نوشته اصلی توسط
نارجیس
امیدوار بودم خبرای خوبی ازت بشنوم.. ولی مهسا جون به نظرم اول از همه دنبال دلیل ناراحتی هاش باش.. من فکر میکنم هنور شناخت کافی نسیت به همسرت پیدا نکردی... باید بدونی اون عاملی که باعث میشه اون اینقدررر به هم بریزه چیه؟ فکر میکنم غرورش زیر سوال میره که اینقدررر طولش میده و نمیتونه خوب باهات ارتباط برقرار کنه..
اینجا کوچک ترین رفتار تو با همسرت میتونه خیلی مهم باشه.. عزیزم باید تلاش کنی بار هم بیشتر شوهرت رو بشناسی.. میشه بگی بیشتر سر چه مسئله ای ازت دلگیر میشه؟؟ تو بهش حرفی میزنی که ناراحت بشه؟
اگه میشه بیشتر توضیح بده..
ما امشب داریم میریم مسافرت پیش خانواده شوهرم .. رو دستم علامت زدم که یااااد نره اصلا کاری به کارشون نداشته باشم تا شوهرمو حساس نکنم و اگر شوهرم در مورد خانوادم حرفی زد اصلااااا قضیه رو کش ندم و کلا بیخیال این مسائل باشم.. از همه دوستان میخوام برای من هم دعا کنن که این یک هفته حداقل بهم بد نگذره و با خوشی تموم بشه..
مهسا جون الان کاری که باید بکنی اینه که به اعصابت مسلط باشی... هر کاری که الان انجام بدی شوهرتو در اینده به انجام همین کارها عادت خواهی داد.. پس الان که اول راه هستین در مورد کوچک ترین مسائل سعی کن خوب عمل کنی و اگر نتیجه داد دفعه بعدی هم ان رفتارتو تکرار کنی... الان از انجام هر گونه عمل منفی جلوگیری کن و اگه میبین حق با تو بوده و اون بی دلیل ناراحت شده بذار خودش بیاد سمتت و وقتی اومد باهاش برخوردی بدی نداشته باش اصلااااااا.
من شاید یه مدت نتونم بیام... ولی بدون هر چا هستم برای تو و همه بچه های اینجا دعا میکنم.. تو هم یادت نره برام دعا کنی...
علاقه مندی ها (Bookmarks)