به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 4 از 4 نخستنخست 1234
نمایش نتایج: از شماره 31 تا 40 , از مجموع 40
  1. #31
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 02 اردیبهشت 03 [ 18:39]
    تاریخ عضویت
    1393-12-14
    نوشته ها
    329
    امتیاز
    14,886
    سطح
    79
    Points: 14,886, Level: 79
    Level completed: 8%, Points required for next Level: 464
    Overall activity: 67.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience PointsOverdrive
    تشکرها
    955

    تشکرشده 655 در 231 پست

    Rep Power
    74
    Array
    مرسی هوناز جان از توجهتون
    بله در حضور مشاور این مسأله رو مطرح کردم که مشاور به همسرم گفت که حتی تو یه محله ی دیگه دور از خونه ی پدری همسرم خونه بگیریم
    اما همسرم میگه پدر و مادرم همه ی امیدشون به منه چون تک فرزنده و نمیخواد ازشون جدا بشه

  2. #32
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 24 شهریور 94 [ 08:12]
    تاریخ عضویت
    1394-4-10
    نوشته ها
    37
    امتیاز
    483
    سطح
    9
    Points: 483, Level: 9
    Level completed: 66%, Points required for next Level: 17
    Overall activity: 4.0%
    دستاوردها:
    250 Experience Points31 days registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 45 در 23 پست

    Rep Power
    0
    Array
    عزیزم درست تک فرزنده ولی لااقل بهشون پیشنهاد بده نزدیک محل زندگی خانوادش ولی بصورت مجزا منزل بگیرین چون دقیقا بخاطر تک فرزندی واحساس مسولیت حتی این مورد بعده ها میتونه مساله ساز بشه براتون مگر اینکه ایشون واقعا مدیریت لازم برای این امر رو داشته باشن

  3. 2 کاربر از پست مفید هوناز تشکرکرده اند .

    dooo (دوشنبه 26 مرداد 94), shayana (پنجشنبه 22 مرداد 94)

  4. #33
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 29 مرداد 94 [ 12:47]
    تاریخ عضویت
    1394-5-25
    نوشته ها
    2
    امتیاز
    29
    سطح
    1
    Points: 29, Level: 1
    Level completed: 58%, Points required for next Level: 21
    Overall activity: 2.0%
    تشکرها
    0

    تشکرشده 2 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام دوست عزیز،من هم با این که مرد هستم و چند ماهی هست که از همسرم جدا شدم به سختی با این قضیه کنار اومدم،من و پسرم منزل پدرم زندگی میکنیم،در حالی که همسر سابقم به ندرت سراغ پسرمو میگیره در حالی که همیشه میگفت پسرم همه زندگیه منه،اون من و پسرم رو به شغلش فروخت،بله این چیزهاست که الان واقعا عذابم میده،تو هم باید با این قضیه کنار بیای،میدونم خیلی سخته ولی چاره ای نیست،امیدوارم هرچی صلاح خدا باشه برات اتفاق بی افته،موفق باشی.

  5. کاربر روبرو از پست مفید میثم63 تشکرکرده است .

    dooo (دوشنبه 26 مرداد 94)

  6. #34
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 22 بهمن 00 [ 09:36]
    تاریخ عضویت
    1394-3-07
    نوشته ها
    29
    امتیاز
    6,075
    سطح
    50
    Points: 6,075, Level: 50
    Level completed: 63%, Points required for next Level: 75
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 22 در 11 پست

    Rep Power
    0
    Array
    جدایی همیشه سخته. راه حل خاصیم نداره. ولی اگه واقعا قصدت فراموش کردنه میتونی این کارو بکنی. قشنگ باخودت خلوت کن،به دلایلی که میخوای ازش جدا شی فکر کن. وقتی کامل مطمن شدی میخوای جدا شی و قصدت فراموشیه و قرار نیس دیگه هیچ وقت به برگشتش فکر کنی شروع کن به پاک کردن تموم چیزایی که ازش داری. این خیلی مهمه که دورو برت هیچی نباشه که تورو یادش بندازه. و خیلیم سخته عملی کردنش. من تو شکست اولی که خوردم یادمه یه گوشه از اتاقم بود که همیشه اونجا میشستم و باهاش حرف میزدم. بعد جدایی همه یادگاری هارو از بین بردم ولی اون گوشه از اتاقم خیلی اذیتم میکرد.. کلا تغییر دکوراسیون دادمو اتاقمو رنگ کردم! تا کم کم کنار اومدم با اون گوشه از اتاقم!! من تو رابطه اولم انقد عاشق بودم که وقتی بم همین حرفارو میزدن میگفتم حتی نفس کشیدنمم اونو یادم میاره! اما الان بعد دوسال کاملا فراموشش کردم.. پس فکر نکن غیر ممکنه. فقط کافیه بخوای که فراموشش کنی.ذهنتو کنترل کن نذار زیاد بره سمتش.زیاد با خودت بگو کنترل ذهنم دست خودمه! هروقت ذهنت رفت سمتش بخودت نهیب بزن بگو نباید بش فک کنی و زود یه فکر جای گزین پیدا کن.شبا خیلی سخت تر از روزاس.قبل خواب ذکر بگو و باور داشته باش آرومت میکنه.میتونی صلواتم بفرستی. اینا کاراییه ک من میکردم واسه فراموشی.. اولش سخته اما باور داشته باش چند وقت دیگه خیلی آرومتری.. یادت باشه تو اولین کسی نیستی که محکوم شده به جدایی.. خیلیا همدرد تو ان.
    از خدا برات آرامش میخوام

  7. کاربر روبرو از پست مفید lost-in-paradise تشکرکرده است .

    dooo (پنجشنبه 07 آبان 94)

  8. #35
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 02 اردیبهشت 03 [ 18:39]
    تاریخ عضویت
    1393-12-14
    نوشته ها
    329
    امتیاز
    14,886
    سطح
    79
    Points: 14,886, Level: 79
    Level completed: 8%, Points required for next Level: 464
    Overall activity: 67.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience PointsOverdrive
    تشکرها
    955

    تشکرشده 655 در 231 پست

    Rep Power
    74
    Array
    سلام
    ممنون عزیزم
    این تاپیکو چند ماه پیش باز کردم
    و الان حدود دوماهی از جدایی رسمی میگذره که نسبت به اوایل خیلی بهترم،اما راستش توی این روزا از خدا و امام حسین میخوام که هدایت بشه و سر عقل بیاد و برگرده تا از نو شروع کنیم اما اخرش میگم خدایا هرچی تو بگی

    تو این مدت به خیلی چیزا فکر کردم
    به نظرم اگه همسر قبلیم بخواد زندگی موفقی داشته باشه بالاخره باید اشتباهاتی که تو زندگی با من داشت رو تکرار نکنه وگرنه باز هم به مشکل میخوره
    پس اگه سر عقل اومد و خواست دوباره ازدواج کنه چرا اون شخص من نباشم،من که سهم اشتباهتمو جلو خودش به گردن گرفتم و گفتم جبران میکنم
    نمیدونم چرا هر چقدر جلو تر میرم بیشتر میخوام اون برگرده البته به شرط اینکه با صداقت تمام جلو بیاد
    شبکه تهران برنامه ی نیمه ی پنهان ماه رو که میبینم وقتی خانومایی که همسراشون شهید شدن از زندگیشون و عشق اول و اخرشون حرف میزنن دلم واسه خودم میسوزه
    منم میخوام عشق اول و اخرم همون یه نفر باشه
    التماس دعا

  9. 2 کاربر از پست مفید dooo تشکرکرده اند .

    گیسو کمند (شنبه 09 آبان 94), آخیش (جمعه 08 آبان 94)

  10. #36
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 09 آبان 99 [ 11:16]
    تاریخ عضویت
    1392-10-21
    نوشته ها
    406
    امتیاز
    13,219
    سطح
    74
    Points: 13,219, Level: 74
    Level completed: 93%, Points required for next Level: 31
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    11

    تشکرشده 547 در 219 پست

    Rep Power
    74
    Array
    من واقعا نميفهمم تو چرا جدا شدي هرچي خوندم مشكل اساسي رو نفهميدم

    ميشه بگي

    من هنوز در مرحله عداب وجدانم

  11. کاربر روبرو از پست مفید Sahar51 تشکرکرده است .

    dooo (یکشنبه 10 آبان 94)

  12. #37
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 02 اردیبهشت 03 [ 18:39]
    تاریخ عضویت
    1393-12-14
    نوشته ها
    329
    امتیاز
    14,886
    سطح
    79
    Points: 14,886, Level: 79
    Level completed: 8%, Points required for next Level: 464
    Overall activity: 67.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience PointsOverdrive
    تشکرها
    955

    تشکرشده 655 در 231 پست

    Rep Power
    74
    Array
    سلام
    مگه تاپیکهای قبلیم رو نخوندی
    مشکل ما از قول و قرارهای قبل عقد نشات گرفت و حدود یکسال درگیری و اصرار من به انجام و جدی نگرفتن اون اقا ,حتی بهش گفتم واسه دلخوشی منم که شده به یکیش عمل کن
    باورت میشه من یکسال تمام بهش میگفتم عزیزم دوست دارم فلان لباسو بخری اما توجه نمیکرد حالا که جدا شدیم میبینم طوری که من دوست دارم لباس پوشیده البته یه بار دیدمش اتفاقی از دور
    خلاصه اینکه علت جداییمون یکی از پنج تا علت اصلی طلاق که عبارتند از اعتیاد, خیانت و مشکلات اقتصادی و جنسی و خساست نبود البته مشاوره اخری احتمال داد که خسیسه و این مشکلات از خساست نشآت میگیره
    اما من بازم بین موندن و نموندن شک داشتم تا اینکه گفت تکلیف منو روشن کن و جوابمو بده
    که من برای اینکه عاقانه تصمیم بگیرم پیش مشاور رفتم وقتیفهمید حسابی عصبانی شد و زنگ زد به من و گفت بهتره تمومش کنیم چون تو به من اعتماد نداری و ازم خواست که از طرف من تموم بشه که فکر کنم به خاطر مهریه بود
    منم حرفامو بهش زدم و گفتم هر چی تو بگی
    البته چند روز بعدش به همه گفت این حرفو نزده اما با این حرفش واسه من همه چیز تموم شد اون لحظه با این حرفش دنیا رو سرم خراب شد
    توی چند ماهی که اختلاف داشتیم چندین بار بهم گفت که تموم کنیم اما این دفعه خیلی برام گرون تموم شد

    راستش امشب دوباره بحثش تو خونمون بود و مامانم نفرین میکرد
    از طرفیم کوتاهی منو به رخم کشیدن
    امشب خیلی ناراحت بودم
    میشه شما نظرتون رو در این موردی که میگم بگید؟
    من تو دوران عقد نهایت هفته ای یکبار خونشون میرفتم و خب در حد سفره انداختن و جمع کردن کمک میکردم اما با حرفایی که پشت سرم زدن انتظار بیشتری ازم داشتن و این خیلی منو ازار میده خانواده ام میگن اگه براشون کار میکردی بیشتر دوستت داشتن و اینطوری نمیشد من اگه میدونستم خب بیشتر کار میکردم من تو پخت غذا هم کمی کمکشون میکردم به نظرتون اشتباه از طرف من بوده؟ ایا من کم کاری کردم

    البته من خودم فکر میکنم اونا منو دوست داشتن فقط زیادی مغرور بودن و طرز فکرشون قدیمی بود

    یه حسی بهم میگه اون هنوزم دوستم داره
    تو رو خدا واسم
    دعا کنید
    در واقع میشه گفت اختلاف فرهنگی داشتیم تا حدودی


    - - - Updated - - -

    البته منظورم این نیست که اگه کار میکردم دیگه با پسرشون به مشکل نمیخوردما
    منظورم اینه اگه بیشترواسشون کار میکردم اونا هم بیشتر هوامو داشتن اما همش طرف پسرشون رو میگرفتن
    خب چه میشه کرد طرز فکرشون اینطور بود البته من باورم نمیشد اما حرفاشون به گوشم رسید که گفتن کار نمیکرد اینجا که میومد

  13. #38
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 99 [ 21:53]
    تاریخ عضویت
    1391-3-16
    محل سکونت
    گلستان
    نوشته ها
    3,933
    امتیاز
    52,145
    سطح
    100
    Points: 52,145, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 23.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    15,723

    تشکرشده 11,395 در 3,444 پست

    Rep Power
    0
    Array
    شما بیشتر داری با این تایپیک خودت را آزار میدهی این زندگی خوب یا بد درست یا غلط تمام شده اینکه برگردی به عقب و دنبال مقصر بگردی هیچ فایده ای نداره دوستان عزیز هم لطفا مسائل اتفاق افتاده را واکاوی نکنید اینکه علتش چی بوده به خود ایشون مربوط میشه لطفا سوالهای اینچنینی نپرسید

    هر فردی خودش مسئول زندگی خودش و تصمیماتی که میگیره هست و دارای شخصیت جداگانه ای هست قرار نیست همه ما مثل هم فکر کنیم و در زندگیمان عمل بکنیم ایشون نیاز به آرامش و بازسازی دارن با یادآوری گذشته و نشستن و غصه خوردن ایکاش اینکارو میکردم یا اونکار رو میکردم یا اینو میگم و اونو نمیگفتم و.... هیچ چیزی عوض نمیشه زمان به گذشته برنمیگرده این چیز یکه داره الان خیلی زود مثل باد سپری میشه عمر هستش قدرش را بدانید.
    اگر با غصه خوردن و نشستن و گریه کردن و عزاداری کردن درست میشه بشخصه بنده خودم حاضرم بیام اونجا با بچه های همدردی یه هیئت درست کنیم و بخاطر این مسئله تا یکماه سیاه بپوشیم و عزاداری بکنیم ولی این مسئله هیچ تغییری توی زندگیت بوجود نمی آورد از این گرداب خارج شو از این تصوراتی که دوستم داره و هنوزم بهم علاقه داره بیا بیرون توی این گرداب بخواهی باقی بمانی فقط خودتی که آسیب میبینی شوربختانه مشکل بسیاری از بانوانی که یا از همسرشان جدا شدند یا فوت کردند همین وضعیت شما و تصوراتی که داره و شوربختانه رفتار غلط اطرافیان هستش.
    این موضوعب رای من هم بشخصه چون انسان تنبلی هستم بشینیم و غصه بخوریم خیلی هم خوبه و هیچوقت هم دوست ندارم از این وضعیت خارج بشم مثل مسکن می ماند ولی این را بدان بانو هرچه زودتر بخودت بیای و از این وضعیت خارج بشوی بنفع خودت است.
    از این به بعد هرفردی در مورد گذشته حرف زد بگو نمیخوام در موردش حرف بزنم به اندازه کافی توضیح دادم در مورد دلایل پرسید خیلی کوتاه توی یک جمله توضیح بده اگر فرد ادامه داد بگو نمیخوام توضیح بدم اگر بازهم اصرار کرد بگو در صورت ادامه دادن این وضعیت باتمام احترامی که برایتان قائل هستم مجبورم به این رابطه خاتمه بدهم چون با این سوالات آزارم میدید.

    گذشته را چال کن توی باغچه حیاط خانه ات
    شما توی زندگیت شکست خوردی من توی شغلم یکمدت واقعا گیج بودم بعدش ولی دوباره بلند شدم و شروع کردم.این تایپیک را لطفا ادامه نده این بخودت مربوطه که بخواهی چه کار یانجام بدهی ولی نظر من بشخصه اینه هرروزی که خداوند به ما این اجازه را میدهد که زندگی کنیم یک معجزه است برای دین و عشق ورزیدن بخودمان و افرادی که دوستشان دارین
    شما روزهای زندگی خودت رو چگونه سپری میکنی؟
    دوتعریف جدید و جالب ﮐﻪ خوب است به عمقش فکر کنیم:
    ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺗﻨﺒﯿﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﮐﯿﻨﻪ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺯﻫﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺸﺘﻦ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﻫﯿﭻ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﻧﻤﯽ ﺭﺳﺪ،
    ﻣﮕﺮ ﺁﻧﮑﻪ ﺩﻭ ﺑﺎﺭ ﺯﺍﺩﻩ ﺷﻮﺩ:
    ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭ خویش
    ﻭ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ
    ﺍﺯ خویشتن ﺧﻮﯾش ،ﺗﺎ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺩﺭﻭﻧﺶ ،
    در زﺍﯾﺶ ﺩﻭﻡ، ﻫﻮﯾﺪﺍ ﺷﻮﺩ
    ﻭ ﺣﯿﺎﺕ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺍﻭ ﺁﻏﺎﺯ ﮔﺮﺩﺩ !

  14. 2 کاربر از پست مفید khaleghezey تشکرکرده اند .

    dooo (یکشنبه 10 آبان 94), شیدا. (یکشنبه 10 آبان 94)

  15. #39
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 02 اردیبهشت 03 [ 18:39]
    تاریخ عضویت
    1393-12-14
    نوشته ها
    329
    امتیاز
    14,886
    سطح
    79
    Points: 14,886, Level: 79
    Level completed: 8%, Points required for next Level: 464
    Overall activity: 67.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience PointsOverdrive
    تشکرها
    955

    تشکرشده 655 در 231 پست

    Rep Power
    74
    Array
    سلام
    ممنون اقای خاله قزی به خاطر نوشته ی آرامش بخشتون
    شما درست میگید خوب یا بد تموم شده
    مهم اینه از این به بعد خوب زندگی کنم
    راستش مشغول دانشگاه و پروزه هستم،و یه کلاس دیگه هم ثبت نام کردم

    جو خونمون خداروشکر خییییییییلی بهتر شده اما یه دفعه یه جوری به اون سمت کشیده میشه صحبتای مامان و بابا
    منم فقط سکوت میکنم
    سعی میکنم نشنیده بگیرم اخه حتی بدیاشم بگن بازم روحم متوجه ظلمی که در حقم شده میشه و حس بدی پیدا میکنم
    چند روز پیشچند تا از فامیلاشون منو دیدن اومدن جلو و دست و روبوسی کردن
    مامانم اعصابش خیلی خورد شد

  16. کاربر روبرو از پست مفید dooo تشکرکرده است .

    khaleghezey (یکشنبه 10 آبان 94)

  17. #40
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 99 [ 21:53]
    تاریخ عضویت
    1391-3-16
    محل سکونت
    گلستان
    نوشته ها
    3,933
    امتیاز
    52,145
    سطح
    100
    Points: 52,145, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 23.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    15,723

    تشکرشده 11,395 در 3,444 پست

    Rep Power
    0
    Array
    درود بر شما بانو اتفاقا الان یه متن خوندم خیلی قشنگ بود

    در بدل شدن شما به یک فرد موفق عوامل بسیاری دخیل هستند و برای مثال می توان به نوع نگرش تان در مورد مسائل مختلف، طرز برخورد شما با سایر افرد، تواناییتان در رهبری و گوش دادن به دیگران، میزان مسئولیت پذیریتان و هزاران عامل دیگر اشاره کرد.

    وی در ادامه می افزاید نباید فراموش کرد در کنار همه ی این عوامل یک مورد وجود دارد که معمولاً افراد کمتر به آن توجه می نمایند و آن چیزی نیست جز کنترل احساسات و حفظ سکوت در شرایطی که آنها را تحت فشار قرار داده است. ترویس به داده های آماری شرکتش که بر مبنای آزمایش بر روی میلیون ها نفر به دست آمده اند استناد نموده و می گوید کسانی که احساسات خود را به صورت هوشمند در طول وضعیت های بحرانی مدیریت می نمایند معمولاً موفق ترند.
    باید اعتراف بکنم خیلی سخته شما داری این مسئله را بخوبی تجربه میکنی راه خودت را پیدا کردی اینکه سکوت میکنی یا موضوع را عوض میکنی نشانه خوبیست طرز برخوردتان با اون خانوم ها هم خوب بود اینکه تفکیک قائل میشید نشانه اینه که تجربه بزرگی بدست آوردید این خیلی خوبه همیشه این جمله را به دوستان یاداوری میکنم:

    مهمتر از زمین خوردن و بلند شدن اینه که یکچیزی از روی زمین برداری

    در مورد مادرتان خوب ایشون مادر هستند و احساساتی واکنش ایشون طبیعی است شما کار خودتان را بکنید در مورد کلاس ها هم ادامه بدید بانو ولی خیلی هم بخودت فشار وارد نکن زودتر تمام بکنی
    زمان همه چیز را در خودش حل میکند
    فراموشی نعمت بزرگیست
    دوتعریف جدید و جالب ﮐﻪ خوب است به عمقش فکر کنیم:
    ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺗﻨﺒﯿﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﮐﯿﻨﻪ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺯﻫﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺸﺘﻦ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﻫﯿﭻ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﻧﻤﯽ ﺭﺳﺪ،
    ﻣﮕﺮ ﺁﻧﮑﻪ ﺩﻭ ﺑﺎﺭ ﺯﺍﺩﻩ ﺷﻮﺩ:
    ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭ خویش
    ﻭ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ
    ﺍﺯ خویشتن ﺧﻮﯾش ،ﺗﺎ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺩﺭﻭﻧﺶ ،
    در زﺍﯾﺶ ﺩﻭﻡ، ﻫﻮﯾﺪﺍ ﺷﻮﺩ
    ﻭ ﺣﯿﺎﺕ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺍﻭ ﺁﻏﺎﺯ ﮔﺮﺩﺩ !

  18. 2 کاربر از پست مفید khaleghezey تشکرکرده اند .

    dooo (یکشنبه 10 آبان 94), شیدا. (یکشنبه 10 آبان 94)


 
صفحه 4 از 4 نخستنخست 1234

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 7
    آخرين نوشته: دوشنبه 26 بهمن 94, 19:57
  2. از اسم خود راضی هستیدو معنی اسم تون چیه
    توسط پدربزرگ در انجمن سرگرمی و تفریح
    پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: یکشنبه 30 مهر 91, 23:31
  3. بابا شما قدیمی هستید فکرتون هم قدیمیه!
    توسط mostafavi9090 در انجمن مقالات و مطالب آموزشی در مورد خانواده
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: یکشنبه 23 مهر 91, 13:39
  4. اگر از شغلتون ناراضی هستید
    توسط بالهای صداقت در انجمن سرگرمی و تفریح
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: پنجشنبه 08 مهر 89, 01:03
  5. تنهایی برام سخت شده.شما هم تنها هستید؟
    توسط iman-unicorn در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 7
    آخرين نوشته: چهارشنبه 05 فروردین 88, 08:58

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 18:02 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.