به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 3 از 7 نخستنخست 1234567 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 , از مجموع 61
  1. #21
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    سه شنبه 10 اردیبهشت 98 [ 12:47]
    تاریخ عضویت
    1392-1-05
    محل سکونت
    خانه سبز
    نوشته ها
    1,631
    امتیاز
    24,877
    سطح
    95
    Points: 24,877, Level: 95
    Level completed: 53%, Points required for next Level: 473
    Overall activity: 30.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveSocial10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    5,037

    تشکرشده 6,499 در 1,515 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    267
    Array
    سلام آقای فدایی یار. بسیار محبت داشتید نسبت به بنده.
    متوجه شدم که خیلی از پستها را می خواندین اتفاقا بعضا هم سر زدم ببینم قبلا چه نوشته ام که واقعا دیدم خیلی از دوستان بودند که بهتر از من راهنمایی کرده بودند و حتی بعضا اشکالات من را نیز گرفته بودند. شاید فقط همین قابل لمس بودن تجربیات من بوده و گرنه هیچ دخلی به خود من نداشته و خوشحالم که تجربیاتم توانسته به شما کمک کند.خیلی خوشحال...

    راستش آقای فدایی یار خیلی پستهای من را به عنوان کارشناس تام نگاه نکنید! من فقط یه سری دیدگاه و نظرم را گفتم و ممکنه خیلی هم اشتباه کرده باشم. به خصوص تو تجربیات اولم چون تازه وارد هم بودم خیلی توجهی به برخی از پستهایم هم نمی کردم و همین جوری می نوشتم و فکرش هم نمی کردم مثلا بعد دو سال یکی بخوندش. من جمله تو همون تاپیک آقای غلامزادگان که عرض کردم سایر پستها را بخوانید چون برخی دوستان نظرات متفاوتی داشتند.

    راستش الان یه حس سنگینی برای نوشتن دارم.نمی دونم چرا...
    هم شما و هم آقای سرشار بی نهایت به من لطف داشتید و واقعا لایق این همه لطف نبودم و نیستم و صرفا تجربیات من در این زمینه در این سایت خوانده شده و صدالبته هیچ کدام باطن واقعی من را توصیف نمی کنند و الحمدالله که خداوند ستار العیوب است.

    اما جسارتا روایت داریم که از تعریف کردن زیاد پرهیز شود.و واقعا در مورد شخص من که این مضمون از روایت درسته چون من نفس اماره ام همچین هم بدش نمیاد دچار عجب و غرور بشم و شاید بشم واقعا(شاید که نه احتمالا)... و این از من اصلا و اصلا دور نیست. راستش کمی بی جنبه هستم.

    صد البته منتظر تاپیک شما در رابطه با قسمت و تقدیر هستم و استفاده خواهم کرد و واقعا من خودم خیلی در این زمینه سوال دارم.
    توی تاپیک قبلیم که ناقص موند حقیقتش من می خواستم کامل کنم ولی طی اتفاقاتی مدتی از همدردی دور شدم و بعدش هم خیلی از نظر روحی مایل نبودم بحثی از گذشته و چرایی ماجرا پیش بکشم. الان هم اون تاپیکم را از نظر حسی دوست ندارم ولی واقعا هم شما و هم دوستان دیگر خیلی اون موقع پستهایتان به من کمک کرد.و حالا ان شاالله اگر عمری بود تاپیک مجزایی باز خواهم کرد در زمینه چگونگی ارتباط با پدر و مادر و حد و مرز احترام و دخالت در انتخاب همسر و راهنمایی های مدیر همدردی و جمع بندی خودم... ان شاالله که فرصتی برایم پیش بیاید.

    آقای فدایی یار اگر اشکال نداشته باشه (چون من پایان این هفته آزمونی دارم نمی توانم خیلی تمرکز خوبی روی سوالاتتان داشته باشم. هرچند خب نکته زیاد دارم.) من این هفته نظری نمی دم.و الحمدالله دوستان دیگر از جمله بابای علم خواستگاری ایران:) و سایر عزیزان هستند و حتما بهره مند خواهیم شد.

    فقط در مورد آخر و سوالات اختصاصی ترتان، بگویم. که بله حق با شماست و این انتظار بلند شدن خیلی اغراق شده هست. توی اون تاپیک من اون موقع خواستگاری در ذهنم بود و رفتار او را نوشته بودم و البته پدر من حضور نداشتند و وقتی آمدم بلند شدند. ولی درسته،این انتظار همه جا صحیح نیست. و اصلا نفس انتظار از پیش تعیین شده غلط است و این از همون اشتباهات اون موقع منه که رفتار یه فرد را به عنوان یه ویژگی آوردم .

    بیشتر همان طور که دختر بی خیال عزیز گفتند از همان فرهنگ خودتان استفاده کنید. اتفاقا پرسیدم که خواهر برادرتون ازدواج کردند به همین دلیل بود.چون از آنها بپرسید راهنمایی های بهتری در زمینه قرابت فرهنگی خودتان در خواستگاری می گیرید.

    در مورد پا روی پا انداختن راستش پدر من روحیات خاصی دارند(علی رغم عواطف بسیارشون و صمیمیت).ما جلوی پدرمون پامون را دراز نمی کنیم و کلا یه سری مسائل از این تیپ برامون اینجوری شده متاسفانه یا خوشبختانه.حالا مثلا تازه ما تعدیل شدیم و گرنه پدرم جلوی پدرشون دوزانو می نشستند کلا!
    خب راستش من خودم اگر فردا روزی ازدواج بکنم همچین قواعدی را برای فرزندم نخواهم داشت و با پدرم هم مذاکراتی داشتم راجع به این دست اختلافات در خواستگاری و از من کاملا قبول کردند.

    اما خب واقعا من تو خواستگارام ندیدم کسی اون جوری که در مورد اون آقای مغرور حرف زدم بنشینه. ببینید شاید یکی پاش را بندازه رو پاش ولی شما حس غرور بهتون دست نده چون هارمونی بقیه بدنش هم اتوماتیک در جهت رفتار خودش شکل می گیره و یه چیزایی جبران میشه انگار .ولی اون خواستگارم واقعا (که احتمالا تو تاپیک آقای غلامزادگان هم همین خواستگارم مد نظرم بود که این نکته را ذکر کردم) حالت نشستنش کاملا همین حس بی اعتنایی و تکبر را به ما القاء می کرد. یعنی خیلی بی اعتنا و مغرور... کلا زبان بدن هم خودش یه مبحثی توی روانشناسی داره.البته اصلا لازم نیست آدم بخونه و بخواد دونه دونه عمل کنه ولی مجموع (و نه تک تک) رفتار اون حس زبان بدن را حتما منتقل می کنه.

    در مورداینکه گفتین چه جوری خودتون را جلوی دختر لو ندین که پسندیدین منظورم این بود که خیلی واضح در این زمینه صحبت نکنید و اطمینانی ندهید و همین که اصرار نداشته باشید به طرف نتیجه را بفهمانید کافیست(فقط در همین حد!). یعنی مثلا یکی خیلی دلش می خواد به طرف بگه من به شما علاقه مندم و... نباشه.

    ولی خب یه سری نکات هم هست که خانمها چون جزئی نگرند و دیرتر به نتیجه می رسن یا بهتر بگم دیر تر دلشون راحت میشه یکی را به عنوان همسر قبول کنند این میشه وقتی که تو ذهن خانم هنوز گنگی وجود داره چنین برخوردهای بعضا تابلویی(!) یه جس دافعه در دختر ایجاد می کنه. یه حس ترس... نکنه نکنه... نکنه من نپسندم و او دلش بشکنه ووو

    حالا اینجا من بعدا یه نکاتی می گم. ببینید مثلا من خودم با اینکه خیلی هم آدم خونگرم و صمیمی هستم ولی یه دفعه تو همون جلسات اول پسری(که تا حالا ندیدمش!) بخواد زود با من پسرخاله بشه ناخوداگاه یه گاردی می گیرم.نه عمدی ها!ناخوداگاه! یعنی ممکنه من خودم نباشم و یه حس ناامنی میاد سمتم.خب این گارد ناخوداگاهی تو تجربیات اولم بیشتر هم بود ولی الان زیاد نیست.

    اینجا یه چیزایی باید دقیقتر توضیح بدم وگرنه ممکنه سوء تفاهم بشه. بعدا مفصل تر می گم.
    ولی شما مثلا یه وقت اشتباهی برای اینکه بخواهید مثلا انتظار جواب مثبت را از ذهن دختر خانم حذف کنید یه کار خاصی انجام ندین چون ممکنه توی ذوق اون خانم بخوره یا سوء تفاهمی پیش بیاد. همینکه سعی در شفاف کردن نتیجه و ذهنتون نداشته باشید کافیست(به اصطلاح تابلو نباشید!).

    برای سایر موارد مطمئنا دوستان راهنمایی های بهتری خواهند داشت. اگر هفته دیگر نکات قابل ذکری داشتم که دوستان به آن اشاره نکرده بودند حتما دریغ نمی کنم و تجربیاتم را انتقال می دهم.

    تولد حضرت معصومه و دهه کرامت هم تبریک عرض می کنم. از صمیم دل امیدوارم در این دهه کرامت نتایج خیلی خوبی عاید شما بشه.

    موفق و موید باشید
    اگر روزی ،محبت کردی بی منت، لذت بردی بی گناه ، بخشیدی بی شرط
    بدان آن روز را واقعا زندگی کرده ای


    یا ضامن بی ضامن ها...!!!

    حسرت کرب و بلا در دل من پنهانیست؛
    من ندانم که چه اندازه ز عمرم باقیست؛

    کربلا گر نشدم دعوت، از این بار گناه،
    ضامن من بشود ضامن آهو کافیست؟



    با توکل بر خدای متعال:محکم، با امید و با انگیزه
    ویرایش توسط مصباح الهدی : شنبه 24 مرداد 94 در ساعت 23:45

  2. 6 کاربر از پست مفید مصباح الهدی تشکرکرده اند .

    فدایی یار (یکشنبه 25 مرداد 94), یاس پاییزی (دوشنبه 26 مرداد 94), محمد 93 (جمعه 30 مرداد 94), باغبان (یکشنبه 25 مرداد 94), راه حل (یکشنبه 25 مرداد 94), سرشار (یکشنبه 25 مرداد 94)

  3. #22
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 05 اسفند 94 [ 02:42]
    تاریخ عضویت
    1394-3-18
    نوشته ها
    72
    امتیاز
    1,866
    سطح
    25
    Points: 1,866, Level: 25
    Level completed: 66%, Points required for next Level: 34
    Overall activity: 28.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    48

    تشکرشده 197 در 64 پست

    Rep Power
    0
    Array
    اول بگم من هم یه دختر هستم که نمیدونم بگم بدبختانه یا خوشبختانه با مبحث خواستگار زیاد سر و کار داشته ام...

    2- توی پست قبلی من مثال رو مالی زدم و گفتم به بقیه موارد هم قابل تعمیمه، مثال از خواستگارهای خودم یا اطرافیان زیاد هست، اما اگه بخوام یک به یک بگم طولانی میشه... گفتم با همین لینکی که خانم مصباح دادن پیش بریم که همه الان خوندن و آمادگی دارن...

    اما چون به دلایل مختلف بحث مالی پر رنگ تر جلوه داده شده، الان بازم یه اشاره ای به این بحث دارم (هرچند به موضوع شما آقای فدایی یار مربوط نیست، اما میدونم مسئله خیلی از آقایون هست) :

    به هر حال بحث مادیات در دین و شرع و فرهنگ و قوانین کشور ما روی دوش مرد گذاشته شده، پس خانواده دختر باید به این مسئله توجه کنند، حالا دیدگاه خانواده دختر متفاوته، یه عده ای بی رو در بایستی فقط دنبال داماد پولدار هستند... اما یه عده ای هم هستند که اخلاق براشون مهمتره، یه عده ای هم هستند که میگن مشت نمونه خرواره، به هر حال مادیات هم یه بخشی از زندگیه، حداقل همین که یکی از وظایف مرد هست باعث میشه که خانواده دختر نگاه دقیق تری به این موضوع داشته باشن. منم این موضوعی که شما گفتید رو یه زمانی از یکی از پسرهای آشنا شنیدم که البته داشت میگفت دوستاش اینطوری راهنماییش کرده اند (برو بگو خودمم و لباس تنم...) دقیقا با این توجیه که دخترا فقط دنبال پول هستند... اما نظر من این نیست، نظر من به این صورت هست که پول هم میتونه یه عامل برای بررسی وضعیت طرف باشه، یعنی:

    اگه کسی بیاد بگه پولی ندارم، سرزنشش نمی کنم، اما ازش این سوال رو میپرسم که پس تا حالا چکار می کردی؟
    - کسی رو دیده ام که فقط درس میخونده و بقیه اش وقت تلف کردن: این فرد به نظرم آینده نگر نیست، از اون آدم هاییه که تا کارد به استخون نرسه دست به کار نمیشه! یا حداقل دو تا کار را با هم نمیتونه انجام بده!
    - کسی که علاوه بر درس مسابقات ورزش و فرهنگی و ... هم شرکت میکرده و هزار تا لوح تقدیر داره و ... یعنی وقت رو تلف نکرده، اما فعلا هم به جایی نرسیده! داشتن اون همه لوح تقدیر مایه افتخاره، نشون میده که نسبت به فرد قبلی هدفمندانه تر زندگی کرده، وقت کمتری تلف کرده، اما به هر حال با این لوح ها چرخ زندگی نمیچرخه! یعنی اولویت بندی درستی نداره...
    - کسی رو دیده ام که کار کرده اما چیزی نداره چون برای درمان پدر، برای جهیزیه خواهر، برای قرض دادن به دوست و آشنا هزینه کرده ... : این فرد خیلی قابل احترامه، اما به هر حال زندگی کردن با یه آدم کاملا فداکار که خودش را کاملا نادیده میگیره هم راحت نیست، بخصوص که این فرد اینطوری پاشه بره خواستگاری و از همسر هم بخواد همین رویه رو پیشه کنه که اول بقیه بعد اگه چیزی موند برای تو و بچه ها، یعنی مسئله پدر و خواهر رو من میتونستم درک کنم اما دیگه قرض به دوستان زمانی که خودش نیاز داشت نه...
    - کسی رو دیده ام که کار کرده، اما همه رو خرج تفریح و گردش خودش کرده: این فرد هم آینده نگری نداره و یه جورایی خودخواهه ...
    - ....

    حالا اگه کسی بیاد بگه پول دارم، باز هم من نفس راحتی نمیکشم! اینجا ازش سوال میپرسم که این پول چقدره و چطور اومده؟
    - پول باباست؟
    - پول کاره؟ اگه پول زحمت بوده، این زحمت برای چه کاری کشیده شده؟
    - برای خودش کار می کنه یا برای دیگران؟ (این مورد ممکنه برای بقیه مهم نباشه اما برای من مهمه، یه عده ای اصلا دوست دارن همسرشون یه جایی کار کنه با درآمد ثابت که بتونن روی درآمد حساب کنن، اما من کار مستقل رو با وجود تمام مشکلاتش بیشتر میپسندم...)
    - این پول چه تاثیری روی شخصیت فرد داشته؟ (اعتماد به نفسی که فقط به خاطر پول باشه یه اعتماد به نفس کاذبه که ممکنه به غرور هم ختم بشه و اگه یه روزی به هر دلیلی این پول از دست بره، شخص قراره چطور رفتار کنه؟ عصبی میشه؟ مدیریت امور از دستش خارج میشه؟ به نظرش میشه از اول شروع کرد؟ اگه از کار فعلی بیرونش کنن چه برنامه ای داره ...)
    - مقدار دارایی یا پول فعلی چقدره؟
    - کسی رو دیده ام که سالهاست کار کرده، خرج و هزینه هاش هم معمولی بوده، اما پولی که الان داره خیلییی کمه: این فرد قابلیت تبدیل پول رو نداشته، متوجه نبوده که اگه پولت رو همینطوری بذاری و نگاهش کنی، سالانه به اندازه تورم داره از ارزشش کم میشه، این فرد به نظرم درک کافی از موقعیت ها و نحوه عمل کردن و تصمیم گیری درست نداره...
    - کسی رو دیده ام که مدت کمیه داره کار می کنه و پول زیادی هم داره (یا واقعا هوش اقتصادی داره، یا یه جاهایی داره زیرآبی میره...)
    - ...

    پس بحث مالی خودش یه مسئله مهم برای منه!! یه مبحث خیلی عمیق!! و حداقل برای من اصلا اینطور نیست که پسر را برای پول بخوام، اما با بررسی این مسئله به خیلی از مسائل میرسم... حالا وقتی طرف یه جای کار رو درست توضیح نداده باشه، یه عالمه نتیجه گیری اشتباه پیش میاد... (که البته در صورتی که فرد از صحبت ها سربلند بیرون بیاد، باز هم من فقط به گفته های فرد اکتفا نمی کنم و تحقیقات میدانی هم دارم...)

    3- یه نکته ای که بارها توسط سایر دوستان هم مورد اشاره قرار گرفت، اینه که شما طبق فرهنگ و رسم و رسوم خودتون پیش برید... مگه اینکه تصمیم داشته باشید کاملا و برای قدم به قدم کارها مشاوره بگیرید... و البته باز هم امور سلیقه ایه! یعنی الان شما میبینید که من و خانم مصباح روی گل جلسه اول خیلی اصرار داریم، اما مثلا دختر بیخیال یا فرشته اردیبهشت نه...

    اما بعضی از افراد میگن این گل نشونه محبته، در صورتی که من نگاهم به این گل فقط قدردان بودن خانواده پسر هست... یعنی گل توی همه ملت ها مثل هر چیز دیگه ای فقط یه کاربرد نداره! برای عیادت بیمار گل میبرن، به ورزشکاری که قهرمان میشه تو کشور میزبان گل میدن، وقتی برمیگرده کشور خودش باز هم با گل به استقبالش میرن، یکی که از سفر برمیگرده رو هم همینطور، شاگرد به معلم گل هدیه میده، فرزند به پدر یا مادر گل هدیه میده، زن و شوهر به هم گل هدیه میدن، وقتی کسی می میره هم گل میبرن برای مراسم، بعدها برای سالگرد هم گل میبرن، برای تزئین از گل استفاده میشه، هر کدوم از این گل ها یه فلسفه ای پشتش هست، مطمئنا نمیشه گفت همه اش از سر عشق و محبته... مثلا همه ساله برای قربانیان حادثه پرواز 655 مردم زیادی توی دریا گل میریزن، کسی اونا رو نمیشناسه که عاشقشون باشه، اما این کار یه نماده برای احترام، برای نشون دادن اینکه مردم میدونن اونا مظلوم بودن، برای اینکه دنیا راحت ظلم رو فراموش نکنه... یا اینکه مثلا خواستگاری که دفعه اوله داره میره تو یک خونه و اصلا فرد مورد نظر رو ندیده که نمیتونه عشقی داشته باشه!

    حالا اگه این وسط یکی بی دلیل به یکی گل داد، خب اونجا این سوال پیش میاد که این گل برای چیه؟!! یا اگه یه دختر پسری بیرون از خونه فراتر از مسئله خواستگاری، برای تشکر از هم بابت یه موضوع دیگه مثلا یه مسئله کاری، درسی ... بخوان کاری کنن، اینجا نباید گل بدن! چون ممکنه سوء برداشت به دنبال داشته باشه... اما مثلا توی کار شرکتی، بارها شده برای تشکر یا تبریک برای شرکت دیگه سبد گل بفرستیم، یا اینکه مثلا تولد یکی از همکارهاست، همه با هم یه پولی میذارن روی هم و یه سبد گل هدیه میدن، اینطوری سوء برداشتی در میون نیست...

    اما در مورد نوع گل، باز این نظر شخصی منه، اما من گل طبیعی رو ترجیح میدم، یعنی کلا به نظرم گل مصنوعی اصلا چیز جالبی نیست (من هیچوقت گل مصنوعی نمیخرم)، فقط خاک میگیره گوشه خونه و تمیز کردنش هم سخته، با دستمال معمولی که خاک میمونه، با دستمال نم دار ممکنه رنگ و حالت گل به هم بریزه، همینطوری هم که بمونه بعد از یه مدتی رنگش میپره، مدلش از مد میره، اگه قرار به هدیه باشه که ست کردنش با چیدمان منزل هم کار راحتی نیست، در صورتی که رنگ و عطر و بوی یه گل طبیعی اصلا با نوع مصنوعی قابل مقایسه نیست، حس خوبی که منتقل می کنه خیلی متفاوته، حالا برای مسئله خاطره، اولا که خاطره توی ذهن می مونه، حافظه بویایی حتما باید بدونید که معمولا از تمام انواع حافظه قوی تره، دوما اگه کسی خواست نمونه عینی ازش داشته باشه عکس میگیره از گل! سوم اینکه یه تعدادی از دخترها این گل رو خشک می کنن نگه میدارن، چهارم اگه قراره کار درست بشه که باز هم از این گل ها آورده میشه، اگه هم به هر دلیلی به هم بخوره، که اصلا نگه داشتن گل و حفظ خاطره و یادآوری دائمی خاطره به صلاح نیست!

    4- در مورد ادکلن، من هم به بوی تند حساسیت دارم و عطسه و سردرد!! اما همیشه انواعی هستن که بوی ملایم داشته باشن... بخصوص برای مرد توصیه شده استفاده از عطر و فکر می کنم استفاده کردن یه نوع مناسب بهتر از استفاده نکردن باشه.

    5- مسئله اشتغال هم که خودش یه کتابه! اما در کل اولا خانم ها خودشون این مسئله رو حتما مطرح می کنن! حتی اونایی که هیچ قصد کار هم ندارن (یه جورایی مد شده!) دوم اینکه من فکر نمیکنم زیاد جالب باشه شما از همون اول پیشنهاد بدید بیان پیش شما کار کنن، البته این خیلی به شخصیت افراد بستگی داره، و اینکه اصلا سر کار رفته یا نرفته، دنبال کار گشته یا نه، واقعا قصد کار داره یا نه، اما به نظرم این قضیه رو به تدریج و به گونه ای مطرح کنید که شک و بدبینی و تحت کنترل بودن به طرف القا نشه ...

  4. 4 کاربر از پست مفید راه حل تشکرکرده اند .

    فدایی یار (یکشنبه 25 مرداد 94), یاس پاییزی (دوشنبه 26 مرداد 94), محمد 93 (جمعه 30 مرداد 94), باغبان (سه شنبه 27 مرداد 94)

  5. #23
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 24 آذر 98 [ 23:02]
    تاریخ عضویت
    1394-1-24
    نوشته ها
    762
    امتیاز
    26,356
    سطح
    97
    Points: 26,356, Level: 97
    Level completed: 1%, Points required for next Level: 994
    Overall activity: 57.0%
    دستاوردها:
    OverdriveRecommendation Second ClassTagger First ClassVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    2,761

    تشکرشده 2,595 در 691 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    215
    Array
    با سلام خدمت همه دوستان خوب همدري

    در ابتدا از از آقاي فدايي تشكر ويژه كنم كه اين تاپيك رو راه انداختن. چون روشني بخش مسير ما هم قرار گرفت. از خداوند منان براي شما دوست خوب طلب خير دارم.

    از آقاي خاله قزي و خانم ها راه حل و مصباالهدي كه مثل يك برادر و خواهر تجربياتشون رو در اختيار گذاشتند صميمانه تشكر ميكنم. فقط يه عذر خواهي كوچك بكنم كه شما اين مطالب رو براي دوست خوبمون آقاي قدايي نوشته بودين و من كنجكاوي كردم و مطالعه اشون كردم.

    قبل از خوندن اين تاپيك فكر مي كردم يه جلسه خواستگاري چقدر ميتونه آسون باشه ولي الان استرس گرفتم و ياد جلسه كنكور افتادم. هميشه نگران بودم پدر دختري كه ميرم خواستگاريش از سطح منطق و سعور كافي برخوردار نباشه، چقدر كار مشكل خواهد شد. ولي از اينكه چنين خانواده هايي هستند و براي آينده فرزنداشون ارزش بالايي قائل هستند، بسيار مسرورم. چون آدم تكليف اش روشن است كه با يك ساختار طرفه تا يك آشفته گي.

    از همتون ممنون

  6. 3 کاربر از پست مفید mohamad.reza164 تشکرکرده اند .

    فدایی یار (سه شنبه 27 مرداد 94), محمد 93 (جمعه 30 مرداد 94), باغبان (سه شنبه 27 مرداد 94)

  7. #24
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 30 مرداد 94 [ 21:50]
    تاریخ عضویت
    1393-1-05
    نوشته ها
    278
    امتیاز
    5,866
    سطح
    49
    Points: 5,866, Level: 49
    Level completed: 58%, Points required for next Level: 84
    Overall activity: 21.0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1 year registered5000 Experience Points
    تشکرها
    317

    تشکرشده 1,458 در 274 پست

    حالت من
    Shad
    Rep Power
    69
    Array
    سلام فدایی جان

    دیگه فکر کنم لازم به توضیح و یاداوری مجدد نباشه که چقدر فدایی داری


    خواستم بگم که ان شالله طی امشب و فردا که به جمع بندی رسیدم سوالات نهایی و هدف اصلیم از زدن این تاپیک و همچنین جواب سوالاتی که دوستان ازم پرسیده بودید رو با کمال دقت خواهم داد...

    فدایی جان گرفتی ما رو داداش؟ شما تاپیک زدی بعد یک هفته تازه نوشتی که میخوای بیای هدف اصلیت از زدن تاپیک رو بگی؟


    من یک دوستی دارم ، اون روزی که شما تاپیک زدی ، اومد دم در خونمون ، دفترچه سوالات خواستگاری من رو گرفت ، اخه من یک دفترچه کوچیک دارم که توش حدود 150 سوال منتخب خواستگاری رو نوشتم و هر جا میرم از روی اون سوالاتم رو میپرسم بعد هر کدوم از بچه محلهامون هم که میخوان برن خواستگاری ، میان از من دفترچه رو میگیرن آخه مسئول امور فرهنگی و اموزشی و تربیتی!! محل منم ... خلاصه ده روز پیش یکی از دوستام اومد دفترچه رو گرفت که بره خواستگاری ، بعد دیشب ساعت سه نصف شب اس ام اس داده که :

    سلام حاجی، دمت گرم حاجی، پیوند ما جوش خورد ، الانم کنار زنم هستم دارم ماچش میکنم ، فقط یک سوال داشتم " اگه بخوام بچمون پسر بشه چیکار باید بکنم؟"


    بعد بهش جواب دادم : حالا تا صبح دیرت میشد صبر کنی، بعد بپرسی چیکار کنی که بچه ات پسر بشه؟.... شما صبح ، ظهر ، شب ، بعد هر وعده غذا بمدت یک ماه، یک مشت مغز گردو بخور ، بعد از یک ماه ، هر چند تا خواستی بچه بیار ، همشون از یک کنار پسر میشن .... فقط یادت باشه ، بیشتر از یک مشت گردو نخوری که ممکنه ضریب قدرت پسر بودن بچه هات از اختیار خارج بشه و مثلا بچه هات با سیبیل به دنیا بیان و موارد دیگه....


    خلاصه منظورم اینه که مردم فاصله خواستگاری رفتنشون تا تعیین جنسیت بچشون ، فقط یک هفته هست ، بعد شما فقط فاصله تاپیک زدنت تا طرح سوال اصلیت یک هفته هست ... اینقدر لفتش میدی ، یکدفعه دیدی این عروس خانم خوشبخت از قفس پرید ها! حالا ببین کی گفتم....


    به هر حال محمد اقا من ادم ایده ال گرایی هستم...دوست دارم حتی مدل خواستگاری کردنم هم عالی باشه نه این که لزوما هر جا میرم خواستگاری به فرد مورد علاقم برسم

    فدایی جان ایده آل گرایی فقط اسمش قشنگه وگرنه واقعا چیز خوبی نیست.... مثلا تا حالا به این فکر کردی که اگر این مورد خواستگاری شما به نتیجه نرسید و مثلا تا سه سال قرار بود بری خواستگاری ، تا به همسرت برسی ، میدونی اگر بخوای همیشه برای همه جلسات عالی و بی نقص باشی ، اینقدر ازت انرژی میگیره ، که یا وسط کار کم میاری و بیخیال ازدواج میشی یا اینکه اون موارد اخر رو خیلی سرسری بررسی میکنی .... به نظر من ایده ال گرایی باعث میشه آدم از زندگی کمتر لذت ببره و واقعا اخرش هم هیچ گارانتی نیست که باعث افزایش کیفیت زندگی بشه... مثلا همین بحث ازدواج ... ایده ال گرایی در ازدواج برای یک نفر ، میتونه باعث این بشه که طرف به جای اینکه در 25 سالگی ازدواج کنه ، در سی سالگی مثلا ازدواج کنه و اونوقت هیچ گارانتی هم نیست که حالا این ازدواجش از اون ازدواج 5 سال پیشتر ، کیفیتش بهتر و بالاتر باشه...


    فدایی عزیز ، من توی پست قبل اصلا منظورم این نبود که شما تمام هدفت اینه که به این دختر مورد نظرت برسی... من اون روایتی که اوردم ، به این خاطر بود که اینقدر پروسه خواستگاری رو پیچیده نکنیم و بهش سخت نگاه نکنیم....


    حتی اگر ما تلاش خودمون رو در حد معقول و معمول کردیم و نشد ، واقعا دیگه لازم نیست خودمون رو اذیت کنیم که چرا نشده؟ بعضی کیسها بخاطر بعضی مسائل با گذشت زمان قابل پیگیری هست مثل همین مورد شما که بعد دو سال میخوای دوباره رجوع کنی اما اونهایی که کلا منتفی میشه ، باور کن اگر اون اشتباهاتی که ما فکر میکنیم بخاطر اونها نشده ، اگر اون اشتباهات رو هم نمیداشتیم ، بعد میدیدی دقیقا لحظه ای که قرار بوده خطبه عقد خونده بشه ، بابابزرگ دختر خانم یک استخاره پیش از خود میگیره و کلا همه چیز بهم میخوره و وصلت شکل نمیگیره ... چون قرار بوده نشه....

    یا مثلا من دیدم خانم مصباح الهدی که البته خودشون استاد هستند (آخ! یادم نبود نباید از ایشون تعریف کرد ، حالا ایشالا که دچار عجب و غرور نمیشن ) توی یک پست مباحث روانشناسی تحلیل رفتار متقابل والد و کودک رو اوردن.... باور کنید اگر بخواید وارد این حوزه ها بشید هیچ انتهایی نداره ، خوبه یادگیری اینها ولی به نظر من اینها عامل سرگرفتن یا نگرفتن وصلت نیست... اصلا والد و کودک چیه؟ من یک لیست بلند و بالا از مباحثی دارم که اگر برید کتابهای مربوطه به اینها رو مطالعه کنید میبینید صد برابر بیشتر از والد و کودک در جلسات خواستگاری کارایی داره...


    • بحث علوم ارتباطات
    • بحث زبان بدن
    • بحث مذاکره و قراردادنویسی
    • بحث فروش و بازاریابی
    • و....


    مثلا توی بحث ارتباطات ، با یک تکنیک های ساده میشه کل روند جلسه خواستگاری رو تغییر داد یا با استفاده از زبان بدن ، طوری رفتار کرد که ناخوداگاه نظر دختر خانم نسبت به طرف مثبت و خوب بشه و بهش حس خوب القا بشه و....

    حالا اینها هیچی... مثلا بعضی خونه ها که میری خواستگاری ، اینقدر چیدمان لوازم منزلشون بد هست که یک انرژی منفی زیادی بهت دست میده و زودتر میخوای از خونشون بزنی بیرون.... خوب این چیدمان منزل هم یک علم هست ...

    ولی ایا واقعا این علوم که هیچ انتهایی هم ندارن ، لازمه بدونی ؟ ایا اینهمه ادم که داره وصلتشون شکل میگیره ذره ای از این مسائل اگاه هستن؟من که بعید میدونم ... و هر چقدر سخت تر بگیری ،به نظر من برات سخت تر میشه.... چون اصل ماجرا چیز دیگه ای هست...

    بهر حال....


    *این که میگن توی جلسه ی خواستگاری همه ی ان چه که هستی رو رو نکن چقدر درسته؟یعنی اگه پسری بخواد راجب اهداف زندگیش وبرنامه ی کاریش و... اینا توضیح بده که با این حرف منافات داره نداره به نظر شما؟


    فدایی جان

    اینکه میگن همه چیزت رو رو نکن ،در مورد مسائل مالی همه چیزت رو رو نکن و فقط در حدی رو کن که دختر خانم بدونه توان حداقلهای مسائل مالی رو برای شروع زندگی داری ....
    مثلا فرض کن الان داری توی یک شرکت کار میکنی که ماهی 1.5 میلیون حقوقت هست .. غیر از این مثلا سهام بورس داری یا سرمایه گذاری های دیگه ای داری که ماهی 1.5 هم از اونجا بهت میرسه ... اصلا لازم نیست به دختر خانم بگی ماهی 3 میلیون درامد داری ... بگو فلان جا کار میکنم و ماهی 1.5 حقوقم هست.. یا مثلا اگر یک زمین هزار متری داری ، اصلا لازم نیست به دختر خانم بگی ... یا حتی اگه خونه شخصی داری ، اصلا لازم نیست بگی خونه شخصی داری ... اگر بحث خونه شد ، خیلی سربسته جوابش رو بده .. مثلا بگو خدا کریمه ، توان مالیم در اون حدی هست که بتونم یک خونه رهن کنم و... نهایت توان مالیت رو همون ابتدا رو نکن ... بعد از چند جلسه که گذشت و فهمیدی ، کم و زیاد بضاعت مالیت ، در نگاه خانواده دختر خانم به شما تاثیری نداره ، کم کم داراییهات رو رو کن... حتی اگر برای کیسهای دیگه ، مادر شما خواستن بصورت سنتی اقدام کنن ، و زنگ زدن جایی ، اگر پشت تلفن ، ندیده ، از وضع مالی و خونه و ماشین شما پرسیدن ، همون اول کار شما بدون هیچ اقدامی جواب رد بدید .... اینکه پشت تلفن ، از وضع مالی پسر بپرسن ، به نظر من همونقدر توهین امیز هست که از پشت تلفن مثلا مادر پسر بپرسه ، رنگ پوست دختر شما روشنه یا سبزه هست؟


    یک تجربه :
    دوستی دارم که 5 سال پیش زمانی که 25 ساله بود ازدواج کرد ، یک تاجر موفق بود که اون زمان داراییهاش حدود 150-200 هزار دلار (حدود 200 میلیون تومن) بود ... که از صفر به این رقم رسیده بود ...و اون زمان این رقم برای یک جوون 25 ساله رقم نسبتا خوبی بود... زمانیکه رفته بود خواستگاری ، اصلا از سرمایه و خونه و .. هیچی بروز نداده بود.. و با سرمایه ایمان و پاکیش رفت جلو ... وقتی ازدواج کرد کم کم از خونه و ثروتش برای همسرش رونمایی کرد و جالب اینکه ، بعد از ازدواج ، همسرش بهش گفت اتفاقا من هم یک واحد اپارتمان شخصی دارم...


    اما در مورد اهداف و برنامه های زندگیت ، حتما جلسه اول در موردشون صحبت کن ... ولی یادت باشه اینقدر در مورد اهدافت چه مادی ها و چه معنوی ها ، رویایی و ارمانی صحبت نکنی که دختر خانم به جای اینکه عاشق و شیفته فدایی فعلی بشه ، شیفته فدایی بشه که در اینده خواهی به اون رسید... یادت باشه ممکنه که به همه اهداف و برنامه هات توی زندگی نرسی ، پس یا اون اهدافی رو بگو که در دسترس تر هستند برات و یا اینکه قبل هر هدفی طوری بگی که برای دختر خانم جا بیفته که رسیدن به اون خواسته ها همش در اختیار شما نیست...


    یک خاطره:
    یادم میاد اولین سالی که خواستگاری میرفتم 23 سالم بود ، اون زمان خواستگاری دختر خانمی رفتم که 17 سالش بود... خوب اون زمان ، واقعا بچه تر و خام تر از الان بودم ، یادم میاد توی اولین جلسه خواستگاری، بقدری برای دختر خانم قشنگ و ارمانی و پرحرارت حرف زدم که وقتی میخواستم باهشون خداحافظی کنم ، اشک توی چشمای دختر خانم جمع شده بود... و بعد هم وصلت شکل نگرفت بنا به دلایلی.... هر وقت یاد اون صحنه و اون رفتار اشتباهم میفتم ، بعد این همه سال هنوزم عذاب وجدان میگیرم ... برای همین میگم مراقب این موضوع باش که شما اشتباه من رو تکرار نکنی....


    *راستی واسه جلسه ی اول شما چقدر زمان رو مناسب می دونید؟از کجا متوجه شم دختری که میرم خواستگاریش متعارف زمان مد نظرشون چقدر هست که جلسه ی اول با هم صحبت کنیم؟
    خیلی راحته جواب سوالت... قبل از اینکه جلسه رو شروع کنی ، از دختر خانم بپرس چقدر وقت دارید برای صحبت و گفتگو.... معمولا حدود 1 تا 1.5 ساعت کافیه...

    یک خاطره :
    اینکه میگم از دختر خانم زمان رو سوال کن چون مهمه، شما مهمان اونها هستی...
    یادمه یک جایی رفته بودم خواستگاری ، بعد موقع ورود دیدم توی خونشون خیلی بوی غذاهای مجلسی میاد.... اینقدر ذوق کردم که حد نداشت ، اصلا بد جور مهر این خانواده از همون اول به دلم افتاد ، چون فکر میکردم قراره شام ما رو نگه دارن.... خلاصه موقع صحبت با دختر خانم ، همش داشتم به این فکر میکردم که موقع شام ، زمانی که سرسفره نشستیم ،برای اینکه راحت باشم چطوری بهشون بگم که به من یک پیژامه بدن طوریکه یک وقت با خودشون فکر نکنن من چقدر پسر پررو و بی ادبی هستم ... خلاصه توی این فکرها بودم که یکدفعه دیدم دختر خانم بهم میگه ، دوست عزیز ،وقت جلسه تموم شد ، جور و پلاستون رو جمع کنید و برید جای دیگه پهن کنید ، اخه قراره برای ما شب مهمون از شهرستان بیاد ، ابرومون میره اگه بیان ببینن شما اومدید خواستگاری من ...

    برای همین میگم اول جلسه تایم رو سوال کن که بتونی مدیریت کنی....


    یک نکته کنکوری هم بهت بگم اینکه ... مثلا حدود نیم ساعت که از وقت جلسه گذشت، از دختر خانم سوال کن ، ببخشید عزیزم! چقدر دیگه فرصت داریم؟ بعد دو حالت داره ، دختر خانمی که از شما خوشش اومده باشه و تونسته باشی دلش رو تا حدودی به دست اورده باشی ، بهت میگه ، وقت زیاده ، عجله ای نیست ، هنوز فرصت داریم و... اما اگر دختری از پسری خوشش نیاد ، دوست داره از جلسه فرار کنه ، معمولا بی تاب و بی قرار هست و دوست داره زودتر تموم بشه برای همین بهت میگه ، مثلا بسه یا بقیش باشه برای جلسه بعد (البته قانون صد در صد نیست این موضوع).....

    مثلا من خودم هر جایی میرم ، از دختر خانم که میپرسم چقدر دیگه وقت داریم ، بهم جواب میدن ، وقت شما خیلی وقته تموم شده ، همین الانشم که اینجا اجازه دادیم بشینید ، به احترام معرف هست...


    به نظر من اینکه میگن شوهر کمه ، شوهر کمه ، همش دروغه .... وگرنه توی کشور ما این همه دختر دم بخت هست ، یعنی واقعا یکی پیدا نمیشه منو به غلامی قبول کنه؟ برای همین من که میگم شوهر واقعا زیاده ، اگر واقعا کم بود که الان من روی دست خانوادم باد نکرده بودم که...


    *سوال مهم من راجب اشتغال هستش...ببنید این خانم از اون تیپ خانم هایی هستش که می دونم دوست دارند شاغل باشند البته نه هر شغلی از طرفی کار من طوری هستش که در اینده بتونم با خانمم کنار هم کار کنیم در محیطی سالم و با کلاس خوب و ... به نظرتون این موضوع اشتغال رو چطوری مطرح کنم بهتره...من واسه اشتغال همسرم چیزی که بیش تر نگرانم می کنه این هست نکنه دغدغه های کاری سبب این باشه که تربیت فرزند یا فرزند هام یا همسر داری در اولویت های بعدی همسرم قرار بگیره و قدرت مدیریتش پایین باشه؟

    اول یک چیزی بگم ، معمولا ادمها در برابر حرفهای منطقی همیشه تسلیم هستند... مثلا فرض کن میخوای بری نونوایی ، ده نفر توی صف هستند ، اگر جا بزنی و بری اول صف ، مورد اعتراض قرار میگیری ولی اگر مثلا با یک دلیل منطقی بری جلوی صف مورد اعتراض قرار نمیگیری ، مثلا بگی ببخشید من بچه ام مریض احواله ، حالت تهوع داره ، توی ماشین توی افتابه ممکن حالش بد بشه اگه میشه من زودتر بدون نوبت نون بگیرم... و به احتمال زیاد قبول خواهند کرد...


    حالا بحث اشتغال و ادامه تحصیل همسرت هم به همین شکل هست .. اگه به دختر خانمی بی دلیل و از روی قلدری بگی ، اجازه تحصیل و اشتغال نداری ، حتما میره توی لاک دفاعی ... اما اگر دلایل منطقیت رو بگی ، بعد بهت امکان مذاکره و گفتگو توی این موضوع میده... نگرانی هایی که شما در مورد اشتغال همسرت داری به نظر من کاملا منطقی هست ، برای همین توی همون جلسه اول ، خیلی بالغانه و بی رودربایستی ، در موردش با دختر خانم صحبت کن ، و چون این دغدغه هات تا سر خونه زندگیت نری ، رفع نمیشه ، اگر دختر خانم علاقه به اشتغال و تحصیل داشت ، حتما این موضوع رو با دختر خانم بصورت مشروط مذاکره کن و بگو انتظار من از همسر اینده ام ، اینه که همسر و مادر خوبی باشه و بابت ماچ و امور منزل و اینطور چیزها وقت کم نداشته باشه و اگر توان و فرصت اضافی داشتید ، مشکلی برای تحصیل و اشتغال نیست ، و چون موضوع مشروط هست زیر بار هیچ تعهد محضری در این زمینه ها هم نرو.... و اینکه ترجیحا قولی نده مثلا نگو با هم کار میکنیم و.... چون اگر زمینه اش هم فراهم بشه ممکنه اصلا بفهمی که نمیشه با همسرت شراکت کاری داشته باشی....


    *راجب مدیریت جلسه گفت و گو که گفتید با پسر باشه میشه بیش تر توضیح بدید؟
    اینو من نگفتم که مدیریت جلسه با پسر باشه ولی خوب نکته زیاد داره که چون من به شما نگفتم مدیریت جلسه با پسرباشه فقط بعضیهاش رو میگم

    هر جلسه قبلش دقیقا بدون در مورد چه موضوعاتی باید صحبت کنی ، همینطور بی برنامه وارد جلسه نشو و هر جلسه سه چهار موضوع کلی در نظر بگیر که در مورد اونها صحبت کنی و بعد با توجه به تایمی که از دختر خانم میپرسی ، زمانت رو تقسیم بندی کن


    دختر ها چون حجب و حیای بیشتر نسبت به پسرها دارن ، این وظیفه شماست که یخ جلسه رو در گفتگو بشکنی و فضایی صمیمی و امن رو در گفتگو ایجاد کنی تا دختر بتونه راحت باهت صحبت کنه... خیلی تکنیک های زیادی داره این موضوع... مثلا ادمها از ادمهای شبیه خودشون خوششون میاد ... برای همین مثلا وقتی همون اول جلسه دختر خانم داره خودش رو معرفی میکنه دنبال شباهت ها بگرد... مثلا میگه ما سه تا بچه هستیم .. بگو عه ! چه جالب ما هم سه تا هستیم یا مثلا میگه پدرم بازنشسته شده .. بگو عه ! اتفاقا پدر من هم سال دیگه بازنشسته میشن و... یا مثلا اول گفتگو در مورد علائق دختر خانم صحبت کن .. مثلا میگه رشته تحصیلیش زبان بوده ، بعد کمی در مورد خوبی های رشته زبان صحبت کن ...


    فضایی که توی اتاق قراره بشینی ، یک جایی باشه که احساس راحتی بهت دست بده ، مثلا اگر در باز هست و راحت نیستی از دختر خانم خواهش کن در رو ببندن و....


    سوالات رو پینگ پنگی بپرس ، سعی کن تا میتونی از دخترخانم حرف بکشی ، هر چقدر طرفت بیشتر صحبت کنه ، بیشتر میتونی پی به شخصیت و گاها تضادهای شخصیتی و گفتاریش پی ببری...


    یادت باشه که تمام حرفهایی که در جلسه میزنی ، با یک قلم نامرئی در ذهن طرفت حک میشه ، پس اصلا هیچ قول و وعده وعیدی ندی که معلوم نیست بتونی اجرا کنی یا نه... چون بعد ازدواج تمام حرفها و قولهایی که دادی و عملی نکردی رو همسرت ازت بازخواست خواهد کرد...

    و موارد دیگه...


    *یک چیزی که خیلی مهمه برام موقع گفت و گو دو نفره بهتره پسر چقدر به دختر خانم نگاه کنه...یا اصلا نگاه نکنه..مثلا سر همش پایین باشه...یا نه زل بزنه!!! توی چشای طرف ...واقعا چه رفتاری شایسته تر هستش ؟
    حدیثی داریم که میفرماید دو نوع حیا داریم ، حیای احمقانه و حیای عاقلانه...
    اگر ظاهر دختر خانم برات مهمه ، حتما حتما قشنگ به دختر خانم نگاه کن ، این نگاه از روی شهوت و هوس نیست که ایراد داشته باشه ... حتی اگر حجابش رو محکم گرفته بود ، ازش خواهش کن حجابش رو شلتر کنه تا بتونی بهتر ببینیش... اگر خوب به دختر نگاه نکنی و بعدا از ظاهرش راضی نباشی ، اول به خودت ظلم کردی و بعد هم به دختر خانم ....

    کلا وقتی داری صحبت میکنی ، چه توی خواستگاری چه با هر کسی .. اصولش اینطور هست که میگن مثلا 15 ثانیه به چشمهای طرف نگاه کن و بعد 5 ثانیه به پشت سرش نگاه کن یا به زمین ... ارتباط چشمی در گفتگوها خیلی مهمه ... این قاعده رو توی خواستگاری هم عایت کن.. بعضی اوقات دختر خانم از نگاهش مشخص هست که معذب هست ، کمتر بهش نگاه کن... و اینکه کلا از چشمهای طرف میشه مسائل زیادی رو پی برد... میشه بعضی دروغها رو از چشم فهمید و....


    یک تجربه:
    یک دوستی داشتم ، چند جلسه با یک دختر خانم رفته بودن صحبت کنن که بخاطر همین حیا ، دختر رو خوب ندیده بود.. روزی که رفته بودن ازمایش ، بعدش اومد پیش من و خیلی مضطرب بود و میگفت این دختری که امروز من دیدم اصلا اونی نیست که فکر میکردم ، اصلا من ظاهر این رو دوست ندارم و... میگفت فردا عقد هست ، نمیدونم چیکار کنم و فرداش هم عقد کردند.... که البته بعدها دیدمش و میگفت از زندگیش راضی هست ...


    *شاید این سوالم جالب نباشه ولی کلا مهمه گلی که خواستگاری می بریم طبیعی باشه یا مصنوعی؟ مثلا خودم فکر می کنم مصنوعی خوبیش این هستش که وقتی وصلت انجام بشه کلا با هر دختری اون گل یادگاری می مونه و می تونند عروس و داماد اونو یادگاری ببرند خونه ی خودشون و... ولی طبیعی خب خراب میشه طبیعتا؟

    فدایی جان چون دیگه این سوالت خیلی تخصصی هست سوالت رو به همکارانم در بخش ، گل ارایی و سفره ارایی و اپیلاسیون و میزامپلی ارجاع میدم


    فدایی عزیز ، حرف زیاده و اینها قسمتیش هست که شاید همش هم به درد شما نخوره و چون دیدم دوستان دیگه هم این مطالب رو میخونن کمی طولانی تر نوشتم ... بقیه دوستان حتما موضوعات جالبتر و جوابهای بهتری خواهند داد. و در ادامه فقط خواننده تاپیکت خواهم بود.



    خانم راه حل، البته شما که استاد و رییس همه ما هستید (البته اگر دچار عجب و غرور نمیشید ) همینطور حالا که دور هم هستیم خواستم در مورد پست آخر شما یک نکته ای بگم... گاهی ما چون خودمون توی قضیه ای هستیم خیلی ممکنه دچار اشکالات کارمون نشیم و نیاز باشه یکی از بیرون به مسله نگاه کنه.. به نظر من بحث اقتصادی که فقط یکی از معیارهای انتخاب همسر شما هست ... به نظر من شما خیلی خیلی دارید بهش سخت گیرانه نگاه میکنید.... مثلا در مورد همون ایتمی که نوشتید که همسرتون خویش فرما یا کارفرما باشه، اینطوری فقط دایره انتخاب خودتون رو دارید الکی تنگ میکنید... خودتون میدونید که الان چقدر شرایط اقتصادی برای ایجاد کسب وکار سخت هست و بیشتر افراد دنبال حاشیه امنیت و یک شغل حقوق بگیری هستند و فعلا دانشگاه ها هم پناهگاهی شده برای فرار یک جوان از ورود به بازار کار... من خودم کسب و کار خودم رو بصورت مستقل دارم ولی الان دوستانی دارم که داشتن بصورت مستقل فعالیت اقتصادی در حوزه های مختلف تولیدی و... میکردن ،اما بخاطر سختی شرایط اقتصادی ،خیلی راغب هستند که برن زیر مجموعه یک شرکت بزرگتر واستقلال خودشون رو از دست بدن ...
    بهر حال به نظر من ، این ایتم شما خیلی جای تعدیل داره ، مثلا ببینید از اینکه دنبال فردی با این مشخصات اقتصادی هستید چه چیزهایی رو دنبال میکنید؟ مثلا داشتن درامد حلال ، داشتن اعتماد به نفس ، شم اقتصادی و.... که شاید این ویژگیها هم در یک فرد کارمند قابل پیدا شدن باشه ولی مثلا چون ریسک پذیر نیست کار کارمندی رو قبول کرده... حالا واقعا باید دید ریسک پذیر بودن چقدر نقش در انتخاب شریک اینده داره ...خودتون هم در حوزه های اقتصادی توانمند هستید و بعدا میتونید کارهای بزرگتر با هم بکنید ... کلا به نظر من قبل از اینکه دیر بشه همه ما هر چند وقت یکبار باید معیارهامون رو بازنگری کنیم....


    اقا دقت کردید از وقتی این اقای باغبان عضو همدردی شده ، مد شده همه اخر پستهاشون یک بیت شعر میگن.. به همین خاطر منم این پست خودم رو با یک بیت شعر تموم کنم...


    دست دست دس...
    داماد مرخص...


    (نظامی گنجوی – مثنوی لیلی و مجنون – بخش پاتختی)


    أَلَيْسَ اللَّهُ بِكافٍ عَبْدَهُ
    آیا خدا برای بنده اش کافی نیست؟

    ( زمر / 36 )


  8. 7 کاربر از پست مفید محمد 93 تشکرکرده اند .

    Eram (جمعه 30 مرداد 94), mohamad.reza164 (سه شنبه 27 مرداد 94), فدایی یار (سه شنبه 27 مرداد 94), گیسو کمند (سه شنبه 27 مرداد 94), محیا ناز (چهارشنبه 28 مرداد 94), باغبان (سه شنبه 27 مرداد 94), سرشار (دوشنبه 26 مرداد 94)

  9. #25
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 16 فروردین 03 [ 23:50]
    تاریخ عضویت
    1393-12-20
    نوشته ها
    3,163
    امتیاز
    89,976
    سطح
    100
    Points: 89,976, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.3%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    7,784

    تشکرشده 6,821 در 2,406 پست

    Rep Power
    0
    Array



    سلام


    ببخشید ، من تجربه خواستگاری رفتن ندارم

    از اساتید این حوزه معذرت می خوام به خصوص بنیان گذار این علم یعنی ( محمد عزیز )

    از خواهرای گلم : مصباح الهدی - دختر بیخیال - راه حل و ...

    از برادرای عزیزم : خاله قزی - محمد 93 - سرشار - امیر مسعود - محمد رضا و .....

    گل سر سبد تایپیک فدایی یار عزیز


    تشکر می کنم - خیلی استفاده کردم و خواهم کرد .

    اطلاعات زیادی کسب کردم

    از دیگران یاد گرفتن برای من افتخاریست .

    ممنون .


    .....................................


    فدایی یار عزیر به نظرم قبل از اینکه بری خواستگاری

    با ذهنت پرواز کن - برو تو خونه ی کسی که می خوای بری خواستگاری

    یه چیزی در ذهنت شبیه سازی کن : ( یه خونه ی خیالی )

    مثلا در ذهنت شبیه سازی کن با خانواده محترم وارد منزل آنها شدی -دارید حرف می رنید - میوه می خورید

    همون جا بله را بگیر ( در ذهنت )

    یعنی هر جور دوست داری اتفاق بیافته ، در ذهنت بساز

    طی تحقیقاتی که باغبان انجام داده - 92 درصد نتیجه می گیری


    دعا می کنم

    بهترین ها را

    برای همه ی شما



  10. 6 کاربر از پست مفید باغبان تشکرکرده اند .

    Eram (جمعه 30 مرداد 94), mohamad.reza164 (سه شنبه 27 مرداد 94), فدایی یار (سه شنبه 27 مرداد 94), محمد 93 (جمعه 30 مرداد 94), راه حل (شنبه 31 مرداد 94), سرشار (سه شنبه 27 مرداد 94)

  11. #26
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 24 آذر 98 [ 23:02]
    تاریخ عضویت
    1394-1-24
    نوشته ها
    762
    امتیاز
    26,356
    سطح
    97
    Points: 26,356, Level: 97
    Level completed: 1%, Points required for next Level: 994
    Overall activity: 57.0%
    دستاوردها:
    OverdriveRecommendation Second ClassTagger First ClassVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    2,761

    تشکرشده 2,595 در 691 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    215
    Array
    شرمنده من يادم رفته بود از آقاي استاد اعظم علم مبين خواستگاري تشكر كنم.

  12. 3 کاربر از پست مفید mohamad.reza164 تشکرکرده اند .

    فدایی یار (سه شنبه 27 مرداد 94), محمد 93 (جمعه 30 مرداد 94), باغبان (جمعه 30 مرداد 94)

  13. #27
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    دوشنبه 04 مهر 01 [ 02:59]
    تاریخ عضویت
    1393-11-15
    نوشته ها
    823
    امتیاز
    34,196
    سطح
    100
    Points: 34,196, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    3,683

    تشکرشده 2,882 در 761 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    235
    Array
    آقای 93 سلام

    من کل بچه های شرکتو جمع میکنم دسته جمعی پستاتونو میخونیم لذت میبریم
    اخیرا شما که پست میزنید یکی از همکارا به این آبدارچی گرامی میگن بپر سر کوچه یه بسته تخمه بخره بیار 93 پست زده

    خدا از جوونی کمتون نکنه

    آقای فدای یار سلام

    سخت نگیرید ، متواضع باشید ، خودتون باشید همین .

    خواستگاری کلا 2رکن داره یکی دختر و دیگری خانواده ،

    اگه به دل دختر نشستید حتما 50درصد قضیه حله ، میمونه خانواده شون که اونها هم درگیر موقعیت شغلی و خانوادگی و اجتماعی شما هستن که اگه از این لحاظ به نظرشون مناسب باشید تمام است ،

    شما هم که موقعیت خانوادگی و شغلی و اجتماعی تون مشخصه و هم وجنات و سکناتتون .

    چیزی نیست که بخواهید تغییر بدهید فقط مهارتهای ارتباطی است که فکر میکنم در جلسه اول چندان کمکی نمیکنه و انشاءالله در مراحل بعدی اون هم با خوندن یه سری مقالات.

    انشاءالله که هر چی به صلاحتونه همون بشه .یا حق.
    ای خواجه درد نیست... وگرنه طبیب هست

    ای بی خبر.. از خورشیدِ پشتِ ابر !



  14. 5 کاربر از پست مفید گیسو کمند تشکرکرده اند .

    mohamad.reza164 (چهارشنبه 28 مرداد 94), فدایی یار (سه شنبه 27 مرداد 94), محمد 93 (جمعه 30 مرداد 94), باغبان (جمعه 30 مرداد 94), سرشار (چهارشنبه 28 مرداد 94)

  15. #28
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 07 فروردین 97 [ 15:34]
    تاریخ عضویت
    1391-12-17
    نوشته ها
    278
    امتیاز
    8,056
    سطح
    60
    Points: 8,056, Level: 60
    Level completed: 53%, Points required for next Level: 94
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    0

    تشکرشده 832 در 244 پست

    Rep Power
    72
    Array
    سلام اقای فدایی یار..ایشالا که هرچی خیره واستون رقم بخوره خیلی از دیدن تاپیکتون خوشحال شدمو پیشاپیش ارزوی کامیابی می کنم

    ماشالا دوستان تمام نکاتو گفتن حالا چند نکته که نت تو ذهنمه هم می گم:

    1)در مورد گل حتما طبیعی باشه..گل مصنوعی رو معمولا برا مراسم نامزدی می برن..باتوجه به اینکه طرف شناسم هست ترجیحا ابرومندانه باشه..

    2)در مورد صحبت کردن حتما چشم تو چشم بشین..وقتی طرف سرش پایینه ادم نمی تونه ارتباط کلامی خوبی باهاش داشته باشه(البته توی جمع بابت رعایت ادب می تونین هرچند

    ثانیه سرتونو پایین بندازین)

    3)با توجه به اینکه این خانوم می دونن شما بهشون علاقه دارین طوری برخورد نکنین که از بالا بهتون نگاه کنن(خدا منو ببخشه ولی من هر وقت کسی خیلی زیاد خودشو خورد می کرد

    تو خواستگارام احساس دلزدگیم بیشتر می شد..یک جوری سوال بپرسین که اون خانوم مطمئن نباشه از جانب شما..مثلا من وقتی خواستگارام هرچی می گفتم بدون فکر قبول

    می کردن و از کلمه هایی مثل باشه چشم ..مشکلی نیست ..در تمام جواباشون استفاده می کردن خیلی زده می شدم..ولی برعکسش وقتی در یکی دو مورد راحت نظر مخالفشونو

    اعلام می کردنو باهم سر همون موضوع مذاکره می کردم خیلی رضایت بخش تر بود..)

    4)یک مورد خیلی جالب برا من این بود که وقتی یک سوالی رو می پرسیدم و ظرف همونجا امادگی جواب دادنشو نداشت می گفت در مورد این موضوع من تا حالا فکری نکردم و الان

    نظری ندارم بزارین در موردش یک روز فکر کنمو بعد جوابشو می گم..اینقدددددر از این حرف خوشم میومد چون به این نتیجه می رسیدم جوابهایی که داده پس تا الان سطحی نبوده و

    نکته دیگه اینکه همینکه یک روز در مورد سوالم فکر می کرد یعنی چقدر واسش مهمه صادقانه جواب بده..حالا جالبیش اینجاس که یکبار با دوستم صحبت می کردم می گفت موقع

    خواستگاری شوهرش همین طوری بوده و همین باعث شده به صداقتش پی ببره..(تا قبل اون فکر می کردم این رفتار فقط برا من خوشاینده)

    فعلا همین موارد یادم بود حالا اگر بازم چیزی یادم اومد واستون می نویسم

  16. 6 کاربر از پست مفید SOGAND. تشکرکرده اند .

    mohamad.reza164 (چهارشنبه 28 مرداد 94), فدایی یار (سه شنبه 27 مرداد 94), محمد 93 (جمعه 30 مرداد 94), باغبان (جمعه 30 مرداد 94), راه حل (سه شنبه 27 مرداد 94), سرشار (سه شنبه 27 مرداد 94)

  17. #29
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 05 اسفند 94 [ 02:42]
    تاریخ عضویت
    1394-3-18
    نوشته ها
    72
    امتیاز
    1,866
    سطح
    25
    Points: 1,866, Level: 25
    Level completed: 66%, Points required for next Level: 34
    Overall activity: 28.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    48

    تشکرشده 197 در 64 پست

    Rep Power
    0
    Array
    آقای محمد93، ممنون که نگرانی خودتون رو منطقی ابراز کردید... راستش مادرم هم هر از گاهی همینطوری نگران میشه که نکنه روی دستش بمونم! ولی این نگرانی متاسفانه فقط باعث شده تصمیم های هیجانی بگیره و یه قرارهای خواستگاری جور کنه که دردسر دیدنشون خیلی بیشتر از ندیدنشون هست...

    چون ریسک پذیر نیست کار کارمندی رو قبول کرده... خودتون هم در حوزه های اقتصادی توانمند هستید و بعدا میتونید کارهای بزرگتر با هم بکنید ...
    خودتون میگین ریسک پذیر نیست... به نظرتون با کسی که ترس از ارتفاع داره میشه رفت کوهنوردی؟!

    اما به طور کلی توی پست قبلی توضیح دادم که حتی اگه کسی بیاد بگه خودمم و لباس تنم، باز هم میپذیرمش اما به شرطی که قانعم کنه، حالا اگه بخواد این قانع کردن رو به اوضاع جامعه و پناه بردن به دانشگاه و اینا بگه، رک بگم قانع نمیشم، یا در مورد کار مستقل گفتم بیشتر میپسندم، اما در مورد مسئله اقتصادی بازم نمیدونم بگم خوشبختانه یا بدبختانه یه مقداری شرایطم خاص هست... در این حد بگم که پدر من چندین کارخونه و کارگاه و شرکت داخلی و بین المللی با دفاتری توی چندین کشور دارن، و البته پسری هم ندارن، یعنی این آقای داماد وارث این مجموعه میشه، خب اگه بتونه خودش هم یه قدمی در این زمینه برداره، مسلما خیلی بهتره ... (البته، از بین همه اینا فقط یه خونه و دو تا ماشین مورد استفاده هست، با کمتر از این هم میتونیم زندگی کنیم و مادرم هم همیشه میگه تو به فکر زندگی خودت باش، و البته اعتقاد هم داریم که خدا روزی رسونه و ما فقط وسیله ایم و مسئول زندگی بقیه نیستیم، اما وقتی از بیرون نگاه می کنم، صدها نفر به صورت مستقیم و چندین هزار نفر به صورت غیر مستقیم رو میبینم که به این مجموعه وصل هستند، پس ناخودآگاه خواسته قلبیم به این صورت هست که با کسی همراه بشم که نیازی نیست کارهای بزرگتر کنیم، اما اگه بشه به خاطر اون افرادی که طبق گفته شما به علت شرایط سخت یا هر علت دیگه ای به ما اعتماد کردن و برنامه زندگیشون رو بر اساس بودن در کنار ما بستن، بتونیم همین حد رو حفظ کنیم...)

    در رابطه با سایر موارد:

    - به هر حال درسته که نباید همون جلسه اول مشتت رو کامل برای طرف رو کنی، من هم با این مساله موافقم، اما اگه نتیجه قرار به پیوند ازدواج باشه، بعد از تمام مسائل اولیه مثل ظاهر و به دل نشستن و ...، برای شروع این پیوند، مهمترین شرط اعتماد هست... اگه من نتونم به طرفم اعتماد کنم که مثلا میزان درآمدم رو بگم، چطور اعتماد دارم که زیر یه سقف باهاش زندگی کنم؟ اگه این اعتماد در طول مدت آشنایی شکل نگرفته، چطور میتونم بله بگم؟ یعنی اون تجربه ی دوست 25 سالتون رو من اصلا نمیتونم تایید کنم... حالا البته تو اون تجربه خدا در و تخته رو خوب با هم جور کرده بود!! زن و شوهر جفت مثل هم!! شاید برای انتهای یه فیلم هندی جالب باشه که پسری که تنها سرمایه اش ایمان و پاکیش بوده یه هو تاجر از آب در بیاد!! اما من اگه با چنین شرایطی رو به رو بشم، اولین تاثیری که میتونه روم داشته باشه، جوونه زدن بذر بد بینی هست: چرا بهم اعتماد نکرده بود؟ دیگه چه مسائلی رو از من پنهان کرده؟ در آینده قراره چه چیزهایی را پنهان کنه؟ ...

    - تا وقتی قبول نداشته باشیم ازدواج یک پیمان دو طرفه است، تا وقتی دیدمون این باشه که تا میتونی از طرف مقابلت حرف بکش، اما خودت مشتت رو کامل رو نکن، نظر من اینه که این زندگی نتیجه خوبی نخواهد داشت، مگه اینکه طرف مقابل واقعا ساده دل و با گذشت باشه...

    - البته همه این موارد نظر شخصیه (اصلا قرار نیست به دانسته های پدر علم خواستگاری ایرادی وارد بشه) اما به نظرم، شما در مورد بحث اشتغال که خواستید صحبت کنید، صد البته تمام دلایلتون رو شرح بدید، اما چون ته دلتون تصمیم این هست که خانمتون کار نکنه، در نهایت این نتیجه گیری نهایی رو حتما بهشون بگید... چون با وجود تمام صحبت های منطقی شما مبنی بر اینکه خانم به کارهای خونه و ... برسه، ممکنه ایشون این برداشت رو داشته باشه که میتونه این کار رو انجام بده و با این برداشت به شما جواب مثبت بده، بعدا در طول زندگی شما هی مجبور بشی شرایط رو سخت و سخت تر کنی که اون تسلیم بشه... به هر حال حتما خانم هایی هستن که تصمیمشون کار بیرون نباشه و همیشه هم گفتن جنگ اول به از صلح آخر...

    - فکر می کنم توی پستی که برای تاپیک آقای امیرمسعود گذاشتم هم مطرح کردم که اگه بحث رنگ پوست و ... خیلی برای پسر مهمه، هیچ اشکالی نداره پشت تلفن همون بار اول مطرح بشه... باور کنید خیلی بهتر از اینه که تشریف ببرید خونه یه دختر خانم و به خاطر رنگ پوست دیگه پشت سرتون رو نگاه نکنید و بعدا دختر مورد بازخواست قرار بگیره که شاید خوب صحبت نکردی، شاید ... شاید... شاید... حتی در مورد همون مسئله اشتغال، من هم خواستگارهایی داشتم (از همون هایی که مادرم از ترس جور کرده بودن) که خیلی تلاش میکردن منطقی در این رابطه صحبت کنند، و از همین مسائلی که شما میفرمایید (لب کلام دم دست بودن همیشگی همسر!!) حرف میزدن، اما تصمیم من فعلا اشتغال هست، پس این مسئله را مادرم برای خواستگارهای ناشناس تلفنی مطرح می کنن، حالا اگه یکی باز تصمیم بگیره بیاد با منطق نظرم رو تغییر بده، واقعا از این کارش ناراحت میشم، چون قبلا در این مورد به عنوان یک پیش شرط صحبت شده و الان فقط داره وقت خودم و خانواده ام رو میگیره...

    - و باز هم نظر شخصی من به عنوان یه دختر اینه که به هیچ وجه نگید در رو ببند!! (بخصوص که بعدش هم بگید حجاب رو شل کن!!) روی تکنیک های تمرکز بیشتر کار کنید که حضور 4 نفر تو اتاق بغلی برای صحبت کردن مزاحمت ایجاد نکنه...

    - در نهایت، پست قبلی بهانه ای شد که یه مسئله دیگه رو هم خاطر نشان کنم که باز نظر شخصی من هست: لحن طنز داشتن اون هم توی سایتی که معمولا همه از درد و بدبختی حرف میزنن خیلی خوبه، توانایی خنده به لب دیگران آوردن هم از جمله توانایی هایی هست که هر کسی نداره، اما یه سری بیانات شما که تقریبا توی تمام پست ها داره تکرار میشه جای تامل داره ... درسته که نیاز به خندیدن تو کشور ما زیاد احساس میشه ، اما خندیدن و خنداندن به چه قیمتی؟!! درسته که مخاطب خاص شما اینجا یک آقا هستند، اما خوبه که دقت کنید جایی مطلب مینویسید که از هر جنسی و از هر سنی دارن این مطالب رو میخونن... همیشه که آقای باغبان نیستند بعد از پست های شما پست معذرت یا تشکر بذارن قضیه ماستمالی بشه!!!
    ویرایش توسط راه حل : سه شنبه 27 مرداد 94 در ساعت 14:34

  18. 5 کاربر از پست مفید راه حل تشکرکرده اند .

    mohamad.reza164 (چهارشنبه 28 مرداد 94), فدایی یار (سه شنبه 27 مرداد 94), محمد 93 (جمعه 30 مرداد 94), اثر راشومون (سه شنبه 27 مرداد 94), باغبان (جمعه 30 مرداد 94)

  19. #30
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 24 تیر 97 [ 17:25]
    تاریخ عضویت
    1393-7-06
    نوشته ها
    129
    امتیاز
    5,905
    سطح
    49
    Points: 5,905, Level: 49
    Level completed: 78%, Points required for next Level: 45
    Overall activity: 14.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    369

    تشکرشده 377 در 121 پست

    Rep Power
    38
    Array
    سلام و عرض ارادت خدمت همه دوستان عزیز.

    جناب فدایی یار عزیز.

    اول اینکه خیلی خوبه که شما دنبال این هستید که آداب و تشریفات یه جلسه خواستگاری رو یاد بگیرید ولی چیزی که باید به اون توجه داشته باشید اینه که نباید زیاد روی این موضوع حساس بشید طوری که توی ذهنتون جلسات و اتفاقات آینده رو خیالبافی کنید. برگزاری جلسات مطابق با اون چیزی که تصور میکنی قطعا اتفاق نخواهد افتاد شما نمیتونی یه سناریو بنویسی و بعد خانواده شما و دختر خانم طبق اون جلو برن. شما اگه حتی خودتون هم کاملا برای این جلسات برنامه داشته باشید میبینید خیلی وقتا خانواده ها چنان سوتی هایی میدن که اصلا با اون تصور و برنامه ای که داشتید جور در نمیاد و معادلات شما رو به هم میریزه.

    2:بعد اینکه به دلایل مختلف ممکنه این وصلت صورت نپذیره پس تا وقتی که به یه تصمیم واراده جدی از هر دوطرف برای این وصلت نرسیدید زیاد روش حساب باز نکنید.

    3: در خصوص اینکه چه کسی جلسه رو مدیریت کنه باید دید که تعریف شما از مدیریت جلسه چیه؟

    هدف از برگزاری این جلسات رسیدن به شناخت درست از طرف مقابله. و برای رسیدن به این هدف مسیرهای مختلفی وجود داره.
    یکی مثل جناب محمد از پرسیدن سوال های متعدد به این شناخت میرسه و یکی مثل من برعکس این نظر رو داره.

    از نظر من وقتی شما مسیر جلسه رو به سمتی ببرید( مدیریت جلسه به سمتی که خودتون میخاید) که طرف مقابل شروع کنه به سوال پرسیدن خیلی بهتر میتونید از سوال، طرز بیان و لحن سوال، ترتیب و تاخر سوالات شخصیت طرف مقابلتون رو آنالیز کنید از روی سوالات میتونید به دغدغه های طرف مقابلتون پی ببرید
    میتونید بفهمید که تو چه فازی سیر میکنه و سطح درک و شعورش چقدره،
    آیا همین اول کار دنبال امتیاز گرفتنه؟

    مثلا یکی میاد میگه من دوست دارم مراسم جشنمون تو فلان هتل باشه
    حالا دو حالت داریم یا واقعا نیاز داره که تو همچین سطحی براش مراسم بگیری ( با توجه به موقعیت اجتماعی خودش یا خانوادش)
    یا نه به تالار سر کوچه خودشون هم راضیه فقط اول از بالاترین شروع میکنه تا امتیاز بیشتری بتونه بگیره بعد منتم بزاره که ببین چقدر باهات را اومدم.

    یا مثلا میپرسه که شما با کار کردن من مشکلی ندارید؟
    باز حالت های مختلف رو باید از طرح این سوال بررسی کنید.
    1: میخاد کار کنه چون دختر خالشم کار میکنه ( فقط همین)
    2: میخاد کار کنه که محتاج پول شوهر نباشه
    3: واقعا احساس میکنه که به این کار کردن احتیاج داره، اگه کار نکنه اعتماد به نفسشو از دست میده باید فعالیت اجتماعی بالایی داشته باشه هر چند ممکنه این نیاز و ذوق و شوق برای کار کردن مقطعی باشه و بعد از اینکه تجربه کار کردن رو پیدا کرد ببینه زیاد با روحیاتش سازگار نیست.
    پس همون طور که عرض کردم از آنالیز این سوال ها بهتر میتونید از طرف مقابلتون به شناخت برسید.

    مضاف بر اون شما با یه مقدمه چینی و اینکه یه معرفی کلی از خودتون داشتید زمینه رو برای طرح سوال فراهم کردید
    و اون چیزی که باز خیلی مهمه اینه که طرف مقابل چقدر توانمندی برای اینکه حداقل همگام با شما جلسه رو جلو ببره داره. جز اون دست دخترایی که هر چقدر صحبت کنید با یه بله و خیر و توضیحات کوتاه جواب میده و حرفی برای گفتن نداره ( به هر دلیلی)
    یه همچین دختری فردا روزی که رفتید سر خونه و زندگی بلده اگه چارتا مهمون اومد مجلس اداره کنه یا نه چون خجالت میکشه خیلی ساکت و سرد میخاد یه گوشه بشینه


    4:نکته دیگه ای که باید به اون توجه داشته باشید اینه که باید کلان موضوع رو در نظر بگیرید و اینقدر ریز نشی که از کلان موضوع دور بشی.

    یه روش اینه که شما ریز بشی و یکی یکی جنبه های مختلف اونو بررسی کنید
    بزارم بره سر کار یا نه؟ اگه بره سر کار میتونه به وظایف اصلیش در جایگاه همسری و مادری برسه؟
    اگه اجازه بدم درس بخونه چی میشه؟
    .
    .
    .
    که نتیجه همچین نگرش و روشی میشه توافقی مبسوط تر از لوزان که همیشه ترس اینو داشته باشید که آیا همه جوانب رو در نظر گرفتید یا نه؟
    یه روش هم اینه که بیاید کلان موضوع رو در نظر بگیرید.
    آیا طرف مقابل من اهل تعامل هست یا نه؟ اهل انعطاف به خرج دادن تو موضوعات مختلف هست یا خیر؟

    اگه کلان تر نگاه کنی و به این نتیجه برسی که دختر فهمیده ایه، اهل کل کل و یکی به دو کردن نیست، منطقیه و به عبارتی اهل تعامله... دیگه نباید اینقدر روی این موضوعات حساسیت به خرج بدید و یکی یکی ریز بشید


    4: موضوع بعدی که بایستی توی جلسه به اون توجه داشته باشی احترامی که به شما در جایگاه خواستگار و حداقل میهمان میزارن.
    چطور و چه کسی از شما پذیرایی میکنه
    منظور از پذیرایی این نیست که چند قلم میوه و شیرینی تهیه کنن، و پذیرایی کنن.
    مثلا وقتی که پذیرایی کردن بعد یه مدت بگن چرا میل نمیکنید، بفرمایید تو رو خدا.... که جزیی از آداب پذیرایی به حساب میاد و این نباشه که مثلا شربت پخش کنن و بگن هر وقت دلشون بخاد صرف میکنن دیگه
    چه کسی پذیرایی میکنه؟
    نهایت احترام گذاشتن به شما و خانوادتون زمانیه که خود دختر خانم پذیرایی کنن علی الخصوص وقتی که صحبتای دو نفره شروع میشه...
    یا اینکه آیا از گلی که منزلشون هدیه بردید تشکر میکنن یا خیر؟
    یا با چه ادبیاتی با شما صحبت میکنن و....
    توجه داشتن به موضوعاتی که عرض کردم میتونه به شما کمک کنه که به شناخت بهتری از خانواده طرف مقابلتون برسید.

    5: جلساتی که توی منزل تشکیل میشه معمولا با یه تشریفات خاص خودش برگزار میشه و اینکه زمانی که شما میخاید با هم صحبت کنید خانواده ها پشت در نشستن تا ببینن نتیجه چی میشه و این فضای اون جلسه رو سنگین میکنه.به همین دلیل بایستی از خانواده ها اجازه بگیرید که چند جلسه بیرون از منزل با هم صحبت کنید. و از نظر خود من لزومی هم نداره بحث های تخصصی ازدواج با هم داشته باشید. صحبت از کار، اقتصاد، سیاست،ورزش، علایق، ... میتونه به این شناخت کمک کنه

    6: گامهایی که برای رسیدن به این وصلت برمیدارید باید متوازن و نزدیک باشه به گام هایی که طرف مقابلتون برمیداره.
    هر وقت که این توازن به هم بخوره نتیجش میشه دلزدگی طرف مقابل
    شما نبایستی طوری رفتار کنید که برای رسیدن به این وصلت به قطعیت رسیدید و مونده فقط نظر طرف مقابل.
    این یعنی اون توازنی که عرض کردم رعایت نشده.
    شما نیاز نیست توی همون جلسات اول هر چی تو دلتونه رو بگید و شروع کنید با ذوق و شوق از دختر خانم تعریف کردن.
    بهتره به تناسب پیشرفت جلسات نقاط قوت شخصیتی خودش و خانوادشو بیان کنی.
    مثلا تو یه جلسه از اخلاق خوبش تعریف کن،
    تو یه جلسه از هنرهایی که داره تعریف کن،
    تو جلسه بعد از باباش تعریف کن....
    و صد البته این تعریف کردنها بایستی به تناسب تعاریفی که طرف مقابل از شما میکنه ادامه پیدا کنه و یه طرفه نباشه.

    نکته ای که اینجا مهمه اینه که دختر چون انتخاب میشه به دنبال گرفتن تاییدیه از سمت پسره.تا وقتی که کامل تاییدش نکنی همیشه عطش اینو داره که به تایید شما برسه و برای این کار حتی اگه از شما هم خوشش نیاد نهایت سعی و تلاشش میکنه . پس از این ظرفیت با درایت استفاده کن. تایید دختر توی جلسه اول یعنی از دست دادن این ظرفیت.

    البته با توجه به روحیه محافظه کارانه خانواده ها اگه از رضایت شما مطمئن باشن کار برای شما سخت میشه به طوری که شاید به خاطر بی درایتی و عدم تعامل طرفین و به دلیل این سخت گیری، اصل موضوع منتفی بشه. پس بهتر زمینه ساز ایجاد همچنین فضایی نشید.
    موفق باشید





    این همه لاف زن و مدعی اهل ظهور

    پس چرا یار نیامد که نثارش باشیم!

    سالها منتظر سیصد و اندی مردانیم ...

    آنقدر مرد نبودیم که یارش باشیم

    اگر آمد خبر رفتن ما را بدهید

    به گمانم که بنا نیست کنارش باشیم!!!

  20. 7 کاربر از پست مفید امیر مسعود تشکرکرده اند .

    mohamad.reza164 (چهارشنبه 28 مرداد 94), فدایی یار (چهارشنبه 28 مرداد 94), محمد 93 (جمعه 30 مرداد 94), مصباح الهدی (پنجشنبه 29 مرداد 94), اثر راشومون (سه شنبه 27 مرداد 94), باغبان (جمعه 30 مرداد 94), سرشار (سه شنبه 27 مرداد 94)


 
صفحه 3 از 7 نخستنخست 1234567 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 21
    آخرين نوشته: شنبه 24 بهمن 94, 16:37
  2. لطفا کمکم کنید خواستگاری دارم که دوستش ندارم
    توسط gol yas در انجمن اختلاف با خانواده در انتخاب همسر
    پاسخ ها: 21
    آخرين نوشته: یکشنبه 08 دی 92, 22:07
  3. دوستان کمک یه مشاور میخوام برا دوستام معتاد به استمناء (جلق) شدن
    توسط infodltube در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 7
    آخرين نوشته: سه شنبه 10 اردیبهشت 92, 00:07
  4. پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: پنجشنبه 11 اسفند 90, 18:07
  5. آیا من امل هستم؟ (شما دوستان قضاوت کنید )
    توسط yasmin44 در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 17
    آخرين نوشته: جمعه 20 خرداد 90, 13:01

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 01:38 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.