سلام به همه
طرف من اول هفته به من گفت که مادرش موافقت کرده برای ازدواج.گفت فردا تماس میگیرن با خونواده من
منم خیلی خوشحال شدم
فردا گفت مادرم دبه کرده میگه زنگ نمیزنم منم گفتم دروغ میگی اینا حرفای خودته
ایشون وقتی داشت با مادرش حرف میزد به منم زنگ زد که حرفاشونو بشنوم
من دیروز بهش گفتم اگه توانایی راضی کردن خانوادتو نداری جدا شیم
گفت تا اخر هفته به من فرصت بده
امروزم زنگ زد که من حرفاشو با مادرش بشنوم
مادرش قبول کرد که زنگ بزنه اما خواهرش نظرشو زد خواهرش از من بدش میاد
طرفم بهشون گفت من دیگه کاری بهتون ندارم از این لحظه شما برای من مردین و از خونه زد بیرون
این زن واقعا مشکل داره
من الان بایدچیکارکنم؟بخدا دارم سکته میکنم انقد حرص خوردم
باید بمونم بپاش؟باید ترکش کنم؟باید /یکارکنم؟دارم دق میکنم
علاقه مندی ها (Bookmarks)