به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 5 نخستنخست 12345 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 50
  1. #11
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 08 دی 94 [ 14:24]
    تاریخ عضویت
    1393-8-21
    نوشته ها
    19
    امتیاز
    1,032
    سطح
    17
    Points: 1,032, Level: 17
    Level completed: 32%, Points required for next Level: 68
    Overall activity: 19.0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    6

    تشکرشده 29 در 14 پست

    Rep Power
    0
    Array
    وقتی شوهرتون از مشکلش با خانواده اتون صحبت می کنه و گله و شکایت می کنه (در جمع دو نفره اتون منظورم هست، نه پیش خانواده ها)، در اون لحظه "بی تفاوت" نباشید و نگید "به من چه؟!"
    احساس بدی به شوهرتون دست می ده. لااقل در ظاهر سعی کنید بهش حق بدید تا آروم شه. (حتی اگه حق با شوهرتون نبوده نباشه.)

  2. #12
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 07 مرداد 96 [ 12:07]
    تاریخ عضویت
    1393-6-03
    نوشته ها
    149
    امتیاز
    3,765
    سطح
    38
    Points: 3,765, Level: 38
    Level completed: 77%, Points required for next Level: 35
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points1 year registeredTagger First Class
    تشکرها
    1

    تشکرشده 64 در 43 پست

    Rep Power
    27
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط عـلـی نمایش پست ها
    وقتی شوهرتون از مشکلش با خانواده اتون صحبت می کنه و گله و شکایت می کنه (در جمع دو نفره اتون منظورم هست، نه پیش خانواده ها)، در اون لحظه "بی تفاوت" نباشید و نگید "به من چه؟!"
    احساس بدی به شوهرتون دست می ده. لااقل در ظاهر سعی کنید بهش حق بدید تا آروم شه. (حتی اگه حق با شوهرتون نبوده نباشه.)
    نه هیچوقت همچین کاری رو نکردم برخلاف اون که کاملا طرف خانواده شو میگیره من طرف اونو میگیرم چه در مقابل جمع دو نفره مون چه در مقابل خانواده ام . چون میدونم اگر طرف خانواده ام رو بگیرم بدتر میشه بهتر نمیشه ... اون شب هم که ناراحت شده بود براش توضیح دادم و بهش ثابت کردم من دلم میخواد هم اونو داشته باشم هم خانواده امو و گفت خیلی اروم شدم باهات حرف زدم تا الان عصبانی بودم و خداروشکر که با مامان حرف نزدم چون موقع عصبانیت اختیار حرفهام دست خودم نیست ...
    فقط موندم چرا من باید از اون حمایت کنم و طرف اونو بگیرم ولی اون طرف من نیست همش طرف خانواده اشه و من جرات ندارم بگم دلخورم سریع میگه به من ربطی نداره برو به خودشون بگوووو ...
    منم از دیشب دیگه با خودم گفتم به من چه که من حرص میخورم وقتی اون براش ارتباط من با خانواده اش مهم نیست پس منم برام مهم نیست هرجور دلش میخواد مشکلش رو حل کنه به منم بگه چرا مامانت اینجور چرا داداشت اینجور میگم به من چه برو به خودشون بگو ... مثل خودش ...

  3. #13
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 07 مرداد 96 [ 12:07]
    تاریخ عضویت
    1393-6-03
    نوشته ها
    149
    امتیاز
    3,765
    سطح
    38
    Points: 3,765, Level: 38
    Level completed: 77%, Points required for next Level: 35
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points1 year registeredTagger First Class
    تشکرها
    1

    تشکرشده 64 در 43 پست

    Rep Power
    27
    Array
    یه سوالی برام پیش اومده اینکه چرا گاهی اوقات آقایون میرن تو غار تنهایی اشون و حوصله هیچکس رو ندارن ؟ دیشب شوهرم بهم زنگ زد خیلی سرد رفتار میکرد گفتم چیزی شده با عصبانیت گفت نه هیچی نیست فقط حوصله ندارم و خواهشا یه ذره درکم کن !!! از اینکه بهم گفت یه ذره درکم کن خوشم نیومد این معنی رو میده که من هیچوقت درکش نمیکنم و داره خواهش میکنه حداقل این سری یکم درک کنم ...با این حال برای اینکه بحثمون نشه هیچی نگفتم فهمیدم شرایط خوبی نداره اما به چه دلیل نمیدونم و هنوزم تو فکرم که شاید من کاری کردم یا حرفی پشت سرم زدن که تحت تاثیر قرار گرفته ... سرم درد گرفته بس که فکر کردم و اعصابم خورد شده ، نمیدونم چجوری رفتار کنم باهاش درسته ؟ اصلا معنی حرفش چی بود ؟
    به اعتقاد من آدم هرچقدرم عصبانی باشه نباید سر زنش خالی کنه مگر اینکه تقصیر زنش باشه ،
    شیفته شخصیت محمد تو سریال تنهایی لیلا شدم واقعا اخلاقش عالیه کاش شوهر منم هینجوری بود ، همسرم درسته که خیلی متدین شده ولی هنوز خیلی جاداره تا صبورانه تر رفتارکنه ...

  4. #14
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 09 مرداد 95 [ 14:09]
    تاریخ عضویت
    1394-3-31
    نوشته ها
    288
    امتیاز
    5,658
    سطح
    48
    Points: 5,658, Level: 48
    Level completed: 54%, Points required for next Level: 92
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    502

    تشکرشده 446 در 203 پست

    Rep Power
    59
    Array
    سلام مهسا جون.. به نظرم برای این سوال اصلا دنبال دلیل نگرد که جوابی براش پیدا نمیکنی.. خود من وقتی میبینم شوهرم یه چیزیش هست و تو خودشه هر چی پبیشتر تلاش میکنم بفهمم مشکلش چیه اوضاع خراب ترمیشه.. پس به نفعته تو این شرایط اصلااا هیچی ارش نپرسی. بهش بگو باشه عزیزم هر وقت حالت بهتر شد بهم زنگ بزن ..

    راستی رابطتت با شوهرت در کل این روزها چطوره؟ بهتره؟ در مورد خانوادش تا میتونی بیخیال باش عزیزم. اصلااا حرفهایی که مزنن و کارهایی که میکنن برات مهم نباشه... قبلا بهت گفتم بازم میگم به هیچ وجه بدگویی خانوادشو پیشش نکن و حرفی نزن که ازشون انتقاد کرده باشی. راستی کتاب رازهایی دربازه زنان و رازهایی درباره مردان رو خوندی؟

    بادت نره حتی اگر شوهرت بدونه خانوادش مفصرن هیجوقت پیش تو به روش نمیاره که بگه اره خانوادم اشتباه کردن. پس فقط و فقط رو رابطه خودت با شوهرت تمرکز کن که بتونی هر روز رابطه قشنگ تر و بهتری با هم داشته باشین.

  5. #15
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 07 مرداد 96 [ 12:07]
    تاریخ عضویت
    1393-6-03
    نوشته ها
    149
    امتیاز
    3,765
    سطح
    38
    Points: 3,765, Level: 38
    Level completed: 77%, Points required for next Level: 35
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points1 year registeredTagger First Class
    تشکرها
    1

    تشکرشده 64 در 43 پست

    Rep Power
    27
    Array
    نارجیس عزیزم ممنون از راهنمایی ات و پیگیری ات ، الان با دلی آکنده از غصه دارم مینویسم دلی که شوهرم دیشب با حرفهاش شکستش برای بار هزارم مثل همیشه، وقتی دوریم باهام بد رفتار کرد دروغه اگه بگم باهم خوب هستیم رابطه ما نوسان داره یه روز خوبیم یه روز بد ...امروز فهمیدم این اخلاق باد کردن و پرخاشگری ناگهانی تو خانواده اشون هست باباش و برادرشوهرمم همینجوری هستن یهو بی دلیل قاطی میکنن و عصبانیتشون رو سر زنو بچه اشون خالی میکنن و تا دو روز باد میکنن و به هیچکس محل نمیدن بعد دو روز پشیمون میشن و عذرخواهی میکنن و توقع دارن که زنشون حرفهای اونا رو فراموش کنن ... متاسفانه شوهر من هم ازین اخلاق ها داره و الان مجدد دو روزه خونه منو کرده تو شیشه و محلم نمیده و طلبکاره باورت نمیشه تو حسرت یه جمله دوستت دارمم تو حسرت اینکه مثل قبلن قربون صدقه ام بشه آخه دوسه روزه محبتی بهم نکرده ، نمیخوام بهش خیانت کنم اما توی ذهنم با خودم میگم شاید اگه فلانی شوهرم بود الان تشنه محبت نبودم خودش باعث میشه که با تفکراتم بهش خیانت کنم و حسرت بقیه زوج ها رو بخورم ، اما من دیگه عشقش رو باور ندارم این عشق نیست این رسم محبت نیست که یه هفته کاملا خوب باشی بعد یهو همه چیو خراب کنی من دلم قبول نمیکنه ...دخترخالم بخاطر این اخلاق شوهرش میخواد جدا بشه ... نمیدونم تا کی ادامه بدم حس قلبیم میگه این رابطه از اول اشتباه بوده درسته که دوستش دارم اما به چه قیمتی ؟ الان از دیشب ازش خبری نیست میدونم بعدا طلبکار هم هست که چرا بهم پیام یا زنگ نزدی ! درحالی که وقتی حالش رو میپرسم محلم نمیده جواب نمیده بعد ناراحت هم هست که تو دیر یاد من کردی در حالی که خودش گفته بود کاری بهم نداشته باش خودم خوب میشم ... من خیلی بدبختم کاش هیچوقت نباشم منی که برای هیچکس مهم نیستم انگیزه ای برای ادامه زندگی ندارم ... متاسفانه من مجبورم به ادامه دادن با هر شرایطی و اینکه برم خونه خودم ... نمیتونم جدا شم چون ما رابطه کامل برقرار کردیم و مجبورم تظاهر کنم که خیلی باهم خوب هستیم ... خیلی سخته .خیلی پشیمونم خیلیییییییییییی

  6. #16
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 09 مرداد 95 [ 14:09]
    تاریخ عضویت
    1394-3-31
    نوشته ها
    288
    امتیاز
    5,658
    سطح
    48
    Points: 5,658, Level: 48
    Level completed: 54%, Points required for next Level: 92
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    502

    تشکرشده 446 در 203 پست

    Rep Power
    59
    Array
    امیدوار بودم خبرای خوبی ازت بشنوم.. ولی مهسا جون به نظرم اول از همه دنبال دلیل ناراحتی هاش باش.. من فکر میکنم هنور شناخت کافی نسیت به همسرت پیدا نکردی... باید بدونی اون عاملی که باعث میشه اون اینقدررر به هم بریزه چیه؟ فکر میکنم غرورش زیر سوال میره که اینقدررر طولش میده و نمیتونه خوب باهات ارتباط برقرار کنه..

    اینجا کوچک ترین رفتار تو با همسرت میتونه خیلی مهم باشه.. عزیزم باید تلاش کنی بار هم بیشتر شوهرت رو بشناسی.. میشه بگی بیشتر سر چه مسئله ای ازت دلگیر میشه؟؟ تو بهش حرفی میزنی که ناراحت بشه؟

    اگه میشه بیشتر توضیح بده..
    ما امشب داریم میریم مسافرت پیش خانواده شوهرم .. رو دستم علامت زدم که یااااد نره اصلا کاری به کارشون نداشته باشم تا شوهرمو حساس نکنم و اگر شوهرم در مورد خانوادم حرفی زد اصلااااا قضیه رو کش ندم و کلا بیخیال این مسائل باشم.. از همه دوستان میخوام برای من هم دعا کنن که این یک هفته حداقل بهم بد نگذره و با خوشی تموم بشه..

    مهسا جون الان کاری که باید بکنی اینه که به اعصابت مسلط باشی... هر کاری که الان انجام بدی شوهرتو در اینده به انجام همین کارها عادت خواهی داد.. پس الان که اول راه هستین در مورد کوچک ترین مسائل سعی کن خوب عمل کنی و اگر نتیجه داد دفعه بعدی هم ان رفتارتو تکرار کنی... الان از انجام هر گونه عمل منفی جلوگیری کن و اگه میبین حق با تو بوده و اون بی دلیل ناراحت شده بذار خودش بیاد سمتت و وقتی اومد باهاش برخوردی بدی نداشته باش اصلااااااا.

    من شاید یه مدت نتونم بیام... ولی بدون هر چا هستم برای تو و همه بچه های اینجا دعا میکنم.. تو هم یادت نره برام دعا کنی...

  7. #17
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 07 مرداد 96 [ 12:07]
    تاریخ عضویت
    1393-6-03
    نوشته ها
    149
    امتیاز
    3,765
    سطح
    38
    Points: 3,765, Level: 38
    Level completed: 77%, Points required for next Level: 35
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points1 year registeredTagger First Class
    تشکرها
    1

    تشکرشده 64 در 43 پست

    Rep Power
    27
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط نارجیس نمایش پست ها
    امیدوار بودم خبرای خوبی ازت بشنوم.. ولی مهسا جون به نظرم اول از همه دنبال دلیل ناراحتی هاش باش.. من فکر میکنم هنور شناخت کافی نسیت به همسرت پیدا نکردی... باید بدونی اون عاملی که باعث میشه اون اینقدررر به هم بریزه چیه؟ فکر میکنم غرورش زیر سوال میره که اینقدررر طولش میده و نمیتونه خوب باهات ارتباط برقرار کنه..

    اینجا کوچک ترین رفتار تو با همسرت میتونه خیلی مهم باشه.. عزیزم باید تلاش کنی بار هم بیشتر شوهرت رو بشناسی.. میشه بگی بیشتر سر چه مسئله ای ازت دلگیر میشه؟؟ تو بهش حرفی میزنی که ناراحت بشه؟

    اگه میشه بیشتر توضیح بده..
    ما امشب داریم میریم مسافرت پیش خانواده شوهرم .. رو دستم علامت زدم که یااااد نره اصلا کاری به کارشون نداشته باشم تا شوهرمو حساس نکنم و اگر شوهرم در مورد خانوادم حرفی زد اصلااااا قضیه رو کش ندم و کلا بیخیال این مسائل باشم.. از همه دوستان میخوام برای من هم دعا کنن که این یک هفته حداقل بهم بد نگذره و با خوشی تموم بشه..

    مهسا جون الان کاری که باید بکنی اینه که به اعصابت مسلط باشی... هر کاری که الان انجام بدی شوهرتو در اینده به انجام همین کارها عادت خواهی داد.. پس الان که اول راه هستین در مورد کوچک ترین مسائل سعی کن خوب عمل کنی و اگر نتیجه داد دفعه بعدی هم ان رفتارتو تکرار کنی... الان از انجام هر گونه عمل منفی جلوگیری کن و اگه میبین حق با تو بوده و اون بی دلیل ناراحت شده بذار خودش بیاد سمتت و وقتی اومد باهاش برخوردی بدی نداشته باش اصلااااااا.

    من شاید یه مدت نتونم بیام... ولی بدون هر چا هستم برای تو و همه بچه های اینجا دعا میکنم.. تو هم یادت نره برام دعا کنی...

    دوست خوبم ممنون از پیگیری و راهنمایی ات ، بله حتما برات دعا میکنم تا انشاالله مشکل تو هم حل بشه و امیدوارم سفر خوبی داشته باشی و بهت خوش بگذره حساس نباش بیخیال ....
    من تو این یکسال مدت عقد تا حدودی دلیل بدخلقی های همسرم رو فهمیدم به دو دلیل میتونه باشه یکی مشکل مالی داشته باشه و یکی هم نیاز جنسی داشته باشه ، البته حدس میزنم بازم مطمئن نیستم دلیل بدخلقی هاش چیه ، اونشب بهم زنگ زد و ازم عذرخواهی کرد ولی منو با دنیایی ابهام گذاشت اینکه نفهمیدم دلیل رفتار بدش چی بود و منصفانه نبود سر من خالی کنه ...
    من دوست دارم همسرم بهم محبت کنه حرفی میزنم توجه کنه ولی شوهرم اصلا انگار حواسش به حرفهام نیست و وقتی از یه چیزی میگم یهو یه موضوع دیگه یادش میاد میگه و من میخوره تو ذوقم فکر میکنم میخواد بحث رو عوض کنه و بهم توجه نکنه البته بهشم توضیح دادم که وقتی دارم از خودم و احساسم حرف میزنم اینجوری میکنی میخوره تو ذوقم و این حس بهم دست میده ، میگه حست کاملا اشتباهه منو تو فرق داریم من نمیتونم مثل تو فکر کنم و ........
    حالا بهش کتاب زنان ونوسی مردان مریخی رو دارم دوماهه قول داده بخونه ولی اصلا محل نمیده و تلاشی نمیکنه منم گفتم تا جایی که در توانم باشه تلاش میکنم و بعدها حسرت اینو ندارم که برای بهبودی زندگیم تلاش نکردم این تویی که دوست نداری آگاهی تو ببری بالا و منو بهتر بشناسی ...
    اون هیچی از من نمیدونه ، نمیدونه از چی بدم میاد از چی خوشم میاد تو موقعیت های مختلف باید چجوری باهام رفتار کنه ... هرچی هم که خودم توضیح میدم من اینجوری ام اونجوری ام انگار نه انگار باز رفتارهای خودشو داره و بخاطر من حاضر نیست رعایت کنه ولی انتظار داره من مطابق میل اون رفتارکنم لباسی که اون خوشش میاد رو بپوشم ساعتی که اون دوست داره بندازم عکس هایی که اون دوست داره تو گوشیم باشه درکل میخواد همه چیم مطابق میل خودش باشه و اگه غیر اون باشه بهونه میگیره و قهر میکنه ولی من حق ندارم بگم ریش هاتو بزن فلان لباس رو بپوش میگه هرجوری که خدا میگه میخوام باشم و اگه تو چیزی ازم بخوای که خدا منو منع کرده به حرفت نمیکنم درحالی که من ازش خواستم ریش هاشو بزنه خوشم نمیاد اونم محل نمیده و بخاطر من فقط کوتاه میکنه ، چراباید اونجوری باشم که اون میخواد ولی اون حاضر نیست به خواسته های منم احترام بذاره اون سعی داره منو تغییر بده و من خوشم نمیاد محل نمیدم و فکر میکنه من دارم باهاش لج میکنم و باهاش رو راست نیستم این میشه که قاطی میکنه و با دعوا و فشار سعی میکنه کارشو پیش ببره که در این صورت شاید مطابق میلش رفتار کنم ولی مهرش از دلم کمرنگ میشه چون این منم که نادید گرفته میشم و اون نه ... و احساس افسردگی بهم دست میده ...

  8. #18
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 07 مرداد 96 [ 12:07]
    تاریخ عضویت
    1393-6-03
    نوشته ها
    149
    امتیاز
    3,765
    سطح
    38
    Points: 3,765, Level: 38
    Level completed: 77%, Points required for next Level: 35
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points1 year registeredTagger First Class
    تشکرها
    1

    تشکرشده 64 در 43 پست

    Rep Power
    27
    Array
    نمیدونم چرا تا با شوهرم بحثمون میشه بدون اینکه من اسمی از خانواده ها بیارم از خانواده اش در برابر من حمایت میکنه و باعث شده احساس پوچی بهم دست بده چه توخوشی چه تو ناراحتی همش ازونا حمایت میکنه بدون اینکه حتی من یه کلام چیزی بگم شروع میکنه به تعریف و حمایت از اونا ... یه ذره احساس منو درک نمیکنه بهش میگم دلم گرفته محل نمیده از چیزهایی که خودش دوست داره حرف میزنه ، میزنه تو ذوقم بعد میگه چرا ساکتی چرا حرف نمیزنی ؟ چرا ناراحتی ؟
    معلومه که من براش اولویت اول نیستم احترامی که برای خانواده اش قائله برای من نیست ... درگیر روزمرگی خودشه یا مسجد رفتن یا کتاب های برزخی خوندن وقتی هم که زنگ میزنه جای محبت حدیث و روایت میگه واسه من ... منم الان دو روزی میشه خیلی غمگین و سرد شدم دلم نمیخواد باهاش حرف بزنم چون میخوره تو ذوقم اون نمیتونه درکم کنه اگرم چیزی بگم ممکنه عصبانی بشه سرم داد بزنه ، دیشب بهم زنگ زد بیشتر اون حرف میزد من تمایلی به صحبت نداشتم فکر کنم خودش فهمید سر سنگینم ... به نظرتون چکار کنم ؟ احساس خوبی بهش ندارم ، حس میکنم حرف زدن باهاش بی فایده است اولش عذرخواهی میکنه میگه اشتباه کردم ولی بعد یه مدت باز همینجوری رفتار میکنه باز عذرخواهی باز همینجوری ....
    دیگه خسته شدم فکر کنم دیگه محلش ندم بهتر باشه دیگه باهاش حرف نزنم بهتر باشه اون مرد خوبی برام نیست اصلا حمایتم نمیکنه تکیه گاه خوبی نیست پشتم خالیه ، خیلی احساس تنهایی میکنم کاش یکی بود که درکم میکرد ...
    روز ولادت امام رضا میخوام برم حرمش آخه دلم شکسته از این بخت ... قرار نبود اینجوری بشه من تنها بشم ... هست ولی تنهام ، اگرم نباشه دق میکنم خدایا نجاتم بده ...

  9. #19
    ((( مشاور خانواده )))

    آخرین بازدید
    دوشنبه 03 اردیبهشت 03 [ 12:22]
    تاریخ عضویت
    1386-6-25
    نوشته ها
    9,420
    امتیاز
    287,130
    سطح
    100
    Points: 287,130, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.4%
    دستاوردها:
    VeteranCreated Blog entryTagger First ClassSocial50000 Experience Points
    نوشته های وبلاگ
    7
    تشکرها
    23,580

    تشکرشده 37,080 در 7,002 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    0
    Array
    با سلام
    تجارب از اینگونه موارد در مشاوره ها نشان می دهد که خیلی خوب می شود چنین موارد را اصلاح کرد.
    شما با او مقابله نکن.
    بگو دوست داری در کنارش دقیقا دستورات دینی را یاد بگیری و مثل او پیش بروی.
    در دستورات دینی (نه برداشت های شخصی فرد)، والاترین جایگاه ها رو زن دارد. به طوری که نشستن نزد همسر و خانم از اعتکاف در مسجد الحرام ثوابش بیشتر هست.
    د رمورد هدیه خریدن برای زن
    عاطفه ورزی به زن
    تامین نیازهای زن
    صادق بودن با زن
    مدارا با عصبانیت و بد اخلاقی زن
    به طوری که تحمل خانم ناسازگار و بداخلاق از بین برنده و کفاره گناهان سنگین گفته شده است.

    چنان که حدیث داریم مومن به سلیقه خانمش غذا می خورد و منافق خانمش به سلیقه او غذا می خورد.

    یعنی اگر واقعا او تمایل به مذهبی بودن دارد شما همراه شو و کمک کن که مغز دین را هم بفهمد و تمرین کند. اینطوری بهترین زندگی ها را برایت خواهد ساخت.ا

    ما شما این حرفها را به او نگو که مقابله کند.
    سعی کن هدایتش کنی به سایتهای مذهبی که در مورد خانواده هست.
    سی دی های مذهبی در مورد خانواده مثل دکتر رفیعی
    سخنرانی هایی از این دست و ...

    خب بعضی افراد دین را بد می فهمند. باید کمکش کنی که در ریل صحیح قرار بگیرد. نه اینکه جلویش بایستی، نه اینکه جدا شوی و نه اینکه ریلش را عوض کنی.
    بلکه کنترل همین ریل را با ظرافت به دست بگیری.



    .


    گفتنی هست مطالب بالا در خصوص محتوای کاری هست که باید بکنید.
    اما شکل کار هم مهم هست.
    هر فردی شخصیت و منشی دارد.
    باید از طریق آموزش و تمرین مهارتهای ارتباطی نخست کانال ارتباطی صحیح بر قرار شود و سپس این محتواها که گفتم کار شود.
    لطفا به لینک مهارتهای ارتباطی مراجعه فرمایید و تمرین کنید.
    همسر شما ضعفهایی دارد که اگر شما کمی آگاهی و مهارت داشته باشید می توانید بهترین اصلاح و بهره برداری در زندگی را داشته باشی

    غلام همت آنم که زیر چرخ کبـــود
    زهرچه رنگ تعلق پذیرد آزاد است

    http://www.hamdardi.com
    دسترسی سریع به همدردی و مدیر همدردی با عضویت در کانال همدردی در ایتا

  10. 3 کاربر از پست مفید مدیرهمدردی تشکرکرده اند .

    نارجیس (دوشنبه 02 شهریور 94), مصباح الهدی (دوشنبه 02 شهریور 94), عشق آفرین (دوشنبه 02 شهریور 94)

  11. #20
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 09 مرداد 95 [ 14:09]
    تاریخ عضویت
    1394-3-31
    نوشته ها
    288
    امتیاز
    5,658
    سطح
    48
    Points: 5,658, Level: 48
    Level completed: 54%, Points required for next Level: 92
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    502

    تشکرشده 446 در 203 پست

    Rep Power
    59
    Array
    سلام مهسا جان. من همچنان پیگیرد تاپیکت هستم. به خاطر جوابی که به تاپیکم دادی هم ازت ممنونم.. این روزها دارم خیلی سنجیده تر نسبت به خانوادش رفتار میکنم و خدا رو شکر این سری مشکل خاصی برام بوجود نیومد.. درسته باید تلاش کنم با مشورت و همفکری این مساله رو بدون ناراحتی حل کنم..

    من دیروز کلی در جواب این تاپیکت نوشتم ولی همش حذف شد.. دیگه حوصلم نشد دوباره بنویسم تا امروز که پست مدیر همدردی رو در جواب تاپیکت خوندم..

    باید بهت بگم که من هم صد در صد با نظر مدیر موافقم.. تو میتونی از این ویژگی مذهبی بودن شوهرت به نفع خودت استفاده کنی... نه اینکه بخوای در برابرش جبهه بگیری و بگی تو برخلاف دین داری برخورد میکنی و از این حرفهااا.. باید خیلی محتاط اول اطلاعات خودت رو بالا ببری و از این شیوه برای رسیدن به خواسته ها ت استفاده کنی.. اگر اون تلاش میکنه با ایه و حدیث تو رو متقاعد کنه چرا تو خودت این کار رو انجام ندی؟

    به هر حال رفتارهای شوهرت دو حالت داره:
    یا این رفتارها در صورت عدم شناخت هست... که در این صورت باید تلاش کنی شناختش رو نسبت به دیدگاه دین در مورد وظایف مرد نسیت به زن بالا ببری ... البته به روش درست.

    یا اینکه این رفتارهای شوهرت در صورت رفتارهای نادرست خودت بوده و اینکه باعث شدی اون اینطور برخورد کنه.. در این
    صورت این تویی که باید بعضی از رفتارهاتو تعدیل کنی و اونها رو اصلاح کنی.. مثلا من خودم قبلا اگر یادت باشه تاپیکی باز کرده بودم با این عنوان که همسرم نمیتواند مرا درک کند.. باید بگم من اون موقع یه مساله خیلی خیلی مهم رو نمیدونستم... و فکر میکردم وقتی کسی به کسی علاقه داره باید بدون انتظار و چشم داشتی این علاقه وتوجه خودش رو بروز بده حتی اگر طرف مقابل خواسته های اونو نادیده بگیره... ولی این فقط مال قصه های لیلی و محنون و عشق های افسانه ایه.. واقعیت اینه که شما برای این که توجه کسی رو به خودت جلب کنی باااااااااااید هزینه کنی و بااااااااااید کارهایی را انجام بدی... مثلاااا بااااید امتیاز به طرفت بدی تا بتونی یک امتیاز بگیزی...

    این راهکار هرجند اوائل یه کمی سخته ولی باید بگم خیلی جواب میده... خود من الان با خودم فکر میکنم چقدر شوهرم اوائل رفتارش باهام عاشقانه تر و بهتر بود.. خوب پس جرا الان این همه تغییر کرده؟ صد در صد من ررفتارهایی کردم که اون تغییر کرده... یه بنده خدایی بهم گفت تو زندگی برای رسیدن به خواسته هات باااید به طرفت امتیاز بدی تا امتیاز بگیزی.. و اوقاا بهش رسیدم...

    برای همین ازت یه سوال دارم. عزیزم تا الان برای جلب رضایت همسرت چیکار کردی؟ چه امتیازاتی بهش دادی؟ مثلا با حرفهات مشخصه شوهرت خانوادش براش خیلی مهمه.. خوب اتفاقا این خیلی خوبه و میتونی از این ویژگی شوهرت به نفع خودت استفاده کنی... خود من اون روزهای قشنگ زندگیمو با نظرات منفی خودم به شوهرم نسبت به خانوادش خراب کردم و چقدددددددر اشتباه کردم .. ای کاش میشد اون روزها به عقب برگرده...

    پس مهسا جان الان که تو تو بهترین زورهای زنذگیت هستی نذارررر رابطه شوهرت با ندونم کاری هات بدتر و بدتر بشه... بیا از همین الان یه کمی رو علائق شوهرت برو جلو... حداقلش اینه که میفهمی اون انعطاف پذیر هست یا نه... بهش اجاره بده بتونه باهات نزدیگ تر بشه... دلخوری هاتو کم کن . .. قهر نکن باهاش . . و برای یه مدت نمیگم بلند حدود دو سه هفته طبق میل اون برو جلو.. بعد که دیدی رابطتون به دلخواهت رسید کم کم بهش کتاب و سی دی معرفی کن و تمام تلاشتو بکن رابطتونو تقویت کنی...

    مثلاااا از همین الان تصمیم بگیر پیش شوهرت از خانوادش تعریف کنی... بذار اون مطمئن بشه که تو مشکلی با اونها نداری.. هیچ وفت نارضایتی خودتو از اونها بهش بروز نده..

    اکه اون از دین و مذهب میگه تو هم تشویقش کن... وقتی از مسحد میاد بهش بگو قبول باشه و از این حرفهاا .. خلاصه میخوام بگم یه مدت تبدیل شو به زن ایده آل همسرت... ببین اون رفتارش باهات تغییر میکنه یا نه...

    تو الان تو دو ران عقدی .. پس از همین الان راههای مختلف را امتحان کن تا بتونی به شناخت درست برسی و در نهایت بتونی همون رفتار رو تو زندگیت در مورد شوهرت عملی کنی و زندگی سرشار از خوشی و سعادت داشته باشی..

    ان شا الله.
    رفتی حرم برای من هم خیلی دعا کن ..

    منتظرت هستم.


 
صفحه 2 از 5 نخستنخست 12345 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 13
    آخرين نوشته: شنبه 18 آذر 96, 15:52
  2. پاسخ ها: 6
    آخرين نوشته: چهارشنبه 27 خرداد 94, 22:43
  3. پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: چهارشنبه 29 مرداد 93, 13:31
  4. درخواست آشنایی یک فرد اینترنتی ، من هم تمایل به آشنایی بیشتر با ایشون دارم اما نمیدونم چطوری موافقت خودمو اعلام کنم
    توسط مهندس خانوم در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 5
    آخرين نوشته: جمعه 29 فروردین 93, 23:57
  5. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: جمعه 30 فروردین 92, 11:55

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 11:50 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.