به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 3 از 7 نخستنخست 1234567 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 , از مجموع 70
  1. #21
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 29 مرداد 94 [ 02:02]
    تاریخ عضویت
    1394-3-15
    نوشته ها
    78
    امتیاز
    1,871
    سطح
    25
    Points: 1,871, Level: 25
    Level completed: 72%, Points required for next Level: 29
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    31 days registeredTagger Second Class1000 Experience Points
    تشکرها
    205

    تشکرشده 184 در 75 پست

    Rep Power
    0
    Array
    من چند تا از پستای این تایپیک رو خوندم چون طولانیه اما وضعیتت روشن شد برام. ببخشید دیگه عزیز.

    همه می دونن به عنوان یه دختر که از خانواده و تو دوران کودکی آسیب دیده این اشتباهاتی که شما انجام دادی با احتمال زیادتری رخ میده. همه درک میکنن و میفهمن شما رو.

    از لحاظ علمی من کار شما رو تایید میکنم. کاری که کردید کاملا قابل پیش بینی بوده و آینده ی شما هم با درصد بالایی از اطمینان قابل پیش بینی هست.

    ببین عزیزم این اشتباه شما نشون دهنده ی خیلی مسائل تو وجود شماست. جدی بگیرید مشکلتون رو. شما عاشق یا دلبسته نشدید فقط یک انتقام ناشی از عقده ای در کودکیه. من

    نمیخوام واردش بشم .گلم این حالت شما در مشکلات روحی بسیار رایجه.

    انتقامی که از خودت و پدرت و مادرت گرفتی رو بارها تکرار خواهی کرد. قطعا آینده ی ازدواج شما در صورت عدم آگاهی و درمان اینه: ازدواج با مردی متاهل و طلاق . هدف شما از اینکار گرفتن

    انتقام مادرتون از پدرتون هست تا عقده ای که دارید برطرف بشه در واقع دارید مادرتون رو نجات میدید. امیدوارم حداقل مطالعاتی در زمینه ای روانشناسی داشته باشید تا حرفم بهتون

    برنخوره!!! مخصوصا کلمه ی عقده یا نجات مادر از این راه براتون مسخره نباشه که بخندید :) عقده حرف بد یا فحش نیست :)

    میدونی برای من توضیح حالتت و پیچیدگی رفتارت و ربطش به انتقام و عقده در یک پست امکان نداره. بهتره به روانشناس خبره مراجعه کنی تا در تالار همدردی!!!! گرفتاری شما گرفتاری

    واقعیه که نیاز به کمک حرفه ای داره.

    البته با توجه به نوع آسیب دیدگیت ممکنه نهایت کاری که کردی همین باشه که الان کردی و ورود به مرحله ی افسردگی رو شروع کنی که باز هم زودتر مراجعه کنی سریعتر درمان میشی .

    نذار وارد افسردگی شدید بشی.

    یک مثال رایج که بفهمی دقیقا چه کردی اینه که فرض کن در خانواده ای که پدر معتاد باشه فرزندی متولد بشه و سالها از اعتیاد پدر رنج ببره. سالها شاهد رنج های مادرش باشه و همیشه

    نهایت تنفر از اعتیاد رو داشته باشه. چیزی که قطعا انتظار میره اینه اون فرد در بزرگسالی با معتادین و اعتیاد مبارزه کنه!!! اما واقعیتی که میبینیم و رایجه اینه که اون بچه در 90 درصد موارد به

    مراتب بدتر از پدرش اعتیاد پیدا میکنه!!!

    مریم جان خودت قضاوت کن. رفتارت شبیه اون بچه نیست که حالاکم کم داره در اعتیاد غرق میشه در حالی که عقده ی اعتیاد پدرش رو داره و سالها با تنفر از اعتیاد بزرگ شده؟

    اگه حرفام برات مفهوم بود حتما هر چه سریع تر به یک رواندرمانگر خوب مراجعه کن عزیز که وضعیتت خرابه و نمیتونی تنهایی از این وضع خلاص شی .

    من در تالار با کسی این طور صحبت نکردم و هیچ وقت هم نمیکنم این اولین و آخرین بارمه و یک پست خاص از طرف منه. ترجیح من اینه که با زبان درد دل صحبت کنم تا نظریه :)

    پس امیدوارم پستی که برات گذاشتم جواب بده تا من حداقل بابتی زیر خرف زدنم ناراحت نشم :)

  2. #22
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 20 تیر 95 [ 06:38]
    تاریخ عضویت
    1393-7-25
    نوشته ها
    93
    امتیاز
    5,105
    سطح
    45
    Points: 5,105, Level: 45
    Level completed: 78%, Points required for next Level: 45
    Overall activity: 6.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered5000 Experience Points
    تشکرها
    1,451

    تشکرشده 105 در 52 پست

    Rep Power
    0
    Array
    آقا یا خانوم لبخند
    اتفاقا من خودم با این مباحث کاملا آشنام. حتی با این دیدی هم که شما میگی به رابطه مون نگاه کردم ، آره من این زندگی و تجربه کردم و سختی هم زیاد کشیدم ولی هر چقدر رابطه مون و بالا پایین کردم و میکنم این دلیل ارتباط من با این آقا نبوده و نیست.
    این رابطه توی یه جور بی خبری شکل گرفت. من اصلا متوجه صمیمیت خارج از عرف خودم با این آقا نشدم. اونقدر روند آروم و بی زنگ خطری داشت که هیچی نفهمیدم.
    فقط دیدم که درگیر شدم و اون لحظه سخت بود برام متوقفش کنم.

    شما هم میتونی فکر کنی اینا همه ش به خاطر عقده و مشکلات روحیه و من خورده ای بهتون نمیگیرم. چون من مسئول فکر کسی نیستم. مسئول زندگی و آینده خودمم فقط.

    شاید مشکلاتی که به خاطر پدر و مادرم تو زندگی کشیدم راه به چاله افتادن منو هموارتر کرد ولی نه به این معنا که بخوام دنبال مرد متاهلی راه بیفتم که انتقام زندگی مادرم و ازش بگیرم.
    این سناریویی که شما نوشتی بیشتر به درد فیلم های درجه چندم سینمایی میخوره نه زندگی من.

    فقط متاسفم واسه ت که بیرون از آتیش نشستی و برای کسی که داره میسوزه با این لحن تحقیر آمیز نسخه مینویسی.


    شما میخواین من به دروغ تظاهر به عذاب وجدان کنم و مظلوم نمایی که آره من فکر خانومش و کردم. تمام مدت عذاب وجدان داشتم و به خاطر همینم رابطه مو با اون آقا تموم کردم ولی اینا با واقعیت فرق داره هر آدم سالم و عاقلی اول خودش و صلاح خودش و می بینه و رفتار میکنه. صلاح زندگی من این بود که اگه هم ناخواسته پام به زندگی این خانوم باز شده بود به خاطر آرامش خودمم که شده حالا که افسار احساساتم و تا حدودی به دست گرفتم از زندگیش بیرون برم. ببخشید که نمیتونم مثه شماها تو چنین شرایطی نقش آدمای خوب و قدیسه رو بازی کنم تا دیگران بهم آفرین بگن.

    - - - Updated - - -

    بیشتر آدما تقریبا معنی خوب و بد ، درست و غلط و میشناسن.
    من هیچوقت تو ذهنم رابطه ی خودم و روابط اینجوری رو مهر تایید نزدم و نمیزنم.
    این روابط درست نیست ، همه میدونیم ولی چطور پیش میاد که با وجود این آدمای زیادی مثه خود من درگیرش میشیم. دلیلش این نیست که نمیدونیم او کار اشتباه یا گناهه.
    ما غفلت میکنیم. غفلت میکنیم و یه دفعه میبینیم افتادیم ته چاهی که تو حالت عادی هیچوقت تصور نمیکردیم تا کیلومترها اونطرف هم از کنارش عبور کنیم.

    با اینکه بعضی از حرفای بچه های اینجا ناراحتم کرد و دلم شکست ولی از همه تون ممنونم که وقت گذاشتین و برای کمک کردن به من اینجا پست نوشتین.
    دوست من لبخند شما خودت میگی حوصله ی اینکه پست هارو کامل بخونی نبود و اینجوری قضاوت کردی. شما سعی کن تو تایپیکی که میری اول با دقت همه ی پست های طرف و بخونی شاید بتونی واقعا کمکی به طرف بکنی نه اینکه فقط براساس توهمات و فانتزی های ذهن خودت حرف بزنی.

    دختر جوان عزیزم اولش ازت دلخور شدم و شاید با لحن تندی جواب صحبت هات و نوشتم.
    ولی من احساسات حقیقیم و نوشتم. میتونستم خیلی راحت حرفات و تایید کنم و تظاهر کنم آدم خیلی خوبیم و به خاطر این رابطه و ظلمی که ناخواسته در حق اون خانوم کردم عذاب وجدان شدید گرفتم و فقط به خاطر اون بود که از از این رابطه رفتم.

    اما من اول از همه برای خودم این کارو کردم و در درجه ی دوم به اون خانومم فکر میکنم.من تاوان اشتباهم و تو همین رابطه دادم ، شایدم نداده باشم و بازم جای دیگه قرار باشه یه جور دیگه تاوان بدم. اما فقط همین که اومدم بیرون ازش برام با ارزش ترینه و از خدا میخوام کمکم کنه روی این تصمیم محکم بایستم. شما هم اگه دوست داشتین در حقم دعا کنید.
    ویرایش توسط maryam240 : سه شنبه 20 مرداد 94 در ساعت 06:27

  3. #23
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 29 مرداد 94 [ 02:02]
    تاریخ عضویت
    1394-3-15
    نوشته ها
    78
    امتیاز
    1,871
    سطح
    25
    Points: 1,871, Level: 25
    Level completed: 72%, Points required for next Level: 29
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    31 days registeredTagger Second Class1000 Experience Points
    تشکرها
    205

    تشکرشده 184 در 75 پست

    Rep Power
    0
    Array
    والا من هم ادعای فوق دکترا از دانشگاه فلان و بهمان رو ندارم . فقط از نگاه یه آدم که چند نفر همچون شمایی رو دیده گفتم. قبول نداری باشه!!!!!!! نداشته باش!!!! من اصلا نمیدونم که

    شما کی هستی و از کجا اومدی که بخوام نظر کامل و قطعی از وضعیتتون بدم !!! قطعا برام مهم نیست قانعتون کنم. با توجه به اونچه که سوادش رو دارم چون داستانتون تکراریه

    دانسته هامو گفتم که تایید بگیرم و یا حرفام مورد تایید نباشه که حدس بعدیمو بگم .

    من هم فقط به فکر خودمم و به خاطر خودم کاری رو انجام میدم. همه همین طورن!!! کی شبانه روز به شما فکر میکنه؟ بدبخت شدید و عمرتون هدر رفته که رفته. فکر کردید عمر من هدر

    رفته که غصه بخورم؟؟؟ اصلا ده ساله دیگه هم عمرتون هدر بره فکر کردید از من چیزی کم میشه؟ اگه فکر میکنید کسی اینجا با بد بودن حال شما غش میکنه و ضرری بهش میرسه بدونید

    کک کسی هم نمیگزه!!! شاید دکتر فرهنگ هلاکویی زیاد دیدید. دکتر هلاکویی روابط اجتماعی خوبی هم داره. دنبال تنها بودن نیست.

    حرفای من هم الکیه از نظر شما باشه من قبول کردم.اصلا من نه سواد دارم نه چیزی بلدم تموم شد و رفت. هزاران نفر تایپیک شما رو خواهند خوند.یک نفر با اسم عقده و سناریوی این

    چنینی آشنا بشه برای من یکی بسه. شما نخواستی باشه!!!! اینجا چون نظر دادن آزاده گفتم نظر بدم و دیگه هم تایپیکتون نمیام.

    وقتی برای نظر منی که مجازی ام این قدر به هم میریزید و دنبال تایید همچون منید !!! زیاد هم با اطمینان نگید زندگیتون فیلم سینمایی نیست. من ناراحت شدم اما فراموش میکنم که اصلا

    اینجا نظر دادم!!! در مورد این قسمت آخر حرفتون دوباره تاکید میکنم که n نفر مثل شما دیدم و حتی نمیدونم چند نفر!!! فراموش کردم و رفته. عذاب وجدان داری داشته باش نداری نداشته

    باش. فراموش میکنی بکن نمیکنی نکن. به روش دیگه ای بر خورد میکردید نهایت کمکم بهتون این بود که پست قبلیمو بهت توضیح میدام که متوجه بشید اصلا من چی میگم. ولی خدا رو

    شکر احتیاجی به من ندارید. خودتون میدونید همه ی تفکرات و نظریات از کجا سرچشمه میگیره.

    من پست قبلی خودم رو حاوی هیچ گونه تحقیری نمیبینم همین طور برای جلوگیری از هر نوع داوری بد توضیح دادم که یک چیزهایی اسمش نظریه هست و یک چیزهایی کلمات تحقیر آمیز

    نیست. اما اینکه بدون هیج تفسیری از حرفای پست قبلیم از تایپک شما میرم رو تحقیر کردن شما میدونم و این کارو هم با کمال میل میکنم چون اومدید کمک بخواید و حتی نتونستید اونقدر

    خودتون و حرفاتون و رفتارتون رو مدیریت کنید که من حداقل چند خطی توضیح بدم!!! کاملا مشخصه در
    باغ نیستید!!!

    من پست اول شما رو خوندم و نظرات چند کاربر ارزشمند که تقریبا میشناسمشون. باز هم تکرار میکنم

    داستان شما کاملا تکراریه و سطح فکری و برخورتون مناسب نیست .
    ویرایش توسط :)لبخند : سه شنبه 20 مرداد 94 در ساعت 07:52

  4. #24
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 20 تیر 95 [ 06:38]
    تاریخ عضویت
    1393-7-25
    نوشته ها
    93
    امتیاز
    5,105
    سطح
    45
    Points: 5,105, Level: 45
    Level completed: 78%, Points required for next Level: 45
    Overall activity: 6.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered5000 Experience Points
    تشکرها
    1,451

    تشکرشده 105 در 52 پست

    Rep Power
    0
    Array
    من درجواب شما حرفی نمیزنم چون اتفاقا این شمایی که دنبال تایید حرفتون از طرف منی
    و به نظرم با این پست هاتون و مخصوصا پست دومتون فقط قصد منحرف کردن این تایپیک و دارید و از مدیر همدردی درخواست میکنم که اگه با حرف بنده موافقن پست شمارو حذف یا ویرایش کنند.

    منم با این نظریه ها آشنام. هر کسی یکم مطالعه داشته باشه این چیزارو میدونه. فکر کردین کشف مهمی در مورد شخصیت من کردین ؟ شمایی که از پشت مونیتور و بدون هیچ شناختی فقط از اطلاعات کلی ای که من از زندگیم و خانواده ام دادم اینقدر با اطمینان در مورد درست بودن نطریه تون روی من حرف میزنین؟

    اگه این نظریه هست و بعضی از آدما دقیقا همون راهی و میرن که ازش متنفرن و تجربه ی یکی از والدینشون بوده در مقابل آدمای زیادی هستن که اتفاقا به خاطر بودن و لمس کردن اون شرایطت کاملا راهی برخلاف والدینشون پیش گرفتن.

    من خودم بهتر از شما چکونگی شکل گیری این رابطه رو میدونم و با دلایلش آشنام.
    من اونقدر روی رفتارهای خودم فکر کردم و اشراف دارم که بتونم راحت نظریه ی شمارو در مورد خودم نپذیرم.

    بچه ها میدونم همه تون به قصد کمک پیام میذارین من احساستون و میفهمم. دقیقا همون احساساتی که خودم وقتی برای دوستی به قصد کمک پست میذارم و برخوردش و می بینم.
    به هر حال ببخشید اگه کسی و اینجا با حرفام ناراحت کردم . میدونم یکمی تند رفتم اونم فقط به خاطر اینکه شرایط روحی چندان خوبی ندارم. نه به خاطر این رابطه ، مشکلات زندگی من یکی دو تا نیست ولی این پر رنگ ترینشون بود چون به غیر از خودم یه زندگی هم در معرض آسیب های این رابطه قرار داشت.
    من اومدم اینجا شما کمکم کنین یه وقت دوباره دیوونگی نکنم و به اون رابطه برگردم ولی
    خب باید انتظار اینو هم داشتم که عده ای به خاطر این کارم جبهه میگیرن.
    چون فکر میکنید کسی که چنین اشتباهاتی انجام میده و اشتباه بزرگی هم هست حتمن ذات بدی داره.

    ولی همه مون در معرض امتحان و خطا و اشتباه هستیم حتی با اخلاق ترین و درست ترین آدم ها اگه لحظه ای از خوشون غفلت کنن اشتباهات بزرگی و ممکنه مرتکب بشن.

    به هر حال ممنونم از نظرات همه ی دوستان
    ویرایش توسط maryam240 : سه شنبه 20 مرداد 94 در ساعت 08:17

  5. #25
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 99 [ 21:53]
    تاریخ عضویت
    1391-3-16
    محل سکونت
    گلستان
    نوشته ها
    3,933
    امتیاز
    52,145
    سطح
    100
    Points: 52,145, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 23.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    15,723

    تشکرشده 11,395 در 3,444 پست

    Rep Power
    0
    Array
    تایپیک داره به سرعت جلو میره لطفا از بحث های انحرافی خودداری کنید

    اجازه بدید تایپیک مسیر خودش را طی بکنه اینجور یکه داره جلو میره میترسم چندروز دیگه قفل بشه

    فراموش کردن دوست دختر يا دوست پسر

    با سلام
    راه هاي كوتاه بر اساس لذت درون همان كاري هست كه يك معتاد را از ترك دائمي باز مي دارد.
    اما راهكاري هزينه بر و انرژي بر سختي و رنج دارد. اما اگر قدمهايتون را طبق برنامه و پشتكار برداريد موفق مي شويد.
    به 3 تكنيك كمك كننده اشاره مي كنم.
    اما مشورت حضوري با يك روانشناس باليني مي تواند اين تكنيكها و تكليف ها را براي شما بيشتر باز كند و آسانتر متوجه شويد و عمل كنيد.
    1 - تكنيك تغيير بستر
    در اين تكنيك شما نمي گذاريد آتش مشتعل شود و بعد خاموش كنيد. بلكه بستر آتش را از بين مي بريد.
    مثلا عوض كردن شماره تلفن، استفاده نكردن از ID و ايميل ارتباطي ،‌نرفتن به مكان ارتباطي
    و ... مهمتر هست تا اينكه شماره را داشته باشي
    و بخواهي جلوي جواب دادن به آن مقاومت كني.

    2 - تكنيك تمركز زدايي:
    هر انساني انرژي هاي رواني مشخصي دارد،
    وقتي همه انرژيتان را روي يك شي يا يك فرد سرمايه گذاري كنيد، نمي توانيد جلوي آن مقاومت كنيد
    .
    بهتر هست فهرستي بلندي از علاقمندي، كارها،‌مشغوليت ها و ... تهيه كنيد و مدتي انرژي خود را توزيع كنيد.

    3 - قطع آبياري تخيلات (تكنيك توقف فكر)
    معمولا اينگونه احساسات
    با تصوير سازي ذهني، تخيل (خيالات تفكر گونه)، آرزو سازي ، ذكر خاطرات، موسيقي هاي مناسب با فضاي ذهني و غيره
    ، منجر به رشد كردن و آبياري شدن اين احساسات مي شود به نحوي كه كنترل و قطع آن غير ممكن به نظر مي رسد.
    سوئيچ كردن فكر و خيالتون بر موضوع ديگر ، يا قطع فكر به مجرد آگهي بر آن ، مي تواند جريان آسيب رسان ذهني اتان را متوقف سازد.

    دلتنگي پس از قطع يک رابطه

    هرچند شروع يک رابطه با جنس مخالف مورد تاييد ما نيست،
    اما اگر درگير يک رابطه عاطفي شده و آن را پس از مدتي قطع کرده ايد، خواندن اين مقاله مي تواند برايتان مفيد باشد.

    براي اينکه بتوانيد از پس برخي مشکلات احتمالي ناشي از قطع يک رابطه عاطفي برآييد،
    لازم است ابتدا با خود روراست و صريح باشيد و دلايل محکم و قطعي اتمام رابطه را مرور کنيد.
    اينکه طرف مقابلتان صادق نيست، يا قصدي به جز ازدواج دارد، يا حرف و عملش با هم جور در نمي آيد،
    يا اينکه فرد مطمئني براي زندگي با شما نيست، و...، همه دلايل محکمي براي اتمام رابطه هستند.

    ممکن است افکار ناراحت کننده اي به سمت شما هجوم بياورند، از قبيل: من فقط بايد با اين فرد ازدواج کنم، من ديگر نمي توانم ازدواج کنم،
    براي من مورد بهتري وجود نخواهد داشت، اگر با هر شرايطي ادامه بدهم بهتر از تنها ماندن است، ديگر دير شده و من اميدي ندارم و...

    احساسات ناراحت کننده اي هم شما را همراهي مي کنند، مانند: دلم براي صدايش تنگ شده، حرفهاش آرومم مي کرد،
    روياهام با او بود، تمام تصورات زندگي آينده ام با او شکل گرفته بود، احساس تنهايي مي کنم، احساس شکست مي کنم و...

    اما بايد بدانيم که اين افکار و احساسات گذرا هستند و با مديريت به جا و گذر زمان قابل برطرف شدن هستند. چه بايد بکنم؟

    پيش از شروع، از خدا بخواهيد تا شما را ياري دهد.

    نخستين کار اين است که بپذيريد اين رابطه تمام شده و ديگر ادامه نخواهد داشت.

    دوم اينکه هرگونه اميد به بازگشت فرد مقابل را از ذهن و فکر خود دور کنيد.

    سوم اينکه هرآنچه طرف مقابل
    را به ياد شما مي اندازد از خود دور سازيد. آهنگ هايي که به يادش گوش مي داديد را دست کم براي مدتي گوش ندهيد؛
    به جاهايي که او را به يادتان مي اندازد نرويد، يا اگر مجبوريد برويد(مثلا دانشگاه)، آن محل را با چيزها و افراد ديگري در ذهنتان تداعي کنيد.
    مثلا به جاي اينکه دانشگاه را محلي براي ملاقات طرف مقابلتان مجسم کنيد، آنجا را محلي براي کسب علم، گذران اوقات با دوستان،
    و سوال از اساتيد تصور کنيد و به اين تصورات جديد عمل کنيد. يادگاري ها را دور بريزيد و عکسها و ... را پاک کنيد.

    چهارم اينکه در رويه زندگي خود تغيير ايجاد کنيد.
    مدتي که با طرف مقابل خود گذرانده ايد، احتمالا روند زندگي شما را به شکل خاصي قرار داده.
    مثلا ساعت هاي خاصي منتظر پيام يا تلفنش بوده ايد، اوقات خاصي را به ملاقات هم سپري مي کرده ايد و... .
    حال نياز است که تغييري در روند زندگي جاري خود بدهيد. آن اوقات و زمانها را به کارهاي ديگري اختصاص بدهيد.
    به ورزش بپردازيد،
    به کلاس هاي فوق برنامه برويد، کار پژوهشي انجام دهيد، به علايق خود بپردازيد، در طبيعت سير کنيد، خدا را ياد کنيد و ...

    پنجم اينکه حمايت اجتماعي دوستان و خانواده را همراه داشته باشيد.
    با کساني که تجارب مشابهي داشته اند و آن را با موفقيت سپري کرده اند، صحبت کنيد. با دوستي که امين شماست دردودل کنيد.

    قوي باشيد و بدانيد که اتمام يک رابطه، به معناي شکست نيست. رابطه اي که سرانجامي ندارد، همان بهتر که زودتر قطع شود.
    هر کاري راهي دارد. اگر کسي قصد ازدواج داشته باشد، از راه رسمي اش اقدام مي کند.

    تا زماني که رابطه قبلي را فراموش نکرده ايد،
    اجازه ندهيد کسي وارد رابطه جديدي با شما شود. از خود بپرسيد هدف از برقراري رابطه چيست؟
    اگر رابطه صرفا براي رابطه است، نه عقل و نه شرع و نه تجربه آن را تاييد نمي کنند. اگر براي ازدواج است، راه و رسمي دارد.
    اگر نمي تواند در شرايط فعلي اقدام رسمي کند، اشکالي ندارد، هر وقت توانست اقدام کند به خواستگاري بيايد(مخصوص دخترخانمها).

    در پايان سعي کنيد از تجربه اي که به دست آورده ايد نهايت استفاده را ببريد و آن را به ديگران نيز منتقل کنيد.
    مقالات را مطالعه کنید و از وری انها عمل کنید از خاطره نویسی بپرهیزید حتی در تالار همدردی این رابطه تمام شده جدی و محکم باشید با نوشتن روزمره در تالار همدردی باعث میشه یادآوری بشه این موضوع و بیشتر باعث بشه بهش فکر کنید و این موضوع هم باعث ناراحتی شما و سخت شدم قطع این رابطه اشتباه میشه
    دوتعریف جدید و جالب ﮐﻪ خوب است به عمقش فکر کنیم:
    ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺗﻨﺒﯿﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﮐﯿﻨﻪ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺯﻫﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺸﺘﻦ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﻫﯿﭻ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﻧﻤﯽ ﺭﺳﺪ،
    ﻣﮕﺮ ﺁﻧﮑﻪ ﺩﻭ ﺑﺎﺭ ﺯﺍﺩﻩ ﺷﻮﺩ:
    ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭ خویش
    ﻭ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ
    ﺍﺯ خویشتن ﺧﻮﯾش ،ﺗﺎ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺩﺭﻭﻧﺶ ،
    در زﺍﯾﺶ ﺩﻭﻡ، ﻫﻮﯾﺪﺍ ﺷﻮﺩ
    ﻭ ﺣﯿﺎﺕ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺍﻭ ﺁﻏﺎﺯ ﮔﺮﺩﺩ !

  6. 2 کاربر از پست مفید khaleghezey تشکرکرده اند .

    maryam240 (سه شنبه 20 مرداد 94), parvaaz (سه شنبه 20 مرداد 94)

  7. #26
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 10 بهمن 94 [ 18:14]
    تاریخ عضویت
    1393-4-05
    نوشته ها
    158
    امتیاز
    3,088
    سطح
    34
    Points: 3,088, Level: 34
    Level completed: 26%, Points required for next Level: 112
    Overall activity: 49.0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    150

    تشکرشده 176 در 92 پست

    Rep Power
    33
    Array
    سلام مریم جان


    ما از باورای اون که خبر نداریم شاید پیش خودش میگه چون این دخترو نمیگیرم پس خیانت محسوب نمیشه.. مال من دور نیس نزدیکه رابطه هم ناخواسته بوده یه ساله ولش هم کردم ولی دوباره برگش با یه نقشه -من حتی خانومشو از خودش بیشتر دوس دارم یه بار منو خانومش رفتیم بیرون باهم عکس انداختیم با گوشی شوهرش - گوشی شوهرش دسش بود رفتم که عکسامو از شوهرش بگیرم گف فقط عکسایی که فقط خودت هستی رو بردار نذاشت عکسی که خانومش هم هست رو بردارم بعدها هم عکس منو خانومش که باهم بودیمو از گوشیش پاک کرده بود - من خانوادشو دوس داشتم به اون به چشم یه پدر نگا میکردم ولی این........

    این مردا خیلی حرفه ای ان اصلا دین اسلام راس میگه نباید با نامحرم زیاد همکلام بشی اصلا روش این مردا اینه از موضوعات مختلف حرف میزنن خوب حرف میزنن نقطه ضعفتو پیدا کنن بعد سواستفاده اون طرف هم از من اینطوری سواستفاده کرده ربطی هم به رسمی صحبت کردن نداره من هنوزم هنوزه رسمی صحبت میکنم ولی اون....

    بهرحال به خانومش ارزش قائل بوده یا نبوده دیگه تموم شده به فکر خودت باش خوشبحالت ک تموم شده خوشبحالت خداروشکر کن

  8. کاربر روبرو از پست مفید parvaaz تشکرکرده است .

    maryam240 (سه شنبه 20 مرداد 94)

  9. #27
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 09 مرداد 95 [ 14:09]
    تاریخ عضویت
    1394-3-31
    نوشته ها
    288
    امتیاز
    5,658
    سطح
    48
    Points: 5,658, Level: 48
    Level completed: 54%, Points required for next Level: 92
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    502

    تشکرشده 446 در 203 پست

    Rep Power
    59
    Array
    سلام مریم خانم.. از حرفهایی که ردی مشخصه دختری هستی که در عین احساساتی بودن کاملا سعی میکنی با منطق تصمیم بگیری... من به این اراده ای که داری افرین میگم..

    از اینکه سعی میکنی احساس واقعیتو اینجا بگی و از تجربه هات میگی هم باید تشکر کرد .. اگر بتونی تنها یک انسان رو از این راهی که در پیش گرفته نجات بدی مطمئنم اون دنیا جواب کارتو میبینی..

    بله متاسفانه این مشکلیه که محصوصا تو جامعه الان ما خیلی فراگیر شده و هیچ کس منکر این نیست که این رابطه هاصد در صد اشتباهه. هیچ کس .. پس به نظرم این که بخوایم به کسی که صادقانه داره حرفهاشو میزنه و از کارش پشیمونه تند برخورد کرد و کار اشتباهیه...

    اول از همه به دوست خوبم تبریک میگم به خاطر تصمبم خیلی خوبی که گرفته و اینکه فهمیده ارزشش خیلی خیلی بیشتر از اینهاست و .. باید بگم با حرفهایی که زدی و شناختی که من ازت پیدا کردم خود من به شخصه فکر نمیکنم شما دیگه جتی به برقراری دوباره این رابطه کوجک ترین تردیدی کنی..

    به خاطر نجاتت بهت تبریک میگم... خدا رو باید شکر کرد... کاش همه اون خانم هاایی که گرفتار این روابط میشن بعد از خوندن این تاپیک بدونن که از کجا دارن لطمه میبینن... احساس و عاطفه یک خانم چیزیه که مردای با این اوصاف به راحتی میتونن به عنوان حربه ای برای نیتهای خودشون به کار ببرن..

    من فکر میکنم تو این روابط در بیشتر مواقع مردها مقصرن ... شکی نیست که مردان با عقل و منطق و خانم ها با احساس پیش مبرن... اخه اقایی که وارد این روابط میشی.. تویی که مرددددی (مثلاا).... اگر یک ذره مردانگی در وجودت بودد میفمیدی که بازی کردن با احساسات یک خانم یعنی چی .. تویی که از قطعی بودن رابطه ای مطمئن نیستی خیلی بیخود میکنی با احساس خانم بازی میکنی.. اخه به تو هم میگن مرددد؟؟؟؟شماهایی که از مرد بودن چیزی جر ظاهر و اسم بهره ای نبردین.... اقایی که متاهل هستی ولی هنوززز چشمت دنبال این و اونه باید بهت بگم خیلی "بی غیرتی" و واقعا متاسفم برای خانمی که شما رو به عنوان مردددد زندگیش انتخاب کرده..اگه مشکلی با خانمت داری مثل مردددددددددددد وایسا حلش کن... هر چیزی راه حلی داره... پس کجا میخوای مردونگیتو ثابت کنی؟؟ کجااااااااااا... وقتش نیست از این خواب غفلت بیدار شی؟؟

    و تو ای خواهر خوبم که قربانی این روابط شده ای... ایا وفتش نیست به خودت بیای و برای یکبار هم که شده احساس را کنار بذاری و با عقلت تصمیم بگیری؟؟؟.... تا کی میخوای قربانی احساس و عاطفه ات باشی؟؟ ....به نظرش وفتش نیست برای وجود خودت به عنوان یک زن ارزش قائل بشی؟؟

    پس یااااااا علی... خدا قوت....

  10. 3 کاربر از پست مفید نارجیس تشکرکرده اند .

    maryam240 (سه شنبه 20 مرداد 94), parvaaz (سه شنبه 20 مرداد 94), sahar67 (سه شنبه 20 مرداد 94)

  11. #28
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 15 فروردین 96 [ 14:28]
    تاریخ عضویت
    1391-10-02
    نوشته ها
    174
    امتیاز
    6,459
    سطح
    52
    Points: 6,459, Level: 52
    Level completed: 55%, Points required for next Level: 91
    Overall activity: 79.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    305

    تشکرشده 406 در 145 پست

    Rep Power
    49
    Array
    آفرين دختر. خودت خيلي مسائل رو خوب مي دوني. فقط الان بايد روش درست رو براي فراموشي در پيش بگيري. لطفا جاي اينكه خودت رو درگير بحث كردن و جواب دادن به همه پاراگراف ها كني، تكنيكاي فراموشي رو پياده كن. مثل همون روش هايي كه جناب خاله قزي برات فرستادن.

    يه نكته اي رو مي خواستم به بعضي دوستان اشاره كنم. اينجا شما نيستين كه بايد در مورد اين روابط به مريم چيزي ياد بدين! اتفاقا اين مريمه كه داره خيلي چيزها رو ياد مي ده! لطفا آرووم تر باشين و ازش ياد بگيرين! اگه شما نهايتا دو سه بار تو زندگيتون اين مسائل رو از نزديك ديدين، اگه يه بار اين جمله ها رو مي خونين و يهو آتيش احساساتتون گر مي گيره، مريم اين ها رو با گوشت و پوستش لمس كرده و خيلي حرفا براي گفتن داره. لطفا صبورتر باشين.

    و اما مريم جان از حرفاي لبخند ناراحت نشو. اتفاقا من هم با پست اولش موافقم. شايد لحنش طوري بوده كه با حالت گارد خوندي و البته يك مقدار ناشيانه بوده چون الان وقت مطرح كردن اين مسائل نيست. تو اول بايد از اين رابطه بيرون بياي و بعد كه به شخصيت شناسي خودت مي رسي وارد اين نكته ها ميشي. اينو براي بعدها يه گوشه ذهنت داشته باش. ببين من بعد از گذشت يك زماني متوجه شدم دارم ناخواسته مرداني رو جذب مي كنم كه شخصيتي مشابه پدرم دارن! و ناخواسته بعضي رفتارهاي مادرم رو كه نمي پسنديدم دارم به شيوه ديگه پياده مي كنم!! دقيقا زماني كه اين نكته رو فهميدم و تونستم روي خودم تغييراتي رو اعمال كنم، خيلي چيزها برام عوض شد و با يه مرد فوق العاده آشنا شدم كه الان همراه و همسفر زندگيم شده.
    راجع به اين مسئله حرف زياده. من دقيقا نمي دونم بحثاي حرفه اي و روانشناختيش چه جوريه! چون چيزي بوده كه خودم به سختي بهش رسيدم و روش كار كردم. تو هم اينو فعلا يه گوشه ذهنت نگه دار براي بعدها تا شايد لازم باشه روش كار شه.

  12. 2 کاربر از پست مفید setare_000 تشکرکرده اند .

    maryam240 (سه شنبه 20 مرداد 94), sahar67 (سه شنبه 20 مرداد 94)

  13. #29
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 25 مهر 94 [ 20:51]
    تاریخ عضویت
    1394-1-26
    نوشته ها
    249
    امتیاز
    2,867
    سطح
    32
    Points: 2,867, Level: 32
    Level completed: 78%, Points required for next Level: 33
    Overall activity: 28.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 327 در 165 پست

    Rep Power
    50
    Array
    اگر میخوای بگو تا من دیگه هیچی نظری در این تاپیک نزارم انگار که خیلی ناراحتی

    من نمیگم چرا ادای ادمای مقدس در نمیاری ونشون نمیدی که دلسوز زنشی میگم چرا واقعا,اینطوری نیستی؟
    حق بجانب حرف زدن مشکلت حل نمیکنه نگفتم
    تو زن دومشی اصل حرفو بشنو باشه اصلا تمام مردا بد نامرد زرنگ ودقل کار اگه ما دخترا فقط یاد میگرفتیم حد مرز زندگی خودمون ودیگران رعایت کنیم همه مشکلات حل میشد
    حالا اگه هزار بار بگیم مردا فلان بسار اونا عوض میشن؟نه خوب میشن؟نه پس زنا باید یه,سری چیزو بفهمن
    چرا انقدر گارد میگیری چرا قبول نمیکنی اشتباه کردی کسی با تو دشمن نیس کسی نمیخواد ادای ادمای خوب دربیاره نیگم اون مرد هوسبازو عوضی نیست یا تو بودی که فریبش دادی وزندگیشونو نابود کردی نه
    اون مرد عوضی بود زندگیشم نابود بود زنشم مورد ظلم وبدبخت بود اما اگه تو به فکر زنش بودی این اتفاقا نمیوفتاد وتو اسیب نمیدیدی وگرنه با نبودنت پیش اون مرد ذاتش عوض نمیشه
    زندگی فقط منم منم نیست بگی فقط من ارامش من احساس من عشق من
    تو نمیتونی دنیارو با دعوا عوض کنی شاید من یا کسای دیگه باهات حرف نزنیم وبخاطر گارد گرفتنت بیخیال این تاپیک بشیم اما نظر کسی عوض نمیشه
    راستش من هدفت از این تاپیک زدن نمیفهمم تو تصمیمتو گرفتی جدا هم شدی قبول هم داری که کار بدی نبوده وفقط یه بد غفلتی شده وتو بازنده بودی حالا هم داری باز روی خودت کار میکنی تا درست شی همون ادم گذشته درسته؟پس بهتره اسم تاپیکت عوض کنی یا حتی یه تاپیک دیگه بزنی وکامل قضیه اون مردو تموم شده عنوان کنی وفقط دمبال همدردی برای فراموشی وبازسازی خودت باشی

  14. کاربر روبرو از پست مفید دختر جوان تشکرکرده است .

    maryam240 (سه شنبه 20 مرداد 94)

  15. #30
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 20 تیر 95 [ 06:38]
    تاریخ عضویت
    1393-7-25
    نوشته ها
    93
    امتیاز
    5,105
    سطح
    45
    Points: 5,105, Level: 45
    Level completed: 78%, Points required for next Level: 45
    Overall activity: 6.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered5000 Experience Points
    تشکرها
    1,451

    تشکرشده 105 در 52 پست

    Rep Power
    0
    Array
    آقای خاله قزی خیلی ممنون
    مقاله هایی که لطف کردین و برای من اینجا نوشتین و کامل خوندم و بعدها و بعدها دوباره میخونم تا تمام نکاتش تو ذهنم بمونه و رعایت کنم.

    1 - تكنيك تغيير بستر
    در اين تكنيك شما نمي گذاريد آتش مشتعل شود و بعد خاموش كنيد. بلكه بستر آتش را از بين مي بريد.
    مثلا عوض كردن شماره تلفن، استفاده نكردن از id و ايميل ارتباطي ،‌نرفتن به مكان ارتباطي
    و ... مهمتر هست تا اينكه شماره را داشته باشي
    و بخواهي جلوي جواب دادن به آن مقاومت كني.

    در مورد تکنیک بستر زدایی حق با شماست . ولی چون من با این آقا حتی توی اون زمان با تلفن و موبایل چندان در ارتباط نبودم ، فکر نمیکنم زیاد اهمیتی داشته باشه. اون آقا هم هیچوقت بهم زنگ نمیزدن یا اس ام اس نمیدادن اون اوایل چرا ولی بعدش ترسیدن که خانومش شک کنه دیگه این کارو نکردن و به من خیلی تذکر میدادن اس ام اس یا زنگ نزنم.

    اکانت ارتباطیم و باهاش بستم اولش نمیخواستم این کارو بکنم ولی دیروز صبح که خوب فکر کردم و دیدم تصمیمم برای جدایی از اون آقا جدیه برای همیشه بستمش.


    2 - تكنيك تمركز زدايي:
    هر انساني انرژي هاي رواني مشخصي دارد،
    وقتي همه انرژيتان را روي يك شي يا يك فرد سرمايه گذاري كنيد، نمي توانيد جلوي آن مقاومت كنيد.


    اون اوایل چون زمان با هم بودنمون خیلی زیاد بود (6 الی 10 ساعت) قطع ارتباط خیلی برام سخت بود و بیشتر از یه هفته دووم نداشت. اما بعدها وقتی من خودم و سرگرم کارای دیگه کردم و زمان با هم بودنمون هر روز کمتر و کمتر شد و این اواخرم که به یه ساعت در هفته رسیده بود به مراتب خیلی راحت تر دوریش و تحمل میکردم و مقاومتم در مقابله با احساسم بیشتر شد.
    الان اکثرا مشغولم ولی این چندروزه بیشتر وقتم پای سیستم بودم و نظرات دوستان و میخوندم و سعی میکنم همین روندو ادامه بدم و سرگرم باشم

    3 - قطع آبياري تخيلات (تكنيك توقف فكر)

    اکثر اوقات با همین تکنیک جلو میرم ، یه وقتایی یکم سخت تره اما خیلی موثره

    لازم است ابتدا با خود روراست و صريح باشيد و دلايل محکم و قطعي اتمام رابطه را مرور کنيد.

    این دلایل و کاملا برررسی کردم و به دلایلی منطقی برای قطع ارتباطم رسیدم نه احساسی و هیجانی که اینجا هم تا حدودی توضیح دادم.

    براي من مورد بهتري وجود نخواهد داشت،اگر با هر شرايطي ادامه بدهم بهتر از تنها ماندن است، ديگر دير شده و من اميدي ندارم و...

    من دقیقا همین فکرو میکردم اون روزها. میخواستم تنها نمونم و فقط این رابطه ادامه داشته باشه ، حتی پیش خودم فکر میکردم چون مجازیه و دوریم آسیبی نمیبینم. متوجه آسیب های روحی ای که این ارتباط به من میزد نبودم و اینکه در صورت ادامه ممکنه به ارتباط حضوری هم ختم بشه.

    چهارم اينکه در رويه زندگي خود تغيير ايجاد کنيد.
    مدتي که با طرف مقابل خود گذرانده ايد، احتمالا روند زندگي شما را به شکل خاصي قرار داده.
    مثلا ساعت هاي خاصي منتظر پيام يا تلفنش بوده ايد، اوقات خاصي را به ملاقات هم سپري مي کرده ايد و... .
    حال نياز است که تغييري در روند زندگي جاري خود بدهيد. آن اوقات و زمانها را به کارهاي ديگري اختصاص بدهيد.


    قوي باشيد و بدانيد که اتمام يک رابطه، به معناي شکست نيست. رابطه اي که سرانجامي ندارد، همان بهتر که زودتر قطع شود.
    هر کاري راهي دارد. اگر کسي قصد ازدواج داشته باشد، از راه رسمي اش اقدام مي کند.

    تا زماني که رابطه قبلي را فراموش نکرده ايد،
    اجازه ندهيد کسي وارد رابطه جديدي با شما شود. از خود بپرسيد هدف از برقراري رابطه چيست؟

    سعی کردم تا حد زیادی این مواردی که گفتید و رعایت کنم و بازم بهش توجه میکنم.
    ممنون از یادآوری تون

    مقالات را مطالعه کنید و از وری انها عمل کنید از خاطره نویسی بپرهیزید حتی در تالار همدردی این رابطه تمام شده جدی و محکم باشید با نوشتن روزمره در تالار همدردی باعث میشه یادآوری بشه این موضوع و بیشتر باعث بشه بهش فکر کنید

    ممنون از این توصیه .کاملا درسته و موافقم .

    ************************************************** **

    سلام مریم جان

    ما از باورای اون که خبر نداریم شاید پیش خودش میگه چون این دخترو نمیگیرم پس خیانت محسوب نمیشه.

    عزیزم اگه منظورت همون آقائیه که با شما در ارتباطه. اون کاملا میدونه این کارش خیانته.
    خود این آقا بعد اینکه من احساسم و بهش گفتم و رابطه ش و بیشتر و صمیمی تر کرد و من
    میگفتم این کارمون اشتباهه.
    میگفت ما که کاری نمیکنیم که خیانت باشه و حتی میگفت احساس ما به هم یه احساس خیلی پاکه ولی هر چی ارتباطمون جلو میرفت دیگه خودشم قبول داشت که داره با این کارش به خانومش خیانت میکنه.

    این یه توجیه خیلی احمقانه ست که چون باهاش ازدواج نمیکنم پس خیانت نیست.

    مال من دور نیس نزدیکه رابطه هم ناخواسته بوده یه ساله ولش هم کردم ولی دوباره برگش با یه نقشه -من حتی خانومشو از خودش بیشتر دوس دارم یه بار منو خانومش رفتیم بیرون


    عزیزم اگه نزدیکی باید خیلی مواظب باشی ، خیلی. اگه بتونی یه تایپیک فقط برای این موضوع باز کنی خیلی خوب میشه.

    من خانوادشو دوس داشتم به اون به چشم یه پدر نگا میکردم ولی این.......

    اینجوری که نوشتی معلومه سن اون آقا ازت بیشتره. خیلی باید حواست و جمع کنی.
    اون آقا کاملا به دلایل ارتباطش با تو آگاهه و این دلایل هم چیزی جز سوء استفاده نیست
    هیچ کدوم از احساساتش و حرفایی که میزنه رو باور نکن.
    خیلی نگرانت شدم چون رابطه تون دقیقا میتونم تصور کنم.
    اگه میتونی حتما یه تایپیک باز کن کمک بگیر.

    آره باید خیلی به روابطمون دقت کنیم و حواسمون باشه. یه رابطه ای که فکر میکنی خیلی معمولیه و بود و نبودش مهم نیست همون میتونه کل زندگیت و بعدها تحت تاثیر قرار بده دقیقا مثه تجربه ی من.

    ************************************************** ***

    ممنون نارجیس عزیز

    از اینکه سعی میکنی احساس واقعیتو اینجا بگی و از تجربه هات میگی هم باید تشکر کرد .. اگر بتونی تنها یک انسان رو از این راهی که در پیش گرفته نجات بدی مطمئنم اون دنیا جواب کارتو میبینی..

    یکی از دلایل من واسه باز کردن این تایپیک همین بود. اینکه شاید بتونم به کسایی تو شرایط خودم کمک کنم. وگرنه این رابطه تو ذهن من تموم شده بود و اگه اینجا کامل توضیح دادم و نوشتم
    بیشتر واسه آگاه کردن آدمایی مثه خودم بود که یه رابطه ی اینجوری چطوری شکل میگیره و آروم آروم جلو میره و نباید هیچوقت سرسری از کنار روابط گذشت تا جایی که به نقطه ای برسه که زندگیمون و در معرض آسیب قرار بده.

    و یه جورایی هم میخواستم با کمک گرفتن از بچه ها و در میون گذاشتن مشکلم راه رو برای شروع مجددش کاملا مسدود کنم.

    بچه ها من شاید یکم با بعضی از دوستانی که اینجا نظر دادن تند رفته باشم. معذرت میخوام و البته این حرفم به منظره ی تایید حرفایی که برام نوشته شد نیست.

    در مورد نظر لبخند سر حرفم هستم و لحنشون برای کمک و راهنمایی اصلا لحن درستی نمی بینم. اما در مورد دوستان دیگه عذرخواهی میکنم و از این به بعد آروم تر جواب نظرات و سوالات دوستان و میدم.

    مثلا این قسمت از حرف این دوستمون

    ببین عزیزم این اشتباه شما نشون دهنده ی خیلی مسائل تو وجود شماست. جدی بگیرید مشکلتون رو. شما عاشق یا دلبسته نشدید فقط یک انتقام ناشی از عقده ای در کودکیه. من

    نمیخوام واردش بشم .گلم این حالت شما در مشکلات روحی بسیار رایجه.

    انتقامی که از خودت و پدرت و مادرت گرفتی رو بارها تکرار خواهی کرد. قطعا آینده ی ازدواج شما در صورت عدم آگاهی و درمان اینه: ازدواج با مردی متاهل و طلاق . هدف شما از اینکار گرفتن

    انتقام مادرتون از پدرتون هست تا عقده ای که دارید برطرف بشه در واقع دارید مادرتون رو نجات میدید. امیدوارم حداقل مطالعاتی در زمینه ای روانشناسی داشته باشید تا حرفم بهتون

    برنخوره

    به نظرم اینکه با این قطعیت در مورد من ، کودکی ، شخصیت ، مشکلم و همچنین آینده ای که عنوان کردن قطعا در انتظارمه صحبت کردن اصلا لحن مودبانه ای نبود و نشونه ای از علاقه به راهنمایی درست به باز کننده ی تایپیک توی حرفای ایشون من ندیدم و احساس کردم فقط یه لحظه خواستن فرضیه ای که به ذهنشون اومده عنوان کنن بدون اینکه حتی متوجه لحن نادرست کلامشون باشن.


    دوستان من شاید از این به بعد کمتر به تایپیکم سر بزنم ، ولی خوسحال میشم بیام و نظرات و پست های شماروبخونم. فقط چون احساس میکنم این مدت خیلی پای سیستم بودم فکر مییکنم بهتره یکم کمتر بیام تا به کاری دیگه مم برسم.

    از بس این چند روز پای کامپیوتر بودم احساس میکنم واقعا خشک شدم

    - - - Updated - - -


    و اما مريم جان از حرفاي لبخند ناراحت نشو. اتفاقا من هم با پست اولش موافقم. شايد لحنش طوري بوده كه با حالت گارد خوندي و البته يك مقدار ناشيانه بوده چون الان وقت مطرح كردن اين مسائل نيست. تو اول بايد از اين رابطه بيرون بياي و بعد كه به شخصيت شناسي خودت مي رسي وارد اين نكته ها ميشي. اينو براي بعدها يه گوشه ذهنت داشته باش. ببين من بعد از گذشت يك زماني متوجه شدم دارم ناخواسته مرداني رو جذب مي كنم كه شخصيتي مشابه پدرم دارن! و ناخواسته بعضي رفتارهاي مادرم رو كه نمي پسنديدم دارم به شيوه ديگه پياده مي كنم!! دقيقا زماني كه اين نكته رو فهميدم و تونستم روي خودم تغييراتي رو اعمال كنم، خيلي چيزها برام عوض شد و با يه مرد فوق العاده آشنا شدم كه الان همراه و همسفر زندگيم شده.



    ستاره جان عزیزم من با مبحثی که عنوان کرد مشکلی ندارم اما لحن درستی نداشت.
    من میدونم این نظریه هست و خیلی جاها و تو زندگی آدمای زیادی درستیش اثبات شده.
    باشه من اینو هم همیشه گوشه ی ذهنم نگه میدارم و بعدا بیشتر در موردش میخونم

    خوشحالم الان خوشبختی. انشالله همسرت همیشه برات یه مرد فوق العاده بمونه


    دختر جوان

    من نمیگم چرا ادای ادمای مقدس در نمیاری و نشون نمیدی که دلسوز زنشی میگم چرا واقعا اینطوری نیستی؟

    خب عزیزم من واقعا اینجوری نیستم. منظورت و نمیفهمم یعنی شما میگی من واقعا باید دلسوز زنش میبودم و حالا که اینطور نیست معلومه که آدم خوبی نیستم و محکوم.
    شما خیلی آرمانی به آدما نگاه میکنی. جامعه اینطور نیست.
    آدما بستگی به شرایط ، تجارب و احساستشون در برخورد با مسائل مختلف ، متفاوت عمل میکنن. در شرایط عادی وقتی من خودم درگیر یه رابطه نیستم طبیعیه که با اون خانوم یا زنانی مثل اون خانوم همدردی میکنم ، ناراحت میشم ، این احسسات و دارم.
    ولی وقتی خودم درگیر بودم حس وابستگی و علاقه ای که به اون آقا داشتم خیلی قوی تر از این احساسات بود. نمیدونم چطوری میتونم برات توضیح بدم.
    میدونی نیروی اون احساسات بیشتر بود تا حس دلسوزی و همدردی با اون خانوم و منو به سمت این رابطه ی اشتباه سوق میداد.

    نمیدونم تا حالا کسی و دوست داشتی یا نه. اگه تجربه کرده باشی میتونی بهتر درک کنی.
    چطور یه خانوم با وجودی که شوهرش بهش خیانت میکنه ولی بازم دوستش داره و تو زندگیش میمونه. اون نمیدونه شوهرش بده ؟ در حقش ظلم کرده ؟ چرا میدونه ، حتی به خاطر این ازش گاهی وقتا بیزارم میشه اما احساس دوست داشتنش قوی تره.

    من حس دوست داشتنم به اون آقا از احساس گناه در رابطه با اون خانوم بیشتر بود.

    اگه ما دخترا فقط یاد میگرفتیم حد مرز زندگی خودمون ودیگران رعایت کنیم همه مشکلات حل میشد.
    حالا اگه هزار بار بگیم مردا فلان بسار اونا عوض میشن؟نه خوب میشن؟نه پس زنا باید یه,سری چیزو بفهمن .

    قبلا در این مورد نوشتم. به خدا منم حریم و میدونم چیه. همیشه هم رعایت کردم.
    قبلا خیلی توضیح دادم دیگه نمیدونم چی بگم.

    چرا انقدر گارد میگیری چرا قبول نمیکنی اشتباه کردی کسی با تو دشمن نیس کسی نمیخواد ادای ادمای خوب دربیاره نیگم اون مرد هوسبازو عوضی نیست یا تو بودی که فریبش دادی وزندگیشونو نابود کردی نه
    اون مرد عوضی بود زندگیشم نابود بود زنشم مورد ظلم وبدبخت بود اما اگه تو به فکر زنش بودی این اتفاقا نمیوفتاد وتو اسیب نمیدیدی وگرنه با نبودنت پیش اون مرد ذاتش عوض نمیشه

    من گارد نگرفتم. قبول دارم اشتباه کردم . شما بازم میگی اگه به فکر زنش بودی.
    عزیزم اون آقا که یه دفعه نیومد بگه میخوام با تو باشم که من بتونم درست فکر کنم به خانومش. اگه اینجوری میومد جلو ، تو دهنشم میزدم. مثل مثال همون قورباغه ای که یه دفعه میندازنش تو آب جوش سریع میپره بیرون ، ولی وقتی میذارنش تو آب و آروم آروم گرمش میکنن هیچی نمیفهمه تا آب اونقدر داغ میشه که میمیره.

    من دارم میگم چه جوری درگیر این اشتباه شدم ، نمیگم خوب کاری کردم ، یا اشتباه نکردم.
    دارم توضیح میدم چرا با وجود خانوم اون آقا بازم نتونستم بیام بیرون. دلیلش این نبود که به خانومش اصلا فکر نمیکردم یا برام مهم نبود زن داره. اون قبلا با تحریک و تشدید احساسات من راه درست فکر کردن برام بسته بود.

    زندگی فقط منم منم نیست بگی فقط من ارامش من احساس من عشق من
    تو نمیتونی دنیارو با دعوا عوض کنی شاید من یا کسای دیگه باهات حرف نزنیم وبخاطر گارد گرفتنت بیخیال این تاپیک بشیم اما نظر کسی عوض نمیشه

    دختر جوان! دوست خوبم شما داری با من دعوا میکنی که چرا اونجوری که انتظار داری نیستم. چرا اونجوری که انتظار داری رفتار نکردم. من دعوایی ندارم. شما اگه تو زندگیت خدایی نکرده درگیر این روابط شدی درست عمل کن. من نتونستم. اشتباه کردم ولی الان احساس میکنم میتونم درست عمل کنم و اومدم بیرون از اون رابطه.

    راستش من هدفت از این تاپیک زدن نمیفهمم تو تصمیمتو گرفتی جدا هم شدی قبول هم داری که کار بدی نبوده وفقط یه بد غفلتی شده وتو بازنده بودی حالا هم داری باز روی خودت کار میکنی تا درست شی همون ادم گذشته درسته؟

    نه کار بدی کردم قبول دارم. این تایپیک و واسه اینکه دوستان بهم کمک کنن تو تصیمم مصمم بمونم باز کردم ولی برای اینکه شما و دوستان دیگه کاملا در جریان مشکلم قرار بگیرین و بتونین بهتر راهنمایی کنید شاید خیلی مفصل توضیح دادم و وارد جزئیات شدم.
    الان فکر میکنم کسایی مثل من که شاید تو آغاز یه رابطه ی این شکلی باشن با خوندن ان جزئیاتی که نوشتنش اینجا چندان هم ضروری نبود ، بیشتر مواظب روابطشون باشن.

    عزیزم من از نظرات شما هم خیلی استفاده میکنم و خوشحال میشم برام بنوبسی بازم
    ویرایش توسط maryam240 : سه شنبه 20 مرداد 94 در ساعت 17:21

  16. 3 کاربر از پست مفید maryam240 تشکرکرده اند .

    khaleghezey (چهارشنبه 21 مرداد 94), parvaaz (سه شنبه 20 مرداد 94), نارجیس (سه شنبه 20 مرداد 94)


 
صفحه 3 از 7 نخستنخست 1234567 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 04:29 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.