یاسمین جان سلام
از روز اولی که تاپیک زدی میخاستم بیام برات بنویسم اما به خودم میگفتم نیکیا تویی که واسه ی یه خرید حلقه ی ساده کل شهر رو میگردی تویی که واسه ی لباس عروست دنبال بهترین مزون بودی و بهترین مزون هم رفتی تویی که واسه ی یه کفش عروسیت چشم بازار رو درآوردی تو حق نداری بیای توی این تاپیک نظر بدی...
یاسمین جان من برخلاف بقیه که میگن مراسم مهم نیست اتفاقا مراسم ازدواجم خیلی هم برام مهم بود. دوست داشتم همه چیز مراسمم عالی باشه و تا حد زیادی هم همینطور شد، اینا رو گفتم که بدونی کاملا درکت میکنم. ناراحتیت رو درک میکنم اما یاسمین عزیز کاریه که شده، کاریش نمیتونی بکنی... عروسی رو که از دست دادی با غصه خوردن داری بقیه ی زندگیت رو هم از دست میدی... عروسی به نظر من مهمه ولی هرگز مهمتر از منش ما توی زندگی و شیوه ای که برای زندگیمون انتخاب میکنیم نیست... من مراسم عروسیم عالی بود ولی خیلی چیزهای دیگه رو توی زندگیم از دست دادم مثلا با اینکه درسم عالی بود دو سال پشت کنکور موندم و بار سوم قبول شدم... ارشدم رو به دلایلی به جای دو سال توی سه سال و نیم تموم کردم... حسرتشون هنوز توی دلم مونده... حسرت 18 تا بیست سالگیم که به نظر من گل جوونیه و پشت کنکور توی یک اتاق ده متری گذشت... شاید این موضوع به نطر تو بی اهمیت باشه اما فقط خدا میدونه توی اون دو سال و سرشکستگی بعدش به من چی گذشت...همه ی ما توی زندگیهامون یه حسرتهایی به دلمون مونده... من قبول شدن بار اول توی کنکور...تو شب عروسیت و ... مهم اینه با این غم ها و حسرت ها و سرشکستگی ها چطور کنار بیایم..
میتونی یه سالگرد ازدواج جمع و جور توی خونه ی خودت بگیری و این دفعه یه آرایشگاه خوب بری و چند تا عکس هم توی آتلیه بگیری...اگه نتونستی هم زیاد مهم نیست...
وقتی ما به یه چیزی زیاد فکر میکنیم باید از خودمون بپرسیم آیا این فکر کردن در جهت حل اون مساله هست ؟ یا نه فقط داریم بهش فکر میکنیم و غصه میخوریم....
حالا تو هم دو تا راه داری میتونی گریه کنی و زاری کنی و بقیه ی زندگی رو هم به خودت تلخ کنی یا اینکه بپذیری که عروسیت تموم شده اما مراحل دیگه ای از زندگیت مونده که میتونی با تلاش به بهترین نحو اونا رو بگذرونی... بپذیری و در پرتو این پذیرش به درک عمیق تری از زندگی برسی...
من این جمله رو خیلی دوست دارم: آینده ای بساز که گذشته ات جلویش زانو بزند
علاقه مندی ها (Bookmarks)