به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 33

موضوع: ذهن درگیر

  1. #11
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 21 اسفند 94 [ 02:00]
    تاریخ عضویت
    1394-2-12
    نوشته ها
    151
    امتیاز
    2,513
    سطح
    30
    Points: 2,513, Level: 30
    Level completed: 43%, Points required for next Level: 87
    Overall activity: 6.0%
    دستاوردها:
    3 months registered1000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    0

    تشکرشده 124 در 73 پست

    Rep Power
    30
    Array
    یاس پاییزی عزیزم..نه با گوشی من پیام نداده بود..چون من پیامی ندیدم....انگار داشت شماره ها رو چک میکرد...البته اینم هست..بخدا نمیدونم اصلا با این شماره داره چکار میکنه!!! توی برزخم....دستم به جایی بند نیست......!!
    حرفاتو قبول دارم..اما خوب ادمیزاده دیگه...یه جاهایی میبینی صبر ادم تموم میشه..تمام تلاشم همیشه این بوده قباحت این موضوع نریزه....اینکه براش عادی نشه...اگه واکنش سریع انجام دادم..واسه این بود که دست خودم نبود. نمیتونستم بیخیال از کنارش رد شم...از دعای خوبت ممنونم....
    دختر جوان خوبم...گاهی غرور ادم اجازه نمیده یه سری مسائل رو بازگو کنه.....شکنجه جسمی رو به جون میخرم.....اما شکنجه روحی رو نه...دارن جفتشو با هم روم اجرا میکنن.....گفتم که..همون اول گفتم بهتون..من اومدم اینجا تایپیک زدم که بجنگم..من خیلی جلوترم....فعلا که شوهر منه..بابای بچه منه...مرد زندگی منه....من بخدا هیچ ترسی ندارم که مثلا شوهرم بره سراغ یه زن دیگه.....اول که میخوام تمام سعی خودمو بکنم و شوهرم رو واسه خودم نگه دارم...دوم اینکه خوشحالی من اینه که واسه شوهرم زن و بچه خیلی مهمه...یه جورایی الویت قرارمون داده...بخاطر اینکه من از احساس لبریزم.براش توی این مورد کم نگذاشتم..تا جایی خودش میگه...بسه...تو انقدر عشقولانه و احساسی هستی..خسته نمیشی؟؟؟..اگه این همه سال موندم..صبوری کردم..واسه همین یه مورده... که من و دخترم براش خیلی مهم هستیم...واسه همین منم دارم میجنگم.
    ولی خب منم زنم..احساس لطیفی دارم.....حس حسادت دارم...بیش از این صبوری کردن از من بر نمیاد.!!کاش ثبات شخصیت داشت....یهویی فاز میگیره..یهو فاز عاشقی...یهو فاز دینداری..و....و....!!
    البته اینم بگم شوهرم خیلی خیلی معنویات رو دوست داره ..خیلی دوست داره با معنویات...با اهل بیت خو بگیره...ممکنه نمازش رو هم یه وقت بخونه..یه وقت نخونه..اما در کل ذاتش خیلی مثبته..!! اینکه کار خیر کنه..اینکه به فقرا کمک کنه...!
    دوستان بخدا نمیشه بی خیال باشم..خودتون رو بزارید جای من..مثلا همین امروز..اگه بی خیالی طی میکردم..خودش نمیگفت چه زن خری دارم؟؟!!!
    نمیزاره کار کنم....نمیزاره پول جمع کنم..نمیدونم چرا میترسه؟؟وقتی جوابی نداره بده..یا دست و پاش میشه زبونش..یا اینکه شروع میکنه چرت و پرت گفتن.که اره خودتم با کسی رابطه داری.دعوا که تموم میشه..یا تا چند روز قهریم ...یا اینکه عذاب وجدان میگیره میاد اشتی میکنه..تقصیر خودمه...دختر جوان راست میگی..دیگه بسه...هر وقت میخواست اشتی کنه..قشنگ می پذیرفتمش...با خنده..انگار اصلا اتفاقی نیفتاده...اما این دفعه...کمی سرد برخورد میکنم.که بفهمه اشتباه از اون بوده..جای اینکه از اشتباه اولش عذر خواهی کنه....اشتباه دوم رو مرتکب میشه...کتکاری و مغلطه..خدایا بزرگیت رو شکر
    ویرایش توسط خورشید30 : سه شنبه 24 شهریور 94 در ساعت 20:04

  2. #12
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    ماندگار اگه میخوای تو این زندگی بمونی باید مواظب خودت باشی
    خودت از خودت مراقبت کنی که له نشی
    داغون نشی
    حرمت زیرپا گذاشته نشه

    با این بحث ها و دعواها به جایی نمی رسی جز این که خودت خرد و شکسته می شی.
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا

  3. کاربر روبرو از پست مفید شیدا. تشکرکرده است .

    fahimeh.a (پنجشنبه 10 تیر 95)

  4. #13
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 28 بهمن 94 [ 01:16]
    تاریخ عضویت
    1392-7-27
    نوشته ها
    163
    امتیاز
    2,623
    سطح
    31
    Points: 2,623, Level: 31
    Level completed: 16%, Points required for next Level: 127
    Overall activity: 8.0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    41

    تشکرشده 271 در 111 پست

    Rep Power
    29
    Array
    اولا که برای ضرب و شتم همین فردا برید پزشک قانونی و نامه بگیرید یه روزی 100% لازم میشه!
    ثانیا عشقی که با کنترل گوشی و شکاکی و کنترل تک تک رابطه های طرفین بخواد حفظ بشه هیچ ارزشی نداره.
    به نظر من بذارید همشون آزاد باشن از شوهر مادرشون خواهر شوهر .... . بیخودی دارید خودتونو اذیت میکنید! بذار با هرکی دوست داره حرف بزنه ، چت کنه! مطمئن باش اینکه تو خونه هم جلو شما این کارو میکنه میخواد بگه مثلا تو حریف من نیستی! و الا هر وقت دلش بخواد مثلا بیرون خونه میتونه چت کنه یا طرفو ببینه! فقط سعی کنید برای خودتون حتما یک شغل با درامد مناسب داشته باشید که خیلی مهمه، اگه هم بخواد با همین رفتاراش ادامه بده باهاش فقط درحد یک هم خونه باشید و نه بیشتر (هر کی برای خودش).

  5. #14
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 28 خرداد 99 [ 23:36]
    تاریخ عضویت
    1392-2-20
    نوشته ها
    227
    امتیاز
    7,750
    سطح
    58
    Points: 7,750, Level: 58
    Level completed: 50%, Points required for next Level: 200
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Recommendation Second ClassVeteranTagger First Class5000 Experience Points
    تشکرها
    887

    تشکرشده 279 در 146 پست

    Rep Power
    40
    Array
    ماندگار خانوم منم با امین موافقم شدید

    این بازی که شروع کردی 2 سر سوخته و بازنده اول و آخر ،خودتونید

    موبایل، چت تلگرام ،واتس آپ ،مادرشوهر ، واردشدن اون خانوم به خانوادتون و.... همرو واردش نشید

    زندگی خودتون رو بکنید وگرنه با این داستانا و تعقیب و گریز و پلیس بازی بازنده اصلی خودتونید.

    موفق باشید

  6. کاربر روبرو از پست مفید mercedes62 تشکرکرده است .

    شیدا. (چهارشنبه 25 شهریور 94)

  7. #15
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 08 اردیبهشت 96 [ 21:40]
    تاریخ عضویت
    1393-10-03
    نوشته ها
    345
    امتیاز
    7,833
    سطح
    59
    Points: 7,833, Level: 59
    Level completed: 42%, Points required for next Level: 117
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    299

    تشکرشده 738 در 270 پست

    Rep Power
    80
    Array
    ازت معذرت میخوام از همین اول بخاطر حرفهایی که میخوام بهت بزنم اونم تو این شرایط روحی
    تا حالا حداقل سه بار براتون متن نوشتمو پاک کردم به دلایلی ارسالش نکردم

    شما کلا سیستم فکریت راجع به عشق و دوست داشتنو زندگی مشترک از بیخ و بن غلطه

    گفتن زن زندگیشو حفظ کنه گفتن زن کوتاه بیاد گفتن باید زن عاشق باشه اما شما همه رو اشتباه متوجه شدی بیشترین قسمت رفتارهای شوهرت بخاطر رفتارهای اشتباه خودته

    همسرت میخواد تو ذلیل باشی و تو با کمال میل اینکارو میکنی

    همسرت نمیخواد تو قوی باشی مستقل باشی شغل داشته باشی پس انداز داشته باشی چون کیف میکنه که ظلم بکنه ون لذت میبره ازینکه هرجور بلایی سرت میاره تو قبول میکنی میدونه اینقدر ادم بیخودیه که اگر کوچکترین شرایط پیش بیاد ممکنه بری یا بهش خیانت بکنی

    همسرت دوست داره اما تورو لایق نمیدونه و تو مقصر این قسمتشی

    چون لیاقتتو نشون ندادی

    ماندگار شما خیلی بکری خیلی خیلی

    نمیدونم چرا کتاب نمیخونی اگر متوجه نشدی ده بار بخونش مثل جزوه خط بکش بازم بخون اونقدر بخون که مهارت های لازمو یاد بگیری
    چرا سرسری از چیزهایی که اینجا برات مینویسن رد میشی

    من همیشه تاپیکهاتو دنبال میکنم اما حسی که بهم میدادی این بود از زجری که میکشی لذت میبری و اسمشم میذاری دوس داشتن

    خوب بودن تا حدیش خوبه از یه جایی بالاتر میشه گیجی میشه کوچک شدن

    کاش خواهرم بودی روزی سه ساعت باهات حرف میزدم کاری میکردم باهات که شوهرت جرات نکنه دیگه اسم اونو بیاره

    اما تو خیلی تو عالم خودتی تو بابعضی چیزها داری همزیستی مسالمت امیز میکنی و دقیقا نقطه تخریب شخصیتت همینه

    تو خیلی دلت میخواد ضعیف باشی دقیقا چیزی که همسرت میخواد نمیدونم چرا احساس میکنی همه ی ماها یه گردان تو زندگیمون هستن که ازمون دفاع کنن من لشکر 28 هر روز از دم خونم رد میشن اما شما بی پناهی و کسی و نداری

    شما مشکلت حسته تفکرته عقاید اشتباهته و علاقه به مظلوم شدنه

    من خودم به وقتش عاشقترین زن کره ی زمینم لازمم باشه به وقتش اژدها میشم دفاع از حق ارزش میاره قبول نکردن تحقیر منزلت میاره من نمیدونم چرا متوجه اشتباهاتت نمیشی

    بعضی مردا از زن های سنتی ممکنه خوششون میاد اما از زنهای ضعیف نه از زن همیشه عاشق اویزونی که هر بلایی سرش بیارن بازم باشه نه

    شما مثل مادر بزرگها زندگی میکنی و شوهرداری میکنی

    واسه خودت ارزش قایل نیستی

    من روانی و دیوانه شوهرمم اما اگه همه ی وجودش مال من نباشه قورتش میدم قبول نمیکنم نمیپذیرم

    شما همزیستی مسالمت امیزتو قبول کردی یه جاهایی هم گاه گداری یه جیکی میکنی یه نوکی هم میزنی

    الان کار دارم اگه دیدم خیلی از حرفام ناراحت نشدی باز میام

    امیدوارم از حرفایی که از سر دلسوزیه دلخور نشی
    شک هایت را باور نکن و هیچگاه به باورهایت شک نکن
    زندگی شگفت انگیز است اگر بدانید که چطور زندگی کنید
    ویرایش توسط sahar67 : چهارشنبه 25 شهریور 94 در ساعت 12:07

  8. 4 کاربر از پست مفید sahar67 تشکرکرده اند .

    donya. (چهارشنبه 25 شهریور 94), fahimeh.a (پنجشنبه 10 تیر 95), mercedes62 (پنجشنبه 26 شهریور 94), شیدا. (چهارشنبه 25 شهریور 94)

  9. #16
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 21 اسفند 94 [ 02:00]
    تاریخ عضویت
    1394-2-12
    نوشته ها
    151
    امتیاز
    2,513
    سطح
    30
    Points: 2,513, Level: 30
    Level completed: 43%, Points required for next Level: 87
    Overall activity: 6.0%
    دستاوردها:
    3 months registered1000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    0

    تشکرشده 124 در 73 پست

    Rep Power
    30
    Array
    امین و مرسدس جان ممنونم...شما گفتین پلیس بازی......پلیس بازی؟؟؟؟؟؟، اخه من وقتی دارم زندگیمو میکنم...یهو گوشی خودمو....حریم خصوصی خودمو...که شوهرم این همه دادش رو میزنه....بر میدارم که باهاش کار کنم...چشام چهارتا میشه...شماره اون خانم...اونم توی گوشیه من!!!!!!! مگه میشه..مگه داریم...؟؟ خوب من که دارم زندگیمو میکنم.....همیشه همینجور اتفاقایی پیش میاد که مسببش شوهرمه...
    سحر 67 عزیزم...خواهر خوبم..چرا ناراحت بشم اخه....من اومدم اینجا که شماها با حرفاتون کمکم کنید...عزیز دلم بخدا من نمیخوام مظلوم باشم....شاید دارم داستان زندگیم رو بدجور تعریف میکنم که شما فکر میکنید ...و از دید خودتون همچون پیرزن ها میمونم..قبل از این تایپیک..یه تایپیک دیگه زدم..از دوستان خواستم بیان برام مثال بزنن...که چطوری برخورد داشته باشم...اما به لطف مدیر همدردی به قسمتی دیگه تایپیکم منتقل شد
    اخه عزیزم همه میگن من جای تو بودم..ال میکردم..بل میکردم..هیچ کس نمیگه دقیقا من باید چکار کنم..همه کلی گویی دارند...شما خودتو بزار جای من....چه برخوردی میتونستی بکنی..بزار بگم خودم...جای من بودی..شماره اون خانم رو میدیدی توی گوشی شوهرت.دو راه داشتی..یا مثل همیشه صبوری کنی که جواب نداده....یا داد و بیداد میکردی...بازم چیزی درست نمیشد....بعد قهر میکردی میرفتی خونه بابات...منم دقیقا واسه اولین بار خواستم قهر کنم...اما تا مانتوم رو برداشتم....یهو نشستم یه گوشه...گفتم کجا برم....خدایی کجا میرفتم؟؟ هیچ جا به ذهنم نرسید....چون کسی رو ندارم....گفتم میرم امامزاده شهر..که متولی شب دیگه نمیزاشت اونجا بمونم...اگه میرفتم..همین شوهرم همیشه سرکوفتش رو بهم میزد که اره تو فلان شب کجا سر کردی..؟؟ خوب گفتم بزار بهش اعتراض کنم که چرا اینجوری کرده....چرا باید شماره اون خانم رو توی گوشی من سیو کنه...خب اعتراض من مساوی شد با اینکه پاشه کتکاری کنه باهام...شما هم جای من بودی جیغ و فریاد نمیکردی...چون بیشتر آبروت توی در و همسایه میرفت.....
    راست میگی..موافقم باهات..کار از بن خرابه...خودمم موندم چکار کنم.....دستم به جایی بند نیست.....اره شوهرم دوست داره ضعیف باشم.....
    منم اینجوری نمیمونم..بخدا رو به راه میشم...قول میدم.
    ویرایش توسط خورشید30 : چهارشنبه 25 شهریور 94 در ساعت 19:25

  10. #17
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 28 بهمن 94 [ 01:16]
    تاریخ عضویت
    1392-7-27
    نوشته ها
    163
    امتیاز
    2,623
    سطح
    31
    Points: 2,623, Level: 31
    Level completed: 16%, Points required for next Level: 127
    Overall activity: 8.0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    41

    تشکرشده 271 در 111 پست

    Rep Power
    29
    Array
    مسئله پلیس بازی نیست ماندگار خانم، مسئله اینه که شوهرتون مثل اینکه خوشش میاد شما رو تحریک کنه یا به حساب خودش داره شما رو زیر سلطته میگیره که مثلا احساس قدرت کنه!! که بگه تو هیچ کاری نمیتونی بکنی و جلوی منو بگیری! (رفتارای کودکانه!!) فکر میکنید چرا باید بیاد تو گوشی شما سیو کنه یا بیاد جلو شما بیوفته تو گوشیش درحالی که راحت میتونه ی گوشی مخفی داشته باشه هر کاری دلش میخواد انجام بده؟! بنظر من راه حل اصلی در مرحله اول کم توجهی و حساسیت نشون ندادنه (که نتونه خودشو با با اذیت کردنتون خوشحال کنه!!) که ببینید در مرحله بعد میخواد چکار کنه در عمل و واقعا ارتباط جدی داره یا نه ؟ که اگه داره (اگه به قول خودش مذهبی تشریف داره که نباید اصلا با زن شوهر دار حرف بزنه!) اونوقت مثلا اجرای مهریه یا استفاده از نامه پزشک قانونی مبنی بر ضرب و شتم و راه حل های دیگه. (میدونید، بنظرم پیش خودش فکر میکنه چون شما جایی برای رفتن نداری و کار و درامد هم نداره پس هرکاری دلش بخواد میتونه بکنه! کسی هم بخصوص شما حق اعتراض نداری! به هر حال قضیه شما تا زمانی که آقای شوهر واقعا نخواد و دست از کاراش برنداره به طور کامل حل نمیشه فقط تا حدی با رعایت مواردی میتونه بهبود پیدا کنه)
    ویرایش توسط Aminn : چهارشنبه 25 شهریور 94 در ساعت 19:52

  11. 2 کاربر از پست مفید Aminn تشکرکرده اند .

    mercedes62 (پنجشنبه 26 شهریور 94), ستاره زیبا (چهارشنبه 25 شهریور 94)

  12. #18
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 21 اسفند 94 [ 02:00]
    تاریخ عضویت
    1394-2-12
    نوشته ها
    151
    امتیاز
    2,513
    سطح
    30
    Points: 2,513, Level: 30
    Level completed: 43%, Points required for next Level: 87
    Overall activity: 6.0%
    دستاوردها:
    3 months registered1000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    0

    تشکرشده 124 در 73 پست

    Rep Power
    30
    Array
    امین خان ممنونم از نظرت...اما میدونی چیه...شوهر من یه ادم فوق العاده بدبینه..وقت اعصاب خردیش که برسه بابت زبونش هیچی نداده...زبونش تا بخواد حرمت شکنی میکنه...از فحش و ناسزا بگیر..تا کتکاری
    گفتم که گاهی غرور ادم نمیزاره یه چیزایی به زبون بیاره....اما واسه راهنمایی بهترتون مجبورم دیگه سانسور نداشته باشم......حقیقت امر شوهرم ذاتش خیلی پاکه......خیلی خوبه....خیلی دوست داره فاز مثبت بگیره..اما متاسفانه تنبلی میکنه...حتی واسه خوندن نمازش....خیلی دوست داره منو توی اوج ببینه..هر کاری واسه راحتی من و مخصوصا فرزندمون انجام میده...به معنای واقعی پدر خوبیه......من توی زندگیم مشکلی ندارم جز همین موضوع که اینجا مطرح کردم.....نمیتونم گناهش رو بشورم...نمیتونم بگم...تنها چیزی ازش دیدم.....سیو کردن شماره اون خانم.......پیام های اون خانم...من از شوهرم هیچوقت حتی یه دونه پیام هم ندیدم...خودش اعتراف کردکه با دختر دایی این خانم رابطه تلفنی داشته...10 سال...بدون کوچکترین گناهی....مثل یه خواهر و برادر...اونم اولش به دلیل این بوده که بخواد امار اون خانم رو در بیاره......الانم خودم موندم چی رو باور کنم.....چی رو باید باور کنم...از یه طرف حرفاش..قسم هاش......البته میدونم شلوغ بازی و مغلطه هم میکنه..و یه چیزایی هست...از یه طرف چیزایی که خودم با چشام میبینم.....دیشب بهم پیام داده..که بهتره کاری به کار هم نداشته باشیم.....گفت که ازادی هر کاری بکنی..با هر کسی رابطه داشته باشی...منظورش رابطه با فامیلا بود....من خرجیت رو میدم..بزار فقط نفس بکشم..کاری بهم نداشته باش..منم جواب پیامش رو ندادم..الانم رفته خونه مادرش...

  13. #19
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 09 بهمن 95 [ 23:48]
    تاریخ عضویت
    1392-7-15
    محل سکونت
    کره زمین
    نوشته ها
    1,532
    امتیاز
    20,970
    سطح
    91
    Points: 20,970, Level: 91
    Level completed: 24%, Points required for next Level: 380
    Overall activity: 10.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialOverdrive10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    4,584

    تشکرشده 5,213 در 1,375 پست

    حالت من
    Khoshhal
    Rep Power
    250
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط ماندگار63 نمایش پست ها
    امین خان ممنونم از نظرت...اما میدونی چیه...شوهر من یه ادم فوق العاده بدبینه..وقت اعصاب خردیش که برسه بابت زبونش هیچی نداده...زبونش تا بخواد حرمت شکنی میکنه...از فحش و ناسزا بگیر..تا کتکاری
    گفتم که گاهی غرور ادم نمیزاره یه چیزایی به زبون بیاره....اما واسه راهنمایی بهترتون مجبورم دیگه سانسور نداشته باشم......حقیقت امر شوهرم ذاتش خیلی پاکه......خیلی خوبه....خیلی دوست داره فاز مثبت بگیره..اما متاسفانه تنبلی میکنه...حتی واسه خوندن نمازش....خیلی دوست داره منو توی اوج ببینه..هر کاری واسه راحتی من و مخصوصا فرزندمون انجام میده...به معنای واقعی پدر خوبیه......من توی زندگیم مشکلی ندارم جز همین موضوع که اینجا مطرح کردم.....نمیتونم گناهش رو بشورم...نمیتونم بگم...تنها چیزی ازش دیدم.....سیو کردن شماره اون خانم.......پیام های اون خانم...من از شوهرم هیچوقت حتی یه دونه پیام هم ندیدم...خودش اعتراف کردکه با دختر دایی این خانم رابطه تلفنی داشته...10 سال...بدون کوچکترین گناهی....مثل یه خواهر و برادر...اونم اولش به دلیل این بوده که بخواد امار اون خانم رو در بیاره......الانم خودم موندم چی رو باور کنم.....چی رو باید باور کنم...از یه طرف حرفاش..قسم هاش......البته میدونم شلوغ بازی و مغلطه هم میکنه..و یه چیزایی هست...از یه طرف چیزایی که خودم با چشام میبینم.....دیشب بهم پیام داده..که بهتره کاری به کار هم نداشته باشیم.....گفت که ازادی هر کاری بکنی..با هر کسی رابطه داشته باشی...منظورش رابطه با فامیلا بود....من خرجیت رو میدم..بزار فقط نفس بکشم..کاری بهم نداشته باش..منم جواب پیامش رو ندادم..الانم رفته خونه مادرش...
    ماندگار عزیز تا حالا از مدیر همدردی هم کمک گرفتید؟عضو انجمن آزاد هم بودید؟

    بعد از اینکه کتکتون میزنند پزشکی قانونی میرفتید؟ نامه ای دارید؟ امیدوارم دیگه این اتفاق نیوفته و هیچقوتم مجبور نشید ازش استفاده کنید ولی همیشه سعی کنید آینده نگری داشته باشید.

    بنابراین سعی کنید پزشکی قانونی برید . اما همسرتون متوجه نشوند خیلی بهتره، اگر میشه بهشون بگید حتی اگر نامه ای هم میدهند و شما فکر میکنید جایی ندارید که از همسرتون پنهان کنید ازشون بپرسید امکانش هست فقط پرونده اتون ثبت بشه تا در صورت نیاز استفاده کنید.

    الان همسرتون عصبانی هستند سعی کنید در عصبانیت پاسخ ندهید چون شرایط بدتر میشه.

    اگر بتونید از این شرایط استفاده کنید یعنی از موقعیت بد خوب استفاده کنید بهتر باشه، سعی کنید پس اندازی داشته باشید، خیلی راه ها برای اینکار هست،

    مثلا برای خودتون طلا و سکه بخرید، حتی اگرم پرسیدن میتونید بگید دارید پولاتونو پس انداز میکنید که مثلا طلایی و در نظر دارید اونو بخرید. یا اگر رانندگی بلدید ، یا حتی اگرم یاد ندارید برید یاد بگیرید، و گاهی مقداری پول مشخص ازشون بگیرید و بگید برای خرید ماشین دارید پس انداز میکنید.

    حتی اگر خواستن خودشون براتون بخرند بگید نه ، دوست دارید خودتون پس انداز کنید و از پول خودتون بخریدش ! اینجوری براتون باارزشتره! چون ممکنه اگرم خودشون بخرند بنام شما نمیزنند.

    اگر همسرتون با کار بیرون مخالفند، میتونی یک مهارت هنری یاد بگیرید و در خونه ، آموزش خصوصی بذارید یا کار کنید، گاهی از کارهای هنریتون میتونید نمایشگاه بزنید یا سفارش خصوصی بگیرید، حالا ممکنه فعالیت هنریتون آشپزی باشه یا نقاشی یا پتینه کاری ،مجسمه سازی، گلسازی ، کیک پزی ، و..... اینطوری هم در روحیه خودتون تاثیر بسیار مثبتی خواهد داشت ، هم اینکه از زوم روی همسرتون دست برمیداریدو کمی اجازه میدید ایشون کمبود شما رو حس کنند و بیاین دنبالتون، تازه ممکنه از اینکه همچین همسر فعالی دارند خوشحالتر و راغب تر هم بشوند.

    اینطوری شما با یک تیر دو نشون میزنید، هم برای خودتون کمی مستقل تر میشوید ، هم همسرتون و بسمت خودتون جذب میکنید.

    بنظرم ایشون که گفتن بذارید کمی نفس بکشم بخاطر اینه که خودشون هم میدونن دارند اشتباه میکنند و ناراحت هستن ولی وقتی شما بهشون بگید و بروشون بیارید خیلی بدتره حس زندانی بودن بهشون دست میده، ببینین شما که همیشه با همسرتون نیستید چه بخواین چه نخواین ایشون کار خودشون و میکنند ، از طرفی شما که شرایط جدایی هم ندارید حمایت خانواده هم ندارید ، پس ایشون تهدید ازدست دادن شما هم به دنبال کارهاشون نخواهند داشت.

    بنابراین چرا اعصاب خودتو الکی خورد میکنی، دست از سر همسرتون و کارهاشون بردارید،بیشتر به خودت برس، سعی کن وقت خودت و با کارهای دیگه ای پر کنید ، یک مدتی سعی کنید به همسرتون فکر نکنید ، فقط به خودتون فکر کنید، برای خودتون زندگی کنید، کلاسهای مختلف ثبت نام کنید، برای خودتون برید خرید لباسهای متنوع بخرید ، ازنظر مالی هم که مشکلی ندارید، تو خونه سعی کن نه برای همسر برای خودت متنوع بپوشی و.....

    اصلا برو یک مهارتی یاد بگیر هرچی خودت میخوای بعدم، از همسرتون بخواین یک آموزشگاه براتون بزنند، آموزشگاهتون میتونه فقط برای خانم ها باشه اگر با کارکردنتون مشکل دارند، حتی اگرم راضی نشدن شما به شوخی بگو مگه نمیخواین من دست از سرتون بردارم بذارم نفس بکشید خب بذارید کمی برای خودم سرگرم باشم

    مراکز فنی حرفه ای تو هر شهری هست، برو ببین چطور میتونی زیر نظر اونها آموزشگاه بزنی ..... مدارکش هم معتبره، برخی کشورها هم قبولش دارند. هم براتون سرگرم کننده است هم میتونه درآمدزا باشه.

    از همه مهارتاش ساده تر و سریعتر که میتونی یاد بگیری، بخش شیرینی پزی و قنادیشه، من یکی از دوستام رفت این مهارت و یاد گرفت،بعد الان تو خونه اش داره سفارش میگیره، اینقدر هم کارش خوبه، حتی کیک نامزدی و عروسی هم سفارش میگیره، و کارش هم فوق آلعاده قشنگه! میتونی یاد بگیری یا تو خونه سفارش قبول کنی ، یا آموزشگاه بزنی!

    البته مهارتهای زیادی دارند، حتی متناسب با رشته تحصیلیت هم میتونی کار کنی، من فقط این مثال وزدم چون هم یکی و میشناسم این راه و رفته جواب گرفته هم اینکه گفتم حتی اگرم هیچ مهارتی نداشته باشی این دیگه ساده ترین مهارتیست که میتونی یاد بگیری و خیلی هم سریع یاد خواهی گرفت و بسیار هم درآمدزا و سرگرم کننده است.

    عزیزم من اگر جای شما بودم ، حمایت هیچکی هم نداشتم ، همسرمم حاضر نبود ذره ای بفکر من و خانواده اش باشه، و همش تو فکر گذشته اش می بود سعی نمیکردم خودمو مریض و افسرده کنم، اجازه نمیدادم دست روم بلند کنه، از همین خوبیش که باز مردونگی داره خرجیم و میده استفاده میکنم ، و نهایت استفاده هم میکردم، سعی میکردم طوری زندگی کنم که اون بیاد دنبالم و آرزوی داشتنمو بکنه نه اینکه من همش دنبالش باشم.... من نمیگم به خودت برس بخاطر همسرت ،نه بخودت برس بخاطر خودت! کاری کن که همه آرزوتو داشته باشند، بیکار نشین تو خونه ، برخودت سرگرمی مفید ایجاد کن!!!! سرگرمی که آینده نگری توش وجود داشته باشه!

    سعی کن از پولهایی که بهت میدن نهایت استفاده ببری، شما الان مستقل که نیستی ، حمایت خانواده هم که نداری، همسرت باید از چی بترسه؟ از دستت میده واقعا؟ چطوری؟

    باید آروم آروم ترس از دست دادنتون در همسرت بیدار کنی.

    از همین الان میتونی شروع کنی، از خرجی ای که گفتن بهت میدن نهایت استفاده و ببر!!!!!
    **برخی آدم ها درست مثله بادبادکهای دنیای کودکیم هستند،
    فقط یه یک دلیل از مسیر زندگیم رد میشند، تا به من درسهایی بیاموزند
    که اگر می ماندند؛ شاید هیچوقت
    یاد نمیگرفتم .....! **

    ویرایش توسط دختر بیخیال : جمعه 27 شهریور 94 در ساعت 11:19

  14. 2 کاربر از پست مفید دختر بیخیال تشکرکرده اند .

    fahimeh.a (پنجشنبه 10 تیر 95), ستاره زیبا (جمعه 27 شهریور 94)

  15. #20
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 25 مهر 94 [ 20:51]
    تاریخ عضویت
    1394-1-26
    نوشته ها
    249
    امتیاز
    2,867
    سطح
    32
    Points: 2,867, Level: 32
    Level completed: 78%, Points required for next Level: 33
    Overall activity: 28.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 327 در 165 پست

    Rep Power
    50
    Array
    هزاران بار اینا به ماندگار گفته شده از زبون من دختر بیخیال سحر دنیا و........
    ماندگار اینا رو میشنوه اما نمیفهمه واقعا بدون کنایه میگم ماندگار نمیفهمه از ماها فقط نوشته های مشکی میبینه
    اوه انقدر گفته شده که فلان کارو بکن بیخیال باش قیدش بزن برو اینکارارو یاد بگیر این تاپیک چهارم یا پنجمشه همون اول اول اولیم

    ماندگار مدام میگه من بیکسم کاری نمیتونم بکنم نمیدونه بعضی زنا خودشون سرپرست خانوادن وهمه کس بقیه کسی اینجا جریت نداره بگه کار شوهرت غلطه که سریع میگه وای نگین تروخدا شوهرم مرده خرجی میده مهربونه وای عاشقمه کاری نکرده که یکم حالا عصبیه منو زده ولی دوسم داره ها کاری نمیکنه که یکم حالا عاشق زن دیگست هی تو پیجای اون وله یکم با دختر داییش رابطه داشته یکما مثلا ده سال و خواهر برادری شوهرم خیلی خوبه خیلی مرده فقط بعضی اوقات دلش پیش مادرش باز میشه و جلوم میگه عاشقشه وحسرت به دل

    اشکالی که نداره من ناراحت نمیشم حقمه چون شوهرم خیلی مرده پاکه و.....

    ماندگار اینجا اومده شوهر نمونش به ما ثابت کنه دمبال راه بهتر کردن خودشم نیست دمبال اینه قشنگ تر بزاره شوهرش باز باشه

    ماندگار خودشم قبول داره که زن دومه برای همین صد در صد نمیخواد همین که سایه شوهرش بالا سرشه ویه پولی میادو میره کافیه ماندگار خوشبخته اونقدر شوهر ماندگار خوبه که ماندگار واسه کوفت نشدن غذاش خاموش میشه واسه خالی شدن عصبانیتش لال میشه چون حقشه دیگه اخی
    ماندگار عاشق شوهرشه حتی میخواد اون زن طلاق بگیره تا بره خواستگاری براش و خودشو دخترشم خدمتی اون زنو بکنند

    ماندگار یه زن ۵۰سالست دیگه فقط یه ۱۰سال دیگه پیش شوهرش نفس بکشه براش کافیه از سرشم زیاده چون شوهرش خیلی مرد وپاکه

    ماندگار هیچ کاری نمیتونه انجام بده میخواد پول پس انداز کنه شوهرش نمیزاره پس دیگه تموم پرونده پس انداز و استقلال واینا بسته!
    چیکار کنه اخه نمیزاره خودشم نمیدونه چرا ولی اقاشون نمیزاره دیگه اقاشونه خب

    ماندگار نمیتونه واسه خودش کلاس اینا بره واسه سلامتیش اگه هم میره واسه اینه که شاید بتونه یه چشمه دیگه رو کنه و پیش سرورش یکم عزیزتر شه واز زن اول کمی بهتر باشه
    وگرنه ماندگار خودش کلاس نمیخواد که ماندگار همین صبح به صبح کفشای شوهرش واکس بزنه انرژی دو ساعت ورزش میگیره
    ماندگار همه حرفارو شنیده از این به بعد هر چی گفته بشه تکرار مکرراته
    ما نمیتونیم ماندگار بلدیم و بزور هندل ببریمش جلو ما فقط میتونیم تشویقش کنیم تا خودش چرخ زندگیشو جلو ببره که ایشون چون شوهرشون فوق العاده است احتیاج نداره

    ببخش ماندگار ولی اینا احساس واقعیمه
    ادما بعضی اوقات پاشون میشکنه صدمه میبینن دیگه نمیتونن راه برن تو دوستشونی همسرشونی یاورشونی باید کولشون کنی و ببری
    از جایی به بعد دیگه نباید ببریشون باید بزاریشون زمین بگی راه اینه حالت خوب شد بیا خداحافظ
    ویرایش توسط دختر جوان : جمعه 27 شهریور 94 در ساعت 12:06

  16. کاربر روبرو از پست مفید دختر جوان تشکرکرده است .

    fahimeh.a (پنجشنبه 10 تیر 95)


 
صفحه 2 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 12:06 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.