دیروز رفتم با عموی خانومم صحبت کردم تمامی مسایل رو باهاش عنوان کردم.ایشون بین همه فامیل عزیز هستن بقدری آدم بزرگواری هست که نگو یه آدم قابل احترام.جالب اینجاست که حتی ایشون هم از رفتارهای بد خانواده خانومم بسیار بسیار گلمه منده میگه مادرم 3روز اومد خونشون زن برادرم(مادر خانوم من)همه جوره بهش بی احترامی کرد.میگه برادرم تمام شده تحت سلطه زنش!راستم میکگه تمام منشا این دعواهای خانوادگی همی مادرخانومم هست همرو انداخته به جون همه ولی پدر خانومم نمیفهمه افسارشو داده دستش.عموی خانومم خیلی با من صحبت کرد میگه یکی از مسایلی که باعث شده شما اینطوری بشید یکی همین مادر خانومته که ریشه اصلی کل خانواده است میگه نه تنها شما حتی رفتارهای اون باعث شده تو فامیل هم همه رفت آمد نکنن باهاشون.و اینکه میگه یکی دیگه اینه که چون محل کارت منزل است(.من خدمتتون عرض کردم من فروشنده اینترنتی کالا هستم و منزرل کار میکنم)به همون اندازه که سایر افراد جامعه درآمد دارن منم درآمدم در میاد منتهای مراتب کارم منزل است و در یک اتاق دیگر مشغول بکار هستم. چون دایما داری خانوادتو میبینی یک علتم همینه ولی وقتی محل کارت بیرون باشه اون دوری باعث میشه خانواده دلگرمی بیشتری بهت داشته باشه.از رفتارهای خانومم که گفتم بهرحال منطقی گفت نباید توقع داشته باشی ب پدرش پشت کنه البته منم منظورم این نبود ولی میگه خوب بجای اینکه بخواد طرف اونارو بگیره میتونه مثلا بگه اینجای کارشون اشتباه بوده ببخش تو و... با صحبت های ایشون احساس آرامش خیلی خوبی پیدا کردم یه مقدار از اون حس بدی که نسبت به خانومم داشتم کمتر شده قراره امروز بیاد باهاش صحبت کنه بهترین راه همینو دونستم.به من میگه تا اونجایی که ممکنه رفت و آمدت رو باهاشون کم کن میگه سیستم خانواده اونا کلا بهم ریخته میگه نه تنها شما پیش همه فامیل از جمله من طرد شدن بخاطر رفتار بدشون یعنی کلا برادرهای پدر خانومم نسبت بهشون کم رفت و امد میکنن.میگه هر وقتم میری خونشون احترامشون رو همیشه داشته باش هرگز بهشون بی حرمتی نکن ولی رفت .امد خودت رو کم کن
علاقه مندی ها (Bookmarks)