به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 2 نخستنخست 12
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 15 , از مجموع 15
  1. #11
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 12 فروردین 03 [ 22:43]
    تاریخ عضویت
    1393-2-29
    نوشته ها
    159
    امتیاز
    10,273
    سطح
    67
    Points: 10,273, Level: 67
    Level completed: 56%, Points required for next Level: 177
    Overall activity: 40.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    386

    تشکرشده 337 در 142 پست

    Rep Power
    41
    Array
    من شوتتون رو گرفتم. عمرا بتونید گل بزنید منم واکی بایاشی هستم .
    پرده پرده آنقدر از هم دریدم خویش را
    تا که تصویری ورای خویش دیدم خویش را

    خویش خویش من هم اکنون از در صلح آمدست
    جمله گوش از غیر بستم تا شنیدم خویش را
    خویش خویش من مرا و هرچه من ها بود سوخت
    کشتم او را و زخاکش پروریدم خویش را
    معنی این خویش را از خویش خویش خود بپرس
    خویش بینی را گزیدم تا گزیدم خویش را

  2. 2 کاربر از پست مفید من می دونم تشکرکرده اند .

    :)لبخند (یکشنبه 14 تیر 94), اعجاز عشق (یکشنبه 14 تیر 94)

  3. #12
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 16 اسفند 95 [ 03:59]
    تاریخ عضویت
    1394-1-03
    نوشته ها
    300
    امتیاز
    10,581
    سطح
    68
    Points: 10,581, Level: 68
    Level completed: 33%, Points required for next Level: 269
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First Class1 year registered10000 Experience Points
    تشکرها
    1,164

    تشکرشده 917 در 282 پست

    Rep Power
    85
    Array
    خدا هميشه هست و مي ماند و هرگز دور نمي شود ............ مهم همين است ........... خدا هست.



    خانم لبخند صاحب تاپيك از شما خواستند كه تنهايش نگذاريد ............ هر طور خودتان صلاح مي دانيد ........ از اين بابت كه بسيار موثر بوده ايد نخواستم من مانع كمك شما به ايشان شده باشم ............... ممنونم كه نام كاربريتان را دوباره فعال كرديد.

    ........... بدانيد بسيار برايم قابل احتراميد ......... هم شما و هم عزيزاني كه در اين تاپيك پست گذاشتند و اظهار لطف كردند.


    نقل قول نوشته اصلی توسط **ali** نمایش پست ها
    سلام امیدوارم حالتون خوب باشه...


    لبخند عزیز من میدونم و درک میکنم که همه ی شماهایی که وقت میذارید برام مینویسید میخایید کمکم کنید..خیلی ممنونم..

    همینکه تنهام نذاشتین خیلی ارزش داره برام..
    حرفاتون خیلیاشو قبول دارم..اما متاسفنه شدت مشکلم منو یکمی پرتوقع و عصبی کرده.....من زودرنجم کلا زو ناراحت میشم تقصیر شمانیس..

    انقد دلم
    پره میخام تودل یکی خالی شم....میخام حرصمو خالی کنم:((
    ازتون دلخور نیسم امیدوارم مشاهم درکم کنی واز من لخور نباشید.....بابت حرفاتون وراهنمایی هایی که میکنید
    تشکر میکنم خیلی ممنون

    من هیچ موقع توسط خانوادم درک شنم..هیچ وقت اون محبت وصمیمتی که آرزشو داشتم ندیم...عاشق خونوادم نبودم..اینا شده ی کمبود.

    کمبود عشق ومحبت..
    تبدیل شده ب عقده در دلم..که ب هرکی میرسم میخام درکم کنه...دوسم داشه باشه....

    ببخشین من از لحاظ روحی روانی جسمی عاطفی اجتماعی اعتقادی داغونم..

    ولی تنهام نذارید


    ايشون هم متاسفانه به خودشون گرفتند .

  4. کاربر روبرو از پست مفید اعجاز عشق تشکرکرده است .

    :)لبخند (یکشنبه 14 تیر 94)

  5. #13
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 29 مرداد 94 [ 02:02]
    تاریخ عضویت
    1394-3-15
    نوشته ها
    78
    امتیاز
    1,871
    سطح
    25
    Points: 1,871, Level: 25
    Level completed: 72%, Points required for next Level: 29
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    31 days registeredTagger Second Class1000 Experience Points
    تشکرها
    205

    تشکرشده 184 در 75 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام :)

    یک دنیا تشکر و یک دنیا معذرت خواهی

    ممنونم خانم اعجاز عشق عزیز. عرض کردم تو اون پستم که من از دست شما ناراحت نشدم :) خوشحال هم شدم!!! و الان هم هستم :)

    فلسفه ی ناراحت شدن از انتقاد اینه که در واقع کسی ناراحت میشه که قدرت تحمل پایین داشته باشه اینم به خاطر اینه که خودش رو نبینه و نخواد که درست بشه. کسی که از خودش و

    از واقعیت خودش فرار میکنه این آدم یا قهر میکنه و میذاره میره یا سعی میکنه طرف مقابل رو حالا با هر روشی مثل متلک و صحبت های غیر مستقیم از میدون به در کنه و اینکه طرف مقابل

    رو به اصطلاح به زانو دربیاره و فراری بده تا دیگه نبینتش در حالی که تنها کسی که داره بهش ظلم میکنه خودشه چون در واقع داشت ایرادای خودش رو میدید و میتونست راحت حلش

    کنه .

    اینکه شما اینجا تایپک زدید از نظر من یعنی این فکرایی که گفتم در مورد من کردید.

    واقعا فکر کردید من قهر کردم و رفتم؟ یا میخوام شما قهر کنید و برید تا من دوباره بیام؟ اصلا میشه کسی دوست قدیمی همدردی باشه و اهل قهر و متلک و ناراحت کردن دیگرانی باشه

    که راست میگن ؟ فکر کردید من قهر کردم تا شما رو ناراحت کنم؟

    اصلا و اصلا و اصلا این طور نبوده.

    شما یه ایده ی بزرگ به من دادید دوست خوبم. این نشان از بزرگی شماست. نشان از نیت خیر شماست وگرنه یک جمله و جرقه زدن یک ایده تو ذهن من چی رو نشون میده؟ حالا شما

    حرفتون به هر کی بود تاثیرش رو روی من گذاشت. من هم تو دنیای واقعی خودم زندگی میکنم و اطرافیانم برام به مراتب مهم ترند. دوست دارم تا جای ممکن خوب باشم .

    من خودم رو خیلی دوست دارم :) خیلی خوشحال میشم که یه نفر من رو از بیرون نگاه کنه و بگه ببین این ایراد توئه درستش کن. واقعا تو دنیای امروز بین دوستان آدم چند نفر این جوری

    خوبی آدم رو میخوان؟

    درسته آدم وقتی ایرادی تو خودش پیدا کنه طبیعتا باید ناراحت بشه این یه واقعیته و هر کسی دوست داره بهترین باشه. اما من از دست شما ناراحت نشدم.

    پستتون رو هم خوندم تو اون تایپیک اما چون مشکی بودم نتونستم لایک بزنم که شما رو از نگرانی دربیارم. الان مجبورم کردید با مصیبت!!! با یک سری ترفندها :) خودم رو آبی کنم آخه

    ایمیلم و رمزمو همزمان عوض کرده بودم چون به اندازه ی کافی کوتاهی کردم در مورد شما حتما باید جواب میدادم.الان هم واقعا دارم سعی میکنم این پست رو براتون بفرستم. ان شا

    الله درست بشه و فرستاده بشه.

    مطمئن باشید مطمئن باشید و مطمئن باشید که اونقدر بزرگ شدم که اگه کسی حتی با سیلی من رو بزنه اما چیزی رو به من یاد بده تا رو پای خودم وایسم ، اگه من رو از در خونش برونه

    از پنجره میرم تو و بارها و بارها و بارها تو زندگیم این کار رو کردم و دستاش رو هم میبوسم و این رو برای خودم افتخار میدونم که دنبال خوشبختی خودمم. کسی که حتی شده اندازه ی نوک

    سوزن من رو به خودم بیاره برای من عزیز هست و جاش روی تخم چشمای من. اصلا رمز پیشرفت آدما اینه که از همه چیز برای بهبود خودشون استفاده کنن و انتقاد شایسته و درست

    دوست راحت ترین راهه. بعضی موقع ها ساعتها میدوی اما کسی بهت نمیگه راهت اشتباهه. مطمئن باشید آدمهایی مثل من دست بوس انتقاد کننده ها هستن. همه جا که تالار نیست.

    من بیرون از تالار واقعا مشکل دارم که به کی باید کمک کنم و به کی نه!!! اصلا همیشه درگیرم کی راست میگه و کی دروغ. برام مهمه که کارم و وقتم رو برای کی میذارم.

    شما برای من خیلی عزیزید .

    متاسفم که به خاطر عدم توجه من به حساسیت شما. من از اون روز دارم به این فکر میکنم که فلسفه ی رفتار من چیه و دوباره رفتم سراغ دوست خاک خورده ی خوبمان فروید!!! با مشغله

    ی کاری که دارم اما شما دارید فکر میکنید که از من معذرت بخواید. مشخصا کوتاهی از من بوده چون اول من باید تشکر میکردم.مطمئن باشید اونقدر من رو متحول کردید که دوباره رفتم سراغ

    مطالعه :)

    آرزو میکنم شما هم متحول بشید و برید سراغ مطالعه :) مطمئنا هستید اما آرزو میکنم از این لذت بزرگ خودشناسی هیچ کس بی نصیب نمونه.

  6. 2 کاربر از پست مفید :)لبخند تشکرکرده اند .

    morteza2487 (دوشنبه 15 تیر 94), اعجاز عشق (یکشنبه 14 تیر 94)

  7. #14
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 16 اسفند 95 [ 03:59]
    تاریخ عضویت
    1394-1-03
    نوشته ها
    300
    امتیاز
    10,581
    سطح
    68
    Points: 10,581, Level: 68
    Level completed: 33%, Points required for next Level: 269
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First Class1 year registered10000 Experience Points
    تشکرها
    1,164

    تشکرشده 917 در 282 پست

    Rep Power
    85
    Array
    ممنون دوستم .............. ولي ببخشيد مزاحم مطالعتون شدم.

    راستش شما كمي تند صحبت مي كنيد اما پست يكي ديگر از اعضاء پر از اهانت بود و ناراحت شدم از صاحب تاپيك كه خودش را لايق اين اهانت ها دانست .......... ما با تمام كاستي ها و ضعفهايمان ابتدا بايد قبول كنيم كه هر چه باشيم انسانيم و حتي اگر كسي خود را تحقير كند جايگاهش را به يادش بياوريم .


    در واقعا درست است تند صحبت كرديد اما واقعا اگر منظور من دقيقا متوجه ي شخص شما هم بود نيازي به عذرخواهي از من نبود ..........


    حرف شما كاملا صحيح است راستش من از نوشته هاي شما در آن پست اصلا متوجه نشدم كه قرار است به سمت تحول و مطالعه برويد ......... بيشتر حس كردم بي آنكه بخواهم دلتان را بدجوري شكسته ام و باعث شدم صاحب تاپيك تنها بماند چون او هم فكر كرد شما از او رنجيده ايد (واقعا خودتان پست خود را يك بار ديگر بخوانيد )

    شايد من واقعا زيادي حساس هستم پست پارميدا واقعا ناراحت كننده بود ......... ناراحت كننده تر حرف صاحب تاپيك بود كه حق ميداد با او اينطور صحبت شود.

    انشاءالله من هم متحول ميشم .


  8. 2 کاربر از پست مفید اعجاز عشق تشکرکرده اند .

    :)لبخند (یکشنبه 14 تیر 94), morteza2487 (دوشنبه 15 تیر 94)

  9. #15
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 29 مرداد 94 [ 02:02]
    تاریخ عضویت
    1394-3-15
    نوشته ها
    78
    امتیاز
    1,871
    سطح
    25
    Points: 1,871, Level: 25
    Level completed: 72%, Points required for next Level: 29
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    31 days registeredTagger Second Class1000 Experience Points
    تشکرها
    205

    تشکرشده 184 در 75 پست

    Rep Power
    0
    Array
    بله پستمو خوندم ولی حالا بین خودمون بمونه انگار شما راست میگیداااا هر آدمی میخوند مثل شما فکر میکرد.

    من مدتهاست درگیر مسئله ی ناخودآگاهم.مدتی مطالعه میکنم و میذارم کنار. هر از چند گاهی یکی این درگیری رو یادم میاره و داغ دلمو تازه میکنه

    خیلی دوست داشتم بهتون توضیح بدم چه ایده ای بهم دادین به هر حال خودتون هم باید ماجرا رو بدونید دیگه ولی خوب توضیحش خیلی طولانیه. من همین که پست شما رو خوندم

    و بعد پست خودمو خوندم این تعارض رو دیدم تو خودم که ای بابا من خودم قبلا اعجاز عشقی بودم برای خودم که بیا و ببین و الان شدم جان سخت 2

    همین مسیر تغییر فکر خودم برام شد سوال که چرا بعضی از آدما با هر روش و متد و آیه تغییر مسیر نمیدن یا اینکه خودشون و روش فکری شون رو خوب مطلق میدونن یا بد مطلق و بی

    ارزش اما یکی مثل من راحت و بدون هیچ مقاومتی نه تنها تغییر مسیر میده بلکه تغییییییر مسیر میده :) اگه فکر کنه میشه بهتر بشه ، اینکه کجای ماجرای ناخودآگاه و تحت خودآگاه ربط

    دقیقی به مقاومت و پذیرش یه فرد داره شد یک ایده برای مطالعه ی دقیق تر من .

    گویا تغییر مسیر من زیادی بوده و باید یکم عقب برگردم .خوشحالم که کاملا عملی این رو دیدم و خیلی بدتر ناراحت شدم که اصلا با این عدم ثبات فکری من، که بخش عمده اش به خاطر اینه

    که ایران بمونم یا برم و در واقع با این ایست فکری اصلا چه طور جرات میکنم مشاوره بدم به کسی!!! بنابراین تصمیم گرفتم دوباره فقط مهمان باشم و آدمها رو بخونم :) سیاه شدنم برا همین

    بود. شما فک کردی من قهر کردم


    شما واقعا تو قلبتون هیچی نیست اما تو قلب من هست!!! برای همین معذرت خواستم ازتون چون واقعا ناراحت شدید . من اصلا دوست خوب شما نیستم چون ....

    با توجه به احساس محوری تون نباید جواب مینوشتم . دو حالت داشت یا واقعا احساس محورید پس شوکه میشدید و میرفتید سمت تغییر یا نیستید و من اشتباه میکنم که هیچ اتفاقی براتون

    نمی افتاد. و همچنان با آرامش کار خودتون رو دنبال میکردید. حتی اگه فکر میکردید من بی ادبم نباید برام مهم بود.


    اما دلیل تندیم با خیال راحت و تخت اینه که تو تالار افراد خوب و مهربونی مثل شما و آقای باغبان هستند که به اندازه ی کافی با محبت به فرد مقابل آرامش میدن. بنابراین هیچ نیازی به

    محبت فردی مثل من نیست. لازمه شخصی با روحیات من نقش پلیس بد رو بازی کنه و فکر فرد مقابل رو مخدوش کنه.البته وقتی فرد اعتراض میکنه قضیه فرق داره من باید خودمو بکشم

    عقب و دیگه هیچ حرفی نزنم:) درسته؟ در واقع تو این بازی که نقش اصلی و اصل تاثیر گذاری با فرد مهربونه من هم پیام بازرگانی میشم :) این جوری بالاترین تاثیر روی ذهن کسی که

    مشاوره میخواد ایجاد میشه. به نظرتون سناریوی قشنگی نیست؟ به نظر من که خوبه.هیجان داره اینکه من یه حرفی رو تند و سریع میزنم خوبه اما اون چیزی که من رو ناراحت

    کرد از خودم اینه که چرا اصلا من ظرفیت طرف مقابل رو نگاه نمیکنم؟ مثلا تو اون تایپیک خاص که شما به خاطرش زیاد به زحمت افتادین من احساس کردم شناخت نسبی دارم و دیدید یک

    پست زدم و چه واکنشی گرفتم ولی اصلا به ظرفیت توجه نکردم خیلی بیش از مقدار مورد نیاز تو چند تا جمله گفتم و واقعا نتیجه برای من متعجب کننده بود. اصلا فکر نمیکردم اینقدر واکنش

    بگیرم.

    هنوزم حس میکنم پست من خیلی بیش از حد مورد نیاز تحریک کننده بود . حس میکنم که نه واقعا میتونستم بهتر عمل کنم. البته نه اینکه برام مهم باشه بیشتر عملکرد خودم مهم بود که

    اصلا خوشم نیومد از خودم.

    به هر حال من خداحافظی نمیکنم چون تالار رو میخونم.اما دیگه سعی میکنم پستی نذارم . زیاد هم داستان پلیسی نخونم :)

    من پست خانومی که گفتید رو نخوندم ولی لازم بود از شما و آقای علی معذرت بخوام و تشکر کنم. به من گفتید یا به اون خانم آخر سر من رو تو دردسر انداختید

    الان اصلا وقت متحول شدن نبود

  10. کاربر روبرو از پست مفید :)لبخند تشکرکرده است .

    اعجاز عشق (یکشنبه 14 تیر 94)


 
صفحه 2 از 2 نخستنخست 12

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. تو سایت همسر یابی اشنا شدیم به دوستم گفته خیلی دوستم داره نمی دونم دوستم داره یا نه
    توسط arshida در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 11
    آخرين نوشته: شنبه 16 دی 96, 21:27
  2. شوهر دوستم فوت کرده...خودکشی...چه کمکی میتونم به دوستم بکنم؟
    توسط یک زن در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 2
    آخرين نوشته: سه شنبه 05 خرداد 94, 16:40
  3. مشکلات من و دوستم
    توسط 1dokhtar در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 8
    آخرين نوشته: دوشنبه 19 اسفند 92, 13:01
  4. پاسخ ها: 20
    آخرين نوشته: سه شنبه 31 اردیبهشت 92, 09:09
  5. عزيزان كمكم كنيد.........
    توسط yasmin 1 در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 9
    آخرين نوشته: سه شنبه 10 خرداد 90, 14:51

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 07:24 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.