به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 3 از 9 نخستنخست 123456789 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 , از مجموع 85
  1. #21
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 19 بهمن 01 [ 19:08]
    تاریخ عضویت
    1392-5-13
    نوشته ها
    688
    امتیاز
    14,984
    سطح
    79
    Points: 14,984, Level: 79
    Level completed: 27%, Points required for next Level: 366
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger Second ClassSocialVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,002

    تشکرشده 1,784 در 580 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    119
    Array
    سلام جناب مبین

    حالتون رو درک میکنم

    اما باور کنید که با توجه به روحیه شما بهتر بود این رابطه تمام بشه. شما غرورتون واستون خ مهمه

    خوبی اتمام این رابطه هم برای شماست هم برای ایشون.


    شما با این کارتون فرصت خوشبختی را به هردوتون دادین و من تحسین میکنم شما رو

    برای اینکه حالتون بهتر بشه به عواقب عملتون فکر کنین:

    به وقتایی که خانمتون تو مجالس خاص کادوهای ارزون قیمت میداد و بقیه گرونتر. بصورت خانم تو اون روزها. غمشو تصور کن با این وجود که بعدش اصلا اعتراضی هم نمیکرد.


    تصور کن تو رفت و امد های خانوادگی و تو تفریحاتی که با هم می رفتین ...


    تصور کن بچتون میرفت یه مدرسه عادی و بچه های اونها...


    تصور کن بچت نتونه اسباب بازی اونها رو داشته باشه


    و چند سال میگذره بالاخره نکات منفی شما رو میشه دیگه . بعد فشار مالی این سالها رو هم اضافه کن ..



    ببین غ ممکن نیست . خوشبینانه ترین حالتها این دوحالت هستند که شما خ تلاش کنی پولدار بشی اینجوری خانم هم ناراحت نمیشن و حالت دوم شاید هم اصلا و واقعا این خانم واسش مهم نبود اما از پستتون و ملاقات اخیرتون اصلا این برداشت نمیشه

    در هر صورت بنظر من هم این خانم میتونه فرصت مناسب خودشو داشته باشه شما هم همین طور .


    البته خ از اقایونم اصلا بروی خودشون نمیارن اما خب خصوصیاتهای خاص خودشونو دارن . مثلا براحتی از خانواده خودشون دست میکشن و حالت زرنگی و چسبندگی و داماد سر خونگی دارند و در خوشبینانه ترین حالت کلا بی خیال هستن!!!!!


    شاید زدن این حرف الان مناسب نباشه اما از دید من که تجربیات بسیاری در این زمینه ها دارم یکی از مسخره ترین خطاهای شناختی اینکه فکر کنی فقط با یک نفر خوشبخت میشی ! و بدتر از اون اینکه فکر کنی یک نفر خ خاص هست !


    در ضمن وقتی تجربیاتت بالاتر بره متوجه میشین اصل درست و صحیح در هر ارتباطی اینکه تا عدم حصول و اطمینان کامل احتمال نشدن رو به عنوان یک احتمال پررنگ در نظر بگیری. در ضمن دوست عزیز این جلسات واسه شناخته دیگه درسته! شماهم که به شناخت رسیدی . میگن افزایش اگاهی گاهی با درد همراهه. دردش رو بپذیر.. درد امروز قطعا ق تحمل تر از دردهای احتمالی فرداست

    نیایش به قصد این نیست که خدا را به برآوردن آرزوهایمان وادارد، بلکه برای آن است که اشتیاق به خدا را در ما برافروزد و ما را به سوی خدا فرا ببرد. دیونوسیوس مجعول می گوید:
    "کسی که در قایقی نشسته و طنابی را که از صخره ای به طرفش پرت شده می گیرد و می کشد، صخره را به طرف خود نمی کشد، بلکه خودش و قایق را به صخره نزدیک تر می کند".
    فریدریش هایلر، نیایش، ص 331

    ویرایش توسط مهرااد : چهارشنبه 01 مهر 94 در ساعت 20:31

  2. 3 کاربر از پست مفید مهرااد تشکرکرده اند .

    mobin31080 (چهارشنبه 01 مهر 94), اقای نجار (پنجشنبه 02 مهر 94), صبا_2009 (پنجشنبه 02 مهر 94)

  3. #22
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 11 تیر 95 [ 17:12]
    تاریخ عضویت
    1392-10-12
    محل سکونت
    اصفهان
    نوشته ها
    115
    امتیاز
    3,940
    سطح
    39
    Points: 3,940, Level: 39
    Level completed: 94%, Points required for next Level: 10
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    221

    تشکرشده 334 در 103 پست

    Rep Power
    29
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط مهرااد نمایش پست ها

    خوبی اتمام این رابطه هم برای شماست هم برای ایشون.

    شما با این کارتون فرصت خوشبختی را به هردوتون دادین و من تحسین میکنم شما رو

    برای اینکه حالتون بهتر بشه به عواقب عملتون فکر کنین

    در هر صورت بنظر من هم این خانم میتونه فرصت مناسب خودشو داشته باشه شما هم همین طور .

    در ضمن وقتی تجربیاتت بالاتر بره متوجه میشین اصل درست و صحیح در هر ارتباطی اینکه تا عدم حصول و اطمینان کامل احتمال نشدن رو به عنوان یک احتمال پررنگ در نظر بگیری. در ضمن دوست عزیز این جلسات واسه شناخته دیگه درسته! شماهم که به شناخت رسیدی . میگن افزایش اگاهی گاهی با درد همراهه. دردش رو بپذیر.. درد امروز قطعا ق تحمل تر از دردهای احتمالی فرداست
    سلام. تشکر ویژه برای مطلب کاملتون

    با بند بند صحبتهاتون موافقم. یه مقدار کم تجربگی کردم که جلسات آشنایی زیاد شد. اوائل ایشون هیچ مشکلی نمیدیدن و منو متهم به بدبینی و ناامیدی میکردن. خودشون عمیقا خوش بین بودند و رابطه مذهبی قوی هم با خدا داشتن.
    خیلی منو به توکل و خوش بینی و امید دعوت میکردن و البته صحبتهاشون بی تاثیر هم نبود و بعضی افکار من نرمتر شدند.

    توی این تصمیمم حتما ایشون رو هم در نظر گرفتم. درسته که ملاک اصلی ایشون اخلاق و ایمان بود ولی باید بدونن که تطابق موقعیت اقتصادی هم از اهمیت ویژه ای برخورداره. هر چند که این اواخر به این مسائل بهتر نگاه میکردند اما به نظرم احساسی که شکل گرفته بود مانع تصمیم گیری صحیح میشد.

    پیش ذهنم تجسم کردم 5 سال دیگه بهم میگه من اون روز داغ بودم هرچی گفتی گفتم قبول. تو چرا عقلت نرسید کارمون اشتباهه.

    صبح پیام تشکر برای پیام خداحافظی دیشب فرستاد. با تمام وجود میخواستم جوابشو بدم و یه بهانه ای برای شروع مجدد بسازم، اما برای آینده خودش خودم هیچ جوابی ندادم. میدونم الان حالش خیلی بده اما بهتر فکر کنه من اصلا دلم نمیخواد برگرده.

    حالا نمیدونم واقعا کسی رو پیدا میکنه که همه معیاراشو داشته باشه؟ با این که زیاد خواستگار داشت اما هیچکدومشون معیاراشو نداشتن. فقط میتونم براش دعا کنم

    من خودم همچین حسی ندارم که فقط با ایشون خوشبخت میشم ولی این حق رو هم برای خودم قائلم که برای از دست دادنش اشک بریزم. البته سعی میکنم با راهکارهای پیشنهادی شما و تجربیات خودم دوباره آرامشمو بدست بیارم.

    مجددا از مطلب کاملتون تشکر میکنم.

  4. 5 کاربر از پست مفید mobin31080 تشکرکرده اند .

    m.reza91 (چهارشنبه 01 مهر 94), فدایی یار (دوشنبه 06 مهر 94), مهرااد (پنجشنبه 02 مهر 94), اقای نجار (پنجشنبه 02 مهر 94), صبا_2009 (پنجشنبه 02 مهر 94)

  5. #23
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 19 بهمن 01 [ 19:08]
    تاریخ عضویت
    1392-5-13
    نوشته ها
    688
    امتیاز
    14,984
    سطح
    79
    Points: 14,984, Level: 79
    Level completed: 27%, Points required for next Level: 366
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger Second ClassSocialVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,002

    تشکرشده 1,784 در 580 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    119
    Array
    سلام اقای مبین گرامی از خواندن پستهاتون و منطقی که فرای این احساسات تصمیم میگیره و موثره لذت میبرم.



    من فکر میکنم اگر شما در تعداد جلسات کمی ارتباط را قطع میکردین با گذشت زمان مدام مرور میکردید و با خودتان میگفتید شاید اگر ادامه داده بودم به نتیجه صحیح میرسیدم ولی الان به مرتبه یقین رسیدین .


    و البته من گفتم شما رو درک میکنم چون خودم در چنین ارتباطی بودم ارتباطی که بخاطر خصایص اخلاقی و صحبتهای زیبایی من رو ترغیب کرد به ادامه رابطه و کم کم با شناخت بیشتر متوجه شدم بیشتر در حال تحمل هستم و علی رغم اینکه باعث شد تعدادی از برنامه ریزیهای اصلی زندگی من تغییر کنه و من مدت زمانی صرف کردم تا بتونم بپذیرم اما باز شناخت عمیق تر من باعث شد متوجه بشم که واقعا در توان خودم ادامه این ارتباط رو نمیبینم و لذا علی رغم سختی و اصرار زیاد ان شخص کات کنم

    اما نکته ای ک ه گرفتارش شدم ( من قدمهامو خوب برداشتم . سعی کردم احساساتی نشم. سعی کردم خ تیزبین باشم. سعی کردم اگر خ ابراز احساسات میکنن یه استپ بهشون بدم و سعی کردم به معیارهام وفادار باشم و تحت تاثیر شرایط قرار نگیرم من 34 سالمه و دیگه خودتون میتونین حدس بزنین) اصرار بیش از حد رابطین بود. کسانی که ایشون رو بیش از یک سال می شناختن. کسانی که لااقل از دید من ادمهای موفقی بودن و زندگی متاهلی خوبی داشتن .!!! ضریب هوشیشون هم بالا بود!! بله ایشون خ مسوولیت پذیر و مهربان و گذشته خوب و تحصیلات خوب و هنرهای زیاد


    همه اینها باعث شد من کمی مردد بشم ( هر چند به هیچ عنوان بازنگشتم به رابطه اما خاستم بعنوان یک تجربه برای روابط بعدیم استفاده کنم ( توجه داشته باشین روابط )



    اما با گرفتن مشاوره از مدیر همدردی متوجه شدم حق با من بوده است.
    و اما این خانم در استانه سی سالگی هستن سی سالگی برای خانمها ترس داره چون اگر مجرد باشن این حرفها رو زیاد شنیدن : واای یه 29 ساله با یک 30 ساله خ فرق داره موقعیتهای ازدواجش خ کمتره و ... الان فشار روشون زیاد هست. با گذشت این زمان مطمین باشین نیازهای جدید همونطور که خودتون کاملا متوجه شدین سر باز میکنن. در حالیکه من یقین دارم وقتی ادم خودش خوب رفتار کنه و به اندازه کافی تلاشش رو بکنه اینده باستقبالش میاد انهم در زمانی که باید بیاد
    اینکه به توکل و امید و .. خ معتقد هستند با تمام احترامم به شما و ایشون باید بگم که باید در عمل دید. معمولا این مفاهیم در سختیها به بوته ازمایش گذاشته می شوند. ایا ایشون تا این مرحله سختی خ خاصی کشیدن. دچار مشکل خاصی شدن؟ ان شالله که اینگونه نبوده باشه و در ادامه هم نباشه

    و البته ایشونم تجربه کردند که مسایل مادی برای ایشونم مهم هستند و شناختشون نسبت به خودشون بیشتر شد و همچنین یاد گرفتند که نشدن رو هم در نظر بگیرن.

    امروز هم که عید قربان هست. قربانی کردن لذتهای زودگذر و اغازی جدید


    و البته که احساسات مثل گذر فصلها طبیعی هستند ( این جمله رو خ دوست دارم )
    من برای هر دوی شما ارزوی خوشبختی دارم

    نیایش به قصد این نیست که خدا را به برآوردن آرزوهایمان وادارد، بلکه برای آن است که اشتیاق به خدا را در ما برافروزد و ما را به سوی خدا فرا ببرد. دیونوسیوس مجعول می گوید:
    "کسی که در قایقی نشسته و طنابی را که از صخره ای به طرفش پرت شده می گیرد و می کشد، صخره را به طرف خود نمی کشد، بلکه خودش و قایق را به صخره نزدیک تر می کند".
    فریدریش هایلر، نیایش، ص 331

    ویرایش توسط مهرااد : پنجشنبه 02 مهر 94 در ساعت 13:13

  6. 2 کاربر از پست مفید مهرااد تشکرکرده اند .

    mobin31080 (پنجشنبه 02 مهر 94), صبا_2009 (پنجشنبه 02 مهر 94)

  7. #24
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 11 تیر 95 [ 17:12]
    تاریخ عضویت
    1392-10-12
    محل سکونت
    اصفهان
    نوشته ها
    115
    امتیاز
    3,940
    سطح
    39
    Points: 3,940, Level: 39
    Level completed: 94%, Points required for next Level: 10
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    221

    تشکرشده 334 در 103 پست

    Rep Power
    29
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط مهرااد نمایش پست ها
    و اما این خانم در استانه سی سالگی هستن سی سالگی برای خانمها ترس داره چون اگر مجرد باشن این حرفها رو زیاد شنیدن : واای یه 29 ساله با یک 30 ساله خ فرق داره موقعیتهای ازدواجش خ کمتره و ... الان فشار روشون زیاد هست. با گذشت این زمان مطمین باشین نیازهای جدید همونطور که خودتون کاملا متوجه شدین سر باز میکنن.

    اینکه به توکل و امید و .. خ معتقد هستند با تمام احترامم به شما و ایشون باید بگم که باید در عمل دید. معمولا این مفاهیم در سختیها به بوته ازمایش گذاشته می شوند.
    و البته ایشونم تجربه کردند که مسایل مادی برای ایشونم مهم هستند و شناختشون نسبت به خودشون بیشتر شد و همچنین یاد گرفتند که نشدن رو هم در نظر بگیرن.

    و البته که احساسات مثل گذر فصلها طبیعی هستند ( این جمله رو خ دوست دارم )
    سلام و تشکر مجدد

    با صحبتتون در مورد فشار روی ایشون بابت سن خیلی موافق نیستم. معیارهای ایشون طوری هست که دایره انتخابشون محدود شده وگرنه خواستگار زیاد دارن.

    ایشون باهوش، زیبا، با اخلاق، خانواده خیلی خوب، با حیا، دارای دید روشن در مورد مذهب، خوش بین، منطقی و پولدار هستند. من خودم موندم چطور منو قبول کردن. با این شرایطشون اگر تا این سن ازدواج نکردند به گفته خودشون کمی سختگیر تر بودند و اخلاق و مذهب طرفشون براشون خیلی مهم بوده که مجموع این دو رو کمتر پیدا کردند.

    حالا خودم موندم و روحیه خراب. من هیچ وقت همچین رابطه ای رو تجربه نکرده بودم و نفهمیدم این دوره انقدر منو وابسته کرده. خیلی حالم بده. اصلا یه دلشوره و استرس عجیبی دارم و میام با کسی صحبت کنم اشکم سرازیر میشه.
    دیشب مامان حالم رو دید کلی حالش خراب شد که به خاطر وضعیت مالی خانواده مجبور شدم به هم بزنم.

    اصلا نمیدونم برای ایشون دلتنگم که حالم بده یا برای خودم ناراحتم. نمیدونم نگران شرایط ایشونم یا واقعا انقدر دوستشون داشتم.

    ظهری یکم حالم بهتر بود ولی الان دوباره قاطی کردم. بدنم داغ میشه و بی اختیار اشک میریزم. گاهی وسوسه میشم یه پیام بهش بدم.

  8. کاربر روبرو از پست مفید mobin31080 تشکرکرده است .

    فدایی یار (دوشنبه 06 مهر 94)

  9. #25
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    سه شنبه 10 اردیبهشت 98 [ 12:47]
    تاریخ عضویت
    1392-1-05
    محل سکونت
    خانه سبز
    نوشته ها
    1,631
    امتیاز
    24,877
    سطح
    95
    Points: 24,877, Level: 95
    Level completed: 53%, Points required for next Level: 473
    Overall activity: 30.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveSocial10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    5,037

    تشکرشده 6,499 در 1,515 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    267
    Array
    سلام آقای مبین
    ان شاالله که به حق این روزهای مبارک تصمیم درستی بگیرید.

    تاپیکتان را امروز اجمالا خواندم. راستش من نظراتی دارم ولی می ترسم تو شرایط فعلیتون اشتباه نظر بدم و تو تصمیم گیریتون خدای نکرده تاثیر اشتباه بذارم.
    ولی یه چیزی را می خواستم ازتون که حتما و حتما انجام بدین تا بعدا افسوس نخورید و پرونده این دختر تو ذهنتون کامل بسته بشه.
    حتما مشاوره خوب برید. شما که خدا را شکر وضعتان خوب است و می تونید برید فلان رستوران گران قیمت.پس چرا یه جلسه مشاوره خوب نمی رید و این دغدغه هایتان را بیان نمی کنید؟
    من به شما دکتر شیری را پیشنهاد می کنم. حتی خبر دارم که ایشان به دانشجویان از طریق ایمیل هم پاسخگو هستند.
    مطمئنم ایشان همین جوری یه حرفی نمی زنند و "خود طرف" را در نظر می گیرند.

    آقای مبین به نظر من با توجه به بعضی مطالبی که عنوان کردین ممکنه این ازدواج درست و خوب باشه. شاید هم نه.
    ببینید من تو یکی از سمینارهای دکتر شیری شرکت کردم... اتفاقا یکی از مثالهاشون شبیه مورد شما و اون دختر خانم بود. که تازه من می بینم شما آن قدر ها هم گویا با دختر فاصله ندارین...
    البته شاید این مثال دکتر شیری را من بد با شما در نظر گرفته باشم برای همین بیشتر راجع بهش نمی گم. فقط همین قدر بگم که همه چیزها را نمی شه به صورت مطلق برای همه کس به کار برد. باید دید آیا طرف هزینه پرداخت آن مطلب را دارد یا خیر... ممکنه کسی بتونه.ممکنه اتفاقا کسی با "همون شرایط" نتونه!(اشاره خود دکتر)

    با شما موافقم که این دختر خانم از روی کمبود خواستگار به شما روی نیاورده است.و اینکه برای شما جالبه که چرا با اینکه وضعیت اقتصادی خانوادتون از ایشون یکم پایین تره و مثلا در حد ایشون زیبا نیستین ولی از شما خوشش آمده راستش من می تونم درک کنم!
    ببینید البته من الحمدالله تو خانواده متوسط رو به خوب بوده ام. یعنی اصلا و ابدا پولدار نبودیم. که خدا را هزار بار شگر می کنم و واقعا شرایط اقتصادی متعادل را از هرجهت ترجیح به مرفه بودن می دم. شاید نظر من چون شرایطم با اون خانم خیلی فرق دارد اشتباه باشد ولی من خودم به شخصه مورد داشتم که پولدار و خوشتیپ و... بوده و من اصلا ازش خوشم نیامده.چون روحیاتم باهاش نمی خورده.و این درحالیه که از نظر اطرافیان من چقدر اشتباه کردم.

    من خودم نمی تونم پسری که تو ناز و نعمت بوده را به عنوان همسر قبول کنم. البته اختلاف طبقاتی یه بخشیش هست که کاملا درسته و چنین پسری به هرحال مناسب من "شاید" نیست.ولی من دارم از یه نظر دیگه می گم که ربطی به این موضوع نداره.یعنی اگر فرض اختلاف طبقاتی نبود باز هم من نمی تونستم از نظر "روحی" پسری که تو ناز و نعمت بزرگ شده را به عنوان همسر قبول کنم... نمی دونم منظورم را چه جور برسونم... من پسرهایی که این جوری تربیت می شن را مرد نمی بینم. نمی گم پسرهای بدی هستند ها! اصلا! فقط این حس خودمه! که نمی دونم چه جوری توی من ثبت شده. این یه حسه...
    من دوست دارم به همسرم تکیه کنم و برای این حس احتیاج دارم ببینم طرفم یه مرد واقعی هست.

    شاید عجیبه ولی من از پسرهایی که دستشون تو جیب پدرشون بوده و این براشون نقطه مثبت زندگیشون بوده خوشم نمیاد... ولی مثلا خواستگار داشتم که با زحمت زیاد کار کرده (پدرش چیزی نداشته)و حتی مثلا کارگری کرده و همیشه دستش تو جیب خودش بوده و روی پای خودش ایستاده و مثلا الان در وضعیت متوسط بوده و من واقعا این مورد برام قابل قبول بوده و این جور آقا را می تونم مرد ببینم(و البته چه بسا چنین پسری به وضع خیلی خوب مالی هم برسه یا شاید هم مثلا تا حالا به وضع خیلی خوب رسیده باشه و من با این قسمتش اصلا مخالف نیستم و معلومه که بدم نمیاد!!!و معلومه که خوبه!.اما من "نحوه" رسیدن به اون وضع مالی خوب برام خیلی مهمه و تو احساسم نسبت بهش خیلی تاثیر داره!). نه آقایی که از اول همه چی داشته و چون پدرش پولدار بوده یکم ناز نازی هم شده. یه جورایی تو تجربیاتم وقتی می فهمیدم پسر خیلی سختی کشیده اتوماتیک نظرم نسبت بهش مثبت می شده (به خاطر همون حس)...

    بعد جالب اینجاست من از مردهایی که خوشگل باشند هم خوشم نمیاد.چون باز هم اصلا حس نمی کنم که خیلی مرد هستند! قیافه مرد به نظر من باید معمولی باشه تا من خوشم بیاد...

    این ها را خواستم بگم که آدما متفاوتند.معیارهاشون هم متفاوته و همه چیز برای همه کس یکی نیست. شاید یکی دیگه اتفاقا براش مرد خوش تیپ و پولدار براش خیلی مرده و بیشتر می تونه به او تکیه کنه.ولی برای یکی دیگه نه. و آدمها الزاما مثل هم فکر نمی کنند.

    و اینکه بعضی چیزها شاید کلیت داشته باشه ولی عمومیت نداره. به نظر من هم خوبه که مرد از نظر اقتصادی هم درجه یا یه درجه بهتر از دختر باشه ولی مثلا مگه امام خمینی همسرشون ثروتمند نبودند؟ یا شهید چمران یا حتی حضرت محمد صلی الله ...
    پس این بزرگواران اشتباه کردند؟

    شاید بله آدم اگر فقط رو همون موضوع زوم کنه اشتباه باشه ولی چیزی که تو ازدواج مهمه جمع بندی و اهمیت اون موضوع در کنار بقیه فاکتورهاست.بعضی وقتها با ورود فقط یک فاکتور مهم کل نتیجه عوض میشه. حتما و حتما اگر جمع بندی اشتباه باشه تصمیم گیری هم اشتباه میشه.

    و اینکه هیچ وقت همه فاکتورها کنار هم در یکی نیست و ما درواقع داریم متناسب به خودمون بین موارد نه چندان کامل انتخاب می کنیم. باید دید اون فاکتور واقعا کنار فاکتورهای دیگه چقدر اثر منفی یا مثبت داره.

    من حس می کنم برای این جمع بندی شما نیاز به یه مشاور خوب دارید. شاید واقعا هم تو این جمع بندی به نتیجه منفی برسید و این فاکتور واقعا غیر قابل پوشش باشه ولی شاید هم قابل انعطاف باشه.

    و البته فاکتور دوست داشتن واقعی(نه کاذب) و اعتماد به طرف مقابل خیلی تو انعطاف و گذشت در زندگی مشترک موثره و وجود این فاکتور هم خیلی مهمه.و چون این اسمش احساسه دلیل نمیشه حتما متضاد با منطق باشه بلکه کاملا منطقیه که یک انسان سالم احساساتش را هم در نظر بگیره و به آن احترام بذاره و غیر از آن هست که منطقی نیست!!!(به نظر من!)

    آدم اگر یکی رو دوست نداشته باشه تو قصر و بهترین شرایط هم زندگی کنه باز هم می تونه از زندگیش کلی ایراد بگیره و این قدر اصولا تو زندگی مشترک مشکل پیش میاد که نتونه براش گذشت کنه(حتی با وجود ایده آل بودن اول زندگی).ولی اگر دوست داشتن واقعی که مبنی بر ارزش های والای انسانی است بود (که صد البته تو جامعه امروز کمه و این ارزش ها در همه نهادینه نیست که بخواهیم این نسخه را به همه بدیم و چه بسا اینجا خطا زیاد باشه) به نظرم در این صورت انعطاف پذیری و گذشت در زندگی کاملا شدنی هست و لازم نیست همه چیز اون جوری باشه که ایده آله...

    پس حتما به یه مشاور خیلی خوب ترجیحا دکتر شیری مراجعه کنید تا خیالتان از این همه اما و اگر و شاید و کاشکی و... راحت شه و جمع بندیتون درست باشه.شاید چون الان دیگه رابطه را قطع کردین بهتر باشه بدون اطلاع به ایشون خودتون مراجعه کنید و ببینید چی میشه...

    واقعا از صمیم دل امیدوارم تصمیم درست بگیرید.
    اگر روزی ،محبت کردی بی منت، لذت بردی بی گناه ، بخشیدی بی شرط
    بدان آن روز را واقعا زندگی کرده ای


    یا ضامن بی ضامن ها...!!!

    حسرت کرب و بلا در دل من پنهانیست؛
    من ندانم که چه اندازه ز عمرم باقیست؛

    کربلا گر نشدم دعوت، از این بار گناه،
    ضامن من بشود ضامن آهو کافیست؟



    با توکل بر خدای متعال:محکم، با امید و با انگیزه

  10. 3 کاربر از پست مفید مصباح الهدی تشکرکرده اند .

    mobin31080 (جمعه 03 مهر 94), فدایی یار (جمعه 03 مهر 94), صبا_2009 (جمعه 03 مهر 94)

  11. #26
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 11 تیر 95 [ 17:12]
    تاریخ عضویت
    1392-10-12
    محل سکونت
    اصفهان
    نوشته ها
    115
    امتیاز
    3,940
    سطح
    39
    Points: 3,940, Level: 39
    Level completed: 94%, Points required for next Level: 10
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    221

    تشکرشده 334 در 103 پست

    Rep Power
    29
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط مصباح الهدی نمایش پست ها
    ان شاالله که به حق این روزهای مبارک تصمیم درستی بگیرید.

    حتما مشاوره خوب برید. شما که خدا را شکر وضعتان خوب است و می تونید برید فلان رستوران گران قیمت.پس چرا یه جلسه مشاوره خوب نمی رید و این دغدغه هایتان را بیان نمی کنید؟
    من به شما دکتر شیری را پیشنهاد می کنم. حتی خبر دارم که ایشان به دانشجویان از طریق ایمیل هم پاسخگو هستند.

    یه جورایی تو تجربیاتم وقتی می فهمیدم پسر خیلی سختی کشیده اتوماتیک نظرم نسبت بهش مثبت می شده (به خاطر همون حس)...

    شاید بله آدم اگر فقط رو همون موضوع زوم کنه اشتباه باشه ولی چیزی که تو ازدواج مهمه جمع بندی و اهمیت اون موضوع در کنار بقیه فاکتورهاست.بعضی وقتها با ورود فقط یک فاکتور مهم کل نتیجه عوض میشه. حتما و حتما اگر جمع بندی اشتباه باشه تصمیم گیری هم اشتباه میشه.

    من حس می کنم برای این جمع بندی شما نیاز به یه مشاور خوب دارید. شاید واقعا هم تو این جمع بندی به نتیجه منفی برسید و این فاکتور واقعا غیر قابل پوشش باشه ولی شاید هم قابل انعطاف باشه.

    و البته فاکتور دوست داشتن واقعی(نه کاذب) و اعتماد به طرف مقابل خیلی تو انعطاف و گذشت در زندگی مشترک موثره و وجود این فاکتور هم خیلی مهمه.و چون این اسمش احساسه دلیل نمیشه حتما متضاد با منطق باشه بلکه کاملا منطقیه که یک انسان سالم احساساتش را هم در نظر بگیره و به آن احترام بذاره و غیر از آن هست که منطقی نیست!!!(به نظر من!)

    اگر دوست داشتن واقعی که مبنی بر ارزش های والای انسانی است بود، به نظرم در این صورت انعطاف پذیری و گذشت در زندگی کاملا شدنی هست و لازم نیست همه چیز اون جوری باشه که ایده آله...

    پس حتما به یه مشاور خیلی خوب ترجیحا دکتر شیری مراجعه کنید تا خیالتان از این همه اما و اگر و شاید و کاشکی و... راحت شه و جمع بندیتون درست باشه.شاید چون الان دیگه رابطه را قطع کردین بهتر باشه بدون اطلاع به ایشون خودتون مراجعه کنید و ببینید چی میشه...

    واقعا از صمیم دل امیدوارم تصمیم درست بگیرید.[IMG]file:///C:\Users\mohandes\AppData\Local\Temp\msohtmlclip1\ 01\clip_image001.gif[/IMG]
    خانوم مصباح سلام

    دستتون درد نکنه. عذر میخوام، من همیشه با یه ماجرای عجیب و غریب مزاحم شما و دوستان هستم.

    عرض شود که ما در اواسط جلسات برای رفع مشکل سطح اقتصادی پیش مشاور رفتیم. مشاوری که مدتی مشاور اون خانوم بودن و منم استقبال کردم. گفتم اینکه شما رو میشناسن خیلی خوبه. ولی متاسفانه مشاوری که انتخاب کرده بودن فوق العاده ضعیف بودن. یک ساعت نشستیم دریغ از یک کلمه صحبت در مورد مسائل مالی. همش از مزایای ازدواج و سن مناسب ازدواج و .... صحبت کردن. معلول حرکتی بودن و 20 سال بود از خونه بیرون نرفته بودن. نشستن پای کامپیوتر و مشاوره میدن. بگذریم.

    توی جلسه آخری هم که با هم بودیم من پیشنهاد دادم که دوباره پیش مشاور بریم ولی دونفری به این نتیجه رسیدیم که ابهامی وجود نداره که مشاور بتونه کمکی بکنه. من اصفهانم و شماره یه دکتر مشاور قوی رو هم گرفتم که ایشون هم قبولشون داشتن. اصلا برای هیچ کار لازمی صحبت هزینه نداشتم و ندارم.

    حتما به پیشنهاد شما عمل میکنم و مشاور با مشاور صحبت میکنم. البته عرض کردم من اصفهانم وگرنه مزاحم دکتر شیری میشدم.

    در مورد نظر ایشون نسبت به من هم درست میفرمایید. بله ایشون هم استقلال فردی و همچنین به قول خودشون کاری بودن مرد براشون اهمیت داشت. البته معیار اصلیشون اخلاق بود و در مرحله بعد مذهب.
    در مورد وضع اقتصادی بگم که اوضاع من در حد خودم خیلی هم خوبه. هیچ وقت هم پول برام ارزش نداشته. قبل از ورشکستگی بابا که اصلا متوجه این صحبتها و میزان درآمد خانواده و هزینه نبودم.

    11 سال پیش میخواستم ازدواج کنم. به چیزی که فکر نمیکردم مسائل مالی بود. اون روز برای شرایط سنی و تحصیل و خدمت و شغل شروع نکردم. هیچوقت فکر نمیکردم روزی برای مشکل مالی اونم اختلاف سطح خانوادگی به هم بزنم.

    اینو بگم که من هنوز نمیدونم چقدر با خانواده دختر خانوم اختلاف سطح اقتصادی داریم ولی میدونم خیلی زیاده. خانواده من همچنان به کمک مالی من نیاز دارن تا امورات عادی زندگی بگرده و از اون طرف برادر دختر خانوم مدتی پیش 50 میلیون برای جمع کردن جهاز به خیریه کمک کردن.

    اگر بخوایم شرایط اقتصادی دو خانواده رو روی نمودار بیاریم اونوقت اگه شرایط اقتصادی مارو منفی یا با اغماض صفر در نظر بگیریم، وضعیت خانواده ایشون از نمودار میزنه بالا!
    البته ساده زندگی میکنن و همین عامل باعث شد من تا اینجا پیش برم. از طرفی شکر خدا درآمد شرکت من هم روز به روز بهتر میشه. من میتونستم یک زندگی خوب برای ایشون آماده کنم به شرطی که به خرید خونه یا هزینه های مشابه فکر نمیکردیم.

    ایشون با اینکه با تمام شرایط من کنار اومدن اما نمیتونستن درک درستی از شرایط داشته باشن. وقتی هر مسئله با جزئیات بررسی میشد تازه مطلب دستگیرشون میشد. البته بازم کنار می اومدن.
    من بهشون گفتم این کنار اومدنا در آینده ما رو دچار مشکل میکنه و یه موقعی ممکنه به هر دلیلی دیگه نتونید کنار بیاین و اون موقع اگه این مشکل عامل ناراحتی و خدای نکرده جدایی بشه هیچوقت شما رو نمیبخشم. ایشون ناراحت شدن که چرا این صحبت شده و گفتن تا آخرش هستن.

    میدونید خیلی سخته که از کسی هیچ مشکلی با هم نداریین ( غیر از مباحث مالی) و به جایی رسیدی که واقعا دوستش داری و میدونی که اونم شما رو بیشتر میخواد، به خاطر مشکلات احتمالی آینده بگذری.
    من با خانوادم در مورد مشکل کمک مالی به خانواده در آینده هم صحبت کردم. به این نتیجه رسیدیم که اگر بخواد کمکی بشه باید اون خانوم بدونه ولی از طرفی آبروی خانواده هم خیلی خیلی مهمه. یه تصمیم سخت گرفتیم که من بعد ازدواج دیگه به خانوادم کمک نکنم مگر در موارد خاص که این تصمیم هم بدجوری اذیتم میکنه. البته من این مشکل رو با هر کس دیگه ای هم دارم.

    من آدم احساساتی هستم. از طرفی هم خودمو عاقل میدونم. خیلی اوضاع شرایط اقتصادی خراب بود و گرنه من کات نمیکردم. از وقتی هم که به تقابل خانواده ها فکر کردم دیدم دیگه اصلا راه نداره.
    اما حتما با مشاور صحبت میکنم تا اگر توی تصمیم اشتباه کردم تا دیر نشده اصلاح بشه.

    ازتون تشکر میکنم که وقت گذاشتین و بنده رو راهنمایی کردین.
    براتون آرزوی موفقیت دارم
    عاشق شدن ساده است، در عشق ماندن هم دشوار نیست

    تنهایی انسان سببی کافی برای این مهم است.

    اما تلاش سختی که به زحمتش می ارزد

    پیدا کردن یاریست که به لطف حضور مستمر او

    بتوانیم کسی بشویم که میخواهیم.

    ویرایش توسط mobin31080 : جمعه 03 مهر 94 در ساعت 11:05

  12. کاربر روبرو از پست مفید mobin31080 تشکرکرده است .

    فدایی یار (دوشنبه 06 مهر 94)

  13. #27
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 24 آذر 98 [ 23:02]
    تاریخ عضویت
    1394-1-24
    نوشته ها
    762
    امتیاز
    26,356
    سطح
    97
    Points: 26,356, Level: 97
    Level completed: 1%, Points required for next Level: 994
    Overall activity: 57.0%
    دستاوردها:
    OverdriveRecommendation Second ClassTagger First ClassVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    2,761

    تشکرشده 2,595 در 691 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    215
    Array
    سلام، مبین عزیز.
    من از ذوز اول پیگیر پست شما بودم. هر بار که خواستم نظرم رو بدم، صبر کردم. گفتم شاید نظرم اشتباه باشه. الان خوشحالم که دیر نظرم رو میدم. چون 180 درجه تغییر کرده.
    اول از همه بهت تبریک میگم بابت حس وفاداری به خانواده، داشتن عزت نفس بالا و خیلی چیز های دیگه.
    خیلی سخته که تو اوج احساس بتونی از تصمیمات عقلت بهره بگیری، چون کار سختی کردی بهت تبریک میگم( نمی دونم کار درستی هست یا نه که به احساس ات بها ندادی، فقط چون کار سختی انجام دادی تبریک میگم)
    یکی از دلایلی که به یک انسان به مرد میگویندخاطر تصمیمات اش است که میگیره.

    به نظرم شما تا مدت ها درگیر این رابطه میشی ( چون خودم الان وضعیتم مشابه شماست، اگر تاپیکم رو خونده باشی) ولی برای من مهمه که پرونده چنین رابطه ای رو ببندم که بعدا پشیمونی سراغم نیاد!
    می خواست بهت بگم بری پیش مشاور که خانم مصباح، خدمت شما عرض کردن.
    احتمالا اون خانم هم الان حال اش مثل شماست، پس به خاطر اینکه از جانب اون خانم هم باید تصمیم ات رو لحاظ کنی، به خاطر هردو دوتون حتما پیش مشاور برو.

    - - - Updated - - -

    سلام، مبین عزیز.
    من از ذوز اول پیگیر پست شما بودم. هر بار که خواستم نظرم رو بدم، صبر کردم. گفتم شاید نظرم اشتباه باشه. الان خوشحالم که دیر نظرم رو میدم. چون 180 درجه تغییر کرده.
    اول از همه بهت تبریک میگم بابت حس وفاداری به خانواده، داشتن عزت نفس بالا و خیلی چیز های دیگه.
    خیلی سخته که تو اوج احساس بتونی از تصمیمات عقلت بهره بگیری، چون کار سختی کردی بهت تبریک میگم( نمی دونم کار درستی هست یا نه که به احساس ات بها ندادی، فقط چون کار سختی انجام دادی تبریک میگم)
    یکی از دلایلی که به یک انسان به مرد میگویندخاطر تصمیمات اش است که میگیره.

    به نظرم شما تا مدت ها درگیر این رابطه میشی ( چون خودم الان وضعیتم مشابه شماست، اگر تاپیکم رو خونده باشی) ولی برای من مهمه که پرونده چنین رابطه ای رو ببندم که بعدا پشیمونی سراغم نیاد!
    می خواست بهت بگم بری پیش مشاور که خانم مصباح، خدمت شما عرض کردن.
    احتمالا اون خانم هم الان حال اش مثل شماست، پس به خاطر اینکه از جانب اون خانم هم باید تصمیم ات رو لحاظ کنی، به خاطر هردو دوتون حتما پیش مشاور برو.

  14. کاربر روبرو از پست مفید mohamad.reza164 تشکرکرده است .

    mobin31080 (جمعه 03 مهر 94)

  15. #28
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 11 تیر 95 [ 17:12]
    تاریخ عضویت
    1392-10-12
    محل سکونت
    اصفهان
    نوشته ها
    115
    امتیاز
    3,940
    سطح
    39
    Points: 3,940, Level: 39
    Level completed: 94%, Points required for next Level: 10
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    221

    تشکرشده 334 در 103 پست

    Rep Power
    29
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط mohamad.reza164 نمایش پست ها
    خیلی سخته که تو اوج احساس بتونی از تصمیمات عقلت بهره بگیری، چون کار سختی کردی بهت تبریک میگم.

    به نظرم شما تا مدت ها درگیر این رابطه میشی.

    احتمالا اون خانم هم الان حال اش مثل شماست، پس به خاطر اینکه از جانب اون خانم هم باید تصمیم ات رو لحاظ کنی، به خاطر هردو دوتون حتما پیش مشاور برو.

    -
    سلام عزیز دل برادر

    نمیدونستم اینطور به غلط کردن میافتم، اگر نه صد سال همچین کاری نمیکردم.

    جدای از شوخی دلم میخواست حالا که با هم مشکل نداریم شروع میکردیم. نمیدونم بعدا چقدر ممکنه پشیمون بشم اما این نکته رو همیشه تو ذهنم دارم من با ایشون زندگی نکردم که کامل بشناسمشون. ممکن بود با هم سر مسائل دیگه ای که الان بهش فکر نکردیم به مشکل برسیم.

    چیزی که مهمه از این رابطه چیزای زیادی یاد گرفتم. من دفعه اولم بود که از جلسه اول خواستگاری عبور میکردم و به مراحل آشنایی میرسیدم. تجربه خیلی خوبی بود. حیف، میتونست تجربه اول و آخرم باشه. نمیدونم برای ایشون چقدر خوب بود چون خیلی از من باتجربه تر بودند.

    الان حالم خوب نیست اما فکر نمیکنم زیاد توی این شرایط بمونم. من که هیچی، خانوادم شوکه شدن. کسی تا به حال منو انقدر متزلزل ندیده بود. دیشب نشسته بودم خواهرم پرسید چطوری؟ که یهو زدم زیر گریه. بنده خدا خندش گرفته بود سعی میکرد با من همدردی کنه.

    دوست خوبمون فرمودند که احساسات مثل فصول در گذرند. خوبی پسر بودن اینه که وقتی شرایط پایدار شد و قلب آدم خالی شد میتونه پروسه رو دوباره از اول شروع کنه. ته دلم خیلی برای اون خانوم نگرانم که شاید شرایط منو نداره.
    من مذهبی هستم اما اهل دعا نیستم. بیش از 10 ساله دعا نکردم. نه برای خودم نه کس دیگه. تنها کاری که از دستم برای ایشون بر میاد اینکه سر نمازم برای خوشبختیش دعا کنم. خودشون اعتقاد زیادی به دعا دارند.

    فردا میخوام پیش مشاور هم برم. نظرم اینه که خیلی نمیتونه کمک کنه اما میرم تا هم برای خودم و هم برای ایشون تمام تلاشم رو کرده باشم. میدونم حس پشیمونی حس خیلی بدیه.

    تایپیک شما رو هم خوندم. عذر میخوام که مطلب قابل عرضی برای ارئه ندارم.

    از اینکه وقت گذاشتین و نظراتتون رو برام نوشتین ازتون تشکر میکنم.
    عاشق شدن ساده است، در عشق ماندن هم دشوار نیست

    تنهایی انسان سببی کافی برای این مهم است.

    اما تلاش سختی که به زحمتش می ارزد

    پیدا کردن یاریست که به لطف حضور مستمر او

    بتوانیم کسی بشویم که میخواهیم.


  16. 3 کاربر از پست مفید mobin31080 تشکرکرده اند .

    فدایی یار (دوشنبه 06 مهر 94), مصباح الهدی (شنبه 04 مهر 94), اقای نجار (جمعه 03 مهر 94)

  17. #29
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 24 آذر 98 [ 23:02]
    تاریخ عضویت
    1394-1-24
    نوشته ها
    762
    امتیاز
    26,356
    سطح
    97
    Points: 26,356, Level: 97
    Level completed: 1%, Points required for next Level: 994
    Overall activity: 57.0%
    دستاوردها:
    OverdriveRecommendation Second ClassTagger First ClassVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    2,761

    تشکرشده 2,595 در 691 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    215
    Array
    سلام مبین جان.
    نمی دونم چرا موضوع شما اینقدر برام مهم شده. شاید به خاطر شباهت هایی که تو زندگی شخصی شما می بینم.
    در هرصورت امروز با یکی از همکارام که قبلا تجربه ای به مانند شما داشت، موضوع شما رو مطرح کردم ( البته ببخشید که امانت دار خوبی نبودم). یه جوابایی محدودی بهم داد.
    منتظرم بیای و از گفت و شنود ات با مشاور بگی.

  18. 2 کاربر از پست مفید mohamad.reza164 تشکرکرده اند .

    mobin31080 (دوشنبه 06 مهر 94), فدایی یار (سه شنبه 07 مهر 94)

  19. #30
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 11 تیر 95 [ 17:12]
    تاریخ عضویت
    1392-10-12
    محل سکونت
    اصفهان
    نوشته ها
    115
    امتیاز
    3,940
    سطح
    39
    Points: 3,940, Level: 39
    Level completed: 94%, Points required for next Level: 10
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    221

    تشکرشده 334 در 103 پست

    Rep Power
    29
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط mohamad.reza164 نمایش پست ها
    منتظرم بیای و از گفت و شنود ات با مشاور بگی.
    عرض سلام ادب و احترام

    نمیدونم چرا من هر رابطه ای رو شروع میکنم پر پیچ و خم میشه. فکر میکنم ضعف در تصمیم گیری نهایی اجازه طی شدن معمول مراحل رو نمیده.

    شاید مسائل بیخود برای من بزرگ جلوه میکنن و چیزایی که اتفاق نیفتاده و شاید هرگز هم رخ نده توی تصمیم گیری های من اثر نامطلوب میزاره.

    عرض شود که برحسب اتفاق دوباره جریان ما کلید خورد. من دخالتی نداشتم و از بیانش هم معذورم.

    در حال حاضر ریز مشکلات و دالائل کات به صورت فایل های چند صفحه ای و از طریق ایمیل رد و بدل میشه. سعی بر اینه که راهکاری واقعی و تصمیم درست گرفته شود.

    متاسفانه خودم نقش مخفی احساس رو توی فکرای جدیدم دارم میبینم. خیلی خبر ندارم که اون طرف چقدر احساس وجود داره. ازشون خواستم که ایشونم حتی الامکان با عقل تصمیم بگیرن.

    رفتن پیش مشاور هم توی برنامه هست. متاسفانه این چند روز کار شرکت خیلی فشرده بود و نتونستم. رفتم حتما نتیجه رو اعلام میکنم

    پیروز و سربلند باشید
    عاشق شدن ساده است، در عشق ماندن هم دشوار نیست

    تنهایی انسان سببی کافی برای این مهم است.

    اما تلاش سختی که به زحمتش می ارزد

    پیدا کردن یاریست که به لطف حضور مستمر او

    بتوانیم کسی بشویم که میخواهیم.


  20. کاربر روبرو از پست مفید mobin31080 تشکرکرده است .

    فدایی یار (سه شنبه 07 مهر 94)


 
صفحه 3 از 9 نخستنخست 123456789 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 18:47 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.