به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 7 از 7 نخستنخست 1234567
نمایش نتایج: از شماره 61 تا 63 , از مجموع 63
  1. #61
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 16 شهریور 97 [ 17:30]
    تاریخ عضویت
    1392-9-22
    نوشته ها
    65
    امتیاز
    4,299
    سطح
    41
    Points: 4,299, Level: 41
    Level completed: 75%, Points required for next Level: 51
    Overall activity: 4.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger Second ClassVeteran
    تشکرها
    62

    تشکرشده 46 در 31 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ممنون گیسو کمند از راهنماییت،
    قرار نزاشتیم که من خونه پدرم نرم، قرار شد هردو با کم کردن ارتباط با خانواده و در میان نزاشتن مسائل با خانواده به استقلال زندگی از هم پاشیدمون کمک کنیم. من به سهم خودم اینکارو دارم انجام میدم خیلی کمتر به خونه پدری سر میزنم و خونه خواهرا هم خیلی کم سر میزنم. ولی ایشون با یک حالت کنترل گری به بهانه مرکز میره شهرستان و اونجا زنگ میزنه فلانی نری خونه پدرت... من همین مسئله رو در جلسه مشاوره در حضور خانم به مشاور گفتم و مشاور هم حق رو به من داد و به خانم گفت که نمیشه خودت بری خونه پدرت بمونی و انتظار داشته باشی شوهرت بمونه خونه در و دیوارو تماشا کنه که با گفتن این خانم من رنگش عوض شد و آشفته شد... بعد از اون که من خصوصی با مشاور از دروغ و این نوع رفتارای همسرم گلایه کردم اون گفت شما یک مدت تا حد امکان حرفاشو گوش کن تا بهت اعتماد کنه اگه بعد از اون توقع های بیجاش ادامه پیدا کرد و خواست از این رفتار شما سو استفاده کنه دیگه نمیشه ادامه داد مگه میشه با خونواده همسرت سر یک دلخوری قطع رابطه کنی و از این حرفا.... در ضمن میگفت که خانم شما کلن خودش و خانوادش رو محق میدونه و پاک، دنیای ناامنی داره و میترسه از ارتباط زیاد و برخورد زیاد با آدما و به همین خاطر ترکشون میکنه... الان هم فکر میکنه دم خواهرای تو رو قیچی کرده و از این موضوع احساس قدرت میکنه.... در صورتی که قدرتمند کسیه که در عین حال که با کسی به مشکلی برمیخوره هم مشکلشو برطرف کنه و بتونه دلخوری و خواستشو به طرف حالی کنه و هم ارتباطش رو حفظ کنه... اگه ادم بخواد به سبک خانم شما زندگی کنه و با هرکس که به مشکل برخورد قطع ارتباط کنه خوب بعد از مدتی تنها میشه ....
    دیشب اول کلی ابراز علاقه کرد و گفت تو خودتی جریان چیه؟ منم اول مقاومت کردم و بعد با اصرارش گفتم درسته مادر شما زحمت کشیده برامون سبزی گذاشته ولی من دوست دارم مایحتاج زندگیمو خودم تامین کنم خواهش می کنم دیگه ازشون چیزی قبول نکن... اینو که گفتم دوباره عصبی شد و گفت این هم به خاطر حرف اون داماد چطور فلانت میگی داشت شروع میکرد حرف زشت بزنه که من گفتم فحش نده گفت چیه میخوای ازش دفاع کنی گفتم نه در شان تو نیست حرف بد زدن... این خواسته منه و به غرورم مربوط میشه و ربطی به داماد نداره، مثل اینکه از دید شما اگه من درخواستی کنم یا خانوادم پرم کردن یا دامادم!!!! دیگه ساکت شد، گفت سبزیا رو دور میریزم شمام برو خونه خواهرات قورمه سبزی بخور!!! منم گفتم باشه... باز مثل همیشه قهر کرد رفت اتاقش شام هم رفتم سراغش نخورد منم به کارای خودم رسیدم.... ببینید تا از من خواسته ای ببینه مقاومت میکنه بعدش ناراحتی و قهر... اما اگه هرچی اون بگه من اجرا کنم خیلی خوبه...
    اخلاقش بسیار بچگونست.... سر هر مسئله ای که باب میلش نباشه اول ناراحتی و عصبانیت و اگه داغ کنه فحش و بعدش قهر.... که با این رفتاراش زندگی رو به کامم تلخ کرده... تا کی این قهر کنه من برم با تسلیم شدن در برابر خواسته اش نازش رو بکشم پس خواسته های من چی میشه؟
    اخلاقش اگه اینطوری بمونه برای من قابل تحمل نیست، فک کنم برای هیچکس قابل تحمل نباشه...
    این مشاوری که میرم پیشش قبولش دارم خانمم هم قبولش داره... حتی قبل از آشنایی با خانم برای مشاوره پیش ایشون میرفتم... زمان عقد که خانم این شکلی قهر و داد و بیداد میکرد، مشاور بهم گفت که هروقت شروع میکنه به داد و بیداد و قهر، تنهاش بزار تا بفهمه که اگه بخواد دعوا کنی شما نیستی... الانم از دیشب که قهر کرده من سراغش نرفتم بگم چته چون میدونم میخواد اتهامهای تکراری گذشته رو بر من و خانوادم وارد کنه....واقعا دیگه کشش این حرفای تکراری و ناسزا شنیدن بر علیه خانوادم رو ندارم... من آدمی نیستم که بی احترامی به خانوادم رو تحمل کنم اما به خاطر حفظ زندگیم دندون رو جگر گذاشتم و تحمل میکنم اما خوب تحمل آدمم حدی داره...
    اگه عصبی بشه خیلی بد دهنه...
    من شب دیروقت فهمیدم که نرفته و نمیدونستم چطور غیرمستقیم بهش بفهمونم که فهمیدم دروغ گفته...
    همه این حرفا رو به مادرش گفتم حتی مادرش میگفت شما اگه من هم حرفی زدم مثل اون شب بهم بگو که تو زندگیم دخالت نکن من ناراحت نمیشم... اما اینا همش حرفه... میگفت خیلی دوست دارم بیشتر از پسرم اما میدونم دروغ میگه هم خودش هم دخترش، امتحانشونو پس دادن... کافیه که یک مسئله پیش بیاد آبرومو میبرن اینو به تجربه فهمیدم... نمیشه رو حرفشون حساب کرد.... اما در کل مادرش از پدرش فهمیده تره ...
    شاید حق با شما باشه که من وسط تلاش کردن دارم همسرمو رصد میکنم... من میدونم اگه دور خانوادمو خط بکشم همش با خانواده اون در ارتباط باشم و هرچی میگه انجام بدمو و هیچوقت عصبی نشم و هیچوقت داد نزنمو و همیشه کاراشو تایید کنمو ازش تعریف کنم همسر خوبی میشه برام، ولی خوب اینا شدنی نیست...
    نظر مشاورم رو هم در بالا بهش اشاره کردم....

  2. کاربر روبرو از پست مفید اسیر سرنوشت تشکرکرده است .

    گیسو کمند (دوشنبه 04 آبان 94)

  3. #62
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    دوشنبه 04 مهر 01 [ 02:59]
    تاریخ عضویت
    1393-11-15
    نوشته ها
    823
    امتیاز
    34,196
    سطح
    100
    Points: 34,196, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    3,683

    تشکرشده 2,882 در 761 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    235
    Array
    سلام ، خدا قوت

    من اشتباه متوجه شدم که مشاور گفتن اصلا نرید خونه پدرتون ، البته تعجب هم کردم ، معذرت میخوام ؛
    گفت این هم به خاطر حرف اون داماد چطور فلانت میگی داشت شروع میکرد حرف زشت بزنه که من گفتم فحش نده گفت چیه میخوای ازش دفاع کنی گفتم نه در شان تو نیست حرف بد زدن... این خواسته منه و به غرورم مربوط میشه و ربطی به داماد نداره، مثل اینکه از دید شما اگه من درخواستی کنم یا خانوادم پرم کردن یا دامادم!!!! دیگه ساکت شد، گفت سبزیا رو دور میریزم شمام برو خونه خواهرات قورمه سبزی بخور!!!
    برخوردتون خوب بود ، به ویژه اینکه نزاشتید فحاشی و توهین کنه پس به هدفتون رسیدید و اون داره خودشو اذیت میکنه که قهر میکنه ، از تکنیک برنده برنده چیزی شنیدید؟

    تکنیک برنده برنده رو مطالعه کنید به نظرم اگه درست رفتار کنید میتونید موفق شید این یه بخشیشه:


    استراتژي‌هاي زندگي

    نگاه شما به طرف مقابل (همسر) چگونه است؟ ما سه نوع نگاه يا استراتژي را براي روابط في‌مابين زن و شوهر ذكر مي‌كنيم!

    1 - استراتژي برد- برد(برنده- برنده)در اين نوع استراتژي، هر دو طرف (زن و شوهر) به دنبال تاييد، تقويت و تكامل و موفقيت هم هستند. مرد مي‌گويد: عزيزم من قصد دارم به تو كمك كنم تا ادامه تحصيل بدهي و زن مي‌گويد: من هم براي موفقيت تو در كار جديد تا جايي كه مقدور باشد حداكثر تلاشم را مي‌كنم كه تو مشكلي در زندگي نداشته باشي. من با صرفه جويي كمك مي‌كنم تا مثلا اقساط ماشين را

    سر موقع بدهي. به اين مي‌گويند برنده- برنده. يعني هر دو طرف مي‌خواهند پيروز و برنده ميدان زندگي باشند. اين حالت چيزي شبيه بهشت است. اگر اينگونه مي‌انديشيد و تلاش مي‌‌كنيد، پس بهشت گوارايتان باد و صفايش را ببريد.

    2 - استراتژي برد- باخت (برنده-بازنده)در اين نوع استراتژي،‌يكي از طرفين دنبال تقويت و تاييد و تكامل است و طرف ديگر نمي‌خواهد پيروز باشد. فرد مي‌گويد:خانم! شما در امور من دخالتي نكن و سرگرم بچه‌ها و مدرسه‌ آنها و مسائل خانه باش، فلان جا و فلان جا هم نرو، با در و همسايه هم كاري نداشته باش، آموزشگاه و آرايشگاه هم نمي‌خواهد بروي، از فلان هنر مي‌خواهي سر در بياوري كه چه
    بشود؟ و...
    در اين نوع استراتژي، مرد علاقه مند است در جامعه فرد موفقي باشد و هر كجا خواست برود و در فلان جلسه و برنامه شركت داشته باشد ولي زن او نه. اين حالت در خانواده‌ها بسيار اتفاق مي‌افتد و شايد بتوان گفت كه حالت برزخي و عدم اطمينان كامل در زندگي است. انگار دچار نوعي شك و ترديد هستيم.در استراتژي برنده- برنده هر دو طرف مي‌خواهند پيروز و برنده ميدان زندگي باشند. اين حالت چيزي شبيه بهشت است. اگر اينگونه مي‌انديشيد و تلاش مي‌‌كنيد، پس بهشت گوارايتان باد و صفايش را ببريد.


    3 - استراتژي باخت- باخت( بازنده- بازنده)در اين نوع نگاه، مرد نمي‌خواهد زن در جامعه برنده و موفق باشد و زن هم متقابلا كاري مي‌كند كه مرد آنچنان كه بايد و شايد به هر چه كه مي‌خواهد نرسد. در اين نوع زندگي، حالتي كج‌دار و مريض ديده مي‌شود. در واقع آنان براي خود جهنمي مي‌سازند و كارشان مي‌شود سوختن و ساختن. تفاهم، عشق و محبت در اين نوع استراتژي بسيار كمرنگ است و هر دو طرف دچار نوعي لجبازي و تك روي و غرور كاذب هستند.پس بياييد، نوع نگاه و نوع استراتژي زندگي مشترك‌مان از نوع برنده - برنده باشد.


    منبع: خانواده


    پس رفتارتون میتونست بهترم باشه مثلا : دختر خوب اگه تا وقتی به مادر احترام میزاشتم که برامون غذا و.. بگذاره خوب بود؟ خانواده شما پیش من بدون توقع عزیز و گرامی هستن و حالا هم دارن لطف میکنن اگه شما منو دوست داری قبول نکن نه از خانواده خودت نه هیچکس

    حق با شماست که آدم تا یه حدی ظرفیت داره ولی الان زندگی شما توی مرحله ی فرصت هست نه حالت عادی

    در مورد اون دروغ و حرفایی که بعدش پشت تلفن زدید هم میتونستید راحت از حقتون دفاع کنید و نزارید از طرف شما دعوا راه بیافته تا به هدفتون برسید گاهی باید به افکار سطحی دیگران لبخند زد ،یه طوری که اونها لبخند ما رو نبینن اما از رفتارشون که باعث خنده ماست خجالت بکشن

    شما به حقوقتون احترام بزارید و همسرتونو طوری توجیح نکنید که حساستر شه بلکه طوری حرف بزنید که هم به هدفتون برسید هم ایشونو به تامل وادار کنید

    بالاخره این همسر شما که داره میره پیش مشاور ،هیچ تغییری نکرده؟
    چرا همدردی رو بهش معرفی نمیکنید؟

    ای خواجه درد نیست... وگرنه طبیب هست

    ای بی خبر.. از خورشیدِ پشتِ ابر !


    ویرایش توسط گیسو کمند : دوشنبه 04 آبان 94 در ساعت 13:21

  4. کاربر روبرو از پست مفید گیسو کمند تشکرکرده است .

    اسیر سرنوشت (دوشنبه 04 آبان 94)

  5. #63
    سرپرست سایت

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,056
    امتیاز
    146,983
    سطح
    100
    Points: 146,983, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,661

    تشکرشده 36,001 در 7,404 پست

    Rep Power
    1092
    Array
    با سلام

    این تاپیک از ظرفیت مجاز عبور کرده

    لطفاً یک جمع بندی از راهنمایی ها داشته باشید و سعی کنید راهنمایی های سازنده را به اجرا در بیاورید و پیش از آنکه در پی ایجاد تاپیکی جدید باشید ابتکار عمل داشته و عمل گرایی پیشه کنید ... گاهی صرفاً متکی به تاپیک و راهنمایی دیگران شدن فرد را به سوی گزارش نویسی و راهنمایی خواستن برای هرچیز موردی و کوچکی هم می کشاند و این موجب ضعف تحلیل و تصمیم گیری و عملگرایی و نوعی وابستگی به دیگران است و آسیب زا هست، لذا مراقب باشید به چنین وضعی دچار نشوید


    موفق باشید





  6. 2 کاربر از پست مفید فرشته مهربان تشکرکرده اند .

    khaleghezey (دوشنبه 04 آبان 94), اسیر سرنوشت (دوشنبه 04 آبان 94)


 
صفحه 7 از 7 نخستنخست 1234567

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. اختاپوس وسواس فکری- عملی (اختلال وسواس اجباری)
    توسط مدیرهمدردی در انجمن وسواس
    پاسخ ها: 2
    آخرين نوشته: پنجشنبه 26 فروردین 95, 08:31
  2. وسواس من به قد و ظاهر همسرم (2)
    توسط جوادیان در انجمن عقد و نامزدی
    پاسخ ها: 64
    آخرين نوشته: یکشنبه 22 آذر 94, 02:31
  3. وسواس ظاهری دارم ، زندگیم داره تباه میشه
    توسط omidsss در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 6
    آخرين نوشته: چهارشنبه 10 دی 93, 21:36
  4. وسواس فکری دارم
    توسط Milad1 در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: چهارشنبه 23 مرداد 92, 11:08
  5. وسواس روانیم کرده
    توسط اسناء در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: دوشنبه 13 خرداد 92, 17:29

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 12:51 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.