سلام شیوا
راستش من خودم یه حس بدی نسبت به موضوع خواستگاری پیدا کردم (البته دلایل من خیلی فرق داره با تو) و شاید گزینه خوبی نباشم بیام بهت مشورت بدم درحالی که خودم این جوریم.( رطب خورده منع رطب نتواند کرد)
راستش را بخوای امروز منم می خواستم تاپیکی بزنم ولی اومدم با عنوان تاپیکت و به خصوص پست آخرت امروز منصرف شدم.می دونی چرا؟
چون یه جورایی محتوای تاپیکت می تونست در مورد منم صادق باشه. اشتباه نشه اصلا موضوعاتمون شبیه نیست! اصلا...
احساسمون شبیهه....
احساس ناشکری.....
دقیقا پست آخرت را که برای راه حل خوندم احساس ناشکری را کاملا حس کردم و دیدم منم انگار دارم مثل تو ناشکر می شم... ولی حواسم نیست!!!
شیوا جان تاپیک اولت را بخون و خودت را بذار جای شیوای اون موقع. بعد فکر کن این تاپیک فعلیت را یه نفر دیگه نوشته و بیا دوباره بخونش... اون وقت می فهمی چقدر ناشکر شدی...
دوستم از دست من ناراحت نشو ولی گاهی وقتی آدم تو یه چیزایی غرق میشه متوجه بعضی مسائل نیست...
در آخر ممنونم... چون من حالم امروز خوب نبود وقتی پست آخرت را خوندم
فهمیدم آدما وقتی مشکلشون حل میشه این خودشون هستند که نمی خوان باور کنند مشکلشون حل شده! می خوان دوباره از اون وضع یه مشکل جدید بسازند!!! مثل الان من. مثل الان تو...
یادته وقتی راجع به قانون پایستگی مشکل بهت گفتم؟ الان دارم فکر می کنم شاید دلیل این قانون خود ماییم...
این ها هیچ دخلی به خدا و سرنوشت نداره... بیا خدا یه کاری کرد و تو این همه دیده شدی و خواستگار خوب پیدا کردی...
خب عزیز خواستگار که از آسمون نمیفته زمین... باید دیده بشی تا پیدات کنند دیگه... تو هم دیده شدی و پیدا شدی... توقع داری اون آقایون قبلش چشم برزخی
(!) می داشتند و پیدات می کردند؟
اینم بگم اینکه تو درست خوب شده و داری عالی پیش می ری این جزء شخصیت خودت هست. درواقع این قسمتی از وجود توهه... (که خدا هم کمکت کرده!)
یکی بیاد خواستگاریت بگه من فقط خودت را می خوام بدون اینکه پیشرفت کنی و بدون تحصیلات قبول می کنی؟ نه! چرا؟ چون می گی آقای محترم اگر منو می خوای اینها هم تو وجودمه... حالا اگر کسی تو را خواست و این قسمت از وجودت را هم خیلی دوست داشت و نیروی اولیه بود چه اشکالی داره؟
(من خواستگارایی داشتم که با این قسمت از وجود من مشکل داشتند و مثلا دوست نداشتند خانومشون درس بخونه.نکنه از همین خواستگارا می خوای؟!!! هان؟)
این که خدا بهت کمک کرده و این همه موفق شدی و پیشرفت کردی! خواستگارای خوب تو اون ور دنیا با کمی هم وطن پیدا کردی! ولی الان داری ناشکری می کنی... داری با یه آقایی دوستی می کنی...؟!!!!!!!....!!!
این همه صبر کرده بودی قلبت را برای همسرت حفظ کنی و پاک باشی خدا هم داشت مشکلت را حل می کرد و دقیقا همون موقع که خدا داشته مشکلت را حل می کرده تو صبر نکردی و رفتی و ... (خدای نکرده مثل گاو نه من شیر ده و یک لگد نباش و همه زحماتت را به باد نده! :
گاوي كه نه من شير ميدهد!)
اون شب آرزوها بودا! یادته؟ که بهم گفتی دعات کنم. یادته؟
به خدا اون شب که تو تاپیکم نوشته بودی این قدر به یادت بودم و این قدر از ته دل برات دعا و آرزو کردم و گفتم خدایا این شیوا خواستگار نداره و دلش ازدواج می خواد ازت خواهش می کنم اون سر دنیا که دستش به هیچ جا نمی رسه.کسی هم معرفیش نمی کنه خودت براش خواستگارای خوب بفرست... خدایا اگر تو بخوای میشه...
بیا این همه دعا.خودت، بچه های همدردی و... چند ماه هم بیشتر از اون موقع نگذشته... همین ماه رمضون این همه همو دعا کردیم...
دعا می خواست براورده بشه.و خدا برات خواستگار خوب فرستاد... تو نمی ذاری دعا براورده بشه و رد می کنی...
یادت باشه بعدا به خدا گله نکن! خودت نخواستی...
خودت... همین...
به راستی که عاقبت بخیری بهترین دعاست!
دعا می کنم عاقبت بخیر بشی و پاکی و درستیت را در لحظات آخر هدر ندهی!
علاقه مندی ها (Bookmarks)