سلام محمد رضا جان - خواهش می کنم
خیلی چیزها یاد گرفتم از خوندن پست شما
ممنون .
..................................
1 ) در ارتباط با نفرت از آقایون و سادات که خانم مطرح نمودند، فکر میکنم زود قضاوت نکردم و سعی کردم تو این زمینه نماینده خوبی برای مردان باشم. که همون طور که گفتم نتیجه اش رو در آخرین روز به من انعکاس دادن و از بودن مردهایی مثل من تو جامعه تشکر کردند. از طرفی خوشحال شدم که تونستم ذهنیت منفی ایشون رو تغییر بدم و از طرفی ناراحتم که چرا بعضی از هم نوعان من باعث بروز ایجاد جریانات منفی و رفتار های نابخردانه می شوند که ذهن اکثر دختر ها رو عوض کرده است. هر روز با واقعه ای روبرو میشم که مرد داستان بر اساس سناریو منحصر به فرد خودش باعث ایجاد کدورت و رنجش خاطر در طرف خانم اش شده و متاسفانه در بعضی موارد هم منتج به طلاق گردیده. برای همین به ایشان حق دادم و سعی کردم درکشان کنم ( هر چند که غلظت تفکرات منفی ایشان بسیار بالا بود و اگر ظرفیت به خرج نداده بودم قطعا همان ابتدا با هم به مشکل می خوردیم. چون دو مورد تنفر از سادات و تنفر از روز 28 شهریور رو اعلام کردند که فکر کردم مستقیم منظورشون با منه چون تولدم 28 شهریور هست و تو شناسنامه ام قید شدهسید محمدرضا، ولی بعد از اینکه صبر کردم متوجه شدم تاریخ عقدشون 28 شهریور بوده و نامزدشون سید و حق دارند متنفر باشند
خیلی جالبه روز تاریخ تولد شما – مناسب هست با روز عقد گذشته ایشون
ممنون که از سادات و آقایون دفاع کردی – به قول به بنده خدایی دمت گرم .
پسر پیامبر بودن - پسر امام معصوم بودم و ..... تضمین خوب بودن و بهشت رفتن نیست .
پسر حضرت نوح (ع ) کافر شد – جعفر بن علی پسر علی بن محمد (امام دهم شیعه) و برادر امام حس عسگری (ع) ، به دروغ گفت برادرش فرزندی ندارد .
اون چیزی که باعث تعالی انسان میشه اینکه – انسان در این مسیر قرار بگیره و اون مسیر - مسیری نیست جز مسیر خداوند . و هر کی از این مسیر خارج شود به بیراهه خواهد رسید
الان برادران داعش روزی 200 رکعت نماز می خونند – می تونیم بگیم هر کی نماز می خونه مثل اونهاست !
البته ایشون به یه مردی اعتماد کردند و بنا بر دلایلی حکمت نبوده به هم برسن
کار خیلی خوبی کردی باهاش صحبت کردی و این غلظت را کم کردی
.................................................. ...
2 ) در ارتباط با تغییر پذیری بواسطه ازدواج من یک سری خط و خطوطی دارم. و دوست دارم طرفم کسی باشه که منو همین جوری بخواد ، نه اینکه دوست داشته باشه منو تغییر بدهد. ولی مورد درونگرایی من تو زندگی ام مفید نبوده و سعی کردم تغییر کنم تو این زمینه تا موفق تر بشوم. مثلا یادمه 8 یا 9 سال پیش وقتی با خانواده به مغازه ای برای خرید مراجعه میکردیم روم نمیشد جلوی خانواده از مغازه دار تخفیف بگیرم. چون میترسیدم تخفیف ندهد و من جلو همه ضایع شم. ولی از وقتی به جامعه راه پیدا کردم و علی الخصوص بواسطه شغل آزاد ، خیلی بهبود پیدا کردم ولی هنوز آثارش در وجودم خود نمایی میکنه. شاید به خاطر اعتماد به نفس پایین باشه و یا شاید درونگرا ها کلا همین مدلی هستند. ولی دوست ندارم واژه درونگرایی برام محدودیت ایجاد کنه.
صحبت های مشاور ها رو که خوندم، همشون بدون استثنا می گویند که ازدواج درونگرا و برونگرا صحیح نیست. ولی اگر کار به جایی رسید که هم دیگر رو انتخاب کردند، انتخابشون آگاهانه باشه و اینکه قبل ازدواج با هم تعامل کنند. حالا دوست دارم بدونم که زوج هایی که ازدواج کردند و دورنگرا و برونگرا بودند، ازدواج شون موفق بوده یا نه؟ اگر موفق بوده چه راهکار هایی رو در پیش گرفتند؟
من در این مورد نظر خودم را خدمتتون عرض می کنم :
به نظرم دختر و پسر نباید فقط به خاطر زیبایی با هم ازدواج کنند – باید معیاری بهتری داشته باشند
مثلا ایمان ( از نوع درستش ) - مهربانی – اخلاق خوب و صبوری و........
اگر دختره بگه قیافت را این جوری کن بعد دوستت دارم - در مورد این فکر باید بیشتر تحقیق کنی .
چون اگر زیبایی انسان بره – شاید اون دختر تغییر کنه
البته به خود رسیدن و به قول معروف خوشتیپ بودن بحث نیست !
ولی مثلا دختره بگه برو زیر ابرو بردار – موهاتو رنگ کن و ...... باید اندیشه اش بررسی بشه !
در مورد درون گرا و برون گرا بودن :
وقتی از خودمون سئوال بپرسیم – حتما جوابی می گیریم
ما انسانها می تونیم خودمان را تغییر بدیم – هیچ نوشته ای در پیشانی ما نیست که بگه
ما درون گرا یا برون گرا هستیم تا آخر عمر ! - این خودش یه دانش هست و باید یاد بگیریم
و شما کار خوبی انجام دادی – در واقع از چیزی که می ترسیدی - رفتی واردش شدی و دیدی که ترسناک نیست .
امکان داره اون خانم یه تفریحی دوست داشته باشه – ولی شما اون تفریح را ژلف بدونید
مثلا مهمانی رفتن – مسافرت رفتن و ...... به فرد برون گرا عاشق این کارهاست
در مورد اون خانوم هم باید شدت این حس برون گرایی را بدانی که بتوانی خودت را با اون وقف بدی
چون اگر نتونی در آینده به اون ظلم خواهی کرد . – معمولا احساسات زن و شوهر خیلی مهمه !
به نظرم اگر تو زمینه های دیگر با ایشون مشکل نداری - در این زمینه بسیار دقت کن – چون خیلی مهمه .
مشاوره ها هم در پاسخ دادن ریسک نمی کنند – چون واقعا مهمه !
باید از مشاور بپرسی که چکونه می توانم یه فرد برون گرا را مدیریت کنم ؟
میتونه این باشه که توقعات را پایین بیارید - یه جوری برنام ریزی کنید که به هیچ کدامتان فشار نیاد
اگر اون دختر بگه من ماهی 2 بار دوست دارم برم مسافرت و شما هم بگید من سالی یه بار هم نمی رم
خب ، به نتیچه نمی رسیم - کم کردن توقعات + احترام گذاشتن به همدیگه == زندگی زیبا
............................................
3 ) در ارتباط با مورد هزینه زایی ، اصولا من معتقدم اگر همسر ( خانم) مقتصد نباشه، زندگی پایه ی استواری نخواهد داشت. برای همین خودم این مهم رو جز اولویت ها قرار دادم. شناختم در مورد این خانم فقط به علاقه وافر به خرید لباس بدون احتساب نیاز به داشتن لباس، و اینکه هر شب با خانواده محترمشون شام بیرون میل می کنند، محدود شده که فکر میکنم شناختم ناقص است.
اینجا دو تاسوال دارم: ممکنه این خانم تحت تاثیر حمایت و دوست داشتن های خانواده به این روز افتاده و شاید قلبا به این کار علاقه ندارد، چه طور میتونم تشخیص بدم که مقتصد هستند یا خیر؟ و سوال بعدی اینکه ایشون در رفاه و آسایش خوبی زندگی میکنند و احتمالا با ورود به زندگی من، از رفاه مادی ایشان کاسته خواهد شد، آیا این تغییرات ممکنه باعث بروز مشکل بشود ( با علم به اینکه من قلبا رفاه و آسایش خانواده ام اولویت داره و لی خوب یه پسر 27 ساله مثل من هم تو این جامعه قطعا درآمد بالایی نداره)
منم به نظرم ، زن نیاید خسیس باشه و از طرفی ولخرج بودن هم خوب نیست .
ببین می تونی دختری که هر شب میره رستوران را مدیریت کنی .
امکان داره این خانم به خاطر احترام به خانواده میره رستوران و خودش این جوری نباشه – باید ازش سئوال کنی .
در واقع شاید خانواده ش این جوری هستند – ولی امکان داره تحث تاثیر قرار گرفته باشد.
باید ازش سئوال کنی که نظرت درباره ی سرمایه گذاری چیه ؟
چطوری باید زندگی را مدیریت کنیم ؟
نظرش را درباره مهمانی رفتن – مهمانی دادن – مسافرت رفتن و ... بپرس
با سئوال کردن و جواب دادن ایشون راحت می فهمی .
.................................................. ..................
4 ) در ارتباط با حمایت های خانواده ایشان، یکبار صراحتا پرسیدم که خانواده که نمی گذارد شما تا دانشگاه هم تنهایی بروی، فکر نمیکنید که به مشکل بر بخورید؟ که پاسخ گفتند خانواده از من محافظت می کنه، من توانایی مدیرت بحران رو دارم و محافظت ایشان منافاتی با استقلال من ندارد.
چه جوری می تونم بفهمم که این خانم تو کارهاش و تصمیم گیری هاش به خانواده وابسته نیست؟ و اینکه محدودیت هایی که خانواده براش ایجاد کرده، یکجا خودشو بیرون نمیریزه؟
و ...................
به نظرم از دو دیدگاه باید بررسی کنی
1 ) اندیشه خانواده
2 ) اندیشه دختر
باید خودت بفهمی اندیشه خانواده ایشون چگونه است ؟
از اندیشه استقلال طلب ایشون باید سئوال کنی - هم چنین خانواده اش !
تازه اول راهی ، عزیز دلم .
علاقه مندی ها (Bookmarks)