به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 2 نخستنخست 12
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 17 , از مجموع 17
  1. #11
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 04 بهمن 95 [ 12:09]
    تاریخ عضویت
    1393-5-23
    نوشته ها
    65
    امتیاز
    2,542
    سطح
    30
    Points: 2,542, Level: 30
    Level completed: 62%, Points required for next Level: 58
    Overall activity: 17.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points1 year registeredTagger First Class
    تشکرها
    32

    تشکرشده 68 در 27 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط reza-m نمایش پست ها
    سوگند عزبز چی باعث شده ک همسرتون دوست نداشته باشی؟!قیافه و دوس نداری هیکلش دوست نداری یا تبپوش دوس نداری یا یه قسمت خاص از بدنش دوست نداری؟!اول مشکلو بشناس بعد بشین کلات بزار جلو فکراتو بکن.
    ببین بیشتر باید پسر دختر دوست داشته باشه.نمیگم دوست داشتن دختر مهم نیست.مهمه اگه دوست نداشتین ک از اولش نمیرفت ین. منتها الان اینطوری شدین.به نظر من زندگیتون و بکنین.
    اگه واقعا نمیتونی دوسش داشته باشی حتما به همسرت بگو اونم تکلیف خودشو بدونه.
    آقا رضا ممنون بابت جوابتون.من اولش دوستش داشتم خیلی زیاد اما الان خیلی سرد شدم،انگار دیگه به دل من نمیشینه.دارم دیوونه میشم داره کم کم این دوست داشتن کمی هم که وجود داره تبدیل به بی علاقگی میشه و من نمیخوام اینجور بشه،
    آره ظاهرش داره اذیتم میکنه..بخدا دارم گریه میکنم من چرا اینجور شدم؟ من نمیخوام اینجور باشم
    نمیخوام
    توروخدا بهم کمک کنید
    التماس میکنم

  2. #12
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 04 بهمن 95 [ 12:09]
    تاریخ عضویت
    1393-5-23
    نوشته ها
    65
    امتیاز
    2,542
    سطح
    30
    Points: 2,542, Level: 30
    Level completed: 62%, Points required for next Level: 58
    Overall activity: 17.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points1 year registeredTagger First Class
    تشکرها
    32

    تشکرشده 68 در 27 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام دوستان
    امروز خیلی جدی به فکرم افتاد که اشتباه کردم ازدواج کردم واقعا از ته دل پشیمون شدم
    دلم میخواد پیش خانواده شوهرمم نرم،قرار بود فردا فرم ناهار خونشون البته شوهرم میخواست القرآن نظرم رو تغییر دادم و بهش گفتم نمیام با اینکه خیلی دلمون برای همدیگه و باهم بودنمون تنگ شده.
    من هیچ راه طلاق ندارم و خودمم نمیخوام به این موضوع فکر کنم اما هرروز این حس داره بیشتر میشه
    فکر کنم کار اشتباهی کردم اما به شوهرم اس دادم گفتم فکر میکنم ما از اولش برای هم مناسب نبودیم
    فکر میکنم دارم دستی دستی خودم همه چیز رو بدتر میکنم هم ناراحتم هم خوشحال، انگار دوست دارم همه چیز رو خراب کنم
    نمیدونم میخوام چیکار کنم
    دلم میخواد اصلا نبینمشون
    با اینکه خانواده خیلی خوبی هستن اما اعصابم خورد میشه
    کسی تا حالا تجربه من رو داشته؟

  3. #13
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 24 تیر 95 [ 11:22]
    تاریخ عضویت
    1393-1-24
    نوشته ها
    157
    امتیاز
    3,642
    سطح
    37
    Points: 3,642, Level: 37
    Level completed: 95%, Points required for next Level: 8
    Overall activity: 4.0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    24

    تشکرشده 58 در 38 پست

    Rep Power
    28
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط sogand_20 نمایش پست ها
    سلام دوستان
    امروز خیلی جدی به فکرم افتاد که اشتباه کردم ازدواج کردم واقعا از ته دل پشیمون شدم
    دلم میخواد پیش خانواده شوهرمم نرم،قرار بود فردا فرم ناهار خونشون البته شوهرم میخواست القرآن نظرم رو تغییر دادم و بهش گفتم نمیام با اینکه خیلی دلمون برای همدیگه و باهم بودنمون تنگ شده.
    من هیچ راه طلاق ندارم و خودمم نمیخوام به این موضوع فکر کنم اما هرروز این حس داره بیشتر میشه
    فکر کنم کار اشتباهی کردم اما به شوهرم اس دادم گفتم فکر میکنم ما از اولش برای هم مناسب نبودیم
    فکر میکنم دارم دستی دستی خودم همه چیز رو بدتر میکنم هم ناراحتم هم خوشحال، انگار دوست دارم همه چیز رو خراب کنم
    نمیدونم میخوام چیکار کنم
    دلم میخواد اصلا نبینمشون
    با اینکه خانواده خیلی خوبی هستن اما اعصابم خورد میشه
    کسی تا حالا تجربه من رو داشته؟

    سلام خانوم سوگند
    انگار وقتی بیکاری میخواین کار درس کنید واسه خودتون.شما از خونواده شوهرت ناراضی هستی یا از قیافه شوهرت؟ با اخلاق شوهرت ک مشکلی ندارین.به نظرم با دست خودت میخوای زندگیتون خراب کنی بعدا میفهمین .به قولی پشیمانی بعد ک فایده نداره.سعی کن خراب نکنی.
    ببین آیا فقط واسه خاطر ظاهر شوهرتونه این فکر! !یا کچله یا کوتاه قده
    یا چیش هست ک انقد دم از جدای میزنین!؟

  4. #14
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 04 بهمن 95 [ 12:09]
    تاریخ عضویت
    1393-5-23
    نوشته ها
    65
    امتیاز
    2,542
    سطح
    30
    Points: 2,542, Level: 30
    Level completed: 62%, Points required for next Level: 58
    Overall activity: 17.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points1 year registeredTagger First Class
    تشکرها
    32

    تشکرشده 68 در 27 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط reza-m نمایش پست ها
    سلام خانوم سوگند
    انگار وقتی بیکاری میخواین کار درس کنید واسه خودتون.شما از خونواده شوهرت ناراضی هستی یا از قیافه شوهرت؟ با اخلاق شوهرت ک مشکلی ندارین.به نظرم با دست خودت میخوای زندگیتون خراب کنی بعدا میفهمین .به قولی پشیمانی بعد ک فایده نداره.سعی کن خراب نکنی.
    ببین آیا فقط واسه خاطر ظاهر شوهرتونه این فکر! !یا کچله یا کوتاه قده
    یا چیش هست ک انقد دم از جدای میزنین!؟
    آقا رضا ممنون بابت وقتی که برام گذاشتین
    من دم از جدایی نمیزنم کلا طلاق رواول کار گفتمکه بعدا کسی احیاینا نگه طلاق بگیر
    من هیچ جوره نمیتونم از شوهرم جدا بشم و مجبورم تا آخرش باهاش باشم
    راستش شوهر من نمیتونه زیاد راجعبه بعضی مسایل با پدر و مادرش صحبت کنه ،روش نمیشه و این منو اذیت میکنه
    میدونید ،وقتی یه نفر فکرش رو این متمرکز بشه که ای کاش با این فرد ازدواج نمیکردم یا ای کاش بیشتر فکر میکردمو ای کاش... دیگه کوچیکترین رفتار های طرفش میره رو مخش
    شوهر من خوبه خیلی منو دوشت داره اما من الان میفهمم کاش زود ازدواج نمیکردم
    من دلم میخواد عاشق شوهرم باشم و با عشق زندگی کنیم اما من عاشقش نیستم
    ما چند وقته نمیتونیم همدیگه رو درک کنیم
    با هم بودنمون خیلی محدوده
    دووتامونم فهمیدیم تغییر کردیم مخصوصا من
    شوهرمم بابت این موضوع ناراحته
    راستش وقتی اعصابم خورده حوصله هیچکس و هیچ چیز رو ندارم

    من هنوز با خودم تکلیفم معلوم نیست یعنی نتونستم 100درصد بپذیرم این زندگی منه،این منم که الان اینجام،این شوهرمه،اینم خانوادش هستن
    من همیشه تو هر شرایطی رفتار خوبی با خانوادش داشتم انا بعضی وقتا دلم میخواد چند روز نبینمشون
    یعنی میخوام نبینم تا تکلیفم رو با خودم مشخص کنم ،تا 100ددرصد بپذیرمشون
    منی که انقدر از ازدواجم خوشحال و راضی بودم شدم این،یه آدم کم احساس،البته اینم بگم رفتارم باشوهرم خیلی بد نیست یعنی بهش بی ادبی نمیکنم یا سرش داد نمیزنم حتی تو ناراحتیم هم بهش اس میدم الفاظ قشنگ به کار میبرم اما از ته دلم نیست
    مطمینم ایراد از منه و کسی جط خودم کمکی نمیتونه بکننه
    یا شاید همه بگن چقدر لوسه و خوش زده زیر دلش اما من خودم از این وضعیت راضی نیستم و دلم نمیخواد اینجور باشم
    یا شایدم خوشی زده زیر دلم
    نمیدونم

  5. #15
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 02 فروردین 03 [ 23:18]
    تاریخ عضویت
    1393-6-31
    نوشته ها
    557
    امتیاز
    19,364
    سطح
    88
    Points: 19,364, Level: 88
    Level completed: 3%, Points required for next Level: 486
    Overall activity: 67.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience PointsOverdrive
    تشکرها
    1,198

    تشکرشده 1,406 در 461 پست

    Rep Power
    133
    Array
    سوگند جان سلام،علی رغم اینکه فرصت پست گذاشتن رو ندارم اما لازم دونستم استثنائا اینارو به شما بگم چون ممکنه به دلیل بی تجربگی و ناآگاهی،دستی دستی زندگیتو از ابتدا با مشکل روبرو کنی و به مرور زمینه ی مشکلات دیگه ایی رو فراهم کنی. اولا از کجا معلوم که سایر خواستگارهات عیب های دیگه ای نداشته باشن؟ فکر میکنم بقیه رو خیلی بی عیب میبینی.از طرف دیگه خیلیا با عشق ازدواج میکنن و بعد مدتی به شدت از هم بدشون میاد،بخاطر اینکه با واقعیات همدیگه آشنا میشن.در واقع عشق و محبتی که با در نظر گرفتن نقاط قوت و ضعف همدیگه بوجود میاد اون پایداره، نه اینکه انتظار داشته باشی یه نفر بی نقص باشه که شما بتونی عاشقش باشی .رفتاری نکن که بعدا پشیمون بشی، بنظر من شما معیاراتو در یه برگه بنویس.ببین از همسرت چی میخوای و چی برات مهمه.میگی که همسرت اخلاق خوبی داره، این خیلی مهمه.پس قبل از هر چیز با خودت سبک سنگین کن،ببین چیا داره که برات با ارزشن و چیا نداره.اینا رو برا خودت بسنج.ببین با چه نقصایی میشه کنار اومد و چه نقصایی رو نمی تونی هیچ جور نادیده بگیری.ممکنه بعضی حسن های همسرت به بعضی عیب هاش به اصطلاح بچربه.من فکر میکنم ذهنت نظم نداره ، با اینکار به افکارت نظم بیشتری میدی و چه بسا ببینی همسرت بهترین گزینه برای شما بوده.اگر بخوای مدام دنبال ایراد باشی شک نکن پیدا میکنی،چون ذهنمون طوریه که هر طور فکر کنیم توجهمون رو به همون سمت معطوف میکنه.با توجه به مواردی که قبلا گفتی و اون چه که الان داری میگی، من بازم بهت میگم و تاکید میکنم:حتما حتما حتما و سریع تر به مشاور خوب و کاربلدی مراجعه کن و این معیاراتو باهاش در میون بذار . مراجعه حضوری برای شما بسیار بسیار لازمه . قبل از اینکه رفتاری بکنی که خدای نکرده باعث پشیمونی بشه.فکرمیکنم شما کمال گرا هستی و این باید تا حدی برطرف شه وگرنه با هرکس دیگه و هر چیز دیگه هم ممکنه احساس رضایت نکنی.پیشاپیش عذر میخوام که دیگه نمیشه پست بذارم.شاید هم حق با تو باشه اما اول با مشورت با یه کارشناس مشاوره، مطمئن شو که افکارت درسته یا خیر.موفق و خوشبخت باشی ان شاءالله.

    به نور نگاه کن ! سایه ها پشت سرت خواهند بود.

  6. #16
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 20 بهمن 98 [ 15:04]
    تاریخ عضویت
    1393-11-15
    نوشته ها
    273
    امتیاز
    7,978
    سطح
    60
    Points: 7,978, Level: 60
    Level completed: 14%, Points required for next Level: 172
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience PointsOverdriveVeteran
    تشکرها
    318

    تشکرشده 381 در 176 پست

    Rep Power
    56
    Array
    دوست عزیزم سلام

    اول می خوام بدونم به اون خواستگارای دیگتون علاقه دارین یا احیانا قبلا علاقه داشتین و الان که پا پیش گذاشتن پشیمونید ؟ اگر اینطوره اعتماد به نفس داشته باش اخلاق هر آدم مثل عدد 1 میمونه که بقیه خصوصیتا مثل ظاهر صفر میشه و میاد جلوی 1 قرار می گیره و اونو با ارزشتر می کنه اما اگه 1 نباشه چیزی جز صفر نمی مونه اینا رو تو تلویزیون هم نشون داده فقط جهت یا اوری گفتم . من احساسات مشابه شما رو قبلا تجربه کردم . می فهممت خیلی سحته البته به شدت شما نبود چون من هر مشکلی پیش می اومد هنوز نامزدم رو دوست داشتم اینکه میای اینجا مشاوره می خوای یعنی دوستش داری . فقط نظر شخصیم اینه چون فکری نا متمرکز و رفتاری فوق العاده احساسی داری و مثل تجربیات گذشته من عمل می کنی یه جورایی افسردگی خفیف داری منم داشتم . تکنیکای رفع افسردگی رو سرچ کن و بخون و بهش عمل کن . برو ورزش کن . با شوهرت برو تفریح و گردش و دوچرخه سواری من این کارارو کردم نمی گم خوبه خوب شدم اما حداقلش همسرمو دیگه اذیت نمی کنم خودمم کمتر اذیت می شم ولی هنوز بعضی مواقع اذیت می شم سر یه سری سوء تفاهما که فقط زاییده فکرمه .
    فقط می خوام بگم شوهرتو به خاطر بقیه عذاب نده و اینو فقط خودت می تونی درست کنی . روحیه بالا داشته باش تو بازیگر زندگی خودتی باید مدیریتش کنی نباید بذاری هیچی دوران جوونی و خوشحالیتو خراب کنه همین یه بار جوونی و شوهر فوق العاده خوبی داری قدرشو بدون دوست داره توام عشقتو وقف اون کن به هیچ کس دیگه یا خواستگار دیگه فک نکن . انتخابتو کردی بهش افتخار کن . در مورد ظاهرش خودت براش کادو لباسایی رو بخر که دوست داری و کلی ازش تعریف کن که خوشتیپ شده تا اونارو همیشه بپوشه به مرور سلیقش مث تو می شه . اگه مثلا قد کوتاه داره حتما چشم و ابروی زیبا داره منظورم اینه که به نکات مثبت ظاهریش توجه کن نه منفی اونارو به خودش بگو و خودتم بگو اگه پسرم مثلا چشمش به باباش بره قدش به من چی می شه ؟ اینجوری دیدت نسبت بهش مثبت می شه .
    عزیزم خیلی باید تلاش کنی . تو خوشبختی قدرشو بدون . برو تاپیکهای بقیه رو بخون ببین با چه مشکلایی دارن دست و پنجه نرم می کنن اما تو دستی دستی داری خودتو به خاطر چند تا پیشنهاد دیگه یا چند تا مساله خیلی جزئی و احساسی بدبخت می کنی و دل شوهر به این خوبی و مهربونی رو می شکنی . مردی که اینقدر صبوره که همیشه با آغوش باز ازت حمایت می کنه مخصوصا وقتی عصبی هستی باید عشقتو بی کم و کاست فقط به اون بدی .
    ببخشید اگه جایی جوری حرف زدم که تند به نظر اومد اما ازت می خوام برو پیش مشاور اگر افسردگی خفیفی هم داشته باشی همین الان درمانش کن و از جوونیتو و داشتن شوهر خوبت لذت ببر .
    امیدوارم خوشبخت باشی ...

  7. #17
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 04 بهمن 95 [ 12:09]
    تاریخ عضویت
    1393-5-23
    نوشته ها
    65
    امتیاز
    2,542
    سطح
    30
    Points: 2,542, Level: 30
    Level completed: 62%, Points required for next Level: 58
    Overall activity: 17.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points1 year registeredTagger First Class
    تشکرها
    32

    تشکرشده 68 در 27 پست

    Rep Power
    0
    Array
    zolal & maryam عزیز ممنون بابت وقتی که برام گذاشتید
    تماما حرفاتون رو با دقت خوندم و خیلی منو به فکر فرو برد و برام مفید بود
    راستش کم کم دارم میپذیرم شوهرم رو در واقع میشه گقت پذیرفتمش اما باز پیش خودم وقتی میریم بیرون یا کسی رو میبینم مقایسش میکنم اما باز دارم سعی میکنم این کار رو انجام ندم چون خودم اذیت میشم
    شوهرم خداروشکر خیلی خوبه
    همش با دلایلی خودم رو بخاطر ظاهرش قانع میکنم
    راستش رو بخواید من خیلی از تکنیک های برخورد با همسر رو بلد نیستم مثلا خیلی از حرفا و رزا هارو از روی سادگی بهش میگم بعد میفهمم که نباید میگفتم
    نمیدونم تا کی باید انقدر خام و نا پخته باشم
    مادرم هم ساده ترین فرد دنیات ، خیلی خیلی با محبت و ساده و بی سیاسته
    منم مثل مامانمم هستم البته گاهی یه سیاست هایی رو به خرج میدم اما در کل تکنیک های رفتاری رو بلد نیستم
    مریم عزیز صحبت هات منو به خودم آورد
    برام دعا کنید بزرگ تر بشم و انقدر راحت بعضی رفتار ها رو نکنم ،بتونم زندگیم رو مدیریت کنم
    ممنونم ازتون


 
صفحه 2 از 2 نخستنخست 12

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. ایا بخشیدن مهریه و گرفتن حق طلاق میتونه بهم احساس امنیت بده ؟
    توسط بادبادک در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: پنجشنبه 24 خرداد 97, 10:36
  2. با ورود فرزند دوم جطور میتونم همه چیزو به خوبی مدیریت کنم؟
    توسط سارا. در انجمن سایر مشکلات خانواده
    پاسخ ها: 2
    آخرين نوشته: پنجشنبه 26 تیر 93, 12:09
  3. پاسخ ها: 2
    آخرين نوشته: دوشنبه 24 تیر 92, 19:58
  4. هرچی به شوهرم میگم میگه نمیتونم!خوب منم نمیتونم چیکار کنیم؟؟؟؟؟؟
    توسط matra در انجمن طــــــــرح مشکلات خانواده: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 19
    آخرين نوشته: شنبه 29 بهمن 90, 22:27
  5. موفقیت از آن كسانی است كه ذهنیت موفق دارند
    توسط ani در انجمن موفقیت و شادی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: یکشنبه 24 آبان 88, 18:19

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 03:05 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.