به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 32
  1. #11
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 23 آبان 02 [ 04:04]
    تاریخ عضویت
    1394-2-27
    نوشته ها
    102
    امتیاز
    7,636
    سطح
    58
    Points: 7,636, Level: 58
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 114
    Overall activity: 50.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 53 در 36 پست

    Rep Power
    21
    Array
    ممنون که جواب دادین‌.شوهرم رک گو هست ولی نه با اندازه مامانش.همه چیز رو رک به ادم میگه تازه اگه جوابی هم بهش دادی فقط جواب رو میگیره وهمون رو هزار جا میگه.وایییی که امروز چه قد حرص خوردم وقتی پرسید گفتم من خریدم ولی شوهرم هنوز نخریده وقتی گفتم پول نداشتم فرش بخرم گلیم فرش که ارزونتره خریدم وگفت از اینم زدی واییی دیگه نزدیک بود بترکم چون واقعا برا جهزیم خانوادم مایه گذاشتن با یه بابای بازنشسته.تازه بیشتر جهزیمو برادرام دادن مگه چه قد میتونم به برادرام که خودشون خانواده دارن فشار بیارم.خیلی بغض گلومو گرفت هنوز ناراحتم واسترس گرفتم برا جهزیم که چه حرفایی بعدش میزنه.وای کاش شوهرم فامیل نبود ازدواج با فامیل مشکله همه چیت تحت نظره.خیلی ناراحتم از این که گفت از اینم زدی وقتی من اونارو درک کردم وسرویس طلا نگرفتم وتمام کادوهایی که واسه عقد بهم دادن رو دادم به شوهرم تا سرویس طلا بخره ولی مادر شوهرم که خالمه وخوب از وضعیت خانوادم وبابای بازنشستم با خبره این حرفو بزنه.اونم که تفاوتی بین فرش وگلیم فرش نیست.خدایا بهم صبر بده با این حرفای نیش دارش

  2. #12
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 20 بهمن 94 [ 15:29]
    تاریخ عضویت
    1394-3-06
    نوشته ها
    45
    امتیاز
    969
    سطح
    16
    Points: 969, Level: 16
    Level completed: 69%, Points required for next Level: 31
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    20

    تشکرشده 15 در 11 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام ملیکا جان عزیزم یه ذره سیاست داشته باش وقتی میبینی شوهرت درمورد جهیزیت رک حرف میزنه توهم خودتو ببر بالا مثلا نباید میگفتی این چون ارزونتر بود خریدم اتفاقا از اون چیزی که میخری هم تعریف کن,منم الان تو شرایط شماهستم,استرس بخودت راه نده میدونی شوهرت لجش گرفته سر یه سری مسایل که این حرفو میزنه منم وقتی باشوهرم دعوام شد گفت مگه بابات چی داده در حالی که همه رو مارک گرفته مامانم.. اخرشم گفت وظیفشونه ,البته بعدش عذرخواهی کرد.خب اون حرف و تو عصبانیت زد,میگم شوهرت لجش گرفته ,حالا اگه به حرف مادرشم گوش میکنه اگه اینطوریه کارت سختتر میشه باید شوهرتو با محبت جذب خودت کنی.این دلخوریا پیش میاد,فقط حرمتا نباید ازبین بره.نگران نباش فقط سعی کن زیاد کشش ندی.شوهرت خودش بیخیال میشه,

  3. کاربر روبرو از پست مفید پرواز ابدی تشکرکرده است .

    khaleghezey (چهارشنبه 07 مرداد 94)

  4. #13
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 23 آبان 02 [ 04:04]
    تاریخ عضویت
    1394-2-27
    نوشته ها
    102
    امتیاز
    7,636
    سطح
    58
    Points: 7,636, Level: 58
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 114
    Overall activity: 50.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 53 در 36 پست

    Rep Power
    21
    Array
    سلام.همه چی نابود شد دارم داغون میشم.دیروز که مبلمان رو بردیم تو خونه قرار شد امروز بقیه وسایل رو ببریم خلاصه شوهرم که اینقد دیر امد و برادرام هم که سر کار راه دوردبودن بهدجز برادر کوچیکم که اونو هم خوده شوهرم فرستاد شهرستان که کارتای عروسی رو پخش کنه وخلاصه سرویس خواب رو هم شوهرم وپسر خالم بردن ومامانم شام اماده کرد وامدن خوردن که یکی از برادرم وزنش امدن کمک برای بقیه وسیله ها شد ساعت یه رب یازده اونم به خاطر سهل انگاری شوهرم.بالاخره با مامانم وداداشم ودوتا از رن داداشام رفتیم واسه چیدن وسیله این وسط دوتا از بچه برادرام امدن که بچه برادرم خیلی گریه میکرد و جیغ میزد.شوهرم خیلی عصبانی شد که چرا اینجور میکنه وصاحب خونه بالاست و کلی بهم حرف زد منم ارومش میکردم وبچه برادرمو با اژانس با خواهر بزرگترش فورا فریستادم خونه ولی شوهرم اعصابش خورد بود وهی غر میزد که مامانم که خالش باشه بهش گفت بالاخره یه شب وقت نبود که دیرتر بیایم واز صاحب خونه معذرت خواهی میکنیم که به مامانم گفتدساعت یکه در صورتی که دوازده بود و بعد هم مامانم گفت اشکال نداره دیگه یه شب بیشتر نیست وبچه سر وصدا داره ولی شوهرم خیلی پررو گفت کی بهتون گفت بیاید خودم میچیدم اصلا کسی ازتون خواست بیاید وقهر کرد واز خونه رفت منم حرفی نزدم وفقط جلوی مامانم وبرادرم و رنش وبا زن برادر دیگم‌که برای کمک امدن اب شدم هیچ جوابی نداشتم بدم شوهرم رسما از خونه بیرونشون کرد وایییی خوابم نمیبره داغون شدم حرمتا شکست و من کاری نمیتونستم بکنم تا حالا شوهرمو اینقدپبی معرفت وبی چشم ورو ندیدم که مهمونشو که برای کمک به خودش امده بود از خونه جدید که قراره باهم توش زندگی کنیم بندازه بیرون.بهشون گفت کی بهتون گفت بیاید کمک.از این دلم میسوزه که بچه برادرمو بدون مادرش با اژانس فرستادم خونه وباز اینجور کرد حتی نمیتونم گریه کنم از فرط ناراحتی

  5. #14
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 20 بهمن 94 [ 15:29]
    تاریخ عضویت
    1394-3-06
    نوشته ها
    45
    امتیاز
    969
    سطح
    16
    Points: 969, Level: 16
    Level completed: 69%, Points required for next Level: 31
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    20

    تشکرشده 15 در 11 پست

    Rep Power
    0
    Array
    وای اگه منم بودم خجالت میکشیدم,کاش خالت پسرشو راهنمایی میکرد,شوهرت لجش گرفته,کلا الان خانواده ی تو لو لو شدن واسش,اما نگران نباش توفقط لج نکن باهاش ولی نشون بده ناراحت شدی,راستش شاید همسرت حس میکنه تو به خانوادت بیشتر از اون بها میدی که با او نا بدرفتارمیکنه,باید بهش بگی که خانواده ی دونفرتون مهمتر از خونواده ی قبلیتونه,ولی احترام بزرگترا واجبه.

  6. #15
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 21 آذر 94 [ 10:51]
    تاریخ عضویت
    1394-1-13
    نوشته ها
    61
    امتیاز
    1,062
    سطح
    17
    Points: 1,062, Level: 17
    Level completed: 62%, Points required for next Level: 38
    Overall activity: 7.0%
    دستاوردها:
    3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    3

    تشکرشده 65 در 33 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ملیکا خانم انگار کنترل اوضاع از دست همتون خارج شده و همتون در حالتی از اضطراب و خشم به سر می برید. شوهرت آدمی خشمگین و پرخاشگر و ناراضی به نظر می رسه و شما هم از ترستون و برای حفظ ابرو و ظاهر منفعلانه رفتار می کنید درنتیجه نمی تونید درست رفتار کنید و پیاپی با سوئ تفاهم و رفتارهای زشتر و بدتر مواجه می شید. در این میان باید قبل از مراسمتون یک نفر بی طرف و عاقل و دانا که همسرتون قبولش داره پیدا کنید تا در خفا با او گفتگو کنه و از عواقب کار و رفتارش مطلع بشه چرا که ظاهرا ایشون شمیشرشو از رو بسته و به دلیل نقطه ضعفهایی که در شما و خانوادتون می بینه حاضره هر لحظه خشمشو متوجه همه کند. از طرفی خود شما هم در زمان مناسب با همسرت حرف بزن و با آرامش رفتارشو گوشزد کن و یادآوری کن که این روزها باید بهترین روزهای زندگیتون باشه و خاطراتی که برجا می گذاره همه زندگی همراه ماست پس به جای دلخوری و ناراحتی بهتره از لحظه لحظه اون استفاده و خاطرات خوب بر جا بگذاریم.

  7. #16
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 23 آبان 02 [ 04:04]
    تاریخ عضویت
    1394-2-27
    نوشته ها
    102
    امتیاز
    7,636
    سطح
    58
    Points: 7,636, Level: 58
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 114
    Overall activity: 50.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 53 در 36 پست

    Rep Power
    21
    Array
    سلام از دیشب خوابم نبرده و نمیدونم چیکار کنم حتی باورم نمیشه که شوهرم اینکارو کرده دلم میخواد دیگه ازدواجمو به هم بزنم.حتی روم نمیشه تو صورت خانوادم نگاه کنم.تو صورت زن برادرم که اینقد گریه کرد والان هم هیچ خبری از شوهرم نیست ودر کمال پر رویی حتی زنگ هم نزده چه قد شوهرم بی معرفت شده.

  8. #17
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 99 [ 21:53]
    تاریخ عضویت
    1391-3-16
    محل سکونت
    گلستان
    نوشته ها
    3,933
    امتیاز
    52,145
    سطح
    100
    Points: 52,145, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 23.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    15,723

    تشکرشده 11,395 در 3,444 پست

    Rep Power
    0
    Array
    درود بانو

    نوشته بانو هوناز خوب بود و روشی که ایشون نوشتن دوری از بحث های منطقی و استفاده از ظرافت ها و سیاست های زنانه و سعی در شناخت بیشتر شوهرت با مردها بهتره از طریق احساسات وارد بشی تا اینکه بخواهی منطقی جوابشان را بدهی.
    ولی لطفا بانو هوناز گرامی مقداری مناسبتر صحبتتان را بیان کنید

    با سپاس بسیار از بانو پرواز ابدی گرامی توصیه بسیار زیبایی فرمودند

    بقول معروف عروس خاله میشه جزغاله البته اینو فقط بعنوان مذاح نوشتم و قصد و نیت دیگری نداشتم.
    بنظر بنده شما هم مثل اکثر بانوان که در دوران عقد و نامزدی و یا اوایل ازدواجشان هستند با مشکل عدم شناخت آقایون و طرز برخورد صحیح در این شرایط را دارید در صورتی که با استفاده از قدرت ذاتی احساسات که در وجود شما بعنوان یک بانو قرار داره براحتی میتوانید این شرایط را کنترل نمایید.
    تایپیک های گذشته شما را مطالعه نکردم ولی توصیه میشه شناخت خودتان را نسبت به آقایون و خصوصیاتی که دارند بالا ببرید.مقالاتی برای شما در تایپک قرار داده میشه که توصیه میشه مطالعه بفرمایید.
    در مورد برخورد با خاله تان بنظر من میشه گفت عادیه صحبت های ایشون یعنی یه چرخی اگر در تالار همدردی بزنید مشکلاتی که عروس ها با مادرشوهرشان و خانواده شوهرشان دارند بسیار بیشتر از مشکل شماست اینکه خاله تان خانه را تمیز کردند البته به تنهایی قبل از اینکه شما تشریف بیارید مسلما سن بالایی دارند خوب شما میتوانستید از ایشون تشکر کنید و قربان صدقه شان بروید با سیاست تر رفتار کنید بخاطر اینگونه مسائل زندگی را کام خودتان و شوهرتان تلخ نکنید بانو
    هیچوقت بخاطر شخص سوم زندگی خودت را خراب نکن
    این یکی از قوانین اصلی زندگی متاهلی هست مسائل شغلی بین شوهرتان و برادرانتان به خودشان مربوطه شما قاضی نیستید که قضاوت کنید نهایت اگر شوهرتان دلخوری دارند شما فقط یک شنونده باشید و با ایشون همدلی کنید همین مردها در اینگونه مواقع نیاز دارند که درک بشوند و به احساسشان توجه بشه اینکه دیده بشوند و این احساس به آنها دست بدهد که شخص اول و اولویت اول زندگی همسرشان هستند شوهر شما بنظرم نیاز داره به چنین احساسی.

    در رفتار با مادرشوهرتان اندکی صبورتر و باسیاست تر باشید مردها به سه چیز توجه ویژه ای دارند
    1.احترام به غرور و شخصیتشان و اینکه اولویت اول همسرشان باشند در هر حالتی
    2.به دستپخت همسرشان و داشتن رابطه جنسی خوب
    3.به خانواده شان بخصوص مادرشان

    برای بهتر شدن رابطه خودت با شوهرت بهتره روی کیفیت رابطه تان با مادرش بیشتر دقت کنید.
    بطور خلاصه توصیه میشه با خواندن مقالات دانش خودتان را افزایش بدهید و با کسب مهارت هایی که بدست می آورید و بکار بردن آن در کیفیت زندگی مشترکتان را بالا ببرید.

    حتما مطالعه کنید و بکار ببندیداسترس برگزاری مراسم عروسی و و پیدا کردن منزل خودش به اندازه کافی بالاست شما لطفا سعی کنید فضا را برای ایشون آرامتر و لطیف تر بکنید.
    1.بحث کردن منطقی ممنوع
    2.شوهرت را اولویت اول خودت قرار بده در هر حالتی ایشون اولویت اول شماست اینو باید احساس بکنه
    2.در موقعی که ایشون عصبی هستند اولویت اول حفظ آرامش و دوری از تنش هست
    دوتعریف جدید و جالب ﮐﻪ خوب است به عمقش فکر کنیم:
    ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺗﻨﺒﯿﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﮐﯿﻨﻪ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺯﻫﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺸﺘﻦ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﻫﯿﭻ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﻧﻤﯽ ﺭﺳﺪ،
    ﻣﮕﺮ ﺁﻧﮑﻪ ﺩﻭ ﺑﺎﺭ ﺯﺍﺩﻩ ﺷﻮﺩ:
    ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭ خویش
    ﻭ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ
    ﺍﺯ خویشتن ﺧﻮﯾش ،ﺗﺎ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺩﺭﻭﻧﺶ ،
    در زﺍﯾﺶ ﺩﻭﻡ، ﻫﻮﯾﺪﺍ ﺷﻮﺩ
    ﻭ ﺣﯿﺎﺕ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺍﻭ ﺁﻏﺎﺯ ﮔﺮﺩﺩ !
    ویرایش توسط khaleghezey : چهارشنبه 07 مرداد 94 در ساعت 12:36

  9. #18
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 23 آبان 02 [ 04:04]
    تاریخ عضویت
    1394-2-27
    نوشته ها
    102
    امتیاز
    7,636
    سطح
    58
    Points: 7,636, Level: 58
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 114
    Overall activity: 50.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 53 در 36 پست

    Rep Power
    21
    Array
    سلام.باورم نمیشه اقای خاله قزی به تاپیکم سر زده وراهنماییم کرده.ممنونم.حتما مقالات رو میخونم.ولی فعلا ک کمتر از دو روز به عروسی مونده نمیدونم چیکار کنم با اون بی احترامی که شوهرم شب جهاز برون (یه شب پیش)به خانوادم کرد باهاش قهرم اونم تو اوج کارای عروسی و خبری ازش نیست حتی بهم زنگ هم نزد از یه طرفی اینقد جلوی خانوادم شرمندم که تو خونم که برای اولین بار اونم برای کمک به ما امدن شوهرم بی احترامی بهشون کرد.دلم میخاد عروسی رو به هم بزنم دیگه عروسیم مثل یه کابوسه برام به جای رویا
    .شوهرم زیادی اعتماد به نفس داره وهمیشه میگه من خودم میدونم چه جور رفتار کنم وبه کسی بی احترامی نمیکنم در صورتی که اکثرا جلوی عصبانیتشو نمیگیره وهر چی به ذهنش میرسه میگه الان هم به خاطر همینه که ما یکشنبه عروسیمونه وباهم قهریم وبه خودش اجازه نداد غرورشو به خاطر زندگیمون کنار بذاره و به خاطر کار اشتباهش بیاد یه عذر خواهی از خانوادم بکنه حس میکنم حق رو هنوز به خودش میده با اینکه حداقل هفتاد درصد مقصر بود.اصلا تصور میکرد خونه برادرم مهمون ما بودن وبچشون گریه کرد وجیغ زد ایا یه مرد با مهمونش این رفتارو میکرد؟که بگه کی بهتون گفت بیاید و من خودم میتونستم وسیله هام رو بچینم؟واقعا فکرم به جایی نمیریسه تا حالا تو عمرم ندیدم کسی مهمونشو به خاطر جیغ یه بچه از خونه بیرون بکنه.خیلی داغونم.حداقل نیومد عذر خواهی کنه.پیش خودش فکر نمیکنه که تو این چند روز مونده عروسی نباید باهم قهر باشیم؟

  10. #19
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 20 بهمن 94 [ 15:29]
    تاریخ عضویت
    1394-3-06
    نوشته ها
    45
    امتیاز
    969
    سطح
    16
    Points: 969, Level: 16
    Level completed: 69%, Points required for next Level: 31
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    20

    تشکرشده 15 در 11 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام ملیکا جان .یادت باشه تو یه خانوم هستی,قدرت زیادی داری تومیتونی همه چیزو مدیریت کنی,اصلا ناامید نشو.ببین شوهرت ب خاطر گریه ی بچه بی احترامی نکرده ,گریه بهونش بوده اون به خودش اجازه داده بی احترامی کنه به خانوادت,چرااا؟تو گذشته رفتارت باهاش چجوری بوده منظورم اینه که وقتی بحث میکردین ایا تو طرف خانوادتو نگه میداشتی؟ اقای خاله قزی درست میگن باید اولویت اولت همسرت باشه.مردا دوست دارن تایید شن دوست دارن تو قلب همسرشون تو رفتاراش تو همه چیز تو اولویت همسرشون باشن.همسرت ی چیزی تو دلش مونده که واسش حل نشده و داره هی کشش میده,باید باهاش ح بزنی اون ز نمیزنه خب تو بزن.برو باهاش صحبت کن ببین دلیل این کاراش چیه.بگو زندگیتونو دوست داری و بهخاطر بهترشدنش تلاش میکنی,اینجوری باید بفهمی مشکلش چیه,شاید هنوز از اینکه طرفداری برادرتو کردی و طرف اونو نگه نداشتی دلخوره.مطمین باش میتونی مشکلو حل کنی.

  11. #20
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 99 [ 21:53]
    تاریخ عضویت
    1391-3-16
    محل سکونت
    گلستان
    نوشته ها
    3,933
    امتیاز
    52,145
    سطح
    100
    Points: 52,145, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 23.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    15,723

    تشکرشده 11,395 در 3,444 پست

    Rep Power
    0
    Array
    بنظرم الان دیگه فرصت این نیست که بخواهیم تجزیه تحلیل بکنیم کی مقصر بوده و کی نبوده و اینکه چند درصد تقصیر داشته شوهر شما عصبانی میشه و موقع عصبانیت شوربختانه کنترل زیادی روی حرف هایی که میزنه نداره این اخلاق خوب نیست ولی متاسفانه در آقایون کم یا زیاد رایجه و یکجور نشان دادن قدرت به حساب میاد.
    تایپیک شما در وضعیت حساسی قرار داره فکر کنم بهتره مدیر یا مشاورین نظر بدن شما هم میتوانید با شماره 1480 تماس بگیرید.
    بهتره از رفتارهای احساسی و هیجانی اندکی فاصله بگیری.الان مسئله اینه شما برای ادامه این زندگی نیاز داری مهارت هایی رو بدست بیاری بقول معروف وقت بزرگ شدنه من خودم همیشه این مثال رو میزنم وقتی میخوای سوار ماشین بشی نیاز داری که تصدیق داشته باشی و برای داشتن تصدیق نیاز داری که مهارت هایی رو اموزش ببینی.
    بنظرم الان بهتره خودت را آرام بکنی اینجوری بخواهید با استرس برای برگزاری مراسم اقدام کنید بیشتر بخودتان و زندگی مشترکتان ضربه وارد میکنید.به شماره 1480 زنگ بزن

    شوهر شما الان در وضعیت روحی مناسبی نیست و دلخوری ها و سوء تفاهم ها و انتظاراتی که دارند و متاسفانه دخالت اطرافیان باعث شده ایشون بهش فشار زیادی وارد بشه و مسلما در اینگونه موارد فرد کنترل مناسبی روی رفتار و گفتارش نداره بنظرم شما خیلی بهتر میتوانید این وضعیت را مدیریت کنید

    شوهر شما هم نیاز هست که مهارت کنترل خشم و مهارت های ارتباطی را بدست بیاورند که نیاز به مطالعه و زمان داره فعلا مسئله اصلی برگزاری مراسم عروسی هستش.

    اطلاع میدم مدیر یا مشاورین به تایپیک شما سربزنن
    دوتعریف جدید و جالب ﮐﻪ خوب است به عمقش فکر کنیم:
    ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺗﻨﺒﯿﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﮐﯿﻨﻪ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺯﻫﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺸﺘﻦ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﻫﯿﭻ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﻧﻤﯽ ﺭﺳﺪ،
    ﻣﮕﺮ ﺁﻧﮑﻪ ﺩﻭ ﺑﺎﺭ ﺯﺍﺩﻩ ﺷﻮﺩ:
    ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭ خویش
    ﻭ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ
    ﺍﺯ خویشتن ﺧﻮﯾش ،ﺗﺎ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺩﺭﻭﻧﺶ ،
    در زﺍﯾﺶ ﺩﻭﻡ، ﻫﻮﯾﺪﺍ ﺷﻮﺩ
    ﻭ ﺣﯿﺎﺕ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺍﻭ ﺁﻏﺎﺯ ﮔﺮﺩﺩ !


 
صفحه 2 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. نکات برگزاری مراسم عروسی
    توسط melalceremony در انجمن نامزدی و عقد
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: دوشنبه 17 آبان 95, 13:43
  2. سه ماهه عروسی کردیم و احساسم به شوهرم سرد شده.فقط تظاهر میکنم حالم خوبه
    توسط nasmas در انجمن اختلاف و دعوا با خانواده همسر
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: پنجشنبه 30 اردیبهشت 95, 20:11
  3. قهر خانواده همسرم قبل عروسی و اکنون سعی در برقراری رابطه و آشتی بعد عروسی
    توسط نازگل71 در انجمن اختلاف و دعوا با خانواده همسر
    پاسخ ها: 29
    آخرين نوشته: شنبه 22 اسفند 94, 12:20
  4. اختلاف با همسر درمورد محل زندگی بعد عروسی
    توسط بهار67 در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 15
    آخرين نوشته: سه شنبه 29 بهمن 92, 10:29
  5. مشکلات عروسی
    توسط bita65 در انجمن سایر سئوالات مربوط به ازدواج
    پاسخ ها: 11
    آخرين نوشته: پنجشنبه 12 دی 92, 17:40

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 17:44 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.