به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 3 از 3 نخستنخست 123
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 25 , از مجموع 25
  1. #21
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 17 شهریور 00 [ 16:19]
    تاریخ عضویت
    1394-6-10
    نوشته ها
    262
    امتیاز
    9,650
    سطح
    65
    Points: 9,650, Level: 65
    Level completed: 43%, Points required for next Level: 400
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    431

    تشکرشده 376 در 164 پست

    Rep Power
    53
    Array
    عزیزم بنظرم شما برای درمان افسردگیتون حتما اقدام کنین
    چرا ایشون غذا میپزن؟یعنی چی که دوست ندارین؟
    مشکل اینجاست که 1شما افسرگی دارین2اوایل ازدواج سنتی معلومه که کسی عاشق کسی نیست و زمان میبره تا بخاطر رفتارای خوب دو طرف عاشق هم شن که شما هم ماشالا همش بحث و فحش زشت به خودشون و خانواده شون.شما غرور ایشونو خورد کردین3خیلی به خودتون مغرورین و از زیبایی و توانایی های خودتون خیلی تعریف میکنین4ایشون وقتی برای رسیدگی به خودشون ندارن چون همه وقتشون صرف رسیدگی به کارو بچه و اشپزیه و ذهن و قلبشونم تامین نمیشه
    شما سعی کنین تغییر رو در خودتون ایجاد کنین اخه ایشون چی از شما دیدن که بهتون نزدیک شن؟منم جای ایشون بودم هر روز ازتون دورتر میشدم چون مدام تحقیر و خورد میشم از جانب شما.میدونین یه مرد به چی احتیاج داره؟ارامش اونم تو خونه خودش.علاقه اکتسابیه خودتون باعث شین بوجود بیاد نکه هی خودتونو برطر فرض کنین و ایشونو بی ارزش

  2. 3 کاربر از پست مفید ZENDEGIBEHTAR تشکرکرده اند .

    sety (پنجشنبه 26 شهریور 94), نارجیس (چهارشنبه 25 شهریور 94), مهرااد (جمعه 27 شهریور 94)

  3. #22
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 30 شهریور 00 [ 12:26]
    تاریخ عضویت
    1390-1-14
    نوشته ها
    345
    امتیاز
    12,728
    سطح
    73
    Points: 12,728, Level: 73
    Level completed: 70%, Points required for next Level: 122
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second Class10000 Experience Points
    تشکرها
    640

    تشکرشده 935 در 291 پست

    حالت من
    Shad
    Rep Power
    71
    Array
    این داستان بی ربط با مشکل شما نیست...
    با اینکه بیشتر دوستان داستان رو شندین ولی باز اینجا میزارم که یادآوری بشه.

    مردی متوجه شد که گوش همسرش سنگین شده و شنوایی اش کم شده است...

    به نظرش رسید که همسرش باید سمعک بگذارد ولی نمی دانست این موضوع را چگونه با او درمیان بگذارد.
    به این خاطر، نزد دکتر خانوادگی شان رفت و مشکل را با او درمیان گذاشت. دکتر گفت: برای اینکه بتوانی دقیقتر به من بگویی که میزان ناشنوایی همسرت چقدر است ، آزمایش ساده ای وجود دارد... این کار را انجام بده و جوابش را به من بگو... « ابتدا در فاصله 4 متری او بایست و با صدای معمولی ، مطلبی را به او بگو. اگر نشنید ، همین کار را در فاصله 3 متری تکرار کن. بعد در 2 متری و به همین ترتیب تا بالاخره جواب بدهد. » آن شب همسر آن مرد در آشپزخانه سرگرم تهیه شام بود و خود او در اتاق پذیرایی نشسته بود. مرد به خودش گفت: الان فاصله ما حدود 4 متر است. بگذار امتحان کنم. سپس با صدای معمولی از همسرش پرسید: « عزیزم ، شام چی داریم؟ » جوابی نشنید بعد بلند شد و یک متر به جلوتر به سمت آشپزخانه رفت و همان سوال را دوباره پرسید و باز هم جوابی نشنید. بازهم جلوتر رفت و به درب آشپزخانه رسید. سوالش را تکرار کرد و بازهم جوابی نشنید. این بار جلوتر رفت و درست از پشت سر همسرش گفت: « عزیزم شام چی داریم؟ »
    و همسرش گفت: « مگه کری؟! » برای چهارمین بار میگم: « خوراک مرغ » !!

    .
    الان دقیقا مشکل شما هم مصداق همین داستان هست. نه تنها شوهر شما بی عرضه نیست بلکه همه خصوصیات تحقیر آمیزی رو که به شوهرتون نسبت میدین با شدیت بیشتر در خود شما وجود داره. شما فکر کردین اگه مردی جنتلمن بازی در بیاره یا با دو دره بازی (که متاسفانه در جامعه به خصوصیت زرنگ بودن تعبیر شده) پول و ثروت جمع بکنه یا اگه با دورویی و تظاهر نسبت به ایجاد رابطه در جامعه در جهت منافع خودش اقدام بکنه یک مرد ایده آلی محسوب میشه ... باید بگم که این طرز تفکر به احتمال زیاد ریشه در خانواده شما داره و شما هم با این نگرش رشد کردین.
    شما فقط و فقط در صورتی قدر داشته های امروزتون رو خواهید دانست که از دستش بدی و در بالا هم یکی از دوستان همچین تجربه ای رو انگار داشتن.
    داشتن حرس برای مال دنیا و نگرش غالب مادی نسبت به زندگی این تناقضات رو بین خانواده ها گسترش داده و متاسفانه شما صرفا با یک دید مادی به زندگی نگاه میکنید که به نظرم کاملا اشتباه هست.
    امیدوارم ناراحت نشده باشین از حرفام.

  4. 7 کاربر از پست مفید saeeded تشکرکرده اند .

    mercedes62 (پنجشنبه 26 شهریور 94), sahar67 (چهارشنبه 25 شهریور 94), sety (پنجشنبه 26 شهریور 94), کمال (پنجشنبه 26 شهریور 94), نارجیس (چهارشنبه 25 شهریور 94), مهرااد (جمعه 27 شهریور 94), اقای نجار (چهارشنبه 25 شهریور 94)

  5. #23
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 25 مهر 94 [ 20:51]
    تاریخ عضویت
    1394-1-26
    نوشته ها
    249
    امتیاز
    2,867
    سطح
    32
    Points: 2,867, Level: 32
    Level completed: 78%, Points required for next Level: 33
    Overall activity: 28.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 327 در 165 پست

    Rep Power
    50
    Array
    ببین عزیزم شما خودتم داری عنوان میکنی که خیلی ضعف داری مورد قبول نبودی تمام مشکلات خودت داری اما شوهرتم وقتی اون مشکلارو داره ازش متنفر میشی و میخوای بکشیش
    ببین هرکسی هر زندگی یک نقصی داره فکر کردی همه مادرشوهرا خوبن یا همه شوهرها قوی هستند همه زندگی های عین رمانه؟

    تو شخصیتت کمال طلب وسلطه جو مدام داری میگی
    حرف من خواسته من شرایط من چیزی که من میخوام کارایی که من میخوام زندگی که من میخوام احترام من شخصیت من اعتماد به نفس من اسایش من

    همش شد من اون چی ازش متنفری تنبیهش میکنی چون تحت مقررات وخواسته تو همچی انجام داده نمیشه تو ضعف های خودتو میدونی اما قبول نداری که اشکالات توهم حساس ومخربه

    اشپزی دوست نداری باشه اما این یه ضعف بزرگه حالا که اون داره انجام میده بهت لطف میکنه پس تو باید بجاش از معیارات کوتاه بیای ومتشکرش باشی
    زود خسته میشی افسرده ای و خسته کننده عصبی وخشن نالان وزود رنج اینها همه ضعف هات هست اون داره تحمل میکنه چون دوست داره اما تو باید ممنونش باشی که این رفتار نامتناسب تحمل میکنه پس تو هم باید از تمام بدیاش بگذری وتحمل کنی اشکالات تو بیشتر از اون نباشه کمتر نیست

    ببین انقدر رفتارت عجیبه که این همه ادم دارن میگن چه مرد و چه زن دارن نفی میکنن میشه با ویژگی های شوهرت زندگی کرد اما با تو نه یعنی یجوری همه میگن که زندگی با تو سخت تر از زندگی با شوهرته

    ببین نمیگم اون بی مشکله اما زندگی خراب تو مسببش شوهرت نیست الان شوهرت ارومه و درمقابل رفتار خشنت تو موضع دفاع میره

    اگر مرد دیگه ای بود برونگرا وبا عزت نفس بیشتر وزبون تیزتر احتمالا کارت به پزشکی قانونی و دادگاها میرسید
    مشکلات تو با مادر شوهرت مربوط به تو
    تو روابط اجتماعیت ضعیفه و نتونستی با اون رفتار درستی برقرار کنی مهم نیست که اشکال کی بیشتر بوده اما به هر حال رابطه بین شما دونفر بوده چون تو نتونستی از خودت دفاع کنی یعنی شوهرت بی عرضه است؟

    تو نمیتونی یک عمر بدون علاقه زندگی کنی مجبوری دوسش داشته باشی وگرنه جداشی وقتی میبینی همسرت باهات مشکل داره دخترت ازت دوره خانواده خودت و شوهرت یعنی خودتم یه مشکلای بزرگی داری

    بازم میگم من اصلا نمیگم شوهرت بی تقصیره تو بدی میگم از خواب خرگوشی بیا بیرون اشکالات خودتم باور کن (نه اینکه فقط ببینی باور! ) اشکالات شوهرتم ببین اون نمیتونه سوپرمن باشه اما تورو دوست داره

    در اخر مرسی از پست سحر من با گوشی نمیتونم تشکر کنم همچیو جامع گفت

  6. 4 کاربر از پست مفید دختر جوان تشکرکرده اند .

    mercedes62 (پنجشنبه 26 شهریور 94), sety (پنجشنبه 26 شهریور 94), کمال (پنجشنبه 26 شهریور 94), مهرااد (جمعه 27 شهریور 94)

  7. #24
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 30 آذر 94 [ 02:54]
    تاریخ عضویت
    1394-5-20
    نوشته ها
    5
    امتیاز
    375
    سطح
    7
    Points: 375, Level: 7
    Level completed: 50%, Points required for next Level: 25
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class250 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    7

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array
    از همه شما دوستای خوبم که راهنمایی کردین ممنونم

    من خودم می دونم و پذیرفتم که منم یه سری مشکلاتی دارم که خیلی هاش به گذشته بر می گرده. شاید اگه گذشته منو بدونید دلیل رفتارهای منو بتونید درک کنید.

    من بچه سوم خانواده هستم و وقتی 2-3 سالم بود مورد توجه و محبت زیاد پدرم بودم و احساس می کنم این مساله باعث حسادت مادرم (که خیلی پسر دوست بود) می شد چرا که از وقتی تونستم تشخیص بدم همیشه با اینکه بچه سربه زیر و آروم و با محبتی بودم به دروغ همه بدیها رو به من نسبت می داد که پدرم منو کتک بزنه یا پیش همه بد منو می گفت و کوچکترین محبتی به من نمی کرد و از من کار می کشید. اگه می خواهید بهتر بدونید رفتار "زن تناردیه با کوزت" رو توی کتاب "بینوایان" و رفتارش با دخترهای خودش را تصور کنید و اون رو چند برابر کنید میشه رفتار مادرم با من در کودکی.

    رفتار خواهر بزرگم هم بدتر از اون. شاید چون من نسبت به اون چهره بهتری داشتم (که خودم حتی تشخیص نمی دادم اینو) همیشه مورد حسادت اون و کینه های اون بودم و هر دروغی رو به من نسبت می داد که حتی روحم هم خبر نداشت. واقعا الان بعد از 30 سال هنوز نمی تونم بفهمم چرا با من این کارو می کرد. چرا همیشه به من حسادت می کرد در حالیکه من 4-5 سال ازش کوچکتر بودم و هیچ بدی ای بهش نمی کردم. تصور کنید حتی لباسهایی که من دوست داشتم رو می رفت پاره می کرد و منو دق می داد. اکثرا باید لباسهای کهنه اونو می پوشیدم. همیشه باید طبق سلیقه پدر و مادرم لباس می خریدم که دوست نداشتم سلیقه اونا رو.

    سالهای سال به همین منوال گذشت و من واقعا با اینکه توی خانواده کوچکترین خطایی نکرده بودم همیشه بخاطر کارهایی که نکرده بودم تنبیه می شدم و همیشه فکر می کردم وقتی ازدواج کنم از این شرایط نجات پیدا می کنم و کسی میاد و منو حمایت می کنه تا اینکه خاله همسرم با من آشنا شد و ما رو به هم معرفی کرد و علیرغم اینکه هنوز همسرم دانشجوی سال آخر بود و درآمدی نداشت، وضعیت سربازیش هنوز مشخص نبود ولی اینقدر خاله همسرم ازش تعریف کرد و مادر و خواهرش خودش منو دیدن و خودشون موافق بودن که منم فکر کردم این مورد همونی هست که همیشه دنبالش بودم. همسرم خیلی از همون اوایل احساس کمی نسبت به من نشون می داد و ما بعد از 1-2 ماه آشنایی با هم عقد کردیم و از همون روز خواستگاری اختلافات مادرشوهرم با من شروع شد و هر از چندگاهی با اینکه توی 2 تا شهر جدا زندگی می کردیم تلفنی زخم زبان و کنایه می زد.

    همسرم اوایل با مادرش بحث می کرد و عصبانی می شد ازش، بعد دید فایده نداره سر اختلافات بعدی باهاش 2 ماه سه ماه قطع رابطه می کرد به طوری که توی 1 سال زمان عقدمون حدود 7-8 ماهش با مادرش رابطه ای (حتی تلفنی) نداشت و منم که سیاست نداشتم همه اینو از چشم من می دیدن و همه از من متنفر شدن.

    توی دوران عقد همسرم تلاش زیادی جهت پول جمع کردن نمی کرد و از طرف دیگه خانواده ام هم هی به من فشار می آوردن که زودتر ازدواج کنم و از خونشون برم. باورتون نمی شه روز بعد از عقدم پدرم رفت بیمه درمانی منو قطع کرد که هزینه کمتری بخواد بده و مبادا جریمه اش کنن با اینکه همسرم کاری نداشت و بیمه نبود.

    با چه گریه و زاری برام یه جهیزیه مختصر سر هم کردن که همون مساله باعث شد سالها خفت بکشم و از خانواده همسرم زخم زبون بشنوم و توی دلم عقده بشه. پدرم حتی به زور حاضر شد واسه عروسی من بیاد چون راهش دور بود و 1000 کیلومتر باید رانندگی می کرد!! روز عروسی فقط خانواده خودم و خانواده خواهرم و خانواده خاله ام اومدن

    ولی بحث من اینه که اگه همسرم آدم قوی ای بود شاید هیچوقت این مشکلات برام پیش نمی اومد چون می تونست جلوی زخم زبونهای مادرش رو بگیره و یا اینکه نذاره من این همه توی زندگی با اون سختی مالی و روحی بکشم.

  8. #25
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 12 شهریور 96 [ 00:37]
    تاریخ عضویت
    1394-4-23
    نوشته ها
    641
    امتیاز
    12,858
    سطح
    74
    Points: 12,858, Level: 74
    Level completed: 2%, Points required for next Level: 392
    Overall activity: 26.0%
    دستاوردها:
    1 year registered10000 Experience Points
    تشکرها
    2,477

    تشکرشده 767 در 424 پست

    Rep Power
    111
    Array
    سلام عزیزم
    گذشتها گذشته یکاری کن دیگه حسرت این روزا رو که داره مثل باد میگذره رو نخوری
    من بهتون حق میدم که درخاستهای از شوهرت داشته باشی مثلا اینکهباهات عشقولانه باشه همیشه هواسش بهت باشه مراقبت باشه اینا نیازای اساسیه یه زنه ولی برای اینکهبه خاستهات برسی باید از راهش وارد شی مطمین باش میرسی راهش اینه که اول خودت رو تغییر بدی چون تنها اگه ادم خودش رو تغییر بده رفتار دیگران باهاش تغیی میکنه وگرنه هرگز نمیتونیم دیگران رو مستقیم تغییر بدیم
    من به شما قول صد در صد میدم اگه کارهایی که دوستان میگن از یاداشت برداری و مو به مو اجراش کنی دیگه بقیه زندگیت مثل 12سال گذشته به فنا نمیره
    ببین شوهر شما چون تو خونواده زن سالار شدید بزرگ شده و پدر بالا سرش نبوده خیلی از نیازاش سرکوب شده الان شوهرت مثل خاکستر زیر اتیشه اگه خوب بادش بزنی خوب بار میاد
    درضمن اولین کاری که میکنیاسم تاپیکت رو تغییر بده چون حس بدی به ادم دست میده
    یادت باشه همیچوقت به چیزی که متعلق به شماست توهین نکنی چون احترام بخودت میذاری
    تمام مردا چه اونا که مقتدر و باعرضه ان چه اونایی که بهشون میگن ..... همشون عاشق تعریف تمجیدن همشون عاشق تایید شدن حمایت کردن تامین کردن هستن ولی تو یکی تقویت میشه تو یکی سرکوب این ذاتا توی هرمردی هست تو هر مردی
    یادت باشه یه زن باید ظریف باشه صداش اروم باشهلطیف باشه اصلا اجازه نده حرفای زشت از دهنش بیرون بیاد یه زن باید همیشه درخاست کنه نه تامین
    پس مردا عاشق لطافت زن هستن
    حتما حتما حتما سخنرانیهای دکتر حبشی رو دانلود کن زندگیت زیرو رو میشه ایشالله
    فقط یادت باشه اینکار یه شب دوشب تغییر اساسی نمیده ولی چون میخای بقیه عمرت به حسرت نگذره پس تلاشت رو صبورانه بکن شاید مثل تغییرات رو تو 6 ماه حس کنی ولیباید صبور باشی و کامل خودت رو تغییر بدی
    اول کلیدمرد دکتر حبشی رو گوش کن بعد بقیه سخنرانیهاش رو
    منمنتظرخبرای خوبم در مورد خونوادشم یکم بعد دوستان میگن چیکار کنی
    حتما تاپیکهای سوده 88و sh.mohtasham رو بخون بکارت میاد
    راستی اگه سعی کنی حجابت رو بیشتر کنی چشم مرداکمتر دنبالت میشه و خودت راحتتری


 
صفحه 3 از 3 نخستنخست 123

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 9
    آخرين نوشته: چهارشنبه 14 تیر 96, 19:57
  2. استفاده از سایت همسریابی برای آشنایی و ازدواج درست هست
    توسط شمیم بهار در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 18
    آخرين نوشته: پنجشنبه 14 فروردین 93, 17:30
  3. پاسخ ها: 37
    آخرين نوشته: چهارشنبه 13 فروردین 93, 16:14
  4. پاسخ ها: 14
    آخرين نوشته: سه شنبه 28 شهریور 91, 23:34
  5. پسری که دنبال تصاویر جنسی تو نت هست ممکنه مشکل درست کنه برای اطرافیانش؟
    توسط بهار.زندگی در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 14
    آخرين نوشته: جمعه 12 اسفند 90, 15:20

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 23:32 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.