موضوع: نگرانی برای مردی که ازش جدا شدم

نوشته اصلی توسط maryam240

آره پرواز جان. خودمم الان دیدم. رفتم قیمت های اشتراک انجمن آزاد و هم بررسی کردم خیلی زیاد بود. مثلا برای ده رو هجده هزارتومن. فعلا چون میخوام یه مدتی برای بهتر شدن روحیه م دیگه به این سایت سر نزنم مشترک انجمن آزاد نمیشم. تا بعد که عضو شدم بتونم یه سری هم به تایپیک های خصوصی اینجا بزنم. مرسی گلم

مطمعن نیستم اینو از مدیر همدردی بپرسین یا برین قوانین و بخونین ولی فکر کنم به ازای هر یک ماه عضویت در انجمن آزاد یک تاپیک منتقل میشود

ولی یسوال دارم شما بخاطر این مرد میخواین تاپیکتون و منتقل کنید تا براشون مشکلی پیش نیاد؟ من بودم یک ریال هم خرج این آدم نمیکردم!!!!

ولی خب کلا فکر نکنم نیازی هم باشه شما اسمی از ایشون نگفتید که لو بروند! حتی اگر همسرشون هم اینجا و بخونن با چیزهایی که شما از این آقای بازیگر گفتید فکر نمیکنم همسرشون ذره ای بهشون شک کنن!

تازه هرکسی مسئول عواقب کار خودشه! شما مسؤول اشتباهات ایشون نیستید!
در ضمن ایشون با خیلیا در ارتباطند شما نه اولین نفرید نه آخرین نفر! پس بالاخره دیر یا زود همه چی معلوم میشه!

بنظرم سعی کن با این آدم نه در دنیای واقعینه مجازی نه حتی در فکرتون و تصوراتتون ارتباطی برقرار نکنی.
کلا از همه ی زندگیتون بلاکشون کنید.
اینطوری خودتون آرامشتون بیشتر میشه، اصلا یک ماه امتحان کنید حتی بهشون فکر نکنید نگرانشون هم نشید فکر کنید اصلا وجود ندارند، بعد تاثیرش و در زندگیتون ببینید!مطمعن باشید آرامشتون چندین برابر الانتون میشه!

manima جان مرسی از حضورت. منم یه ماه بود هیچ ارتباطی باهاش نداشتم. ولی نمیدونم چرا وقتی خودم و مجبور به یه کاری میکنم بدتر میشم. هر چی تو ذهنم بگم دیگه باهاش حرف نمیزنم ، برای همیشه تمومش میکنم انگار حریص تر میشم . انگار یه نیرویی منو به طرفش هل میده. الان یه هفته میشه که فکرم بیشتر درگیرش شده بود ، اما دو روز پیش که یه صحبت کوتاه باهاش داشتم دوباره آروم شدم .

فکر نمیکنم فکر کردن بهش یا مکالمه ذهنی داشتن باهاش کار درستی باشه ، من تجربه ش و دارم وقتایی که تو ذهنم باهاش حرف میزدم چند روز بعدش میرفتم باهاش صحبت میکردم و دقیقا همون حرفایی که تو ذهنم داشتم و بهش میگفتم. کلا دیگه نمیخوام بهش فکر کنم چون هر فکری در موردش منو دوباره سمت اون میکشه. دختر بی خیال درست میگه باید فکر کنم اصلا وجود نداره ، کلا از ذهنم پاکش کنم.
من بیشتر راه و اومدم. روزای سختش همون اوایل بود که باور نمیکردم بتونم بیشتر از یه هفته ازش دور باشم.

دختر بی خیال جدا ؟ چطور میتونم از مدیر همدردی بپرسم که برای انتقال تایپیکم اشتراک یک ماهه لازمه ؟ فکر میکنم برای اینکه بتونم به ایشون پیام بدم باید عضو مشترکین یا انجمن آزاد باشم. دختر بی خیال خب من فکر کردم اگه تایپیکم و به انجمن آزاد انتقال بدم مطمئن تره. علاوه بر خانومش اگه دوستاشم این تایپیک و بخونن ممکنه اون آقارو بشناسند. درسته اسمشون نگفتم ولی خیلی چیزا در مورد ایشون نوشتم که اگه کسی که با ایشون آشناست یکمی فکر کنه حتما میشناستشون.
جالب اینجاست که اون آقا خیلی بین دوستا و همکاراش آدم محبوبیه. فکر نکنم هیچکدومشون تصور کنن پشت این ظاهر مهربون و خوش برخورد همچین آدمی باشه. نمیدونم شایدم بهتره بذارم همینجوری بمونه. حالا بیشتر در موردش فکر میکنم.

نه گلم نباید پیام بدی باید در دفتر مدیران تالار پست بذاری بپرسی.( همین تاپیکی که من سوال پرسیدم الان در ارسال های اخیر هست، سوالتو پرسیدم )

چون خودتون میشناسینشون فکر میکنید اطلاعات خاصی نوشتی، ولی از این به بعد پس دقت کن حرفی نزنی که بخوای حذفش کنی چون اینجا پستی و حذف نمیکنن.

ولی در کل چقدر نگران این آدم هستی، واقعا بنظر خودت ارزششو داره؟
اینقدری که شما نگران آبروی ایشون هستی ایشون اصلا نگران شما میشوند؟

تازه مگر نمیگی خیلی بازیگر ماهری هستند؟ و خودشون و خوب نشون میدهند؟ پس نگران نباش، خیلی راحت میتونن بگند در این جمعیت هفتاد میلیونی ممکنه خیلیها باشند که شغلشون شبیه ایشون باشه یا بعبارتی تصادفی شباهت هایی وجود داره و ایشون نیستند!

بنظر من که خود این آدم اگر بیاد و این تاپیک و بخونه و اینقدر که شما ترسیدید لو بروند نمیترسند هیچ تازه به نگرانی شما میخندند و اینکه حاضرید پول بدید و این حرفا و مخفی نگه دارید! !!!

آدم ها معمولا دنبال کسانی میروند که نداشته هاشون و طرف مقابلشون داشته باشه، این آدم شما هم با اینکه خودش بویی از اخلاقیات و وجدان نبرده، ولی با کسانی ارتباط برقرار میکنه که پایبند اخلاقیات و وجدان هستند! فکر کنم برای همین هم هست که تاحالا چهره واقعیشون بر همگان نمایان نشده.

خدا رو صدهزار مرتبه شکر خلاص شدی
خوشحالم از اینکه اینقدر قوی هستی که از این رابطه خارج شدی فقط خواهش دارم وارد رابطه جدید بدینگونه ای نشو دوستی دختر و پسر را دورش یک خط قرمز بکش موفق باشید بانو

ممنون. آقای خاله قزی من این رابطه رو هم نمیخواستم. برام پیش اومد ولی احساس میکنم الان یه آدم دیگه م. پخته شدم. فکر نمیکنم دیگه بذارم احساساتم جای عقلم و بگیره. نمیدونم چیه ولی فکر میکنم سه سال دست و پنجه نرم کردن با احساساتم تو این رابطه یه آدم دیگه ازم ساخته. آدمی که در کنار احساسش میتونه منطقشم به کار بگیره. اینو هم بگم که چند روز بعد ازنوشتن مشکلم تو این سایت و رفتنم اون آقا دوباره اومد که با هم باشیم با شرط اینکه وابسته نشم و هر زمان لازم دید رابطه رو کات کنه. البته اینجوری نگفت گفت به خاطر خودت میگم که وابستگی اذیتت نکنه اما همین که این حرف و زد یادم آورد که احساسی در کار نیست و فقط دلش دوباره هوس بازی با من و کرده.
قبول نکردم و الانم حالم خیلی خوبه. احساس میکنم دیگه هیچ حسرتی از این رابطه تو ذهنم و دنبالم نیست. نه حسرت تموم شدنش ، نه اونچه که بهم گذشت و نه سختی هایی که کشیدم. اون رابطه رو با همه ی تلخی ها و خوشی هاش پشت سر گذاشتم.خدارو شکر

آقای خاله قزی دیگه تا زمانی که تصمیم به ازدواج نگرفتم و آمادگی و شرایطش و تو خودم ایجاد نکردم وارد هیچ رابطه ای نمیشم و تو روابطم هم با عقل و احتیاط جلو میرم.