موضوع: نامزدم ناگهان خواهان طلاق شده

مثلاً وقتی من مریض میشدم اصلا عین خیالش نبود. حتی یه زنگ هم نمیزد حالمو بپرسه.یه نسخه داده بودم بهش که داروهامو بگیره سه روز الاف کرد منو اخرشم نگرفت.خیلی بیخیال و بی مسئولیت بود. سر همین دعوامون میشد. به من میگفت مشکل مالی دارم اما بعدا میفهمیدم به بقیه پول قرض داده یا میرفت چیزایی که لازم نبود میخرید.ما تو این ده ماه فقط یک بار رفتیم رستوران. پیش چند تا مشاور رفتم همشون گفتن تو مشکلی نداری. اما سوال من اینه کسی که فکر طلاقه چطور یه هفته قبلش میره 6میلیون وسیله خونه میخره واسه خونه ایندش؟
چطور یه هفته ای تغییر میکنه؟

هرچقدر هم رفتاراش غیر عادی بود اما هیچوقت حرف از جدایی نمیزد.اصلا به این موضوع فکر نمیکرد. آره بیخیال بود تو خیلی موارد اما همیشه واسه ایندمون برنامه میریخت.اینکه یهو گفت طلاق واقعا خیلی عجیبه

چندتا از مشاورا گفتن که این آقا حتی اگر هم برگرده دیگه قابل اعتماد نیست. و یکیشون گفت چون شما سنتی ازدواج کردید ایشون هیچگونه احساس خاطرخواهی به شما ندارن و همه مشاورا هم گفتن که باید یه مدت صبر کنی و بعدش اگر اومد باید باهم بیاین پیش مشاور و اگر هم نیومد از راه قانونی وارد شو و مهریه رو اجرا بزار. الان یک ماه و نیم گذشته و هیچ خبری نشده. منم دلم نمیاد مهرمو اجرا بزارم. همه میگن زودتر جدا شو اما من نمیتونم. هنوز نتونستم با قضیه کنار بیام.آخه دلیل کاراشو نمیفهمم.

نوشته اصلی توسط زانکو

سلام
دختری 24 ساله هستم ده ماهه نامزد کردم. من خیلی سنتی ازدواج کردمو الان ده ماهه که عقد کردم. اوایل زیاد از شوهرم خوشم نمیومد اما بعدا دیگه اینطور نبود و دوریش عذابم میداد.تو این مدت بین خودمون دعوا زیاد داشتیم. بعضیاش تقصیر من بود و بعضیا تقصیر اون. من گاهی زیادی بهش گیر میدادم. یه مشکل دیگه که داشتیم این بود که خانوادش ازش حمایت مالی نمیکردن.بعد از ده ماه خیلی ناگهانی اومدو گفت بهتره از هم جدا بشیم. من اولش خیلی شوکه شدمو باورم نشد فکر میکردم شوخیه یا داره امتحانم میکنه،واسه همین به کسی چیزی نگفتم اما بعد از یک هفته که ارتباط نداشتیم بهش زنگ زدم اما بازم گفت رو حرفم هستم.به خانوادم گفتم اونام رفتن خونه شوهرم و با خودشو خانوادش صحبت کردن.اما شوهرم فقط تا تونست رو من ایراد گذاشت.همش بهانه بود.الان یک ماهه هیچ ارتباطی باهم نداریم.یه بار که خالم بهش زنگ زد تا بتونه مشکلو حل کنه، گفته بود از من متنفره
نمیدونم چرا یهو اینطوری شد.هنوزم باورم نمیشه
میخواد زودتر طلاق بگیریم. با منم حرف نمیزنه.
اینکه دلیل کارشو نمیدونم خیلی عذابم میده. لطفا کمکم کنید
منتظر راهنماییاتون هستم.

سلام. من میدونم مشکل شما چیه؟؟ خیلی سادست، این جمله ای که بولد کردمو الان هم شما میدونید هم همسرتون متوجه شده

چقدر دیوانه زیاد شده!

نوشته اصلی توسط شیدا.

؟؟؟!!!

به نظرت این آدم دیوانه نیست/.؟
کسی که رفته یه دختر رو عقد کرده بعد گذاشته رفته میگه میخوام جدا بشم. وقتی هم میگن دلیلت چیه میگه چهارتا جای بخیه. این آدم عقل داره؟ احساس داره؟ اصلا میفهمه زن یعنی چی؟!
یا هنوز سکس کامل نداشتن میگه تو نمیتونی منو ارضا کنی. واقعا شعور داره؟
کاش آدمها اینقدر شرافتمند باشن که اگر نمیخوان زندگی کنن صادقانه بیان دلیلش رو بگن. نه اینکه بهانه های مزخرف بیارن

خانم زانکو
میگید یکماهه که ارتباطی نداشتید و یکماه قهر برای اول ازدواج زمان خیلی طولانی هست
بردار بهش زنگ بزن خیلی جدی بگو من دوست دارم و به قول و قرارمون پایبندم. دلم میخواد ببینمت و نیاز دارم باهات صحبت کنم.
اما اگر جوابتو نداد یا باز گفت میخوام جدا بشم بهتره دیگه مهریه تو بذاری اجرا.
فکر نکن این آدم شعور داره میفهمه تو لطف میکنی مهرتو نمیذاری اجر
بعدش هم ازش جدا شو تا بیشتر تو منجلاب فرو نرفتی
بعضی از آدمها اصلا نمیتونن محبت و لطف را تشخیص بدن