به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 5 از 5 نخستنخست 12345
نمایش نتایج: از شماره 41 تا 50 , از مجموع 50
  1. #41
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 17 آبان 02 [ 15:10]
    تاریخ عضویت
    1390-6-22
    نوشته ها
    83
    امتیاز
    10,507
    سطح
    68
    Points: 10,507, Level: 68
    Level completed: 15%, Points required for next Level: 343
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    44

    تشکرشده 74 در 42 پست

    Rep Power
    0
    Array
    کاوه عزیز من دوباره مطالب این تاپیکتون رو خوندم. شما سعی کنید مثل ما که این راه رو رفتیم اول اینکه تو یه چرخه بیهوده نیفتید و عمرتون رو هدر ندید و دوم اینکه به کسی که زرنگه یا حداقل فکر می کنه زرنگه باج ندید.
    من متاسفانه در جریان طلاقم مشاوره غلط زیاد گرفتم (نمونه اش همین لینک مزخرف آقای بهزاد راجع به زنهای مطلقه )و انقدر سعی کردم مثبت باشم و تا آخرین لحظه برای زندگیم تلاش کنم که شاید نصف حق و حقوم رو هم نگرفتم و الان خیلی پشیمونم بابت اینکه چرا انقدر باج دادم . این سیاست که هر چقدر طرف مقابلتون بدی کرد شما خوب باشید دیگه واقعا جواب نمیده.
    من به شما توصیه میکنم که همسرتون رو اذیت نکنید چون اگه آدم باوجدانی باشید قطعن عذاب وجدانش کشنده میشه براتون. فقط اونقدری که فکر می کنید حقش هست رو بهش بدید و برید دنبال زندگیه جدیدتون و احساساتی برخورد نکنید.البته اگر حس می کنید که دیگه تو درست شدن زندگی باهاتون همکاری نمیکنه. مگه میشه زن و شوهر یکسال از هم جدا باشن؟ دیگه زندگیه مشترک که قراره آرامش بیاره معنایی نداره.
    همونطوری که خانومتون به زندگیه بهتر داره فکر می کنه شما هم به فکر روان خودتون و زندگیه بهتر باشید . البته اینجا گفتید که تمام تلاشتون رو کردید و امیدوارم همینطور باشه.
    آقای بهنام هم توصیه خوبی کردن اگر امکانش هست ایمیلتون رو بذارید مطالبی رو که شاید کمکتون کنه رو براتون بفرستیم. باز هم براتون از خدا میخام که به اندازه صبر و توانتون تو زندگی امتحان بشین و خدا تو مسیر درستی قرار بده شما رو.

    مطلب زیر هم یه چکیده از زندگی من و امثال شماست:
    بافتن را
    از یک فامیل خیلی دور یاد گرفتم
    که نه اسمش خاطرم است نه قیافه اش
    اما حرفش هیچ وقت از یادم نمیرود
    می گفت :
    زندگی مثل یک کلاف کامواست
    از دستت که در برود می شود کلاف سردر گم
    گره می خورد
    می پیچد به هم
    گره گره می شود
    بعد باید صبوری کنی
    گره را به وقتش با حوصله وا کنی
    زیاد که کلنجار بروی
    گره بزرگتر می شود
    کورتر می شود
    یک جایی دیگر کاری نمی شود کرد
    باید سر و ته کلاف را برید
    یک گره ی ظریف کوچک زد
    بعد آن گره را توی بافتنی یک جوری قایم کرد
    محو کرد
    یک جوری که معلوم نشود...

    یادت باشد
    گره های توی کلاف
    همان دلخوری های کوچک و بزرگند
    همان کینه های چند ساله
    باید یک جایی تمامش کرد
    سر و تهش را برید
    زندگی
    به بندی بند است
    به نام " حرمت "
    که اگر آن بند پاره شود
    کار زندگی تمام است...

    بانو سیمین بهبهانی
    ویرایش توسط saharnaz : شنبه 24 مرداد 94 در ساعت 15:15

  2. کاربر روبرو از پست مفید saharnaz تشکرکرده است .

    Kaveh_r (شنبه 24 مرداد 94)

  3. #42
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 20 دی 95 [ 11:34]
    تاریخ عضویت
    1394-5-04
    نوشته ها
    142
    امتیاز
    3,429
    سطح
    36
    Points: 3,429, Level: 36
    Level completed: 53%, Points required for next Level: 71
    Overall activity: 25.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    21

    تشکرشده 298 در 108 پست

    Rep Power
    38
    Array
    بهنام جان فکر میکنم هر مسیر ارتباطی خلاف مقررات باشه. اما خیلی نیاز دارم که مطلب مفید در این خصوص بخونم. دست کم سرم گرم میشه به مطالعه
    خانم سحرناز ممنون که سرزدید
    من خیلی الان نیاز به این حرفها دارم. بخصوص از طرف کسایی که خودشون دوران جدایی را دیدند.
    حتی ایمیل هم فکر میکنم خلاف مقررات باشه اما من یک ایمیل که ایمیل شخصیم نیست را میذارم که این مطالب شاید به دستم برسه. البته خودم پستم را گزارش میکنم که اگر مدیر صلاح ندونست و خلاف بود خودشون اصلاحش کنند
    این هم ایمیل
    androgal1979@yahoo.com
    راستی میشه یک جا شر کرد این مطالب را و بعد لینکش را به من بدید

  4. #43
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 20 دی 95 [ 11:34]
    تاریخ عضویت
    1394-5-04
    نوشته ها
    142
    امتیاز
    3,429
    سطح
    36
    Points: 3,429, Level: 36
    Level completed: 53%, Points required for next Level: 71
    Overall activity: 25.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    21

    تشکرشده 298 در 108 پست

    Rep Power
    38
    Array
    روزها و لحظه های متلاطمی را دارم تجربه میکنم.بعضی وقتها خوبم بعضی وقتها داغون. نمیخوام دروغ بگم و ادا دربیارم که هیچ مشکلی نیست. اینقدر اعتماد به نفس دارم که اعتراف کنم. بهرحال این هم تجربه جدیدی هست

    مجبورم کارهای خونه مثل لباس شستن و غذا درست کردن و ... انجام بدم که انجامشون بیشتر حس بدی میده. انگار تنهایی بیشتر یادآوری میشه
    باید کارهایی را انجام بدی که قبلا کس دیگه انجام میداد و این نبودنش را بیشتر بزرگ میکنه

    بنظرم کسایی که بعد جدایی خونه را ترک میکنن وضع بهتری دارند دست کم محیط، خاطره ها را یادآوری نمیکنه.
    البته شاید خانمهایی که برمیگردند منزل پدرشون سختی هایی داشته باشند ( که طرف من اون مشکل را هم نداره) اما باز بهتر از بودن توی جایی هست که عادت داشتی یکنفر دیگه هم ببینی
    یکم زمان میبره تا عادت کنم. باید این مرحله بگذره

    راستی تنها چیزی که من در این سایت همدردی ندیدم ، همدردیه. باید به نظرم یک تاپیکی وجود داشت که همه کسانی که جدا شدند بیان از حس و حال روزهاشون بنویسن. این هم برای تسکین خودشون خوبه هم برای دیگرانی که بعدا وارد این دوره میشوند. میتونن بفهمند چه مسیری را پیشرو دارند.

  5. کاربر روبرو از پست مفید Kaveh_r تشکرکرده است .

    رنگین (یکشنبه 25 مرداد 94)

  6. #44
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    دوشنبه 04 مهر 01 [ 02:59]
    تاریخ عضویت
    1393-11-15
    نوشته ها
    823
    امتیاز
    34,196
    سطح
    100
    Points: 34,196, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    3,683

    تشکرشده 2,882 در 761 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    235
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط Kaveh_r نمایش پست ها
    روزها و لحظه های متلاطمی را دارم تجربه میکنم.بعضی وقتها خوبم بعضی وقتها داغون. نمیخوام دروغ بگم و ادا دربیارم که هیچ مشکلی نیست. اینقدر اعتماد به نفس دارم که اعتراف کنم. بهرحال این هم تجربه جدیدی هست

    مجبورم کارهای خونه مثل لباس شستن و غذا درست کردن و ... انجام بدم که انجامشون بیشتر حس بدی میده. انگار تنهایی بیشتر یادآوری میشه
    باید کارهایی را انجام بدی که قبلا کس دیگه انجام میداد و این نبودنش را بیشتر بزرگ میکنه

    بنظرم کسایی که بعد جدایی خونه را ترک میکنن وضع بهتری دارند دست کم محیط، خاطره ها را یادآوری نمیکنه.
    البته شاید خانمهایی که برمیگردند منزل پدرشون سختی هایی داشته باشند ( که طرف من اون مشکل را هم نداره) اما باز بهتر از بودن توی جایی هست که عادت داشتی یکنفر دیگه هم ببینی
    یکم زمان میبره تا عادت کنم. باید این مرحله بگذره

    راستی تنها چیزی که من در این سایت همدردی ندیدم ، همدردیه. باید به نظرم یک تاپیکی وجود داشت که همه کسانی که جدا شدند بیان از حس و حال روزهاشون بنویسن. این هم برای تسکین خودشون خوبه هم برای دیگرانی که بعدا وارد این دوره میشوند. میتونن بفهمند چه مسیری را پیشرو دارند.
    همدردی زیاد باعث میشه بیشتر احساس درد کنید و افسرده بشوید و خودتون رو شکست خورده و.. ببینید .

    موفق باشید.
    ای خواجه درد نیست... وگرنه طبیب هست

    ای بی خبر.. از خورشیدِ پشتِ ابر !



  7. کاربر روبرو از پست مفید گیسو کمند تشکرکرده است .

    شیدا. (دوشنبه 26 مرداد 94)

  8. #45
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 20 دی 95 [ 11:34]
    تاریخ عضویت
    1394-5-04
    نوشته ها
    142
    امتیاز
    3,429
    سطح
    36
    Points: 3,429, Level: 36
    Level completed: 53%, Points required for next Level: 71
    Overall activity: 25.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    21

    تشکرشده 298 در 108 پست

    Rep Power
    38
    Array
    گیسو کمند عزیز
    منظور من از همدردی مرثیه خوانی نبود
    کسانی که این مسیر را رفتند میتوانند بیایند و بگویند که چه چیزهایی بد بود براشون و چه چیزهایی خوب. باید ها و نبایدها را بگویند. کارهایی که کمکشون کرده یا بهشون لطمه زده.
    مطالب مفید و مضری که مطالعه کردند و ...
    راستی یک سوال:
    اگر خانم سابق تماس گرفتند و خواستند بیایند چیزی از وسایل ببرند، به نظر شما چه رفتار و عکس العملی سنجیده تر هست؟
    (البته همه وسایل حتی ظروف و ... را هم بردند اما حدس میزنم چون وقتی از سفر برگشتم متوجه شدم اومده بودند اینجا که با در بسته مواجه شدند)

  9. #46
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    به نظر من جواب ندین.

    اگر قانونی بخواد بیاد خونه، اونطور که روالش هست عمل کنید (گفتید مالک بخشی از خونه هستن)
    اگر نه،
    جوابش را ندین. چی لازم داره که حیاتی باشه و تو خونه مونده باشه؟ می خواد بیاد سروگوش آب بده. جوابش را ندین

    بذارید حسابی دور بشه و فکر کنه.
    فکر نکنه شما بازیچه هستید هر وقت بخواد می تونه بیاد، هر وقت بخواد بره.

    این هفته که بیکار هستید و خونه هستین
    یه کم مطلب در مورد این یک سال فاصله و بهترین نحوه طی کردنش بخونید.
    سرچ کنید ببینید توصیه روانشناسها و مشاورها و مردمی که این طوری جدا شدن یا دوباره به هم برگشتن چی هست.

    دخالت خانواده شما نمی تونه دلیل خوبی برای جدایی باشه.
    اگر بهانه اش فقط همین باشه، احتمالا متوجه می شه که داره اشتباه می کنه.
    مگر این که این فقط بهانه باشه ...
    واقعا هدفش چیه؟ مشکلش چیه؟
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا

  10. کاربر روبرو از پست مفید شیدا. تشکرکرده است .

    گیسو کمند (دوشنبه 26 مرداد 94)

  11. #47
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 20 بهمن 94 [ 15:29]
    تاریخ عضویت
    1394-3-06
    نوشته ها
    45
    امتیاز
    969
    سطح
    16
    Points: 969, Level: 16
    Level completed: 69%, Points required for next Level: 31
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    20

    تشکرشده 15 در 11 پست

    Rep Power
    0
    Array
    شما تو این مدت به این فکر کردید که ایا منم ایرادی داشتم؟
    درسته رسمش نبود که بعد ازچند سال زندگیه مشترک خانومتون ترکتون کنن..
    نمیدونم چرا تاپیکتون رو میخونم یکم عذاب وجدان میگیرم..
    شما درست گفتید هر تلاشی کردید به خاطر زندگیتون بوده تا یه مدت زندگیتون لنگ میمونه,منم همسرم از دستم خسته شده ,واسه این زندگی زیاد تلاش کرده اما فقط منو گناهکارمیدونه ,ایرادهاشو دوستانه بهش میگم قبول نمیکنه.من الان دوران عقدمو سپری میکنم.اگه منم عروسی کرده بودم تازه چند سالم اززندگیم گذشته بود هیچ وقت راهم رو از همسرم جدانمیکردم.
    همسرمن که منو کافرمیدونه حتی بهم گفت چون قدر نمیدونی لیاقتت بدترین حرف هاست که رک میگه.خب بااین حرفاش نسبت بهش کاملا سرد میشم.شما واقعا همه چی تموم بودید برای همسرتون؟هرچند بازم میگم کاری که همسرتون کردن اسمش نامردیه.
    گفتید لباس میشورم غذا میپزم بیشتر جای تنهایی رو حس میکنم؟نگران نباشیدشما قرار نیست همیشه تنها بمونید اینا همه موقتین فقط امیدوار باشید قطعا بعد از هر سختی آسانی هست..

  12. #48
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 20 دی 95 [ 11:34]
    تاریخ عضویت
    1394-5-04
    نوشته ها
    142
    امتیاز
    3,429
    سطح
    36
    Points: 3,429, Level: 36
    Level completed: 53%, Points required for next Level: 71
    Overall activity: 25.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    21

    تشکرشده 298 در 108 پست

    Rep Power
    38
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط شیدا. نمایش پست ها
    به نظر من جواب ندین.

    اگر قانونی بخواد بیاد خونه، اونطور که روالش هست عمل کنید (گفتید مالک بخشی از خونه هستن)
    اگر نه،
    جوابش را ندین. چی لازم داره که حیاتی باشه و تو خونه مونده باشه؟ می خواد بیاد سروگوش آب بده. جوابش را ندین

    بذارید حسابی دور بشه و فکر کنه.
    فکر نکنه شما بازیچه هستید هر وقت بخواد می تونه بیاد، هر وقت بخواد بره.

    این هفته که بیکار هستید و خونه هستین
    یه کم مطلب در مورد این یک سال فاصله و بهترین نحوه طی کردنش بخونید.
    سرچ کنید ببینید توصیه روانشناسها و مشاورها و مردمی که این طوری جدا شدن یا دوباره به هم برگشتن چی هست.

    دخالت خانواده شما نمی تونه دلیل خوبی برای جدایی باشه.
    اگر بهانه اش فقط همین باشه، احتمالا متوجه می شه که داره اشتباه می کنه.
    مگر این که این فقط بهانه باشه ...
    واقعا هدفش چیه؟ مشکلش چیه؟
    شیدا عزیز مرسی که پست گذاشتی چون واقعا رو توصیه هاتون حساب میکنم
    راستش همونطور که حدس زده بودم امروز بعد از ظهر زنگ زد روی خطم (برام عجیب بود چون همیشه با وایبر و لاین و ... که به صرفه تر و راحت تره زنگ میزد) و من هم جواب دادم اما خیلی سرد و جدی.
    گفت میخواستم ببینم فردا بعد از ظهر خونه هستی بیام دوچرخمو ببرم؟ گفتم دوچرخه؟! کدوم دوچرخه؟ گفت دوچرخه ام. گفتم تو خجالت نمیکشی؟ تو هرچی بود و نبود را برداشتی رفتی حتی به بسته های زعفرون هم رحم نکردی. ما اینهمه زعفرون داشتیم من میخواستم غذا درست کنم یه زعفرون پیدا نکردم. گفت من دست به زعفرون نزدم و تکرار کرد.
    من هم گفتم واقعا خیلی وقیحی خجالت بکش. اون هم گفت باشه نمیخوامش منم گفتم خدافظ. همین در حد 20 ثانیه.
    به نظرتون واکنشم درست بود؟
    روزی که میخواست بره از ظروف کریستال و دیوارکوب تا قالیچه و پلی استیشن برداشت برد من هیچی نگفتم گفتم هرچی دوست داری ببر. اما الان دیگه مثل اون موقع نیستم. انگار اون موقع دوسش داشتم راضی بودم الان نه. انگار اونموقع هنوز زنم بود.
    البته حدس میزنم بیشتر میخواست چک کنه من کجام و چیکار میکنم چون من بعد از مسافرت تلگرام و وایبر و ... را هیدن کرده بودم. برای همین روی خطم زنگ زد ببینه داخل کشورم را یا نه.
    شیدا جان من روزها به این فکر کردم که دردش چیه؟ مشکلش چیه؟ چرا اینجوری زندگی را خراب میکنه. آخرش به هیچ جا نرسیدم.
    فقط میدونم خانواده بهانه بود چون وقتی گفتم من تلاش میکنم ارتباطمو کم کنم تا تو حساسیتت از بین بره تو هم تلاش کن حساس نباشی و بهم اعتماد داشته باش گفت نه! من شرط دارم. شرطم اینه که فقط هفته ای یکبار تماس!
    گفتم مگه من بچه تو هستم یا برده تو هستم که عدد میذاری.
    فهمیدم اگر واقعا بهانه نبود و میخواست زندگی کنه شرط چکشی نمیذاشت و بجاش با من تلاش میکرد
    بخدا من در تاپیک قبلی و اینجا همه چیزو ریز و با جزییات نوشتم بلکه خانمهای اینجا شاید سر از کار این بشر دربیارن. چون میگن زنهارو فقط زنها میشناسن.

    پرواز ابدی عزیز
    اول مرسی که قابل دونستی و کامنت گذاشتی
    من بارها گفتم که هیچ کس کامل نیست. من هم ایراداتی دارم. اما من به حرف ایشون گوش میکردم و خودم هم خودمو منصفانه نقد میکردم. خودم بعضی از رفتارهای اشتباهم را فهمیدم اما همانطور که در سطور بالا نوشتم مشکل اینجا بود که تلاش برای ترمیم یکطرفه شده بود. من تلاش میکردم ایشون بجای تلاش شروط تعیین میکردند و از جانب قدرت صحبت میکردند.
    حتی کار بجایی رسیده بود که دایما از لحن " من برای این ولت میکنم میرم ..." استفاده میکردند.
    یعنی روحیه ساختن و اصلاح در ایشون جاش رو به رفتار دیکتاتوری داده بود

  13. کاربر روبرو از پست مفید Kaveh_r تشکرکرده است .

    اثر راشومون (سه شنبه 27 مرداد 94)

  14. #49
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 20 بهمن 94 [ 15:29]
    تاریخ عضویت
    1394-3-06
    نوشته ها
    45
    امتیاز
    969
    سطح
    16
    Points: 969, Level: 16
    Level completed: 69%, Points required for next Level: 31
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    20

    تشکرشده 15 در 11 پست

    Rep Power
    0
    Array
    من بعنوان یک زن اگه قرار باشه همسرم رو اذیت کنم و زجرش بدم که به طلاق راضی شه شروط بیمعنا ومسخره میزارم مثل همسرشما(هفته ای یک تماس با پدرومادر).اما اگه قصدم ناز کردن بود اگرهم شرطی میخواستم بزارم شرط عقلانی میزاشتم پس همسر شما قصدشون فقط جدایی بوده...شیدا جان درست گفتن ایشون به بهانه ی دوچرخه تماس گرفتن که تجسسی کنن..بنظرم برخوردتون خوب و مقتدرانه بود.

  15. کاربر روبرو از پست مفید پرواز ابدی تشکرکرده است .

    اثر راشومون (سه شنبه 27 مرداد 94)

  16. #50
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 20 دی 95 [ 11:34]
    تاریخ عضویت
    1394-5-04
    نوشته ها
    142
    امتیاز
    3,429
    سطح
    36
    Points: 3,429, Level: 36
    Level completed: 53%, Points required for next Level: 71
    Overall activity: 25.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    21

    تشکرشده 298 در 108 پست

    Rep Power
    38
    Array
    من هم به همين جا رسيدم و رها كردم همه چيزو
    فقط همون سوال هاي شيدا از روز اول تا هميشه برام باقي هست


 
صفحه 5 از 5 نخستنخست 12345

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. چطور باید جلوی خانواده همسرم بایستم؟
    توسط fatima999 در انجمن مقالات و مطالب آموزشی در مورد خانواده
    پاسخ ها: 6
    آخرين نوشته: یکشنبه 20 دی 94, 15:20
  2. پاسخ ها: 14
    آخرين نوشته: جمعه 09 آبان 93, 00:59
  3. پاسخ ها: 7
    آخرين نوشته: پنجشنبه 14 فروردین 93, 00:59
  4. برای تموم کسایی که پیشمون نیستن
    توسط بهار.زندگی در انجمن تجربه های فردی
    پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: دوشنبه 29 اسفند 90, 00:34
  5. ایستگاه کنجکاوی ( در مورد نفر قبلیت کنجکاوی کن)
    توسط کنجکاو در انجمن سرگرمی و تفریح
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: پنجشنبه 11 شهریور 89, 10:23

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 09:40 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.