به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 2 نخستنخست 12
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 15 , از مجموع 15
  1. #11
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 30 دی 98 [ 21:50]
    تاریخ عضویت
    1393-7-26
    نوشته ها
    30
    امتیاز
    4,502
    سطح
    42
    Points: 4,502, Level: 42
    Level completed: 76%, Points required for next Level: 48
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    6

    تشکرشده 105 در 25 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام.همسر فعلی شما نمیتونه یا بهتر بگم نمیخواد یه نامادری مهربون باشه وگرنه حداقل آخر هفته ها رو به خاطر تعهدی که داده با شما و پسرتون کنار میومد. .اون فقط خود شما رو میخواد بدون بچه . کارهایی هم که میکنه فقط برای جلب رضایت شماست و تعهدی که داده براش مهم نیست .اگه پسرتون با مادرش راحته ، فعلا برای نجات روح و روان یه پسر کوچولو و سرگردونی ها و تحقیر هاییکه برای آینده ش خطرناکه ، بذارید با مامانش باشه ولی خانومتون هم باید هزینه بدقولی و تعهدی که عمل نکرده رو بپردازه .پول ماهیانه ای که برای پسرتون میدید رو حداقل دوبرابر کنین .اینجوری عذاب وجدان برای چیزاییکه دوست داره و مامانش نمیتونه بخره هم کمتر میشه .برنامه آخر هفته ها رو هم کنسل نکنین .اگه آخر هفته ها هم خانومتون نمیتونه به قولش عمل کنه شما هم آخر هفته ها خونه نرید و با پسرتون خونه پدرتون باشین .خانومت شما رو دوست داره و برای شما هر کاری میکنه .شما هم باید دوستش داشته باشی و به نیازهای عاطفیش توجه کنی .ولی باید بدونه که هر کسی جای خودش رو داره و شما نه اونو فدای پسرت میکنی و نه پسرت رو فدای اون .برای اینکه بتونی دوباره هر دوی اونها رو با آرامش کنار هم داشته باشی پیشنهاد میکنم ، برای اصلاح دید و نظر خانومت و بهتر شدن رابطه اون با پسر تون از مشاور متخصص کمک بگیرین .

  2. #12
    سرپرست سایت

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,056
    امتیاز
    146,983
    سطح
    100
    Points: 146,983, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,661

    تشکرشده 36,001 در 7,404 پست

    Rep Power
    1092
    Array
    با سلام

    آقای تنهایی متأسفانه شما اساسی به راهنماییها توجه ندارید

    اگر یادتون باشه همون اول در مورد این ازدواجتون من هشدار دادم ... شما طوری رفتار کردید که این زن عزت نفسش را زیر پا گذاشت .... البته ضعف عزت نفس را داشته تا حدی ... وقتی خودش اومد به خانواده شما التماس کرد برای بدست آوردن شما ... شما شاید اینها را یک پوئن می دانستی ... ساپورت شدنهای مهرطلبانه از سوی ایشان را حسن دیدی اما اینها اشکال بوده و شما توجه نکردی در واقع خوشت اومد که میخوادت ، ساپورتت میکنه ( بی آنکه بدانید مهرطلبی
    هست) هم رویه اتون در رابطه باهاش در دوره شناخت ،رویه ای تحقیر آمیز بوده ....

    پذیرفتن اینکه خونه را به نام شمابزند اشتباه بوده چون روحیه خانم شما برای داشتن شما به گونه ای سلطه جویانه هست به روش مهر بی تناسب
    که نقش ولایتی شما را اساسی خدشه میزند و نکته مهم اینه که شما اینها را تقویت می کنید و دامن میزنید( مهرطلبی ، یعنی مهریکه پشتش توقع هست در حالیکه درست و سالم مهرورزی هست یعنی مهری که بدون توقع و صادقانه باشه ) .... مثلاً با چنین روحیه ای که ایشون دارد پذیرش اینکه خونه اش را به نامتون بزند و .... اشتباه بوده اما دلتون گویی غنج هم رفته و اینگونه به مهرطلبی ایشون که طبیعی ترین پیامدش همین توقعات و غر زدن ها و منت گذاشتن هاست دامن زده اید .... مرد باشید اما مرد بودنتان به این نیست که تندی کنید و تهدید کنید و یا منفعل باشید ... مرد بودن شما به اینه که حیطه مسئولیت خود را بشناسید و بر آن قاطع باشید و در رابطه با همسرتان زمینه های مهر بی تناسب را ایجاد نکنید و اجازه ندهید و رفتارهای تحقیر آمیزتان را ترک کیند ... شما نیاز دارید فقط خودتون شخصاً حضوراً به مشاور مراجعه کنید و ابتدا ضعفهای خود را برطرف کنید .

    برای یک زن مرد بودن مردش و مسئول بودنش و ولایت داشتنش وقوی بودنش ایجاد امنیت می کند همسر شما در رابطه با شما احساس امنیت عاطفی و حمایتی نمی کند و ...


    یک نمونه از رفتار جرأتمندانه و قاطع در عین حال همراه با مهربانی و ... را به شما نشان می دهم و شما سعی کنید به دقت توجه کنید و اجرایی کنید :

    یک هفته فرزندتان را به منزل نزد خودتان بیاورید ، سعی کنید در این یک هفته چند روزش را خودتون مرخصی بگیرید در منزل باشید ... اگر رفتار ناشایستی از پسرتون سر زد به او گوشزد کنید که این رفتار را نمی پذیرید و قاطع باشید و احترام به همسرتان را عملا به او یاد بدهید و از او طلب کنید و بگذارید همسرتان شاهد این رفتارتان باشد .... هرجا همسرتان غر زد و بد گویی توجه نکنید اما احترام او را داشته باشید و در خلوت بهش تأکید کنید که با این رفتارها نه دست از پسرتون می کشید و نه اجازه می دهید زندگیتان میدان غرغر و جنجال باشد و بهتره در این رویه تجدید نظر کند در غیر اینصورت ممکن هست زندگیتون از هم بپاشد و حتماً تأکید کنید لازم هست با هم نزد مشاور بروید .

    تعهدش بر پذیرش پسرتان را یاد آوری و تأکید کنید
    در مقابل منت گذاریها هم بگویید من اشتباه کردم پذیرفتم خونه به نام من باشه و .... حتماً اقدام کنید و خونه را به نام خودش بزنید و بعدش هم محل زندگی را به خونه خودتون نقل مکان دهید و لطفاً کمی سختی دوری راه تا محل کار را تحمل کنید تا مرد باشید و اگر ایشون مخالفت کرد و بخاطر محل و .... بهانه آورد بگویید من فعلاً این وسعم هست تا بعدا که بتوانم بفروشم و جای بهترو نزدیک محل کار خونه بخرم و قصدم هم برای اینکه در خونه ای که واقعاً متعلق به خودم هست باشم جدی هست و شما هم خونه را اجاره بده و اقساط 20 میلیون را بده و اگر ایشون ابراز عذرخواهی از رفتارش داشت و اصرار که خونه به نامتون باشه عذر خواهی را با تواضع بپذیرید اما به نام شما ماندن خونه را نپذیرید اما اگر اصرار داشت که نقل مکان نکنید به این شرط بپذیرید که همون پرداخت اقساط به عنوان اجازه بها محاسبه بشه و اگر هم بیشتر میشه پرداختی بهش داشته باشید و رسید دریافت کنید .... در خصوص وسایل خونه هم طبیعی هست که زن اگر چه وظیفه نداره اما جهیزیه ای با میل و برای راحتی خودش با خود به خانه همسر میبرد اگر زنی ظرفیتش این بود که بخواهد منت بگذارد و اینجوری رفتار کنه بهتر هست که مرد قاطع باشد .... مثلاً شما بگو به مرور پول این وسایل را بهت پرداخت می کنم و رسید هم میگیرم که پول اثاثیه بوده .....

    در عین این بیانات و قاطعیت ... از محبت به او دریغ نورزید و اگر اعتراض به رفتارتان داشت بگویید این درست ترین کار هست .... من مرد هستم و باید زندگی را اداره کنم و غرورم بهم اجازه نمیده که همسرم این نقش را داشته باشه و زیر بار منت باشم و مرتب هم بشنوم و رفتارهای ناشایست به این خاطر ببینم و ....بگو برای ما این بهتر هست و باز هم ازش قدردانی کنید ، محبت کنید و بگید اینها به این معنی نیست که ارزش تو نزد من کم شده ، تو را دوست دارم و وجودت توی زندگیم برام ارزشمند هست اما وظایف خودم هم برام مهم هست و من باید تو را تأمین کنم نه تو مرا ، و بعضی رفتارهای تو را هم نمیتوانم بپذیرم و آسیب زا هست و .... اگر نهایتاً بعضی رفتارهای آسیب زای تو ( که نمونه هاش را بدور از تحقیر و کاملاً عاطفی ذکر کنید ) به کمک هم یا مشاور حل نشه مجبورم علیرغم میلم و علیرغم علاقه ای که بهت دارم قید این زندگی را بزنم .....

    مطمئن باشید
    همین خود هم تلنگری به همسرشماست هم اینکه نیاز او هست ... این قاطعیت و این مسئولیت پذیریتان شما را مردی قوی نشان می دهد که او را آرام می کند که ارزشش را داشته که بخواهدتان و بجای ماندن در احساس حقارت بخاطر اینکه عملاً او خواستگار شما بوده احساس افتخار می کند و احساس امنیت خاطر هم می کند.


    از محبت و احترام به او و پرهیز از کلام و بیانات تحقیر آمیز که بارها در میان کلامتان و ذکر ماجراها دیده ام در کنار قاطعیت و جرأت ورزی و منفعل نبودن و قدرتمندی و ولایت داشتن کوتاهی نکنید


    سعی کنید در حل مشکلاتتان خلاق باشید و ابتکار عمل دستتان باشد این خود ،قوی بودن شما را به نمایش می گذارد


    موفق باشید





  3. 6 کاربر از پست مفید فرشته مهربان تشکرکرده اند .

    Aram_577 (یکشنبه 24 خرداد 94), tanhaei (دوشنبه 25 خرداد 94), آرامش باران (سه شنبه 26 خرداد 94), آسناد (دوشنبه 25 خرداد 94), رنگین (یکشنبه 24 خرداد 94), شیدا. (شنبه 23 خرداد 94)

  4. #13
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 09 مهر 02 [ 23:10]
    تاریخ عضویت
    1391-1-16
    محل سکونت
    همین نزدیکی
    نوشته ها
    174
    امتیاز
    11,959
    سطح
    71
    Points: 11,959, Level: 71
    Level completed: 78%, Points required for next Level: 91
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocialVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    825

    تشکرشده 868 در 166 پست

    Rep Power
    44
    Array
    به نام خدا

    سلام

    خوبی آقای تنهایی؟

    ولی حقا باید بگم که نام کاربری با مسمایی داری!!...... تنهایی........ بله واقعا که تنهایی .........

    میدونی! ....... راستش شاید بشه گفت دردی عمیقتر از تنهایی برای انسان خاکی وجود نداشته باشه!

    برای همین هم خدا و پیامبرانش و عقل سلیم (که پیامبر درون همه انسانهاست) ، به کرات توصیه به مشورت و استفاده از اندیشه دیگران رو داشته و دارند.

    اگر از مشورت دیگران سود ببری دیگه تنها نیستی.

    .

    برادر گرامی! .......... من جای شما بودم پست فرشته مهربان رو قاب میکردم میزاشتم جلوی چشمام باشه و روزی چند بار میخوندمش و با خودم مرور میکردم که چقدر از این توصیه های مشاوره ای ایشان فاصله گرفتم ....... و دائم خودم و روشم رو با اون اصلاح میکردم.

    .

    هر چند سابقه تاپیکهای قبلیت نشون میده که هر وقت که نظر کسی درست میزنه به هدف ، شما بی توجه به اون توصیه ها ، تاپیک رو رها میکنی و چند وقت دیگه پیدات میشه و تاپیک جدیدی میزنی و روضه خوانی جدیدی از شاخه های در حال گسترش این متد سرطانزای خودت رو مطرح میکنی و ........ و فقط مرثیه سرایی و نشنیدن توصیه دیگران رو در پیش میگیری!

    .

    خلاصه کنم : مرد بودنت و لزوم حفظ عزت شما ، با این راهی که در پیش گرفتی به چالش بدی خواهد افتاد............ در چند تاپیک قبلیت هم توصیه کرده بودم که اگر روش خودت رو عوض نکنی ، مشکلاتت حل نخواهند شد که هیچ ، بلکه بیشتر و پیچیده تر نیز خواهند شد. ....... پس قبل از اینکه توقع درست کردن زندگیت رو از محیط اطرافت و از اطرافیانت داشته باشی ، باید اول خودت و تفکرت و روش زندگیت رو درست کنی! .......... تنهایی جان تنها راه برای برون رفت از این تنهایی همینه!

    .


    باز هم میگم پست فرشته مهربان رو هر چی بیشتر بخوان و بفهم و با هوشمندی بکار ببر!

    .

    مرد بودن یعنی حرکت در لبه تیز تیغ زندگی ، با حفظ تعادل و قاطعیت و مهربانی توأمان! ..... سخته اما شدنی!

    .

    باشد که گوش و هوش همه ما به کلام صحیح شنوا و عامل شود!

    .
    در پناه حق.
    گر در طلب منزل جانی ، جانی / گر در طلب لقمه نانی ، نانی
    این نکته رمز اگر بدانی ، دانی / هر چیز که در جستن آنی ، آنی
    مولانا
    ویرایش توسط Aram_577 : یکشنبه 24 خرداد 94 در ساعت 11:03

  5. 3 کاربر از پست مفید Aram_577 تشکرکرده اند .

    tanhaei (دوشنبه 25 خرداد 94), فرشته مهربان (یکشنبه 24 خرداد 94), رنگین (یکشنبه 24 خرداد 94)

  6. #14
    سرپرست سایت

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,056
    امتیاز
    146,983
    سطح
    100
    Points: 146,983, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,661

    تشکرشده 36,001 در 7,404 پست

    Rep Power
    1092
    Array
    خدایی شما چقدر این پست مدیر همدردی را توجه کردید ؟


    نقل قول نوشته اصلی توسط مدیرهمدردی نمایش پست ها
    با سلام و احترام
    شما تاپیک های متعددی ایجاد کرده بودید که تقریبا موضوع آنها مرتبط بود و باید یک جا منسجم بحث می شد، لذا بنده در هم ادغام کردم.

    با توضیحات مفصلی که شما دادید، همسر شما فردی هست که هیجانی و احساسی هست. و نحوه تعامل با چنین همسرانی پیچیدگی های خاص خود را دارد.
    نیاز به آگاهی و مهارت دارد.
    اینطور نیست که شما با حرفها و کارهای او، هر چه به ذهنت رسید انجام دهی. چون کارخراب تر می شود.
    فرد احساسی زبانی جدا از منطق شما دارد. او صرفا با زبان احساس آشناست و اشتباهات و تغییر ایشون هم صرفا از طریق احساساتش امکان پذیر هست.

    همچنین فرد احساسی اشتباهات و خطاهای شناختی زیادی دارد که نباید با او وارد بحث و آموزش بشوید.

    البته شما هم وقتی در هیجان می افتید دست کمی از او ندارید. لذا این کار را برای هر دو شما سخت تر کرده است.
    چند لینک ذیل به ترتیب بسیار بسیار مهم هست که شما روی آنها تمرین کنید.
    به نظرم به جای این همه تاپیک و پست ، مقداری از این فضا فاصله بگیرید و صرفا روی موارد ذیل تمرکر کنید و تمرین و تمرین و تمرین کنید تا قوی شوید و بتوانید صبور باشید و سعه صدر بیشتری نشان دهید.
    لینکهای ذیل را برای تمرین پیشنهاد می دهم.
    1 - چگونه فردی صبور باشیم؟!
    2 - مهارتهای ارتباطی که مهارتهای گوش کردن، مهارت های هم حسی و همدلی هم در آن هست.
    3 - آشنایی با افرادی که کنترل احساس کمی دارند و ثبات احساسی ندارند.
    4 - نحوه مواجهه با مشکلات زندگی



    خلاصه:
    نباید اشتباهات او را با صحبت و یا تلافی پاسخ دهید.
    نباید نگران شوید یا بترسید.
    به محبت و هم حسی بیشتر اینگونه افراد جواب می دهند.
    مدار ، سعه صدر و صبوری اگرچه میوه دیررسی دارند. اما واقعا میوه شیرین و گوارایی داند.
    باید احساسات خود را هم کنترل کنید.
    کارهای اشتباه او را سعی کنید نبینید و روی نقاط قوت او متمرکز شوید و همیشه به او بازخورد بدهید





  7. 2 کاربر از پست مفید فرشته مهربان تشکرکرده اند .

    Aram_577 (دوشنبه 25 خرداد 94), tanhaei (دوشنبه 25 خرداد 94)

  8. #15
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 20 اردیبهشت 95 [ 11:39]
    تاریخ عضویت
    1391-3-30
    نوشته ها
    135
    امتیاز
    5,578
    سطح
    48
    Points: 5,578, Level: 48
    Level completed: 14%, Points required for next Level: 172
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    196

    تشکرشده 193 در 77 پست

    Rep Power
    30
    Array
    سلام و عرض ادب دارم خدمت همه دوستان عزیزی که منت گذاشتند ، وقت گذاشتند

    ایرادات بنده را گوشزد کردند و بنده را راهنمایی کردند

    از تک تک شما عزیزان سپاسگذارم و دست تک تک شما دوستان عزیز را می بوسم .


    نقل قول نوشته اصلی توسط شیدا. نمایش پست ها
    باید رابطه همسرتون و پسرتون و مادرتون را مدیریت کنید. سخته، ولی هر کس طلاق می گیره باید عواقبش هم بپذیره.
    قرار نیست راحت باشه
    اصلا بسیاری از مشکلات و مسائلی که در زندگی فعلی بنده درست شد به دلیل

    ندانم به کاری ها و بیجا کاری ها و نفهم بازی های مادرم هست

    خیلی هاش را من خودم میبینم و میشنوم ولی چیکار کنم که دستم بسته س

    چیکارش کنم ....

    هنوز که هنوز با وجود اون همه مسایلی که همسر اول م برام بوجود آورد

    با زبان بی زبانی میگه : این طلاق ش بده و برگرد به همون ....


    منم تنها کاری که این اواخر انجام دادم اینه که قطع رابطه کنم .

    اینجوری خیلی خیلی راحت ترم ...

    نقل قول نوشته اصلی توسط شیدا. نمایش پست ها
    همسرتون هم ایراد آنچنانی ندارن که شما به طلاق فکر کنید.
    این بحث و گفتگوها بین هر زن و شوهری پیش می آد.
    یه خورده بیشتر به همسرتون محبت کنید
    شما درست میفرمائید --- اتفاقا با محبت کردن خیلی هم خوب جواب میده و

    احساس میکنم تنها کمبودش هم همین کمبود محبت است .


    نقل قول نوشته اصلی توسط شیدا. نمایش پست ها
    اون دوستتون هم که گفته زمین ده طبقه بساز و ... بگید بره همون زمینش را بسازه، به شما مشاوره خانواده نده بهتره.

    این جا را خیلی باحال گفتید


    چون این دوستم 3 سالی هست که بخاطر هیچ و پوچ و فقط بخاطر عقده ادامه تحصیل ، کار رسمی

    و دولتی ش را از دست داد و خلاصه چون بیکار شد مشکلات و مسائل مالی مثل اجاره خانه و ...

    بوجود اومد و خلاصه خانم شا طلاق داد و هنوز هم مجرد .


    نقل قول نوشته اصلی توسط شیدا. نمایش پست ها
    آقای عزیز،
    یه نگاه به زندگی پدر بزرگ مادربزرگتون بکنید
    پدر و مادر
    و بقیه افراد مسن فامیل.
    همسر و همدم اونقدر که برای سالهای پیری و بازنشستگی و تنهایی مهمه، شاید در جوانی نیست.
    چرا فکر کردید اگه با همسرتون زندگی کنید ده سال دیگه ارزشی نداره
    اما پسرتون ده سال دیگه با ارزشه؟
    قبول دارم ....

    هرچی من الان که بزرگ شدم به درد پدرم خوردم و کنارش هستم

    پسرم من هم بزرگ شد به درد من میخوره

    میدونم که الان تا بچه س به دلیل نیاز مهری و عاطفی و کوچک بودن جسته ش به من نیاز داره

    و فردا همین که روی لب ش سیا شد و در دانشگاهی ، جایی چشم ش خانمی را پدر از یادش میره .

    و اونی که برای من میمونه همین خانم م هست .


    نقل قول نوشته اصلی توسط شیدا. نمایش پست ها
    همسر شما اگر واقعا بی دلیل ( اونطور که خودتون هم گفتید نمی دونید چرا) خونه اش را شش دانگ به نام شما کرده،
    می خواد زندگی کنه و قصدش طلاق و سواستفاده و ... نیست.
    نه به خاطر مدیون نبودن، بلکه به خاطر صداقت و قصدی که داره (زندگی کردن با شما) اذیتش نکنید و اینقدر باهاش یکی به دو نکنید.

    شیدا خانم می دونید قصه چیه ..؟؟

    قصه از این قرار که همسر اول من بسیار وضع مالی پدرش خوب بود و در اوایل زندگی مون پدرش

    یه واحد خونه به عنوان هدیه به دخترش به ما داد و ما در خونه ایشون زندگی میکردیم .

    و حتی بعد از مدتی سند خونه را هم پدرشون به نام من زدند .

    یادم اون زمان دوستام بهم میگفتند :

    خدا شانس بده ، پسر تو چقدر خر شانسی ....!


    =============================

    البته خدایی بنده هم بی هیچ چشم داشتی به مال شون نداشتم و فردای روز طلاق رفتم و سند

    را به نام ایشون برگرداندم .


    خلاصه در مسیر این ازدواج دوم - ایشون قضیه سند زدن خونه همسر اول م را فهمید

    و الان میگه :

    خانه م را به نام ت زدم ، میخواستم بهت بگم که اگه اون این کارا کرد ، من هم دوستت

    دارم و برات این کارا میکنم ، یوقت فکر زندگی قبلی ت را نکنی .

    =============================================

    خلاصه که این دوست داشتن های اینا هم برا ما شده دردسر ...

    کاش من دوست نداشتند ، والا به خدا ...

    نقل قول نوشته اصلی توسط شیدا. نمایش پست ها
    اگر شما فردا (دور از جون) بیفتید بمیرید، اونقدر که از اون خونه به پسر شما می رسه به همسرت و دخترش نمی رسه. ایشون خونه اش را با این ریسک به نام شما کرده، اونوقت شما می گی ده طبقه بسازم .......... واقعا که!
    بله قبول دارم و شما کاملا درست میفرمائید

    واقعا ریسک بزرگی کرده ، چون اگر این اتفاق بیفته خونه کاملا میره تو انحصار وراثت و پسر من هم از این

    خونه حق میبره .

    نقل قول نوشته اصلی توسط شیدا. نمایش پست ها
    اونوقت شما می گی ده طبقه بسازم .......... واقعا که!
    لطفا این ده طبقه را توی همین زندگی امروزتون بسازید. طلاق چاره درد شما نیست.
    گاهی انسان ها اشتباه میکنند ، من هم اشتباه کردم .

    این کار ایشون و بقیه کارهای ایشون را نادیده گرفتم

    بعد از خوندن صحبت های شما دوستان عزیز ، نشستم کلاه خودم قاضی کردم و سعی در جبران

    کارهای ایشون دارم .


    نقل قول نوشته اصلی توسط sahar67 نمایش پست ها
    شما همسر اولتو بخاطر اشتباهش طلاق دادی نمیگم اشتباهش کوچیک بود امادر مورد ایشون فقط خودتو

    غیرتتو دیدی میدونستی با اینکار برای همیشه زندگی پسرت تغییر میکنه اما اونکاروکردی شاید هرکس

    دیگه بود یه فرصت جبران به خانومش بخاطربچش میداد اما شما اونجا فقط به حس خودت فکر کردی پس دانسته تصمیم گرفتی
    سحر خانم اشتباه میکنید ....

    من بخاطر زندگی م ، بخاطر پسرم و .... 2 بار بهش فرصت دادم

    2 بار بخشیدم ش ولی اون دفعه سوم هم مرتکب خیانت شد ....

    ولی اون هر بار از این خری یت و دوست داشتن من سوءاستفاده کرد و هر بار با یک نوع خیانت جدید

    این فرصت دادن من را جبران کرد .


    نقل قول نوشته اصلی توسط sahar67 نمایش پست ها
    بعد خانوم دومتم طلاق دادی که اثبات کنی اقا من اگه باغیرت نبودم اولیو نگه میداشتم پس اینم بره
    باز هم در اشتباه هستید ....

    ایشون در صیغه عقد مرد دیگری بود و در این زمان صیغه که هنوز باقی بود ، همسر بنده هم شده بود

    و بنابراین من و ایشان برای همیشه بهم حرام ابدی شدیم .

    نقل قول نوشته اصلی توسط sahar67 نمایش پست ها
    حالام به نظرم اینو طلاق بده برو سراغ بعدی زندگیه باحالیه اینبارداستان سر دوتا بچه قبلی با بچه های جدیده

    سحر خانم فرض مثال که خدای نکرده چنین اتفاقی بیفته

    اولا بنده دیگه ... میخورم زن بگیرم

    دوم به لطف دوست پزشک م بلایی سر خودم آوردم که خداراشکر دیگه هیچوقت بچه دار نمیشم ...

    البته این قضیه کاملا Secret و هیشکی نمیدونه ....

    نقل قول نوشته اصلی توسط sahar67 نمایش پست ها
    نمیشه اقا نمیشه بخدا اگه پشت صدتا عقدنامه بنویسی بازم پسرت مثل بچه ی اون خانوم نیس گناهیم نداره

    والله تو این دوره زمونه ادم حوصله نق نق بچه خودشم نداره وای بحال یکی دیگه
    این حرف تون خیلی رو من تاثیر مثبت گذاشت ....

    قبول دارم که آدم حوصله بچه خودشم نداره ...

    برا همین منم کوتاه اومدم و دیدم این بنده خدا درسته قبول کرده

    ولی الان خودش یه بچه شیرخواره داره که اینقدر شیطون و بده که واقعا دیوونه مون کرده

    من الان تو این شرایط بچه ما بیارم کجا ؟؟؟

    این بنده خدا پس همین فسقلی هم برنمیاد و گاهی از کوره در میره و از دستش گریه میکنه

    اینجوری هم بچه خودم اذیت میشه و هم این زن

    تازه این وسط مادرش هم خوش خوشانش میشه ....

    برا همین فقط صرفا برا یه گربه کشان و حد و مرز مشخص کردن بحث ش را باز کردم

    والا هیچوقت نمیارم ش ....

    وظیفه مادرش هست باید جمع ش کنه .


    نقل قول نوشته اصلی توسط sahar67 نمایش پست ها
    شما که پدرشی و مادر محترمشون به فکر اینده اون طفل معصوم نبودین هرکی هرکاری خواست کرد حالا اومدی گیر دادی به این زن بیچاره که چی؟

    سحر خانم هر آدمی یه طرز فکری داری ...

    من با زنی که جسم ش پیش من و فکرش پیش دیگری و چه بسا ممکنه در آینده جسم ش هم میرفت

    پیش دیگری ، به هیچ وجه
    زندگی نمیکنممم....


    حتی اگه 10 تا بچه هم ازش داشتم ، باز هم طلاق ش می دادم


    و اصلا و ابدا هم هیچوقت بخاطر تصمیمی که گرفتم خودم سرزنش نکردم و

    نمیکنم (( حق ش بود - خوبش کردم ... ))

    و الان هم اون بچه قربانی کارهای مادرش و غیرت بی جا یا شاید هم غیرت بجای من شد

    دارم تاوان تصمیمی که گرفتم را میدم ...


    نقل قول نوشته اصلی توسط sahar67 نمایش پست ها
    انصافا هیچ خانومی باشرایط خانومت نمیاد خونشو به نام شوهرش بکنه اونم شوهری که بهش مثل یه

    موجود اضافه نگاه میکنه شما جای همه تصمیم میگیری برا همه تصمیم میگیری هیچ کسم تو زندگی شما ارزش نداره براحتی میان به راحتیم میرن


    یه ذره بازنگری بکنین تو سیستم فکریتون

    شما کاملا درست میفرمائید و ممنون از این صراحت بیان

    باورکنید جملات شما و شیدا خانم روی من خیلی تاثیر مثبت گذاشت و ازتون خیلی خیلی سپاسگذارم .....

    من تو این چند روزه خیلی رو خودم کار کردم و فکر میکنم تغییرات خوبی هم داشتم

    مورد جدیدی که فهمیدم

    فکر میکنم همسر بنده تنها کمبودی که داره ، کمبود محبت هست


    من تو این چند روزه با کلمات - جملات و .... دارم بهش محبت میکنم و حسابی هم جواب داده .
    ویرایش توسط tanhaei : دوشنبه 25 خرداد 94 در ساعت 11:10

  9. 3 کاربر از پست مفید tanhaei تشکرکرده اند .

    alireza198 (دوشنبه 25 خرداد 94), فرشته مهربان (دوشنبه 25 خرداد 94), شیدا. (دوشنبه 25 خرداد 94)


 
صفحه 2 از 2 نخستنخست 12

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 45
    آخرين نوشته: شنبه 03 خرداد 93, 20:25
  2. پاسخ ها: 8
    آخرين نوشته: سه شنبه 28 خرداد 92, 09:21
  3. پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: یکشنبه 07 اسفند 90, 23:36

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 13:47 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.