به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 4 از 4 نخستنخست 1234
نمایش نتایج: از شماره 31 تا 35 , از مجموع 35
  1. #31
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 08 اردیبهشت 96 [ 21:40]
    تاریخ عضویت
    1393-10-03
    نوشته ها
    345
    امتیاز
    7,833
    سطح
    59
    Points: 7,833, Level: 59
    Level completed: 42%, Points required for next Level: 117
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    299

    تشکرشده 738 در 270 پست

    Rep Power
    80
    Array
    شیدا دختر بیخیال و مهستی عزیز ازینکه وقت گذاشتین ممنونم

    راستش حرفاتون از دیشب بدجوری منو بهم ریخته نمیتونم بپذیرم حتی یک درصد این رفتارها دلیلی به جز لجبازی و غرور بیش اندازه ی خواهرم داشته باشه یعنی نه که بگم شما اشتباه میکنید پذیرفتنش برا خودم سخته

    با همسرم صحبت کردم ایشون هم پیشنهاد دادن که خودم برم پیش مشاور و روانپزشک یکی از دوستاشون ارشد روانشناسی داره گفتن امروز باهاش حرف میزنن و ازشون میخوان یه متخصص خوب معرفی کنه

    البته اینو بگم خواهرم رفتارش با دوستاش بد نیست اصلا اونروزی که بردیمش ثبت نام فورا بقیه هم رشته ای هاشو پیدا کردو باهاشون دوست شد اتفاقا من خیلی به این دقت کردم که ببینم رفتارش بادوستاشم مثل ماست یا نه دیدم اصلا یه ادم دیگه میشه

    فقط همیشه توهم اینو داره که همه به من حسادت میکنن قبلا هم گفتم از نظر قیافه و تیپ هیچ مشکلی نداره و دختر بسیار زیبایی هست اما مدام میگه فلانی به هیکلم حسادت میکنه فلانی به لباسام حسادت کرد فلانی چشم نداره منو ببینه جالب اینه حتی اینو راجع به منو خواهرمم میگه

    مادرم میگفت مدام میگه خواهرام به من حسادت میکنن نیست من همیشه مورد توجه همه هستم ازین بهم حسادت میکنن

    در حالیکه اصلا اینجور نیست و من همیشه کارت عابرم دست خواهرم بودو بهش میگفتم هرلباس قشنگی دیدی بخر که اگر حسادت میکردم رفتارم کاملا متفاوت میشد و من از رو همین حرفشم متوجه شدم که کلا توهم داره همه عالم بهش حسادت میکنن

    حتی مادرم گفته بود بهش کسی به کسی حسادت میکنه که خودش کمبود داشته باشه خواهرای تو هیچی از تو کم ندارن که بخوان بهت حسادت کنن برگشته بودگفته بود مامان تو نمیدونی!!!!!!!!

    مثلا یه بار یه خاستگار نسبتا پولداری داشت اما از لحاظ شخصیتی و فرهنگی بهمون نمیخورد خواهرم ازم خواست که برم ببینمش منو همسرمم یه بار شام دعوتش کردیم بیرونو باهم رفتیم وقتی دیدمش واقعا جا خوردم پسره ابروشو برداشته بود عذر میخوام موهای بدنو دستشو شیو کرده بود یقه اش تا نصفه باز گردنبند انداخته بود و موهاشو مثل جوجه تیغی درست کرده بود و توصحبت کردنم بسیار بی ادب و گستاخ بود تنها ویژگی مثبتش هم وضعیت مالی و خونواده ی نسبتا خوبش بود

    ازلحاظ فرهنگیم کاملا متفاوت بود ازما
    خودش سرو وضعش اونجوری بود اونوقت میگفت من انتظار دارم خواهرتون همه جا پوشیده باشه و مراسممون باید جدا باشه و مادرم باید براش لباس عروس انتخاب کنه!!!!!!!!

    منم با شناختی که از خونواده ی خودم داشتم میدونستم این به عنوان خاستگار بیاد تو خونه ی ما پدر و برادرم میندازنش بیرون
    خونواده ی ما اگرچه تقریبا امروزی هستیم یا حداقل سنتی نیستیم اما خیلی اینجور رفتارایی برا پسر در نظرمون چیپ و دور از شانه

    و میدونستم محاله به عنوان داماد همچین کسی رو بپذیرن اصلا تعجبم در این بود که خواهرم چطور خودش به عنوان خاستگار به منو شوهرم معرفیش کرد
    خلاصه وقتی برگشتیم من به خواهرم گفتم نظر خودت راجع به تیپ و قیافش چیه؟؟؟ خودت میتونی با همچین پسری زندگی کنی؟؟؟ فکر نمیکنی اگه داداشمون اینو ببینه چی میگه

    برادر من ماشالله 190 قد و هیکل و قیافه ی مردونه ای داره و اصلا اهل این مدل جلف بازیا نیست پدرمم متنفره ازین حالتا

    خلاصه من گفتمو اون گفت و یوهو خواهرم عصبانی شد و برگشت گفت تو از امروز خواهر من نیستی هرچی میگفتم من از سر دلسوزی میگم وگرنه تو خودت مختاری برای خودت تصمیم بگیری اما اون فقط داد میزدو به منو شوهرم بی احترامی میکرد که ازون به بعد منو همسرم قسم خوردیم که دیگه تو ازدواجش هیچ نظری ندیم و کلا کنارش بذاریم

    خلاصه خواهرم بعد یک ماه به پسره جواب رد میده تو اون یک ماهم با من حرف نمیزد که بگم تحت تاثیر من بود

    حالا هرجا میشینه میگه سحر چون اون خاستگارم پولدار بود حسادت کردو نظر منو عوض کرد چون نمیخواست من با کسی ازدواج کنم که وضعش خوب باشه و یه رقیب برای خودشو شوهرش پیدا شه !!!!!!!!!! اینارو گفتم که بهتر از خصوصیاتش مطلع بشید

    همسرم میگه فقط و فقط غرور بی اندازه و خودشیفتگی و کوتاه اومدن همه ی شما در برابرش باعث این رفتارها شده چون بچه اخر بوده و همه ی شما مثل خدمتگذار همیشه کنارش بودین عادت کرده البته این حرفا مال قبل این اتفاقات اخیر بود الان هممون انگشت به دهانیم از رفتارهاش


    راستی اگه واقعا خواهرم مشکلش اینقدر حاد باشه و واقعا بیمار باشه من چکار کنم؟؟؟ من دیوونه میشم اگه همچین چیزی باشه خواهرم خیلی جوونه هنوز خیلی موفقیت ها در انتظارشه اگر خدای نکرده واقعا بیمار باشه چی؟؟؟ دارم دق میکنم

    بازم از همتون ممنونم
    شک هایت را باور نکن و هیچگاه به باورهایت شک نکن
    زندگی شگفت انگیز است اگر بدانید که چطور زندگی کنید
    ویرایش توسط sahar67 : چهارشنبه 08 مهر 94 در ساعت 11:30

  2. کاربر روبرو از پست مفید sahar67 تشکرکرده است .

    شیدا. (جمعه 10 مهر 94)

  3. #32
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    سه شنبه 23 آذر 00 [ 07:11]
    تاریخ عضویت
    1388-1-20
    نوشته ها
    1,530
    امتیاز
    36,537
    سطح
    100
    Points: 36,537, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second ClassSocial25000 Experience Points
    تشکرها
    5,746

    تشکرشده 6,060 در 1,481 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    274
    Array
    سلام

    اینقدر نترسین و نگران نباشین.
    بیماری روحی هم مثل بیماری جسمیه. با پیگیری و مشاوره و دارو مشکل کنترل و حتی حل میشه.
    به نظر من با روانپزشک حتما مشورت کنید لازم باشه خودش دارو بهتون معرفی میکنه که غیر مستقیم بهش بدین و کمی آروم بشه.

    قصد ندارم نگرانی تون رو بیشتر کنم ولی با این مورد توهمی که فرمودین احتمال اینکه رفتارهای خواهرتون ناشی از غرور و لجبازی محض باشه خیلی کمه.

  4. 2 کاربر از پست مفید صبا_2009 تشکرکرده اند .

    sahar67 (چهارشنبه 08 مهر 94), شیدا. (جمعه 10 مهر 94)

  5. #33
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 25 مهر 94 [ 20:51]
    تاریخ عضویت
    1394-1-26
    نوشته ها
    249
    امتیاز
    2,867
    سطح
    32
    Points: 2,867, Level: 32
    Level completed: 78%, Points required for next Level: 33
    Overall activity: 28.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 327 در 165 پست

    Rep Power
    50
    Array
    چرا با دوستاش خوب برخورد میکنه چون میدونه اونا پدر مادرش نیستند حرف بدی بزنه میکوبن تو دهنش وجوابشو میدن ولش میکنند

    شما سحر جون خودت نگاه کن انگار بچست هنوزم هی میخوای ساپورتش کنی وانقدر دل بسوزونی یبار بزارین حس کنه تنها شده دوسش ندارین مگه یه بچه کوچیکه که هی پا بکوبه وجیغ بزنه اگه الان درمان نشه موفقیت در انتظارش نیست بدبختی در انتظارشه

    الان که شما بزرگش کردین اگه یه زمانی یه حرف گنده ای از کسی بخوره خیلی سرخورده میشه وکوه غرورش میریزه پس خودتون یه کاری بکنید

  6. کاربر روبرو از پست مفید دختر جوان تشکرکرده است .

    sahar67 (چهارشنبه 08 مهر 94)

  7. #34
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 08 اردیبهشت 96 [ 21:40]
    تاریخ عضویت
    1393-10-03
    نوشته ها
    345
    امتیاز
    7,833
    سطح
    59
    Points: 7,833, Level: 59
    Level completed: 42%, Points required for next Level: 117
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    299

    تشکرشده 738 در 270 پست

    Rep Power
    80
    Array
    منو خواهرم مدتیه کلا کاری به کارش نداریم مادرمم باهاش حرف نمیزنه الان فقط با پدرم حرف میزنه گاهیم چیزی بخواد به من پیام میده که تصمیم دارم منم بی محلش کنم حتی جواب پیاماشم ندم

    حمایت همه جانبه ی ما مخصوصا شخص خودم باعث شده واقعا متوقع بشه شما راست میگین یه کم طرد بشه ممکنه سر عقلش بیاره البته امیدوارم

    امروز از یه روانپزشک وقت گرفتم برا سه هفته دیگه! شاید تا اونموقع برم پیش دوست همسرم که روانشناسه چون تا اونموقع از استرس میمیرم


    راستی نمیدونم باوراین قضیه سخته یا اطرافیانم بخاطر شناخت بیشترشون از خواهرم موضوع بیماری رو قبول ندارن از بس نگران بودم با خواهر بزرگم این قضیه رو مطرح کردم که گفت من یه درصدم احتمال نمیدم چون خواهرمون از بچگی این اخلاقای گندو به شکل خفیف داشت و هرچه بزرگ شد شدیدتر شد و اونم مدام میگه تقصیر پدره خیلی بهش بله چشم میگه نمیدونم چرا

    باور کنید روی لحن حرف زدن منو خواهرمم خونوادمون حساس بودن حتی اگه با لحن بد حرف میزدیم مادرم دعوامون میکرد اما خواهرم حرفای خیلی بد میزنه مادرم فقط روشو اونور میگیره در حالیکه اگه ماها بودیم حکم اعداممون حتمی بود البته خواهرم از بچگی رودارو گستاخ بود یادمه سال اول دبیرستان بود شیمی افتاد مادرم و پدرم دعواش کردن فرداش کلی خودشو زد به موش مردگی که دارو خوردم و خودکشی کردم جلد داروهارو گذاشته بود کنار تختش و ادای بیهوشی دراورد

    مادرم نزدیک بود سکته کنه زنگ زد اورژانس بردنش بیمارستان ازش ازمایش گرفتن شستشوی معدش دادن وقتی اوردنش خونه بعدا به خواهرم گفته بود من قرص نخورده بودم خواستم حال مامان بابا رو بگیرم که چرا دعوام کردن وقتی خواستن معدمو شستشو بدن خواستم بگم بخدا دروغ گفتم دارو نخوردم ولی گفتم بیخیال دیگه بذار تا اخرش برم !!!!!
    من حرفشو باور نکردم اما وقتی به مادرم گفتم مادرم گفت اتفاقا پزشکشم گفته دارو توی خونش نبوده!!!!

    این از اول رودار و سرتق بود
    دوستان از همتون ممنونم
    شک هایت را باور نکن و هیچگاه به باورهایت شک نکن
    زندگی شگفت انگیز است اگر بدانید که چطور زندگی کنید
    ویرایش توسط sahar67 : چهارشنبه 08 مهر 94 در ساعت 15:03

  8. #35
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 30 شهریور 98 [ 12:22]
    تاریخ عضویت
    1390-10-26
    نوشته ها
    711
    امتیاز
    11,022
    سطح
    69
    Points: 11,022, Level: 69
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 228
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,196

    تشکرشده 1,600 در 571 پست

    Rep Power
    104
    Array
    من هنوز هم می گم ، واجب تر از خواهرتون ، پدر و مادرتون هستن که باید برن پیش روانشناس


 
صفحه 4 از 4 نخستنخست 1234

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: سه شنبه 13 اسفند 92, 10:36
  2. موفقیت از آن كسانی است كه ذهنیت موفق دارند
    توسط ani در انجمن موفقیت و شادی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: یکشنبه 24 آبان 88, 18:19

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 13:07 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.