حال غر زدن ندارم از غر زدن خسته ام، انگار طلاقم یه مقداری رو خانواده ام اثر گذاشته
فقط غمگینم امروز حال خواهر کوچیکه بده تب و لرز کرده چند روز بردمش مسافرت خوب بود بهش خوش میگذشت،خیلی خجالتی و
استرسیه، من اینا رو میبینم غصه میخورم واسه خواهربزرگم یه خواستگار خوب اومده همیشه دوست داشت ازدواج کنه اما الان میگه
استرس دارم(انگار قراره مادر شاهزاده رو ببینه خیلی اعتماد بنفسش پایینه شایدم این استرس طبیعیه ) و حاضر نیست خواستگار رو
ببینه بهم میگه اگه تو ازدواج نکرده بودی اینقدراذیت نمیشدی!!!!!!!! ، دلم یه اتفاق خوب میخواد، برا خانواده ام بهترن ها رو میخوام
انگار همه اشون افسرده و ناراحتند دلم گرفته چه زود قیافه بازنده ها رو به خودشون گرفتند چرا اینقدر سوسولن ، من بدون خونواده ام
میمیرم زجر میکشم احساس میکنم این طلاق لعنتی و اون شوهر عوضی اعصاب خانواده ام رو بیشتر خرد کرده ،،،،،،،،،، دلم میخواد
یه اتفاق خوب بیفته
علاقه مندی ها (Bookmarks)