سلام خانم دختر بی خیال... من فکر می کردم شما سی سالتونه همون بحث امضا و بادکنک و... اما از شوخی گذشته....
************************************************** *******
سلام جناب فدایی یار
اون شعر از جلیل صفر بیگی ست.
بیست سالم بود که باهاش آشنا شدم، عاشق شعراش شدم خصوصا این بخش از شعرشون و
و نوشتم :بیست ساله شدم هنوز کودکم ،
هم بازی و باد و بادبادکم ....
عاشق بشوم؟
نه! بچه ها منتظرن !
من مادر چند کفشدوزکم .
دوستی داشتم شاعر و نویسنده، بهم تذکر دادن که شعری و اگه نقل قول میکنم، هرچند زیباست ولی زیباییش به همان کلماتیست که خود شاعر بکار برده و شعر تغییرندهم .
من هم اطاعت کردم و از آن به بعد این شعر دوست داشتنی و با کلمه "سی " بکار میبردم!
البته جلیل صفر بیگی هم آخرش حتما مینوشتم!
**************************************************
ضمن تاکیید بر حرف دوستمون که زمانی به ازدواج فکر کنید که واقعا بهش علاقه و نیاز داشته باشید...هر چند من فکر می کنم اون قدر ها هم که اشاره کردید بی میل نیستید و زدن این تاپیک خودش گواه این هست و اما بعد
************************************************** ****************
در پاسخ حرف ایشون هم گفتم ، من چون دختر احساساتی هستم اصلا بدون احساسات وعلاقه نخواهم توانست ازدواج موفقی داشته باشم.
این عدم تمایل من بخاطر تاپیک های پر از خیانت و بی وفاییست که در اینجا خوانده ام و متاسفانه باعث ترس زیاد من از ازدواج شده بود.
ولی دارم سعی میکنم اینجا رو مانند یک بیمارستان همدردی ببینم و فکر نکنم تمام زندگی ها به این جا ختم میشه و همه این بی وفایی و خیانت ها و تجربه خواهند کرد. و همه ی مرهای جامعه ما اخلاقیات مردهایی که در این تاپیک ها توصیف میشند و ندارند و حتی خیلیاشون با این صفت ها بیگانه اند.
دارم سعی میکنم قبول کنم مردهای خوب و باوفا هم در جامعه زیادند.
************************************************** ****************
ببنید واقعا معیارهاتون به نظر من چیزای زیادی نیست...خیلی هم خوب هستش...یه وقت سو تفاهم نشه...یا حمل بر خود ستایی نشه... اما خیلی از معیار های شما رو من خودم به شخصه فکر می کنم دارم..البته شاید فکر می کنم و واقعا این طوری نباشه...اما از دید یک اقا نسبت به همسر ایندش منم اکثر معیار های شما با همون ترتیب اولیت هاش برام اهمیت داره و از خدا می خوام چنین همسری رو نصیبم کنه به اضافه ی یک سری معیار های دیگه و...
نکته ای هستش که میگم...این که اگه واقعا شما از اون دسته دختر هایی هستید که خواستگار زیاد دارید و می تونید بررسیشون کنید خیلی خوبه دیگه محدودیتی ندارید..خواستگار هاتون رو بررسی کنید... خودتون هم بهتر می دونید حالا یک خواستگاری ممکنه پیدا بشه یکی دوتا معیارو بیش تر از حد اید ه ال شما باشه و دو تا رو کمتر ولی میانگینش خوب میشه هر چند واریانسش زیاده ولی به نظرم حیفه ردش کنید...
************************************************** *
خب من همه ی معیارهای مد نظرم و ننوشتم ، تا همینجا هم خیلی زیاد شده دیگه چه برسه همشو مینوشتم ، فکر کنم دیگه یک نفر هم تاپیکم و نمی خوند
اما مهمتریناش و نوشتم، خصوصا اخلاقیات و اعتقادات که بسیار برایم مهم و حیاتیست و اصلا نمیتونم ازشون کوتاه بیام ولی خب ، اطرافیانم گاهی به حالت شوخی بهم میگویند تو "شیخ بهایی" هم سراغت بیاد یک ایرادی ازش میگیری، در صورتی که اینطور اصلا نیست، یعنی انسانی ایراد گیر نیستم، حتی خواهرم اسم همسرم و از الان گذاشتن "ایمان اخلاقی"!!!!! از بس میگند روی این دومورد تمرکز کردم.
برای همین گفتم شاید خودم اینطور فکر میکنم،که سختگیر نیستم، بهتره بیام اینجا و از بقیه بخوام معیارهام و آنالیز کنندو نظرشون و بگند تا مطمعن بشم راه و دارم درست میرم.
حالا نمیخوام مدلسازی خواستگار ایده آل انجام بدهم که دنیال بهترین مدل بدون بایاس و واریانس و میانگین باشم حالا تخمین خیلی ایده آلی هم نداشتم ، نداشتم مهم نیست.مهم اینه که من در راستای انتخابم تمام تلاشمم و بکنم.:18
************************************************** *
راجب معیار هاتون
معیار اول...کاملا موافق هستم و هم عقیده با شما....کسی که شاکر خدا باشه لزوما نه این که شاکر همسرش باشه..یا بر عکسش هر کی نماز و واجبات انجام نده لزوما شاکر همسرش نخواهد بود...ولی اعتقاد من هم مثل شماست و همینو می خوام ....
************************************************** **
یک شاکر واقعی و معتقد واقعی چرا ، حواسش به همسرش هم هست، چون خداوند بهش سفارش کرده!
یک انسان با ایمان واقعی ، هیچوقت به همسرش بی احترامی نخواهد کرد ، چون دنبال رضایت خالقش و خداوند هست، بنابراین هیچوقت خلاف فرامین الهی عمل نخواهد کرد.
خصوصا از زمانی که سخن زیر را از امام حسن (ع) خوندم بیشتر به این مسله اعتقاد پیدا کردم:
امام حسن(ع) فرمودند:
دخترت را به ازدواج فردی با تقوا در آور زیرا اگر دخترت را دوست بدارد ، گرامیش می دارد و اگر دوستش نداشته باشد به او ظلم نمی کند.
************************************************** **
معیار دوم....من به شخصه دیدم کسانی که پدر ومادرشون رو تو شما خطاب می کنند..یا مثلا به باباش میگه شما گفتین و.. جمع صحبت می کنند...من اینو احترام نمی دونم...طرف با ترس با والدینش صحبت می کنه..رسمی و... این احترام نیست... به نظرم معیارتون اینم درسته...ولی نه این که حتما طرف رسیم با والدینش صحبت کنه و... مثلا من خودم خیلی با پدر و مادرم دوست هستم و در همین حین همیشه احترامشون رو هم دارم..مثلا طرف پدرشو صدا می کنه حاج اقا چون احترام بیش تری بذاره...پس به نظر من این که تعریف شما از احترام به بزرگتر ها و ادب چیه بهتره دقیق مشخص بشه مخصوصا برای خواستگار هاتون تا یک تعریف یکسانی داشته باشید.
************************************************** *******
احترام به بزرگتر ها، یعنی بهشون توهین نکنند، به تصمیم بزرگتر احترام بگذارند حتی اگر خلاف نظرشون هست با ملایمت نه تندی و بحث و دعوا با بزرگتر صحبت کنند،و....
ببینید درسته که بعضیا با پدر و مادرشون دوست هستند، منظورم صرفا رسمی صحبت کردن نبود، با احترام صحبت کردن بود، خب اولین بازخوردی که من از یک خواستگار میبینم در جلسه خواستگاریست، همه ی معیارهایی که عنوان کردم سطح بندی داره، مثلا در مرحله اول که در جلسات خواستگاری میبینمشون به این مسله بسیار توجه میکنم با مادرشون چطور برخورد میکنند، نه فقط رسمی صحبت کردن، لحن صحبت و توجه میکنم ، و اینکه تا چه حد به نظر بزرگترشون اهمیت میدهند، یا اینکه پاسخ پدر بنده و مادر بنده چطور میدهند، رفته رفته که مراحل بیشتر بشه خب به این مسله و بیشتر میشه توجه و دقت کرد.
************************************************** *******
معیار سوم... کاملا موافق هستم...کلا مرد و زن نداره... هر کسی باید از خطوط قرمزی رد نشه... و بهشون احترام بذاره...
معیار چهارم.... واقعا خیلی خوبه که این قدر به بلوغ رسیدید...داشته های مادی براتون مهم نیست...مخصوصا اگه پدر ومادرتون هم مثل شما باشند عالی هستش...کسی که این معیار رو داشته باشه هر بار از صفر هم شروع کنه باز سرشو بلند میکنه...ولی طرف این ویژگی رو نداشته باشه از باباش هم کلی بهش برسه و... اخرش یک روز تموم میشه و میشه یک عنصر بی مصرف...این معیارتون خیلی خیلی مهمه و بهش توجه داشته باشید.
***********************************************
راستش بیشتر برام مهمه که باهم زندگی و بسازیم نه اینکه همه چی حاضر و آماده در اختیارمون قرار بدند. شیرینیش به ساختن با همدیگه در کنار هم است.
***********************************************
معیار پنجم... راجب این منم مثل شما دوست داشتم یک زمانی حتما همسرم هم رشته ی خودم باشه... ولی شاید فعلا قسمت نیست و شاید روزی شد... به نظرم همین که طرف دنبال رشد و پیشرفت باشه خوبه....خود به خود دنبال علم و چرایی ها خواهد رفت...خوبه که شما هم تعدیلش کردید...لزوما هم رشته هم نبود و.. اشکال نداره
معیار ششم...ببنید خودتون هم میگید اخرش دوست دارید خودش درایت داشته باشه...ممکنه همچین مرد با درایتی سیاست نداشته باشه مشورت بکنه با همسرش... نه کهلزوما درایتش بد باشه...پس بیش تر دعا کنید درایت رو داشته باشه..ان شالله سیاست مشورت رو هم داشته باشه تا این نیاز احترام گذاشتن به شما هم در شما حل بشه...و اینا همون هندوانه سر بسته و بعد ازدواج مشخص میشه نه لزوما با پرسیدن چند سوال در خواستگاری ...مگه دوره ی نامزدی داشته باشید که با تعهدات مذهبی شما شاید در تضاد باشه و راضی نشید...
*************************************************
خیلی دوست دارم فردی باشه که قدرت مدیریت موقعیت های بحرانی و داشته باشه، دوست دارم اینقدر بنظرم عاقل و بالغ باشند که هروقت برایم مشکلی پیش اومد بتونم باهاش مشورت کنم و روی مشورت کردن باهاش حساب کنم.
ولیییییی خیلی برام مهمه که تو مراحل زندگیمون نظر من براش اهمیت داشته باشه همونطور که من خودم میدونم هر تصمیمی که من میگیرم در نهایت روی زندگی ایشون هم تاثیر مثبت و منفی خواهد داشت پس ایشون هم باید اینو بدونند که تصمیماتی که در زندگی میگیرند روی زندگی من هم تاثیر کاملا مستقیمی میذاره پس نظر من هم خیلی جاها مهم هست. متعاقبا من هم اگه تصمیمی بخوام بگیرم اولین کاری که میکنم با ایشون مشورت خواهم کرد. خب میدونم همه این امر و وظیفه ی یک زن میدونن ولی من میگم باید هردو طرف اینگونه باشند چون این زندگی دو نفره و تصمیم هر نفر روی زندگی نفر بعدی تاثیر دارد.
***********************************************
معیار هفتم... ببنید این معیارتون...من خودم برم خواستگاری دختری هر چقدر هم خوب باشه شاید بخواد یک جورایی این طوری باشه....شاید چند سال پیش که شرایطم سخت تر بود و احساسی تر قبول می کردم..ولی هر چی سنم بره بالاتر و شکر خدا شرایطم بهتر مخصوصا مالی..دوست دارم این حق بر عهده ی من باشه به شخصه..اما ببنید وقتی اون تیکه ی اخرش رو گفتید کلا نظرم عوض شد... به نظرم اگه خواستگارتون ظرفیتشو داشت بهش بگید... به هر حال من ترجیح میدم طرفم صادقانه بهم بگه... و منم صادقانه خودم به شخصه عمل میکنم..ولی شاید واقعا فردی باز به قول خود شما سو استفاده کنه... ولی گفتم برای خود من تیگه اخرش خیلی مهم بود و کلا اگه نمی گفتید خیلی نظرم منفی بود..ولی بعد اون کلا برام حل شد...
************************************************
راستش خودم میدونم که کار کردن و ادامه تحصیل یک دختر یک جورایی با وظایفی که براش بعنوان یک زن و مادر گذاشته شده متناقضه ، یعنی یک جورایی یک فعالیت اضافه است، مثلا کار کردن و ادامه تحصیل یک مرد دقیقا وقتی ازدواج هم میکنند همراستای وظایف همسری و پدریشون هست.
ولی یک زن اگه بخواد هم به وظایف مادریش هم همسریش برسد ، هم کار کند هم ادامه تحصیل بدهد خب خیلی کارش سخت میشه ! اینطوری که خودش و نابود میکنه اصلا نمیتونه زندگی کنه یا از زندگیش لذت ببره، بخاطر همینه که گاهی فکر میکنم شاید اگه اینقدری که الان ذوق شوق کار کردن دارم بعد ازدواج و زیاد شدن وظایفم خب خودم بشخصه نخوام کار کنم، چون برایم مطمعنا زندگیم و وظایفی که به عنوان یک همسر و مادر دارم برایم مهمتر باشه تا کار کردن .
ولی در نهایت اینکه به من این اجازه و بدهند که خودم این تصمیم و بگیرم تا اینکه خودشون من و مجبور کنن کار کنم یا نکنم ، خب ارزشش برایم بیشتره، اینکه اجازه این کار و بخودم بدهند.
یکبار یک خواستگار داشتم، بدونی که حتی خودم بپرسم ، اولش سوالایی از من کردند که احساس کردم با کار کردن خانم مخالفن ، اما آخر جلسه یهو بهم گفتن راستی من با کارکردن خانم اصلا مخالف نیستم، نه بخاطر مادیات بخاطر خودش که اگر دوست داشت و خواست بخواد تو اجتماع باشه من هیچ مخالفتی ندارم فقط از نظر محیط کاری محیط مناسبی باشه و مورد تاییدم، و گفتن خواهرای خودمم استاد دانشگاه هستند و خیلیم براشون خوشحالم که هدفی تو زندگیشون داشتند و الانم بهش رسیدند، و لذت میبرند، اما به تبع خواستگاری داشتم حتی استاد دانشگاه شدن هم مناسب شغل برای یک زن نمیدونستند متاسفانه.
خب حرف اون آقای خواستگار اول خیلی بدلم نشست خصوصا که بدونیکه خودم بحثش و بکشم وسط خودشون گفتن، و جالب بود اولش با سوالاشون منو آنالیز کردن ببینند چطور محیط های کاری و میپسندم یا ازم میخواستن از هدف آینده ام و شغلیم و رشته ام براشون توضیح بدهم. که من احساس کردم آخرش میخواهند بگند با کار کردنم مخالفند که دقیقا برعکس این حرف و زدند.
ولی در خصوص افرادی که حتی استاد دانشگاه شدن و درست نمیدونند حتی یک مرد در محیط کاریم حضور داشته باشند هم درست نمیدونند راستش احساس بدی نسبت بهشون پیدا میکنم احساس میکنم اگه باهاشون زندگی کنم ایشون میشند زندانبانم و من هم زندانیشون.
ولی من دوست دارم تو تصمیم گیری آزاد باشم همینطور که تا حالا بودم، و جالبتر از همه اینکه بدونید پدر من یکی از آرزوهاش موفقیت علمی و شغلی فرزندانشونه، یعنی حتی همچین فردی و پدرم هم قبول نخواهند کرد.
************************************************
معیار هشتم... خب به نظرم این معیار هم توی زندگی مشخص میشه و توی انتخاب و بررسی شما توی فرد قبل ازدواجتون خیلی تاثیر نداره..بهتره دعا کنید ان شالله همسر ایندتون این ویژگی رو داشته باشه حتما...
راجب تیکه ی اخرتون من کلا یک نظری دارم ان شالله سر فرصت خواهم گفت.... ولی منم دقیقا همین ویژگی شما رو دارم که اتفاقا راجبش هم فکر کردم و بعد فرصت شد حتما میگم...
فقط بگم که بعضی معیار های شما توی سوالای قبل ازدواج به اون صورت مشخص نمیشه همین طور که گفتم...اونا رو بیش تر بهتره دعا کنید که همسرتون داشته باشه چون مشخص نمیشه...مثل کسی که دوست داره بهترین دانشگاه قبول شه کل تلاششو میکنه ولی اخرش ممکنه یک داشنگاه معمولی تر قبول شه..الان اون ویژگی ها رو همرستون داشته باشه خیلی خوبه..ولی اگهخ بعد ها توی زندگی دقیقا اون طور که ذهنیت دارید نداشت دل سرد نشید دیگه...
************************************************** ************
راستش تا قبل از این زیاد برایم مهم نبوده خب خیلی الکی خواستگار رد میکردم، اما الان که موضوع برایم جدی تر شده ، تصمیم گرفتم این فرد و تو موقعیت های مختلفی با سوالاتم قرار بدم و از جوابها بتونم تا حدودی به شناخت نسبی برسم.
************************************************** ***************
ولی اون معیار های دیگتون که راجبش توصیح دادم..به نظرم اصلا زیاد نیست...
************************************************** *************
خب معیارهای دیگری هم دارم،مثله همه اول دوست دارم به دلم بشینه ، یا اینکه من کمی متمایل به درونگرا یی هستم تا برونگرایی ! احساس میکنم شخصی هم بخواهم انتخاب کنم نمیتونم با یک شخص بیش از حد برونگرا زندگی کنم، بهتره تمایل مانند خودم به شخصیت های درونگرایی باشه. آرامش و بیشتر میپسندم تا محیط های شلوغ و پرسر وصدا.
خیلی احساساتی و رویایی هستم، پس با یک فرد منطقی و خشک نمیتونم رابطه ی خوبی برقرار کنم.
به کارهای هنر و موسیقی و نویسندگی و ادبی علاقه زیادی دارم ،البته حتما لزومی نداره علاقه مندی های همسرم هم همانند بنده باشه اما شخصی که اینها و کار بیهوده ببینه و قبول نداشته باشه و نتونه مشوقم باشه ، خب من و دلسرد میکنه، من دوست دارم همسرم در زمینه های علاقه مندیام مشوقم باشه حتی اگر زمینه مورد علاقه خودش نباشه، و از نظرش کاری بیهوده ای نباشه.
خیلی دوست دارم اهل حرف زدن باشند تا اهل دعوا نمی تونم آدمی که عصبی باشند و بددهن باشند، و تحمل کنم، دوست دارم مسایل و با حرف زدن حل کنند ، یعنی در خصوص مشکلاتی که تو زندگی پیش می آید حرف بزنند حتی اگر مدتهای طولانی گذشته باشه، راستش اگه دلخوری برایم پیش بیاید تا این دلخوری حل نشه و درخصوصش حرفها زده نشه و مشکل حل نشه من حتی سالها هم بگذره یادم میمونه.
برای همین برایم خیلی مهمه که در خصوص مشکلات حرف ها زده بشه و حرف هام شنیده بشه و به یک نتیجه حتما برسیم. ور گرنه این مسله همیشه در اعماق فکر من مبهم باقی می مونه و هیچوقت رفع نمیشه.
و در نهایت یک ظرفیتی هم دارم ،اگه این ظرفیته پر بشه ممکنه همه اشو یروز باهم بریزم بیرون و خواستار حلشون باشم در اونصورته که رفتار خیلی سرد و بی توجهی خواهم داشت. برای همین برایم خیلی مهمه که همسرم حتما اهل گفتمان باشند.
وهمینطور یک عالمه معیار کوچولوی دیگری که دارم ، ولی خب من سعی کردم کلیات و مهماش و بگم، مثلا هرکدوم از معیارهای پست اولم باز تقسیم میشند و در دلشون چند معیار کوچیک هم قرار میگیرند.
************************************************** ***
ان شالله خبر ازدواج موفقیت امیز شما و بقیه دوستان گل تالار رو این جا بشنوم مثل خانم اردیبهشت... (یادش بخیر من اون اوایل شما و خانم ها مصباح الهدی و فرشته ی اردیبهشت و شیدا. رو اشتباه می گرفتم)....
(چهار تا آدم متفاوت با ویژگی های کاملا متفاوت و باهم اشتباه میگرفتید!!!!!!!!)
التماس دعا
محتاجیم به دعا .
علاقه مندی ها (Bookmarks)