به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 6 از 6 نخستنخست 123456
نمایش نتایج: از شماره 51 تا 60 , از مجموع 60
  1. #51
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 16 فروردین 03 [ 23:50]
    تاریخ عضویت
    1393-12-20
    نوشته ها
    3,163
    امتیاز
    89,976
    سطح
    100
    Points: 89,976, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.4%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    7,784

    تشکرشده 6,819 در 2,405 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام محمد رضای گلم

    خوبی ؟

    پس بالاخره خودت را آزاد کردی و رفتی سئوال اصلیه رو پرسیدی !

    وقتی پرنده قفست را آزاد کنی - تو هم مثل اون آزاد میشی !

    خیلی خوشحال شدم - برای اینکه دیگه ، در سرزمین اما و اگرها نیستی !

    مواظب خودت باش دوست من .

    ....................................

    خانم مصباح الهدی ، لطفا تجربه تون را بزارید

    ممنون .



  2. 2 کاربر از پست مفید باغبان تشکرکرده اند .

    mohamad.reza164 (یکشنبه 19 مهر 94), مصباح الهدی (یکشنبه 19 مهر 94)

  3. #52
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    سه شنبه 10 اردیبهشت 98 [ 12:47]
    تاریخ عضویت
    1392-1-05
    محل سکونت
    خانه سبز
    نوشته ها
    1,631
    امتیاز
    24,877
    سطح
    95
    Points: 24,877, Level: 95
    Level completed: 53%, Points required for next Level: 473
    Overall activity: 30.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveSocial10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    5,037

    تشکرشده 6,499 در 1,515 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    267
    Array
    سلام آقا محمد رضا
    عذر خواهی می کنم که منتظرتون گذاشتم. شرمنده شما هستم.


    الهی شکر که به نتایج خوبی رسیدین.
    واقعیتش من همون یکی دو روز بعد از آخرین پستتون مطلب مدنظرم را نوشتم که 3 صفحه ام شده است ولی بعد احساس کردم اون مطلب که حاصل یکی (یا بیشتر) از تجربیاتمه با خود من زمین تا آسمون فرق دارد و من حرفهای گنده تر از دهنم می زنم و بهتره وقتی در حال حاضر این قدر در سطح پایین اعتقادی هستم از این صحبتها نکنم...


    خلاصه تصمیم گرفتم شیوه ارائه تجربه ام را فرق بدهم. البته دوباره تاکید دارم تمام مطالب ذیل در ابتدا تذکر به خود من هست.

    1/تکیه مطلب ارسال نشده ام روی نحوه تعهد به همسر آینده بود که در ابتدای مسیرم و اوایل تجربیاتم متوجه شدم باید به همسر آینده ام متعهد باشم و نه به خواستگار و بعداتر با تجربیات بیشتر می شد نتیجه گرفت در اصل به "جایگاه" همسری که خود خداوند برای ما تعیین کرده انسان متعهد هست و نه "حتی خود همسر آینده" که اگر جایگاه مهم بود اون وقت شیوه خواستگاری رفتن ، شیوه جواب دادن به خانواده خواستگار یا دختر یا بررسی طرف مقابل که بر چه اساس باشد خود به خود درست می شود و همون مسیر خواستگاری و نحوه انتخاب همسر فارغ از اینکه فرد مقابل چه کسی است چون جایگاه همسر آینده برامون مهم و ارزشمنده مسیرمان را درست می ریم و مهمتر اینکه منفک نمی بینیم و همه موارد متعدد خواستگاری را درواقع در یک مسیر واحد می بینیم... که در طی اون مسیر با اصطکاکهای مختلف در بهترین حالت خودمون به همسر آیندمون می رسیم.... اون موارد مختلف خیانت به همسر آینده نیست بلکه یه مسیری است که برای اینکه به همسر آینده خودمون برسیم باید حتما عبور کنیم. برای اینکه شریک یک عمر زندگیمون را درست انتخاب کنیم. که درست انتخاب کردن و مبنای انتخاب خودش بیشترین احترام به همسر آینده است.


    2/ آقا محمد رضا شما تو صحبتهاتون از اینکه خیلی دلتون می خواست اولین مورد همسرتون باشد صحبت کردین. اما من خودم به شخصه دوست دارم همسر آینده من قبل از من موارد متعدد را حتما دیده باشد.من این را به تجربه بدست آوردم که آقایون (یا حتی خانوما) وقتی به جایی نرسیده باشند که اون حد ایده آلشون چیه در بسیاری از اوقات واقع نگری نمی کنند چه در این زمینه که اغراق آمیز فکر می کنند این فرد بهترین فرد دنیاست. چه در این زمینه که بعضا متوجه نیستند طرف مقابلشون چقدر کمیاب و ارزشمنده و خیلی راحت با دلایل قابل گذشتی از اون مورد می گذرند (به این امید که موارد بهتر هست اما غافل از اینکه همون مورد می تونست شریک زندگی فوق العاده ای برایش باشد!).
    من وقتی تاپیک آقای مبین را می خوندم دقیقا حس کردم چون ایشان موارد متعدد را ندیده اند نمی تونند بفهمند با خودشون چند چندند! شاید اگر موارد مختلفی را می دیدند و بعد به خواستگاری این خانم می رفتند اون وقت راحت تر می تونستند روی اون مورد شک برانگیز تصمیم بگیرند و چه بسا با توجه به تجربیاتشون می گفتند نه دختر به این خوبی بیشتر با من تطابق داره یا نه من همچنان ترجیح می دم روی این معیارم محکمتر بایستم.

    3/ در زمینه تفاوت بین برون گرایی و درون گرایی قبلا عرض کردم که گاهی ما جذب مشابهمان می شویم و گاهی جذب شخص متفاوت از ما.
    اما نظر من اینه که اگر جذب شخص متفاوت از خودمون هم می شیم به نظرم نباید تفاوت فاحش باشد.چون بعدا ممکنه بعد از فروکش کردن جذابیت اول اون خصوصیت اصطکاکها خودش را به ما نشان دهد.
    در این که چقدر و تا چه حد چنین تفاوتهایی را باید بپذیریم و حتی چه مواردی را باید حتما تشابه داشته باشیم به شما توصیه می کنم کتاب "ازدواج بدون شکست" را مطالعه بفرمایید. حتی این کتاب کمک می کند که چگونه اصطکاکهای ناشی از اون تفاوتها را بعد از ازدواج باهاشون کنار اومد و حل کرد و موارد مختلف دیگر... کلا به خود شناسی شما راجع به روحیاتتان کمک شایانی می کند.

    4/ تجربه بسیار مهم من این است که هر وقت به خواستگاری مورد جدیدی می روید باید قبلش خودتون را از فردیت نفر قبل رها کنید.
    این را بدونید آدمها ترکیبات متفاوتی دارند شاید یک عنصر در یک ترکیب در موارد مختلف تکرار شود ولی همه اون ترکیب(همه اون عناصر با هم) به سختی در فرد دیگری تکرار می شود. در این صورت مقایسه با فردیت نفر قبلی کاری بسیار عبث است و اگر کسی دنبال مورد شبیه مورد قبلش می گردد مطمئنا ناامید می شود و به این دلیل است که مثلا دوست آقای باغبان 8 سال خواستگاری می رود و نمی پسندد! چون دارد مقایسه می کند!

    هر گلی بویی دارد و باید لطافت و زیبایی اون عطر را جداگانه در نظر گرفت تا متوجه زیبایی و دلنشینی اش شد!
    من یه بار برای خریدن عطری به جایی مراجعه کردم و فروشنده به من عطری را پیشنهاد داد و من بو کردم و خب عطر خوش بویی بود.ولی کمی تند بود. فروشنده عطر دیگری برایم آورد و گفت این عطر خیلی خوش بوست.وقتی من اون عطر را بلافاصله بو کردم متوجه عطرش اصلا نشدم. به فروشنده گفتم خیلی بوی خاصی ندارد انگار.
    فروشنده متوجه شد و برایم مقداری قهوه تلخ آورد تا من استشمام کنم. بعد از استشمام قهوه تلخ وقتی عطر را مجددا بو کردم تازه توانستم رایحه دلنشینش را حس کنم! و حتی بعدش همون عطر را خریدم. چون بینی من از عطر قبلی آزاد شده بود اگر چه در حافظه بویاییم بود . در نهایت معلومه که دو عطر را مقایسه کردم تا انتخاب کنم. ولی مقایسه نوع اول کجا و مقایسه نوع دوم که از فردیت قبل رها شده بودم کجا... پس مقایسه تا حدی مهم است و ضروری ولی باید ببینیم از چه نوعی داریم مقایسه می کنیم!

    خواستم این را عرض کنم گاهی وقتی انتظارمان را بر اساس مورد قبل یا یه مورد خاص تو تجاربمون می گذاریم(به خصوص به لحاظ دلنشینی و جذابیت!) گاهی دچار چنین خطاهای شناختی می شویم.

    و اینکه هیچ وقت از خودتون انتظار نداشته باشید وقتی شما با مثلا شناخت چندین جلسه ای و یا حتی چند ماهه به فردیت یه شخصی جذب شده اید حالا با همون جلسه اول هم جذب فردیت طرف جدیدتان با همان میزان بشوید چرا که هم ترکیب انسانها متفاوت هست و هم اینکه اون یه جلسه و یا یکم بیشتر قابل مقایسه با اون مدت شناخت طرف قبلی نیست.پس اینجا مبنای مقایسه اشتباه است.
    در چنین مواردی باید اندکی صبور بود.

    من خودم خواستگاری داشتم که در جلسات بعد وقتی به سوالات مهمتر رسیدیم(وقتی من تعجبش را دیدم و ازش پرسیدم) به من گفت من باورم نمی شود شما همون دختر جلسه اول باشید و حتی به خواهرش گفته بوده که این دختر خانم هنوز بچه است! و من می خوام همسرم پخته تر باشد.البته شاید بعدا هم همون حس را داشته ولی خب استدلالهای من نشون می داده اون قدر که به نظر می رسه بچه نیستم خلاصه من خیلی براش بچه به نظر می رسیدم و صحبتهام و لحن و... و اون آقا هم نویسنده بود خب و انتظارات خاصی انگار داشته.ولی خواهرش گفت نه من وقتی باهاش حرف زده بودم دختر خیلی موجهی به نظرم رسید.خلاصه بعدا به من گفت که خوب شد رو همون جلسه اول قضاوت نکردم. هر چند که بعدا هم باز ما قسمت هم نشدیم.
    خلاصه که تو جلسه اول دوم خیلی نمیشه جمع بندی شخصیتی کرد. چه بسا کل نظرتون در آینده فرق کند.
    من خودم مواردی داشتم که جلسه اول خیلی خوب بوده و بعدا خیلی فرق کرده در نظرم و برعکس...

    5/ یه تجربه مهم من هم اینه که من خودم بعضی وقتها برام پیش اومده که خواستگاری ها را ناخوداگاه در امتداد هم دیدم!
    مثلا خواستگار قبلیم یه عقاید خاصی راجع به زن و تحصیلات و... داشته بعد من تو خواستگاری بعدی همش نگران بودم که نکنه این آقا هم همون عقاید را داشته باشه و به حالت وسواس گونه پرسیدم. ولی بیچاره اون آقاهه اصلا اینجوری نبود و اون نوع پرسش حاصل از نگرانی می تونسته این را به طرف مقابل القاء کنه که من بیش از حد روی این بخش از زندگیم حساسم. درحالیکه این گونه نیست و تجربه قبلی من با خواستگارای قبلیم منو نگران کرده.اما آدما فرق دارند و نمیشه تعمیم داد.

    یا حتی شده من یه سری سوالاتی که نشد از خواستگار قبلم بپرسم و برای اون بوده از خواستگار بعد پرسیدم! در حالی که ربطی نداشته!

    6/ یه نکته دیگه اینکه من قبلا فکر می کردم ما دخترها را نباید از روی ظاهر کسی ما را بپسنده و من که دوست نداشتم و همین طور از روی خواستگارام که مثلا یه چیزاییشون را قایم می کردند و حتی تو این تالار من فهمیدم خیلی از پسرها هم دوست ندارند از روی مادیات پسندیده بشن. و فکر می کردم چقدر خوبه یکی آدم را به خاطر فقط خودش بخواد.
    ولی مثلا دیدم که آقایونی هم هستند که دوست دارند به خاطر مادیات آنها را بخوان. که مثلا من تو خواستگارام داشتم و خیلی هم متعجبم. و خب این نقطه قوت اون مرد انگار محسوب میشه که وضعش خوبه و اقتدارش را این طور میبینه. یا مثلا آقای مبین انگار خیلی دلش می خواد یکی به خاطر مادیات او را بخواد و وقتی یه دختری او را به خاطر مادیات نمی خواد براش ضعف محسوب می شده.گویا اعتماد به نفسش به اون طریق بوده.(البته شاید اشتباه کنم! امیدوارم!)
    من می دونم این خیلی ایده آلگرایانه است ولی کاش به یه جایی هم می رسیدیم که ارزشی که برای خودمون قائلیم و یا برای طرف مقابلمون قائلیم با جایگاهی که خدا برای همسر آیندمون قائله و به ما گفته مطابقت داشت.
    هر چند که عملا این اتفاق خیلی کم میفته و مثلا اون دختر طرف مقابل آقای مبین کم کم مثل من باید به این نتیجه برسه که مادیات را لحاظ کنه و همسرش را برای همینها دوست داشته باشه و خودش هم به خاطر خوشگلی و پول پدرش جذبش بشن و انتخابش کنند نه اون همه خصوصیات مثبتی که داشته نه اون خصوصیات مثبتی که دوست داره همسر آیندش داشته باشه. با اینکه این مطلب آخر سخته ولی همینی که هست و همیشه حقیقت به واقعیت تبدیل نمی شه.

    7/ در آخر بابت به انتظار نگه داشتنتون معذرت می خوام و امیدوارم روزی شریک زندگیتون را همونی که خداوند براتون در نظر گرفته را پیدا کنید و ازش نگذرید... و او هم از شما بیهوده نگذره!!!
    (چون اختیارات و خواست ما و طرف مقابل هم در عوض شدن مقدرات دخیله و من باورم نمیشه که خدا برای ما بد بخواد و من گاهی به تعویق افتادن آمدن همسر آینده ام را مستقیما تقصیر خود همسر آینده ام یا بهتر بگم کسی که "می تونسته" همسر آینده من باشه ولی خودش نخواسته می دونم! و او هم در عوض کردن مقدرات من حتما دخیل بوده: به خاطر عدم اعتماد به نفس؟ به خاطر تنبلی؟ به خاطر خود شیفتگی ؟ به خاطر ظاهر بینی؟ به خاطر چیزی که به خود من ربطی نداره؟ به خاطر دوست داشتن بیش از حد بابام؟ به خاطر حرف مردم؟ به خاطر اینکه خود من در جمع بندیش نقشی ندارم ؟ به خاطر قضاوت اشتباهش؟ نمی دونم! ولی من شاید نبخشمش دیگه!)

    موفق و موید باشید

    - - - Updated - - -
    اگر روزی ،محبت کردی بی منت، لذت بردی بی گناه ، بخشیدی بی شرط
    بدان آن روز را واقعا زندگی کرده ای


    یا ضامن بی ضامن ها...!!!

    حسرت کرب و بلا در دل من پنهانیست؛
    من ندانم که چه اندازه ز عمرم باقیست؛

    کربلا گر نشدم دعوت، از این بار گناه،
    ضامن من بشود ضامن آهو کافیست؟



    با توکل بر خدای متعال:محکم، با امید و با انگیزه
    ویرایش توسط مصباح الهدی : یکشنبه 19 مهر 94 در ساعت 12:56

  4. 3 کاربر از پست مفید مصباح الهدی تشکرکرده اند .

    فدایی یار (یکشنبه 19 مهر 94), باغبان (یکشنبه 19 مهر 94), سرشار (یکشنبه 19 مهر 94)

  5. #53
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    سه شنبه 10 اردیبهشت 98 [ 12:47]
    تاریخ عضویت
    1392-1-05
    محل سکونت
    خانه سبز
    نوشته ها
    1,631
    امتیاز
    24,877
    سطح
    95
    Points: 24,877, Level: 95
    Level completed: 53%, Points required for next Level: 473
    Overall activity: 30.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveSocial10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    5,037

    تشکرشده 6,499 در 1,515 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    267
    Array
    به مورد 7 دوست دارم موارد دیگر هم اضافه کنم! و منظور من نوعی بود و نه شخص من و هر دختری مدنظر می تونه باشه! (و حتی برعکسش راجع به دیدگاه دختر به پسر و بیشتر منظور نقش انتخاب و معیارهای خودمون در تغییر مقدرات هست!)
    ادامه:به خاطر معیارهای مسخره پای تلفنی اش؟(مادر خواستگار: خانوم دختر شما چه شکلیه؟!) به خاطر اینکه از روی شکم سیری خواستگاری می ره؟ به خاطر اینکه پسره و فکر می کنه حق انتخاب با اونه؟ به خاطر اینکه من باید بی نقص باشم ولی اون چه اشکالی داره؟(در مورد هر دو جنس!)

    اینم بگم من همسر آینده ام را که هنوز ندیده ام. شاید بیچاره دلیل موجهی داشته که نیومده و شاید هم بالاخره بیاد خواستگاری من و از روی خود من همسر من بشه ولی اگر دلیل نداشته باشه و اونی که مناسب من می تونه باشه به خاطر اون دلایل مسخره خواستگاری من نیاد من با وجود اینکه هیچ کی تو دنیا نیست نبخشیده باشمش ولی اون را نمی بخشم!
    ممکنه بگید که هنوز که تو ندیدیش و شاید هم نبینیش و ازدواج نکنی پس کی را نمی بخشی؟. بله درسته من ندیدمش ولی تو اون دنیا که معلوم میشه که بالاخره کی می تونسته همسر من باشه یا بهتر بگم خدا دوست داشته همسر من باشه ولی این همه مدت منو معطل کرده و اذیتم کرده!؟ من این وسط حقی ندارم؟!....
    اگر روزی ،محبت کردی بی منت، لذت بردی بی گناه ، بخشیدی بی شرط
    بدان آن روز را واقعا زندگی کرده ای


    یا ضامن بی ضامن ها...!!!

    حسرت کرب و بلا در دل من پنهانیست؛
    من ندانم که چه اندازه ز عمرم باقیست؛

    کربلا گر نشدم دعوت، از این بار گناه،
    ضامن من بشود ضامن آهو کافیست؟



    با توکل بر خدای متعال:محکم، با امید و با انگیزه
    ویرایش توسط مصباح الهدی : یکشنبه 19 مهر 94 در ساعت 13:55

  6. 2 کاربر از پست مفید مصباح الهدی تشکرکرده اند .

    فدایی یار (یکشنبه 19 مهر 94), باغبان (یکشنبه 19 مهر 94)

  7. #54
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط mohamad.reza164 نمایش پست ها

    در انتها بنده نتونستم خودخواه باشم و تمامی خصوصیات منفی خودم و اختلافات خودمون رو لیست کردم و در اختیار ایشان گذاشتم، تا ایشان مجددا ضربه نخورن و انتخاب اگاهانه تری داشته باشند. که کاملا از جانب ایشان استقبال شد،

    کاری که کردید به نظر من درست نبوده. لازم نیست دروغ بگید یا خود اصلیتون را مخفی کنید و نقش بازی کنید.
    ولی وقتی خودت صراحتا می گی من ترسو هستم، من سخت تصمیم می گیرم، من وسواس دارم یا ... ناخودآگاه طرف مقابل را به این ویژگی حساس می کنی.

    شاید حدی از ترسو بودن شما برای من قابل قبول باشه و اصلا منفی نبینمش. اما همین که عنوان می شه، دافعه می آره.
    چیزی که ممکن بود اصلا برام مهم نباشه، می شه یک نکته منفی از شما تو ذهنم.

    بذار شما را در عمل بشناسه، اما با حرف خودت را معرفی نکن.
    برداشتهای ما از پدیده یکسان الزاما یکی نیست. شما مجبورش می کنی چیزی که براش وجود نداره را ببینه و باور کنه.

    منظورم این کیس نیست.
    هر کسی و کیسی.
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا

  8. 3 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    مصباح الهدی (یکشنبه 19 مهر 94), باغبان (یکشنبه 19 مهر 94), سرشار (یکشنبه 19 مهر 94)

  9. #55
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 24 آذر 98 [ 23:02]
    تاریخ عضویت
    1394-1-24
    نوشته ها
    762
    امتیاز
    26,356
    سطح
    97
    Points: 26,356, Level: 97
    Level completed: 1%, Points required for next Level: 994
    Overall activity: 57.0%
    دستاوردها:
    OverdriveRecommendation Second ClassTagger First ClassVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    2,761

    تشکرشده 2,595 در 691 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    215
    Array
    سلام
    از لطف همه دوستان ممنونم
    از اينكه تو اين مسيله با شما ها مشورت كردم بسيار مسرورم. چيز هاي خيلي خوبي از شما ياد گرفتم. اميدوارم تونسته باشم، رفتار صحيح رو استخراج كنم و قدمي كه برداشتم، قدمي اشتباه و احساسي نبوده باشه. درسته من خودمو آزاد كردم و دل به دريا زدم تا به هدفم برسم، ولي يه قسمت هايي از اين داستان رو كه سانسور كردم، داره اذيتم ميكنه. بعد ازاينكه ارتباط ما برقرار شد، قرار گذاشتيم كه يك شناخت كوتاه پيدا كنيم، و من از گذشته ايشان تا جايي كه بتوانم براي خوانواده شرح دهم، اطلاع پيدا كنم. و ايشان هم خيلي استقبال كردن از اين روش، چون با روحيات هر دو سازگار بود. ولي متاسفانه پس از دو روز من دل شوره گرفتم، و متوجه شدم ايشان در شرايط روحي بسيار بدي قرار دارند. صرفا به خاطر حس انسان دوستي خواستم دركنار ايشان باشم، تا هم كمكي كرده باشم و هم شناخت بهتري پيدا كنم. از ابتدا مطمين بودم كارم اشتباه است، چون احتمال كشيده شدن رابطه به احساس وجود داشت. خلاصه دلم تاب نياورد و تصميم گرفتم صرف نظر از اينكه ايشان گزينه ازدواج من هستند به عنوان يك همدرد، در كنارشان باشم.
    خلاصه اون روز تمام شد، و افسوس كه از لحاظ منطقي راه رو اشتباه رفته بودم. وارد فاز احساس كرده بودم رابطه رو. خلاصه به سرعت تصميم گرفتم رابطه رو تكليفشو روشن كنم، تمامي خصوصيان منفي و اختلافاتمون ( مثل برونگرايي و ولخرجي و ... ) رو به ايشان صادقانه گفتم، در شرايط عادي، حداقل زمان يك سال زندگي مشترك لازم بود تا ايشان به چنين شناختي از من برسند، به هدفم رسيدم، پس از بيان اين آيتم ها، ايشان هم درصدد بيان چنين رازي نمودن، كه اظهار داشتن، در اولين ملاقات حضوري، تصميم به بازگويي داشتن، ولي به دليل بيان صادقانه و شجاعانه شما، هم اكنون به اطلاع ميرسانم. كه متوجه شدم، قضيه نامزدي به ازدواج ختم شده.
    احساس عذاب وجدانم، كه دل خانم رو شكستم، ول كنم نيست. ( لازم به ذكر است براي دوري از شكل گيري احساسات، كليه روابطمون در اين مرحله با تلگرام صورت گرفت)

    خوب براي خودم معيار هايي داشتم، اونقدر مرد نشده بودم با قضيه ايشان كنار بيايم، قطعا خانواده من كه كنار نمي آمدن. در مورد معيار ها خيلي مطالعه و جمع بندي كرده بودم. 31 آيتمي كه گفتم بودم، رو لحاظ كردم. معيار هام رو از جاي پرتي نياورده بودم، خيلي اش از مقالات همدردي اومده بود. مثل:

    در انتخاب همسر، چه معیارهایی را در‌نظر داشته باشیم؟ :: دلنوشته های یک عاشق بی معشوق

    ( مديران همدردي ببخشن اگر لينك مقاله "در انتخاب همسر، چه-معیارهایی را در نظر داشته باشیم" رو پيدا نكردم و مجبور شدم آدرس وبلاگ شخصي خودم رو كه براي گردآوري مطالب مربوط به پيشنياز هاي ازدواج ساختم، رو استفاده كنم. اگر دوستان لينك اصلي مقاله رو دارن، خواهشا اعلام كنن تا از قوانين همدردي تخطي نكرده باشم)

    حالا گرفتار اين عذاب وجدان شدم كه نكنه خانم دلش از من شكسته باشه . آخه ادعا من اين بوده كه به شعر زير اعتقاد دارم:
    تن آدمي شريف است به جان آدميت
    نه همين لباس زيباست نشان آدميت


    نقل قول نوشته اصلی توسط مصباح الهدی نمایش پست ها
    سلام آقا محمد رضا خدا را شکر که این راز را متوجه شدین.
    واقعا خدا را شکر!!! شاید اگر این مساله را با ایشان عنوان نمی کردین مداوم به ایشون فکر می کردین و متوجه این قضیه نمی شدین.

    ...................
    ...................
    قسمت اسپم پست را حذف می کنم تا تاپیکتان بیهوده اشغال نشود

    شما لطف دارين خانم مصباح، فقط اميدوارم مسير رو اشتباه نرفته باشم و تلاش هاي شما دوستان رو زايل نكرده باشم.


    ممنون که نوشته تون رو گذاشتین، قابل دونستین، چند بار خوندم، و بعد از کمی فکر فردا نظرم رو میدم




    نقل قول نوشته اصلی توسط فدایی یار نمایش پست ها
    سلام محمد رضا جان....
    می دونستم اون قدر عاقل هستی که تصمیم عاقلانه رو بگیری...از اولش می خواستم بگم همین تصمیم الان رو بگیری... ولی بازم گفتم خودت فکر کنی...

    نه دوستم شما هیچ مدیونی نداری...برای اون خانم هم ارزوی خوشبختی دارم... با فردی که مثل خودشون تجربه این امر رو داشته باشند...مطمئن باش این طوری برای هر دوشون بهتر خواهد بود...


    با ارزوی موفقیت.
    فدايي ممنون نميدوني چقدر وقتي پستت رو خوندم آرامش گرفتم ، ديشب واقعا نياز داشتم شخصي يه حرف آرامش بخش به من بزنه. از اينكه اينقدر فهميده اي ازت ممنونم.

    اميدوارم راه رو درست رفته باشم.





    نقل قول نوشته اصلی توسط آی تک نمایش پست ها
    سلام آقای محمدرضا


    من نتونستم تمام تاپیک شمارو بخونم فقط پست اولتون رو خوندم.

    برام جای سواله که چطور تو همون معارفه اولیه،ایشون فقط به عقدشون اشاره کردن و اشاره ای به برگزاری عروسی و زندگی مشترک نداشتن چون با این کار حق انتخاب برای ادامه یا عدم ادامه آشنایی رو از طرف مقابل گرفتن.احساس میکنم یه حلقه گمشده ای این وسط هست.

    شنیدین که میگن کافر همه را به کیش خود پنداردیادمه چند سال پیش که جوون بودم و جویای نامیه آقایی منو تو مسیر دانشگاهم هر روز میدید، محل کارش نزدیک دانشگاه ما بود.این آقا به روشهای مستقیم و غیر مستقیم و از طریق واسطه میگفتن اصرار زیادی به آشنایی دارن ولی من تمایلی به شروع آشنایی نداشتم. خلاصه هر عیبی بود رو خودم گذاشتم تا دست از سرم برداره ولی ایشون همچنان مصر بود تا اینکه یه فکری به سرم زد، بهش گفتم من قبلا ازدواج کردم اینو که گفتم برای همیشه رفت تو افق محو شد


    میگم نکنه ایشون هم از این کارای دوران جاهلیت من دارن انجام میدن.

    موفق باشید

    سلام خانم ايتك

    ممنون به تاپيكم سر زديد.

    حقيقت اش ديروز كه پست تون رو خوندم، نزديك بود از حال برم اخه به يه عاشق دل شكسته كه از اين حرفا نميزنن ميدونم كه هدفتون تلطيف اوضاع بود و قصد ديگري نداشتين.

    ولي الان كه پست تون رو ميخونم، ميبينم خاطره جالبي بوده. كلي خنديدم. درسته چاشني دروغ همراه داشته، كه از موازين اخلاقي من به دوره ولي جالب بود.


    در هرصورت دوست ندارم به گذشته برگردم و به چرا و اگر ها توجه كنم. تا از ايشان و البته جامعه بانوان ( كه ايشان نماينده اين جامعه بودن) به دل بگيرم. در هر صورت چه به واسطه ازدواج ايشان و يا چه به واسطه دروغي كه به زعم شما گفتن كه ازدواج كردم ( در هرصورت بايد به نظرشون احترام گذاشت ولي به دليل مسايلي كه در بالا ذكر كردم و علاقه ايشون نسبت به من بعيد مودنم دروغ گفته باشن، شايد هم به احتمال يك درصد دروغ گفتن از سر فداكاري و گذشت بوده باشه كه دروغ رو من ناهنجاري ميدونم به هر دليلي) ، ديگر به ايشان فكر نمي كنم و برايشان آرزوي موفقيت دارم.






    نقل قول نوشته اصلی توسط باغبان نمایش پست ها
    سلام محمد رضای گلم

    خوبی ؟

    پس بالاخره خودت را آزاد کردی و رفتی سئوال اصلیه رو پرسیدی !

    وقتی پرنده قفست را آزاد کنی - تو هم مثل اون آزاد میشی !

    خیلی خوشحال شدم - برای اینکه دیگه ، در سرزمین اما و اگرها نیستی !

    مواظب خودت باش دوست من .

    ....................................

    خانم مصباح الهدی ، لطفا تجربه تون را بزارید

    ممنون .


    به به دوست گل من ، باغبان عزيز
    سلام
    ايام به كام

    آره دوست من، بالاخره دل رو به دريا زدم. اميدوارم اشتباه نرفته باشم.

    از راهنمايي هات خيلي ممنونم، رفيق


    مراقب خودت باش، از كنار برو


    نقل قول نوشته اصلی توسط شیدا. نمایش پست ها
    کاری که کردید به نظر من درست نبوده. لازم نیست دروغ بگید یا خود اصلیتون را مخفی کنید و نقش بازی کنید.
    ولی وقتی خودت صراحتا می گی من ترسو هستم، من سخت تصمیم می گیرم، من وسواس دارم یا ... ناخودآگاه طرف مقابل را به این ویژگی حساس می کنی.

    شاید حدی از ترسو بودن شما برای من قابل قبول باشه و اصلا منفی نبینمش. اما همین که عنوان می شه، دافعه می آره.
    چیزی که ممکن بود اصلا برام مهم نباشه، می شه یک نکته منفی از شما تو ذهنم.

    بذار شما را در عمل بشناسه، اما با حرف خودت را معرفی نکن.
    برداشتهای ما از پدیده یکسان الزاما یکی نیست. شما مجبورش می کنی چیزی که براش وجود نداره را ببینه و باور کنه.

    منظورم این کیس نیست.
    هر کسی و کیسی.
    حق با شماست. این خانم طرف ما هم چنین نظری داشتن، با این عنوان که طرف خانم خودش باید به خصوصیات مثبت و منفی شما برسه.
    ولی من نسبت به این خانم احساس مسولیت میکردم، نباید میزاشتم انتخاب بد بکنه. به این خانم نرسیدم متاسفانه، ولی با این کارم تکلیف رابطه روشن شد.

    ممنون از نظرتون. قطعا در رابطه بعدی این مدلی رفتار نخواهم کرد. ایشان شرایط شان برای من فرق داشت و بسیار باارزش بودن.

  10. 3 کاربر از پست مفید mohamad.reza164 تشکرکرده اند .

    فدایی یار (یکشنبه 19 مهر 94), باغبان (یکشنبه 19 مهر 94), سرشار (پنجشنبه 23 مهر 94)

  11. #56
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 16 فروردین 03 [ 23:50]
    تاریخ عضویت
    1393-12-20
    نوشته ها
    3,163
    امتیاز
    89,976
    سطح
    100
    Points: 89,976, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.4%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    7,784

    تشکرشده 6,819 در 2,405 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام محمد رضا

    یه سئوال داشتم می رم تو وبلاگت ازت می پرسم .

    ممنون ، از شما و دیگر دوستان ، خیلی چیزها یاد گرفتم.


    ویرایش توسط باغبان : یکشنبه 19 مهر 94 در ساعت 20:26

  12. #57
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    سه شنبه 10 اردیبهشت 98 [ 12:47]
    تاریخ عضویت
    1392-1-05
    محل سکونت
    خانه سبز
    نوشته ها
    1,631
    امتیاز
    24,877
    سطح
    95
    Points: 24,877, Level: 95
    Level completed: 53%, Points required for next Level: 473
    Overall activity: 30.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveSocial10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    5,037

    تشکرشده 6,499 در 1,515 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    267
    Array
    سلام مجدد
    آقای محمد رضا اصلا فکر نکنید تصمیمتان اشتباه بوده! اصلا!!!
    اتفاقا من بعد از پست 46 تان می خواستم بگم که این ازدواج اشتباه است.من هنوز اون مطلبی که قبلا براتون نوشته بودم و بعد منصرف شدم عینا براتون بفرستم را تو کامپیوترم ذخیره دارم اوایلش را براتون می ذارم که ببینید من قبل از همین تصمیمتان می خواستم شما را از این خانم منصرف کنم!(تازه این قبل از دونستن عروسی ایشونه!!!)

    اوایل متن قبلی من که فرستاده نشد:
    (سلام آقای محمد رضا
    عید غدیر با تاخیر مبارک... می دونم سید هستین... ان شاالله به برکت این ایام و دعای جدتان گشایشی برای شما فراهم شود.
    راستش آقای محمد رضا من قبلش می خواستم کلی توضیحات منطقی به شما بدم و راه حل خودم را براتون توضیح بدم که اول چند تا خواستگاری برید و بعد اگر نشد دوباره به همین خانم مراجعه کنید و بگم دلایلم را که چرا این موضوع را با توجه به اینکه خواستگاری اون خانم را شروع نکرده بودین غیر اخلاقی نمی دونم توضیح بدم. که دستم مجروح شد و شما در پاسخم پست آخرتون را نوشتین!!!
    وقتی پست آخرتون را نوشتین من کاملا متوجه شدم اشکال کار شما کجاست!
    اول بگم که اگر دلیل اینکه به خواستگاری این دختر این قدر اصرار دارید به خاطر همون پست 46 تان است کاملا اشتباه می کنید و با توجه به اینکه مشاور هم گفته فعلا که این مشکلات هست بعدا پس قراره چی بشه و با توجه به هزارتا اما و اگر خودتان من حس می کنم این احساس شما زود گذر است و ناشی از یک احساس عمیق و دوست داشتن واقعی نیست. بیشتر به خاطر همون دوست داشتن اولین تجربه است نه خود اون دختر. احساسی که بر مبنای منطق نباشه مطمئنا زودگذره و پشیمان می شید...

    راستش آقای محمد رضا اگر تو جایگاه من بودین و تجربیات منو داشتین می فهمیدین اتفاقا از یه جهتهایی خوبه که آدم اولین خواستگاریش همسر آیندش نباشه! ...........)
    دیدین که حتی قبل این موضوع ازدواج سابق هم به نظر من ازدواجتون منطقی نمی بود.

    آقای محمدرضا من اون بند اولم تو پست قبلم خیلی مهم بود که براتون نوشتم! شما هیچ تعهدی یه اون خانم ندارین... هیچ تعهدی... تعهد" قلبی" شما مربوط به معیارهاتون و فقط خود شخص همسر آیندتون(دقیق تر جایگاه همسر آینده) هست.که این امر دقیقا بعد از عقد آغاز می شود (یعنی به کسی که به این جایگاه وارد می شود). شما فقط تو خواستگاری باید متعهد به رعایت اصول اخلاقی باشید و فقط همین و فراتر از اون اشتباه است.

    شما معیارهای خودتون را دارید و تعهد به همین معیارها یعنی اینکه اون کسی که همسر آیندتون هست را از دایره انتخابتون خارج نمی کنید! و این خودش تعهده!

    به نظر من اون خانم خیلی دیر قضیه ازدواجشان را گفتند و به نظر من شما واقع نگری نمی کنید. کلا فراتر از اینکه این مساله برای شما مهم باشد یا نباشد همین دیر گفتن ایشان نشانه اصلا خوبی نیست. به این نمی گن صداقت. چون ایشون عروسی کرده بودند و به هر حال شما خواهی نخواهی متوجه می شدین.ایشون اشتباه کردند که دیر موضوع را گفتند و اگر از من بخواهید اگر کسی این وسط باید عذاب وجدان بگیرد ایشان است نه شما!

    من خودم اگر کسی به خواستگاریم بیاید و قبلا عقد کرده باشد ممکنه اگر شرایط خیلی خاصی براش بوده و اون قدر ویژگی مثبت داشته باشه و مطمئن باشم نفر قبلی دیگه تو دلش نیست و واقعا اشتباه بوده ازدواج قبلیش بپذیرم ولی هیچ وقت نمی تونم کسی که بعد از عروسی طلاق گرفته بپذیرم. این معیار منه. و به نظرم "با توجه" به شرایط خودم "در حال حاضر" هم به خودم و هم به اون آقا ظلم می کنم که بپذیرم. اون آقا هم می تونه بهترین فرد باشد ولی سلیقه من نیست و شاید کس دیگری او را بپسندد.و یا حتی یه خانم مطلقه دیگر. و با او خوشبخت تر شود.و من با دلسوزی خوشبختی را ازش بگیرم!

    آقای محمد رضا اگر شما با اون خانم ازدواج می کردین مطمئن باشید بعدا که احساسات اولیه می خوابید بعدا یه عالمه اما و اگر و کاشکی به ذهنتون اضافه می شد!
    اون وقت به اون خانوم که همسرتون می شد ظلم نبود؟؟؟ ظلم نبود که با این همه تردید انتخابشون کنید؟
    اصلا به اون دختری که می تونست معیارهای شما را داشته باشه ولی از دایره انتخابتان حذف شده بود ظلم نمی شد؟
    شما که گفتین همسرتون یه جایی تو شهرتون زیر آسمون خدا نفس می کشه! پس چرا به جای اینکه حواستون به او باشه و به اینکه با کسی ازدواج کنید که به واقع همسرتون باشه حواستون به این خانوم هست؟ مگه به او تعهد ندارید؟

    بعد اصلا یه چیزی مگه دلتون را برای همسر آیندتون نگه نداشته بودین؟ پس چرا گفتین علاقتون رو ابراز کردین؟ اصلا این کلمه علاقه و دوست داشتن را قبل از عقد برای هیچ نامحرمی مصرف نکنید! هیچ نامحرمی... حتی تو یه نوشته...

    به نظر من آقای محمد رضا شما تصمیم درستی گرفتین.و هیچ دینی به گردنتون نیست.هیچ دینی!
    و معنی این که قسمت نیست واقعا در مورد این کیس شما کاملا قابل درک هست.مورد شما واقعا قسمت نبوده.

    مطمئن باشید اگر یه ذره حس می کردم اشتباهه نظرم را صادقانه بهتون می گفتم.یا اگر شک داشتم کلا نظر نمی دادم.ولی می دونم که تصمیم منطقی گرفتین.

    مطمئنم همون همسر آیندتون یه جایی منتظرتونه الکی از دایره انتخابتون و معیارهاتون حذفش نکنید! به خدا گناه داره یه دختر مجرد هم شان خودتون را از همسری خودتون محروم کنیدا و این قدر منتظرش می ذارید! اون وقت او بره با کی ازدواج کنه؟ یا یه مرد مطلقه؟ پس عمل نکردن به اصول هم کفوی شرایط "دختر همتای شما" را سخت می کند... این عذاب وجدان نداره؟

    و اینکه خوشم نمیاد از این جمله ولی چون واقعیته می گم! شما پسر هستین. شما دایره انتخابتون وسیعه.به خصوص با شرایط خوبی که دارین..کسی را انتخاب کنید یا بهتر بگم در شرایطی انتخاب کنید که بعدا نگید می تونستم انتخاب خیلی بهتری داشته باشم(یعنی حداقل تفاوت زیاد نباشد) ... مطمئنا همسر آیندتون از این موضوع خوشش نخواهد آمد... و خانمها دوست دارند در نظر همسرشون بهترین باشن.من که این طوریم.

    و هیچ وقت و تاکید می کنم هیچ وقت با دلسوزی با کسی ازدواج نکنید از نظر شخص من این بدترین کاریه که می تونید در حق یه دختر بکنید.و این کار عذاب وجدان داره نه کار شما!

    براتون واقعا دعا می کنم همسر آیندتون را زودتر پیداش کنید. ولی حتی اگر دیر هم بشه اشکالی نداره فقط مهم اینه که شما راه را درست رفته باشید. همین... و فقط همین...

    از شهید چمران "نقل به مضمون" می کنم که می گن: هیچ وقت درست رفتن را فدای زود رسیدن نکنید.

    خوشبخت و عاقبت بخیر بشید...
    اگر روزی ،محبت کردی بی منت، لذت بردی بی گناه ، بخشیدی بی شرط
    بدان آن روز را واقعا زندگی کرده ای


    یا ضامن بی ضامن ها...!!!

    حسرت کرب و بلا در دل من پنهانیست؛
    من ندانم که چه اندازه ز عمرم باقیست؛

    کربلا گر نشدم دعوت، از این بار گناه،
    ضامن من بشود ضامن آهو کافیست؟



    با توکل بر خدای متعال:محکم، با امید و با انگیزه
    ویرایش توسط مصباح الهدی : یکشنبه 19 مهر 94 در ساعت 20:56

  13. 4 کاربر از پست مفید مصباح الهدی تشکرکرده اند .

    فدایی یار (یکشنبه 19 مهر 94), نیکیا (سه شنبه 21 مهر 94), باغبان (یکشنبه 19 مهر 94), سرشار (پنجشنبه 23 مهر 94)

  14. #58
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 24 آذر 98 [ 23:02]
    تاریخ عضویت
    1394-1-24
    نوشته ها
    762
    امتیاز
    26,356
    سطح
    97
    Points: 26,356, Level: 97
    Level completed: 1%, Points required for next Level: 994
    Overall activity: 57.0%
    دستاوردها:
    OverdriveRecommendation Second ClassTagger First ClassVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    2,761

    تشکرشده 2,595 در 691 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    215
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط مصباح الهدی نمایش پست ها
    سلام آقا محمد رضا
    عذر خواهی می کنم که منتظرتون گذاشتم. شرمنده شما هستم.


    الهی شکر که به نتایج خوبی رسیدین.
    واقعیتش من همون یکی دو روز بعد از آخرین پستتون مطلب مدنظرم را نوشتم که 3 صفحه ام شده است ولی بعد احساس کردم اون مطلب که حاصل یکی (یا بیشتر) از تجربیاتمه با خود من زمین تا آسمون فرق دارد و من حرفهای گنده تر از دهنم می زنم و بهتره وقتی در حال حاضر این قدر در سطح پایین اعتقادی هستم از این صحبتها نکنم...


    - - - Updated - - -

    سلام خانم مصباح

    واقعا از ديروز تو شوك بزرگي هستم. وقتي ديدم اينقدر دلسوزانه زحمت كشيدين، وقتي ميبينم اينقدر براي دوستان همدردي تون وقت ميزاريد، وقتي مي بينم ....... زبانم كم آورد در مقابل لطف هاي بي كران شما.

    واقعا از ته دل پشيمانم كه يه روز تو بخث با سرشار عزيز گفتم ما ها همديگر رو نميشناسيم. و سريعا سرشار به من تذكر داد كه درسته ما همديگر رو نميبينيم، ولي دل هامون به هم نزديكه.

    واقعا چيزي نمي تونم بگم، زبانم قاسره، جلوي شما كم آوردم.

    اگر از ديروز نتونستم جواب پيام هاي پرمهرتون رو بدم، واقعا ازتون عذر خواهي مي كنم. من تو 24 ساعت سه تا پست بيشتر نمي تونم بزارم. و از طرفي بايد پيام هاي شما رو كه براي نوشتنش وقت گذاشتين رو، چندين بار بخونم. در موردش كلي فكر كنم. چون واقعا بعضي مطالب شما عميق هست و نمي تونم سر سري نتيجه بگيرم.

    با خوندن پيام هاتون ، متوجه ميشم، تناليته (Tonality) صداتون تغيير ميكنه، بعضي جاها عصباني مي شيد، بعضي جا ها با احساس و منويات دروني تون حرف مي زنيد، بعضي جاها با دلسوزي و محبت حرف ميزنيد ، بعضي جا ها مثل يه يزرگتر نصيحت همراه با آرامش مي كنيد. كه اين تغيير گام هاي صدايي براي من بسار ارزشمنده و از روي عطوفت و محبت شما ميبينم.

    خدا را صد هزار بار براي آفرينش انسان هايي چون شما شكر مي كنم. تو اين دنياي وانفسا مي بينم كه هنوز انسانيت رو ميشه در قلب پاك عده اي پيدا كرد. محبت هاي بي شاعبه شما، ياوري هاي معظم باغبان، دوستي هاي خالصانه فدايي،سرشار و باقي دوستان.
    كلاه از سر بر ميدارم و تعظيم خالصانه اي در مواجه با محبت هاي شما دوستان به نشانه احترام، ميگزارم.

    قبل از اينكه شروع كنم، مي تونم يه پيشنهادي حضورتون عرض كنم؟ تو مطالبي كه به نگارش در مياريد، فقدان نشانه گذاري هاي نگارشي شديدا احساس مي گردد. چون فهواي مطالبتون سنگين هست، فهم مطالب تون براي خوانندگاني مثل من كه از سواد بالايي برخوردار نيستن، راحت تر ميشود. البته اگر اين جسارت رو خدمت تون كردم صرفا به اين دليل بود كه 1- خودتون قبلا در مورد اين چالش عدم رعايت نكات دستوري در همدردي تاپيك زده بوديد ( يعني براتون مهمه) 2- ارزش مطالبتون رو دو چندان مي كنه.

    البته خود من نويسنده خوبي نيستم، ولي چون شما مطالبي خوبي مينويسيد، به نظرم اومد براتون مفيد باشه. براي راهنماي هم مي تونم به شما نحوه نگارش پايان نامه هاي ارشد هر دانشگاهي رو معرفي كنم كه خيلي سريع و راحت به جواب ميرسيد.

    البته فدايي هم از اين قائده مستثنا نيست.

    نقل قول نوشته اصلی توسط مصباح الهدی نمایش پست ها
    سلام آقا محمد رضا

    1/تکیه مطلب ارسال نشده ام روی نحوه تعهد به همسر آینده بود که در ابتدای مسیرم و اوایل تجربیاتم متوجه شدم باید به همسر آینده ام متعهد باشم و نه به خواستگار و بعداتر با تجربیات بیشتر می شد نتیجه گرفت در اصل به "جایگاه" همسری که خود خداوند برای ما تعیین کرده انسان متعهد هست و نه "حتی خود همسر آینده" که اگر جایگاه مهم بود اون وقت شیوه خواستگاری رفتن ، شیوه جواب دادن به خانواده خواستگار یا دختر یا بررسی طرف مقابل که بر چه اساس باشد خود به خود درست می شود و همون مسیر خواستگاری و نحوه انتخاب همسر فارغ از اینکه فرد مقابل چه کسی است چون جایگاه همسر آینده برامون مهم و ارزشمنده مسیرمان را درست می ریم و مهمتر اینکه منفک نمی بینیم و همه موارد متعدد خواستگاری را درواقع در یک مسیر واحد می بینیم... که در طی اون مسیر با اصطکاکهای مختلف در بهترین حالت خودمون به همسر آیندمون می رسیم.... اون موارد مختلف خیانت به همسر آینده نیست بلکه یه مسیری است که برای اینکه به همسر آینده خودمون برسیم باید حتما عبور کنیم. برای اینکه شریک یک عمر زندگیمون را درست انتخاب کنیم. که درست انتخاب کردن و مبنای انتخاب خودش بیشترین احترام به همسر آینده است.


    - - - Updated - - -

    خوب بريم سر اصل مطلب:

    چون در باره تك تك مطالبتون حرف دارم، مي تونم مورد به مورد تجزيه تحليل كنيم و مورد بررسي قرارش بديم؟ البته اگر شما و دوستان قدم رنجه كنيد و در اين بخث ها شركت كنيد!


    از مطلب شماره 1 شروع ميكنم:


    حقيقت اش نتيجه گيري جالبي داشتين و خيلي عميق بود. مطلبي كه بهش رسيدين، احتمال خيلي زياد از بالا دارين به قضيه نگاه ميكنيد و نشون ميده وسعت ديدتون بالاست.

    ولي براي اينكه بتونم مطالبتون رو هضم كنم چندتا سوال داشتم:

    اينكه شما به همسر آينده تون متعهد باشيد، يعني اينكه، دوران زندگي مون جوري رفتار كنيم، كه پسنديده باشه و در حقيقت به ايشان احترام بگزاريم؟
    كه به نظرم اين روش بيشتر احترام به خودمون و جايگاه انسانيت هست.
    پس يه پله ميريم جلو،
    اگر منظورتون روش انتخاب هست و نوع معيارها ( كه احتمال زياد منظورتون همينه) كه موافقم با هاتون ولي اينكه نمي تونم درك كنم كه مي تونم جايگاه همسر رو با خود همسر عوض كنم، چون به نظرم با اين كار خودم رو ديدم و فقط خودم مهم بودم. چون وقتي جايگاه رو در نظر ميگيرم، يعني اينكه همسرم رو يه سمبل يا يك انسان صلب كه فقط معيار هاي من رو داره، و حقي براي اون قايل نبودم. ولي وقتي بگم من به همسرم متعهد خواهم بود، يعني اينكه خودخواه نيستم و تو تصميماتم اون رو هم لحاظ مي كنم، به انسانيت ايشون احترام گذاشتم ("با بندي كه گفتين همسر هم كفو شما منتظره، اگر نريد اون با مطلقه ازدواج بكنه " فكر ميكنم تقريبا تو اين زمينه شما هم نظر منو داريد ولي فهم هاي ما از كلمات فرق داره)

    تو اين قسمت اگر اشتباه كردم لطفا به من بگيد!

    با بقيه اش موافقم كه اگر تو اين مسير اصطكاك يا اتفاق ديگري بيافته، بخشي از اون راه وصال هست.
    درسته بعضي دوستان از من تو اين مورد خورده گرفتن، ولي واقعا اومدم اينجا تا ازم خورده گرفته شود، راه رو از عمد اشتباه نرفتم، ولي اگر هم رفتم خوشحالم كه اشتباه رفتم و تجربه شد تا براي رسيدن به همسر آينده ( به زعم شما جايگاه همسري ) بهتر عمل كنم. اين اصطكاك ها در اين مسير گذشته باعث شد تو اينجا حضور داشته باشم، و از شما ها چيز ياد بگيرم. كه فردا روز همسرمو بهتر بهش برسم. كه خودم اين اتفاقات رو بخشي از اون مسير ميبينم.

    ولي در كل معلوم هست تو اين زمينه خيلي پخته شدين كه چنين ديدگاهي پيدا كردين و به مني كه اول راه هستم انتقال دادين تا راه رفته شما رو نرم و با امثال شما هم عرض بشم. ( هلو بيا برو تو گلو )


    ادامه دارد .....

    ویرایش توسط mohamad.reza164 : دوشنبه 20 مهر 94 در ساعت 09:57

  15. 2 کاربر از پست مفید mohamad.reza164 تشکرکرده اند .

    باغبان (سه شنبه 21 مهر 94), سرشار (پنجشنبه 23 مهر 94)

  16. #59
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 14 تیر 97 [ 22:56]
    تاریخ عضویت
    1392-12-18
    نوشته ها
    524
    امتیاز
    13,135
    سطح
    74
    Points: 13,135, Level: 74
    Level completed: 72%, Points required for next Level: 115
    Overall activity: 2.0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    2,154

    تشکرشده 1,301 در 451 پست

    Rep Power
    102
    Array
    سلام مجدد به همه ی دوستان عزیز.

    خواهش می می کنم محمد رضا جان ... ازت عذر خواهی می کنم اگر پست بی ربط به تاپیکت می زنم !!!
    اما

    اما خانم مصباح الهدی خدمت شما هم به طور خاص عرض سلام و ادب دارم... ممنون از این که مثل همیشه این همه با صبر و حوصله نوشتید !!!! راستش یکسری حرف دارم در رابطه با حرفاتون و از سابق همچنین و راجب قسمت و تقدیر پس نقش ما چی بود ؟!؟!؟ یا تقصیر همسر اینده شما چیه یا تقصیر همسرای خوب بقیه که هنوز نتونستند همو پیدا کنند؟!؟!؟!؟!؟ و. ... نمی دونم شاید راجبش تاپیک زدم..شایدم توی این تاپیک اقا محمد رضا...یا شایدم توی اون تاپیک که خانم eram تازگی زدند..یا شایدم توی تاپیکی که خودتون ان شالله حوصله کردید و زدید همه ی حرفای نگفتمو یک جا زدم... منم یکسری تجربه ها دارم که بی ربط به تجربه های شما نیست و خیلی دوست دارم بیانشون کنم و باهاتون تبادل نظر کنم... امیدوارم حواستون باشه .واقعا منم وقتی پست های از روی حوصله شما رو می بینم نمی دونم خوشحال باشم یا ناراحت !! خوشحال از این بابت که مثل همیشه چیزای جدیدی از شما یاد گرفتم که البته شاید از این دست تجربه ها افراد زیاد داشته باشند ولی افرادی که اولا اینا رو دسته بندی کرده باشند و دوما وقت بذارند در چنین فضایی با این همه دقت و حوصله از تجربه هاشون بگند خیلی کم هستند خیلی...ناراحت از این بابت که ...... راستش نوشتم ولی وقتی دوباره پیاممو خوندم ترجیح دادم پاکش کنم...ببخشید.


    برای همه ی جوانان ایران زمین...مخصوصا عزیزان گل همدردی ارزوی ازدواجی موفق و سالم رو دارم.

    بازم از همه ی دوستان تشکر می کنم و از اقا محمد رضا عذر خواهی.
    التماس دعا.

  17. 3 کاربر از پست مفید فدایی یار تشکرکرده اند .

    mohamad.reza164 (سه شنبه 21 مهر 94), باغبان (سه شنبه 21 مهر 94), سرشار (پنجشنبه 23 مهر 94)

  18. #60
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 24 آذر 98 [ 23:02]
    تاریخ عضویت
    1394-1-24
    نوشته ها
    762
    امتیاز
    26,356
    سطح
    97
    Points: 26,356, Level: 97
    Level completed: 1%, Points required for next Level: 994
    Overall activity: 57.0%
    دستاوردها:
    OverdriveRecommendation Second ClassTagger First ClassVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    2,761

    تشکرشده 2,595 در 691 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    215
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط فدایی یار نمایش پست ها
    سلام مجدد به همه ی دوستان عزیز.

    خواهش می می کنم محمد رضا جان ... ازت عذر خواهی می کنم اگر پست بی ربط به تاپیکت می زنم !!!
    اما

    اما خانم مصباح الهدی خدمت شما هم به طور خاص عرض سلام و ادب دارم... ممنون از این که مثل همیشه این همه با صبر و حوصله نوشتید !!!! راستش یکسری حرف دارم در رابطه با حرفاتون و از سابق همچنین و راجب قسمت و تقدیر پس نقش ما چی بود ؟!؟!؟ یا تقصیر همسر اینده شما چیه یا تقصیر همسرای خوب بقیه که هنوز نتونستند همو پیدا کنند؟!؟!؟!؟!؟ و. ... نمی دونم شاید راجبش تاپیک زدم..شایدم توی این تاپیک اقا محمد رضا...یا شایدم توی اون تاپیک که خانم eram تازگی زدند..یا شایدم توی تاپیکی که خودتون ان شالله حوصله کردید و زدید همه ی حرفای نگفتمو یک جا زدم... منم یکسری تجربه ها دارم که بی ربط به تجربه های شما نیست و خیلی دوست دارم بیانشون کنم و باهاتون تبادل نظر کنم... امیدوارم حواستون باشه .واقعا منم وقتی پست های از روی حوصله شما رو می بینم نمی دونم خوشحال باشم یا ناراحت !! خوشحال از این بابت که مثل همیشه چیزای جدیدی از شما یاد گرفتم که البته شاید از این دست تجربه ها افراد زیاد داشته باشند ولی افرادی که اولا اینا رو دسته بندی کرده باشند و دوما وقت بذارند در چنین فضایی با این همه دقت و حوصله از تجربه هاشون بگند خیلی کم هستند خیلی...ناراحت از این بابت که ...... راستش نوشتم ولی وقتی دوباره پیاممو خوندم ترجیح دادم پاکش کنم...ببخشید.


    برای همه ی جوانان ایران زمین...مخصوصا عزیزان گل همدردی ارزوی ازدواجی موفق و سالم رو دارم.

    بازم از همه ی دوستان تشکر می کنم و از اقا محمد رضا عذر خواهی.
    التماس دعا.
    سلام فدايي، اين چه حرفيه شما صاخب اختيار هستي.

    يه خواهشي مي تونم بكنم،؟؟؟؟

    همينجا بحث كنيد چون من هم خيلي سوال و بحث در مورد اين مطلب كه گفتي دارم! قول ميدم ازتون اجاره نگيرم

    آماده كرده بودم هر وقت به شماره آيتم مورد نظر در صحبت هاي خانم مصباح رسيد، مطرح كنم. خواستم تو تاپيك خانم eram مطرح كنم ( دقيقا در ارتباط با پست آخر خانم مصباح) كه احساس كردم جاش اونجا نيست. ولي وقتي ديدم خانم مصباح اينجا هم اون موضوع جايگاه همسري و قسمت و اينكه همسر من ( هم كفو من ) اگر انتخاب اشتباه بكنم و به او نرسم، بهش مديون خواهم بود و مستحق عذاب وجدانم، خوشحال شدم كه ميتونم، همينجا در موردش بحث كنم.

    منتظر همه دوستان هستم

  19. کاربر روبرو از پست مفید mohamad.reza164 تشکرکرده است .

    فدایی یار (جمعه 24 مهر 94)


 
صفحه 6 از 6 نخستنخست 123456

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 02:06 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.