد به زندگیتون کمک شه بگید ، کسی که شما رو نمیشناسه حتی اگه سرزنش هم شدید از لابلاش به تجربیات طلایی ای میرسید

    حالا باید چی کار کنید؟ اول مشاوره پیش یه متخصص ، ما که مشاور نیستیم ، همین خط خطیام از اندک تجربیاتمونه ،
    اما
    هنوز زوده بخواید برید دادگاه و دادگاه کشی ، اول راههای بهترو راحتترو برید
    خودتون بنشینید هر شغلی که تا حالا حتی 1دقیقه هم بهش فکر کردید روی کاغذ بنویسید ، مثلا میشه 20 تا ، اون 20مورد رو شروع کنید یکی یکی بررسیش کنید ، از صاحبای اون شغلا بپرسید بازار و علاقه و استعدادتونو بسنجید ، باور کنید بیشتر از 1ماه طول نمیکشه در عوض شما یه هدف شغلی پیدا کردید ،

    بعدش برید سراغ اون شغل و هر مرحله ایش که باشید ساده ناشی نیمه ماهر ماهر مثل کنه بچسبید بهش و یه پله یه پله جلو برید ، اگه میتونید یه پولی برای اجاره خونه جور کنید عالی میشه ، (ولی اگه قرار بوده برید توی همون خونه همسرتون فعلاخونه اجاره نکنید)

    بعد اشتباهات خودتونو بپذیرید و اینجا مقاله بخونید ، اون وقت با دست پر برید با خود همسرتون صحبت کنید ، بالاخره یه راهی برای صحبت با ایشون هست (من همین الان اراده کنم رئیس جمهورو ببینم شده برم جلوی خونشون بخوابم و وقتی بادیگارداش اومدن داد بزنم بگم اومدم ببینمت ولی به این هدف میرسم چه برسه به همسرتون که که حق شماست باهاش صحبت کنید)

    بایت اشتباه نکرده عذرخواهی نکنید ، التماس اصلا اصلا چون خیلی اشتباهه به شرطی که قاطع باشید ، منصف باشید ، منطقی باشد و دست پر باشید اما اگه اشتباه کردید عذرخواهی کنید ، خودتونو اصلاح کنید مطمئن باشید شیرین کردن زندگی خیلی خیلی راحته
    هیچ زنی از مرد بی اراده خوشش نمیاد ، از مرد بیکار از مردی که نتونه از حق خودش درست دفاع کنه و از همسرش حمایت کنه

    برادر من اگه زندگیتونو دوست دارید به نکات بالا همشون باهم (گلچین نکنید)، توجه کنید و عمل کنید با حرف و نشستن و واسطه فرستادن چیزی درست نمیشه (به عمل کار برآید) ، و بدونید آسمون هرجا باشید همین رنگه این شما هستی که زندگیتو و آیندتو میسازی ، از شما حرکت و از خدای بزرگ روزی ده و مهربان هم حرکت.
    ای خواجه درد نیست... وگرنه طبیب هست

    ای بی خبر.. از خورشیدِ پشتِ ابر !



  9. 2 کاربر از پست مفید گیسو کمند تشکرکرده اند .

    baitollah-abbaspour (چهارشنبه 29 مهر 94), نیکیا (سه شنبه 28 مهر 94)

  10. #16
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 13 اردیبهشت 96 [ 22:34]
    تاریخ عضویت
    1392-2-27
    نوشته ها
    126
    امتیاز
    4,516
    سطح
    42
    Points: 4,516, Level: 42
    Level completed: 83%, Points required for next Level: 34
    Overall activity: 5.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First ClassVeteran
    تشکرها
    49

    تشکرشده 97 در 48 پست

    Rep Power
    26
    Array
    یه سوال باباتون چه امر به معروفی کرده بودن که یکسال نیومدن خونتون ایشون؟؟؟

  11. 3 کاربر از پست مفید الهه4 تشکرکرده اند .

    baitollah-abbaspour (چهارشنبه 29 مهر 94), khaleghezey (سه شنبه 28 مهر 94), بابک 1369 (جمعه 10 اردیبهشت 95)

  12. #17
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 29 بهمن 01 [ 12:00]
    تاریخ عضویت
    1391-12-24
    نوشته ها
    1,690
    امتیاز
    42,348
    سطح
    100
    Points: 42,348, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassVeteranOverdrive25000 Experience Points
    تشکرها
    6,932

    تشکرشده 6,903 در 1,648 پست

    Rep Power
    348
    Array
    یه بنده خدای عزیز،

    اگه مسائل دقیقا به همین شکلی باشه که بیان کردید، نظر من اینه که در این شرایط صبور باشید و دیگه اقدامی در جهت آشتی نکنید. نه شما و نه خونوادتون. اجازه بدید هیجانات فروکش کنن و ببینید اونها چه اقدامی می کنن.

    بعد از آروم شدن شرایط می تونید تمایل خودتون رو برای گفتگو و علت یابی، زیر نظر مشاور خانواده، ابراز کنید. و البته باید قاطع و عاقلانه برخورد کنید و پایه های زندگیتون رو محکم بنا کنید.

    اینکه یک خانوم بخاطر چنین مسائلی دل آزرده بشه، کاملا قابل درکه. اما اینکه یک قدم قبل از مراسم عروسی، مراسم رو به هم بزنه، جای تامل داره.

    و اینکه خونوادش در این امر همراهیش کنند هم خیلی جای تامل داره.

    بنابراین صبور باشید و خونوادتون رو هم به صبر دعوت کنید، شاید خیر شما و اون خانوم در همین اتفاقیه که افتاده.

    مراقب باشید که خونوادتون هم به دعواها دامن نزنن. از قبل باهاشون هماهنگ کنید که در صورت هر اقدامی از طرف اونها و واسطه شدن هر فردی، فقط "بررسی موضوع زیر نظر مشاور خانواده" رو پیشنهاد بدن و مکالمات رو کوتاه کنن. به اطرافیان هم (شامل خاله و عمو و ...) در صورت سوال کردنشون، بگید چنین قصدی داریم و اجازه دخالت به کسی ندید. سعی کنید فضای هیجانی اطرافتون آروم بشه تا بتونید با دید باز مسائل رو بررسی کنید.


    گیسو کمند عزیز، احتراما شما رو هم به صبوری در این انجمن دعوت می کنم. در اینصورت نه خودتون اینقدر حرص می خورید و نه خدای نکرده به دیگران مدیون می شید. پست یازده شما نقض کننده ی همه مواردی هست که در فایل (کلید مرد) می تونید گوش کنید. انتقال این احساسات به یک مرد باعث نمی شه به سمت همسرش برگرده و خطاهاش رو جبران کنه، بلکه خدای نکرده می تونه اون رو از رابطه ش دلسرد کنه. البته امیدوارم آقای یه بنده خدا زاویه دید شما رو به همسرش تعمیم نده، و در یک فضای امن و مناسب مسائل رو با کمک یک مشاور ریشه یابی کنه.

    هر اتفاق بدی، یه اتفاق خوبه...


    ویرایش توسط میشل : سه شنبه 28 مهر 94 در ساعت 20:55

  13. 2 کاربر از پست مفید میشل تشکرکرده اند .

    baitollah-abbaspour (چهارشنبه 29 مهر 94), یه بنده خدا (چهارشنبه 29 مهر 94)

  14. #18
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 19 دی 96 [ 18:47]
    تاریخ عضویت
    1390-2-27
    نوشته ها
    66
    امتیاز
    5,847
    سطح
    49
    Points: 5,847, Level: 49
    Level completed: 49%, Points required for next Level: 103
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second Class5000 Experience Points
    تشکرها
    39

    تشکرشده 23 در 15 پست

    Rep Power
    0
    Array
    خانواده من میکن که بهتره تا بعد عاشورا تاسوعا صبر کنیم بعد با یه بزرگتر بریم خونشون صحبت کنیم
    راستی بچه ها پنج شنبه شب نذری دارن به نظرتون یه جوری و با یه بهونه ای خودمو بزارم اونجا یا بهتره نرم اونجا از دید شما؟؟؟

  15. #19
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 05 آبان 00 [ 02:20]
    تاریخ عضویت
    1393-4-25
    نوشته ها
    357
    امتیاز
    17,344
    سطح
    83
    Points: 17,344, Level: 83
    Level completed: 99%, Points required for next Level: 6
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    3,156

    تشکرشده 742 در 286 پست

    Rep Power
    77
    Array
    من یه برادر مجرد دارم بخدا قسم اگر بخواد ازدواج کنه از همون قبل از عقد به برادرم میگم هیچوقت از قیافه و دستپخت و اخلاق من پیش زنت تعریف نکن.هر زمان هم که خانومت پشت سر من حرف زد همیشه طرف زنت باش. اون با هزار امید و ارزو با تو ازدواج کرده میخاد خانوم خونه ات بشه نکنه به خاطر ما اذیتش کنی... من واقعا نمیفهمم بعضی از خواهرشوهرا رو... خانم خوب به فکر ازدواج و شوهر و زندگی خودت باش. چیکار داری به زندگی برادرت؟
    به هیچ عنوان مادر یا خواهرتون رو واسطه نکنید. خواهرتون حق نداره راجع به ربان گوشه ی سفره ی عقد هم نظر بده. البته حق داره که نطر بده اما نظرش لزوما نباید اعمال بشه. ایشالا هر وقت که خواهرتون خودش خواست ازدواج کنه بره برای خودش خنچه ی عقد انتخاب کنه. تمامی انتخاب های عروسی باید با نظر شما و همسرتون باشه اگر به خونوادتون اجازه ی کوچکترین دخالت نابه جایی بدید تبعاتش رو هم باید بپذیرید.
    شما حق دارید خواهرتون رو دوست داشته باشید و بهش احترام بذارید اما محترمانه و البته قاطعانه بهش بفهمونید که حق دخالت نوی زندگی شما رو نداره. در رابطه با مشکل فعلی هم به نظرم اول باید مقالات سایت رو بخونید و اطلاعاتتون رو بالا ببرید وگرنه اگه اینبار هم آشتی کنید با کوچکترین اختلافات بعدی دوباره وضعیت همینی میشه که الان هست...
    ویرایش توسط نیکیا : چهارشنبه 29 مهر 94 در ساعت 16:38

  16. 6 کاربر از پست مفید نیکیا تشکرکرده اند .

    kimia fall (پنجشنبه 30 مهر 94), گیسو کمند (چهارشنبه 29 مهر 94), میشل (چهارشنبه 29 مهر 94), آی تک (چهارشنبه 29 مهر 94), اثر راشومون (چهارشنبه 29 مهر 94), بابک 1369 (جمعه 10 اردیبهشت 95)

  17. #20
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 19 دی 96 [ 18:47]
    تاریخ عضویت
    1390-2-27
    نوشته ها
    66
    امتیاز
    5,847
    سطح
    49
    Points: 5,847, Level: 49
    Level completed: 49%, Points required for next Level: 103
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second Class5000 Experience Points
    تشکرها
    39

    تشکرشده 23 در 15 پست

    Rep Power
    0
    Array
    دوستان دیروز رفتم دادگاه و حکم الزام به تمکین را ثبت کردم چون دیدم نه از راه واسطه جواب میگیریم نه از نامه نگاری نه از طریق مراجعه حضوری به منزلشون خانمم که میگه دیگه نمیخوامت اما هنوز شک دارم که از ته دل میگه یا نه؟؟؟؟
    امیدوارم قانون بتونه مشکلمون را حل کنه


 
صفحه 2 از 8 نخستنخست 12345678 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. نکات برگزاری مراسم عروسی
    توسط melalceremony در انجمن نامزدی و عقد
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: دوشنبه 17 آبان 95, 13:43
  2. سه ماهه عروسی کردیم و احساسم به شوهرم سرد شده.فقط تظاهر میکنم حالم خوبه
    توسط nasmas در انجمن اختلاف و دعوا با خانواده همسر
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: پنجشنبه 30 اردیبهشت 95, 20:11
  3. قهر خانواده همسرم قبل عروسی و اکنون سعی در برقراری رابطه و آشتی بعد عروسی
    توسط نازگل71 در انجمن اختلاف و دعوا با خانواده همسر
    پاسخ ها: 29
    آخرين نوشته: شنبه 22 اسفند 94, 12:20
  4. اختلاف با همسر درمورد محل زندگی بعد عروسی
    توسط بهار67 در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 15
    آخرين نوشته: سه شنبه 29 بهمن 92, 10:29
  5. مشکلات عروسی
    توسط bita65 در انجمن سایر سئوالات مربوط به ازدواج
    پاسخ ها: 11
    آخرين نوشته: پنجشنبه 12 دی 92, 17:40

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 13:15 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.