به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 35
  1. #11
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 08 دی 98 [ 10:41]
    تاریخ عضویت
    1394-3-12
    نوشته ها
    76
    امتیاز
    3,976
    سطح
    40
    Points: 3,976, Level: 40
    Level completed: 13%, Points required for next Level: 174
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    11

    تشکرشده 58 در 30 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سحر جان منظورم از مشکل،مشکل ظاهری نبود.من حس میکنم ممکنه مشکل عصبی داشته باشه وگرنه دلیلی نداره تا این حد پرخاشگری کنه.طبق گفته خودتون شما دارید محبت بهش میکنید اینطوری جواب میده.یا ممکنه خیلی بیش از حد مغرور باشه چون جواباش تحقیر آمیز هست.خب خیلی منطقی باهاش صحبت کنید دلیل کاراش چیه ؟ هدفش چیه؟شاید یک چیزیو میخواسته نتونسته بدستش بیاره.اون متوجه رفتاراش نیست اصلا.به نظرم اینطور آدما باید سرشون به سنگ بخوره تا قدر چیزای خوبی که دارنو بدونن.مادر شما گناهی نکرده که بنده خدا جلوی دامادش بی احترامی شه.الان یکم سخت گیری براش لازمه.بالاخره ایشون میخواد وارد اجتماع بشه.به قول شما ازدواج کنه.اگر به این رفتاراش ادامه بده ممکنه خواستگاراش کمتر هم بشن.چون این رفتارا برای کسی قابل تحمل نیست همونطوری که همسر شما نمیتونه تحملش کنه و داره برای رفتنش روزشماری میکنه.پس بدونید اون متوجه رفتار بدش نیست یا نمیخواد قبول کنه کاراشو.به نظرم یکم سخت گیری براش لازمه.باید بفهمه پدر و مادر خیلی ارزش دارن.الان شما که ازشون دور شدی قدر محبت هاشونو بیشتر میدونی.اونم دور شده ولی چون شما به نحوی کنارش بودین حس نکرده.کاری کنید که در درجه اول قدرشناسیو یاد بگیره.به عنوان مثال الان شما هیچ وظیفه ایی نداری که ازش پذیرایی کنی اگرم کاری انجام میدی از روی محبت هست نه وظیفه شما.باید بفهمه به عنوان مثال رابطه خانواده با دوستاش باید فرق داشته باشه.دوست بالاخره ی چند مدتی هست که با آدمه ولی این خانوادست که تا اخرین لحظه با آدمه.بهش بگین تو با دوستاتم اگر همین رفتار هارو داشته باشی اوناهم یک لحظه تحملت میکنن؟الان باز پدر و مادرتون براش دلسوزی میکنن ولی به ضررش تموم میشه.سعی کنید از اونا بخواین یکم رفتاراشونو تغییر بدن.

  2. کاربر روبرو از پست مفید آترین65 تشکرکرده است .

    sahar67 (چهارشنبه 17 تیر 94)

  3. #12
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 08 اردیبهشت 96 [ 21:40]
    تاریخ عضویت
    1393-10-03
    نوشته ها
    345
    امتیاز
    7,833
    سطح
    59
    Points: 7,833, Level: 59
    Level completed: 42%, Points required for next Level: 117
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    299

    تشکرشده 738 در 270 پست

    Rep Power
    80
    Array
    اقا رضا راهکار شما بسیار عالیه اما من مطمئنم نمیتونم قانعش کنم و از الانم جواب هاشو میدونم
    اما حتما اینکارو میکنم وشروعم کردم
    پیشنهاد شمارو به همسرم گفتم همسرم گفت اگه بتونی راضیش کنی خوبه ولی مطمئنم نمیتونی
    ما اصلا جرات نداریم باهاش حرف منطقی بزنیم
    اون مدام میگه شما مشکل دارین برین خودتونو درمان کنید
    امروز صبح دوباره منو قورت داد بعد که اروم شد من بهش گفتم اجی منو تو چرا اینقدر بحثمون میشه خیلی دیگه غیر عادی هستیم من دوست ندارم اینجوری باشم به نظرم بریم پیش یه روانشناس من دوس دارم دیگه اینقدر باهم بحث نکنیم برگشته با خنده میگه اره به نظرم برو که ادم شی من ازدستت راحت شم منم با خنده گفتم بیا هردومون بریم که هردومون ادم شیم میگه نه همون تو بری کافیه !!!!!

    اما من بازم سعی خودمو میکنم
    شک هایت را باور نکن و هیچگاه به باورهایت شک نکن
    زندگی شگفت انگیز است اگر بدانید که چطور زندگی کنید

  4. کاربر روبرو از پست مفید sahar67 تشکرکرده است .

    m.reza91 (چهارشنبه 17 تیر 94)

  5. #13
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 06 خرداد 98 [ 22:58]
    تاریخ عضویت
    1387-6-22
    نوشته ها
    187
    امتیاز
    8,904
    سطح
    63
    Points: 8,904, Level: 63
    Level completed: 52%, Points required for next Level: 146
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    40

    تشکرشده 80 در 36 پست

    Rep Power
    35
    Array
    باسلام
    تا وقتی که شما و خانوادتون ازش حمایت مالی و عاطفی کنید اوضاع همینه... باید متوجه بشه همه چیز دوطرفه است.
    از پول شروع کنید . بی پولی آدمو سر عقل میاره ... به خانوادتون بگید قاطع باشن و ماهیانه فقط مقدار مشخصی بهش پول بدن.... قاطع نباشید درست نمیشه.
    خداوندا! دستم را گرفته اي ... مگذار دستت را رها كنم ...

  6. 2 کاربر از پست مفید winter تشکرکرده اند .

    sahar67 (شنبه 20 تیر 94), گیسو کمند (یکشنبه 22 شهریور 94)

  7. #14
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 30 شهریور 98 [ 12:22]
    تاریخ عضویت
    1390-10-26
    نوشته ها
    711
    امتیاز
    11,022
    سطح
    69
    Points: 11,022, Level: 69
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 228
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,196

    تشکرشده 1,600 در 571 پست

    Rep Power
    104
    Array
    خوب وقتی جوابی نمی گیره از کار اشتباهاتش معلومه ادامه می ده

    هنوز بچه مونده !

    بزارید خود زنی کنه
    می دونه که با این خود زنی ها حرفش به کرسی می شینه برای همین راهشو ادامه می ده
    من هم باشم بدونم با داد و بیداد می تونم هرچی خواستم به دست بیارم این کارو می کنم !

  8. کاربر روبرو از پست مفید داود.ت تشکرکرده است .

    sahar67 (شنبه 20 تیر 94)

  9. #15
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 07 آبان 01 [ 21:11]
    تاریخ عضویت
    1393-1-11
    محل سکونت
    مگه فرقی داره!؟
    نوشته ها
    809
    امتیاز
    24,401
    سطح
    95
    Points: 24,401, Level: 95
    Level completed: 6%, Points required for next Level: 949
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First Class10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    3,979

    تشکرشده 3,495 در 804 پست

    حالت من
    Khoshhal
    Rep Power
    190
    Array
    اين که کار رو به شوخي کشونده حدس مي زنم مي خواد يه راه فرار براي خودش درست کنه که نخواد در خصوص مشکلات درونيش حرف بزنه. اکثر مواقع هم با پرخاشگري هر تلاشي رو از طرف ديگران سد مي کنه. ولي با اين لحن ملايم اون سلاح رو ازش گرفتين و رفته سراغ شوخي. این جمله رو خيلي خوب شروع کردين:

    نقل قول نوشته اصلی توسط sahar67 نمایش پست ها
    اجي منو تو چرا اينقدر بحثمون ميشه خيلي ديگه غير عادي هستيم من دوست ندارم اينجوري باشم به نظرم بريم پيش يه روانشناس من دوس دارم ديگه اينقدر باهم بحث نکنيم
    عالي بوده ولي اين قسمت رو:
    نقل قول نوشته اصلی توسط sahar67 نمایش پست ها
    بيا هردومون بريم که هردومون ادم شيم
    ميتونستيد يه جور ديگه بگيد: "آره ديگه مي خوام آدم بشم دوست دارم توهم کمکم کني پس باهام بيا" ---> کلا از هر نوع انتقاد پرهيز کنيد.
    يا اينم بد نبود:" يعني اين قدر از من ناراحتي که مي خواي از دست من خلاص بشي؟ معلومه خيلي اذيتت کردم"
    دقت میفرمایید؟، همواره میشه در جملاتش چیزی رو پیدا کرد و اونو به نحوی برای دوری از تنش و ایجاد ارتباط قوی استفاده کرد.
    بذاريد يه هم حسي بينتون به وجود بياد ، جمله ي اولي که ازتون نقل قول کردم اين هم حسيو به وجود آورده ، بعد بحثو به شوخي کشونده تا مبادا کار بکشه به بيان احساسات درونيش. مي دونيد؛ شايد يه گلگي داره، مثلا شايد اون حس استقلال طلبي که هر فردي دوست داره، درش ارضا نشده چون هر وقت خواسته يه کاري رو بکنه 10 نفر آدم در خدمتش بودند يا مثلا اونجايي که مي گفتين:
    نقل قول نوشته اصلی توسط sahar67 نمایش پست ها
    پدرم از بچگي هميشه به ما ميگفت اون از شما کوچيکتره عيب نداره تو بزرگي عاقلي تو نبايد مثل اون باشي بايد کوتاه بياي بايد حواست بهش باشه
    اگه اون لحظه اي که پدرتون به شما اينو ميگفتن خواهرتونم اونجا بوده و اين جمله بارها تکرار شده باشه؛ قطعا آسيب خودشو زده.

    تو ارتباطتون سعي کنيد از طريق پرسيدن کمکش کنيد حرفاشو بگه. مثلا بپرسيد ازش: دوست داري من به عنوان خواهرت چه رفتاري داشته باشم؟؛ اگه طفره رفت بگين: "خب من که قبول کردم مشکل دارم حالا ميخوام خودمو اصلاح کنم ديگه، بايد خودتم کمک کني بهم " يا مي تونيد بهش بگيد: " من چه رفتاري ميکنم يا حرفي ميزنم که تو رو ميرنجونه؟"
    قطعا در مقابل اين سوالات گارد مي گيره که صبر شما، پذيرش انتقاداتش، و هم حسي که ايجاد مي کنيد اين گارد رو باز مي کنه. البته اگر حوصله ي حرف زدن نداره اصرار نکنيد اما مثلا در پايان بگيد : " اين بحثو بعدا ادامه ميديم"
    مجددا يادتون باشه هدف کمک به خواهرتونه نه اينکه حق با کيه .

    مورد بعدي اينکه از الان نمي خواد قضاوت کنيد که موفق نمي شيد. چون اين ذهنيت منفي، ناخودآگاه در گفتار و رفتار شما تاثير ميذاره و اثربخشيشو کم ميکنه بعد هموني ميشه که گفتين، موفق نميشين!
    من دیوانه چو زلف تو رها می‌کردم / هیچ لایق‌ترم از حلقه زنجیر نبود



    ویرایش توسط m.reza91 : پنجشنبه 18 تیر 94 در ساعت 01:13

  10. کاربر روبرو از پست مفید m.reza91 تشکرکرده است .

    sahar67 (شنبه 20 تیر 94)

  11. #16
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 08 اردیبهشت 96 [ 21:40]
    تاریخ عضویت
    1393-10-03
    نوشته ها
    345
    امتیاز
    7,833
    سطح
    59
    Points: 7,833, Level: 59
    Level completed: 42%, Points required for next Level: 117
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    299

    تشکرشده 738 در 270 پست

    Rep Power
    80
    Array
    سلام خدمت همه ی دوستان عزیز
    اترین عزیز میدونم منظورتون مشکل ظاهری نیست منظورم ازون توضیح ها این بودکه اخه کمبودی نداره اهل دوست پسر اینام نیست که بگم به واسطه ی اون مشکلی پیدا کرده
    شما فرمودین که ممکنه چیزی میخواسته به دست نیاورده نمیدونم واقعا اما مگه همه هرچی بخوان به دست میارن؟

    همسرم که میگه فقط چون پدر مادرت خیلی زیادی بهش بها دادن اینجوری شده دیگه نمیدونم
    تمام حرفهای شما راجع به پدر مادرم رو بهش گفتم اما اصلا براش مهم نیست
    فوق العاده خودخواهه فوق العاده
    از راهنماییتون بسیار ممنونم

    winterو داوود عزیز
    شما کاملا درست میگین اما خواهر من طوری رفتار میکنه با پدر مادر بیچارم که واقعا مجبورن الان براتون میگم چرا

    خواهر من تا بهمن درس میخوند برا ارشد بماند تو اون شش ماهه که درس خوند چه دعواههاییی که با پدر مادرم میکرد اما وقتی درسش تمام شد بهانه گیری هاش صد برابر شد

    به پدرم گفت میخوام برم کلاس موسیقی و باید برام ساز بخرید

    خلاصه پدرم اول سعی کرده بود قانعش کنه که بی فایدس تو سن الانت و نمیدونم کارای مهمتری داری و خلاصه هرچی گفته بود قبول نکرده بود که پدرم به من زنگ زدگفت خواهرت دوباره

    افتاده رو دنده بهانه گیری یکی از سازهاتو یه مدت بهش بده بره کلاس مطمئنم یه ماه میره ولش میکنه واسه همین من خودمم نمیخرم براش اگه دیدیم واقعا میخواد بره خودم براش میخرم منم هم گیتار دارم هم سنتور

    بهش گفتم هرکدومشو خواست بیاد ببره وقتی پدرم بهش گفته بود که مال خواهرتو ببر قشقرقی به پا کرده بود اون سرش ناپیدا
    جالبه اول گفته بودگیتار میخوام بعد که پدرم گفته بود برو مال خواهرتو بگیر گفته بود کی گفته من گیتار میخوام من ویولن میخوام!!!!!

    خلاصه با هزار جور بحث این از سرش افتاد بلافاصله گفته بود خب اگه ساز نمیخری باید منو بفرستی کلاس زبان فرانسه!!!

    بابامم گفته بود اخه تو همش 5ماه فرصت داری کلاس فرانسه ی چی بیا برو تافل زبانتو بگیر اخه فرانسه به چه درد تو میخوره؟
    این بهانشم که بلاک شد گفته بود نخیر من فرانسه فقط میخوام تافل نمیرم

    بعد یه هفته گفته بود پس باید پول بدین دماغمو عمل کنم چرا دماغ خواهرمو عمل کردین منم میخوام حالا خدا شاهده دماغش به حدی قشنگه که با صدتا عمل نمیتونن مثل دماغ الانش در بیارن
    دیگه بابام که میبینه در عرض دو هفته صدتا دعوا کردنو صدجور بهانه اورده خیلی از دستش دلش پر میشه یه مدت اصلا بهش محل نمیذاره

    نمیدونید تو اون مدت چه کارهای بچه گانه ای میکرد
    یه بار بابام میبینه شیر اشپزخونه بازه میره میبینه هرچی مرغوگوشتو گوشت چرخ کرده تو فریزر بوده دراورده گذاشته تو ظرفشویی اب داغو روشون باز کرده بعد پدرم از تعجب شاخ در میاره که چرا اینکارو کرده خلاصه همه رو دوباره میذاره تو فریزر بعد دوباره خواهرم میاد درش میاره دوباره همون کارومیکنه

    خلاصه دعواشون میشه اینقدر پدر سوخته بود به مادرم که رفته بود خونه ی پدرش گفته بودخواستم غذادرست کنم بابا نذاشته بعدا که من گفتم خب تو چرا اینکارای بچه گانه میکنی فکر کردی ما خنگیم نمیدونیم که تو دروغ میگی بابا گفته نزدیک 7 کیلوگوشتو اوردی گذاشتی جلوی شیر حتما میخواستی نذری درست کنه میخنده میگه اره میخواستم بابا رو حرص بدم!!!!!

    بعد اون ماجراخانوم بدون اطلاع پدر مادرم وقتی اونا خونه نبودن شالو کلاه میکنه میره تهران خونه ی دوستش و به اونم میگه حق نداری به خونوادم بگی
    پدر بیچارم با استرس به من و خواهرم زنگ زد که خانوم خونه نیستو معلوم نیست کجاست من فورا فهمیدم که رفته تهران چون قبلا گفته بود میرم

    خلاصه با هزار جور بدبختی تلفن دوستشو پیداکردیم بهش زنگ زدیم اونم خودشو زد کوچه علی چپ که خواهرم بهش میگه پدرم داره سکته میکنه بگو اومده پیش تو؟ که اخرش میگه اره نیم ساعت دیگه میرسه

    خلاصه پدرم خواسته بود بره برش گردونه مادرم نذاشته بودگفته بود توروخدا اینم یادش نده از ما قهر کنه بره اینور اونور ما بریم بیاریمش خودش برمیگرده ولش کن
    خانوم تو اون مدت جواب تماس هیچ کدوممونو نمیداد تا اینکه به بابام زنگ زده شماچون من هرچی میخوام برام نمیخرید منم اومدم تهران کار پیداکردم ماهی یک میلیونم حقوق میگیرم و دیگم نمیام خونه
    خلاصه پدرم داشت دق میکرد

    که من زنگ زدم بهش گفتم فکر کردی با یه تومن میتونی تهران زندگی کنی؟ اجار خونه بدی؟ تو خونه ی بابا ازین بیشتر خرج میکردی همیشم پول نداشتی حالا تهران چطور میخوای زندگی کنی ؟ دیگه با هر بدبختی شد راضیش کردیم برگرده

    اینارو واسه این میگم بدونید که پدرم خیلی جاها مجبوره هرچی میگه قبول کنه چون لجبازتر ازین حرفاست شما نمیدونید چیه

    در کل واقعا هممونو خسته کرده از وقتی اومده اینجا خدا شاهده چهل بار با من دعوا کرده

    سر چیزایی که اگه بهتون بگم باورتون نمیشه اصلا نرمال نیست ادم واقعا نمیدونه چطور باهاش رفتار کنه

    - - - Updated - - -

    سلام اقا رضا از تمام راهنمایی های خوبتون ممنونم

    بله متاسفانه ما خودمونم میدونیم که رفتار پدر مادرم باهاش اشتباه بوده همون قدر که مدام به من میگفتن تو باید کوتاه بیای و تو باید عاقلانه رفتار کنی روی من تاثیر گذاشت الانم تو زندگی همیشه همه جا کوتاه میام متاسفانه و گاهی دلم میخواد منم مثل بعضی ادما از سر لجبازی یا هرچیزی بدون در نظر گرفتن خیلی چیزها رفتار کنم اما باز نمیتونم قطعا اون حرفها هم روی خواهرم اثر گذاشته

    خیلی وقتها باهاش حرف زدم که چرا اینطور رفتار میکنی بارها همون حرف شمارو زده که من استقلال ندارم همه تو کارم دخالت میکنن همه فکر میکنن خیلی میفهمن و ازین حرفا

    اما اقا رضا رفتار خواهرم واقعا بچه گانس و اطرافیانو وادار میکنه که واکنش نشون بدن چرا کسی تو کارمن یا خواهر بزرگم دخالت نمیکنه ؟ تمام رفتارهاش حتی حرف زدن عادیش بچه گانس

    با 170 قد میره بغل بابام خودشو لوس میکنه بابایی دوسم داری؟ یا مدام مثل بچه ی کلاس اولی ادای گریه در میاره یا مثل بچه های دو ساله حرف میزنه لجبازی هاش مثل بچه هاییه که پفک میخوان اگه نخرن براشون قشقرق به پا میکنن

    عکس العمل هاش وحشتناکه
    یه بار داداشم یه شالوکلاهی خانومش براش میخره میاد از مادرم میپرسه که به نظرتون این واسه یه مرد سی ساله بچه گونه نیست مادرمم حواسش نبوده میگه چرا این بچه گانه و دخترونس شبیه مال خواهرته دیگه خودتون حساب کنید خواهرم چکار کرد با مادرم

    یک میلیون بار مادرم بهش گفت حق با توه حرف من اشتباه بود عمدی نبود اما این ول کن نبود از طرفی بدش میاد به چشم بچه نگاش کنن از طرفی خودش همیشه مثل بچه های دو ساله رفتار میکنه

    راجع به مشاورم بر گشته میگه چیه مثل این خنگها میخوای بری پیش مشاور بگی اقا من با خواهرم زیاد دعوا میکنم شما بگو چکار کنم؟
    شما علوم تجربی ها همتون همینید خنگ و خاله زنکید مشاور چیه اونا اگه خیلی استعداد داشتن الان همشون دکتر مهندس بودن نمیومدن مشاور بشن اونوقت تو میخوای بری کسی که معلوم نیست ازکدوم دانشگاه در پیتی فارغ التحصیل شده به تو بگه چکار کنی و چطور رفتار کنی؟

    (البته ببخشید خواهر من کلا تعطیله کسی بهش برنخوره حرفاشو گفتم که دوستام بهتر راهنماییم کنن)

    منم بهش گفتم هرکسی را بهر کاری ساختن اونا درسشو میخونن هزار تا کتاب راجع به رفتار شناسی و روانشناسی خوندن منو تو چندتا خوندیم؟
    بهش گفتم من خودم واسه چندتا مشکلی که داشتم از مشاور کمک خواستم خیلی خوب راهنماییم کردن الانم من واقعا تصمیم گرفتم که این مشکلمو حل کنم چون واقعا از این بحث هایی که با تو میکنم خسته شدم دلم میخواست فقط با من بیای که مشاور حرفای تورو بشنوه و به من بهتر راهنمایی بده که چطور رفتار کنم که باعث ازار تو نشم همین

    برگشته میگه اون پولی که میدی مشاور بده به من خودم میگم چطور رفتار کنی !!!!!!!!!

    اصلا قبول نمیکنه بیاد تازه حرفای خیلی زشت تری زد که اینجا نمیتونم بگم که مبادا دوستان مشاور ناراحت بشن
    فقط دلم میخواد خودمو از دستش خفه کنم
    شک هایت را باور نکن و هیچگاه به باورهایت شک نکن
    زندگی شگفت انگیز است اگر بدانید که چطور زندگی کنید

  12. #17
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 30 شهریور 98 [ 12:22]
    تاریخ عضویت
    1390-10-26
    نوشته ها
    711
    امتیاز
    11,022
    سطح
    69
    Points: 11,022, Level: 69
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 228
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,196

    تشکرشده 1,600 در 571 پست

    Rep Power
    104
    Array
    بهترین راه مراجع به مشاور حضوری ، حداقل خودتون و کمک گرفتن ازش هست .
    البته یه سری علائم افسردگی رو هم داره خواهرتون
    خیلی از راهها ، چون دختر هست و البته دوست مجرد که خانه مجردی داره ، نمی شه داد .
    خیلی راه ها هم هست پدر و مادرتون طاقتشو ندارن

    خدا بهتون صبر بده

  13. کاربر روبرو از پست مفید داود.ت تشکرکرده است .

    sahar67 (یکشنبه 21 تیر 94)

  14. #18
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 08 اردیبهشت 96 [ 21:40]
    تاریخ عضویت
    1393-10-03
    نوشته ها
    345
    امتیاز
    7,833
    سطح
    59
    Points: 7,833, Level: 59
    Level completed: 42%, Points required for next Level: 117
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    299

    تشکرشده 738 در 270 پست

    Rep Power
    80
    Array
    سلام اقا داوود ممنون از وقتی که گذاشتین

    متاسفانه همین طوره همیشه پدرم میگه اگه پسر بود تا حالا صدبار درستش کرده بودم اما این دختره از من قهر میکنه میره بیرون هزار جور گرگ بیرون هستن هزار جور اتفاق میتونه سرش بیاد در نتیجه الان در برابرش تسلیم محض هستن مخصوصا بعد از اون قضیه تهران رفتنش

    من جدای ازین همه دعوامرافعه ای که با ما میکنه و هممونو دیوونه کرده نگرانیه اصلیم ازدواجش و زندگیه ایندشه

    میترسم از ایندش
    چون مطمئنم هیچ بنی بشری در شعاع صد کیلومتریش قادر به زندگی کردن نیست

    از طرفی هم کلا هیچ کسو داخل ادم حساب نمیکنه کلا نمیدونیم باید باهاش چکار کنیم
    شک هایت را باور نکن و هیچگاه به باورهایت شک نکن
    زندگی شگفت انگیز است اگر بدانید که چطور زندگی کنید

  15. #19
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 30 شهریور 98 [ 12:22]
    تاریخ عضویت
    1390-10-26
    نوشته ها
    711
    امتیاز
    11,022
    سطح
    69
    Points: 11,022, Level: 69
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 228
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,196

    تشکرشده 1,600 در 571 پست

    Rep Power
    104
    Array
    بهترین راه مراجعه به روانشناس هست ، گرفتن راهکار برای ترغیب همکاری خواهرتون به حضور پیش روانشناس .
    اگه روانشناس قابلی پیدا کنید ، خیلی راحت می تونید وضعیت زندگیشون رو خیلی بهتر بکنید .
    شخص بدتر از خواهر شما دیدم ، که با روانشناسی واقعا بهتر شده ( نه اینکه کاملا خوب بشه ) و تقریبا مشابه بقیه افراد شده
    ولی بحث اینه که خواهر شما همکاری نمی کنه و سنش هم جوری نیست بخواهید ایشون رو اجبار به این کار کنید .

  16. کاربر روبرو از پست مفید داود.ت تشکرکرده است .

    sahar67 (یکشنبه 21 تیر 94)

  17. #20
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 08 اردیبهشت 96 [ 21:40]
    تاریخ عضویت
    1393-10-03
    نوشته ها
    345
    امتیاز
    7,833
    سطح
    59
    Points: 7,833, Level: 59
    Level completed: 42%, Points required for next Level: 117
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    299

    تشکرشده 738 در 270 پست

    Rep Power
    80
    Array
    بله متاسفانه اصلا به حرف کسی گوش نمیده دیروز با مادرم صحبت کردم و گفتم با یه مشاور صحبت کردم گفتن حتما باید بره پیش روانشناس بالینی اما من هرچی باهاش حرف میزنم مسخرم میکنه و میگه تو خیلی خنگی که فکر کردی مشاور و روانشناس میتونه بهت کمک کنه که مادرم گفتن وقتی اومد خونه منم سعی میکنم راضیش کنم

    مادرم میگه بهش حق میده چون هنوز مسیر اینده ی زندگیش مشخص نیست میخواد ادامه تحصیل بده از طرفی بازار کار برای مهندس برق زن تو کشور خیلی کمه و ازدواجم نکرده مادرم میگه همه ی اینا بهش استرس وارد میکنه واسه اینه انقدر پرخاشگر شده

    شاید خودم رفتم پیش مشاور یا روانشناس اما فکر نمیکنم تو شهر ما خیلی ادم کاربلدی باشه شایدم من نمیشناسم

    در هر صورت ممنون میشم اگه بازم بهم راهنمایی بدین
    شک هایت را باور نکن و هیچگاه به باورهایت شک نکن
    زندگی شگفت انگیز است اگر بدانید که چطور زندگی کنید


 
صفحه 2 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: سه شنبه 13 اسفند 92, 10:36
  2. موفقیت از آن كسانی است كه ذهنیت موفق دارند
    توسط ani در انجمن موفقیت و شادی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: یکشنبه 24 آبان 88, 18:19

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 21:15 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.