موضوع: با همسرخواهرم که بی تربیت و منحرفه چه برخوردی داشته باشم؟!

نوشته اصلی توسط بانوى مهر

آقای به دنبال خوشبختی!!!!! می شه بفرمایید منظورتون از خاص بودن تاپیکام چیه؟!!!!
شما نمی خواد غصه بخورید که کسی از تاپیکم استقبال می کنه یا نه
اتفاقا من کاربر قدیمی ام یکسال هست اینحام و تمامی تاپیک هایی که داشتم دوستانم همشون واسم پست می گذاشتند
پست تون رو بگذارید تو کوزه آبشو بخورید با اون اسم مزخرفتون

- - - Updated - - -

حالم بد شد با پست تون جناب نمی گذرم ازتون
اصلا کمک نمی خوام...برم گورمو گم کنم بهتره تا یه عده سرزنشم کنند

میگم افراد دور اطراف ما مختلفن، همین یکیش خود شما.
واقعاً حرفی برای گفتن باقی نموند.

الآن شما بهتون بر نخورد جناب به دنبال خوشبختی!!!!!
پس الکی شعار ندید صبور باشید و فلان
آره من بی تربیت و مشکل دارم نیاز نیست تو تاپیکم پست بگذارید بعضی پست ها بدجوری تو قلبم نفوذ می کنه
لطفا طرفتون رو ببینید و بعد پست بگذارید

سلام خانمی.
واقعا غصه میخورم من میبینم اینقدر مستاصل میشی و تایپیک زیاد میزنی.

فکر نمیکنی خیلی طبیعیه که بچه هاتو از دست میدی؟ سه ماه اول مهمترین عامل سقط استرسه که شما با جون و دل اونو میپذیری!
خب دوست گلم عزیز دلم چرا واسه خودت آزار درست میکنی؟

کی گفته چون تو یک ساختمونین یکسره باید همو ببینین؟ من مادرو پدرم و دو برادرم در یک ساختمونن (خونه های برادرامو پدرم بهشون هدیه داد و خودشون خواستن همونجا بشینن) اما باور کن یه هفته میگذره نه تماس تلفنی نه دیداری عروسامون ممکنه نداشته باشن و هیچ اتفاقی هم نمیفته. اصلا دلیل نمیشه چون تو یک ساختمونن همش همو ببینن.این شمایین که این مدلی هستین.

دکتر باباییزاد برنامه اردیبهشت شبکه 4 که دوشنبه ها حدود یک و نیم ظهر پخش میشه میبینی؟ پیشنهاد میکنم از نت سخنرانیاشونو دانلود کن خیلی میتونه کمکت کنه تا علت اینهمه توجهت به دیگران و عدم توجهت به خودت رو بفهمی.

میدونم دوست داری همه بگن که آره برو با دامادتون فلان کن تا رفتارش درست شه به مامانت این مدلی کمک کن تا رابظش با بابات درست شه... اما خواهر خوبم نه خدا اینو از تو میخواد نه هیچ عاقلی همچین کاری رو بهت توصیه میکنه. تو بحرانی ترین روزهای زندگیت به جای آرامش بخشی به خودت تایپیک میزنی که چطوری با دامادتون رفتار کنی؟ این کاملا نقص حرکتت برای دعا که میخوای کودک درونت سالم حفظ بشه نیست؟

برای حاجت هامون که فقط نباید دعا کنیمو بشینیم نگاه کنیم. همینه که خدا هم اجابت نمیکنه. یک حرکت خودت بکن .چه کاری این مدت برای حفظ کودکت کردی جز دعا؟

آیا اومدی عوامل تنش زارو از زندگیت کمرنگتر کنی؟ اومدی ارتباطتو با افرادی که خوشایند نیستن کمتر کنی؟ یا ترجیح میدی این کارارو خدا خودش تنها درست کنه؟ خب خدا اسباب و وسایل گذاشته برای هر کاری و در کنارش از ما خواسته دعا کنیم تا کمکمون کنه.

بانوی مهر عزیزم من خداییش وقتی میخونم شرایطتو به صبرت احسنت میگم و واقعا کار هرکسی نیست که بتونه اون شرایط پر تنشو تحمل کنه اما تو متفاوت باش نذار چند سال دیگه بشی مثل پدرت و پسرت از دستت تایپیک بزنه.

این خواهرو شوهرش دو روز هستن دو روز نیستن اما همسرت و پسرت تا اخر عمرشون پیش تو هستن برای اونا چه میکنی؟ واقعا اگر به عمق مسئولیت سنگین مادری فکر کنی همه این افراد دیگه مثه خواهرو رابطه مادرو پدرت... از ذهنت حذف میشه. مسئولیتی لذت بخشو آرامش بخش همونی که خدا از تو اینو میخواد نه اصلاح رابطه بقیه.



من خودم شخصا خیلی خیلی بهت علاقه دارم و اینکه پست کم میذارم فقط واسه اینه که حرفای همه بچه ها دیگه مثه هم شده و اصن فایده نداره من بخوام همونارو باز بگم. مهم اینه تو دلت یه حرف غیر ازینا میخواد که اینجا پیدا نمیکنی.

من تمامی پستهاتونو گزارش می دمجناب به دنبال بدبختی!!!!!!!!!!

ببخشید پست بقیه رو بعد ارسالم دیدم تکراری حرف زدم.

من اگه جای شما بودم فعلا که تا نتیجه قطعی موندن فرزندم تمام تلاشم به آرامش و دور نگه داشتن خودم از افراد ناخوشایند بود شده به بهای غر غر کردن همسر و مادر و ... میتونی به همسرت توضیح بدی اگه اینکارو بکنی من میدونم کامل درکت میکنن بگو تو هم ناراضی از برخوردای اون آقا اما تمام زندگیت میخوای فقط اعضای 4نفره خونواده خودت باشه که فعلا یکیشون شرایط نامناسبی داره و نیاز به آرامش زیادی داره.

ولی حتی در شرایط عادی هم به جای اینکه فکر کنم با دامادمون چیکار کنم به پسرم فکر میکنم که چطوری حواسشو پرت کنم یا برنامه بریزم اونارو نبینه یا از این طرف ساپورت اعتقادی اخلاقیش کنم تا حتی اگه چیزی دید متوجه بدیش بشه... به قول شما حرف زدن با خواهرت شاید بی فایده باشه اما شما میتونی روی پسرت اثرگذار باشی، میتونی با ارج دادن به همسرت بی احترامی اون آقارو جبران کنی و بیشتر ازین هیچ وظیفه ای نداری.

بیا از همین فردا که شروع چلمونه تصمیم بگیر روی رفتار خودت و آرامشت فقط تلاش کنی و هیچ کاری به زشتی برخورد دیگران، سختی کارهاشون (مادرت منظورمه) و هرچی غیر از خودت نداشته باشی.
میدونم خیلی زود حالت بهتر میشه عزیزم و این بحرانو به خوبی پشت سر میگذاری همونطور که خیلی سختر ازینارو قبلا طی کردی

جناب به دنبال خوشبختی رفتارم خیلی ناشایست بود ازتون معذرت می خوام
امیدوارم حلالم کنید
اصلا تو شرایط مناسبی نیستم...خیلی فشار رومه... عصبانی بودم پست تون رو با دقت نخوندم
امیدوارم منو ببخشید
گزارش می دم پستامو پاک کنند

بانوی مهر خیلی با حال بود :) . باور کنید اونقدر به کلمه ی به آقای دنبال بدبختی خندیدم که اشکم در اومد :)

میدونید به نظر من اگه خودتون رو با کاری مشغول کنید این جور ناراحتی ها کمتر براتون پیش میاد :) آخه باور کنید همه ی ما به نوعی این مشکلات رو داریم. اما چون اکثریت مشغول کار

خودمون هستیم خیلی راحت از کنارش عبور میکنیم شما کمی هم حساسید. بنابراین خیلی بیشتر از من به مشغول کردن خودتون نیاز دارید.

یه نکته ی دیگه که هست اینه که فرمودین دادمادتون 23 سالشه؟ بچس که :) پسر بچه ی شیطونی هم هست. تو این سن این مدلی رفتار کردن طبیعیه.

جوونای امروزی البته دور از جون خودم یکم کله شون بوی قورمه سبزی میده. خیلی شادتر و با انرژی ترن و یه چیزی هم هست که فکر میکنن کره ی زمین رو باید در اختیارشون بگیرن.

به هر حال بزرگ میشه اونم مثل شوهر شما آقا میشه. خواهرتون هم بزرگ میشه مثل خودتون خانم میشه و دیگه این مدلی فکر نمیکنه.

شما به دل نگیر و به قول سایر دوستان به مشکل خودت فک کن. به بچه ی خودت به زندگی خودت کلا به خودت :)
میگم عجب بابای خوبی داری ها. چقدر دختراشو و داماداشو دوست داره. خدا حفظش کنه

سلام بانوی مهر وقتی عنوان تایپیکودیدم فکرنمیکردم توبازش کردی
راستی بچت خوبه؟ خیلی حساسی
دامادتون اولا سنش اقتضامیکنه توقع دارید مثل یه مرد 37ساله رفتارکنه؟ همسرت تو23سالگیش چجوری بود؟
البته به شرایط خانوادگیشم ممکنه ربط داشته باشه مثلا اینکه جلوی شما عشق بازی میکنه فرهنگ خانوادگیش چجوریه؟
یچیزمیخوام بگم ناراحت نشو به اسم کاربری اون اقاتوهین کردی خخخ بامزه بود ولی چیز بدی نگفت که میبینی بانوی مهرمن تووجود شما نیستم که ببینم چقد از حرفش ناراحت شدیو بهت برخورد اما از حرفش بهم ریختی
اینوگفتم واس کاربرای دیگه ...