به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 31
  1. #11
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 21 اسفند 00 [ 13:12]
    تاریخ عضویت
    1393-5-18
    نوشته ها
    670
    امتیاز
    19,001
    سطح
    87
    Points: 19,001, Level: 87
    Level completed: 31%, Points required for next Level: 349
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    1,250

    تشکرشده 1,509 در 535 پست

    Rep Power
    142
    Array
    سلام
    ببینین،دونستن اینکه کی مقصره کمکی بهتون نمیکنه.

    شما الان تصورت اینه که توی همه مشکلاتت خانوادت مقصرن.به نظر میرسه میخوای از طریق خودت از خانوادت انتقام بگیری.

    میگی به فکر درمان نیستی.فقط میخوای بدبختی خانوادت رو ببینی.

    به من بگو این دقیقا چه کمکی به بهبود حال الان تو می کنه؟؟؟؟

    اول حالت رو خوب کن.

    روانپزشکهایی هستند که بیمه قبول میکنن.بیمه داری؟

    اینجوری هزینه هات خیلی کمتر میشن.

    پستهای دوستان رو خوندی؟دیدی کسایی هستن که مشکل الان تو رو داشتن؟

    الان این مساله قابل حله.

    تنها کسی که میتونه بهت کمک کنه خودتی.البته به کمک افراد متخصص.

    از خانوادت انتظاری نداشته باش.تو میگی از اونها ضربه خوردی.

    فکر میکنی پدر و مادر خودت قبلا چه زندگیی داشتن؟پدر و مادرهای اونها هم حتما مسایل و مشکلاتی داشتن.حتما ناآگاهییهایی داشتن.خیلی از گرفتاریهای پدرها و

    مادرهای ما از پدر و مادرهای خودشونه.

    طبیعتا اون زمانها آگاهیها خیلی کمتر بوده.

    ولی قرار نیست ما هم ادامه دهنده این روند باشیم.

    ما الان توی دوره ای زندگی می کنیم که ایم مسایل راه حل دارن.

    تمرکزت رو از روی خانوادت بردار و بزار روی درمان و بهبود حالت.

  2. 3 کاربر از پست مفید آنیتا123 تشکرکرده اند .

    فرشته مهربان (یکشنبه 14 تیر 94), میشل (پنجشنبه 04 تیر 94), من می دونم (چهارشنبه 17 تیر 94)

  3. #12
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 22 خرداد 95 [ 20:54]
    تاریخ عضویت
    1392-10-06
    نوشته ها
    46
    امتیاز
    2,452
    سطح
    30
    Points: 2,452, Level: 30
    Level completed: 2%, Points required for next Level: 148
    Overall activity: 49.0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    111

    تشکرشده 19 در 15 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ممنون دوستان..خیلی خوبه که تنهام نذاشتی اینجا..
    من سال قبل تو همیاری تاپیک داشتم خیلی ها کمکم کردن خیلی حرف زدیم امااخرش ب هیچی نرسیم از وقتی هم که دیگه نرفتم تاپیکم داغونتر شدم....


    خب میدونم حس تنفرم ب خونوادم و خدا هیچی رو درست نمیکنه بدترم میکنه اما چ کنم..

    نمیدونید که چ سختی هایی کشیدم..چ کسانی چجوری تحقیرم کردن..

    این سال ها و مشکلاتم منو خیلی عصبی کرده..تمرکز ندارم..دلم میخاد همه چیو بزنم داغون کنم....

    من از زنگی میترسم..

    حتی دوستم که تو کار دارو و داروخونس بهم گفته برم پیشش برم مرکشو بگیرم زیام سخت نیس و کار کنم اونجا..اما من از لکنتم میترسم برم کلاس ثبتنام کنم...
    میترسم..جرات ندارم..

    الان 8 ماهی از خدمتم مونده روز ب روز استرسم بیشتر میشه که بعد سربازی چ کنم؟هراس دارم از قدم برداشتن...

    خیلی داغونم:((

    از کجا و چجوری شرو کنم....

  4. کاربر روبرو از پست مفید **ali** تشکرکرده است .

    میشل (پنجشنبه 04 تیر 94)

  5. #13
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 21 اسفند 00 [ 13:12]
    تاریخ عضویت
    1393-5-18
    نوشته ها
    670
    امتیاز
    19,001
    سطح
    87
    Points: 19,001, Level: 87
    Level completed: 31%, Points required for next Level: 349
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    1,250

    تشکرشده 1,509 در 535 پست

    Rep Power
    142
    Array
    دوست عزیز
    الان لازم نیست نگران بعد از سربازیت باشی.براش برنامه ریزی کن ولی نگرانش نباش.

    منم یه زمانی همه وقتم رو صرف فکر کردن به آزارهای پدرم،مظلومیت مادر و ضربه هایی که مادرم ناخواسته بهم زد

    می کردم.
    بهبود حالم از زمانی شروع شد که تمرکزم رو از اونا برداشتم و گذاشتم روی خودم.به این فکر کردم که من برای خودم

    چه کار میتونم بکنم.
    فهمیدم پدر و مادرم هم رفتارهاشون از روی ناآگاهیی و نادانی و گذشته ای به مراتب بدتر از من بوده.چون پدر و

    مادرهای اونا به مراتب مشکل دار تر بودن.

    از مراجعه به یه متخصص شروع کن،به پیشنهاد دوستت هم فکر کن.لکنتت هم درمان میشه.همه چیز با گذشت زمان

    ،صبر و حوصله،اراده خودت و کمک گرفتن قابل حله.

    ضمنا بهبود به تدریج به وجود میاد.عجله نکن و آروم آروم بهتر شدن حالت رو ببین.

  6. 5 کاربر از پست مفید آنیتا123 تشکرکرده اند .

    **ali** (پنجشنبه 04 تیر 94), فرشته مهربان (یکشنبه 14 تیر 94), میشل (پنجشنبه 04 تیر 94), من می دونم (چهارشنبه 17 تیر 94), اعجاز عشق (سه شنبه 09 تیر 94)

  7. #14
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 16 اسفند 95 [ 03:59]
    تاریخ عضویت
    1394-1-03
    نوشته ها
    300
    امتیاز
    10,581
    سطح
    68
    Points: 10,581, Level: 68
    Level completed: 33%, Points required for next Level: 269
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First Class1 year registered10000 Experience Points
    تشکرها
    1,164

    تشکرشده 917 در 282 پست

    Rep Power
    85
    Array

    سلام

    برادر خوبم نوشته هايتان را با دقت خوندم . عمق رنجشتان را كاملا درك كردم . درك نشدن از سوي عزيزان واقعا سخت است و به شما حق مي دهم ...... مي دانم بيشتر از تحمل اين بيماري حمايت نشدن از سوي خانواده دردتان را چند برابر كرده ........... همه ي اينها را به خوبي مي فهمم و درك مي كنم.



    مطمئنا شما از زمان بروز اين حساسيتها تا مدتها نمي دانستيد كه اينها غير عادي و بي مورد هستند و اين افكار و رفتارهاي آزاردهنده شما به معناي وسواس است .


    باور كنيد برادرتان هم اگر مي دانستند يك تذكر ساده ايشان زمينه ساز اين همه درد و رنج براي شما مي شود هرگز اين كار را نمي كردند.


    شما زمينه ي ابتلا به بيماري وسواس را داشتيد كه با يك هشدار برادرتان اين بيماري در وجودتان پديدار شده و ممكن بود در صورت شنيدن هشدار از سوي هر شخصي و قرار گرفتن در موقعيت استرس زاي ديگري اين بيماري به هر طريقي در وجود شما نمايان شود.


    اما اين جاي تحسين دارد كه خودتون به وسواستان واقف هستيد يعني مي دانيد و قبول كرده ايد كه حساسيتهاي شما بيش از اندازه است و ترسهايتان هيچ پشتوانه ي علمي و عقلي ندارد.


    بسيار خوب است كه به دنبال رفع مشكل هستيد و به خوبي مي دانيد كه درمان شما بايد توسط روانپزشك و روانشناس صورت بگيرد.



    اين را بدانيد با وجود اينكه وسواس بيماري شايعي است اما براي خيلي ها ناشناخته است و دقيقا نمي دانند تفكرات شخص وسواسي مي تواند تا اين حد او را درگير كند .


    اگر خانواده دركتان نمي كنند به اين معني اين نيست كه برايتان ارزشي قائل نيستند تجربه اي كه شما در مورد اين مشكل داريد براي خانواده و اطرافيان ، ناآشنا وغير قابل درك است.


    اعضاي خانواده ي شما دكتر يا روانشناس نيستند و طبيعتا در مورد نحوه برخورد مناسب با شما آگاهي چنداني ندارند. وسواس آبله مرغان نيست كه علائم آشكاري مثل دانه هاي پوستي داشته باشد تا همگان آن را به عنوان بيماري بشناسند.


    به طور كلي توهين و تمسخر ديگران كار شايسته اي نيست .........هيچ كس، شخصي را كه بيمار است مورد تمسخر يا تحقير قرار نمي دهد اگر چنين رفتاري با شما شده به سبب عدم اطلاعات درست در مورد بيماري شما بوده است.... يعني بيماري شما را نمي شناسند ............. بيماري شما را بيماري نمي دانند .......... از تمسخر و توهين شخصي كه در شرايط شما نيست و آگاهي درستي از وضعيتتان ندارد نبايد آشفته يا آزرده شويد.........


    هر چند به شما حق مي دهم اين رفتارها حق شما نبوده و مشكلاتتان اصلا جايي براي تمسخر و تحقير ندارد
    . سعي كنيد اين رفتارها را بيشتر به عنوان بيان احساس نارضايتي و دلسوزي از سوي فرد مقابل تعبير كنيد.


    خانواده شما تجربه اي در اين مورد ندارند..... اعمال شما براي آنها غير طبيعي جلوه مي كند وازعمق رنجشتان كاملا بي خبرند ........ احتمالا در تصور آنها شما شخصي هستيد كه براي موضوعات ساده بيش از حد اهميت قائل مي شويد و به مسائل مهمتري مثل تحصيل يا كار بي تفاوت هستيد و سعي مي كنيد از زير بار آنها شانه خالي كنيد.


    وقتي اصلا در تصوراتشان هم نمي گنجد كه تا اين حد خسته و آزرده خاطر باشيد، عدم حمايت آنان از شما خيلي دور از انتظار نيست.


    همانقدر كه از نظر شما آنها كثيف و شلخته هستند از نظر آنها شما داريد حساسيت زيادي نشان مي دهيد.


    خانواده واقعا تقصيري ندارند ......... واقعا نمي توانند شما را درك كنند.


    اما خودتان اين را قبول داريد كه آنها راحت تر زندگي مي كنند .......... مثل شما از ميكروبها وحشت ندارند ...........مثل شما در كارهايشان حساسيت به خرج نمي دهند ........... با اين حال نه مريض شده اند و نه مرده اند ..........


    رفتارهاي شما براي آنها عجيب و غريب به نظر مي آيد ........... شما همين الان جستجويي در اينترنت انجام بدهيد و توضيحات يك آدم وسواسي كه موضوع حساسيتش با شما فرق مي كند را بخوانيد و ببينيد از ديد شما ترسها و كارهايي كه براي غلبه برآنها انجام مي دهند آيا غير منطقي نيست؟ *مثلا شما به آلودگيها وسواس داريد ........ يكي در انجام واجبات .......يكي در نجاست و پاكي ....... وسواس نظم و ترتيب ........ چك كردن و .........


    *یکی از افراد بالای بام وضو می گرفت تا آب به او نپاشد. در این بین یقین کرد که قطره ای از آب از روی زمین ترشح کرد و بر بالای بام آمد و به پشت گردن او رسید. همین موضوع، سبب زوال مرض وسواس او شد، چون متوجه مرض خویش گشت. زیرا چگونه ممکن است که قطره ای آب از روی زمین ترشح کند و تا چندین متر ارتفاع بالا رود و به پشت گردن او برسد؟*


    آدمي وقتي بيمار است تمايل دارد كه اطرافيان و خانواده او را به دكتر ببرند و پيگير مشكلش باشند ........... اما خانواده ي شما اطلاعات درستي از مشكل شما ندارند و شايد گمان مي كنند كه اصلا به دكتر احتياج نداريد .


    اما خودتان فقط لازم است اراده كنيد ....... انگيزه ي كافي در وجودتان داريد .......... ديگر نمي خواهيد رنج بكشيد ........... نمي خواهيد استعدادها و تواناييهايتان بي استفاده بماند ........ زندگي شما بايد در شانتان باشد ....... هرگز نبايد تسليم بيماري خود شويد .......... شما قادر هستيد از برادر و دوستانتان موفق تر باشيد ......... كافي است بيش از اين در حق خود ظلم نكنيد ........ جهت نابودي اين احساسات منفي اقدام كنيد.

    ديگران نمي توانند شما را درك كنند ............اما خودتان كه مي توانيد چرا اين همه سال به دنبال درمان نرفتيد ؟؟؟؟

    حتما بايد به متخصص اعصاب و روان مراجعه كنيد تا برايتان دارو تجويز شود .


    ذهن خود را از تفكرات وسواسي خالي كنيد و كاملا بي اعتنا باشيد ...... ترس ناشي از اين افكار را در وجودتان از بين ببريد.

    از آينده هراس نداشته باشيد ........... اين ترسها نسبت به اتفاقي كه گمان مي كنيد ممكن است در آينده برايتان رخ دهد ، وضعيت روحي شما را وخيم تر مي كند.


    هر كاري از دستتان بر مي آيد براي كاهش استرس خود انجام بدهيد.ريشه ي وسواس اضطراب است استرستان را كم كنيد تا وسواستان بهتر شود با استفاده از مواردي چون : حركات ريلكسيشن ...... موسيقي آرام ...........ورزش يوگا ............. دمنوشهاي گياهي .......... بهتر از همه ي اينها خواندن قرآن و نماز و ياري خواستن از خدا حتي اگر گناهانتان به عدد موهاي سرتان است از خدا ياري بخواهيد و براي خود و خانواده ي گراميتان دعا كنيد.


    از محيط مجازي مي توانيد بيشتر در جهت ابراز ناراحتي و تسكين دردها و رنج هايي كه از طريق وسواس زندگيتان را مختل كرده كمك بگيريد ....... اما حتما بايد به متخصص مراجعه كنيد.


    شما بايد بتوانيد مثل اطرافيانتان زندگي كنيد ....... استرس و فشار روحي براي هميشه بايد از وجودتان خارج شود ....... از اين به بعد نبايد فرصتهاي زندگيتان را از دست دهيد .....


    دشمن شما بيماري شماست ....... دوستانتان را از شما دور كرده ......... حضور خدا را در باور شما كمرنگ كرده ......... خانواده اتان را از چشمتان انداخته ........ تحقيرتان كرده ........ جلوي پيشرفتتان را گرفته ......... زندگي را به كامتان تلخ كرده ....... اما هنوز براي درمانش كاري نكرده ايد ........


    با اين دشمن مبارزه كنيد وگرنه به او قدرت داده ايد تا دنيايتان را جهنم تر از اين وضعيت فعلي كند.

    ویرایش توسط اعجاز عشق : جمعه 05 تیر 94 در ساعت 03:41

  8. 4 کاربر از پست مفید اعجاز عشق تشکرکرده اند .

    **ali** (جمعه 05 تیر 94), :)لبخند (سه شنبه 09 تیر 94), فرشته مهربان (یکشنبه 14 تیر 94), من می دونم (چهارشنبه 17 تیر 94)

  9. #15
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 22 خرداد 95 [ 20:54]
    تاریخ عضویت
    1392-10-06
    نوشته ها
    46
    امتیاز
    2,452
    سطح
    30
    Points: 2,452, Level: 30
    Level completed: 2%, Points required for next Level: 148
    Overall activity: 49.0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    111

    تشکرشده 19 در 15 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ممنون دوستان...

    من حالم خیلی بده..

    همین صبح که بیدار شدم رفتم دست و صورتمو شستم..اومدم پای کامپیوتر و نت..داداشم دیشب چایی خورده و فنجانش مونده بود رو میز..
    منم خاستم یکم ب مانیتور نزدیک بشم..ی مطلب بود نمیشد بخونم..یهو دیدم فنجانه جلو دهنمه..نزدیک بو دبهش بخورم..
    میدونم برخوردی بهش نکردم اما واقعن شک دارم شکم طوریه که حس میکنم جدی جدی بهش خوردم..

    بعد دوباره رفتم صورتمو شستم..حالا این شستنم مصیبتیه واسه خودش..وقتی تو روشویی دست صورتمو میشورم همش حس میکنم و شک دارم که از آب ته روشویی میپاشه صورتم..داخل دهانم...
    خلاصه شستم اومدم نشستم..چون صورتمو خوب خشک نکرده بوم زیر چونم هنو خیس مانند بود..حالا دوباره فک میکنم تمیز نشده باید دوباره بشورم..اما خسته ام خسته..

    22ساله کارم همینه..دیگه نمیتونم:((


    خیلی خسته ام از زنده بودن

    انقد درگیر بودم حتی دکتر رفتنم بلد نیستم...نمیونم دکتر متخصص شهر ما کجان؟؟نمیدونم ویزیت چجوریه
    فقط حواسمو ب لکنت و وسواس جم کردم...

    میخام بمیرممممممممممممممممممممم ممممممممم

  10. #16
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 29 مرداد 94 [ 02:02]
    تاریخ عضویت
    1394-3-15
    نوشته ها
    78
    امتیاز
    1,871
    سطح
    25
    Points: 1,871, Level: 25
    Level completed: 72%, Points required for next Level: 29
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    31 days registeredTagger Second Class1000 Experience Points
    تشکرها
    205

    تشکرشده 184 در 75 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام.

    برای درمان وضعیت شستشو با یک نفر برید سر روشویی و بهش بگید دست و صورت خودشو کامل بشوره به نحوی که کاملا از نظر خودش تمییز شده باشه و شما هم خوب نگاه کنید و

    دقیقا همون کارهای اون رو برای شستشو تکرار کنید. مطمئن باشید که تمییز شده.

    در واقع شما چون طرز شستشوی صحیح رو بلد نیستید نمیدونید که چه اندازه باید بشورید. برای کسب اطمینان حتما از کسی به طور عملی کمک بخواید و خوب و با دقت نگاه کنید.

    ببینید چون شما مطمئن نیستید چه اتفاقی قراره بیوفته و تصورات بدی دارید وسواستون تشدید میشه.اما اگه خودتون عمدا کاری رو که ازش میترسید رو انجام بدید و ببینید اتفاق خاصی نمی

    افته بهبود پیدا میکنید. مثلا لیوان چایی برادرتون رو بردارید و گوشه اش رو به دهنتون بزنید. خواهید دید که هیچ اتفاقی نمی افته. همش تصورات خودتون از اینه که حالتون به هم میخوره یا

    چیزی به دهنتون میخوره. در صورت اطمینان از شرایط و یادگیری رفتار صحیح مشکلاتتون کاملا حل خواهد شد. شجاع باشید و از همین لحظه شروع کنید به عمل و خودتون رو خلاص کنید

  11. 2 کاربر از پست مفید :)لبخند تشکرکرده اند .

    **ali** (دوشنبه 08 تیر 94), من می دونم (چهارشنبه 17 تیر 94)

  12. #17
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 22 مهر 94 [ 23:11]
    تاریخ عضویت
    1394-1-11
    نوشته ها
    17
    امتیاز
    375
    سطح
    7
    Points: 375, Level: 7
    Level completed: 50%, Points required for next Level: 25
    Overall activity: 11.0%
    دستاوردها:
    3 months registered250 Experience PointsTagger Second Class
    تشکرها
    4

    تشکرشده 10 در 7 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام علی اقا.یه لحظه احساس کردم این نوشته رو داداش خودم نوشته,البته با این فرق که داداش من مشکلشو تقصیر دیگری ننداخت,هر چند شاید همه ی ما تو مشکلاتش مقصر بودیم.داداش من الان ارشد مهندسی مکانیک میخونه و تو نیروگاه شهرمون استخدام شده و وضعش خوبه,البته هنوزم کمی لکنت داره ولی میگه تا خواستگاری و زن گرفتنش باید اونم برطرف کنه.گیرم همه ی دنیا تو مشکلاتت مقصر باشن.مگه مشکلت حل میشه داداش گلم.خب واسه این که دلت خنک بشه واگذارشون کن به خدا,ولی خودت یه یا علی بگو و یه حرکتی به خودت بده.داداشم میگفت چون من وسواس دارم و لکنت دارم و کلی مشکل دیگه,پس باید تلاش کنم تا نقاط قوتمو بیشتر کنم تا از بقیه عقب نمونم.ولی تو به جای اینکه بلند شی مشکلتو خودت با توکل به خدا حل کنی داری اطرافیانتو فحش میدی وخودت خودارضایی میکنی.واقعا به نظرت این وسط کی ضرر میکنه؟

    - - - Updated - - -

    به جای اینکه مشکلتو حل کنی داری بیشتر میکنی.در اولین فرصت برو تو سایت عوارض خودارضایی رو سرچ کن بعد ببین بازم میخوای ادامه بدی,خوانوادت ادمای بدی بودن که تورو به این روز انداختن,ولی تو خودت از اونا بدتری که داری خودتو بدبخت تر میکنی,عزیزم ناراحت نشو که دارم تند حرف میزنم فکر کن خواهرتم,دلم برات میسوزه,فردا پدر و مادرت خدای ناکرده سرشونو میزارن زمین و اون داداشت که میگی بدذاته هم زن میگیره و بچه دار میشه و بچه هاشم به عموی عاجزشون میخندن و مسخرش میکنن,اینو میخوای؟تو فردا قراره ازدواج کنی,با این شرایط هیچکس بهت زن نمیده اگرم بده,بعدا با زنتم به خواطر وسواست دچار مشکل میشی,به خصوص در روابط زناشوییتون.به جای اینکه به فکر چاره باشی,داری پدر و مادر و برادرتو نفرین میکنی؟که چی بشه؟لکنتت خوب میشه؟یا وسواست برطرف میشه؟

    - - - Updated - - -

    واسه وسواست,یه راه حل میگم,ولی اگه غیرت داری به خاطر زن و بچه های اییندت عملی کن,به خاطر اینکه سیلی محکمی بزنی تو دهنککسایی که مسخرت کردن عملی کن,چون تا وسواس و استرست از تمیز بودن از بین نره نمیتونی لکنتتو بر طرف کنی,اگه اشتباه نکرده باشم گفتی سربازی.از امروز ظرف غذاتو بده دوستت که اول چند قاشق از غذاتو بخوره بعد بگیر با همون قاشق خودت بخور.فقط حواست باشه دوستی که انتخاب میکنی سرماخوردگی نداشته باشه.لیوان ابتو بده یکم بخوره بعد تو بخور.تو زمین که داری راه میری به زمین نگاه نکن,اگرم کردی هر جا کثیفی باشه پاتو بزار روش و رد شو و خودتو به بیخیالی بزن.پتویی که موقع خواب میکشی روت با دوستت عوض کن.شاید خیلیا بگن این کارا بهداشتی نیست,اره اما واسه کسی که وسواس داره باید خط قرمز ها شکسته بشه تا به اوضاع عادت کنه.قول میدم اگه یه هفته اینکارارو بکنی مشکلت حل میشه.فقط مقاومت نکن.وقتی هم یکی حرف میزنه به حرفاش عمیق گوش بده تا ذهنت فرصت نکنه به دهن و دندوناش تمرکز کنه.

    - - - Updated - - -

    واسه لکنت داداشم داره میره هامیو پاتی,یا همون اب درمانی,اگه تو شهرتون باشه برو پیشش و مشکلتو بگو.در مراحل اولیه به شدت لکنت میگیری به طوری که دیگه ترجیح میدی حرف نزنی ولی بعد چهار پنج ماه مث بلبل حرف میزنی,داداش من تازه این ماه مث بلبل حرف میزنه.

    - - - Updated - - -

    و در اخر یه کلید طلایی بهت میدم که قفل همه ی مشکلاتت باهاش باز میشه.امشب بشین یه دل سیر گریه کن,بزار بغض و کینه از دلت خالی شه,توبه کن و با خالقت اشتی کن و پدر و مادر و داداشتم اگه تونستی ببخش شروع کن به نماز خوندن.به خدا اگه نمازاتو مرتب بخونی یه ارامشی بهت میده که دیگه وسواس سو لکنتتو به راحتی میتونی کنار بزاری.

    - - - Updated - - -

    و در مورد خودارضایی که یه لذت زود گذره,و بعد اینکه تموم میشه علاوه بر اینکه سبک نمیشی,یکمی هم به احساس گناه و بغض و اعصبانیتت اضافه میشه.خودتو بسپار به خدای مهربون و ازش بخوا که کمکت کنه و خودتم اراده تو جمع کن و خودتو از باتلاق بکش بیرون.تو همسر اینده ی زنت و پدر اینده ی بچه هاتی پس به اونا هم فکر کن

    - - - Updated - - -

    خدا یار و یاورت داداش گلم

  13. 4 کاربر از پست مفید parmida22 تشکرکرده اند .

    **ali** (دوشنبه 08 تیر 94), :)لبخند (سه شنبه 09 تیر 94), فرشته مهربان (یکشنبه 14 تیر 94), من می دونم (چهارشنبه 17 تیر 94)

  14. #18
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 22 خرداد 95 [ 20:54]
    تاریخ عضویت
    1392-10-06
    نوشته ها
    46
    امتیاز
    2,452
    سطح
    30
    Points: 2,452, Level: 30
    Level completed: 2%, Points required for next Level: 148
    Overall activity: 49.0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    111

    تشکرشده 19 در 15 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام

    واقعن داداشت وسواس و لکنت داشت..الانم داره؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

    ینی خوب شده الان؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

    نه..من اصلن نمیتونم باهاش کنار بیام..
    خب داداشت قبول کرده ولی من نمیتونم..

    چرا باید خدا منو لکنتی میکرددددددددددددددددددددد

    دلیلش چیه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

    یکی میگه خدا لکنت نداده بهت دلیل ژنتیکی و اینا داره..
    یکی هم میگه خدا خاسته امتحانم کنه..

    شما جای من باشید کودمو قبول میکنید؟؟؟


    خواهر گرامی من با چنتایی روانشناس در ارتباطم البته تو نت.....همه جوره حرف زدن تلاش کردن..ساعت ها رو مخم کار کرن نشد که نشد..
    ی زمانی گفتم باشه اشتبا از منه..
    خدا باهات اشتی میکنم..

    بنده خوبی نبودمو نیستم ولی هر روز که بیدار میشدم ی سلام علیک خودمونی با خدا میکردم...
    90 درصد نمازامو هم ب موقع و کامل و خوب میخوندم..جوری که رفته رفته مثلا وقتی میگفتم الله اکیر واقعن حس میکردم بزرگیه خدا رو..انقد ب خدا نزدیک شده بودم..

    اینم بگم استمتنارو هم توبه کرده بودم..
    ی روزی فشار اومد بهم..انجامش دادم انقد عصبی و دلم شکست..خدا رو فش دادم..قید همه چی رو زدم....

    از اون روز تصمیم گرفتم هیچ موقع سمت خدا برنگردم.....

    شاید اون اراده ای که اونموقع داشتم در مقایسه با بندهای دیگ خیلی ناچیز بوده..اما مگه نمیگن خدا ب نسبت توان هرفرد ازش انتظار داره..ها؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

    خب توان منم اونقد بود چرا قبولم نکرددددددددددددددددددد؟؟؟ ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟چرااااااا ااااااااااااااااااااااااا ااااا

    ی سوال دارم..خدا قدرتش بیشتره یا شیطان؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

    اگه بگین شیطان که دیگه باید فلسفه اسلام وقران علی و محم رو ببندیــــــــــــــــــم

    نه اگه خدا قدرتمند تره.....پس باید و باید و بااااااااااااااید کمکم میکردتا دوباره وسوسه نشم...

    اما نکرد..خب بگید چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟

    مگه غیر اینه که خدا میخاد منو شکنجه بده...؟

    من یک قدممو براشتم
    پس 100 قدم خدا که همه ازش دم میزنن کو؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟


    من نمیتوتم با خدا اشتنی کنم..ازش شکستم..نمیتونید درک کنید چقد دارم رنج میکشم............


    والدینم حرصم میدن خو چ کنم نمیتونم اعصابمو کنترل کنم.............

    من بومی ام و هر شب خونه ام....ناهارم که تو ستا میخوریم با رعایت اصول بهاشتی...

    من سرباز فرماندهم..و نمیرم غذا خوری با همه سربازا غذا بخورم..تو عمرم فقط اینجا شانس اوردم که حالا چون بین ادمای مهمی هستم لکنت ب شت اعصابمو خورد میکنه...شبا هم ک خونه میخابم....

    اینم بگم چون ما تو غذا خوری ستاد نحوه چیدمان میز غدا خوری نحوه غدا خورن مقامات و اینا خیلی خوب و با کلاس و .. هست من نمیتونم با رفتارهای خونوادم کنار بیام..من تو خدمت با فلهنگی و رفتارهای اشنا شدم که با فرهنگ و منش خونوادم خیلی فرق داره و نمیتونم خودمو وفق بدم....

    وقتی ب اینده فک میکنم دلم میخاد خودمو بکشم..همه چیو بزنم دربه داغون کنم...روانی میشم:((
    کاش منم خواهری داشتم..شاید میشد باهاش دردل کنم..خیلی
    پرم از درد غصه شکست تنهایی استرس

    همیشه دوس داشتم یکی بود ابجیم باشه..اح..

    بعضی وقتا هم میگم خوبه که ابجی ندارم.چون تحقیر شدن
    پسری جلو خواهرش بدتره..

    سخته خاهری ببینه داداشش داغونه..مگه نه؟:(



    انقد تلاش کردمو شکست خوردم دیگه انرژی و امید ندارم..فقط میخام

    بمیرم..باور کنین گاها حتی نمیتونم سر
    پا وایستم

    چ مشید منم مثل مردم عادی بودم...:((



    خدایا این همه سال با جملات امید دهنده خودمو نگه داشتم ..امید داشتم

    روزی خوب میشم..ولی الان دیگه نمیتونم..میفمهی چی میگم؟

    بریدم

    نمیتونم زندگی کنم..راهمو خومو هویتمو گم کردم....

    خلاصم کن
    پ


  15. #19
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 12 فروردین 03 [ 22:43]
    تاریخ عضویت
    1393-2-29
    نوشته ها
    159
    امتیاز
    10,273
    سطح
    67
    Points: 10,273, Level: 67
    Level completed: 56%, Points required for next Level: 177
    Overall activity: 40.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    386

    تشکرشده 337 در 142 پست

    Rep Power
    41
    Array
    شما سرباز هستید هنوز؟
    برای درمان وسواس باید حتما به روانپزشک مراجعه کنید . میتونید از امکانات و تسهیلات درمانی که برای ارگان محل خدمتتون هست استفاده کنید.

    گرچه بهتره شخصا خودتون پیگیر درمان باشید. الان که دیگه نیازی نیست خانواده تون شما رو ارجاع بدن . الان شما مستقل هستی.
    پرده پرده آنقدر از هم دریدم خویش را
    تا که تصویری ورای خویش دیدم خویش را

    خویش خویش من هم اکنون از در صلح آمدست
    جمله گوش از غیر بستم تا شنیدم خویش را
    خویش خویش من مرا و هرچه من ها بود سوخت
    کشتم او را و زخاکش پروریدم خویش را
    معنی این خویش را از خویش خویش خود بپرس
    خویش بینی را گزیدم تا گزیدم خویش را

  16. 3 کاربر از پست مفید من می دونم تشکرکرده اند .

    **ali** (دوشنبه 08 تیر 94), :)لبخند (سه شنبه 09 تیر 94), فرشته مهربان (یکشنبه 14 تیر 94)

  17. #20
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 29 مرداد 94 [ 02:02]
    تاریخ عضویت
    1394-3-15
    نوشته ها
    78
    امتیاز
    1,871
    سطح
    25
    Points: 1,871, Level: 25
    Level completed: 72%, Points required for next Level: 29
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    31 days registeredTagger Second Class1000 Experience Points
    تشکرها
    205

    تشکرشده 184 در 75 پست

    Rep Power
    0
    Array
    دوست عزیز خ ا برای کسی که مریض نباشه گناه محسوب میشه و خدا ازش ناراحت میشه نه برای شما. شما پر از استرسی و برای تخلیه ی استرس اینکار رو میکنی. قطعا اگه استرس

    نداشتی این کار رو نمیکردی.بنابراین هر چقدر به این فکر کنی که گناه داره و خدا منو دوست نداره بدتر اینکارو تکرار میکنی. خیالت راحت باشه خدا به هیچ عنوان مثل ما آدم ها خط کشی

    شده رفتار نمیکنه درک میکنه و مطمئن باش حداقل به خاطر این کار از دستت ناراحت نیست. با خیال راحت نمازهاتو بخون و اصلا این مسئله تو ذهنت نباشه این کار رو کردی.

    این شکایاتت از خدا به خاطر سنته!!! یکم که بزرگ تر شدی دیگه از این حرفا نمیزنی.به خاطر اینکه هر چی تو جامعه باشی بزرگ تر میشی.

    اما در مورد لکنت زبونت و اینکه کاش خواهر داشتی. والا اگه خواهرت من بودم با این همه آه و ناله و فغانت مثل گربه میذاشتمت تو نایلون سیاه میبردمت یه جای پرت گمت میکردم که دیگه

    صداتو نشنوم :) خوب اصلا فرض کن لال بودی . مگه تا حالا آدم لال ندیدی؟ فکر میکنی با تو چه فرقی داره. مثلا من عدالت خدا برام رعایت شده که لال نشدم و یا تو، خدا عاشق چشم و

    ابروت شده لالت نکرده؟؟؟؟ بر اثر خیلی از مشکلات ممکن بود لال بشی کلا یا کور بشی یا چه میدونم دستت قطع بشه قطع نخاع باشی و ... نمیشد برادر عزیز؟؟؟

    این دنیا پره آدمه. تو هم یکیش.میفهمی آدمی؟ میفهمی انسانی؟ میفهمی دنیا کجاست؟ اصلا به خودت اجازه میدی فکر کنی به دنیا و زندگی و...؟؟؟؟؟؟؟ میفهمی شب و روز یعنی چی؟

    میدونی اینکه آتیش میسوزونه و تو پرت بشی توش و کباب بشی عین عدالت خداست؟؟؟؟؟؟ پس نمیشد عدالت خدا باشه و مریضی نباشه.

    به خدا میشد بدتر باشی. به همون خدایی که میگی قدرتش کو و نمیدونم چی، میشد الان یه پسر وسواسی با لکنت و سرطانی بودی. عدالت خدا رو توضیح بده و بگو چرا نباید باشه؟

    بهم بگو یعنی چی که تقسیم سلولی باشه و سرطان نباشه ؟؟؟

    تو هیچ کاری نکردی بنده ی محبوب و خاص خدا باشی. یه آدم معمولی ای. میفهمی خدا براش فرق نداره و فقط عمل آدما مهمه.

    سرتو کردی زیر برف انگار تا حالا تو زندگیت آدم مریض ندیدی. پاشو برو بیمارستان ببین اونقدر سرطانی و قطع نخاع و فلج و سوخته و هزار تا مریض میبینی از همون ده سالگی طرف قطع نخاع

    شده، بعد فکر میکنی فقط تو مشکل داری!!!

    چرا فکر میکنی فرق داری، کم داری لکنت داری یا خدا زیادی دوستت داره موقع به دنیا اومدن cp نشدی؟؟؟؟؟

    اصلا تو چیزی به اسم چشم داری که ببینی عدالت خدا رو ؟

    نداری و وفقط نشستی مثل بچه کوچولو ها تو حصار ذهن خودت همه ی آدما رو بالاتر و برتر از خودت میبینی و حتی نمیتونی بفهمی دیگران هم درد دارن. دیگران هم حق دارن و مشکل تو

    اونقدر ناچیزه در مقابل خیلی ها که فقط کافیه دو سه سال مدام بری دکتر و تموم !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! اما یه عده حتی ....

    آره وقتی بچه بودی تقصیر پدر و مادر و خانواده ات بود ولی الان چی؟ الان بچه ی 9 ساله ای از روانشناس میترسی نمیری؟

    آدمی مثل تو که یه متر زبون برا شکایت داره و تو عمل هیچ کاری واسه بهبودش نمیکنه رو باید چیکار کرد؟ چه طور جرات داری حتی ذره ای برای بهبود وسواست تلاش نکنی بعد بگی چرا؟

    عجب آدمایی پیدا میشن!!!!! حالا از خدا هم توقع داری؟ شیطان هیچ احتیاجی به گول زدن تو نداره. نترس تو رو از خدا دور نمیکنه. خودت نمیخوای خوب بشی. مگه بیکاره !!!

    بذار خیالت رو راحت کنم خودتو بکشی و گریه کنی و داد بزنی و هزار تا کار دیگه تا پا نشی بری دکتر و تا دارو نخوری و تا با ترسات رو به رو نشی همینی که هست. باید پاشی و تلاش کنی

    وگرنه محکومی به بدبختی. تو هم یه ادمی مثل همه. مثل من . مثل همه ی آدمایی که اینجان. از من بیشتر نیستی باااااید تلاش کنی. خودت تلاش کنی.

    روانشناس بالینی برو دارو هم بهت بده. در ضمن روانشناس لولو خورخوره نیست.

    اگه یه آدم بودم که نمیفهمیدم و میخواستم حالتو بگیرم میگفتم چه طور ممکنه یه آدم وسواس داشته باشه و پیف پیف و اه اه از دهنش نیوفته ولی خودارضایی کنه؟ چرا اینو میتونی ولی

    نمیتونی کثیفی دیگه رو تحمل کنی؟ مگه خود کثافت نیست اینکار!!! بهش فک کن. تو دنبال بهانه ای تا از دیگران دور باشی. وسواس فقط یه سرپوشه واسه فرار تو از نزدیک شدن به دیگران.

    تو یه حجم بزرگی استرس داری که از یه جایی نشات میگیره. ته ته تحلیل کار تو اینه که میخوای دور باشی از آدما .وسواس یه راهه و یه بهانه ی خوب و یه انتخاب آگاهانه برای تنهایی. برو

    روانشناس اینو برات حل کنه. میدونم اونقدر اهل آه و ناله ای که حتی.... نشنیدی هر کی داد بزنه فقط صدای خوشو میشنوه.

    دارو بهت میده وسواست بهتر میشه. خ ا هم نمیکنی اگه بگی و بهت دارو بده.

  18. کاربر روبرو از پست مفید :)لبخند تشکرکرده است .

    **ali** (سه شنبه 09 تیر 94)


 
صفحه 2 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. اختاپوس وسواس فکری- عملی (اختلال وسواس اجباری)
    توسط مدیرهمدردی در انجمن وسواس
    پاسخ ها: 2
    آخرين نوشته: پنجشنبه 26 فروردین 95, 08:31
  2. وسواس من به قد و ظاهر همسرم (2)
    توسط جوادیان در انجمن عقد و نامزدی
    پاسخ ها: 64
    آخرين نوشته: یکشنبه 22 آذر 94, 02:31
  3. وسواس ظاهری دارم ، زندگیم داره تباه میشه
    توسط omidsss در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 6
    آخرين نوشته: چهارشنبه 10 دی 93, 21:36
  4. وسواس فکری دارم
    توسط Milad1 در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: چهارشنبه 23 مرداد 92, 11:08
  5. وسواس روانیم کرده
    توسط اسناء در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: دوشنبه 13 خرداد 92, 17:29

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 13:54 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.