به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 4 از 4 نخستنخست 1234
نمایش نتایج: از شماره 31 تا 36 , از مجموع 36
  1. #31
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 28 اسفند 94 [ 01:54]
    تاریخ عضویت
    1394-5-13
    نوشته ها
    333
    امتیاز
    8,314
    سطح
    61
    Points: 8,314, Level: 61
    Level completed: 55%, Points required for next Level: 136
    Overall activity: 29.0%
    دستاوردها:
    Social5000 Experience PointsTagger First Class3 months registered
    تشکرها
    1,080

    تشکرشده 814 در 264 پست

    Rep Power
    82
    Array
    دلیوند عزیز سلام...

    میدونم رنج ها و نرسیدن ها تو زندگی از نظر روحی سنگین هستند... اما میشه با رها کردنشون خودمون رو سبک کنیم ...

    زیادی به فکر و خیالت پروبال میدی ... قصر شنی که تو ذهنت میسازی بنظرت چی میتونه خرابش کنه ؟! چقدر میتونه سخت باشه ؟ ساختنش سخت بود؟ چه راهی بنظرت میرسه ؟


    شاید هنوز باور نکردی حرفایی که گفته... لازمه حتما تا آخرش بری ببینی حرفش واقعیت داره یا نه ؟ میتونی ذهنی اینکارو انجام بدی ؟!عالی میشه! یک بار برای همیشه...

    در مورد اون آقا (خیالی که ولت نکرده) هم همون راهی که برای قصر شنی بنظرت رسیده پیاده کن ...

    آدمی که برای دوستی میاد توقعات کمتری داره اما برای ازدواج توقعات و شروطش بالا میره ...و برای من جالبه که برای دوستی بیشتر مایه میزارن و از خود گذشتگی بیشتری دارند!! و خوب و دوست داشتنی و کم آزار میشن...



    - هم زمان میتونی علایقت رو بررسی کنی ... درس خوندن ،شغل خوب و مناسب و...

    یک انگیزه خوب ...

    و شروع تازه تر زندگی ...

    این کاریه که دوباره از نو میسازتت ...

    زمان تو خونه بودنو کمتر کن ،شده در حد یکی دوساعت...و بعد همنشین های خوبی برای خودت انتخاب کن...

    بعضی وقتا لازمه جایی دیگه تمرکز کنیم تا تمرکزمون از یه چیزی برداشته بشه ..

    موفق باشی
    ویرایش توسط یاس پاییزی : جمعه 27 شهریور 94 در ساعت 01:08

  2. 2 کاربر از پست مفید یاس پاییزی تشکرکرده اند .

    delvand (جمعه 27 شهریور 94), باغبان (جمعه 27 شهریور 94)

  3. #32
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 16 فروردین 03 [ 23:50]
    تاریخ عضویت
    1393-12-20
    نوشته ها
    3,163
    امتیاز
    89,976
    سطح
    100
    Points: 89,976, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.4%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    7,784

    تشکرشده 6,819 در 2,405 پست

    Rep Power
    0
    Array



    سلام delvand خانم



    اگر به او نرسی - پایان زندگی شما ست ؟

    از کجا می دونی - شاید از اون بهتر در آینده انتظار شما را می کشه !


    .....



    حکمت خدا را باور کنیم - باورکنیم اگر در شرایط سخت با خداوند بیشتر دوست بشیم - به یه جاهایی می رسیم که خیلی ها دوست دارنند برسند !

    در روز 200 رکعت نماز بخونیم -بدون فهمیدن فایده نداره - الان برادران داعش استاد این کار هستند

    ما در رکوع نماز میگیم خدا بزرگ و بلند مرتبه هست - یعنی درسته مشکل داریم ( مالی - شکست عشقی و ......) - ولی این مشکل با نام خدا قشنگ میشه

    فشنگ میشه برا اینکه خدا بزرگ و مهربونه - و این به باور ما بستگی داره !


    من نمی خوام زیاد بحث فلسفی و دینی کنم - سعی می کنم برون دینی صحبت کنم : ( خانم دلوند و خانم zzzz )


    اگر یه پسری به خواستگاری دختری برود - و اون دختر بنا بر هر دلیلی اون پسر را قبول نکرد - آیا پسر بیافته دنبال اون دختر و بگه من فلانم و ...... آیا درسته !

    اون دختر چه پاسخی می دهد به خاطر این کار پسر ؟ - احتمالا می گوید خواهشا مزاحم من نشو

    اون دختر پاسخ منفی داد برا اینکه معیارش را نداشت - همین !

    دلیلی بر بد بودن پسر نیست ! - و اون پسر نباید چیزی را ثابت کند

    و این یعنی مفهوم آزادی اندیشه ! - هر پسری و هر دختری معیاری دارد و چه درست و چه غلط باید احترام بگذاریم .


    شما و zzzz خانم های خوبی هستید - چرا خودتان را کوچک می کنید و به آدم هایی که بویی از انسانیت نبردن عشق می ورزید !


    من این جور آدم ها را خوب میشانسم :

    یکی از دوستانم این جوریه - چند وقت پیش اومده میگه رفتم خواستگاری دختری - از دختره خوشم اومده - با ادب - نماز خون - مهربون - خانم و ..........

    گفت یه مشکل هست باغبون جون - مشکلم اینکه اگر زنم بشه و برم باهاش خیابون احساس می کنم اگر دختری تو خیابون ببینم از اون بهتر بشه ( از نظر چهره ) - امکان داره در آینده بهش خیانت کنم

    بهش گفتم گور به گور نشده - دیگه چه احساسی داری ؟

    گفت نمی دونم احساس می کنم از اون بهتر هم هست !

    وقتی باهاش می رم بیرون هر از گاهی غذاب میکشم - بعضی موقع ها مجبورم در کنارش باشم - چون پتاسیل این را داره خودش را بیشتر گم کنه - مشکل این بنده خدا تنوع طلبی ایشون هست .

    متاسفانه در جامعه زیاد شده - و معیارها از دل تبدیل شده به چهره . حس تنوع طلبی یه پسر خیلی خطرناکه - و خانم ها باید دقت کنند !

    چون اون خانم اگر در آینده همسر اون پسر بشه - خب طبیعی هست انسان با گذشت زمان مثل دوران گذشته اش نیست و اگر پیوند دلی بین هم بر قرار نباشه - اون پسر از اون دختر در آینده زذه میشه و اون را رها میکنه و میره دنبال یکی دیگه

    چو ن اون دختر ، بنده خدا نمی تونه با صدها دختر جوان تر از خودش در خیابون رقابت کنه !

    به خدا اگر مجرد باشیم بهتره که با چنین اشخاصی ازدواج کنیم ( چه پسر و چه دختر )

    و شما با همین استدلال می تونید اون پسر را به سطل آشغال بندازید !


    باید بر احساسات خود تسلط پیدا کنیم تا بتونیم درست تفکر کنیم . ما باید از خودمان سئوال کنیم :


    اگر من همیشه به اون پسر فکر کنم ، چه تغییری بوجود می آورم؟

    چه فرصت هایی را از دست می دهم - آیا زمانم را بیهوده تلف نمی کنم ؟

    من چه ارزش هایی دارم ؟

    خیلی زود دیر میشه ! باید مراقب باشیم - امیدوارم به اون مرحله نرسیم که بگیم خدایا چه اشتباهی کردم !!!!

    چون خداوند انواع کمک ها را فرستاد !

    و انسانها آزاد هستند که خودشان تصمیم بگیرند .

    .....................

    شما سن خوبی داری - و دیر هم نیست !

    برای خودت برنامه ریزی کن در زمینه کاری و تحصیلی - دیر نشده نترس - آینده بر این هست که ما جبران کنیم - زمان حال برای این هست که قدر بدانیم و لذت ببریم و تلاش کنیم - گذشته برا این هست یاد بگیریم و فراموش کنیم .


    ان شالله همه چی درست میشه - به شرطی که خودمان بخوایم !



    باغبان ها معمولا یه شعر می زارنند :


    حرف منو بگیر ، امیدی بده به من
    که از نگفته هام ، چیزی برات بگم !
    که از نگفته هام ، چیزی برات بگم !


    مگه میشه عاشق ، نشد
    عاشق خدا ، نشد
    بزار پر بشم از عاشقی
    که عشق خدا ، برام بسه




    ویرایش توسط باغبان : جمعه 27 شهریور 94 در ساعت 02:22

  4. 4 کاربر از پست مفید باغبان تشکرکرده اند .

    delvand (جمعه 27 شهریور 94), یاس پاییزی (جمعه 27 شهریور 94), zzzz (جمعه 27 شهریور 94), اعجاز عشق (جمعه 27 شهریور 94)

  5. #33
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 25 مهر 94 [ 20:51]
    تاریخ عضویت
    1394-1-26
    نوشته ها
    249
    امتیاز
    2,867
    سطح
    32
    Points: 2,867, Level: 32
    Level completed: 78%, Points required for next Level: 33
    Overall activity: 28.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 327 در 165 پست

    Rep Power
    50
    Array
    خب این تاپیک که شد تعارف بین تو وساناز(zzzz)که کدومتون بدبخت ترید خب راه حل چیشد؟تو اومدی از زندگیت گفتی والان میخوای تاپیکتو ببندی؟
    برعکس تو وساناز اصلا مثل هم نیستید شاید یه شباهت های مختصر اما تو با اون خیلی فرق داری هم گذشتت هم حالت هم ایندت ساناز اونو دوست داره خودش نمیخواد فراموشش کنه احساس درد کردن هی ناله وفغان دوست داره تو اونو دوست نداری تو فقط احساس شکست داری انگار خنجر اون ادم هنوز تو بدنته خارج نشده تو فقط باید خنجرش از بدنت دربیاری اما نه اینکه برگردونی به خودش بلکه بندازی دور

    ساناز شغلشو داره تحصیلاتش داره غمش همین سامانه اون دلخوشیا میتونه تسکینش بده اما تو فکرای مهمتری باید بکنی
    هزار بار توی این تالار یا هزار جای دیگه بگی من بی انگیزم هدف ندارم پیرم ساده لوحم پول ندارم تحصیلات ندارم خیلیا دلشون میسوزه اما برای تو زندگی نمیشه هدفت چیه از گفتنش ما بهت انگیزه تزریق کنیم؟یا اجی مجی تحصیلاتو کارت ردیف شه؟
    خب الان وقتشه الان نجنبی فرداهم یعنی ۲۴ساعت دیگه روهم از دست میدی غمت بیشتر وبدبختیات افزون تره خیلی دچار گیجی در زندگی هستی شدی یه برگ روی جریان رودخانه زندگی حیرونی وهمینطور داری پیش میری چرااااا؟ بخاطر اون؟ نه خودتم میدونی جوابش نه هست اون فقط یه بهانه برای ذهن بهانه جو

    یه جایی راه شما جداشده اون راهش ادامه داده ولی تو هنوز سر نقطه جدایی واستادی ومیگی چیشد؟
    اگه فکر میکنی با رفتن ودیدنش به هر نحوی با تحقیقات واینا دلت اروم میشه برو از هیچی نترس من فکر کنم بهش نیاز داشته باشی که بری سمتش و خداحافظی کنی از رابطه تو هنوز خداحافظی نکردی فقط دور شدی برو تمام افکارت بزار کنار اون وبرگرد از چیزیم نترس نه از غرورت نه از شخصیتت یا ابروت فکرت درگیر شده رهاش کنه قید همه اینارو بزن خودتو بد ساختی پس خودتو خراب کن همچیزت خراب کن بزار اون خراب کنه اونوقت شاید بهتر بتونی همچیو از نو بسازی زندگی کوتاه تر از اینکه تو چند سال فقط درگیر فکر کردن باشی مهم نیست
    کاری که میکنی درسته یا غلط فقط یه کاری بکن در جریان باش نه اسیر حرکت زندگی

    من بهت کار ارایشگری پیشنهاد میکنم علاقه داری؟خیلی مزایا برات داره نمیدونم ولی فکرمیکنم الان بهترین شغل خواهد بود نرو دمبال کار اداری و شرکتی چون تورو مرده تر میکنه وبدتر بی هدفی میاره برات یچیزی میخوای که شلوغ باشه رنگ داشته باشه زنده باشه تحرک وجریان نقاشی وموسیقی وورزش هم مناسبند اما یک بیشتر تیریپ افسرده میگیری دو پرخرجن ودیرثمر
    اگه یمدت بری کاراموزی ارایشگاه واگه علاقه داشتی خیلی برات خوبه هم سریع حرفه ای میشی یه هدفی میاد سراغت هم اونجا با ادمای شاد وجدید ورنگا ومدلای مختلف زندگیت روح میگیره هم درامدش خوبه وخرجش کم هم اونجا زرنگ میشی تجربه بقیه رو میشنوی وبزرگ میشی هم موردای خاستگارت زیاد میشه

    نمیدونم ولی احساسم منو به پیشنهاد دادن این حرفه کشوند
    کل حرفی که زدم همین بود که در جریان باش یکاری بکن هرکاری هرکاری حتی اگه گند باشه ماهیچه های وجودت خشک شده وقتشه تکونشون بدی مهم نیست چیکار اما یه حرکت!

  6. 3 کاربر از پست مفید دختر جوان تشکرکرده اند .

    delvand (جمعه 27 شهریور 94), zzzz (جمعه 27 شهریور 94), باغبان (جمعه 27 شهریور 94)

  7. #34
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 10 خرداد 96 [ 18:44]
    تاریخ عضویت
    1394-4-12
    نوشته ها
    41
    امتیاز
    1,999
    سطح
    26
    Points: 1,999, Level: 26
    Level completed: 99%, Points required for next Level: 1
    Overall activity: 63.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    47

    تشکرشده 9 در 8 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ممنون از همه
    فکر کنم پستی که برای ساناز گذاشتم یکمی بد نوشته شده. من فکر کردم ساناز میگه حالش بده خواستم بگم درکش میکنم و اولین فرد زندگیم رو براش توضیح دادم که چقدر اذیت شدم و گفتم خیلین خوشحالم که نیس الان. من اصلا نمیخواستم درباره اولی چیزی بگم فکر کردم به ساناز کمک میکنه که گفتم.
    بله اولی تنوع طلب بی شخصیت بی وجود کم عزت نفس یا هرچی که بود بود

    اما این تاپیک من برای یک فرد دومی بوده. دومی رو دلیلاش رو توی چتدتا پست اولم تا الان گفتم. گفتم چندسال با هم بودیم بعد قطع شد بدون دلیل خاصی و چندتا دلیل از جمله پیشرفت اقاپسر و مشکل خودم. دوسال پیش یه مقطع کوتاه اشتی کردیم که با اون اب و تابی که من به ماجرا دادم گفت فکر نمیکنم برای ازدواج مناسب باشیم و برای دوستی خیلی هم عزیزی!

    حالا اول حرفم بگم من با این اقا فهمیدم که هیچ چیز از هیچ کس بعید نیست
    خیلی چیزا رو دقیقا از کسایی که انتظار ندارید انتظار داشته باشید
    و سوم که توی خانواده خودم هم برام عملی شده اینه که واقعا نباید گول ظاهر ادمها رو خورد. ظاهر خیلی گمراه کننده ست





    نقل قول نوشته اصلی توسط یاس پاییزی نمایش پست ها
    دلیوند عزیز سلام...


    شاید هنوز باور نکردی حرفایی که گفته... لازمه حتما تا آخرش بری ببینی حرفش واقعیت داره یا نه ؟ میتونی ذهنی اینکارو انجام بدی ؟!عالی میشه! یک بار برای همیشه...


    آدمی که برای دوستی میاد توقعات کمتری داره اما برای ازدواج توقعات و شروطش بالا میره ...و برای من جالبه که برای دوستی بیشتر مایه میزارن و از خود گذشتگی بیشتری دارند!! و خوب و دوست داشتنی و کم آزار میشن...

    واقعا همینطوره من همین جمله رو بزنم به دیوار اطاقم یا ملکه ذهنم کنم برای من کافیه

    اقای باغبان واقعا درست میفرمایید . خواتسن زوری نیس و هرچیزی زوریش دیر یا زود فاعجعه میاره
    بله همینطور که ما انتخاب میکنیم و شاید ز بعضیا بدمون هم بیاد بقیه هم اقایون هم همینطورن. حالا بقول شیدا نتیجه گرفته که میخواد و رفته

    ولی شاید باورتون نمیشه با چیزهایی که گهگها یادم میاد و توی پست برا ساناز هم گفتم . شاید بجز سال اول . اون از سال دوم میدونست من رو برای زندگی نمیخواد و صریح نمیگف. و نیمه صریحش رو من متوجه نمیشدم.بهترین سال های عمرم
    فقط یار کمکی اعتماد به نفس یه ادم بودم. تا دوسال بعد از قطع رابطه چند روز بعد از اعلام نتایج ارشد یهه سراغی میگرف و قطعا من اگه رشته خوب دانشگاه حتی متوسط قبول میشدم قطعا به التماس من میفتاد. ولی من میخواستم من رو برای خودم بخواد . ولی برام جالب بود که لااقل این اعتقاد رو به من داشت که میتونم قبول بشم خودم نداشتم و نه میخوندم و نه کنکور میدادم.

    من خودم خیلی به حکمت و قسمت و این چیزا اعتقاد دارم و خدار و هم خیلی دوسش دارم. البته گاهی متاسفانه خیلی به عدالتش شک میکنم و میگم خدا فقط مهربونه و بزرگه.

    مرسی اقای باغبان


    دختر جوان عزیز و گرامی من خودم توی یکی از پست ها خطاب به شیدا گفتم من و ساناز هم خودمون هم خصوصیات طرفمون با هم فرق داره .من نگفتم عین ساناز هستم . البته خیلی از حرفاش رو که میخونم شباهت های زیادی هست و البته تفاوت هم هست . دوقلوها هم یکی نیستن

    و البته من هم مثل ساناز خودم نمیخوام یا نتونستم که نفر دومی (خواهشا اون ادمی که توی تاپیک ساناز گفتم رو بیخیالش بشید من ازش هیچی یادم نیست!!) رو فراموش کنم

    من اون حرفا رو درباره خودم زدم ساناز بفهمه فقط خودش حالش بد نیس و بقیه هم این روزها رو داشتن و اون اقا رو فراموش کنه.
    من الان مشکلم افسردگی و بی انگیزگیه . تزریق که نمیشه کرد. هرکسی خودش باید بخواد. برای من نباید بزارم از این دیر تر بشه . باید از شر افسردگی خلاص بشم تا بتونم انگیزه های طولانی مدت داشته باشم


    اگه موقعیتی پیش بیاد که ببینمش شاید رفتم و دیدم. یکی دو جلسه کافیه . الان فهم و احساساتم مثل 5سال پیش نیس و راحت تر میتونم بفهمم یه اقا توی دلش یا ذهنش چی هست. بین سه تا 4 ساعت راهه و همینطور بی دلیل نمیتونم برم. همکلاسی های سابقم چندنفر دیگشون اونجا هستن نمیخوام از این بدنام تر بشم .همین الانش چی فکر نمیکنن


    ارایشگری موسیقی و ورزش بخصوص دوتای اخری رو خیلی دوس دارم ولی واقعا اینده ای نمیتونن برام داشته باشن .اینا برای دختر یه هنر کنار بقیه توانایی ها حساب میشن
    اتفاق رشته خودم لا اقل الان 20 تا شاخه مهارتی مهم داره که اکثرشن هیجان دارن و قشنگن ولی قطعا از ارایشگری سخت ترن

    بچه ها برای درمان افسردگی پیشنهاد بدید. ولی اول کارایی که بشه توی خونه کرد. من الان رغبت بیرون رفتن از خونه ندارم. میلی به ارتباط با ادمها مثلا توی محیط باشگاه و کلاس ندارم. نه اینکه حرف نزنم ولی میلی هم ندارم و میخوام زودتر مکالممون تموم بشه .
    یه کارایی که توی خونه انجام بدم حالم بهتر بشه بعد کم کم بیرون هم برم کلاس و این چیزا.


    نمیدونم تنبلیه همون افسردگیه یا چیز دیگه من وقتی میخوام مقاله های اینجا رو بخونم زود خسته میشم . مثلا مقاله های افسردگی رو میخوندم . افسردگی من درجه دو و تا حدی مزمن هست ولی واقعا حوصله نکردم بقیه شو بخونم

    مرسی از همه کسایی که وقت میزارن

  8. #35
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 28 اسفند 94 [ 01:54]
    تاریخ عضویت
    1394-5-13
    نوشته ها
    333
    امتیاز
    8,314
    سطح
    61
    Points: 8,314, Level: 61
    Level completed: 55%, Points required for next Level: 136
    Overall activity: 29.0%
    دستاوردها:
    Social5000 Experience PointsTagger First Class3 months registered
    تشکرها
    1,080

    تشکرشده 814 در 264 پست

    Rep Power
    82
    Array
    سلام دوباره دلیوند عزیز
    بما بگو الان میخوای کاری رو انجام بدی که آینده داشته باشه یا کاری که تو رو از این حالت در بیاره ؟! کدوم ؟

  9. 2 کاربر از پست مفید یاس پاییزی تشکرکرده اند .

    delvand (جمعه 27 شهریور 94), باغبان (جمعه 27 شهریور 94)

  10. #36
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 10 خرداد 96 [ 18:44]
    تاریخ عضویت
    1394-4-12
    نوشته ها
    41
    امتیاز
    1,999
    سطح
    26
    Points: 1,999, Level: 26
    Level completed: 99%, Points required for next Level: 1
    Overall activity: 63.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    47

    تشکرشده 9 در 8 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط یاس پاییزی نمایش پست ها
    سلام دوباره دلیوند عزیز
    بما بگو الان میخوای کاری رو انجام بدی که آینده داشته باشه یا کاری که تو رو از این حالت در بیاره ؟! کدوم ؟


    هر دو من میخوام وقت بزارم و کارای که باید یاد بگیرم رو ادامه بدم. ولی کنارش یه کاری بکنم که حال روحیم بهتر بشه . افسردگیم بره. من خیل یاز ساعت های روز یه چیزی که اونطرف اطاقم هست رو بلند نمیشم بردارم. بی حوصلم . زود انگیزم از بین میره . کم و بیش هم به ظاهرم یرسم گاهی اعصابم از همین هم خورد میشه میگم شاید زیاد به ظاهرم اهمیت میدم و وقت میزارم. هم یکی دوتا قرص تقویتی میخورم که از این خستگی مداوم نجات پیدا کنم ولی زیاد نتیجه نداده.


 
صفحه 4 از 4 نخستنخست 1234

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 6
    آخرين نوشته: جمعه 08 بهمن 00, 23:20
  2. سیگار...
    توسط شمیم الزهرا در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 21
    آخرين نوشته: پنجشنبه 03 مهر 99, 22:21
  3. در خواستگاری چی بپرسیم؟ چی نپرسیم؟
    توسط samir65 در انجمن ارتباط دختر و پسر(عشق)
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: شنبه 28 تیر 93, 23:25
  4. چطور به ترک سیگار همسرم کمک کنم؟
    توسط ابر بهاری در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 7
    آخرين نوشته: یکشنبه 20 فروردین 91, 10:40
  5. برون شو ای غم از سینه که لطف یار می آید
    توسط مدیرهمدردی در انجمن موسیقی و آرامش، دانلود موسیقی و...
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: سه شنبه 01 فروردین 91, 17:38

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 10:37 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.