موضوع: خواستگاری که تو باغ نیست!!!!!

درود

به سبک استاد فرهنگ 27 مینویسم جاش خالیه واقعا خیلی وقته ندیدمش

بانو شیدا هم نوشتن منم تاکید میکنم کلا دور ایشون یه خط قرمز بکش بنظرم حداقل توی خواستگار یو انتخاب شریک زندگی دختران محترم بهتره ماجراجویی و تصمیمات هیجانی احساسی و رمانتیک گونه را به کناری بگذارند و عاقلانه تصمیم گیری کنند.

سلام


ممنونم از شیدا جان،آترین عزیز،آقا بهنام،آقای خاله قزی،آقای سوشیانت و گیسوی عزیز


من همون روز نظرم نسبت به ایشون به کل عوض شد ولی گفتم همین الآن جواب منفی بدم شاید صورت جالبی نداشته باشه و بهشون گفتم اجازه بدید فکر کنم و قراره یکی دو روز دیگه نظر قطعیم رو اعلام بکنم که کامنتهای دوستان عزیز هم باعث شد تا با قطعیت بیشتری این جواب نه رو بگم.


در مورد نحوه آشناییمون که گیسوی عزیز پرسیده بودن :دو سال پیش یکی از آشناها منو به این آقا معرفی کرده بود ولی وقتی شرایط ایشون و معیارهاشون رو به من گفتن من گفتم نه چون تو مسایل اساسی با هم اتفاق نظر نداریم.تا اینکه همین چند ماه پیش دوباره این فرد معرف باز حرف این آقارو پیش کشید و من بازم همون حرفهای قبلیم رو گفتم ولی ایشون گفتن که دیدن که ضرر نداره فعلا شماره تلفنتو بهش میدم تا خودتون با هم حرف بزنید.


این آقا با من تماس گرفتن و یه سری حرفای کلی در مورد معیارهامون زدیم و من دیدم که بعضی از معیارای ایشون رو ندارم(مثل چادری بودن و عدم اشتغال و...) و بهشون گفتم که به نظر من ما خیلی مناسب هم نیستیم ولی ایشون گفتن حالا شما اجازه بدید همدیگه رو ببینیم.لازمه بگم که این آقا همون پشت تلفن گفتن که اجازه بدید من با مادرم بیام منزلتون ولی از اونجاییکه من دوس دارم قبلا خودم آقا پسر رو ببینم گفتم نه اول بهتره یه دیدار مختصر داشته باشیم شاید اصلا همدیگه رو پسند نکردیم و نیازی به ادامه جلسات نباشه.

من و ایشون همدیگه رو ملاقات کردیم و حرفای عادی در مورد شرایطمون زدیم.بعد تماس گرفتن که مادرم میخواد با شما و مادرتون آشنا بشه که اومدن منزل ما و بازم حرفای عادی زده شد.

ولی بعد از همون دیدار اولمون ایشون شروع به ابراز احساسات کرد و ادامه ماجرا که قبلا توضیح دادم.

بازم ممنونم از دوستان عزیز

سلام آی تک عزیزم...
عزیز دلم اولین چیزی باید بهت بگم اینه که اگه توی جواب مثبت دادن به این اقا شک داری..به هیچ عنوان اجازه نده اون اقا بره توی فاز احساسات...از همین الان قاطع بهش بفهمون که این رابطه صرفا واسه شناخت بیشتره..اجازه نده با خرج کردن جملات عاشقانه..شما رو به خودش وابسته کنه.....
مورد بعدی ..به نظر من اینکه خیلی زود با دیدن قیافه شما موضع خودشون رو ( چادری بودن و عدم اشتغال )تغییر دادن...واسه اینده و اینکه وارد زندگی متاهلی بشین ..براتون مشکل ساز بشه..از کجا معلوم بعدا نظرش راجع به خیلی از مسائل دیگه تغییر نکنه.؟؟؟ به نظرم بهتره پدرتون ازش تعهد بگیره..!!
در مورد اطلاعات کمش راجع به مسائل جنسی...خود این موضوع با مطالعه و گرفتن جواب سوالاشون از سایت های مربوط..قابل حله...و زیاد جای نگرانی نیست...به عنوان مثال همسر من هم توی این مورد قبل ازدواج خیلی ریپ میزد..اما خیلی زود تونست اطلاعاتش رو بالا ببره.فکر کنم دلیلش اینه که توی مجردی تجربه رابطه با هیچ دختری رو نداشته...ولی الان خدا رو شکر هیچ مشکلی نداریم در این خصوص.....ای تک جان چیزی که واسه من سواله...اینه که این اقا چطور تونسته بیاد بهت بگه خارج از کشور با کسی دیگه رابطه داشته.....اخه توی این مقطع از اشنایی...این جور شوخیا زیاد به جا نیست..کسی که روش نمیشه در مورد مسائل جنسی از کسی ...علی الخصوص دوستان همجنس خودش سوال کنه و اطلاعاتش رو ببره بالا..چطور میتونه به خودش اجازه بده با جنس مخالفش اونم توی این مقطع اشنایی اینجور شوخی بکنه.......واسه امتحان کردن شما...خیلی راههای دیگه وجود داره...
خلاصه خیلی حواست رو جمع کن....اگه میشه بیشتر از رفتاراش و کاراش برامون بگو......!!
ماندگار باشی