به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 7 نخستنخست 1234567 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 61
  1. #11
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 29 آذر 94 [ 22:17]
    تاریخ عضویت
    1394-2-29
    نوشته ها
    11
    امتیاز
    535
    سطح
    10
    Points: 535, Level: 10
    Level completed: 70%, Points required for next Level: 15
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 4 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array
    من خواستم نظر ندم ولی نتونستم یک نفر نوشته دامادشون مثل برادرشه !زن برادر مال برادره !!شوهر خواهر مال خواهره !چهار چوب داره زندگی! این نظر اسلام و روانشناس هاس! عده ای یه گروه دیگم تو بند این داستان ها نیستن شاید هر دو گروه اشتباه فکر میکنن اصلا!مهم این شباهت ها و افکاره چون خودم الان خیلی درگیر خواستگار هستم و به نوعی میبینم خانواده هایی که مثلا فلان مدل ماشین پدر اون یکی عروس رو میزنن تو سر من که پس من باید مهریم پایین باشه از اون طرف خودشون درد و دل میکنن که همون عروس ما رو آدم نمیدونه و خود برتربینی داره اگر آدم ها به این مسایل زوم کنن به فرهنگ و کفو بودن و اخلاق این داستانها نیست دیگه! ببخشید خود شما پوشش این خانم رو ندیدی!حق داری یه دختر آزاد رو عقد کنی بعد بگی نظرم عوض شد حالا چادر یا حالا بی حجاب یا... مگه برده خریدی!؟صد البته دختر انعطاف پذیر قطعا تا حدی مطابق میل همسرش میشه که ایشون این حالت رو نداره!کمی هم بچگانه برخورد میکنه!هر دو مقصر هستین به نظر من ایشون از طلاق میترسه و حتی خواهرش و خانوادش چون خواهرش از اتفاقی که خودش وحشت داره خواسته شما رو ادب کنه!

  2. #12
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 08 دی 98 [ 10:41]
    تاریخ عضویت
    1394-3-12
    نوشته ها
    76
    امتیاز
    3,976
    سطح
    40
    Points: 3,976, Level: 40
    Level completed: 13%, Points required for next Level: 174
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    11

    تشکرشده 58 در 30 پست

    Rep Power
    0
    Array
    به نظر من ابشون بازیگر هست چون کاری کرده که خانواده شما بگن جفتتون مقصر هستید در صورتی که خانواده ایشون فقط گفتن شما مقصری.به نظرم داشتن انصاف هم چیز خوبیه یعنی توی این مدت از نظر اونا هیچ چیز خوبی نبوده که بخوان عنوان کنن؟
    من خودم دخترم هو هر دختری بخواد طلاق بگیره خیلی ناراحت میشم.الان زندگی های چند ساله داره ازههم پاشیده میشه پس اگر خدای نکرده کار به طلاق کشید جای شکرش باقیه که وارد زندگی نشید چون اونموقع زندگی کردن خیلی سختمیشه مسلما
    مادر شما میگن ایشون بزرگ میشن پس به نظر من شما فرصت بیشتری میخواید تا اول مطمین بشید که بزرگ شدا و بعد زندگی مشترکتونو شروع کنید.چون به نظر من زیر یک سقف رفتن با این شرایز خیلی خطرناک میتونه باشه

    خوبه که شما اخرین راهو طلاق گداشتین
    به نظرم توی این مدت به کوچکترین نکات هم فکر بکنید چون مبتونه تاثیر داشته باشه.ایشون میخوان برنده باشه واین کارهارو میکنه که شما به نظرش گربه رو بکشه
    ولی شما از این لحظه حتی در زمان مشاوره با سیاست و فکر کاراهاتونو پبش ببرید.کاری کنید که خودشون بیان دنبالتون.
    سعب کنید خودتون به بزرگ شدن ایشون کمک کنید تا زودتر به نتیجه برسد.امیدوارم مشکلتون به زودی حل شه و

  3. #13
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 01 اردیبهشت 95 [ 00:04]
    تاریخ عضویت
    1394-2-01
    نوشته ها
    128
    امتیاز
    2,990
    سطح
    33
    Points: 2,990, Level: 33
    Level completed: 60%, Points required for next Level: 60
    Overall activity: 20.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    308

    تشکرشده 219 در 87 پست

    Rep Power
    33
    Array
    یادمه که گفتی قبل از عقد یه بار امتحانش کردی تو خردید حلقه و شب باباش زنگ زد که قضیه تمام ولی خودت میدونستی از کجا اب می خوره و به خرف خانوادت رفتی و .... حالا اونا می گن اصرار کردی برا ازدواج

    حالا این همه اعصابت را خرد کردن بهت توجه نکردن به خواسته هات بها ندادن فقط آمرانه ازت می خوان که محبت کن و جواب هیچ کدام از حرفایی که مطرح کردی ندادن
    حالا باز پاشو برو اونجا
    خانواده شما خیلی سازگار هستن و خانواده اونا خیلی سوئ استفاده می کنند
    چرا یه مدت ولش نمی کنی بی خیالش زنت هست اگه تورا خواسته باشه میاد طرفت

    زنگ زدن که طلاقش را میگیریم پاشدی رفتی منطقی حرف زدی ولی با دروغ سیاه کاری جواب دادن حالا دیگه می خوای چی کار کنی باز یه چیز دیگه بگی با چند تا دروغ دیگه جواب میدن
    ول کن برای یکی دو ماه به خودت و ایشون فرصت بده

    این چن روز تعطیلات را برو مسافرت
    به خانوادت بگو دیگه در مورد قضیه شما صحبتی نکنند بگو نیاز به ارامش دارم
    بهشون بگو سکوت باعث هیچ اتفاق بدی نمشه نه طلاقی و نه دادگاهی فقط بهت ارامش میده

    به نظر من شما فقط میای اینجا گزارش کار تحویل میدی و میری و به حرف بچه ها زیاد توجه نشان نمی دی

  4. کاربر روبرو از پست مفید کمال تشکرکرده است .

    رنگین (چهارشنبه 13 خرداد 94)

  5. #14
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 24 تیر 95 [ 11:22]
    تاریخ عضویت
    1393-1-24
    نوشته ها
    157
    امتیاز
    3,642
    سطح
    37
    Points: 3,642, Level: 37
    Level completed: 95%, Points required for next Level: 8
    Overall activity: 4.0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    24

    تشکرشده 58 در 38 پست

    Rep Power
    28
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط آترین65 نمایش پست ها
    به نظر من ابشون بازیگر هست چون کاری کرده که خانواده شما بگن جفتتون مقصر هستید در صورتی که خانواده ایشون فقط گفتن شما مقصری.به نظرم داشتن انصاف هم چیز خوبیه یعنی توی این مدت از نظر اونا هیچ چیز خوبی نبوده که بخوان عنوان کنن؟من خودم دخترم هو هر دختری بخواد طلاق بگیره خیلی ناراحت میشم.الان زندگی های چند ساله داره ازههم پاشیده میشه پس اگر خدای نکرده کار به طلاق کشید جای شکرش باقیه که وارد زندگی نشید چون اونموقع زندگی کردن خیلی سختمیشه مسلمامادر شما میگن ایشون بزرگ میشن پس به نظر من شما فرصت بیشتری میخواید تا اول مطمین بشید که بزرگ شدا و بعد زندگی مشترکتونو شروع کنید.چون به نظر من زیر یک سقف رفتن با این شرایز خیلی خطرناک میتونه باشهخوبه که شما اخرین راهو طلاق گداشتینبه نظرم توی این مدت به کوچکترین نکات هم فکر بکنید چون مبتونه تاثیر داشته باشه.ایشون میخوان برنده باشه واین کارهارو میکنه که شما به نظرش گربه رو بکشهولی شما از این لحظه حتی در زمان مشاوره با سیاست و فکر کاراهاتونو پبش ببرید.کاری کنید که خودشون بیان دنبالتون.سعب کنید خودتون به بزرگ شدن ایشون کمک کنید تا زودتر به نتیجه برسد.امیدوارم مشکلتون به زودی حل شه و
    سلام اترین 65 خیلی خیلی ممنونم ازتون واقعا اون حرفایرو زدین ک منم چند روزه بهشون فک میکنم.خانوم من با توجه به سنش خیلی زرنگه یعنی منم میدونم اون حرفایرو زده 40 درصدش شاید درست باشه منم تقصیرمو نمیندازم از گردنم.ولی اون 60 درصد بقیه رو بقول شما سیاه نمای کرده بزرگ کرده وارونه کرده ک خونوادم بگن اره دوتاتونم مقصرین.نمونش منو برده بودن مسافرت یه حموم داشیم اونجا همه میرفتن دوتا دامادا و من. همشون.من یه بار رفتم دوش بگیرم دیدم لباس زیرشو اویزون کرده بالای دوش.وقتی اومدم بیرون با احترامو محبت گفتم اون شرتو بر میداشتی خوب بوداا.به من جوابی نداد.ولی اونروز دیدم به بابام اونم گفتن.منم میگم اصلا گفتم به تو گفتم تو چرا رفتی به مامانت گفتی چرا اومدین به بابای من گفتین چی بشه.مثلا میخواستن چیرو ثابت کنن.حالا حرص نمیخورم زیاد میگم این حرفو اره من گفتم.وبلی خیلی ا زحرفارو وارونه کردن گفتن به خونوادم.و اینکه خونواده ایشون واقعا یه بار نگفتن ک درسته یه جاهای هم خانوم ت مقصره فقط گفتن محبت کن.واقعا میبینم قبل عید واسش 2 میلیون خرید کردم تو عید کلی خرید کردم همیشه رستوران بردم پول ارایشگاه دادم پول تو جیبی دادم رفتم دنبالش از دانشگاش اوردم .هدیه اونقد خریدم واسش واسه مامانش واسه باباش.حتی بعد عید خواهرش اسباب کشی میکردن رفتم کمکشو کردم از بس وسایل سنگین بردیم بالا چند روز بدنم درد گرفته بود.یدونه از این کارامو عوض اومده مامانش گفته اقا رضا به من گفته اشتباه کردی.میگم خدا چیکار کنم دردمو به کی بگم.خود مامانش زنگ زد بهم گفت ک اقا رضا ما اشتباه کردیم دختر دادیم به تو.منم برگشتم گفتم اره کاش نمیدادین.عین جمله ای ک مامانشو من گفتیم.بعد اومده به مامانم گفته من به روی رضا دیگه نگا نمیکنم.ب من گفته اشتباه کردی .خدا میگم منو بکش با اینجور ادماباید بسازم.اره دقیقا میخواد گربه رو دم حجله بکشه.خانومم رفته گفته ک من میبرم خونه موهاشو سفید میکنم زجرش میدم.من اصلا همچین ادمی نیستم.هیچ وقتم همچین حرفیرو نزدم.درباره اینکه با سیا ست برم جلو.بگم ک اگه خونوادش از اینجور حمایتهای بیجا نکنن.میتونم بزرگش کنم.راستش اترین خانوم من مردم دنبال کارم هستم دنبال اسایش خونوادم.اینجوری ک اینا ریزترینکارای منو با میکروسکوپ گداشتن میبینن.من یادم نگه نمیدارم مثل اینا بودم و میخواستم همه چیرو ذره بین بزارم ببینم.به قولی پل میموند اونور رودخونه.شرمنده دیر میدم چون سر کار هستم.راهنمایهاتون بجا و مفید بودن مرسی دستتون نکنهبازم اگه چیزی ب ذهنتون رسید منو یاری کنین.الان 1 ماه ک زنگ نزدم بهش.

  6. کاربر روبرو از پست مفید reza-m تشکرکرده است .

    رنگین (چهارشنبه 13 خرداد 94)

  7. #15
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 24 تیر 95 [ 11:22]
    تاریخ عضویت
    1393-1-24
    نوشته ها
    157
    امتیاز
    3,642
    سطح
    37
    Points: 3,642, Level: 37
    Level completed: 95%, Points required for next Level: 8
    Overall activity: 4.0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    24

    تشکرشده 58 در 38 پست

    Rep Power
    28
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط آترین65 نمایش پست ها
    به نظر من ابشون بازیگر هست چون کاری کرده که خانواده شما بگن جفتتون مقصر هستید در صورتی که خانواده ایشون فقط گفتن شما مقصری.به نظرم داشتن انصاف هم چیز خوبیه یعنی توی این مدت از نظر اونا هیچ چیز خوبی نبوده که بخوان عنوان کنن؟من خودم دخترم هو هر دختری بخواد طلاق بگیره خیلی ناراحت میشم.الان زندگی های چند ساله داره ازههم پاشیده میشه پس اگر خدای نکرده کار به طلاق کشید جای شکرش باقیه که وارد زندگی نشید چون اونموقع زندگی کردن خیلی سختمیشه مسلمامادر شما میگن ایشون بزرگ میشن پس به نظر من شما فرصت بیشتری میخواید تا اول مطمین بشید که بزرگ شدا و بعد زندگی مشترکتونو شروع کنید.چون به نظر من زیر یک سقف رفتن با این شرایز خیلی خطرناک میتونه باشهخوبه که شما اخرین راهو طلاق گداشتینبه نظرم توی این مدت به کوچکترین نکات هم فکر بکنید چون مبتونه تاثیر داشته باشه.ایشون میخوان برنده باشه واین کارهارو میکنه که شما به نظرش گربه رو بکشهولی شما از این لحظه حتی در زمان مشاوره با سیاست و فکر کاراهاتونو پبش ببرید.کاری کنید که خودشون بیان دنبالتون.سعب کنید خودتون به بزرگ شدن ایشون کمک کنید تا زودتر به نتیجه برسد.امیدوارم مشکلتون به زودی حل شه و
    سلام اترین 65 خیلی خیلی ممنونم ازتون واقعا اون حرفایرو زدین ک منم چند روزه بهشون فک میکنم.خانوم من با توجه به سنش خیلی زرنگه یعنی منم میدونم اون حرفایرو زده 40 درصدش شاید درست باشه منم تقصیرمو نمیندازم از گردنم.ولی اون 60 درصد بقیه رو بقول شما سیاه نمای کرده بزرگ کرده وارونه کرده ک خونوادم بگن اره دوتاتونم مقصرین.نمونش منو برده بودن مسافرت یه حموم داشیم اونجا همه میرفتن دوتا دامادا و من. همشون.من یه بار رفتم دوش بگیرم دیدم لباس زیرشو اویزون کرده بالای دوش.وقتی اومدم بیرون با احترامو محبت گفتم اون شرتو بر میداشتی خوب بوداا.به من جوابی نداد.ولی اونروز دیدم به بابام اونم گفتن.منم میگم اصلا گفتم به تو گفتم تو چرا رفتی به مامانت گفتی چرا اومدین به بابای من گفتین چی بشه.مثلا میخواستن چیرو ثابت کنن.حالا حرص نمیخورم زیاد میگم این حرفو اره من گفتم.وبلی خیلی ا زحرفارو وارونه کردن گفتن به خونوادم.و اینکه خونواده ایشون واقعا یه بار نگفتن ک درسته یه جاهای هم خانوم ت مقصره فقط گفتن محبت کن.واقعا میبینم قبل عید واسش 2 میلیون خرید کردم تو عید کلی خرید کردم همیشه رستوران بردم پول ارایشگاه دادم پول تو جیبی دادم رفتم دنبالش از دانشگاش اوردم .هدیه اونقد خریدم واسش واسه مامانش واسه باباش.حتی بعد عید خواهرش اسباب کشی میکردن رفتم کمکشو کردم از بس وسایل سنگین بردیم بالا چند روز بدنم درد گرفته بود.یدونه از این کارامو عوض اومده مامانش گفته اقا رضا به من گفته اشتباه کردی.میگم خدا چیکار کنم دردمو به کی بگم.خود مامانش زنگ زد بهم گفت ک اقا رضا ما اشتباه کردیم دختر دادیم به تو.منم برگشتم گفتم اره کاش نمیدادین.عین جمله ای ک مامانشو من گفتیم.بعد اومده به مامانم گفته من به روی رضا دیگه نگا نمیکنم.ب من گفته اشتباه کردی .خدا میگم منو بکش با اینجور ادماباید بسازم.اره دقیقا میخواد گربه رو دم حجله بکشه.خانومم رفته گفته ک من میبرم خونه موهاشو سفید میکنم زجرش میدم.من اصلا همچین ادمی نیستم.هیچ وقتم همچین حرفیرو نزدم.درباره اینکه با سیا ست برم جلو.بگم ک اگه خونوادش از اینجور حمایتهای بیجا نکنن.میتونم بزرگش کنم.راستش اترین خانوم من مردم دنبال کارم هستم دنبال اسایش خونوادم.اینجوری ک اینا ریزترینکارای منو با میکروسکوپ گداشتن میبینن.من یادم نگه نمیدارم مثل اینا بودم و میخواستم همه چیرو ذره بین بزارم ببینم.به قولی پل میموند اونور رودخونه.شرمنده دیر میدم چون سر کار هستم.راهنمایهاتون بجا و مفید بودن مرسی دستتون نکنهبازم اگه چیزی ب ذهنتون رسید منو یاری کنین.الان 1 ماه ک زنگ نزدم بهش.

  8. 2 کاربر از پست مفید reza-m تشکرکرده اند .

    مهدی سبز95 (چهارشنبه 13 خرداد 94), آترین65 (چهارشنبه 13 خرداد 94)

  9. #16
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 13 اردیبهشت 96 [ 22:34]
    تاریخ عضویت
    1392-2-27
    نوشته ها
    126
    امتیاز
    4,516
    سطح
    42
    Points: 4,516, Level: 42
    Level completed: 83%, Points required for next Level: 34
    Overall activity: 5.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First ClassVeteran
    تشکرها
    49

    تشکرشده 97 در 48 پست

    Rep Power
    26
    Array
    لباس زیر خانومتون تو حموم مونده بود؟والا شما فکر کنم فرشته ای چیزی هستی -زیادی که چه عرض کنم بیش از حد خنثی هستین شما تنها چیزی که ایشون دارن زیبایی والا دخترایی رو میشناسم که زیبایی تحصیلات پول و همه چیو یه جا دارن ولی اگه یکی از این کارای خانومتون رو انجام میدادن مثلا نمونش با حوله حموم بیرون اومدن شوهرشون ظرف 24ساعت طلاقشون میداد -تنها چیزی که از شما برداشت کردم زیادی خنثی هستین

  10. 2 کاربر از پست مفید الهه4 تشکرکرده اند .

    کمال (چهارشنبه 13 خرداد 94), رنگین (چهارشنبه 13 خرداد 94)

  11. #17
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 13 دی 96 [ 22:59]
    تاریخ عضویت
    1392-11-30
    نوشته ها
    297
    امتیاز
    6,423
    سطح
    52
    Points: 6,423, Level: 52
    Level completed: 37%, Points required for next Level: 127
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    625

    تشکرشده 345 در 183 پست

    Rep Power
    51
    Array
    طلاق همیشه بد نیست و آخرین سنگره برای پایان غم و زندگی نکبت بار که تو این تالار به تعداد خیلی محدود پیشنهاد میشه چون واقعا بعضیا همه راه هارو رفتن و دیگه چاره ای نیست که برن محضر عرش الهی رو به لرزه در بیارن
    اما تعجب میکنم از دوستانی که میبینن واقعا این زندگی جای بهبود و پیشرفت داره اما میان مته به خشخاش میزارن
    والا خدا رو خوش نمیاد
    شما آقا رضای عزیز اگه بتونین با کمک مشاور دست خونوادشو از زندگیش کوتاه کنید مطمءن باش حداقل نیمی از مشکلاتت حل شدس
    اون ما بقی هم ایشون یه قدمی بر میداره شمام یه انعطافی نشون بدید بد نیست(منظورم انعطاف در مورد حجاب و پوشش انچنانی و حوله و حموم نیستا)
    اما جا گذاشتن شرت و این چیزا ممکنه برا هر کسی پیش بیاد دوستان که توی مغز این خانوم نیستن ببینن سهوا بوده یا برای ناراحت کردن ایشون

  12. 2 کاربر از پست مفید baitollah-abbaspour تشکرکرده اند .

    گیسو کمند (یکشنبه 17 خرداد 94), رنگین (چهارشنبه 13 خرداد 94)

  13. #18
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 24 تیر 95 [ 11:22]
    تاریخ عضویت
    1393-1-24
    نوشته ها
    157
    امتیاز
    3,642
    سطح
    37
    Points: 3,642, Level: 37
    Level completed: 95%, Points required for next Level: 8
    Overall activity: 4.0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    24

    تشکرشده 58 در 38 پست

    Rep Power
    28
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط کمال نمایش پست ها
    یادمه که گفتی قبل از عقد یه بار امتحانش کردی تو خردید حلقه و شب باباش زنگ زد که قضیه تمام ولی خودت میدونستی از کجا اب می خوره و به خرف خانوادت رفتی و .... حالا اونا می گن اصرار کردی برا ازدواج

    حالا این همه اعصابت را خرد کردن بهت توجه نکردن به خواسته هات بها ندادن فقط آمرانه ازت می خوان که محبت کن و جواب هیچ کدام از حرفایی که مطرح کردی ندادن
    حالا باز پاشو برو اونجا
    خانواده شما خیلی سازگار هستن و خانواده اونا خیلی سوئ استفاده می کنند
    چرا یه مدت ولش نمی کنی بی خیالش زنت هست اگه تورا خواسته باشه میاد طرفت

    زنگ زدن که طلاقش را میگیریم پاشدی رفتی منطقی حرف زدی ولی با دروغ سیاه کاری جواب دادن حالا دیگه می خوای چی کار کنی باز یه چیز دیگه بگی با چند تا دروغ دیگه جواب میدن
    ول کن برای یکی دو ماه به خودت و ایشون فرصت بده

    این چن روز تعطیلات را برو مسافرت
    به خانوادت بگو دیگه در مورد قضیه شما صحبتی نکنند بگو نیاز به ارامش دارم
    بهشون بگو سکوت باعث هیچ اتفاق بدی نمشه نه طلاقی و نه دادگاهی فقط بهت ارامش میده

    به نظر من شما فقط میای اینجا گزارش کار تحویل میدی و میری و به حرف بچه ها زیاد توجه نشان نمی دی

    سلام اقا کمال مرسی دستتون درد نکنه
    اره الان خانومم ک عید منو برده بودن مسافرت اونجا گفت به خواهرش همچین حرفیرو
    اره اونجای ک میبینن کار خرابه هیچ نمیگن لااقل نمیگن دخترمونم اشتباه داره .منم یه بار به باباش گفتم ک این همه به میگی یه ذره هم به دخترت بگو.میگ گفتم بهش.

    بیخیالش شدم دیگه الان 1 ماه زنگی نزدم بهش.خونوادمم نمیزارن ک جای برم.میخواستم چند روز تعطیلیرو برم ارمنستان گفتن میری اونا بعدا متوجه میشن ناراحت میشن .نمیدونم ک خونواده من فقط میگن بده زشته نگو نرو جای.شمام حرف ا ز دلم میزنین.
    اره کمال جان خودمم همین فکرو کردم دوباره برم باهاشون حرف بزنم ک باز دوتا دروغ حوالم میکنن.اون ک نه بلدن بگن معذرت میخوایم نه بلدن درست و واقعی حرفارو بگن.راستش بابام گفت ک نرو.بزا ر امتحاناتش تموم شه خودشون زنگ بز نن برین مشاوره ببین اگه کوتاه اومد ک هیچ.البته خودم خیلی کوتاه اومدم و تا جای امکان داشته باشه میام.منظو فکر نکنن ک نه خودمو کامل حساب کردم.اگه اشتباهاتشو گردن نگرفت ولش کن بره هر جای میخواد بره .
    نه دوست عزیز همه پندهای شما عزیزانو یکی یکی رسد میکنم الانم زنگی نزدم تا حالا.

  14. کاربر روبرو از پست مفید reza-m تشکرکرده است .

    مهدی سبز95 (چهارشنبه 13 خرداد 94)

  15. #19
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 08 دی 98 [ 10:41]
    تاریخ عضویت
    1394-3-12
    نوشته ها
    76
    امتیاز
    3,976
    سطح
    40
    Points: 3,976, Level: 40
    Level completed: 13%, Points required for next Level: 174
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    11

    تشکرشده 58 در 30 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام آقا رضا
    به نظرم شما خیلی به ایشون فکر میکنی و همین باعث شده خودتو بیشتر مقصر بدونی.ولی خانم شما اینقده زرنگه علاوه بر حمایت های خانوادش،خانواده شما رو هم به سمت خودش کشونده و این میتونه خیلی به ضرر شما باشه.چرا میگن اگر شما بری سفر زشته؟مگر خانم شما خودشو حبس کرده؟به نظرم شما اول باید با خانوادت صحبت کنی.به مادرتون بگید چرا از نظر شما ،ما جفتمون مقصریم ولی از نظر اونا فقط من؟
    من سه تا پیشنهاد دارم اول اینکه از خانوادتون بخواید دیگه تماسی باهاشون نداشته باشن حتی بعد از امتحان هاش.دوم اینکه شما دیگه هیچ اقدامی برای رفتن به مشاوره را نده و اجازه بده همسرت اقدام کنه.سوم اینکه سعی کن حس حسادت خانمتو برانگیخته کنی.
    هرچند که من فکر میکنم ایشون میتونه مشاور رو هم دور بزنه و باز تقصیرات گردن شما بیفته.من واقعا موندم چطوری روشون شده قضیه لباس زیرو به خانوادتون بگن؟سعی کنید کمتر بهش فکر کنید.راجبش کمتر حرف بزنید.برای خودتون برنامه تفریحی بزارید.به نظرم کاری کنید که بهتون خوش بگذره و ایشون به نحوی در جریان قرار بگیره که مثلا گربه هنوز زنده هست.و منتظر باشید که اونا میخوان چیکار کنن.

  16. 2 کاربر از پست مفید آترین65 تشکرکرده اند .

    مهدی سبز95 (چهارشنبه 13 خرداد 94), رنگین (چهارشنبه 13 خرداد 94)

  17. #20
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 25 خرداد 94 [ 15:41]
    تاریخ عضویت
    1394-3-11
    نوشته ها
    4
    امتیاز
    58
    سطح
    1
    Points: 58, Level: 1
    Level completed: 16%, Points required for next Level: 42
    Overall activity: 3.0%
    دستاوردها:
    7 days registered
    تشکرها
    0
    تشکرشده 1 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array
    آقا رضا شما مطمءن هستید همه حقایق رو همونطور که هست دارید بیان میکنید یا اون قسمتهایی رو که به نفعتونه رو برای دوستان بازگو میکنید اگر اینطوری نیست پس چرا خانواده شما ،شماروهم مقصر میدوننو برای چی خانم شما باید قضیه لباس زیرو در حمام بازگو کنه اینطور که شما گفتید ایشون صد در صد مقصر هستند و یک آدم مقصر اعمال خودشو بازگو نمیکنه

  18. کاربر روبرو از پست مفید مسیح تشکرکرده است .

    گیسو کمند (یکشنبه 17 خرداد 94)


 
صفحه 2 از 7 نخستنخست 1234567 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. ترس های مبهم و استرس
    توسط مدیرهمدردی در انجمن اضطراب و استرس
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: جمعه 31 خرداد 92, 12:37
  2. داستان غم زندگیه من
    توسط پدربزرگ در انجمن تجربه های فردی
    پاسخ ها: 6
    آخرين نوشته: جمعه 23 تیر 91, 11:05
  3. داستان زندگی کارافرین برتر کشور..احد عظیم زاده
    توسط بهار.زندگی در انجمن تجربه های فردی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: سه شنبه 13 تیر 91, 14:49
  4. نقش ورزش در کاهش استرس(مدیریت استرس)
    توسط keyvan در انجمن تاثیر متقابل ورزش و روان
    پاسخ ها: 5
    آخرين نوشته: جمعه 21 فروردین 88, 10:57
  5. داستانی از عشق (داستان کوتاه)
    توسط هوشیار در انجمن سرگرمی و تفریح
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: سه شنبه 19 شهریور 87, 17:12

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 05:00 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.