ممنون اقاي مهرااد
خداروشكر مقاله هام چاپ شدن منكه انقد منتظر اينروز بودم اصلاً خوشحال نشدم و حتي ب كسي هم نگفتم خيلي حالم خرابه ب خصوص الان بعد از نماز صب مغزم رفرش ميشه و همه چي دوباره يادم مياد
اصلاً باورم نميشه ، و هنوز فقط خودمو مقصر ميدونم كه اي كااااش اونروز قهر نميكردم و بهش زنگ ميزدم البته خودش اينو گفته
چطور عذاب وجدانمو دور كنم خيلي سعي ميكنم ،
تمام مدت با خودم ميگم الان مردم درمورد من دارن چي ميگن : اين دوباره جريانش اينطوري شد ؟؟؟!!!!؟!!!!
برا مامان بابام دلم ميسوزه ،
فردا ازمون استخدامي ترخدا هركي اين پست منو ميخونه دعا كنه برام بيشتر بخاطر اينكه مامانم چون خيلي از اين خوشحال ميشه
علاقه مندی ها (Bookmarks)