نوشته اصلی توسط
ستاره زیبا
سلام اقای نابخشوده شما سال 88 با خانومت دوستبودی تا 93 که ازدواج کردی چطور ایشون نشناختی؟؟؟؟؟ اینکه میگی من قبول نداره یا تمام ایرادهایی که از ایشون در پست لا گفتین رو درون 4_5سال ندیده بودین؟؟؟؟
البتهخودتون گفتین ادم تندی هستین و......... پس یکطرفه نیاید به قاضی رفت که چرا ناگهان خانومت خاستار جدایی شده لطفا نگین که تو ازدواج بد شانسین نه شما و خانومت به احتمال قوی مهارتهای ارتباطی رو نمیدونین برا جدایی همیشه وقت هست پس یکم مطلب و مقاله تو سایت بخونیین تا بدونین با خانومت چطور رفتار کنیالبته چون خانومت دسترس نیست فقط به شما گفتم ولی سعی کن اگه واقعا جدا ازایشون برات از لحاظ مادی و معنوی صدمه میزنه روابط زناشویی رو یاد بگیری ولی دسترس ترین کار محبت کردنه اگه ایشون همون محبتهای دوران دوستی رو از شما ببینه بازم جذبت میشه و برمیگرده
به نظر من جدایی برای شما که ازدواج دوم هست بسار سنگین تمام میشه پس تلاشت رو بکن تا دوباره جذبش کنی
لطفا از خصوصیات خوب وبد خودت و همسرت کامل بگو تا دوستان بیشتر راهنمایی کنن
در مورد ارتباط با خونوادت حتما به خانومت این اطمیان رو بده که ایشون اولویت اول زندگیت هست و بگو هروقت دوست داری شما خونشون برو ولی همونطور که شما دوست داری به خونوادت سر بزنی منهم باید
البته فعلا شما رابطت رو با همسرت قوی کن تا جذبت بشه و حرف جدایی نزنه بعد میریم سراغ تک تک مشکلات هردو
البته تاپیک اسیر سرنوشت رو بخون بدردت میخوره
علاقه مندی ها (Bookmarks)