نوشته اصلی توسط
alirezzaa
وقتی میبینم که دوستانم با عشقشون ازدواج میکنند و زندگیشونو میبینم به خودم لعنت میفرستم. اگر حکمتی در کار هست که به اون نرسيدم اون رو بهم نشون بده خدا و اگر از دست دادنش بخاطر صبر لعنتی من بوده يه فرصت ديگه بهم بده امسال کلی از سرمایه ام از دستم رفت کلی ضرر دادم، زندگیم مختل شده، فراموشی پیدا کردم.
یادم نميره یک شب خواستگار داشت و من اون شب رفتم حرم آقا جانم امام رضا. از ايشون خواستم مسئله رو حل کنه.فرداش خبر رسید جوابشان منفی بوده.اون شب از آقا قول گرفتم که اون رو برای من نگه داره. اما چند هفته گذشت و من داشتم شرايطمو آماده میگردم تا اقدام کنم اما یکدفعه خبر رسید..... من هر چی دارم از آقا امام رضا عليه السلام دارم،اما گله دارم، چرا نشد
سلام دوست عزیز
ما یه استاد داشتیم - ازش درباره ی زمان مرگ پرسیدیم .
گفت : این قضیه به حکمت خدا بر میگرده و باید از خود خدا سئوال کنید !
گفت مثلا زمان مرگ فردی فرار رسیده - الان می خواد از خیابان رد بشه
این فرد چون زمان مرگش فرا رسیده - باید بره
حالا چطوری میره ؟
مثلا قلبش میگره - یه ماشین بهش میزنه و ......( من خودم دیدم )
یا دوست خودم ، که آدم بسیار محتاطی بود - نمی دونم چرا - یدفعه بدون اینکه دقت کنه از خیابون رد شد و همان جا تصادف کرد .
بعضی موقع ها این عقل باید از ما دور بشه ، تا اون حکمته اتفاق بیافته !
من خودم تو زندگی به یه چیزهایی نرسیدم - سال ها بعد فهمیدم - چقدر خوب که نرسیدم
جدی بهت گفتم !
فکر نکن برای دلداریت بهت میگم . چون حکمت خدا سال ها بعد برام روشن شد .
شما عرض کردی که کاشکی می رفتم خواستگاری - کاشکی .....
شاید حکمت بوده نرسی بهش.
شاید از اون بهتر در انتظارت هست .
من در مورد ازدواج فامیلی نمی خوام باهات صحبت کنم !
می خوام بهت بگم این روزگار میگذره - باید هممون مراقب این زمان - مراقب این عمر باشیم
....................................
از کارت بگو ؟
به کجا رسیدی ؟
برنامه ریزی کردی دوباره شروع کنی ؟
سرمایه ات از دستت رفت - فدای سرت !
دوباره شروع کن .
وقتی خودت را مشغول نگه داری - وقتی برای خودت هدفی انتخاب کنی - و در راستای اون هدف حرکت کنی
اون موقع دیگه آزادی !
علاقه مندی ها (Bookmarks)