به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 21
  1. #11
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 22 تیر 97 [ 21:02]
    تاریخ عضویت
    1394-1-22
    نوشته ها
    180
    امتیاز
    5,092
    سطح
    45
    Points: 5,092, Level: 45
    Level completed: 72%, Points required for next Level: 58
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    56

    تشکرشده 91 در 64 پست

    Rep Power
    32
    Array
    ممنون از راهنمایی همه دوستان

    ستاره زیبا
    من فایل صوتی دکتر حبشی رو‌ قبلا گوش داده بودم،کارگاه مشهد رو پیدا نکردم،ممنون میشم لینکش رو برام بذارید.

    امروز مامانم و خاله ام قرار بود برن شهر همسرم برا یه سری کارا،دیروز که همسرم فهمید گفت تو

    هم بیا،منم گفتم باشه،ولی دیشب دو باره موقع حرف زدن تلفنی بحثمون شد،بحث از اونجا شروع

    شد که گفت نمیخواد بیای،آخه وقتی میای همش تو دست و پایی،گفتم یعنی چی؟گفت تو دست و

    پایی دیگه،گفتم اینطور حرف زدن به نظر خودت درسته؟بعد گفت نه،من آخه دلم تنگ شده این

    حرفو زدم.

    آخه آدم دلش تنگ شه اینجوری میگه؟!

    بعد گفت تو اصلا حرف زدن خوب رو بلد نیستی،من ازت متنفرم(البته بدون هیچ دعوایی میگفت،

    آروم بود).گفت نیا،فردا نبینمت.منم خیلی راحت گفتم باشه،هی میگفت ازت خوشم نمیاد،تو دست و پایی،ما به درد هم نمیخوریم،

    منم فقط میگفتم باشه.بعد حرص میخورد میگفت چرا میگی باشه؟!چرا انقدر منو اذیت میکنی؟

    قرار بود من فردا که میرم شهرشون ،گوشیش رو به من بده برا عکس گرفتن،بعد گفت من گوشیمو نمیدم،چون قبلا به من شک کردی،منم گوشیمو نمیدم تا اینجوری دیگه شک نداشته باشی....

    منم پیش خودم گفتم عجب استدلالی.........


    خلاصه فقط داد و بیداد کرد و حرص خورد که دیگه من جوابش رو چرا نمیدم و بیخیالم.

    منم که اصلا برام مهم نبود.

    واقعا به این قضیه اطمینان پیدا کردم که شیطان در حالت ناامیدی بیشتر به سمت آدما میره،بعد

    از اینکه گوشیو قطع کردم،دیدم تو تلگرام برام پیام اومد که فلانی به تلگرام پیوست.

    وقتی اسم طرف رو نگاه کردم اصلا نشناختم،بعد که یه کم فکر کردم یادم اومد که کی بوده!یکی

    بوده که قبلا خیلی به من ابراز علاقه میکرد و داستانی طولانی داره،داشتم فکر میکردم که من

    اگه با اون ازدواج کرده بودم الان خوشبخت بودم،با اینکه اون موقع ها خودم ازش خوشم نمیومد،

    اونم به خاطر یه سری دلایل الکی،دقیقا اون چیزایی که فکر میکردم خیلی مهمه الان میفهمم که

    اصلا مهم نبوده،بر شیطون لعنت فرستادم و بیخیال شدم.

    ولی الان تنها چیزی مهمه اینکه میدونم همسرم هم اصلا رغبتی به این عروسی نداره،دقیقا مثل

    من.

    اگر هم بخوام دلایلم رو به بقیه بگم ،مطمئنا کسی موافقت نمی کنه...

    هیچ حسی ندارم،نه خوب،نه بد.دوست ندارم همسرم به من زنگ بزنه،دوست دارم همه فراموش

    کنن که من ازدواج کردم.

  2. #12
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 16 تیر 95 [ 19:53]
    تاریخ عضویت
    1394-4-23
    نوشته ها
    16
    امتیاز
    904
    سطح
    16
    Points: 904, Level: 16
    Level completed: 4%, Points required for next Level: 96
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    500 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    128

    تشکرشده 37 در 11 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام. من عضو جدیدم،شاید خیلی بلد نباشم راهنمایی کنم.
    ولی تا جایی که میدونم..
    زود تصمیم نگیر، شاید اگه مدتی دور و بدون تماس باشین بهتر بتونی احساس واقعیتو نسبت بهش بدونی.
    بعدشم ی سوال :اگه هیچ خصوصیت مثبتی نداره چرا باهاش ازدواج کردین؟
    حتما چیزایی توش هست که باعث جذب شما شده..

  3. #13
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 09 مرداد 95 [ 14:09]
    تاریخ عضویت
    1394-3-31
    نوشته ها
    288
    امتیاز
    5,658
    سطح
    48
    Points: 5,658, Level: 48
    Level completed: 54%, Points required for next Level: 92
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    502

    تشکرشده 446 در 203 پست

    Rep Power
    59
    Array
    اخه برای چی اینطور رفتار کردی؟
    اصلا معلومه به حرفهای ما گوش نمیدی..

    گفتی اگر شوهرت رفتارهاش درست بشه دوست داری بااهاش عروسی کنی..

    حدسم درست بود .. ظاهرا یک سری تفکرات منفی تو ذهن شما وجود داره که به نظرم خیلی سریع باید ول اونها رو حل کنی بعد یاد بگیری چطور با شوهرت برخورد کنی..

    من فکر میکنم بد نباشه اول با یه مشاوره صحبت کنی. یا با یه روانکاو. باید مشخص بشه که علت این ناراحتی های ذهنی شما چی هست؟ واقعا برای اینده زندگیت نگران شدم. خواهرم من هم تو دوران عقد یه مدت دچار چنین تفکراتی شده بود که یه مشاوره بهش گفت که باید یه چند ماهی تحت نظر روانکاو باشه..

    همونطور که گفتم چیزهایی که گفتی رو اصلا نمیشه به عنوان مشکلات حاد و غیر قابل حل ازشون نام برد و اینکه شما تاپیکی با این عنوان باز کزدین این مساله نگران کننده است و نشون دهنده زوایای پنهان ذهن شماست.

    من حس میکنم شما تمام مسائل را بیان نکردین..
    یه سوال ازتون دارم که امیدوارم با صداقت بهش جواب بدین..
    ایا در حال حاضر کسی به غیر از همسرتون هست که بهش فکر میکنین؟

  4. #14
    سرپرست سایت

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,056
    امتیاز
    146,983
    سطح
    100
    Points: 146,983, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,661

    تشکرشده 36,001 در 7,404 پست

    Rep Power
    1092
    Array
    با سلام


    شما دارای خطاهای شناختی هستی.... عنوان تاپیکت با خطای شناختی همه یا هیچ هست .... لطفاض در بخش مقالات تاپیک خطاهای شناختی و مشکلات ما را بخوان و سعی کن روی خودت و این اشکالات متمرکز باشی ... ابتدا سهم خودت را بپذیر و اصلاح کن ....

    موفق باشی





  5. 2 کاربر از پست مفید فرشته مهربان تشکرکرده اند .

    khaleghezey (چهارشنبه 07 مرداد 94), نارجیس (دوشنبه 05 مرداد 94)

  6. #15
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 22 تیر 97 [ 21:02]
    تاریخ عضویت
    1394-1-22
    نوشته ها
    180
    امتیاز
    5,092
    سطح
    45
    Points: 5,092, Level: 45
    Level completed: 72%, Points required for next Level: 58
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    56

    تشکرشده 91 در 64 پست

    Rep Power
    32
    Array
    ممنون از همگی دوستان

    علی الخصوص فرشته مهربان عزیز

    آقای همت1400،بله،من اولش فکر میکردم همسرم اونطوریه که من میخوام ولی به مرور زمان

    فهمیدم که اصلا اونطوری نیست.

    یه چیز میخوام بگم،امیدوارم منو دعوا نکنید.

    حقیقتش من قبل ازدواج میدونستم منو و همسرم به درد هم نمیخوریم،فقط و فقط به خاطر

    حرف مردم و اینکه همه از دوران آشنایی ما با خبر بودن ازدواج کردم،همین و بس.

    نارجیس عزیزم،نه کس دیگه ای تو زندگیم وجود نداره.

    فرشته مهربان،من مقاله رو خوندم،بعضی از خطاهای شناختی رو من دارم و قبول میکنم.

  7. #16
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    دوشنبه 04 مهر 01 [ 02:59]
    تاریخ عضویت
    1393-11-15
    نوشته ها
    823
    امتیاز
    34,196
    سطح
    100
    Points: 34,196, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    3,683

    تشکرشده 2,882 در 761 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    235
    Array
    سلام

    ***همسر شما در کار دولتی بارها با سرپرست درگیر شده و حتی منتقل به قسمت های دیگر و شرکتی دیگر شده و باز هم نتونسته کار کنه و نهایتا با پای خودش اومده بیرون و گفته شغل آزاد دوست داره و این

    ریسک رو درست در زمانی که باید تدارک ازدواجش رو میدید کرده و با علم اینکه سرمایه ای برای شغل ازاد نداره

    در شغل آزاد هم کاسبیشو تعطیل کرده و سرمایه ای که شما هم در آن دخیل بودینو به برادرش داده و همچنان بی کار هست در سن 29 سالگی

    ***همسر شما مدام با خانمها ارتباط میگیره و بسیار مصمم به برقراری ارتباط با خانمهاست و این را خیانت نمیداند و حق مرد میداند که گاهی تنوع ها را هم تجربه کند حتی همسر دوم با وجود و حضور شما در دوران عقد

    *** همسر شما به شما
    احترام نمیگذارد مشورت با شما ، محبت ، تفریح با هم (با دو تا بستنی و یه پارک هم میشه تفریح کرد) ، ووو..

    عزیزم شما تلاشتونو بکنید ولی این رو در نظر داشته باشید که مگر ما چقدر زنده ایم و برای آرامش و لذت بردن و به کمال رسیدن فرصت داریم که بخواهیم برای تغییر در هر رفتار همسرمون کلی انرژی و وقت بزاریم؟

    شما برای کدومشون و تا کی میتونی انرژی بزاری و در چه بازه زمانی ؟ تا کجا؟

    اگه فکر میکنی میتونی تغیرش بدی چون باید تغیر کنه و مسائلی نیست که بدون تغیر زندگی مستمر باشه ، پس شروع کن و تمام انژیتو بزار و نزد یک مشاور خبره برو که همیشه در دسترس یا دسترس راحتتر باشد و

    اینو در نظر بگیر که ممکن هم هست که فقط 10 درصد تغییر کنه یا اصلا تغیر نکنه و آیا شما با اون 10 درصد به رضایت میرسی؟ خلاصه تمام جوانب را در نظر بگیر و در قدم اول بپذیر

    و اگر فکر میکنی نمیتونی اینهمه انرژی صرف کنی و یا نمیتونی با صرف انرژی با تغییر 10درصد یا اصلا روبرو شوید 2 سال نامزدی هم زیاد است و نباید بگذارید به امید هر چه پیش آید خوش آید روزها از پی هم سپری شوند که از عمر گرانبهای شماست .

    ای خواجه درد نیست... وگرنه طبیب هست

    ای بی خبر.. از خورشیدِ پشتِ ابر !



  8. 2 کاربر از پست مفید گیسو کمند تشکرکرده اند .

    بابک 1369 (چهارشنبه 07 مرداد 94), رنگین (سه شنبه 06 مرداد 94)

  9. #17
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 22 تیر 97 [ 21:02]
    تاریخ عضویت
    1394-1-22
    نوشته ها
    180
    امتیاز
    5,092
    سطح
    45
    Points: 5,092, Level: 45
    Level completed: 72%, Points required for next Level: 58
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    56

    تشکرشده 91 در 64 پست

    Rep Power
    32
    Array
    ممنون گیسو کمند عزیزم

    دقیقا حرفهایی که تو ذهنم و دلم بود رو بیان کردی.

    راستش مقصر اصلی خودم بودم که به این ازدواج اصرار داشتم.ترس از اینکه فکر کنن سحر تو

    این رابطه (آشنایی با همسرم،حدود پنج سال) شکست خورده،یه فکر احمقانه.

    حتی همسرم قبل از ازدواج هم گفته بود که ما به درد هم نمیخوریم،و من خودم هم میدونستم ولی

    طرز فکر احمقانه خودم باعث این ازدواج شد.

    چون قبل از آشنایی با همسرم،یک آقای دیگری تمایل شدید به ازدواج با من داشتند و من حدود ۳

    سال مخالفت کردم،من تو این مخالفتها از سر ترحم با اون آقا صحبت میکردم که راضیش کنم،

    غافل از اینکه اون تو اون مدت بیشتر وابسته میشد و من به خیال خودم داشتم اون آقا رو راضی

    میکردم که دست برداره.(چه منطق الکی داشتم).

    بعد اون مدت که دیگه واقعا از دست اون آقا اعصابم خورد شده بود،گفتم دیگه با من تماس نگیر و

    الکی گفتم ازدواج کردم.چه داستانها بعدش داشتیم،چه قدر داغون شد.

    بعد هم گفت نفرینت میکنم عاشق یه نفر بشی ولی اون تو رو دوست نداشته باشه.

    و واقعا هم همین طور شد،من قبل از ازدواج عاشق همسرم شده بودم ولی همسرم رفتارش

    معمولی بود.در واقع من بیشتر اصرار داشتم که با هم ازدواج کنیم.

    همسرم خیلی وقتا میخواست کات کنه ولی باز اصرارهای بیخود من...........

    .همش هم ترسم از این بود که

    نکنه اون آقا و دوستام بفهمن که حرف اون آقا درست از آب دراومد.به خاطر غرور لعنتیه خودم.

    حالا جالب اینکه وقتی دیروز در مورد اون آقا اینجا کامنت گذاشته بودم،بعد از ده سال امروز

    اون آقا رو تو شرکت پدرم دیدم.

    واقعا راسته که میگن به هر چی فکر کنی همون میشه.

    جلو نرفتم ولی همش فکر میکنم نفرینش دامن منو گرفت!واقعا گرفت.

    دلم میخواد منو ببخشه.فقط از من بگذره.

  10. کاربر روبرو از پست مفید سحر22 تشکرکرده است .

    رنگین (سه شنبه 06 مرداد 94)

  11. #18
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    دوشنبه 04 مهر 01 [ 02:59]
    تاریخ عضویت
    1393-11-15
    نوشته ها
    823
    امتیاز
    34,196
    سطح
    100
    Points: 34,196, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    3,683

    تشکرشده 2,882 در 761 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    235
    Array
    عزیزم شما که نمیتونی گذشته رو برگردونی ولی میتونی آینده خوبی برای خودتون بسازید بدون ترس ، با آگاهی ، محکم ، ووو..

    ترس از حرف مردم در شما رخنه کرده دورش کن ، خود شما یکی از همین مردم هستید ، آیا برایتان اهمیتی دارد که همسایه یا همکار و همکلاستان با چه کسی ازدواج کرد و چهطور زندگی میکند؟ برای دیگران هم همینطور ،

    آدمهای عاقل اینکه در مراسم عروسی شخص x چه گذشت یا فلان کس چه ماشینی زیر پایش بود یا فلان فامیل همسرش ثروتمند است و هزاران مساله دیگر را حتی در ذهنشان ذخیره هم نمیکنند و این اطلاعات برای لحظه است یعنی حتی در عرض یک روز

    فراموش میشود که مردم چه دارند و چه میکنند، آنهایی هم که این اطلاعات را محکم نگه میدارند و نقل میکنند بی اهمیتتر و حقیرتر از اینند که بخواهی فکرش را بکنی چرا که تو هرگونه زندگی کنی و هر چه داشته و نداشته باشی برای این افراد فقط مهم است که

    اطلاعاتی برای نقل قول داشته باشند، حرف هم که باد هواست.

    پس سعی کن این را در ذهنت کمرنگ کنی و بعد از بین ببری که اگه مردم .... اگه بفهمن...اگه بشنون....اگه فلانی که دشمنمه .... فلانی که رقیبم بود... اون که حالا با همسرش بورسیه خارج هم شده .....، برای خودت زندگی کن کار کن لذت ببر اینطوری خیلی زیباتره

    سحر جان پیش مشاور رفتی؟ اگر نمیروی چرا؟ چرا از اینجا شارژ نمیگیری ؟ حداقل مزیتش این است که تو تلاشت را کرده ای.

    مقاله های اینجا رو که میخونی و زندگی دیگران برای شما چه تجربه ای به همراه داره ؟ باز هم ترس؟ بدون تلاش ؟ بدون آگاهی؟
    ای خواجه درد نیست... وگرنه طبیب هست

    ای بی خبر.. از خورشیدِ پشتِ ابر !



  12. #19
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 22 تیر 97 [ 21:02]
    تاریخ عضویت
    1394-1-22
    نوشته ها
    180
    امتیاز
    5,092
    سطح
    45
    Points: 5,092, Level: 45
    Level completed: 72%, Points required for next Level: 58
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    56

    تشکرشده 91 در 64 پست

    Rep Power
    32
    Array
    ممنون گیسو کمند جان

    دو روز که با شوهرم سردم،حوصلشو ندارم،فقط به خاطر پرداخت پول وام بهش زنگ زدم،اونم

    زنگ نزد،الان از سر اجبار و اینکه بقیه فکر نکنن ما قهریم زنگ زدم،خیلی خیلی سرد بودیم جفتمون.

    خودش گفت تو به من انرژی نمیدی،برا همین امروز بهت زنگ نزدم،گفت شاید فردا هم نزنم.

    منم گفتم نزن،بعد گفتم اصلا امروز متوجه نشدم که زنگ نزدی،بعد هم گفت خوابم میاد،گفتم شب

    بخیر،خدا حافظ.

    زندگیمون شده لج و لجبازی.ولی واقعا حوصلشو دیگه ندارم.

    دلم میخواد شب بخوابم،صبح بلند بشم ببینم همه چی تموم شده.

    پیش مشاور قبلا رفتم ولی فایده ای نداشت.

    مقاله های اینجا رو هم کم و بیش میخونم،حقیقتش اینکه من دیگه خسته

    شدم.
    ویرایش توسط سحر22 : سه شنبه 06 مرداد 94 در ساعت 22:31

  13. #20
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 12 شهریور 96 [ 00:37]
    تاریخ عضویت
    1394-4-23
    نوشته ها
    641
    امتیاز
    12,858
    سطح
    74
    Points: 12,858, Level: 74
    Level completed: 2%, Points required for next Level: 392
    Overall activity: 26.0%
    دستاوردها:
    1 year registered10000 Experience Points
    تشکرها
    2,477

    تشکرشده 767 در 424 پست

    Rep Power
    111
    Array
    - - - Updated - - -

    سلام عزیزم شما داری به جدایی فکر میکنی و فکر میکنی ازین اقا جدا شی یکی با سب سفید و مهربون میاد هی فکر میکنی اگه این نبود چه موردای خوبی رو داشتی ولی اشتباه میکنی شما 5سال دوست بودین ایا اون موقع هم ایشون تو خیابون بهت توهین میکرد؟؟؟ یا داد وبیداد میکرد؟نسبت بهش سرد بودی؟ این خود ادم هست که با رفتاراش باعث میشه عکس العمل خوب ببینه یا بد من به شما گفتم دکتر حبشی رو گوش کنی بکار ببری اونم نه برا یه روز نه اینکه فقط گوش کرده باشی کلا انسان هرجا که تایید بشه و ازش تعریف تمجید بشه اونجاست پس رو اینا کار کنین شما میدونین طلاق چقدرشمارو افسرده خاهد کرد به این فکر کنین 5سال باهاش دوست بودین یه مدتم که عقدین حالا بیاین طلاق بگرین یعنی ازصفر اونم با طعنهای مردم ادم باهوش کسی هست که بدنه الان تو شرایط فعلی باید چیکار کنه چطور میگی اشتباه کری انتخابش کردی یه روزم میگی چه اشتباهی کردم شرایط جدایی رو پیش اوردم یه زن باید گرم وشاد باشه باید مثل یه دوست با شوهرش دردل کنه تا اون هم احساس کنه یه رفیق داره من فکر میکنم شما نمیخای ازون اقا معذرت خاهی کنی تهدلت میخاد باباشنایی باز کنه برا همینم به جدایی فکرمیکنی بیا یه مدت همون دختر سال اول دوستی باهاش باش اون ومقعها چطوری خودت جا میکردی همونطور باش اگه همسرت عوض نشد هرچی میگی بگوی
    ویرایش توسط ستاره زیبا : چهارشنبه 07 مرداد 94 در ساعت 01:51


 
صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. یک خصوصیت خوب نفر قبلی همراه با یک انتقاد از او
    توسط حسین پور در انجمن سرگرمی و تفریح
    پاسخ ها: 202
    آخرين نوشته: یکشنبه 19 دی 00, 15:51
  2. پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: دوشنبه 09 بهمن 96, 14:47
  3. چه کنم با این خصوصیت ذاتی که شده برام یه مشکل
    توسط هاله نو در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 6
    آخرين نوشته: دوشنبه 25 مهر 90, 22:43
  4. >>>> 8 خصوصیت سمی و قابل اجتناب >>>>
    توسط فرشته مهربان در انجمن مهارتهای ارتباطی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: جمعه 03 مهر 88, 17:16

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 11:44 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.