به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 5 نخستنخست 12345 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 46
  1. #11
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 22 آذر 96 [ 13:21]
    تاریخ عضویت
    1390-10-21
    نوشته ها
    214
    امتیاز
    5,696
    سطح
    48
    Points: 5,696, Level: 48
    Level completed: 73%, Points required for next Level: 54
    Overall activity: 1.0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    108

    تشکرشده 352 در 163 پست

    Rep Power
    38
    Array
    سلام تنهاي 93
    از اينكه تكليف زندگيت را مشخص كردين و از دغدغه و تحمل و آينده نامعلوم خلاص شدي خدا را شكر كنيد بقول خودتون با درايت و مديريت خوب خودت بخوبي انجام شد. اما جواب سوالت اول اينكه درگير بودن ذهنت براي مدتي طبيعي و منطقي هست و لازم نيست زياد تلاش و سوال و جواب كني بگذار گذشت زمان بحالت عادي برت بگردونه فقط وقتت را پر كن و مشغله و مشغوليت براخودت بساز و عمداً ذهنت را مشغول گذشته نكن.
    دوم . لازم نيست ياد و آثار زندگي گذشته را از بين ببريد بلكه بهتر است همه را جمع كنيد و در جايي كه زياد دسترس نيست بگذاريد بماند بعدها بعنوان خاطره اي از طول عمرتان براتون لازم ميشود همچنانكه تاريخ هر كشور از خوب و بد برايش ارزش دارد و نبايد تكه اي از آ» گم شده باشد ولي باهاشون كار نداشته باش بزار در بايگاني بمانند.احساسي عمل نكن بعدها پشيمان ميشوي از اينكه تكه اي از تاريخ زندگيت را گم كرده باشي و زجرت ميده/ هم وطن عزيز فقط به برنامه هايي كه بايد داشته باشي مشغول باش و به تفريح و خودت تا بموقع تصميمات دلخواهتو بگيري. شاد باشي و توكل بخدا.

  2. 2 کاربر از پست مفید حسين40 تشکرکرده اند .

    NlKl (جمعه 03 مهر 94), مهرااد (چهارشنبه 11 شهریور 94)

  3. #12
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 28 آذر 01 [ 11:57]
    تاریخ عضویت
    1393-11-19
    نوشته ها
    163
    امتیاز
    9,758
    سطح
    66
    Points: 9,758, Level: 66
    Level completed: 27%, Points required for next Level: 292
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    20

    تشکرشده 104 در 58 پست

    Rep Power
    31
    Array
    تو این چند روز که اطرافیان خبر جدایی ما رو شنیدن، همشون شوکه شدن. چون حساب دیگه ای روی ما می کردن و اصلا باورشون نمی شه. تو این چند روز یکی از عموهام بهم زنگ زد و گفت که می خواد وساطت کنه، نمی دونست که جدا شدیم و وقتی بهش گفتم باورش نمی شد. بهش گفتم دیگه تموم شد.

    دوستانی که تجربه جدایی دارن کمک کنن در این چند روز که همه مدام سوال می پرسن از دلایل جدایی مون، چی جواب بدم. چقدر ضرورت داره ماجرا رو تعریف کنم؟
    اگر مشکلاتی رو که خانمم ایجاد کرد رو نگم، ممکنه در خصوص من فکر بد بکنن. از طرف دیگه اصلا دوست ندارم مسایل شخصی رو با کسی در میون بزارم و موجب حرف و حدیث تو فامیل بشم.
    دوستان کمک کنن چه کار کنم و چی جواب آشنمایان و فامیل رو بدم.

  4. کاربر روبرو از پست مفید tanhaye93 تشکرکرده است .

    khaleghezey (چهارشنبه 11 شهریور 94)

  5. #13
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 99 [ 21:53]
    تاریخ عضویت
    1391-3-16
    محل سکونت
    گلستان
    نوشته ها
    3,933
    امتیاز
    52,145
    سطح
    100
    Points: 52,145, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 23.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    15,723

    تشکرشده 11,395 در 3,444 پست

    Rep Power
    0
    Array
    در صورتی که لازم میدانید بصورت کلی توضیح بدهید نه بیشتر
    ولی لطفا سعی کنید زیادترش نکنید اینجور یکمتر اذیت میشی و آسیب میبینی زودتر با شرایط جدید وقف پیدا میکنی بعضی مواقع هم بهتره اصلا توضیح ندهی دیدی زیاد اصرار میکنن بگو علاقه نداری در مورد صحبت کنی و در صورتی که طرف مقابلت اصرار داشت حریم های شخصی خودت را مشخص کن و بهشون هم بگو در صورت اصرار بیشتر ترجیح میدی این رابطه را ادامه ندهی!
    هیچ چیز و هیچکس توی دنیا مهمتر از خودت و آرامشت نیست
    دوتعریف جدید و جالب ﮐﻪ خوب است به عمقش فکر کنیم:
    ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺗﻨﺒﯿﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﮐﯿﻨﻪ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺯﻫﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺸﺘﻦ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﻫﯿﭻ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﻧﻤﯽ ﺭﺳﺪ،
    ﻣﮕﺮ ﺁﻧﮑﻪ ﺩﻭ ﺑﺎﺭ ﺯﺍﺩﻩ ﺷﻮﺩ:
    ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭ خویش
    ﻭ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ
    ﺍﺯ خویشتن ﺧﻮﯾش ،ﺗﺎ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺩﺭﻭﻧﺶ ،
    در زﺍﯾﺶ ﺩﻭﻡ، ﻫﻮﯾﺪﺍ ﺷﻮﺩ
    ﻭ ﺣﯿﺎﺕ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺍﻭ ﺁﻏﺎﺯ ﮔﺮﺩﺩ !

  6. 4 کاربر از پست مفید khaleghezey تشکرکرده اند .

    dooo (چهارشنبه 11 شهریور 94), tanhaye93 (چهارشنبه 11 شهریور 94), رنگین (چهارشنبه 11 شهریور 94), شیدا. (چهارشنبه 11 شهریور 94)

  7. #14
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 30 شهریور 98 [ 12:22]
    تاریخ عضویت
    1390-10-26
    نوشته ها
    711
    امتیاز
    11,022
    سطح
    69
    Points: 11,022, Level: 69
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 228
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,196

    تشکرشده 1,600 در 571 پست

    Rep Power
    104
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط tanhaye93 نمایش پست ها
    تو این چند روز که اطرافیان خبر جدایی ما رو شنیدن، همشون شوکه شدن. چون حساب دیگه ای روی ما می کردن و اصلا باورشون نمی شه. تو این چند روز یکی از عموهام بهم زنگ زد و گفت که می خواد وساطت کنه، نمی دونست که جدا شدیم و وقتی بهش گفتم باورش نمی شد. بهش گفتم دیگه تموم شد.

    دوستانی که تجربه جدایی دارن کمک کنن در این چند روز که همه مدام سوال می پرسن از دلایل جدایی مون، چی جواب بدم. چقدر ضرورت داره ماجرا رو تعریف کنم؟
    اگر مشکلاتی رو که خانمم ایجاد کرد رو نگم، ممکنه در خصوص من فکر بد بکنن. از طرف دیگه اصلا دوست ندارم مسایل شخصی رو با کسی در میون بزارم و موجب حرف و حدیث تو فامیل بشم.
    دوستان کمک کنن چه کار کنم و چی جواب آشنمایان و فامیل رو بدم.
    نزار بحث های زندگیت ، نقل و نبات خاله زنکی فامیل بشه
    اختلاف داشتیم جدا شدیم
    کسی پرسید بگو ، نمی تونم پشت سر کسی که نیست بد بگم ( غیر مستقیم متوجه می شن )
    این جمله آخری معجزه می کنه

  8. 7 کاربر از پست مفید داود.ت تشکرکرده اند .

    dooo (چهارشنبه 11 شهریور 94), khaleghezey (چهارشنبه 11 شهریور 94), tanhaye93 (چهارشنبه 11 شهریور 94), گیسو کمند (چهارشنبه 11 شهریور 94), اثر راشومون (پنجشنبه 12 شهریور 94), رنگین (چهارشنبه 11 شهریور 94), شیدا. (چهارشنبه 11 شهریور 94)

  9. #15
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 28 آذر 01 [ 11:57]
    تاریخ عضویت
    1393-11-19
    نوشته ها
    163
    امتیاز
    9,758
    سطح
    66
    Points: 9,758, Level: 66
    Level completed: 27%, Points required for next Level: 292
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    20

    تشکرشده 104 در 58 پست

    Rep Power
    31
    Array
    من و خانمم از هر نظر تو فامیل نمونه بودیم. چه تو فامیل خانومم و چه تو فامیل ما. واقعا هیچ کسی باور نمی کنه ما جدا شدیم. همین مسئله کار من رو خیلی سخت کرده. ما تو زندگیمون سعی کردیم ظاهر خودمون رو حفظ کنیم و من خیلی سعی کردم حفظ آبرو کنم تا کسی چیزی از مشکلاتمون نفهمه. ولی اگه ذات واقعی خانمم واسه فامیل مشخص می شد، الان سختم نبود.

  10. کاربر روبرو از پست مفید tanhaye93 تشکرکرده است .

    رنگین (چهارشنبه 11 شهریور 94)

  11. #16
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 29 بهمن 02 [ 14:38]
    تاریخ عضویت
    1390-2-14
    نوشته ها
    1,633
    امتیاز
    42,408
    سطح
    100
    Points: 42,408, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialOverdriveVeteranTagger First Class25000 Experience Points
    تشکرها
    5,992

    تشکرشده 8,207 در 1,574 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    366
    Array
    به جای خانمم من بعد بگویید همسر سابقم.

    خوب ، بد ، درست ، اشتباه ، شما الان در این موقعیت قرار گرفتید .

    شما یک گذشته داشتید . از اون پند بگیرید و رهاش کنید.

    مراقب زمان حالتان باشید چون آینده تان را می سازد.

    در اوج بحران ها و مشکلات خیلی خیلی بهتر می توان فرصت سازی کرد .

    از این شرایط به وجود آمده استفاده کنید و به جای تمرکز روی عملکردهمسر سابقتان و احساس متغیرتان نسبت به ایشون ، روی خودتون زوم کنید. و برای ساختن یک زندگی جدید به دور از اشتباهات گذشته تلاش کنید.

    اولین قدم رهایی .

    قدم بعدی خودسازی.

    نتیجه رضایت درونی.

  12. کاربر روبرو از پست مفید بی نهایت تشکرکرده است .

    donya. (پنجشنبه 12 شهریور 94)

  13. #17
    Banned
    آخرین بازدید
    جمعه 15 شهریور 98 [ 10:41]
    تاریخ عضویت
    1393-10-23
    نوشته ها
    198
    امتیاز
    5,315
    سطح
    46
    Points: 5,315, Level: 46
    Level completed: 83%, Points required for next Level: 35
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    12

    تشکرشده 247 در 126 پست

    Rep Power
    0
    Array
    تجربه خودمو میگم.
    زمانی که از نامزدم بعد از 1 سال عقد, جدا شدیم, اولین مهمانی که چنتا فامیل اومده بودن منزل ما, یکی از اقوام برگشت گفت: " وای شما که با هم خوب بودید چی شد یهو?!"
    من خیلی جدی و محکم این جواب رو دادم:"قسمت نشد"
    به قدری محکم این جواب رو دادم که هیچکس از فامیل دیگه از من سوالی نپرسید. تا امروز که اینجا دارم این پست رو میزارم, هیچکس از فامیلم نفهمید من بخاطر مهریه تا یه قدمی زندان هم رفتم. اجازه ندادم هیچکس توهین بکنه. و هنوزم هیچکس از این راز , تو فامیل خبردار نشد که من چرا جدا شدم.

    اما یکی از اقوامم, سر بعضی رفتارهای مزخرف و ناپخته و بی معرفتی , از نامزدش جدا شد. با این که مقصر اصلی خودش بود. با این که دختره یک ریال ازش نگرفت و رفت, اما هرجا نشست فحش داد و گفت دختره خراب بود...

    رفیق یادت باشه همیشه تو زندگیت "مَرد" باش. پشت سر کسی که نیست تا از خودش دفاع کنه, یک کلمه حرف نزن. تو دلت نگه دار این راز زندگیتو.
    ضمن این که اون الان یک غریبه هست. و صحبت کردن پشت سر ناموس مردم از مردونگی به دوره.

    خودتو بساز. و هیچوقت پیش فامیلت از زن سابقت بد نگو.
    موفق باشی

  14. 4 کاربر از پست مفید سوشیانت تشکرکرده اند .

    tanhaye93 (جمعه 13 شهریور 94), همت 1400 (شنبه 21 شهریور 94), آخیش (شنبه 14 شهریور 94), غزاله 91 (جمعه 13 شهریور 94)

  15. #18
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 28 آذر 01 [ 11:57]
    تاریخ عضویت
    1393-11-19
    نوشته ها
    163
    امتیاز
    9,758
    سطح
    66
    Points: 9,758, Level: 66
    Level completed: 27%, Points required for next Level: 292
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    20

    تشکرشده 104 در 58 پست

    Rep Power
    31
    Array
    از همه دوستان واقعا ممنونم. تو این روزهای جدایی، با نظراتشون کمکم کردند و دلداریم دادند.
    بی نهایی عزیز:
    ممنونم از اظهارنظرت. واقعا دارم روی خودم کار می کنم تا از این به بعد اشتباه نکنم. مدام زندگی گذشته توی ذهنم هست و دارم روی اشتباهاتم کار می کنم.
    سوشیانت عزیز:
    از شما هم ممنونم که وقت گذاشتی. حتما از راهنمایی خوبتون استفاده می کنم.

    یه مشکلی که الان باهاش مواجه شدم اینه که یکی از دخترعمه هام و یکی از دختر خاله هام با همسر سابقم ارتباط نزدیکی داشتند و فکر می کنم بعد از جدایی ما هم هنوز این ارتباط بینشون ادامه داره. خبر جدایی ما رو قبل از اینکه من به فامیل بگم، خانم سابقم از طریق همین دختر عمه و دختر خاله اطلاع رسانی کرده بود.
    از این می ترسم که از همین طریق خانم سابقم بخواد تو زندگی من از این بعد سرک بکشه و این ها هم سیر تا پیاز رو واسه همسر سابقم انتقال بدن. به نظرتون چه کار کنم؟ اصلا موضوع مهمی هست یا جدی بگیرم این رو؟

  16. کاربر روبرو از پست مفید tanhaye93 تشکرکرده است .

    غزاله 91 (جمعه 13 شهریور 94)

  17. #19
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 08 خرداد 96 [ 11:46]
    تاریخ عضویت
    1394-1-10
    نوشته ها
    51
    امتیاز
    3,201
    سطح
    35
    Points: 3,201, Level: 35
    Level completed: 1%, Points required for next Level: 149
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    139

    تشکرشده 118 در 40 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام

    آقای سوشیانت حرف خیلی زیبایی زدند ....


    خدارو شکرکه همچین آدمهایی هستن هنوز

    اقای تنهایی


    فراموش کن اون خانوم رو .....خیلی شانس اوردی زود تموم شد ......خدا رو شاکر باش

    به دختر عمه و دختر خاله و فامیل و غیره هم فکر نکن زندگی خودتو بکن ....


    اصلا موضوع مهمی نیست


    چقدر دلم میخواد من الان جای شما بودم ....طلاق گرفته باشم .و همه چی تموم شده باشه

  18. #20
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 28 آذر 01 [ 11:57]
    تاریخ عضویت
    1393-11-19
    نوشته ها
    163
    امتیاز
    9,758
    سطح
    66
    Points: 9,758, Level: 66
    Level completed: 27%, Points required for next Level: 292
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    20

    تشکرشده 104 در 58 پست

    Rep Power
    31
    Array
    تو این چند روز خیلی بداخلاق شدم و با همه سردعوا دارم, اعصابم خیلی ضعیف شده, خیلی دلم می خواد حرف بزنم و اروم شم, بعضی وقتا بغض گلوم رو می گیره و انگار دارم خفه می شم, چقدر سال بدی بود امسال, تا کی باید صبرکنم , احساس می کنم خیلی تنهام, انگار دارم افسرده میشم, الان دارم با بغض می نویسم تا بلکه اروم شم ولی فایده نداره


 
صفحه 2 از 5 نخستنخست 12345 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. یعنی واقعا من بدبین وحساسم؟
    توسط آناهیتا۲۷ در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 19
    آخرين نوشته: پنجشنبه 17 خرداد 97, 16:32
  2. ازدواج شیعه با خانواده سنی
    توسط gandomm در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 20
    آخرين نوشته: شنبه 11 آبان 92, 20:05
  3. یعنی پاداش این همه مهر و محبت به دیگران هیچه؟ (حالا چکار کنم؟)
    توسط cascade در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: جمعه 24 شهریور 91, 02:16
  4. ? عشق و ازدواج یعنی چه!!!
    توسط سید مهدی زیب صیادان در انجمن سایر مقالات ازدواج
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: شنبه 11 تیر 90, 11:27
  5. خر کیف یعنی
    توسط parnian1 در انجمن سرگرمی و تفریح
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: شنبه 21 فروردین 89, 13:19

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 00:10 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.