به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 2 نخستنخست 12
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 15 , از مجموع 15
  1. #11
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 19 بهمن 01 [ 19:08]
    تاریخ عضویت
    1392-5-13
    نوشته ها
    688
    امتیاز
    14,984
    سطح
    79
    Points: 14,984, Level: 79
    Level completed: 27%, Points required for next Level: 366
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger Second ClassSocialVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,002

    تشکرشده 1,784 در 580 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    119
    Array
    سلام.

    این تاپیک و پست مدیر همدری رو بخونین


    متاسفانه یا خوشبختانه این مشکل شما ارتباط مستقیم با خود شما دارد.

    و من حقیقتش مطمین نیستم که شخصی که کنار شماست هم احساس خوشبختی میکند با شما یا نه!!!!

    ایا در دلش شما را با دختران زیبای کوچه و خیابان و همسایه و دختر خاله و همکار مقایسه میکند یا نه. به هرحال هر چقدر زیبا باشید زیباتر هم هست.

    از دید من شما با تفکرات وسواس گونه از این عیب یک عادت ساختید. عادت منفی نگری.

    و این عادت نهادینه در شما انقدر قدرت گرفته که اجازه دیدن واقعیت ها رو به شما نمیده.

    نقل قولی هست از مشاور محترم سایت که هر مردی پنج تا حسن داره هزار تا بدی ( نقل به مضمون هست. می توانید بخوانید هر انسانی) توجه داشته باشید

    شما می توانید به:

    خوبیهای همسرتون

    زیباییهای فیزیکی همسرتون

    نکات مثبت زندگیتون هم فکر کنید

    ارامشی که در کنارش بدست اوردید


    اما چی میشه که تصمیم گرفتید همه را کنار بگذارید و فقط به نکات منفی توجه کنید. فکر نمیکنید بودن در کنار انسانهایی که هنر منفی نگری دارند خ لذت بخش نیست
    شما بصورت اتفاقی در این جایگاه نیستید بلکه قدمهای اشتباهی را برداشتید:

    ضعف تصمیم گیری ( به هرحال انسانها با افزایش سن دچار عوارض کهولت سن می شوند که خود شما نیز مبرا این داستان نیستید. حالا چی شده که در جلسات اشنایی شما به این موراد توجه نکردید خودش جای سوال دارد )

    ضعف های شناختی که دارید

    استدلال احساسی
    : اجازه می دهید که احساساتتان ، تفسیرتان از واقعیت را ه دایت کنند . مثلا : "احساس افسردگی می کنم، و این یعنی ازدواجم به بن بست خورده است. افرادی که دارای استدلال احساسی هستند فکر می کنند که احساسات منفی ما لزوما منعکس کننده واقعیت ها هستند. این نوع استدلال احساسی ما را از بسیاری واقعیت ها دور نگه می دارد . به طور مثال : «از سوار شدن در هواپیما وحشت دارم، چون پرواز با هواپیما بسیار خطرناک است».« یا احساس گناه می کنم پس باید آدم بدی باشم». یا «خشمگین هستم، پس معلوم می شود با من منصفانه برخورد نشده است.» یا «چون احساس حقارت می کنم، معنایش این است که فرد درجه دومی هستم». یا «احساس نومیدی می کنم، پس حتما باید نومید باشم».



    مقایسه های غیرمنصفانه: اتفاق ها را براساس استانداردهایی تفسیر می کنید که واقع بینانه نیستند . به این ترتیب که به افرادی توجه می کنید که بهتر از شما عمل می کنند و در نتیجه خودتان را در مقایسه با دیگران حقیر و پست می بینید. مثلاً: "او در مقایسه با من موفق تر است" یا "دیگران بهتر از من امتحان دادند".
    همیشه پشیمان بودن: تمرکز و اشتغال ذهن ی با این که من می توانستم بهتر از این ها عمل کنم به جای توجه به این که من الآن چه کارهایی را می توانم بهتر انجام بدهم .

    ناتوانی در عدم تأیید شواهد: همه مد ارک یا شواهد بر علیه افکار منفی تان را رد می کنید. مثلاً وقتی این تفکر را دارید که "دوست داش تنی نیستم "، هر مدرکی که نشان بدهد آدم ها شما را دوست دارند را رد می کنید. در نتیجه افکارتان قابل رد کردن نیستند، یک مثال دیگر : "موضوع واقعاً این نیست، مشکلات عمیق تر از این حرف ها هستند، دلایل و عوامل دیگری در کارند".

    تعمیم افراطی : صرفاً براساس یک رویداد خاص ، یک الگوی کلی (فراگیر) منفی را استنباط می کنید. مثلاً:"این اتفاق همیشه برای من پیش می آید، انگار من خیلی جاها شکست می خورم". افرادی که این نوع خطا را در افکار دارند حقایق زندگی را پررنگ تر از مقدار واقعی آن می بینند. شدت و مقدار واقعی خیلی کمتر از مقدار و شدتی است که در ذهن فرد قرار دارد. فردی که دچار این خطای شناختی است ، هر حادثه منفی و از جمله یک ناکامی شغلی را شکستی تمام عیار و تمام نشدنی تلقی می کند و آن را با کلماتی چون هرگز و همیشه توصیف می کند. فروشنده دوره گرد افسرده ای که فروش خوبی نداشته و در حال رانندگی پرنده ای به شیشه اتومبیلش خورده بود گفت: چه بد شانس هستم، پرنده ها همیشه به شیشه اتومبیل من می خورند. شاید بتوان این طور بیان کرد که این افراد به دلیل مبالغه در بخشی از افکار ، نمی توانند جوانب مثبت زندگی را ببینند. شاید در مثال ذکر شده بتوان این طور بیان کرد که این فروشنده دوره گرد ازخیلی مواهب که دارد غافل است و این که او ماشینی دارد که خیلی از فروشندگان دیگر ندارند

    و ...
    فهرست خطاهای شناختی - روان شناسی.دلهره.خشم.افسردگی .وسواس.اختلالات شخصیتی .خودباوری.بیماریهای روان تنی.اسکیزوفرنی.فوبیا.کمروی . تلقین پذیری.


    توجه داشته باشید در خ از اتفاقاتی که برای ما میافتد ما ردپایی از خودمان را باقی میگذاریم. اینکه تقریبا استانه تحمل و شکسته شدنمان یا صبور بودنمان چقدر است!
    و اگر مقید به اعتقادات دینی باشید چقدر "معامله گرایانه " خدای خودتون رو می پرستید . جایگاه خدا کجاست. صرفا اجابت کننده ما! ( فکر کنم اینجوری ما خدای اون باشیم ) و چرا عواقب تصمیماتمون رو گردن خدا می ندازیم
    چطور مدیریت میکنیم؟ چقدر حس مسولیت داریم ؟ خودباوری ما چقدر است؟

    جسارتا رگه هایی از غرور و خودخواهی دارید. اگر همسر شما شما رو با زیباتر از شما مقایسه کند حسابش با کرام الکاتبین است. اما شما براحتی مقایسه میکنید. این در حالیست که همسر شما آرایشی نداشته. حجابی نداشته . کفش پاشنه بلند نپوشیده بوده.



    یکی از راههایی که به شما خ کمک میکنه اینکه با خودتون عهد ببندید هر بار که یاد این نکته منفی همسرتان افتادید چندین حسن و خوبی همسرتان را نیز یاداوری کنید. اونوقت کم کم تفکر به نکات مثبت هم عادتتان می شود. سعی کنیم عادتهامون رو مدیریت کنیم


    فریب احساساتمان را نخوریم . الان برخی دوستان هستند که تا با شریک زندگیشون بودند بدیهاش رو میدیدند وقتی جدا شدند صرفا خوبیهای طرف رو بخاطر میارن. سعی کنیم با مدیریت حواسمون و احساساتمون هم به خودمون کمک کنیم هم به زندگیمون

    نیایش به قصد این نیست که خدا را به برآوردن آرزوهایمان وادارد، بلکه برای آن است که اشتیاق به خدا را در ما برافروزد و ما را به سوی خدا فرا ببرد. دیونوسیوس مجعول می گوید:
    "کسی که در قایقی نشسته و طنابی را که از صخره ای به طرفش پرت شده می گیرد و می کشد، صخره را به طرف خود نمی کشد، بلکه خودش و قایق را به صخره نزدیک تر می کند".
    فریدریش هایلر، نیایش، ص 331

    ویرایش توسط مهرااد : یکشنبه 22 شهریور 94 در ساعت 10:18

  2. 3 کاربر از پست مفید مهرااد تشکرکرده اند .

    khaleghezey (یکشنبه 22 شهریور 94), اثر راشومون (یکشنبه 22 شهریور 94), شیدا. (دوشنبه 23 شهریور 94)

  3. #12
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 20 بهمن 98 [ 15:04]
    تاریخ عضویت
    1393-11-15
    نوشته ها
    273
    امتیاز
    7,978
    سطح
    60
    Points: 7,978, Level: 60
    Level completed: 14%, Points required for next Level: 172
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience PointsOverdriveVeteran
    تشکرها
    318

    تشکرشده 381 در 176 پست

    Rep Power
    56
    Array
    سلام دوست عزیزم

    من مشکل شما رو خوندم به نظر من (نمی خوام قضاوت کنم دربارت) اما فکر می کنم یه کم کمبود اعتماد به نفس داری . می خوای همه تورو با شوهری که انتخاب کردی تحسین کنن اما این اشتباه بگرد ببین خودت چی داری به همه نشون بده انقدر عاقل بودی که از بین اون همه خواستگار خوشتیپ و خوشکل این همسرتو انتخاب کردی که اخلاقا چیزی کم نداره لازم نیست به کسی نشون بدی شوهرم خوشتیپه فقط کافیه حس خوشبختیتو نشون بدی همینم باعث می شه بقیه بهت غبطه یگن ببین فلانی عجب شوهری کرده نمی دونم این دیدگاه منه برداشتم از اینکه گفته بودی شوهر دیگران رو می بینم این حس بهم دست می ده این بود . اعتماد به نفس داشته باش به جای فخر فروشی راجع به ظاهر شوهرت به خودت ببال که خوشبختیو پیدا کردی . به خاستگارات هم فکر نکن تازه یه لبخند بزن که اینقدر خواهان داشتی و احساس پیروزی کن که دستشون تو پوست گردو موند

  4. 2 کاربر از پست مفید maryam.mim تشکرکرده اند .

    sinafun (سه شنبه 24 شهریور 94), شیدا. (دوشنبه 23 شهریور 94)

  5. #13
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 17 خرداد 95 [ 10:13]
    تاریخ عضویت
    1392-12-29
    نوشته ها
    107
    امتیاز
    2,472
    سطح
    30
    Points: 2,472, Level: 30
    Level completed: 15%, Points required for next Level: 128
    Overall activity: 16.0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    91

    تشکرشده 234 در 76 پست

    Rep Power
    22
    Array
    خب من فکر میکنم صحبت دوستمون در مورد ما درسته...مسئله اینجاست که ما میخوایم با شوهرمون خودمونو به همه نشون بدیم و بشدت هم رو این فکر پافشاری میکنیم.. ولی خداییش اکثرا خب دوس دارن همسر خوب و عالی از نظر بقیه داشته باشن... اما شما هم در شناسوندن همسرتون به بقیه نقش مهمی دارید... اینکه چطور در موردش اظهار نظر میکنید و چطور به دیگران معرفی میکنید ایشونو...
    راستس چرا با وجود اینکه یکسال از عقدتون میگذره اینقدر اطرافیانتون بی اطلاع هستن که به خودشون اجازه چنین درخواستی رو بدن؟؟؟؟؟
    و بخش بزرگ این ماجرا به خانواده شما هم برمیگرده...من حس میکنم خانواده شما هم همسرتونو عالی و فوق العاده معرفی نمیکنن.... ما متاثر از رفتار مادر و پدر و برادرمون هستیم متاسفانه... مثلا مادر شما وقتی چنین پیشنهاداتی میشنوه باید خیلی محترمانه و قاطع از لطفشون تشکر کنه و ادامه بده که خوشبختانه خدت کسیو سر راه خانوادتون قرار داده که فلان و فلان و خلاصه تعریف کنه...البته نه به جنبه تحقیر طرف بلکه برای اینکه هم همسر شما رو معرفی کنه هم به شما خاطر نشان کنه که همسرتون مناسب شماست...
    مامان منمم همینطوره...تو خیابون که راه میریم هرچی مانکن و قدبلند و تیپ و قیافه خوب میبینه میگه داماد یعنی این...آدم باید دامادش اینطوری باشه...پولدار میبینه میگه داماد یعنی این و آدم باید دامادش اینطور باشه... گاهی آرزو میکردم کاش 10تا خواهر داشتم که اگه نشد آرزوهاشو واسه داماد سرمن برآورده کنه حداقل بقیه جبران کنن ولی نیست و نمیدونه با این حرفا فقط روح من تو منگنه قرار میگیره و نکته ای هم که هست خیای از معیارای ما از طریق شناختی که خانواده بهمون میدن شکل میگیره...
    جدی با مادرتون صحبت کنید.. تو تمام مهمونیا با همسرتون باشید بذارید همه بدونن شما ازدواج کردید و شاد هستید... میدونم خیلی سخته چون من سپری کردم این دورانو ولی تضمین میدم آدمی با اخلاق خوب رو اگه خدایی نکرده از دست بدید بعدا متوجه میشید که هیچکس جایگزین خوبی براش نخواهد بود... مسئله شما بازم میگم کاملا قابل حله و با کاشت مو کاملا رفع میشه...
    یه روز از دست خودتونو افکارتون خسته و شید و باهاش برخورد کنید...
    نه خانومی اس ام اس عاشقانه برای شما عاادی نشده... درواقع اون اصل شماست و خواسته اصلی شما وگرنه شما که آدم دورو و دغل بازی نیستید که بخواید فیلم بازی کنید جلوی شوهرتون ... ولی مسئله ای که هست اینه که این وسواس ذهنی جلوی دید شمارو مثل یه مه غلیظ گرفته...نمیتونید خواست درونیتونو واضح ببینید...
    مگه شما به کس دیگه هم نفسم و عشقم میگید که این کار شما باشه...وقتی به کسی محبت میکنید پی نسبت به اون فرد محبت دارید... مگر اینکه بازیگر قهاری باشید... بعدم شما نمیتونید توقع داشته باشید که یکسال بعد عقد هنوز همه چی تازه و ناب باشه مثل هیجان همون اول اس ام اس بازی کنید و مشتاق باشید بگید و بشنویدووو شما وارد دوره بعدی عواطف خدتون شدید و اون دوره دوست داشتنه و وابستگی و دوره شیدایی شما گذشته، البته با چیزایی که من خوندم بستگی به آدما داره که چقدر از دوره اول در اومدنشون طول بکشه... حالا که اومدید اینجا متوجه بعضی چیزها میشید که اول نمیدیدید ولی هنر شما در عشق ورزی و ذهنتون میتونه کمک کنه که طرف مقابلتونو با همون مسائل دوست داشته باشید....
    ین بده که محبتشون به شما تغییر کنه... واقعا توصیه میکنم تا دیر نشده حتما به روانشناس مراجعه کنید... نذترید به حدی برسه که این افکار مسموم کلا شمارو از واقعیت دور کنه...
    ببینید من تو رابطه اولم این افکاررو داشتم و رابطه رو با هزاران سختی ترک کردم به امید اینکه دیگه مشکل حل شده و با نفر بعدی خوشبختم... بماند که بعئ چندوقت فهمیدم چقدر پوچ بودن اون افکار و چقدر ازینکه بهشون بها دام پشیمون شدم البته بنا به دلایلی حتی با اصرار خانواده خودمو نفر قبلیم حاضر به برگشت نشدم که کلا جدا ازون افکار بود... با نفر بعدیم خداییش تا نزدیک دوسال خوب خوب بودیم ولی یهو وباره این افکار زنده شد انگااااااار خودشون جوشیدن اومدن بیرون و اینبار رو چیز دیگه ای عیب گذاشتن .... سخته ولی نباید بذاریم خوبیها رو بخاطر افکار بدمون از دست بدیم....
    اصلا یه مانکن اومد تو زندگیت...از کجا معلوم اینقدر بهت محبت داشته باشه...اینقدر تورو زیبا ببینه... اینقدر بهت وفادار باشه؟؟؟؟؟؟؟ بهرحال اونم خودشو دارای زیبایی زیاد میدونه دیگه و براین اساس میتونه رو شما کلی عیب بذاره.....
    پس حواست جمع باشه به خودت و افکارتو و شوهرت...

  6. #14
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 04 بهمن 95 [ 12:09]
    تاریخ عضویت
    1393-5-23
    نوشته ها
    65
    امتیاز
    2,542
    سطح
    30
    Points: 2,542, Level: 30
    Level completed: 62%, Points required for next Level: 58
    Overall activity: 17.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points1 year registeredTagger First Class
    تشکرها
    32

    تشکرشده 68 در 27 پست

    Rep Power
    0
    Array
    مهربان تنها ، مهراد ، مریم و ستاره عزیز ممنون بابت وقتی که گذاشتید

    مهربان تنهای عزیز اینو گفتی احساس کردم تنها نیستم لااقل کسی هست که خیلیییی بهتر درک کنه من چی میگم..والا نمیدونم باید چیکار کنیم.چون خیلی اذیت کننده ست...
    امیدوارم زودتر به آرامش برسیم
    راستی عزیزم من بلد نیستم تو این سایت با کسی خصوصی پی ام بدم و مکالمه کنم شما شروع کننده باش.



    مهراد جان اینو قبول دارم زیباتر از من همم هست.. من قیافم خوبه اما نمیگم خیلی زیبا هستم ...راجعبه این موضوع هم یبار به شوهرم گفتم زیبا تر از من هم هست اما خیلی ناراحت شد و گفت تو برای من زیباترینی!!!! حالا خدا میدونه راست گفته یا دروغ که تقریبا مطمئنم راست گفته.
    شوهر من مرد چشم پاکی هستش و اینو روش قسم میخورم..
    خب اینکه شاید خودخواه هستم درست باشه چون مسلما کسی که اینجور روی یه نکته منفی تمرکز میکنه نکات منفی خودش رو نمیبینه ....
    چند بار خواستم ویژگی های مثبتش رو بنویسم اما اصلا دلم نخواسته.... اما من دل چرکینم ....از خودش ..خانوادش..بخوام بگم مطلب زیاده...حالا در پایان صحبت هام اشاره میکنم ...ممنونم از نوشته خوب شما


    مریم جان نوشتتو خوندم انگار زدی به خال آره بخش عمده مشکل من همینه!!!!!!!!!!!
    تا وقتی با خودم درگیرم چطور به دیگارن پز خوشبختی بدم؟؟ یا حالا وانمود کنم خیلی خوشبختم؟؟؟؟!!!!!!!
    متاسفانمه اون اطرافیانی که دنبال قضاوت من هستن به این چزی توجه ندارن فقط ملاکشون پول و زیبایی و شغل...
    با دسوتام رفته بودیم پارک،دوستای دبیرستان یکیشون گفت شنیدی فللانی عجب شوهری کرده؟؟؟ (اون فلانی شوهرش داروسازه) یعنی تنها چیزیه که از شوهر طرف میدونستن داروساز بودنش بود و این براشون خیلیییییییییییییی خوب بود...یا فلانی میگن شوهرش پولداره یا فلانی شوهرش انگشر نامزدی براش 8 میلیون خریده.....!!!!!!!!
    همه ی این حرفا بود و الان سطح دید اکثر مردم در همین حده و با این اوصاف منم دارم ازشون تاثیر میپذیرم و میرم جزء اکثر مردم...!!!!!!!!!


    ستاره ی عزیزم بعضی از این خواستگارا از دوستان قدیمی ما بودن که یکم ارتباطمون باهاشون کم شده بوده و الان پاپیش گذاشته بودن..
    اتفاقا مادرم بعضی وقتا انقدر از اخلاق همسر من جلوی دیگران تعریف میکنه که من کلی حرص میخورم که نکنه چشمش کنن و سریع دعا میخونم و از دور فوت میکنم به همسرم حالا الان هر جور که هستم اما باز دوست ندارم اخلاقش بد شه چون من دلم به اخلاقش و پاکیش گرمه..
    همیشه هم پیش اون خواستگار ها کلی تعریف کرده اما بعدش حس میکنم میره تو فکر ... وقتی هم میگم مگه شوهر من چه نکته منفی داره که اینجور میشی؟ مگه ازش ناراضی هستی؟ میگه نه (.....)ماهه خیلی خوبه..من خیلیییییی دوستش دارم و ازش راضی هستم.
    ستاره جان میدونی چیه انگار خوشی زده زیر دلم...از اینکه انقدر بهم گلم و نفسمم میگه اونم تو هر شرایطی خسته شدم...حس میکنم دارم یه موجود مزخرف میشم یه /آدم بی لیاقت ..من لیاقتش رو اصلا ندارم حالا اگر یه بار تو اس نگه گلم ناراحت میشم...تکلیفم با خودم معلوم نیست...بخدا ستاره الان اشکم دراومد..من چرا اینجور شدم؟؟؟میترسم خدا قهرش بگیرهه بدترش رو سرم بیاره
    میفهمم از رفتارم ناراحته..آخه من زود جوش میارم و تند میشم
    تازگی ها ازش پرسیدم دوست نداری من چه کارهایی رو بکنم گفت : بی محلی، کوچیک کردن و...
    من متسفانه ناراحت شم میشم یه تیکه سنگ..سرد و بی روح.حرف نمیزنم دیگه تحویل نمیگیرم..چند بار کوچیکش کردم..میدونم غرورش شکسته ..من میفهمم..اما نمیتونم انگار باید اقتدار به خرج بدم،خوشم میاد..
    من میدونم بعد ها به مشکل برمیخورم
    میدونم یه روز بالاخره به صدا در میاد ..اما من خودخواهم..باید اون چیزی که من میخوام و میگم باشه البته خودخواه درحد فجیح نیستم ها..اصلا..در حد معمولیالبته ناگفته نماند یه جاهایی کوتاه میام..



    اومدم گفتم که یه رفتارهای جدید میبینم ازش و گفتم بی تجربگی کردم و گفتم رو موهات حساسم...میدیم رفتارش یکم سرده میگفتم از اون حرفم ناراحت شدی میگفت نه گلم ناراحت نشدم اصلا
    بالاخره یه شب تو تلگرام کلی براش حرف زدم که آره من از اول عاشق اخلاقت بودم و زیبایی سیرتت برام قشنگه و این چیزا ..کلی حرف زدم اصلا معجزه کرد فرداش از این رو به اون رو شد فهمیدم که از اون حرفم ناراحت شده بوده و غرورش زیر سوال رفته بوده و خودم گفتم دیگه راجعبه موهاش باهاش صحبت نمیکنم!!!! بالاخره درسته من اینجور فکر میکنم اما اونم بنده خدا گناه داره مگه چه گناهی کرده که باید قربانی این احساسات مزخرف من بشه....

    من یه ایراد اساسی دارم و اون اینه که حرفی رو به همسرم میگم متاسفانه

    من از حرف پدرش ناراحت بشم به شوهرم میگم نه با عصبانیت یا پرخاش و لحن بد اما بهش میگم...پدرش تازگی ها داره زرنگ بازی درمیاره و واقعا ازش ناراحتم
    تازه میفهمم زندگی اون چیزی که من فکر میکردم و تو رویاهام بود و تصور میکردم نیست..
    البته پدر شوهرم کم کم داره خودش رو نشون میده ...داره یه جورایی با خانواده من زرنگ بازی درمیاره ...اصلا نمیتونم تحمل کنم..من سطح خانوادم و وضع مالیمون از اونا بهتره و یه انتظاراتی داره ..منم نمیتونم تحمل کنم خیلی محترمانه جوابش رو میدم و به شوهرمم میگم پدرت اینجور گفت چون اصلا رو دلم بمونه انگار میخوام بمیرم ..البته شوهرمم پشت منو میگیره اما فکر کنم چون اولای زبا هم بودنمونه اینجوره اونم بعد یه مدت عوض میشه
    دیگه برام تحملشون سخته..منم زود جا میزنم ..دلم نمیخواد اصلا برم خونشون..این چیزا باعث شده نسبت به شوهرم بدتر بشم...

    خلاصه از الان دارم یه آینده ی خراب رو برای خودم رقم میزنم....
    ویرایش توسط sogand_20 : دوشنبه 23 شهریور 94 در ساعت 23:17

  7. #15
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 30 خرداد 95 [ 03:32]
    تاریخ عضویت
    1394-5-09
    نوشته ها
    15
    امتیاز
    577
    سطح
    11
    Points: 577, Level: 11
    Level completed: 54%, Points required for next Level: 23
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registeredTagger First Class500 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 6 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام گلم منم بلد نیستم پیام تو خصوصی بزارم ولی سعی خودمو میکنم اگه نی نی سایت عضوی بیا ااونجا باهم باشیم.خوشحالم چون که متوجه شدم شما هم خانوم مذهبی هستی پس اینجوری بیشتر عقایدمون بهم نزدیکه و بهتر میتونیم همو کمک کنیکم


 
صفحه 2 از 2 نخستنخست 12

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. حساسیت زنانه
    توسط بادبادک در انجمن طــــــــرح مشکلات خانواده: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 2
    آخرين نوشته: پنجشنبه 08 تیر 96, 00:05
  2. حساسیت به مادر شوهرم
    توسط parnian1 در انجمن اختلاف و دعوا با خانواده همسر
    پاسخ ها: 8
    آخرين نوشته: چهارشنبه 25 تیر 93, 13:35
  3. چشم چرانی همسرم یا حساسیت من
    توسط بانوی اسفند در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 8
    آخرين نوشته: جمعه 06 تیر 93, 12:18

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 04:31 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.