متشکر از همه دوستان که راهنمایی کردن، امیدجان قبل از عقد هم نشانه هایی از این افسردگی را داشت و حتی می گفت به خودکشی هم فکر میکنم. در تحقیقات قبل ازدواج یکی از دخترهای فامیلش که دوستش هم بوده می گفت این دختر با هرکسی سازگاری نداره که من باور نکردم.... بعد از عقد و ازدواج هم که کلی دعوا داشتیم و من هم که سالم بودم دارم افسردگی میگیرم چه برسه به اون که مستعدش هست. از خلق و خوی ایشون باید بگم که زودرنج، حساس، بدبین، کینه ای، مضطرب و در عین حال خیلی احساسی است، خیلی وابسته به خانوادش و عصبیه، بیشتر در زمان و اتفاقای گذشته سیر می کنه، وقتی عصبی میشه کنترل رفتار و کلام خودشو نداره.... وقتی اوضاع بر وفق مراد باشه خیلی مهربونه و ابراز عشق و علاقه می کنه... معمولن آروم، اجتماعی و گاهی زودجوش ... خیلی احساسی هستم و به قول همسرم رقیق القلب، کینه ای نیستم و.... فک کنم اگه همیشه ابراز عشق و علاقه کنم و محبت کنم و باش اروم باشم اونم خوبه و به قول خودش برام میمیره.... خیلی روی مواضع خودش مصره و انتظار داره من همه اونا رو رعایت کنم، هرچی براش توضیح بدم از موضعش کوتاه نمیاد اونقد که خستم میکنه اهل بخشش نیست و آدم رو سر لج میاره، اخلاقش خیلی اعصاب خورد کنه طوری که خونوادش هم جرات نمی کنن خلاف میلش عمل کنن چون اگه اینکارو انجام بدن با قهر و ناراحتی و بدخلقیش مواجه میشن .... همین بلا رو سر من اورده... اولش خیلی بهش بها میدادم و باب میلش بودم ولی وقتی بی گذشتی و کینه هاش و داد و فریاداشو دیدم به مرور رفتارمو اصلاح کردم. طوریکه این اواخر می گفت که دیگه مثل قبل مهربون و اروم نیستی... موسیقی و گردش و خرید رو خیلی دوس داره.... ستاره خانم شما درست می کنید بعضی وقتا دعواها و لج بازی هامونو مرور می کنم عین بچه ها بودیم. در هنگام دعوا اون شروع میکنه با صدای بلند حرف میزنه اگه داغ کنه شروع به بد و بیراه میکنه طوری که آبروم پیش همسایه ها رفته، یا مثلن وقتی داخل ماشین در حال حرکت دعوامون شده خودشو خواسته از ماشین پرت کنه!! منم وقت دعوا داد و بیداد میکنم ولی با تن صدای کم... وقتی خیلی داغ کنم حرفایی از قبیل به تو ربطی نداره و ساکت شو و بیخود کردی میگم... ی مقدار حرمتها بینمون شکسته... خیلی وقتا وقت عصبانیت خودمو کنترل کردم و اروم بودم و جوابشو ندادم اما گاهی دیگه واقعن صبرم تموم میشه... به قول یکی از دوستای قدیمیش تحملش نسبت به دخترای دیگه خیلی کمه ... دیروز با مشاورمون صحبت میکردم میگفت خانم شما شخصیتش خیلی زبر و سخت هست یعنی انعطاف نداره، و تکانشی و ناگهانی تصمیم میگیره و عمل میکنه... مثلن بعد از قهرش مشاور بهش گفته بود فعلن هیچکاری نکن تا جلسات مشاوره پیش بره اما چند روز بعد اومده همه لباسا و وسایلشو برده خونه باباش. خوب شما ببینید اقدام ب خودکشی در حین عصبانیت سر یک مسئله جزئی و یا پرت کردن خودش از ماشین در حال حرکت کار یک آدم نرماله؟ در حالی که خانم من فوق لیسانس روانشناسی هست و خودش به زوجین در حال طلاق مشاوره میده!!!!! مشاور میگفت اگه خانمت یک درصد از دانش روانشناسی رو در زندگیش پیاده کنه همچین مشکلی پیش نمیاد... به طور کلی بگم دچار ناراحتی روحی روانی هست... خیلی زندگی کردن باش سخت شده... دوست عزیز، به دنبال خوشبختی، به نکات خوبی اشاره کردید ممنون از تو صیه هاتون، راستش من مهارت لازم رو در برخورد و گفتار با همسرم ندارم طوری بعضی وقتا ناخواسته با حرفام و کارام دلشو شکستم، خلاصه سیاست و زبون چرب ندارم... از طرف دیگه همسرم مهارت برخورد و صحبت کردن با شوهر رو نداره، طوری که بارها با پرخاش ها، حرفاش، قهر کردناش غرور و شخصیت منو خرد کرده...
علاقه مندی ها (Bookmarks)