به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 3 از 3 نخستنخست 123
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 27 , از مجموع 27
  1. #21
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 05 اسفند 94 [ 02:42]
    تاریخ عضویت
    1394-3-18
    نوشته ها
    72
    امتیاز
    1,866
    سطح
    25
    Points: 1,866, Level: 25
    Level completed: 66%, Points required for next Level: 34
    Overall activity: 28.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    48

    تشکرشده 197 در 64 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ... کامل قطع نمیکنم...
    منظورم از کنار گذاشتن دیگه اصلا حرف نزدن و محل نگذاشتن نیست، هرچند اگه وابستگی عاطفی باشه معمولا باید همین کار را کرد، اما تو الان شرایطت با ایران بودن فرق می کنه، توی یه کشور دیگه هم وطن و هم زبون کنار آدم باشه خیلی خوبه، ببین در ایران روی دوستی با همجنس خیلی تاکید میشه و دوستی با غیر همجنس کاملا نهی، اما من میدونم توی یه کشور غیر اسلامی، اگه دو تا دختر خیلی با هم عیاق باشن هم برچسب های دیگه ای بهشون زده میشه... پس شرایط تو با ایران قابل مقایسه نیست، به هر حال نباید ارتباطت رو کلا با کسی قطع کنی، بخصوص اندک هم وطن هایی که اطرافت هستن و در مواقع لزوم میتونی کمک زیادی ازشون دریافت کنی، دشمن تراشی هم اصلا نباید برای خودت بکنی، از طرف دیگه نباید خیلی نزدیک بشی و سفره دلت رو برای کسی باز کنی، یه جورایی همه (هم وطن، همکلاسی، آشنا...) رو با خوشرویی و سلام علیک و ... برای خودت داشته باش. از اون دوستت هم همینطوری که میگی فاصله بگیر، اما ارتباط رو به صفر نرسون، مثل یه ارتباط عادی که با همکلاس و همکار میشه داشت، چون به هر حال آدم خطرناک و بدی که نیست، یه آدم معمولیه که خودت بهش فرصت نزدیک تر شدن داده بودی، این کار به نفع خودش هم هست، چون به هر حال تو برای ازدواج روش حساب نمی کنی، بهتره که اون هم برای خودش فکری بکنه.

    من فقط برای کسی که علاقه بهش داشته باشم حاضرم از بعضی هاشون کوتاه بیام. واگرنه برای غریبه اصن کوتاه بیا نیستم
    دقیقا مشکل علاقه داشتن همینه! اینکه حاضر میشی از بعضی معیارها کوتاه بیای، در حالی که ممکنه اون معیارها خیلی مهمتر بوده باشن... اما معیار باید اولویت بندی بشه و با توجه به شرایط شاید لازم بشه از اونایی که اولویتشون کمتره گذشت، حتی با گذشت زمان ممکنه بعضی از معیارها حذف و معیارهای جدید جایگزین بشه، یا اولویت بعضی از معیارها تغییر کنه.

    در مورد اینکه از خانواده برای بررسی کمک بگیری:
    برای بررسی خواستگار افراد متفاوتن، بعضیا اول خانواده بررسی می کنن بعد خودشون، بعضیا بر عکس، مثلا من خودم معمولا خواستگارهامو خودم بررسی می کنم، حتی موردهایی بوده که با خودم صحبت کرده اند و اصلا با خانواده در میون نگذاشتم... البته یه موردهای عجیب و خاصی بودن که مثلا یکیشو تو تاپیک دختر سرگردان گفتم... توی همون تاپیک هم به دختر سرگردان گفتم باور کن خواستگار زیاد داشتن هم جالب نیست، فقط غصه و سردرگمی میاره، مثلا الان برای تو اگه یکی اومده بود جلو خیلی راحت تر بررسی می کردی تا الان که سه تا همزمان اومدن، توی همون تاپیک هم چند نفر از بچه ها گفتن امیدواریم خواستگار بعدی همون همسرمون باشه، باور کن من هم یه مدتی هست دقیقا همین رو از خدا خواستم! (یه جورایی هم دیگه مدتیه خواستگار تعطیل شده که مامانم ابراز نگرانی می کنه اما خودم عین خیالم نیست!! نمیدونم الان به ذهنم اومد که شاید منم ناشکری کردم!) اما شما به نظرم با مادرت هم همفکری کنی بد نیست، البته ببین معیارهای خودت با مادرت همخوانی داره یا نه.

    مثل یه پدر مراقبم باشه.
    من متخصص نیستم، اما به هر حال به نظرم این حس درستی نیست، نمیدونم برای بر طرف کردنش باید چکار کنی، شاید بهتر باشه مشاوره تخصصی بگیری برای این مسئله، اما خودت فکر کن یه پسری مادرش رو از دست داده باشه، با تو ازدواج کنه ازت توقع داشته باشه براش مادری کنی... آدم ها در مواجهه با مشکلات متفاوت عمل می کنن، مثلا یکی هست توی دوران بچگی کتک میخورده، بعدا هم بچه اش رو کتک میزنه، یکی دیگه میگه نه این کار خوبی نبود، پس هیچوقت بچه رو کتک نمیزنه، به نظرم بهتره گذشته خودت را با خودت تموم کنی، نه این گذشته موجب بدبینی بشه، نه موجب توقع زیاد و نا به جا داشتن از دیگران، فقط از تجربه های گذشته استفاده کن، چیزهایی که هیچ نقشی توی بوجود اومدنش نداشتی نباید فکرتو مشغول کنه، به هر حال پسری که ازت خواستگاری می کنه هم بهر امید اومده، و اینکه اینطوری نه میتونی حس پدر داشتن رو تجربه کنی نه حس همسر داشتن رو! هر کسی جای خودشه، ازش نخواه جای دیگری رو بگیره، اصلا همین که کسی وظیفه خودش رو درست انجام بده هم خیلی هنر کرده! در عوض از خدا بخواه کسی رو سر راهت قرار بده که برای خودت همسر خوبی و برای بچه هات پدر خوبی باشه، اینطوری مطمئنا خودت هم آرامش بیشتری خواهی داشت.

    فکر نمیکنی کمی زوده و هر چی جلوتر برم کیس های بهتری پیش میاد؟
    اگه از آینده خبر داشتیم که دیگه نیازی به تصمیم گیری نبود! اما یه چیزی رو میدونم بخصوص توی یه محیط کوچک (کوچک از نظر تعداد افرادی که دور و برت هستن) باید خیلی مواظب باشی توی بحث خواستگار رد کردن، چون خبر به بقیه هم میرسه و اگه یه مورد خوب از نظر بقیه رو رد کرده باشی، ممکنه دیگران دیگه بترسن پا پیش بذارن، پس خوبه در این شرایط خودتو جای بقیه هم بگذاری، از نگاه یه فرد سوم به قضیه نگاه کن، مثلا با خودت بگو اگه این میومد خواستگاری دوستم من چه حسی بهم دست می داد (از یک طرف میگن مرغ همسایه غازه!! مثلا کسی که تو بد میبینی، در مقام خواستگار دوستت خیلی هم ایده آله!، از طرف دیگه هم گاهی جای شخص سوم نگاه کردن جلوی نگاه احساسی را می گیره، یعنی کسی که خیلی خوب میبینی، در مقام خواستگار دوستت خیلی ایراد داره...، به هر حال این نگاه از جنبه های مختلف خیلی توی تصمیم گیری کمک کننده هست)

    بد نیست توی مراسم هایی که ایرانیا دور هم جمع میشن خودت هم پسرها رو زیر نظر بگیری، ببین بقیه چطور هستن، اگه بهتر نگاه کنی شاید متوجه بشی بعضی از معیارهات خیلی ایده آله و اصلا برای اون الگویی که توی ذهن تو هست هنوز لباسی دوخته نشده! یه موقعی دورادور از ظاهر یکی خیلی خوشت میاد و این میره توی ذهنت به عنوان یه مورد خیلی ایده آل، اما ممکنه یه برخورد ساده با اون فرد بهت بفهمونه که این اصلا برای تو مناسب نیست، به هر حال همسر برای توی ویترین نیست که فقط بخوایم نگاهش کنیم، با دخترهای ایرانی اونجا هم ارتباط داشته باش، دخترها از پسرهای اطراف حرف میزنن! اونایی که واقعا خوب هستن رو که نمیتونن کتمان کنن! (البته باز هم باید تحقیق کرد، به هر حال هر کسی اشتباه می کنه) اما از یه عده ای هم خیلی بد میگن! (اینجا هم باید دقت کرد، یه موقع میبینی اتفاقا پسر خوبی بوده، اما این رفته سراغش بی اعتنایی دیده، حالا این بهش برخورده داره سعی می کنه خرابش کنه، یا اینکه این پسره رو لقمه گرفته برای خودش حالا میخواد کسی نره سمتش!!) گاهی بعضی از دخترها خیلی تیزتر و وارد تر هستن! به یه نکاتی دقت می کنن که ممکنه اصلا به ذهنت خطور نکرده باشه، بعضی ها به دلایل کاری یا درسی یا ... به این افراد نزدیک تر بودن و چیزای بیشتری میدونن، اما معمولا بهتره مستقیم نگی فلانی از من خواستگاری کرده به نظرت چطور آدمیه!! چون ممکنه حسادت موجب مشاوره غلط بشه، به هر حال از روی حرف ها راحت نگذر، اگه موردی شنیدی سعی کن به دقت بررسی کنی...

    همش 3 تا بودن که تموم شدن
    بعضی از دخترها سن سی رو رد می کنن یه خواستگار هم در خونه اشون رو نمی زنه! حالا ظرف یک ماه یه هو سه تا خواستگار پیدا شده، اون هم در شرایط تو خیلیه دیگه!! ولی نباید باعث بشه فکر کنی همیشه از این خبرها هست! ممکنه باشه ممکن هم هست نباشه! پیشگو که نیستیم! به همین دلیل باید خیلی دقت کنیم که جای پشیمونی و تاسف نباشه...

    اما اینکه میگی تموم شدن یعنی جواب رد قطعی رو بهشون دادی؟؟ اگه جواب رد دادی خب دیگه تموم شده... اگه جواب قطعی ندادی هنوز، برای تک تکشون وقت بگذار، بهتر بررسی کن، حداقلش کسب تجربه است دیگه...
    ویرایش توسط راه حل : چهارشنبه 04 شهریور 94 در ساعت 21:37

  2. کاربر روبرو از پست مفید راه حل تشکرکرده است .

    shivaram (شنبه 07 شهریور 94)

  3. #22
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 05 اردیبهشت 95 [ 23:19]
    تاریخ عضویت
    1393-8-07
    نوشته ها
    87
    امتیاز
    2,117
    سطح
    27
    Points: 2,117, Level: 27
    Level completed: 78%, Points required for next Level: 33
    Overall activity: 2.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    63

    تشکرشده 120 در 67 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام
    به نظر من حست غیر طبیعی نیس.به طرز فکرت برمی گرده.تو یه دختر سنتی نیستی.دوستی معمولی داشتی. منم همین حسو فکر را دارم و همه ی خواستگارام را تا الان رد کردم.روش سنتی را درست نمیدونم.به دلایلی که اگه بگم پستم حذف میشه. آدم غیرسنتی با ازدواج سنتی سخت کنار میاد.
    اما ببین در نظر داشته باش ما تو ایران زندگی می کنیم. تو نمیتونی منتظر بشی و مطمئن باشی تا یه سری را پیدا کنی که بات دوست بشه و بعد عاشق هم بشین و بعد خانوادشم و خانوادتم اکی باشن و ازدواج کنین. مطمئن باش وقتی پیدا شد احتمال زیادی داره که یکی از خانواده ها مخالفت کنن.برو ببین چندتا پست مخالفت همین جا هست..چون اینجا ایرانه! و برای اکثریت خانواده میخواد تصمیم بگیره. من خودم حاضرم ازدواج نکنم کلا یا سنم مثلا بره روی 30 به بالا با استقلال مالی با کسی که اونم همین شرایط را داشته باشه. بستگی به خودت داره.خیلی ها سخت نمیگیرن ولی من خب بخاطر افکارم و احساساتم سخت می گیرم. درسته همه ی ما توی یه کشور به دنیا امدیم.ولی هرکس طی زندگیش طرز فکری پیدا کرده.چه دلیلی داره تو بخوای این حست به خواستگاری را مشکلی بدونی و براش تاپیک بزنی؟ برام بنویس.
    پس پیشنهاد من : به قول یه استاد جامعه شناسی تکلیفتو با خودت مشخص کن.از کدوم وری؟ دلیل این حست چیه؟ وقتی شخصیتت شکل بگیره و عقایدت و ثبات پیدا کنی میتونی بفهمی. برو یکم درمورد این چیزا مطالعه کن. از منابع بی طرف. سعی کن شخصیتو عقاید محکمی داشته باشی. یه ساختار ذهنی. به نظر میاد اینو هنوز نداری.

    ویرایش توسط kimia fall : پنجشنبه 05 شهریور 94 در ساعت 20:36 دلیل: اضافه کردن متن

  4. کاربر روبرو از پست مفید kimia fall تشکرکرده است .

    shivaram (شنبه 07 شهریور 94)

  5. #23
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 23 دی 98 [ 13:15]
    تاریخ عضویت
    1393-4-15
    نوشته ها
    382
    امتیاز
    12,547
    سطح
    73
    Points: 12,547, Level: 73
    Level completed: 25%, Points required for next Level: 303
    Overall activity: 12.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    894

    تشکرشده 1,236 در 375 پست

    Rep Power
    99
    Array
    سلام سرکار خانم شیوا

    این هفته لپ تاپم دچار مشکل شد و فعلاً تعمیرگاه هست و فعلاً نمی تونم براتون پست بذارم اومدم بگم که گفته بودم توی این هفته علی الحساب مدیون نشم تا بعد.

    در پناه حق.

  6. کاربر روبرو از پست مفید hamed-kr تشکرکرده است .

    shivaram (شنبه 07 شهریور 94)

  7. #24
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 03 اسفند 96 [ 08:20]
    تاریخ عضویت
    1393-10-17
    نوشته ها
    108
    امتیاز
    4,356
    سطح
    42
    Points: 4,356, Level: 42
    Level completed: 3%, Points required for next Level: 194
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First ClassVeteran
    تشکرها
    68

    تشکرشده 183 در 65 پست

    Rep Power
    29
    Array
    راه حل عزیز. ممنون از توضیحات و راهنمایی های خوب و مفیدت. وقت وحوصله ای که برام گذاشتی و از همه مهم تر بدون قضاوت و با درک شرایط من برام جواب دادی.
    من هر جوابت رو چند بار خوندم و یادم میمونه استفاده کنم. راستش دو مورد رو خودم رد کردم دلایلش:یکی اون اقا دکتری هه از نوع ارتباطاتش با دوستان خانومش این که با همه میگفت و میخندید و فیس بوک همه دوستش هستن و ارتباط داره خوشم نیومد. درسته بین بچه ها عادیه اما من خوشم از ادم این ظوری نمیاد. به نظر مهربون میاد اما برا زندگی به درد نمیخوره.
    اون اقای لیسانس هم از لحظه اول ازش خوشم نیومد. خیلی سنتی هست. چادر رو ارزش میدونست. زیاد اشاره میکرد به این موضوع و این که به اینده و برنامه هام بی خیال بود. من میخوام دکتری بخونم و ایشون پرسید چه قدر براتون اهمیت داره؟ یعنی واجبه؟ منم جواب دادم از شما بیشتر اهمیت داره ( ) و قیافش هم از 20 من 2 میدم.
    مورد سوم رو رد نکردم هنوز و راستش در موردش خیلی مرددم. من راستش نمیتونم به ظاهر مذهبی خودش و خانوادش اعتماد کنم و راه تحقیق در مورد گدشته اش تو اون کشور قبلیه رو هم نمیدونم. به علاوه این که با سنش و این که مادرش پسندیده و اینجا زیاد میاد هم مشکل دارم و هم این که راستش حس میکنم ازدواج زوده الان. میدونم گفتی باید حواسم باشه که دید بقیه به رد کردن ها چی میشه. اما راستش بیشتر از دید مردم به حس خودم اهمیت میدم. حالا به نظرت چی کاز کنم. غیر مستقیم هم دربارش پرسیدم. سابقه بدی نداره اما خیلی وقت هم نیست که این جاست. میدونی یه جوریه ته دلم بهم میگه که من قصد و امادگی ازدواج ندارم. فعلا رو هواست.
    اما اینا جدا ناشکری نیست. اینا حس هایی هست که داریم باهاشون زندگی میکنیم و باید بهشون اهمیت بدیم. مثل مصباح نمیشه اومد و همین طوری بدون دونستن چیری یه دفعه گفت ناشکری کردی و خدا قهر کرد و ... اونم سر رد کردن خواستگار!
    ------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
    کیمیای عزیز ممنون از نطرت. حرفت رو قبول دارم اما به نظرم ادم ها نباید روش ها و راه های دیگه رو از خودشون دریغ کنن.
    اگه بخوا بگم کدوم وری ام. راستش طرفی ام که خدا یهو یه قسمت عالی میاره میندازه تو دامنت و اصن نمیفهمی چی جوری شد و از کجا اومد راست میگم. این جوری دوست دارم اما راجع به این چیزا ساختار ذهنی ندارم درست میگی.
    -----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
    اقا حامد شما که همش به من لطف داشتین و دارین. ممنون
    توجه و پست گذاشتن شما از لطفتون هست. مدیون چه حرفیه؟
    منتظر نظرات مفیدتون هستم.

    از همه ممنون

  8. #25
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 05 اسفند 94 [ 02:42]
    تاریخ عضویت
    1394-3-18
    نوشته ها
    72
    امتیاز
    1,866
    سطح
    25
    Points: 1,866, Level: 25
    Level completed: 66%, Points required for next Level: 34
    Overall activity: 28.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    48

    تشکرشده 197 در 64 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط shivaram نمایش پست ها
    راستش دو مورد رو خودم رد کردم دلایلش:یکی اون اقا دکتری هه از نوع ارتباطاتش با دوستان خانومش این که با همه میگفت و میخندید و فیس بوک همه دوستش هستن و ارتباط داره خوشم نیومد. درسته بین بچه ها عادیه اما من خوشم از ادم این ظوری نمیاد. به نظر مهربون میاد اما برا زندگی به درد نمیخوره.
    روی این جمله آنچه را برای خود نمیپسندی برای دیگران هم مپسند فکر کن...
    تاپیک قبلیت پیشنهاد دادی آقای خاله قزی ایمیل ها رو بگیره و بچه ها همه بیان یه پیج تو فیس بوک درست کنن ... حالا رفتار مشابه خواستگارت شده دلیل پاسخ منفیت، خودت دوست پسر گرفتی، بعد نگرانی از بابت گذشته خواستگارت شده عامل بدبینیت... (یه خانم 38 ساله میشناختم که به یکی از خواستگارهاش به علت داشتن ماهواره جواب منفی داد با اینکه خودش هم ماهواره داشت!! توجیهش هم این بود که من کانال های بد نمیبینم اما شاااید اون ببینه!! اون خانم الان 45 سالشه و هنوز مجرده و همینطوری خواستگارها رو یکی یکی رد کرده تا حالا...)
    من میخوام دکتری بخونم و ایشون پرسید چه قدر براتون اهمیت داره؟ یعنی واجبه؟ منم جواب دادم از شما بیشتر اهمیت داره ( )
    این جمله رو هم تصور کن یه خواستگار به خودت بگه چه احساسی بهت دست میده...

    راستش حس میکنم ازدواج زوده الان
    .
    راستش رو بخوای من هم دارم میبینم که برای ازدواج آمادگی نداری... فعلا مطالعاتت رو در زمینه خود شناسی و ازدواج و مسئولیت های ازدواج و احترام متقابل بیشتر کن... ساختار هم برای خودت درست کن، ساختار لزوما مدرن یا سنتی نیست، میتونه بینابینی هم باشه... اما همه مسائل مربوط به خودت رو در بر گرفته...

  9. 3 کاربر از پست مفید راه حل تشکرکرده اند .

    shivaram (سه شنبه 17 شهریور 94), یاس پاییزی (دوشنبه 16 شهریور 94), شیدا. (دوشنبه 16 شهریور 94)

  10. #26
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 03 اسفند 96 [ 08:20]
    تاریخ عضویت
    1393-10-17
    نوشته ها
    108
    امتیاز
    4,356
    سطح
    42
    Points: 4,356, Level: 42
    Level completed: 3%, Points required for next Level: 194
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First ClassVeteran
    تشکرها
    68

    تشکرشده 183 در 65 پست

    Rep Power
    29
    Array
    سلام راه حل جان. مثل همیشه ممنون.

    خود شناسی رو که شدیدا پایه ام. شروعش هم کردم. حتی بعضی وقت ها تحلیلم از خودم رو مینویسم و یه چیزی که تصمیم دارم تو خودم عوضش کنم هم مینویسم و تا یه مدت که تو رفتارم نهادینه بشه حواسم شش دنگ بهش میشه. حالا جلوتر مثال هم میزنم. وای که چه قدر حرف دارم برات.

    خب. در باره احترام متقابل من از این بابت از خودم مطمئنم. من به کسی احترام میزارم که بهم احترام بزاره. این هم رفتار جدیدم هست. اوایل که اومده بودم طرز فکرم این بود که جواب بدی هم باید خوبی باشه چون من باید خوب باشم اما الان میگم چرا باید خودم اذیت شم یا چیزی تو دلم بمونه و باز به روم نیارم فقط به خاطر این تربیت های قدیمی غلط؟ وقتی اون اقا وسط صحبت های من از دکتری و برنامه های اینده ام صاف صاف نگاه میکنه و میگه حالا واجبه؟ انتظار دارین با احترام پاسخ بگیره؟ اون که حقش بود. با احترام صحبت کنه تا با احترام جواب بگیره. من هم خودم اگه با کسی بد حرف بزنم نباید انتظار احترام داشته باشم اما من با کسی این طور صحبت نمیکنم که بشینم فکر کنم حالا اگه اون این طوری گفته بود من چه احساسی بهم دست میده. من این ها رو میگم که اگه غلط دارم فکر و رفتار میکنم بهم بگی. این همه دختر کم سواد بی برنامه. مگه مجبوری اومده که وسط حرف من میپره و برنامه های من رو کم اهمیت جلوه میده؟

    درمورد دوستم خیالت راحت. اولن که از اول دوست پسر نبود هی میگی دوست پسر. دوست بود. بعدم الان ارتباطم کمتر شده. عوضش وقتی کاری یا سوالی داشته باشه هر کاری داشته باشم براش وقت خالی میکنم و تا جایی که از دستم بربیاد کمکش میکنم اخه ارتباطم رو محدود کردم به کاری و درس. دلیلش هم اینه که از همون اول صادقانه هوام رو داشته و خیلی رو دوستیش حساب میکردم اما برای خواستگارهام با منت وقت اشنایی میزارم و به روشون میارم که لطف کردم با این که میدونم کار درستی نیست اما با فیدبکی که ازشون گرفتم میبینم این طوری انگار با ارزشتر میشم و برا همین معمولا رویه ام اینه.
    اینا چیزهایی هست که داره توم نهادینه میشه اگه بده بگین بده.

    چیزهای دیگه ای هست که به نظرم مهم تر از ازدواجه. نمیدونم باید بهشون بی تفاوت باشم و بزارم بمونن یا نه؟ اول این که با اومدن خواستگارها باعث شد پی ببرم که چه قدر از درون به خودم مغرورم. اصن با دوست و همکلاسی و ... این طور نیستما. نه تو خودم دربارشون فکر میکنم نه تو رفتارم. اما در برخورد با خواستگارها پی بردم که چه قدر ناخودآگاه مغرور میشم وقتی یکی به عنوان خواستگار میاد جلو. اولا خیلی با غرور باهاشون رفتار میکنم. طرز فکر و برنامه ها و سبک زندگیم برام میشه بهترین مدل و اگه طرفم توی موردی متفاوت باشه تو خودم فکر میکنم چه قدر عقب مونده است یا چه اعتماد به نفسی داره با این قیافه اش یا خانوادش یا مدرکش یا درامدش یا ... و این رو رفتارم باهاشون هم اثر میزاره بدون عذاب وجدان و جالب اینه که میبینم جذب تر هم میشن (با وجود جواب منفی هنوز هستن!). مثلا حتی دوستم هم که باهاش خوبم وقتی غیر مستقیم حرف ازدواج میزد تو ذهنم از ارزشش کم میشد حالا نه به اندازه بقیه اما با خودم فکر میکردم وا این حالا حالاخا باید بدو بدو کنه که تازه بشه هم سطحم تازه با این طرز فکراش. اما با بقیه اقشار اصلا این طور نیستم.

    و چیز دیگه اینه که فکرم داره راجع به پوشش عوض میشه و این من رو نگران میکنه. مثلا برای اون اقا چادر ارزش بود و من تو فکرم این نشست که پس چه بدرد نخوره. من هیچ وقن چادر دوست نداشتم و از این حرف ها که میگن ارایش برا نامحرم خوب نیست و ... اصن خوشم نمیومده اما اگه کسی چادری بود یا طرفدار چادر از ارزشش پیشم کم نمیشد. خودم حجابی که فکر میکردم درسته و تو چارچوب منه رو داشتم. میدونی چی میخوام بگم؟ مثلا الان تو فکرمه که اینا به این مسائل کم اهمیت نمیپردازن چه وضعشون بهتره (تو یونی دختر یا تاپ و دامن بیاد هیچ کس اصن اهمیت نمیده کلا واقعا فهمیده ترن) بعد مثلا میبینم که اون اقا براش این ارزش بود یا چه قدر بچه ها عکس که تشویق به چادر میکنه و افراد غیر چادری رو خبیث جلوه میدن میزارن برام بی ارزش تر میشن هم ادم های این طوری و هم کلا این مفاهیم. قبلا این نبودم برام اهمیت نداشت اما دیدم هم بد نمیشد. حالا نمیدونم این درسته؟ غلطه؟ اهمیت بدم؟ ندم؟ مثلا شده ازم درباره شالم بپرسم و من خیلی عادی و بی میل جواب میدم یا حتی میگم یه چیز شخصیه اما درباره نماز میپرسن بعضی وقت ها که تو دفترم میخونم و دوستام میبینن برا توضیح دادنش شوق دارم. حس میکنم برام افت داره که بگم فلسفه حجاب برای نامحرمه (اخه برای من این طور نیست بیش تر یه سبک پوشش هست) چون باعث دید بد میشه که مگه چه قدر ندیدپدید میتونن باشن و دوست ندارم بفهمن که دغدغه هم کشوری های من ایناست. نمیدونم؟

  11. #27
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 23 دی 98 [ 13:15]
    تاریخ عضویت
    1393-4-15
    نوشته ها
    382
    امتیاز
    12,547
    سطح
    73
    Points: 12,547, Level: 73
    Level completed: 25%, Points required for next Level: 303
    Overall activity: 12.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    894

    تشکرشده 1,236 در 375 پست

    Rep Power
    99
    Array
    سلام خانم شیوا
    این ماه خدا حسابی از خجالتم دراومد و هزینه مالی نسبتاً زیادی دادم لپ تا-م هم درست نشد و مجبور شدم یکی بخرم/
    الهی شکر که صدمه به پولم خورد.

    شونصد بار تاپیک تون رو مرور کردم و می تونم فقط براتون دعا کنم که بفهمید دارید چه کار می کنید ، یه بار دیگه شاید بد نباشه تاپیک های گذشته تون رو مرور کنید چون برای من خیلی تغییر کردین ،دغدغه ها ،افکار ، روحیات ،نگرش ، البته برای من تعجبی هم نداره هم بسیار ناپخته هستین و هم به اقتضای جوونی تون عصیان گرتر .

    مرد و زن نداره ، کسی که فلسفه حجاب رو نمی دونه فلسفه نمازش رو هم نمی دونه ، البته بیان موضوع جهات مختلفی داره ولی اصلی ترین دلیل اش رو نمی دونه.

    توی یکی از تاپیک ها نوشته بودین مگه آدم چند بار زندگی می کنه ؟

    وقتی ایمان تون به معاد که دومین اصل از اصول عقاید دینی تون هست این قدر ضعیف شده که حتی چنین حرفی رو هم به زبون میارین باید خیلی حواستون به خودتون باشه ، چون شیطون بد جور داره بازی تون میده ،پیشنهاد میکنم فیلم تلقین رو دانلود کنید و ببینید توش دی کاپریو هست (این رو گفتم که توی سرچش درست پیداش کنید)شیطون میشه گفت به همین شکل توی هسته مرکزی فکر ما یه ایده ایجاد میکنه و بعد تا ثریا می رود دیوار کج .

    راستی یکی از دلایل ناراحتی ام این بود که قول داده بودین مشاوره تخصصی بگیرین ، من که نگفته بودم مشاوره ازدواج بگیرین که در اون مورد حرف های مدیر همدردی یا فرشته مهربان رو قبول داشته باشین ؛ اگرچه اگر یه روزی عقلی به کله تون اومد خواهید فهمید همون ها درسته که اومیدوارم اون روز دیر نشده باشه. من میخواستم شما مشاوره بگیرید تا اشتباهاتتون رو در مورد کلیت زندگی بفهمید ، مهارت های درست رو برای انتخاب و فهم درست بیشتر کنید مخصوصاً با توجه به محیطی که توش هستید.
    ولی با توجه به سیری که دارید طی می کنید و فقط دنبال :

    پی مصلحت مجلس آراستند
    نشستند و گفتند و برخاستند

    هستید چندان امیدی ندارم و تنها می تونم دعاتون کنم.

    ما آدم ها همیشه از خدا گله داریم که من چرا ولی حتی نمی دونیم با خدا چه عهدی بستیم چه برسه به این که به عهد مون وفا کنیم در حالی که قرارمون با خدا این بود:

    «أَوْفُوا بِعَهْدِى أُوفِ بِعَهْدِكُمْ: پیمانى كه با من بسته اید وفا كنید، تا من نیز به پیمان شما وفا كنم. »

    راستی یادمون میاد اون وقت هایی که احساس میکردیم در آغوش امن خدا هستیم چه عهدهایی با خدا بستیم:

    {وَ إِذا مَسَّ الْإِنْسانَ الضُّرُّ دَعانا لِجَنْبِهِ أَوْ قاعِداً أَوْ قائِماً فَلَمَّا كَشَفْنا عَنْهُ ضُرَّهُ مَرَّ كَأَنْ لَمْ يَدْعُنا إِلى ضُرٍّ مَسَّهُ كَذلِكَ زُيِّنَ لِلْمُسْرِفينَ ما كانُوا يَعْمَلُون‏}(يونس/12)
    و چون انسان را گزند و آسيبى رسد، ما را [در همه حالات‏] به پهلو خوابيده يا نشسته يا ايستاده [به يارى‏] مى‏ خواند، پس زمانى كه گزند و آسيبش را برطرف كنيم، آن چنان (به راه غفلت و ناسپاسى) مى‏ رود كه گويى هرگز ما را براى برطرف كردن گزند و آسيبى كه به او رسيده [به يارى‏] نخوانده است!! اين‏گونه براى اسراف كاران اعمالى كه همواره انجام مى‏ دادند، آراسته شده .

    خدایا غلط کردم خودت ببخش.


 
صفحه 3 از 3 نخستنخست 123

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: دوشنبه 09 بهمن 96, 14:47
  2. دانشجو هستم،رشتم رو هم دوست دارم ولی حوصله وانگیزه تلاش ندارم
    توسط خطا پوش در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 11
    آخرين نوشته: شنبه 24 مهر 95, 22:49
  3. پاسخ ها: 5
    آخرين نوشته: یکشنبه 11 فروردین 92, 13:37
  4. پسرم خیلی قلدر و خرابکار و شیطون شده زودم میزنه زیر گریه
    توسط مادر در انجمن طــــرح مشکلات کودکان: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: سه شنبه 07 تیر 90, 16:02

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 00:03 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.