معنای تروولث در جواب دادن به همینهاست
.. سلام آقای تروولث عزیز و خیلی ممنونم از پست خوبتون.. تک تک جملات پست شما رو برام خیلی تلنگر بود، خیلی ممنونم .. همین قدر بنویسم که واقعا خوشحالم که به عنوان قدم اول ،تصمیم گرفتم اینجا تایپک بزنم و بتونم راهنمایی ادم های دوست داشتنی و خوبی مثل بچه های اینجا رو داشته باشم، من واقعا خودم رو محدود کرده بودم به ذهنم .. یعنی با این که چند ساله واقعا این مساله بی خواستگاری اذیتم میکرد ولی هیج وقت نخواستم یا فکر میکردم نمیتونم کاری کنم،فقط به خاطر دختر بودنم،یعنی به جای این که راحت و واقعی خواسته ام رو مطرح کنم همیشه فقط توی خودم ریختم.. ولی حالا میفهمم من باید حرف میزدم و کمک و همیاری میخواستم.. همین که شما هم خوب متوجه شدین و نوشتین "چرا به ندرت در خواستی از کسی دارید در حالی که حق دارید داشته باشید ویا مخالفتی اگر دارید کمتر بیان کنید و ترجیح می دهید همه را از خود راضی نگه داشته ویا همیشه خوشنودشان سازید.".. من از بچگی هم چون پنج تا بچه بودیم همیشه فکر میکردم زشته که بگم فلان چیز رو میخوام چون بابام رو میدیدیم که چه قد کار میکنه از صبح تا غروب و خوب اون وقت ها انگار با این که بچه بودم بازم متوجه بودم اوضاع مالی خیلی ایده ال نیست.. یعنی یه جوراایی از همون دوران نوجوانی واقعا هیچ وقت چیزی نمیخواستم ، یعنی همیشه به کمترین ها رضایت داشتم حتی اگه بیشتر میخواستم ولی فکر میکردم زشته و من دختر بدی هستم اگه بگم فلان وسیله یا فلان لباس رو میخوام .. من باید دختر خوبی باشم و رعایت کنم و قانع باشم.. خوب این تفکر با من رشد کرد و بزرگ شد تا اونجایی که مثلا دوست داشتم یه سری خرج های دخترونه داشته باشم ولی فکر میکردم بابا گناه داره و من باید صبر کنم تا خودم برم سرکار و پول دربیارم و با پول خودم بخرم.. این خواسته هامو رو فقط توی دلم و ذهنم داشتم و بابا هیچ وقت متوجه نشد چون من هیچ وقت به زبون نیوردم.. حالا همون طرز فکر که دیگه الان داره وارد سی و دو سالگی ایش میشه با یه نیاز اساسی روبرو شده که دیگه لباس یا فلان وسیله یا فلان خرج دخترونه نیست، یعنی ادامه این طرز فکر من رو حسابی درمانده کرد که من به خودم جرات دادم بیام لااقل حرف بزنم توی یه محیط مجازی و حداقل اینجا دیگه خود خودم باشم .. یعنی اینجا بی رحمانه با خودم صادقانه رفتار کزدم فارغ از همه چی.. کاری که توی دنیای واقعی نمیتونم یا بلد نبودم.. مطمن ام اگه الان برای خودم کاری نکنم و یا کمک نخوام چند سال بعد من به شدت دختر افسرده ای خواهم بود با این که میدونم ظرفیت و استحقاق تحقق خواسته های معقول انسانی رو درام... یعنی میخوام بگم چرا باید ازدواج کردن که معمولی ترین و طبیعی ترین اتفاق زندگی ادم هاست برای من بشه یه آرزو و یا دست نیافتنی .. یعنی همین که شما هم نوشتین"آرزو دارم همه منابع و امکانات خود را خوب شناسایی کنید و به کار بگیرید.
اجازه ندهید مسئو لیتی از کسی بر زمین بماند وبعد یا خود بدوش بکشید یا پشت پایی به آن بزنید و بگذرید.
جای خودتان باشید ... ... ... تا بی نهایت نقطه بعد ..." .... اقای تروولث عزیز.. شاید خودتون ندونین ولی خیلی خیلی کمکم کردین ها.
. راستش چشمهام پر اشک شد.. برای من خوندن پست شما و این که باعث میشه خودم رو یادم بیاد خیلی لطف داشت .. شما کلا حدس ها و برداشت هاتون درست هستا
فکر کنم باید خیلی خوشحال باشم که دوست های خوبی مثل بچه های اینجا دارم .. از تک تک اتون خیلی ممنونم.. ارزوی سلامتی و خوشبختی دارم و همین طور حل مشکلات به بهترین شکل.. بازم میگم گاهی خداوند از زبون بنده هاش با ادم جرف میزنه و من خیلی به این باور دارم..
لاله خانم عزیزم
.. سلام و امیدوارم حالت خوب باشه و کسالت برطرف شده باشه.. مرسی عزیزم که برام نوشتی.. دقیقا انشالله برای عید فطر کنار خانواده ام هستم و میخوام همه تلاشم رو بکنم تا صادقانه و راحت باهاشون حرف بزنم و بگم که واقعا میخوام توی این مورد پناهم باشن و به من کمک کنند.. فکر میکنم این اولین کاریه که حالا مطمن ام باید انجام بدم.. لاله جان ممنون از راهنمایی خوبت .. امیدوارم همون طور که تو هم نوشتی توی این فرصت تعطیلات بتونم برای اولین بار با بابا راجب این موضوع حرف بزنم.. امیدوارم به زودی بتونم با خبرهای خوب برگردم... خیلی خیلی ممنونم از همه دوست های گلم که توی تایپک ام شرکت کردن و برام نوشتن، پست ها و صجبت هاتون واقعا برام مفید و ارزشمند هست و من باید بیشینم خوب دوباره بخونمشون و نکته هاش رو بنویسم و یه جمع بندی خوب بنویسم.. متشکرم از همگی.. پیشاپیش عید فطر رو هم تبریک میگم
علاقه مندی ها (Bookmarks)