به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 3 از 3 نخستنخست 123
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 , از مجموع 30
  1. #21
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 08 اردیبهشت 96 [ 21:40]
    تاریخ عضویت
    1393-10-03
    نوشته ها
    345
    امتیاز
    7,833
    سطح
    59
    Points: 7,833, Level: 59
    Level completed: 42%, Points required for next Level: 117
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    299

    تشکرشده 738 در 270 پست

    Rep Power
    80
    Array
    ایشون برمیگرده و بازم میره مطمئن باش بازم میره بازم میاد خلاصه همه ی زندگیت میشه اومدن رفتن ایشون

    تا جایی که یادمه و اگر اشتباه نکنم پدر مادرشون از هم جدا شدن؟؟؟ درسته؟؟؟ اگه اینطوره همین مسئله میتونه عامل این مشکل رفتاریشون باشه

    سمیرا خانوم اگه من جای شما بودم میترسیدم از ادامه با همچین ادمی ایشون کلا زندگیش افراط و تفریطه و این میتونه وحشتناک خطرناک باشه

    ایشون الفبای زندگی مشترکو نمیدونه

    نمیدونه زندگی مشترک یعنی گذشت یعنی صبر یعنی ساختن یعنی تلاش
    زندگی مشترک به معنیه میدون جنگ نیست که در پایان جنگ شکست خورده مشخص بشه مقصر مشخص بشه

    قهرکردنو دم به دقیقه جدا شدن کار بچه های دو سالس

    اگرچه شماهم بی تقصیر نبودی اما در کل شما رفتار معقولتری داشتی حداقل اینکه تا تقی میخوره به توقی نمیگی جدایی

    تلاش میکنی اگرچه شمام دیگه خیلی لوسی البته ببخشیدا

    یعنی چی چون اون ناراحت بود من سه شب نخوابیدم؟؟؟؟

    اصلا شما چرا باید اینقدر رابطتون عجیب باشه که چند روز باهم حرف نزنیدو مشکلاتتونو حل نکنید

    اوایل ازدواجمون همسر من فوق العاده درونگرا بود وقتی از چیزی ناراحت بود باهام حرف نمیزد البته در حالت عادیم همیشه سایلنته وای بحال اینکه ناراحتم باشه دیگه کلا ویبره هم نداره

    یه بار خیلی جدی باهاش حرف زدم و بهش گفتم سکوت هیچیو حل نمیکنه وقتی از چیزی ناراحت میشی بیا بگو به من این فرصتو بده از دلت در بیارم ما که دشمن هم نیستیم منم از چیزی ناراحت بشم میگم حداقل طرف مقابلمون حق داره بدونه از چی ناراحتیم

    بعدشم ما زنو شوهریم کدوم رابطه ای تو دنیا از رابطه زنوشوهر میتونه نزدیکتر باشه خب چرا باید با وجود این نزدیکی نتونیم همو درک کنیم یه جایی که طرف مقابلمونو ناراحت کردیم از دلش در بیاریم

    همسر من اوایل خیلی سختش بود که بیاد حرف بزنه و معذرت خواهی کنه اما کم کم عادیش کردم براش

    هیچ وقت از لفظ منت کشی استفاده نکردم

    وقتی میرفت تو خودش و میدونستم از من ناراحته میرفتم میبوسیدمش و مثل بچه ها بهش میگفتم اقا اجازه میشه باهم حرف بزنیم؟؟؟

    اونم از ادای من خندش میگرفتو فورا بغلم میکرد بعد که اشتی کردیم میگفتم بذار باهم حرف بزنیم و همه چیو حل کنیم در کمال ارامش حرفامو میزدم حرفای اونم میشنیدم اگرچه اون کلا حرفی نمیزد اخر سر وقتی میخواست بگه ببخشید دست میذاشتم جلوی دهنش میگفتم نمیخوام بگی فقط تکرارش نکن

    به هیچ وجه نه غرور خودمو میشکنم نه غرور همسرم

    اگه مقصر باشم میرم جلو واز دلش در میارم اما اگر نباشم خودمو خوار نمیکنم اگرچه بهش چراغ سبز نشون میدم که الان ارومم و میتونم اشتی کنم اما خیلیم دیگه خودمو براش نمیکشم

    یه قولیم بهم دادیم که نذاریم قهرامون بیشتر از یه روز طول بکشه

    به نظرم یه مدت بیخیالش شو اگرچه من باشم کلا از اساس مردد میشم

    اما اگر میخوای ادامه بدی اگر بازم پیام داد یا زنگ زد بهش بگو باید بریم پیش مشاور هم من یکسری مشکلات دارم هم تو نمیخوام دنبال مقصر باشم اما چون دوست دارم دلم میخواد خودمونو اصلاح کنیم البته اگر توهم مایلی

    دیگه هی نشین داستانو ریش کن و کشش بده من اینکارو کردم تو اونکارو کردی


    بگو اگه تو هم مثل من حاضری بخاطر رابطمون تلاش کنی بسم الله نمیخوایم خودت میدونی

    همه چیز فقط عشق و علاقه نیست درک مشترکم هست من دنبال ایجاد این درک مشترک تو زندگیمون هستم

    چرا باید ما مدام دنبال این باشیم که کی مقصره چرا باید همش همو عذاب بدیم برید پیش مشاور ببینید واقعا این حسودی و شکاکیش قابل درمانه یا نه


    بازم میگم بذار خودش تصمیم بگیره و بفهمه بدون تو نمیتونه ادامه بده و اگر به کاراش ادامه بده تو رو از دست میده یه مدت در دسترس نباش نشون بده توهم دوسش داری اما نگران اینده هستی


    در اخر یه حرفیو دوستانه بهت بگم اینجور ادما تا کردذن باهاشون خیلی سخته همیشه باید قلبت تو دستت بزنه همیشه باید مراقب باشی همه چیزاتو از دست میدی که فقط اونو داشته باشی یه روز چشاتو باز میکنی میبینی اونم نداری

    پس اینکه کارتو ول کردی اشتباه بود اینکه درستو ادامه ندادی اشتباه بود دوستاتو طرد کردی غلط بود اعتماد به نفس داشته باش یه ادم هرچقدرم بزرگ و عزیز باشه تو نباید تا این حد از همه چی بگذری که اون راضی باشه چون مطمئن باش هیچ وقت نمیشه



    اینجور ادما اول طرفشونو خلع سلاح میکنن چون خودشونم میدونن میخوان سر طرف چی بیارن

    شغل نداشته باشه که پول نداشته باشه و وابسته باشه و دوستی هم نداشته باشه که روشنش نکنن و همیشه ی خدا هم تنها باشی و همه ی وقتت برا اون باشه اونطوری اگه خواست تحت فشارت بذاره مثل الان راحت موفق میشه نذار بازیت بده اینو خواهرانه بهت گفتم
    شک هایت را باور نکن و هیچگاه به باورهایت شک نکن
    زندگی شگفت انگیز است اگر بدانید که چطور زندگی کنید

  2. 2 کاربر از پست مفید sahar67 تشکرکرده اند .

    khaleghezey (دوشنبه 12 مرداد 94), sara 65 (سه شنبه 13 مرداد 94)

  3. #22
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 18 آذر 98 [ 12:00]
    تاریخ عضویت
    1394-4-21
    نوشته ها
    108
    امتیاز
    5,584
    سطح
    48
    Points: 5,584, Level: 48
    Level completed: 17%, Points required for next Level: 166
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    128

    تشکرشده 199 در 73 پست

    Rep Power
    29
    Array
    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط sahar67 نمایش پست ها
    ایشون برمیگرده و بازم میره مطمئن باش بازم میره بازم میاد خلاصه همه ی زندگیت میشه اومدن رفتن ایشون

    تا جایی که یادمه و اگر اشتباه نکنم پدر مادرشون از هم جدا شدن؟؟؟ درسته؟؟؟ اگه اینطوره همین مسئله میتونه عامل این مشکل رفتاریشون باشه

    سمیرا خانوم اگه من جای شما بودم میترسیدم از ادامه با همچین ادمی ایشون کلا زندگیش افراط و تفریطه و این میتونه وحشتناک خطرناک باشه

    ایشون الفبای زندگی مشترکو نمیدونه

    نمیدونه زندگی مشترک یعنی گذشت یعنی صبر یعنی ساختن یعنی تلاش
    زندگی مشترک به معنیه میدون جنگ نیست که در پایان جنگ شکست خورده مشخص بشه مقصر مشخص بشه

    قهرکردنو دم به دقیقه جدا شدن کار بچه های دو سالس

    اگرچه شماهم بی تقصیر نبودی اما در کل شما رفتار معقولتری داشتی حداقل اینکه تا تقی میخوره به توقی نمیگی جدایی

    تلاش میکنی اگرچه شمام دیگه خیلی لوسی البته ببخشیدا

    یعنی چی چون اون ناراحت بود من سه شب نخوابیدم؟؟؟؟

    اصلا شما چرا باید اینقدر رابطتون عجیب باشه که چند روز باهم حرف نزنیدو مشکلاتتونو حل نکنید

    اوایل ازدواجمون همسر من فوق العاده درونگرا بود وقتی از چیزی ناراحت بود باهام حرف نمیزد البته در حالت عادیم همیشه سایلنته وای بحال اینکه ناراحتم باشه دیگه کلا ویبره هم نداره

    یه بار خیلی جدی باهاش حرف زدم و بهش گفتم سکوت هیچیو حل نمیکنه وقتی از چیزی ناراحت میشی بیا بگو به من این فرصتو بده از دلت در بیارم ما که دشمن هم نیستیم منم از چیزی ناراحت بشم میگم حداقل طرف مقابلمون حق داره بدونه از چی ناراحتیم

    بعدشم ما زنو شوهریم کدوم رابطه ای تو دنیا از رابطه زنوشوهر میتونه نزدیکتر باشه خب چرا باید با وجود این نزدیکی نتونیم همو درک کنیم یه جایی که طرف مقابلمونو ناراحت کردیم از دلش در بیاریم

    همسر من اوایل خیلی سختش بود که بیاد حرف بزنه و معذرت خواهی کنه اما کم کم عادیش کردم براش

    هیچ وقت از لفظ منت کشی استفاده نکردم

    وقتی میرفت تو خودش و میدونستم از من ناراحته میرفتم میبوسیدمش و مثل بچه ها بهش میگفتم اقا اجازه میشه باهم حرف بزنیم؟؟؟

    اونم از ادای من خندش میگرفتو فورا بغلم میکرد بعد که اشتی کردیم میگفتم بذار باهم حرف بزنیم و همه چیو حل کنیم در کمال ارامش حرفامو میزدم حرفای اونم میشنیدم اگرچه اون کلا حرفی نمیزد اخر سر وقتی میخواست بگه ببخشید دست میذاشتم جلوی دهنش میگفتم نمیخوام بگی فقط تکرارش نکن

    به هیچ وجه نه غرور خودمو میشکنم نه غرور همسرم

    اگه مقصر باشم میرم جلو واز دلش در میارم اما اگر نباشم خودمو خوار نمیکنم اگرچه بهش چراغ سبز نشون میدم که الان ارومم و میتونم اشتی کنم اما خیلیم دیگه خودمو براش نمیکشم

    یه قولیم بهم دادیم که نذاریم قهرامون بیشتر از یه روز طول بکشه

    به نظرم یه مدت بیخیالش شو اگرچه من باشم کلا از اساس مردد میشم

    اما اگر میخوای ادامه بدی اگر بازم پیام داد یا زنگ زد بهش بگو باید بریم پیش مشاور هم من یکسری مشکلات دارم هم تو نمیخوام دنبال مقصر باشم اما چون دوست دارم دلم میخواد خودمونو اصلاح کنیم البته اگر توهم مایلی

    دیگه هی نشین داستانو ریش کن و کشش بده من اینکارو کردم تو اونکارو کردی


    بگو اگه تو هم مثل من حاضری بخاطر رابطمون تلاش کنی بسم الله نمیخوایم خودت میدونی

    همه چیز فقط عشق و علاقه نیست درک مشترکم هست من دنبال ایجاد این درک مشترک تو زندگیمون هستم

    چرا باید ما مدام دنبال این باشیم که کی مقصره چرا باید همش همو عذاب بدیم برید پیش مشاور ببینید واقعا این حسودی و شکاکیش قابل درمانه یا نه


    بازم میگم بذار خودش تصمیم بگیره و بفهمه بدون تو نمیتونه ادامه بده و اگر به کاراش ادامه بده تو رو از دست میده یه مدت در دسترس نباش نشون بده توهم دوسش داری اما نگران اینده هستی


    در اخر یه حرفیو دوستانه بهت بگم اینجور ادما تا کردذن باهاشون خیلی سخته همیشه باید قلبت تو دستت بزنه همیشه باید مراقب باشی همه چیزاتو از دست میدی که فقط اونو داشته باشی یه روز چشاتو باز میکنی میبینی اونم نداری

    پس اینکه کارتو ول کردی اشتباه بود اینکه درستو ادامه ندادی اشتباه بود دوستاتو طرد کردی غلط بود اعتماد به نفس داشته باش یه ادم هرچقدرم بزرگ و عزیز باشه تو نباید تا این حد از همه چی بگذری که اون راضی باشه چون مطمئن باش هیچ وقت نمیشه



    اینجور ادما اول طرفشونو خلع سلاح میکنن چون خودشونم میدونن میخوان سر طرف چی بیارن

    شغل نداشته باشه که پول نداشته باشه و وابسته باشه و دوستی هم نداشته باشه که روشنش نکنن و همیشه ی خدا هم تنها باشی و همه ی وقتت برا اون باشه اونطوری اگه خواست تحت فشارت بذاره مثل الان راحت موفق میشه نذار بازیت بده اینو خواهرانه بهت گفتم


    - - - Updated - - -



    - - - Updated - - -




    درسته منم خیلی لوس بودم ولی باور کن اون از من لوستر ود نمیدونی سر چه چیزایی که قهر نمیکرد
    حتی زمانی که حق با من بود و میدیدم قهر کرده به روم نمی اوردم و باهاش شوخی میکردم اما میدیدم اون مسله تو ذهنش هست و سر چیزای دیگه بهونه میگیره
    ولی تو این مورد من حرف جدایی زدم البته نه به این صراحت اما وقتی داشتیم حرف میزدیم گفت دیگه چیزی ازت نبینم منم گفتم باشه جدامیشیم اونم گفت باشه
    اره هیچ گذشتی نداره هیچی
    حتی وقتی هزاربار عذر بخام و حتی گریم بگیره حتی چندبار کارم به دکتر کشید باز نبخشید(حالا خبط بزرگی ام نکردما مثلا یبار گفته بود مانتوت بازه دکمه بدوز من یادم رفته بود همونجوری رفتم بیرون)
    مشکل من کینه ای بودنشه
    اره جداشدن و اون بخاطر این جدایی از پدرش متنفره و ارتباطی با اون نداره چون به مادرش خیانت کرد
    من دهزاربار با مهربونی ازش خاستم سر هرچیز قهر نکنه قبول کردو قهر نکرد اما اون ناراحتی رو تو دلش نگه داشت و سرچیزای دیگه بهونه گرفت!!
    من اعتراضی نداشت واسه درس خوندن و کار کردن ولی میزاش باشگاه و کلاسای مختلف برم
    وسه دوستامم فقط اهم حرف زدیم که با دستای متاهلمون ارتباط داشته باشیم
    اما خب یجورایی بشدت حسوده میترسه من کسی رو بهش ترجیح بدم!حتی اگر من یه حیوون علاقه نشون بدم حسودی میکنه
    قبل ترها بشدت لجباز بودو شکاک و بددل.. میخاست هرچیزی رو تلافی کنه مغرور کینه ای هم بود در ضمن حرف هیچکس هم بدون مدرک باور نداره همش فکر میکنه همه میخان سرش کلاه بزارن
    اما انقدر باهم حرف زدیم لجبازی و تلافی گذاشت کنار واقعا سعی کرد..
    کینه ای بودن و گیراش رو هم گذاشت کنار اما بعد چندماه دوباره شروع کرد..
    البته اونم ازین که من عصبانی میشم صصدام میره بالا متنفره اون اایل که حرفای بدم میزدم اما دیدم بش میاد حرف بدزدن گذاشتم کنار
    ولی خب همیشه بهم میگه دست خودم نیست کینه ای ام تو خوبی که با گذشتی...
    نمیدونم چیکار کنم خانوادم میگن ببین خوبیاش بیشتره یا بدیاش میگم خوبیاش بیشتره
    اما دارم فکر میکنم اونکه سر این مسال کم اهمیت قهر میکنه پس فردا من یه اشتباه بزرگتر کرد میخاد طلاق بگیره ؟
    بهم گفت که بدون من زندگی براش جهنمه و میدونم الان تو عذابه الان بخام با یه اس مس میتونم برش گردونم چون اون زنگ زد ولی من جواب ندادم
    اما میترسم چون مشاورم گفت سوطن درمان نداره
    اره اون میخاد من وابستش باشم اینجوری احساس قدرت میکرد...
    خیلی دوسش دارم خیلی
    بخاطر ناراحتی اون نبود که سه شب نخابیدم من کلن بدخابم اون روزا سمت خانوادم یه فشارایی بودو رابطم با نامزدم هم خراب بود واسه همین دوباره بی خابی به سراغم اومده بود

  4. #23
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 05 اردیبهشت 95 [ 23:19]
    تاریخ عضویت
    1393-8-07
    نوشته ها
    87
    امتیاز
    2,117
    سطح
    27
    Points: 2,117, Level: 27
    Level completed: 78%, Points required for next Level: 33
    Overall activity: 2.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    63

    تشکرشده 120 در 67 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام سمیراجان. امیدوارم بهتر شده باشی. دلم نیومد آنلاین نشمو بت کمک نکنم..اینجور که میبینم تو هم به ادامه دادن با نامزدت شک داری به خاطر مشکلات زیادتون. به نظر من و هر کس دیگه که مشکلاتتون را بشنوه تو عادی هستی و مشکل بیشتر از نامزدته. و خب اینجا نامزدتو نمیتونن درست کنن. اما من یه راه حل میتونم بت بدم. ببین درسته که درمان شکاکی یه مرد خیلی سخته ولی همسرت که هنوز نرفته روانپزشک یا مشاور.حداقل میشه تلاشش را بکنه.فقط باید عین عباراتی که میگم را به نامزدت بگی.باش حرف بزن توی یه موقعیت و بگو : رابطه ی ما یه مشکلی داشت.اما اونطور که تو میگی مشکل اختلاف نظرمون نبود.میدونم دیگه منو نمیخای اما من دلم میخاد حتی اگه منو نداشته باشی خوشبخت باشی.ولی وقتی تو اینطوری هستی، وقتی به منی که عاشقم بودی و عاشقت بودم شک داری و نمیتونی اعتماد کنی و فک میکنی به مردای دیگه وقتی دارم با تو راه میرم نگاه می کنم تو با هیچ دختر دیگم خوشبخت نمیشی.با هرکسی که باشی آخرش همین مشکل پیدا میشه. تازه کی انقد دوستت داشت که به همه ی حرفات گوش بده و حتی تنها بیرون نره؟!!! بگو پدرت با خیانتش آسیب بزرگی به تو زد.من اینو میدونم ولی نمیدونم چقدر درد کشیدی. بگو خواهش می کنم حتی اگه منو نمیخای بخاطر اینکه خودت بتونی خوشبخت شی برو پیش یه دکتر روح و روان.بگو همه مریض میشن.بگو منم خودم دلم میخاد برم برای خودم. (که بش نشون بدی یه چیزه عادیه مشاور و دکتر رفتن). بعدم بگو من همیشه دوستت داشتم ولی میدونم اگه پیش مشاورو روان پزشک نریم ترکم میکنی بالاخره. بخاطر همین چند شب نخابیدم.به حرفام فکر کن لطفا.دوست دارم..
    به نظر من یه ایمیل بده بش و اینو بنویس.ببین من فک میکنم حالا که دوسش داری تلاش اخرتو بکن که خودشو درمان کنه.راستش اگه نامزدت درمان نشه احتمال داره حتی اگه اشتی کنین هرروزی ترکت کنه.امیدوارم اقدام به درمان کنه.

  5. #24
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 18 آذر 98 [ 12:00]
    تاریخ عضویت
    1394-4-21
    نوشته ها
    108
    امتیاز
    5,584
    سطح
    48
    Points: 5,584, Level: 48
    Level completed: 17%, Points required for next Level: 166
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    128

    تشکرشده 199 در 73 پست

    Rep Power
    29
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط kimia fall نمایش پست ها
    سلام سمیراجان. امیدوارم بهتر شده باشی. دلم نیومد آنلاین نشمو بت کمک نکنم..اینجور که میبینم تو هم به ادامه دادن با نامزدت شک داری به خاطر مشکلات زیادتون. به نظر من و هر کس دیگه که مشکلاتتون را بشنوه تو عادی هستی و مشکل بیشتر از نامزدته. و خب اینجا نامزدتو نمیتونن درست کنن. اما من یه راه حل میتونم بت بدم. ببین درسته که درمان شکاکی یه مرد خیلی سخته ولی همسرت که هنوز نرفته روانپزشک یا مشاور.حداقل میشه تلاشش را بکنه.فقط باید عین عباراتی که میگم را به نامزدت بگی.باش حرف بزن توی یه موقعیت و بگو : رابطه ی ما یه مشکلی داشت.اما اونطور که تو میگی مشکل اختلاف نظرمون نبود.میدونم دیگه منو نمیخای اما من دلم میخاد حتی اگه منو نداشته باشی خوشبخت باشی.ولی وقتی تو اینطوری هستی، وقتی به منی که عاشقم بودی و عاشقت بودم شک داری و نمیتونی اعتماد کنی و فک میکنی به مردای دیگه وقتی دارم با تو راه میرم نگاه می کنم تو با هیچ دختر دیگم خوشبخت نمیشی.با هرکسی که باشی آخرش همین مشکل پیدا میشه. تازه کی انقد دوستت داشت که به همه ی حرفات گوش بده و حتی تنها بیرون نره؟!!! بگو پدرت با خیانتش آسیب بزرگی به تو زد.من اینو میدونم ولی نمیدونم چقدر درد کشیدی. بگو خواهش می کنم حتی اگه منو نمیخای بخاطر اینکه خودت بتونی خوشبخت شی برو پیش یه دکتر روح و روان.بگو همه مریض میشن.بگو منم خودم دلم میخاد برم برای خودم. (که بش نشون بدی یه چیزه عادیه مشاور و دکتر رفتن). بعدم بگو من همیشه دوستت داشتم ولی میدونم اگه پیش مشاورو روان پزشک نریم ترکم میکنی بالاخره. بخاطر همین چند شب نخابیدم.به حرفام فکر کن لطفا.دوست دارم..
    به نظر من یه ایمیل بده بش و اینو بنویس.ببین من فک میکنم حالا که دوسش داری تلاش اخرتو بکن که خودشو درمان کنه.راستش اگه نامزدت درمان نشه احتمال داره حتی اگه اشتی کنین هرروزی ترکت کنه.امیدوارم اقدام به درمان کنه.

    سلام عزیزم ممنون
    بهتر که .... توکل کردم بخدا ازش خواستم کمکم کنه کاری رو که درسته انجام بدم
    اتفاقا توی ایمیلی که فرستادم که دختر بیخیال گفت این رو هم نوشتم نوشتم که میرم پیش مشاوره و توام اگه منو دوست داری بیا..
    که بعدش زنگ زدو اونجوری رفتار کرد..
    مشکل اینجاس که با مشاوره تا حدی خوب میشه و باز شروع میکنه
    اره از همین میترستم
    از ادمی که گذشت نداره باید ترسید .. باید ترسید که یروزی میره یروزی یه خطایی میبینه و میره
    همه میگن یبار دیگه رابطه دیگه ای داشتی و اون رو گذاشتی کنار
    حالا اینم می خای بزاری کنار؟میگن هرکسی بدی داره بلخره باید با بدی هم بسازی
    من می سازم من حاضرم همین الان بهش زنگ بزنم و برش گردونم اما میشه به یه ادمی که گذشت نداره تکیه کرد ؟
    من ازین می ترسم
    هزاربار قول داده هزاربار زده زیر قولش میگم مگه قول ندادی بمونی؟
    میگه اون موقع که قول دادم تو اینطوری نکرده بودی!میگ مگه من فرشته ام بلخره همه خطا میکنن..
    اما نمیشه انگار
    بدجوری دارم زجر میکشم
    یه لحطه می خوام برم سمتش یه لحطه می گم کاش خودش بگرده یه لحطه می گم کاش برنگرده یه لحطه می گم....
    نمیدونم دیگه
    زندگیم رو هواست

  6. #25
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 05 اردیبهشت 95 [ 23:19]
    تاریخ عضویت
    1393-8-07
    نوشته ها
    87
    امتیاز
    2,117
    سطح
    27
    Points: 2,117, Level: 27
    Level completed: 78%, Points required for next Level: 33
    Overall activity: 2.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    63

    تشکرشده 120 در 67 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ببین همه خیلی چیزا میگن.اما تویی که قراره زندگی کنی سال ها با این آدم.تو فقط نامزد بودی.نامزدی دوران شناخته.میشه آدم فقط با یه مرد "باشه" تنها به این دلیل که یه نامزدیه ناموفق دیگه هم قبلش داشته؟ این کارو نکن با خودت.تنهایی بهتر از اینه که یه زندگیه ناموفق و سال ها حسرت داشته باشی خدایی نکرده..اما باید اول یه مشاوره خوب بری و همه ی تلاشتو بکنی که بفهمی الان چه تصمیمی درسته؟ موندن یا رفتن؟ رفتی مشاور آخر؟

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط سمیراه نمایش پست ها
    سلام عزیزم ممنون
    بهتر که .... توکل کردم بخدا ازش خواستم کمکم کنه کاری رو که درسته انجام بدم
    اتفاقا توی ایمیلی که فرستادم که دختر بیخیال گفت این رو هم نوشتم نوشتم که میرم پیش مشاوره و توام اگه منو دوست داری بیا..
    که بعدش زنگ زدو اونجوری رفتار کرد..
    مشکل اینجاس که با مشاوره تا حدی خوب میشه و باز شروع میکنه
    اره از همین میترستم
    از ادمی که گذشت نداره باید ترسید .. باید ترسید که یروزی میره یروزی یه خطایی میبینه و میره
    همه میگن یبار دیگه رابطه دیگه ای داشتی و اون رو گذاشتی کنار
    حالا اینم می خای بزاری کنار؟میگن هرکسی بدی داره بلخره باید با بدی هم بسازی
    من می سازم من حاضرم همین الان بهش زنگ بزنم و برش گردونم اما میشه به یه ادمی که گذشت نداره تکیه کرد ؟
    من ازین می ترسم
    هزاربار قول داده هزاربار زده زیر قولش میگم مگه قول ندادی بمونی؟
    میگه اون موقع که قول دادم تو اینطوری نکرده بودی!میگ مگه من فرشته ام بلخره همه خطا میکنن..
    اما نمیشه انگار
    بدجوری دارم زجر میکشم
    یه لحطه می خوام برم سمتش یه لحطه می گم کاش خودش بگرده یه لحطه می گم کاش برنگرده یه لحطه می گم....
    نمیدونم دیگه
    زندگیم رو هواست


    ببین اینکه همه یه عیبی دارن درسته ولی باید حواست جمع باشه عیبی که یه نفر داره اون قدر بزرگ نباشه که نتونی تحملش کنی و زندگی شادی نداشته باشی و خدایی نکرده بدبخت بشی! مراقب خودت باش

  7. کاربر روبرو از پست مفید kimia fall تشکرکرده است .

    سمیراه (دوشنبه 12 مرداد 94)

  8. #26
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 99 [ 21:53]
    تاریخ عضویت
    1391-3-16
    محل سکونت
    گلستان
    نوشته ها
    3,933
    امتیاز
    52,145
    سطح
    100
    Points: 52,145, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 23.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    15,723

    تشکرشده 11,395 در 3,444 پست

    Rep Power
    0
    Array
    درود بانو

    خیلی طولانی مینویسید واقعا حوصه آدم سر میره من اینو گفتم اون اینو گفت یا اینجوری شد و گریه کردم و منت کشی کردم و .... یه جمله رو هزار بار تکرار میکنید.اینجوری باعث میشید افراد بسیار کمی به تایپیک شما سر بزنن.بانو دختر بیخیال خیلی باحوصله هستند و خوب راهنمایی کردن و بانو سارا هم مشکلشان شبیه شماست و یکجوایی دارن همدردی میکنن وبا یاداوری گذشته در حالت غمگین خودشان باقی میمانند.بلاخره ایشون هم باید از این وضعیت خودشان خارج بشوند موقعیت خوب خیلی خوبه ولی مهمترن مسئله توی زندگی مشترک مسئولیت پذیریه

    نوشته بانو دختر بیخیال خیلی خوب و کامل بود

    با سپاس بسیار از صبر و حوصله بسیار زیاد ایشون (قابل تحسینه واقعا) احساس من اینه شما خودت بهتر از همه ما تشخیص میدی که این فرد برای ازدواج نمیتواند مناسب باشد ولی مشکل دوتا مورد هست این وسط:
    1.نامزدی ناموفق قبلی شما و ترس از شکست دوباره
    2.شنیدن حرف های نامربوط مردم

    این دوتا مسئله مهم باعث شده در این وضعیت بخواهید باقی بماید و حاضر باشید هرکار یانجام بدهید برای باقی ماندن در این رابطه سراسر غلط.اگر ازدواج کرده بودید و رسما تشکیل زندگی داده بودید خوب راهنمایی کردن متفاوات بود شما باید روی رفتار و گفتار خودتان با اینگونه افراد دقت بیشتری میکردید ولی مسئله اینه شما الان فقط نامزد هستید و این دوران برای شناخت بیشتر دوطرف از همدیگر است و دختر خانم و آقا پسر باید از این فرصتی کهب رایشان بوجود آمده به بهترین نحو استفاده بکنند برای شناخت شخصیت طرفیت و خانواده ی طرف مقابل.
    ایشون بچه طلاق هستند آن هم به دلیل خیانت پدرشان نسبت به مادرشان و ایشون در کنار مادرشان زندگی میکنند و مسلما مادر ایشون بعنوان یک زن احساستی هستند و این موضوع را بسیار برای فرزندشان تعریف کردن با اه و ناله فراوان و این موضوع تاثیر منفی شدیدی روی ایشون گذاشته و باعث بدبینی و شکاک بودن ایشون شده.
    اینکه ایشون خیلی فعالیت میکنن خیلی خوبه و برای شما همه کار یانجام میدهند که بنظرم توی محبت کردن یکمقدار بیش از اندازه اینکار را انجام میدهند و تعادل نداره ابراز محبت و علاقه ایشون یکروز خیلی گرم و یکروز خیلی سرد این نشان میده
    1.مسئولیت پذیر نبودن ایشون در قبال طرف مقابل
    2.به ایشون نمیشه بعنوان یک مرد تکیه کرد در زمان سختی و مشکلات
    3.شکاک بودن و بدبین بودن ایشون
    4.نداشتن مهارت ارتباطی درست
    5.نداشتن تعادل در ابراز علاقه و محبت
    در مورد قهر کردن ایشون بنظرم در کودکی آنطور که باید به ایشون توجه نشده و محبتی که باید به یک کودک داده بشه دریافت نکردند و ایشن موضوع باعث شده ایشون تشنه محبت باشه برای همین در ابراز محبت افراط میکنه و وقتی هم از شما ناراحت میشه در خودش فرو میره و پا جلو نمیزاره چون شما با جلو رفتن و عذرخواهی کردن و ناز ایشون را خریدن باعث ارضاء شدن ایشون از نظر محبت کردن میشید.
    در مورد اینکه خصوصیات مثبت ایشون نوشتید دوصفحه شده بیشتر برمیگرده به ترس از حرف مردم و جدایی دوباره در دوران نامزدی و اینکه شاید امکان اینکه ازدواج مناسبی کنید در آینده برایتان نباشه.
    http://www.hamdardi.net/thread-4822.html

    http://www.hamdardi.net/thread-4821.html

    مقالات بالا را مطالعه کنید بانو.بخاطر ترس از حرف مردم یا شکست در نامزدی قبلیتان بخواهید با ایشون و یا هر فرد دیگری بجز ایشان.شما بهتره در موقع جلسات خواستگاری دقت بیشتری کنید معیارهایی که برای انتخاب شریک زندگیتان دارید بعلت ضعف هایی که درش قرار داره باعث میشه با افرادی نامزد بشید که امکان داشتن یک زندگی موفق را از شما سلب میکنند در معیارهایتان تجدید نظر کنید.میتوانید از مقالات سایت همدردی استفاده کنید

    ایشون بیشتر دنبال این است که تقصیر ها را گردن شما بندازه و شما را مقصر جلوه بده و این حس را در شما ایجاد بکنه که شما همیشه مقصر هستید و برای عذرخواهی باید پاپیش جلو بزارید کینه ای بودن ایشان را هم اضافه کنید به این موضوع.

    بصورت کلی این شمایید که باید تصمیم بگیرید آیا تمایل دارید در این رابطه باقی بمانید یا خیر به این هم توجه نکن که یک نامزدی ناموفق داشتی یا اینکه مردم چی میگن چون شما اگر بخواهید به این رابطه ادامه بدهید احتمال شکست در زندگی مشترکتان زیاد است.
    بخش مقالات سایت در در مورد ازدواج و معیارهایی که باید داشته باشید با دقت مطالعه کنید روی مهارت های ارتباطی خودتان کار کنید روی اعتماد بنفس خودتان و نقطه ضعفتان با توجه به گفته های خودتان در مورد کنترل خشم.از مقالات سایت بهر ببرید برای هرچه کاملتر شدن شخصیت خودتان
    دوتعریف جدید و جالب ﮐﻪ خوب است به عمقش فکر کنیم:
    ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺗﻨﺒﯿﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﮐﯿﻨﻪ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺯﻫﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺸﺘﻦ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﻫﯿﭻ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﻧﻤﯽ ﺭﺳﺪ،
    ﻣﮕﺮ ﺁﻧﮑﻪ ﺩﻭ ﺑﺎﺭ ﺯﺍﺩﻩ ﺷﻮﺩ:
    ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭ خویش
    ﻭ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ
    ﺍﺯ خویشتن ﺧﻮﯾش ،ﺗﺎ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺩﺭﻭﻧﺶ ،
    در زﺍﯾﺶ ﺩﻭﻡ، ﻫﻮﯾﺪﺍ ﺷﻮﺩ
    ﻭ ﺣﯿﺎﺕ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺍﻭ ﺁﻏﺎﺯ ﮔﺮﺩﺩ !

  9. 2 کاربر از پست مفید khaleghezey تشکرکرده اند .

    kimia fall (دوشنبه 12 مرداد 94), سمیراه (دوشنبه 12 مرداد 94)

  10. #27
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 09 بهمن 95 [ 23:48]
    تاریخ عضویت
    1392-7-15
    محل سکونت
    کره زمین
    نوشته ها
    1,532
    امتیاز
    20,970
    سطح
    91
    Points: 20,970, Level: 91
    Level completed: 24%, Points required for next Level: 380
    Overall activity: 10.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialOverdrive10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    4,584

    تشکرشده 5,213 در 1,375 پست

    حالت من
    Khoshhal
    Rep Power
    250
    Array
    مثلا یبار از سرکار اومد خونه ساعت 8 به من اس مس داد که رسیدم عزیزم ( قبلش سر یه موضوعی ازهم ناراحت بودیم اما خودش عادی رفتار میکردو منم فکر کردم که گذشت کرده) منم گفتم که خسته نباشی و تشکر کردو بعدش من بهش گفتم که قراره بریم پارک افطار..(اون میخاست شبش بره سرکارو نمیتونست بیاد)دیدم یهو عجیب شد و خیلی سرد گفت باشه گفتم عزیزم از چیزی ناراحتی بگو به من؟گفت نه خوش بگذره میرم دوش گفتم حالا مونده تا بریم برو دوش بگیر بهم زنگ بزن گفت نه بعدش میخابمو رفت...
    و دیگه سرد شد و گفت خجالت نمیکشی من هنوز نیومده میگی میخام برم پارک گفتمکه منم گفتم که بیا باهم حرف بزنیم اما حرف خودش میزد
    وقتی حضوری دیدمش گفتم چرا اونشب اونجوری گفتی مگه من چی گفتم کلی عذر خاست و گفت من بخاطر قبلا ناراحت بودم وگرنه مسله خاصی نبود با مهربونی دستاش گرفتم گفتم عزیزم توروخدا نزار موضوعی تو دلت باعث عذابت بشه به من بگو حلش کنیم..
    سلام سمیراه خانم خوبی؟

    میگم بد نیست یکمم تمرکزت و از روی نامزدتون برداری بذاری روی اشتباهات خودت، بالاخره چه نامزدتون برگردن چه برنگردن، زندگی ادامه داره شما هم باید مهارت هات و بالا ببری و اشتباهاتتو اصلاح کنی که در آینده دوباره تکرار نکنی.

    من در پست های قبلم از اشتباهات نامزدتون گفتم ایندفعه از شما میخوام بگم.

    بیین از جملاتی که من نقل قول کردم، مشخصه که نامزد شما فردی احساساتی هستند، ایشون به گفته شما این همه کار میکردن برای رسیدن بشما و تهییه چیزهایی که شما دوست دارین، دوست داشتن همیشه تامینتون کنند، شما هم خوب تونسته بودین این حس تامین کنندگی و بهشون القا کنید.

    حالا فرض کنید بعد این همه خستگی ایشون چه انتظاری از شما داشتن؟ انتظار داشتن مدت استراحتشون و با همسرشون بگذرونند یعنی تمام خستگی و سختگی کار روزشون و به چه امیدی گذروندن؟ به امید اینکه بتونند با نامزدشون ساعاتی و بگذرونند، اما نامزدشون در مقابل چه حرفی به ایشون میزنند؟ بجای همدلی کردن و با محبت باهاشون صحبت کردن، همون اول با اینکه میدونید شب نمیتونه باهاتون بیاین،و باید بروند سرکار، بهشون گفتید شب میرید تفریح، خب ناراحت شدن داره دیگه. آدم با خودش فکر میکنه چه همسر قدر نشناسی داره.

    من نمیگم نمیرفتید یا نمیگفتید ولی بهتر میتونستید رفتار کنید مثلا، بعد از صحبت باهاشون و اینکه درک میکنید چقدر خسته شدن و ازشون تشکر کنید بابت زحمتی که دارند میکشند، بهشون میگفتید شب همه دارند میروند افطار بیرون کاش عزیزم شما هم میتونستی باهامون بیای، خیلی دوست داشتم تو هم همراهمون میبودی و...

    ببین اینطور حرف زدن چقدر نسبت به یک جمله خبری ساده بهتره، اینطوری تو نشون دادی چقدر قدردادن زحمات نامزدت هستی و چقدر خوب درکش میکنی و تازه نشون دادی از اینکه درکنارت نیست ناراحتی.

    رفتار شما اینجا منو یاد شکایت خانم هایی انداخت که اینجا بارها بارها خونده بودم.

    مثلا خانمی از صبح خونه است و کلی به خونه و خودش رسیده بعدشم غذای خوشمزه ای که همسرش دوست داره درست کرده.
    همسر وقتی وارد خونه میشه بدونیکه جمله محبت آمیزی به همسرش بزنه و طوری وانمود کنه که همه ی این زحمات و دیده و قدردان هم هست، یک راست سراغ غذا یا تلویزیون میرند .خب زن احساس نادیده شدن زحماتش بهش دست میده معلومه که ناراحت میشه بعدشم که دلخور میشه و سرد برخورد میکنه، مرد میمونه که زن چرا سرد برخورد میکنه تازه میگه عزیزم چیزی شده؟ خب معلومه زن چیزی نمیگه چون دوست داشته همسرش خودش زحماتشو ببینه و قدردادن باشه اون موقع ارزش داشت نه بعد از گفتن زن به همسرش.

    یک جورایی بنظر من کار شما هم همینطور بوده خصوصا اگر اکثر اوقات اینطور برخورد کرده باشید ممکنه نامزد شما فکر کرده باشه اولویت اول شما خانواده اتون هست تا ایشون.و به ایشون توجهتون کمتره.
    **برخی آدم ها درست مثله بادبادکهای دنیای کودکیم هستند،
    فقط یه یک دلیل از مسیر زندگیم رد میشند، تا به من درسهایی بیاموزند
    که اگر می ماندند؛ شاید هیچوقت
    یاد نمیگرفتم .....! **


  11. کاربر روبرو از پست مفید دختر بیخیال تشکرکرده است .

    khaleghezey (دوشنبه 12 مرداد 94)

  12. #28
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 18 آذر 98 [ 12:00]
    تاریخ عضویت
    1394-4-21
    نوشته ها
    108
    امتیاز
    5,584
    سطح
    48
    Points: 5,584, Level: 48
    Level completed: 17%, Points required for next Level: 166
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    128

    تشکرشده 199 در 73 پست

    Rep Power
    29
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط khaleghezey نمایش پست ها
    درود بانو

    خیلی طولانی مینویسید واقعا حوصه آدم سر میره من اینو گفتم اون اینو گفت یا اینجوری شد و گریه کردم و منت کشی کردم و .... یه جمله رو هزار بار تکرار میکنید.اینجوری باعث میشید افراد بسیار کمی به تایپیک شما سر بزنن.بانو دختر بیخیال خیلی باحوصله هستند و خوب راهنمایی کردن و بانو سارا هم مشکلشان شبیه شماست و یکجوایی دارن همدردی میکنن وبا یاداوری گذشته در حالت غمگین خودشان باقی میمانند.بلاخره ایشون هم باید از این وضعیت خودشان خارج بشوند موقعیت خوب خیلی خوبه ولی مهمترن مسئله توی زندگی مشترک مسئولیت پذیریه

    نوشته بانو دختر بیخیال خیلی خوب و کامل بود


    با سپاس بسیار از صبر و حوصله بسیار زیاد ایشون (قابل تحسینه واقعا) احساس من اینه شما خودت بهتر از همه ما تشخیص میدی که این فرد برای ازدواج نمیتواند مناسب باشد ولی مشکل دوتا مورد هست این وسط:
    1.نامزدی ناموفق قبلی شما و ترس از شکست دوباره
    2.شنیدن حرف های نامربوط مردم

    این دوتا مسئله مهم باعث شده در این وضعیت بخواهید باقی بماید و حاضر باشید هرکار یانجام بدهید برای باقی ماندن در این رابطه سراسر غلط.اگر ازدواج کرده بودید و رسما تشکیل زندگی داده بودید خوب راهنمایی کردن متفاوات بود شما باید روی رفتار و گفتار خودتان با اینگونه افراد دقت بیشتری میکردید ولی مسئله اینه شما الان فقط نامزد هستید و این دوران برای شناخت بیشتر دوطرف از همدیگر است و دختر خانم و آقا پسر باید از این فرصتی کهب رایشان بوجود آمده به بهترین نحو استفاده بکنند برای شناخت شخصیت طرفیت و خانواده ی طرف مقابل.
    ایشون بچه طلاق هستند آن هم به دلیل خیانت پدرشان نسبت به مادرشان و ایشون در کنار مادرشان زندگی میکنند و مسلما مادر ایشون بعنوان یک زن احساستی هستند و این موضوع را بسیار برای فرزندشان تعریف کردن با اه و ناله فراوان و این موضوع تاثیر منفی شدیدی روی ایشون گذاشته و باعث بدبینی و شکاک بودن ایشون شده.
    اینکه ایشون خیلی فعالیت میکنن خیلی خوبه و برای شما همه کار یانجام میدهند که بنظرم توی محبت کردن یکمقدار بیش از اندازه اینکار را انجام میدهند و تعادل نداره ابراز محبت و علاقه ایشون یکروز خیلی گرم و یکروز خیلی سرد این نشان میده
    1.مسئولیت پذیر نبودن ایشون در قبال طرف مقابل
    2.به ایشون نمیشه بعنوان یک مرد تکیه کرد در زمان سختی و مشکلات
    3.شکاک بودن و بدبین بودن ایشون
    4.نداشتن مهارت ارتباطی درست
    5.نداشتن تعادل در ابراز علاقه و محبت
    در مورد قهر کردن ایشون بنظرم در کودکی آنطور که باید به ایشون توجه نشده و محبتی که باید به یک کودک داده بشه دریافت نکردند و ایشن موضوع باعث شده ایشون تشنه محبت باشه برای همین در ابراز محبت افراط میکنه و وقتی هم از شما ناراحت میشه در خودش فرو میره و پا جلو نمیزاره چون شما با جلو رفتن و عذرخواهی کردن و ناز ایشون را خریدن باعث ارضاء شدن ایشون از نظر محبت کردن میشید.
    در مورد اینکه خصوصیات مثبت ایشون نوشتید دوصفحه شده بیشتر برمیگرده به ترس از حرف مردم و جدایی دوباره در دوران نامزدی و اینکه شاید امکان اینکه ازدواج مناسبی کنید در آینده برایتان نباشه.
    http://www.hamdardi.net/thread-4822.html

    http://www.hamdardi.net/thread-4821.html

    مقالات بالا را مطالعه کنید بانو.بخاطر ترس از حرف مردم یا شکست در نامزدی قبلیتان بخواهید با ایشون و یا هر فرد دیگری بجز ایشان.شما بهتره در موقع جلسات خواستگاری دقت بیشتری کنید معیارهایی که برای انتخاب شریک زندگیتان دارید بعلت ضعف هایی که درش قرار داره باعث میشه با افرادی نامزد بشید که امکان داشتن یک زندگی موفق را از شما سلب میکنند در معیارهایتان تجدید نظر کنید.میتوانید از مقالات سایت همدردی استفاده کنید

    ایشون بیشتر دنبال این است که تقصیر ها را گردن شما بندازه و شما را مقصر جلوه بده و این حس را در شما ایجاد بکنه که شما همیشه مقصر هستید و برای عذرخواهی باید پاپیش جلو بزارید کینه ای بودن ایشان را هم اضافه کنید به این موضوع.

    بصورت کلی این شمایید که باید تصمیم بگیرید آیا تمایل دارید در این رابطه باقی بمانید یا خیر به این هم توجه نکن که یک نامزدی ناموفق داشتی یا اینکه مردم چی میگن چون شما اگر بخواهید به این رابطه ادامه بدهید احتمال شکست در زندگی مشترکتان زیاد است.
    بخش مقالات سایت در در مورد ازدواج و معیارهایی که باید داشته باشید با دقت مطالعه کنید روی مهارت های ارتباطی خودتان کار کنید روی اعتماد بنفس خودتان و نقطه ضعفتان با توجه به گفته های خودتان در مورد کنترل خشم.از مقالات سایت بهر ببرید برای هرچه کاملتر شدن شخصیت خودتان

    بله درست می فرمائید
    من خیلی وضعیتم بد هست از لحاط روحی واسه هین تمرکزی نداشتم رویه احساساتم و خیلی بد نوشتم
    ممنون حوصله کردید و خوندید
    ممنون از همین امشب دارم مطالعه میکنم
    اون 5 مخورد که گفتید واقعا درست بود محبت افراطی میکنه و خشم افراطی هم داره چشم دارم استفاده میکنم خیلی ممنون و اینکه محبت کافی دریافت نکرده رو هم درست فرمودید چون سن 7 تا 9 با نامادری زندگی کرده تی کشوره دیگه!
    بعد هم که اومد پیش مادرش متاسفانه مادرش بشدت شکاک هست!
    و خیلی ایشون رو چک میکنه
    مشاورم میگفت به احتمال خیلی قوی
    وقتی از خانوادش دور بشه وضعیت بهتری رو داره

    و واقعا هم همینجوره

    وقتایی که دور از جو خونه ست خیلی اروم و منطقی عمل میکنه


    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط دختر بیخیال نمایش پست ها
    سلام سمیراه خانم خوبی؟

    میگم بد نیست یکمم تمرکزت و از روی نامزدتون برداری بذاری روی اشتباهات خودت، بالاخره چه نامزدتون برگردن چه برنگردن، زندگی ادامه داره شما هم باید مهارت هات و بالا ببری و اشتباهاتتو اصلاح کنی که در آینده دوباره تکرار نکنی.

    من در پست های قبلم از اشتباهات نامزدتون گفتم ایندفعه از شما میخوام بگم.

    بیین از جملاتی که من نقل قول کردم، مشخصه که نامزد شما فردی احساساتی هستند، ایشون به گفته شما این همه کار میکردن برای رسیدن بشما و تهییه چیزهایی که شما دوست دارین، دوست داشتن همیشه تامینتون کنند، شما هم خوب تونسته بودین این حس تامین کنندگی و بهشون القا کنید.

    حالا فرض کنید بعد این همه خستگی ایشون چه انتظاری از شما داشتن؟ انتظار داشتن مدت استراحتشون و با همسرشون بگذرونند یعنی تمام خستگی و سختگی کار روزشون و به چه امیدی گذروندن؟ به امید اینکه بتونند با نامزدشون ساعاتی و بگذرونند، اما نامزدشون در مقابل چه حرفی به ایشون میزنند؟ بجای همدلی کردن و با محبت باهاشون صحبت کردن، همون اول با اینکه میدونید شب نمیتونه باهاتون بیاین،و باید بروند سرکار، بهشون گفتید شب میرید تفریح، خب ناراحت شدن داره دیگه. آدم با خودش فکر میکنه چه همسر قدر نشناسی داره.

    من نمیگم نمیرفتید یا نمیگفتید ولی بهتر میتونستید رفتار کنید مثلا، بعد از صحبت باهاشون و اینکه درک میکنید چقدر خسته شدن و ازشون تشکر کنید بابت زحمتی که دارند میکشند، بهشون میگفتید شب همه دارند میروند افطار بیرون کاش عزیزم شما هم میتونستی باهامون بیای، خیلی دوست داشتم تو هم همراهمون میبودی و...

    ببین اینطور حرف زدن چقدر نسبت به یک جمله خبری ساده بهتره، اینطوری تو نشون دادی چقدر قدردادن زحمات نامزدت هستی و چقدر خوب درکش میکنی و تازه نشون دادی از اینکه درکنارت نیست ناراحتی.

    رفتار شما اینجا منو یاد شکایت خانم هایی انداخت که اینجا بارها بارها خونده بودم.

    مثلا خانمی از صبح خونه است و کلی به خونه و خودش رسیده بعدشم غذای خوشمزه ای که همسرش دوست داره درست کرده.
    همسر وقتی وارد خونه میشه بدونیکه جمله محبت آمیزی به همسرش بزنه و طوری وانمود کنه که همه ی این زحمات و دیده و قدردان هم هست، یک راست سراغ غذا یا تلویزیون میرند .خب زن احساس نادیده شدن زحماتش بهش دست میده معلومه که ناراحت میشه بعدشم که دلخور میشه و سرد برخورد میکنه، مرد میمونه که زن چرا سرد برخورد میکنه تازه میگه عزیزم چیزی شده؟ خب معلومه زن چیزی نمیگه چون دوست داشته همسرش خودش زحماتشو ببینه و قدردادن باشه اون موقع ارزش داشت نه بعد از گفتن زن به همسرش.

    یک جورایی بنظر من کار شما هم همینطور بوده خصوصا اگر اکثر اوقات اینطور برخورد کرده باشید ممکنه نامزد شما فکر کرده باشه اولویت اول شما خانواده اتون هست تا ایشون.و به ایشون توجهتون کمتره.

    سلام عزیزم
    باور کن تویه همین چند هفته دارم روی خودم کار میکنم
    پیش مشاوره میرم
    کلی با مشاور داشگام صحبت کردم
    چندتا کتاب روانشناسی گرفتم

    درسته حق شماست
    اون واقعا زحمت میکشه برای من و واقعا من همیشه بهش میگفتم بهش افتخار میکنم همیشه شبکاری می رفته و من تایم استراحتش بیدار میموندم بهش زنگ میزدم
    که تشکر کنم از خوبیاش از مهربونیاش واقعا میدونست بش افتخار میکنم این رو میگم که بدونی من واقعا تقدیرش کردم همیشه
    چون میدیدم که متاسفانه مادرش جلو فامیلها خیلی خوردش میکنه! با اینکه همیشه هوای ایشونو داره ولی مادرش ازون ادماییه که بد پسزشو جلو من و همه میگه
    واقعا هم بخاطر این موضوع م اینکه خیلی زحمت میکشه همیشه تقدیرش کردم

    و اره خیلی من طرز رفتار بدی داشتم قبول دارم واقعا
    اما اونشب اون واقعا نیتنست با ما بیاد بریم بیرون وگرنه من بدون اون هیچ تفریحی نمیرفتم اونم بدون من نمیرفت و منم نمیتونستم شب خونه تنها باشم
    ازین موضوع که قراره برم ناراحت نشدو درک کرد اون مثالی بود ک متوجه شید اگر م حساسیتهاشو بروز نده یجا دیگه خالیش میکنه حتی این جمله رو خودش بهم گفت

    گفت وقتی ناراتیام حل نشه بهونه میارم جاهای دیگه و تقصیر خودم نیست

    اره دختر بی خیال من خیلی بد کردم خیلی.. حتی اون اوایل اون خیلی اروم بود اما من اونقدر پرخاش کردم شد مثل من

    خیلی پشیمونم خیلی خیلی زیاد

    من دارم با دل جون رو خودم کار میکنم
    و دیگه سراغی ازش نگرفتم دوهفته میشه فکر کنم دیگه از هم خبر نداریم..

    مشاوره بهم گفت کاری نکن همینجور رو خودت کار کن تا خودش برگرده برگشت ببرش پزشک چون شکاکی و بددلی و کینه ای بودن با کتاب و حرف حل نمیشه!
    نمیدونم
    میترسم ببرمش و یمدت خوب بشه و ازدواج کنیمو دوباره همونجوری بشه
    اخه ما عقدو عروسی یکجا میگیریم زیاد فرصت ندارم
    خانواده ها فشار میارن

    حرف مشاوره درست بوده ؟

    حتی گفت اگر برنگشت بزار تموم بشه برای همیشه
    ویرایش توسط سمیراه : دوشنبه 12 مرداد 94 در ساعت 23:58

  13. کاربر روبرو از پست مفید سمیراه تشکرکرده است .

    khaleghezey (سه شنبه 13 مرداد 94)

  14. #29
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 99 [ 21:53]
    تاریخ عضویت
    1391-3-16
    محل سکونت
    گلستان
    نوشته ها
    3,933
    امتیاز
    52,145
    سطح
    100
    Points: 52,145, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 23.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    15,723

    تشکرشده 11,395 در 3,444 پست

    Rep Power
    0
    Array
    درود دگربار بانو
    اتفاقا دیشب داشتم فایل های صوتی دکتر هلاکویی رو گوش میدادم گرچه ایشون تا حدودی از فرهنگ کشورمان فاصله گرفتند و از نظر مذهبی چندان با ایشون هم عقیده نیستم ولی توی کارشان واقعا خوب هستند
    دقیقا نمی دانم کدام هستش ولی تصور میکنم لینک اول باشه

    دانلود برنامه راز ها و نیاز ها 11 مرداد 94 یکشنبه بعد از ظهر » مشاور فا | مرجع مقالات روانشناسی فارسی


    دانلود برنامه راز ها و نیاز ها 9 مرداد 94 جمعه بعد از ظهر » مشاور فا | مرجع مقالات روانشناسی فارسی

    لطفا دانلود بکنید چون تقریبا باونیی که با ایشون تماس گرفته بود مشکلی همانند شما داشتند.
    باز باید برگردم به حرف اولم مسئله اصلی اینه آیا واقعا ارزش داره بخاطر حرف چند نفر افراد نادان و بیکار و سخن چین ابله با زندگی خودت بازی کنی و آیتده خودت را خراب کنی و از نظر روحی و جسمی بخودت ضربه وارد کنی بنظرت آدم عاقل چنین کاری انجام میده؟شما بجای اینکه انرژی بزاری و بخواهی ایشون را درست بکنی روی خودت کار کن خودت را قویتر کن اعتماد بنفس خودت را افزایش بدی مهارت های جدید بیاموز مقالات سایت استفاده کن مطالعه کن دانش خودت را بالا ببر اگر فکر میکنید ایشون تغییر میکنند زهی خیال باطل شما اگر توانستی سنگ را تغییر فرم بدهی مطمئنا میتوانی یک انسان را هم تغییر بدهی ایشون همین وضعیت را ببین 10% بدتر حداقل تصور کن بعد زندگی آیا توان این را داری با ایشون بدون اینکه کوچکترین تغییری بکنند حتی از اینکه هستند بدتر هم بشوند زندگی کنید بسم الله
    این مورادی که بانو دختر بیخیال عنوان کردند کاملا درسته و بنده هم متوجه شدم ولی الان مسئله اصلی تغییر کردن شما نیست که لازمه شما هم منعطف تر باشید و تغییراتی در خودتان بوجود بیاورید مخصوصا اطلاعات خودت را در مورد خواستگاری و معیارهای ازدواج بیشتر بکنید ولی مسئله اصلی و مهم اینه آیا شما توانایی این را داری با ایشون با همین وضعیت زندگی بکنید یا خیر؟ این سئوالیه که باید از خودت بپرسی

    میدانید همانند این است که بقول جناب هلاکویی ما و شما از همین الان به یک زبان دیگر با هم صحبت بکنیم مثلا ژاپنی یا چینی آیا بنظر شما امکانش هست و اینکه ما حرف همدیگر را درک میکنیم؟ تقریبا در آینده در این وضعیت قرار میگیرید شما داری تیشه به ریشه زندگی خودت میزنی الان شما نامزد هستی و نامزدی هم دوران شناخت محسوب میشه فقط تنها شما نیستید که بخاطر نداشتن اگاهی در انتخاب شریک زندگیتان دقت کافی را نداشتید بله درک این موضوع که ترس دارید از اینکه این رابطه بهم بخوره به شما انگ این زده بشه که شوهرداری بلد نیستید و شانس ازدواج مناسب برای شما کم میشه را قبول دارم ولی اینم در نظر بگیرید شما دختر هستید و الان هم دوران نامزدی پسفردا که عروسی کردید و زن و شوهر رسمی شدید و اگر فرزند دار هم شدید اگر خواستید طلاق بگیرید و توان اداره زندگی مشترکتان را داشتید اونموقع چه میکنید؟

    حرف مشاور شما درسته یک مشاور خیلی کم پیش میاد مستقیم به مراجعش بگه که ازدواج کنید یا طلاق بگیرید معمولا حرفشان را لای چنتا پتو میپیچند و بعد عنوان میکنند لطفا عجول نباشید صبر کنید این عجله شما برای منی که فقط خواننده مطالب شما هستم احساس ترس و نگرانی بوجود میاره نهایت شما بخواهید خیلی فداکاری کنید و به ایشون عنوان کنید به نزد مشاور بروید انهم به تعداد جلسات زیاد و اگر مشاور هم خوب باشه و ایشون هم انعطاف داشته باشند امکان داره تغییر بکنند ولی مسئوله اینه که ما اگر بهترین حالت هم در نظر بگیریم کلی زمانبر هستش و انرزی بسیار زیادی از شما میگیره تازه ما بهترین حالتش را در نظر گرفتیم اینکه بعد عروسی شوهرتان تغییر بکنند را از ذهنتان خارج کنید شما فقط میتوانید خودتان را تغییر بدهید والسلام

    ببخشید اگر رک و راست با شما صحبت کردم لطفا بخودتان زمان بدهید به حرف های خاله زنکی چند نفر بیکار و الاف و نادان گوش ندهید

    پ.ن:فایل لینک اول را حتما گوش بدهید بنده یک مرد متاهل هستم اینکه در موردشانس امکان تغییر کردن یک مرد را اندک میدانم نه تنها حرف و تجربه شخصی خودم بلکه از تجربه زندگی دیگران و افرادی که در سایت همدردی تایپیک میزنن و نظر مشاورین و متخصصین هستش اگه فکر میکنی ارزش داره خوب اون حرفش جداست تصمیم گیر آخر خود شما هستید
    دوتعریف جدید و جالب ﮐﻪ خوب است به عمقش فکر کنیم:
    ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺗﻨﺒﯿﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﮐﯿﻨﻪ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺯﻫﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺸﺘﻦ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﻫﯿﭻ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﻧﻤﯽ ﺭﺳﺪ،
    ﻣﮕﺮ ﺁﻧﮑﻪ ﺩﻭ ﺑﺎﺭ ﺯﺍﺩﻩ ﺷﻮﺩ:
    ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭ خویش
    ﻭ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ
    ﺍﺯ خویشتن ﺧﻮﯾش ،ﺗﺎ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺩﺭﻭﻧﺶ ،
    در زﺍﯾﺶ ﺩﻭﻡ، ﻫﻮﯾﺪﺍ ﺷﻮﺩ
    ﻭ ﺣﯿﺎﺕ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺍﻭ ﺁﻏﺎﺯ ﮔﺮﺩﺩ !
    ویرایش توسط khaleghezey : سه شنبه 13 مرداد 94 در ساعت 11:26

  15. 2 کاربر از پست مفید khaleghezey تشکرکرده اند .

    kimia fall (سه شنبه 13 مرداد 94), سمیراه (چهارشنبه 14 مرداد 94)

  16. #30
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 18 آذر 98 [ 12:00]
    تاریخ عضویت
    1394-4-21
    نوشته ها
    108
    امتیاز
    5,584
    سطح
    48
    Points: 5,584, Level: 48
    Level completed: 17%, Points required for next Level: 166
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    128

    تشکرشده 199 در 73 پست

    Rep Power
    29
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط khaleghezey نمایش پست ها
    درود دگربار بانو
    اتفاقا دیشب داشتم فایل های صوتی دکتر هلاکویی رو گوش میدادم گرچه ایشون تا حدودی از فرهنگ کشورمان فاصله گرفتند و از نظر مذهبی چندان با ایشون هم عقیده نیستم ولی توی کارشان واقعا خوب هستند
    دقیقا نمی دانم کدام هستش ولی تصور میکنم لینک اول باشه

    دانلود برنامه راز ها و نیاز ها 11 مرداد 94 یکشنبه بعد از ظهر » مشاور فا | مرجع مقالات روانشناسی فارسی


    دانلود برنامه راز ها و نیاز ها 9 مرداد 94 جمعه بعد از ظهر » مشاور فا | مرجع مقالات روانشناسی فارسی

    لطفا دانلود بکنید چون تقریبا باونیی که با ایشون تماس گرفته بود مشکلی همانند شما داشتند.
    باز باید برگردم به حرف اولم مسئله اصلی اینه آیا واقعا ارزش داره بخاطر حرف چند نفر افراد نادان و بیکار و سخن چین ابله با زندگی خودت بازی کنی و آیتده خودت را خراب کنی و از نظر روحی و جسمی بخودت ضربه وارد کنی بنظرت آدم عاقل چنین کاری انجام میده؟شما بجای اینکه انرژی بزاری و بخواهی ایشون را درست بکنی روی خودت کار کن خودت را قویتر کن اعتماد بنفس خودت را افزایش بدی مهارت های جدید بیاموز مقالات سایت استفاده کن مطالعه کن دانش خودت را بالا ببر اگر فکر میکنید ایشون تغییر میکنند زهی خیال باطل شما اگر توانستی سنگ را تغییر فرم بدهی مطمئنا میتوانی یک انسان را هم تغییر بدهی ایشون همین وضعیت را ببین 10% بدتر حداقل تصور کن بعد زندگی آیا توان این را داری با ایشون بدون اینکه کوچکترین تغییری بکنند حتی از اینکه هستند بدتر هم بشوند زندگی کنید بسم الله
    این مورادی که بانو دختر بیخیال عنوان کردند کاملا درسته و بنده هم متوجه شدم ولی الان مسئله اصلی تغییر کردن شما نیست که لازمه شما هم منعطف تر باشید و تغییراتی در خودتان بوجود بیاورید مخصوصا اطلاعات خودت را در مورد خواستگاری و معیارهای ازدواج بیشتر بکنید ولی مسئله اصلی و مهم اینه آیا شما توانایی این را داری با ایشون با همین وضعیت زندگی بکنید یا خیر؟ این سئوالیه که باید از خودت بپرسی

    میدانید همانند این است که بقول جناب هلاکویی ما و شما از همین الان به یک زبان دیگر با هم صحبت بکنیم مثلا ژاپنی یا چینی آیا بنظر شما امکانش هست و اینکه ما حرف همدیگر را درک میکنیم؟ تقریبا در آینده در این وضعیت قرار میگیرید شما داری تیشه به ریشه زندگی خودت میزنی الان شما نامزد هستی و نامزدی هم دوران شناخت محسوب میشه فقط تنها شما نیستید که بخاطر نداشتن اگاهی در انتخاب شریک زندگیتان دقت کافی را نداشتید بله درک این موضوع که ترس دارید از اینکه این رابطه بهم بخوره به شما انگ این زده بشه که شوهرداری بلد نیستید و شانس ازدواج مناسب برای شما کم میشه را قبول دارم ولی اینم در نظر بگیرید شما دختر هستید و الان هم دوران نامزدی پسفردا که عروسی کردید و زن و شوهر رسمی شدید و اگر فرزند دار هم شدید اگر خواستید طلاق بگیرید و توان اداره زندگی مشترکتان را داشتید اونموقع چه میکنید؟

    حرف مشاور شما درسته یک مشاور خیلی کم پیش میاد مستقیم به مراجعش بگه که ازدواج کنید یا طلاق بگیرید معمولا حرفشان را لای چنتا پتو میپیچند و بعد عنوان میکنند لطفا عجول نباشید صبر کنید این عجله شما برای منی که فقط خواننده مطالب شما هستم احساس ترس و نگرانی بوجود میاره نهایت شما بخواهید خیلی فداکاری کنید و به ایشون عنوان کنید به نزد مشاور بروید انهم به تعداد جلسات زیاد و اگر مشاور هم خوب باشه و ایشون هم انعطاف داشته باشند امکان داره تغییر بکنند ولی مسئوله اینه که ما اگر بهترین حالت هم در نظر بگیریم کلی زمانبر هستش و انرزی بسیار زیادی از شما میگیره تازه ما بهترین حالتش را در نظر گرفتیم اینکه بعد عروسی شوهرتان تغییر بکنند را از ذهنتان خارج کنید شما فقط میتوانید خودتان را تغییر بدهید والسلام

    ببخشید اگر رک و راست با شما صحبت کردم لطفا بخودتان زمان بدهید به حرف های خاله زنکی چند نفر بیکار و الاف و نادان گوش ندهید

    پ.ن:فایل لینک اول را حتما گوش بدهید بنده یک مرد متاهل هستم اینکه در موردشانس امکان تغییر کردن یک مرد را اندک میدانم نه تنها حرف و تجربه شخصی خودم بلکه از تجربه زندگی دیگران و افرادی که در سایت همدردی تایپیک میزنن و نظر مشاورین و متخصصین هستش اگه فکر میکنی ارزش داره خوب اون حرفش جداست تصمیم گیر آخر خود شما هستید

    سلام
    خیلی ممنون از وقتی که برای من می زارید
    من شما و تمام کسایی که با حوصله من رو بدون چشم داشت راهنمایی میکنند دعا خواهم کرد
    بله درست می فرمائید
    مشاوره هم به من گفت مسائلی که ایشون در گذشته داشتند بسیار روی سلامتی روحیشون تاثیر گذاشته و به این راحتی حل شدنی نیست
    مخصوصا موضوع کینه ای بودنشون که بعیده از ین بره
    من با هرچیز که بتونم کنار بیام به هیچ عنوان نمی تونم با کینه ای بودن بسازم
    نمی تونم چون همیشه باید دغدغه رفتنش رو داشته باشم..
    دغدغه این رو که هر لحطه ممکنه از عزیزانم خورده به دل بگیره و رهاشون کنه
    من به هیچ عنوان نمی تونم این رو تحمل کنم
    و کاملا حرفای شما درست هست...
    دیگه یه حرفای اطرافم اهمت نمی دم چون تو این مدت فهمیدم زندگی کوتاهتر ازونی هست که خودم رو بخاطر حرفای بقیه ازرده کنم
    تا دی حرفهارو کنترل کردم و
    می خام صبر کنم و جلسات مشاوره رو ادامه بدم برا بهتر شدن روحی ام
    خداشکر خیلی بهتر شده وضعیت روحیم خیلی ارومترم...
    فعلا صبر میکنم
    و کاملا هم ارتباطم رو با ایشون قطع کردم
    البته مادرشون خیلی تماس میگیرن و میگن که پشیمون شده ولی بنطرم غیر مستقیم دارن میگ که من برگردم..
    ولی من به هیچ عنوان نمی خوام خودم برگردم...روزای اول
    فقط دنبال این بودم که یکجور برگرده
    ولی الان وضعیت فرق کرده
    خودم که دیگه اقدامی نمی کنم برای برگشتش هیچ نمی دونم اگر اون برگرده رفتار درس چیه ؟
    از طرفی بار اول مشاور گفت اگر برگشت بیارش پیش من
    ام رفته رفته اونم نطرش مثل شما بود که میتونه بازی کنه حالش خوب شده تا بعد ازدواج دوباره عوض بشه
    همین مسله منو دودل کرد..
    نمی خوام دیکه بازی بخورم
    حاضرم زمان و انرژی زیادی بزارم البته در صورت درمان!!اما هیچ ضمانتی نیست
    می خوام سعی کنم از زندگیم دورش کنم از طرفی هم نمی خوام زیر حرفی که زدم بهش بزنم که گفتم بره پیش مشاور

    شاید اگر دیدم خیلی پشیمونه گفتم به جلسه پیش مشاور بره نه برای درمان برای اینکه ب قول مشاور کمی صحبت کنن باهم تا مشاوره بهتر بتونه قضاوت کنه راجب بیماریش..

    الان که دارم تایپ می کنم فایلها در حال دانلود هستند خیلی ممنون از شما

    حتما گوش خواهم کرد

    بازم ممنون از کمکهای بی دریغ شما

  17. کاربر روبرو از پست مفید سمیراه تشکرکرده است .

    khaleghezey (چهارشنبه 14 مرداد 94)


 
صفحه 3 از 3 نخستنخست 123

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. چرا هر روز از تو دور می‌شوم؟
    توسط ویدا@ در انجمن مقالات و مطالب آموزشی در مورد خانواده
    پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: یکشنبه 19 آبان 92, 13:34
  2. دوست دخترم ازدواج کرده و من هنوز تو فکرشم
    توسط javad1368 در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 14
    آخرين نوشته: چهارشنبه 11 اردیبهشت 92, 01:20
  3. همه اینا یعنی تو هنوز خوبی!
    توسط حسین پور در انجمن آرامش
    پاسخ ها: 5
    آخرين نوشته: دوشنبه 26 اسفند 87, 10:31
  4. +تو رو خدا کمکم کنین فقط دوروز وقت دارم
    توسط یسنامها در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 22
    آخرين نوشته: پنجشنبه 05 اردیبهشت 87, 02:59
  5. تو رو خدا کمکم کنین فقط دوروز وقت دارم
    توسط یسنامها در انجمن ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 12
    آخرين نوشته: سه شنبه 20 فروردین 87, 14:56

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 18:24 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.