موضوع: نمیخوام! با یکی محرم بشم

نوشته اصلی توسط mehdi_7

آخرین کامنتی که در همون تاپیک گذاشتی و تند تند آیه وحدیث آوردی در تائید تصمیمت برام جالب بود. میگی مذهبی نیستی ولی تمام کاری که کردی بر پایه مذهب بود و گفتی تا چهار زن مجاز هست و صیغه و ....
خوشبختانه من هرگز مذهبی نیستم اما اگر رویکرد افراد مذهبی مثل شما باشد و با توجه به آزاد بودن چهار تا زن برای مرد و ... که فرمودید، و به این نتیجه برسید که شوهر فقط برای آن زن نیست و باید آن را تقسیم کند و چه معنی داره که زن ، شوهر رو فقط برای خودش بخواد و .... دیگه خیانت، پشتوانه شرعی هم پیدا میکنه!!!! (گرچه من مطمئن هست این دیدگاه شما بود و نه مذهبی ها) شما می فرمائید فرد متاهل می تواند بدون اینکه همسرش بفهمد یا اجازه دهد با زن دیگر رابطه برقرار کند، و اسمش خیانت نیست. جالبه که برخی از کارشناسان میگن خیانت در جامعه از قبل وجود نداشته!!! و فقط مردم از فارسی وان و چهار تا سریال ترکی تاثیر می پذیرند، کجا هستند بدانند که برخی، توجیهات شرعی دارند. و میگویند چه معنی داره که زن، شوهر را فقط برای خودش بخواهد و باید آن را تقسیم کند.
واقعا برای وجود همچین دیدگاه هایی متاسفم، که تازه، خودشان را هم حق به جانب می دانند و منت هم میگذارند که فعلا منصرف شده اند

دلم ، از ، ابر و بارون ، بجز اسم تو نشنید
تو مهتاب شبونه ، فقط ، چشمام ، تو رو دید
نشو با من ، غریبه ، مِثِ نامهربونا

تو رو دیدم ، تو بارون ، دل دریا تو بودی
تو موج ، سبز سبزه ، تن صحرا تو بودی
مگه میشه ندیدت ، تو مهتاب شبونه؟
مگه میشه نخوندت ، تو شعر عاشقونه؟

سلام.

تو یه خانواده ی فقیر به دنیا اومدی و 26سالته و میشه بگی فرزند چندمی؟

مادرت باسواد هست یا نه؟ منظورم اینه که چقدر استقلال و اعتماد به نفس داره؟

تو خانواده برای ازدواج تحت فشاری و مدام سرزنش میشی؟

مدام خودت رو سرزنش میکنی ؟ ایراداتت از نظر خودت چیه؟ اون چیه که عزت نفس رو ازت گرفته و باعث شده جایگاه و ارزشی برای خودت نبینی؟

زیبا نمیبیننت؟ یا خودت ظاهرت رو نمیپسندی؟

احساس میکنی خانواده ات جای امنی برای تو نیست؟ یعنی احساس میکنی کسی حتی خانواده ات نمیخوانت؟ چی باید داشته باشی که خواستنی بشی؟ شوهر؟؟؟؟

ازدواج رو طنابی برای فرار از زندان خونه میبینی و دنیای فقر؟

چقدر سوالام شبیه تستای روانشناسی شد :) اگه دوست داشتی جواب بده. صحت سنجی نمیکنم که ببینم حرفات الکیه یا نه :) پلیس مخفی سایت یکی دیگه است :) فقط میخوام ببینم

فازت چیه .

دختر خوب و با جنبه ای به نظر میای. همچین جربزه دار هم هستی از دست منم دلخور نباشی یه وقت!! این همه مدت که اینجا بودم یه سری تایپیکا رو دیدم که الکی بودن و برای تفریح

که واقعا کار غلطی هست و مصداق ایجاد مزاحمت تلفنی برای اورژانس بیمارستان.آخه اینجا بعضی ها مستعد وسواس فکری و شکاک بودن هستن و متاسفانه سریع دنیا شون تیره و تار

میشه من خودم قبلا خفیف رو تفکر سطح مالی پایین و فرهنگ پایین چنین دخترانی و ازدواج نکردن با همچین دخترایی حساس بودم و هر روز هم متاسفانه دیدگاه های بدی رو تو تالار

میخوندم و شاید برای من بولد شده بود اما رسما از زندگی نا امید شده بودم!!! معتقد بودم ممکنه حالا که من اینجام و به ازدواج فکر میکنم شاید پسری هم باشه و از خوندن بدبختی های

چنین دخترانی از رفتن به خواستگاریشون منصرف بشه حتی اگه خود دختره شایسته باشه اما پسره از شرایط مالی دختره بترسه و منصرف بشه. فک کن من چقدر وسواسی بودم :) تا کجا

ها فکر میکردم و بدم می اومد دخترا خودشون رو پایین بگیرن و احساس میکردم دارن به قشر خودشون که منم جزئشونم آسیب میزنن و واقعا الانم حرصم درمیاد اما نه در اون حد که قبلا

حرص میخوردم. معتقد بودم دختر باید حتی تو اوج بد بختی بالاتر باشه و سر خم نکنه این جوری میشه به هدف آفرینش زن رسید!!! چون زن هم مادره هم زنه هم دختره که هر سه رو وجود

دخترای دیگه و پسرا و مردا تاثیر اساسی دارن. زن قوی باشه مرد هم قوی میشه البته دیدگاهم خیلی تند بود :) رو تحقیر شدن یه دختر هم حساس بودم و روی سن که تا یکی سنش میره

بالا ترس برش میداره و به دست و پا میفته در حالی که اگه خودش رو بالا بگیره و به خودش برسه و تو دید باشه و افسرده نشه و درست و عاقلانه رفتار کنه التماسشم میکنن برا ازدواج.

ازدواج نکرد هم نکرد به درک!!! تنش سلامت و جیبش پر پول مگه ارزش زن به ازدواجه؟؟؟؟ شوهر داشتن به معنی کمال و ارزش نیست. یه رفتار اجتماعی پسندیده است و

اگه اتفاق بیوفته خوبه و ممکنه اتفاق نیوفته، همین،و یه زن نباید اسیر تبلیغات تلوزیونی و ماهواره ای بشه و دوست داشتی بودن خودش رو و خوشبختی رو بلا استثنا در کنار مرد

تصور کنه و بدون اون هیچ چیزی برای خودش نخواد و رو ای نیاز طبیعی و درست اما در حد مرگ بزرگ شده در ذهنش به قدری بها بده که بشه طنابی برای خفه کردنش که تبدلش

کنه به ضعیفه ی افسرده ی بدون قدرت حرکت . که داغون و دست پا شکسته اش کنه. و تا بهش نرسه مثل مرغ پر کنده دور خودش بچرخه و بچرخه و بچرخه تا جوونیش بره بر باد .

الانم هستم اما دیگه نه در اون حد افراطی :) فعلا کمی قانع شدم :)

الان خوب درک میکنم که محدودیت های ذهنی چیه و چه اتفاقی می افته که عزت نفس و اعتماد به نفس داغون میشه جوری که برای خودکشی فقیر و غنی نداریم کسی که تحت فشار

و استرس بزرگ شده چه تو خانواده ی فقیر و چه غنی دست آخر اگه خودش رو از بندها رها نکنه، اون افسردگی به سراغش میاد. در مقابل خجالتی خانواده ی فقیر خود شیفته ی ثروتمند و

در مقابل خجالتی ثروتمند ، خود شیفتگی در فرد بزرگ شده تو خانواده ی فقیر هست و هیچ فرقی با هم ندارند. هر دو یک بیماری دارن .

فقر و بدبختی فقط یه محدودیت ذهنیه و یک چسب که دقیقا رو فکر آزاد چسبیده. کافیه بکنیمش و به دنیای زندگی پر از سختی اما لذت بخش قدم بذاریم.

امیدوارم تالار همدردی پلی باشه برات تا ارزش خودت رو بیشتر از قبل درک کنی. متاسفم که بعضی موقع ها یادم میره که اینجا جاییه که هر کس حق داره آزادانه مشکلش رو بگه.

خوشبخت باشی.

نوشته اصلی توسط meinoush

چادر داری مذهبی هستی الان ک کشور امثال شماست. پس استفاده کن.

نوشته بودی دو شیفت کار میکنی. میتونی یک روز در هفته ات رو یک شیفت رو کار نکنی.

ازدواج ب. ادم امکان همسر بودن میده اما این تنها بعد وجودت نیست. پس ب ابعاد دیگه ی وجودت هم توجه کن.

من مذهبی نیستم پس اگر کینه ای از مذهبیا دارید اینجا جاش نیست. کشورم مال خودتون

شغلم دلبخواهی نیست که هر وقت خواستم نرم اگه اینکارو کنم اخراج میشم اگه اخراج شم پول آب و برق و اینترنت و کوفت و زهر مار و... رو از کجا بیارم؟!

والا تا جایی که یادمه دوستان تنها بعد وجودشون ازدواج و تنها چیزی که داشتن شوهرشون بود و سکته میکردن اگه با یه دختر حرف بزنه یا نگاش کنه. من که گفتم هیچی نمیخوام. شما کینه اون حرفا رو به دل گرفتی منتظر بودی در یک جای مناسب بگی ولی متاسفانه در یک جای بی ربط گفتی.

جناب شکوه شما اصلا پستا رو خوندی؟! میدونی قضیه چیه؟! اصلا پستای منو خوندی یا فقط تایپیک رو خوندی تند تند اومدی ابراز وجود کنی؟!

من ازدواج به شکل شماها برام مهم نیست. بعدشم از حرفاتون معلومه ازدواج برای تو یک جور چشم و هم چشمیه نه یک نیاز طبیعی. معلومه اصلا نمیفهمی که مادر بودن تو وجود یک دختره. اصلا نمیفهمی که نمیشه که به آدمی که گرسنه است اکسیژن بدی بگی اکسیژن که داری. غذا که همه چیز نیست. بیخیال غذا. حالا غذا هم نخوری چیزی نمیشه. اکسیژن ، آب ، نور کافی ، خاک مناسب!!! اینا برای رشدت کافیه. بخدا بی ربط حرف میزنید. حتی از این هم بی ربط تر.

بنظر من اونی که عزت نفس نداره من نیستم. تویی شکوه. بخاطر فقر عزت نفستو از دست دادی؟! خداییش چقدر فکر کردی اینو گفتی؟! مثلا من دوست داشتم یک دختر بی عرضه مصرف کننده لوس باشم؟! تا حالا بابام پول درآورده باشه، مامانم پخته باشه منم مصرف کرده باشم بعدشم بخاطر پول بابادختر بی عرضه وابسته آویزون انتخاب بشه. بعدشم بچسبه به شوهره نذاره تکون بخوره چون اولا تو خونه ول معطله همش کلید میکنه رو شوهره بعدشم همیشه آویزون بوده الانم هست. قبلا اویزون مامان بابا حالا آویزون شوهره. واقعا فکر میکنی من دوست داشتم اینطور باشم؟! هرگز!!! اینجور بودم عزت نفس داشتم؟!

کینه از شما ندارم. چیزی به من ننوشته بودی که بخوام از شما کینه بگیرم

کشور مال من نیست نوشتم ادمای مذهبی یا حداقل با ظاهر مذهبی اگر بخوان اینجا موفق تر هستن. شما ناامیدی و ناراحت چرا حاشیه بمونی؟

من که بارها برای شما نوشتم درکت می کنم. اما من از شما سنم بیشتره. می فهمم بهت چی دارم می گم. سنت زیاد نیست اصلا. راه های پیدا کردن همسر رو مشاوره بگیر پیدا کن و امتحان کن. البته این سایت نه. اینجا بهت می گن تنها بمون و راضی باش. مشاور حضوری پیدا کنی اونم بگردی تا خوبش رو پیدا کنی خوبه. قاعدتا کتابها و سایت های مرتبط هم می تونن مفید باشن.

یه راهش که به نظرم اومد رو نوشتم. نصف یک روزت در هفته رو بری جاهای دیگه ای کار کنی که ادمای بیشتری ببینی.

دوستات فقط و فقط به بعد همسر بودنشون توحه دارن. چندان هم لذتی نمی برن. ایده الش اینه که ادم بتونه به مرور همه ی ابعاد وجودش رو به پختگی برسونه. (البته اگه منظور شما دوستای خودتون بودن نه کاربرانی که برای شما وقت گذاشتن نظر دادن)

شما هم سنت زیاد نیست. چرا ناامیدی؟؟ چرا می گی نمی خوای هیچی؟؟ احساست رو زودتر خوب کن. وگرنه سالهای عمرت میره بعدش واقعا سنت زیاد میشه می فهمی الان خیلی هم سنت کم بوده و هدر دادی عمرت رو. الان که پسرا تو سن شما تازه دارن به ازدواج فکر می کنن. یکی دو سال دیگه هم شروع می کنن به ازدواج کردن. پس خیلی هم موقع مناسبیه برای اینکه اماده کنی خودت رو دنبال کیس بگردی. بعد از 31 32 دیگه سخت تر پیدا میشه کیس ازدواج. بعدش هم که سن از این هم بیشتر شه بازم سخت میشه. تکلیف اقایون روشن شده با خودشون . یه عده اشون فقط دنبال دوست دخترن نه ازدواج. یه عده اشون که هزار تا درد دارن که ازدواج نمی تونن بکنن. اونایی که می مونن هم هر کدومشون یه جوری هستن. سخت کیس خوب پیدا میشه از 35 به بعد.

شما 26 سالته. زمان خوبیه برای اینکه دنبال کیس باشی. کیس حدود سن خودت.



پست ها و نوشته های خودتون رو یک بار دیگه بخونین همه اش رو. اون تلخی که نوشتم رو می بینین.
ذات دنیا سخاوتمنده. اگه یکی بیشتر داره معنیش این نیست که یکی دیگه مجبوره کمتر داشته باشه.

در هر حال هر طور دوست داری. موفق باشی

بازم سلام

در این که زندگی شما از پایه اشکالاتی داشته شکی توش نیست.
نبودن پدر و فشاری که روی خانواده بوده و احتمالا همه تلاششون تامین نیازهای اصلی زندگی بوده و به محبت و عاطفه و ... نمی رسیدند، متاسفانه تاثیر بدی روی فرد می ذاره.

خیلی از کسانی که برات پست می نویسند مشکلاتی شبیه مشکلات تو رو داشتند و باهاش دست و پنجه نرم کردند.
اکثر ما تخصص و رشته و کارمون چیز دیگه ای هست، اگر در تالار روانشناسی و مشاوره هستیم در اثر تجربه زندگی خودمون، مطالعات جانبی و ... حرف می زنیم. این یعنی ننشستیم دور و بگیم لنگش کن. خیلی از نظراتی که خوندی تجربی بود و هست. مشکلات خود بچه ها که رفتن دنبال حلش و اینجا دارن خلاصه تجربیاتشون را بهت می گن.

معلومه که گاهی حرفهایی می زنن که از واقعیت زندگی یا مشکل تو فاصله داره، چون در حد 16 تا پست می شناسنت و تو 26 سال زندگی کردی !!
و طبیعی هست که نکات اشتباهی توی نوشته ها باشه.
اما به جای این که به ما بپری ! (لغت دیگه ای پیدا نکردم) کمی آرومتر باهامون حرف بزن و فقط نکاتی که به دردت می خوره بردار. بقیه را هم با آرامش رد کن.

مینوش بیش تر از یکساله که داره مطالعه می کنه و دنبال این هست که کجای راهو اشتباه اومده که زندگیش اونطور که می خواست نیست. چیزایی که برات می نویسه خلاصه یکسال فکر کردن و تلاش کردنشه. شکوه هم مدتیه داره مباحث علمی را دنبال می کنه که اشکالات تربیتی و شخصیتیش را پیدا کنه. مینوش بیشتر روی راه حلهای کاربردی و فوری تر تمرکز داره و شکوه روی ریشه ها و چراییها.

این دو تا از نمونه هایی بود که می شناختم. بقیه هم همینطور.
هیشکی اینجا بی درد نیست و از سر خوشی یه روز سرچ نمی کرده "مشکلات خانوادگی مردم چیه" و برسه به تالار مشاوره خانواده ....

اما در مورد خودت
مهمترین و بهترین ثروت هر آدمی یه خانواده خوب و سالمه.

با تلاش یا استعداد یا ... ممکنه بشه ضعف خانواده را تا حدودی جبران کرد، ولی واقعا هیچ چیزی جای خانواده خوب را نمی گیره.

خوب بودن هم به معنای ثروتمند بودن یا تامین بودن نیست. کما این که این آقایی که به شما پیشنهاد محرم شدن داده به ظاهر مشکل خاصی تو زندگیش نداره، اما زندگی سالمی نداره.

به هر حال خواهی نخواهی شما در خانواده ای بودی که مشکلاتی داشته
از اینجا به بعدش حداقل کاری که می تونی بکنی این هست که این رشته را ببری. رشته خانواده ناسالم.

با ازدواج پنهانی خودت خراب می شی، زندگیت خراب می شه و آینده ی حداقل دو خانواده را با بچه هاشون خراب می کنی. خانواده اون مرد و خانواده خودت

مادری که تجربه یک ازدواج پنهانی داره نمی تونه عشق و شادی سالمی به خانواده اش و بچه هاش بده. نمی تونه اینقدر عاشق همسرش و زندگیش باشه که بچه هاش از عشق و آرامش اشباع بشن. بچه ای که در محیط امن و عاشقانه رشد نکنه سالم نخواهد بود. ازدواج پنهانی تو خیلی چیزها را خراب می کنه.

اگر چه من هنوزم نفهمیدم مزیت این ازدواج پنهانی که در نظر داشتی برای شما چی بود؟
اگر موضوع رابطه جنسی بود چرا با یک پسر مجرد رابطه برقرار نمی کنی؟

اگر موضوع نیاز عاطفی باشه که مردی که شاغله و همسر و فرزندانی هم داره، خیلی وقت کنه نیاز عاطفی اونها را برآورده کنه. مطمئن باش وقتی برای شما باقی نمی مونه.
زن و شوهر باید نفر اول زندگی هم در تامین نیاز عاطفی باشند. اصلیترین بخش نیازشون با هم تامین می شه، بقیه اش از سایر منابع. شما قرار بود یه جاهایی ته مه های جدول سرگرمیهای اون آقا باشی. پس اینم منتفیه.

نیاز مادی هم نمی دونم اون آقا چه قولهایی بهتون داده بود و چقدرش می تونست عملی بشه. ولی نیاز مادی که اینطوری برطرف بشه یا باید خیلی زده باشی به در بی خیالی که از این طریق پول دربیاری و چیزیت نشه، یا تمام شخصیت و غرورت را می کشی که با محرم شدن بخواهی نیاز مالیت را رفع کنی. ضمنا از یه حدی هم که رد بشه خانوم خونه متوجه و مانع می شه و ممکن بود این نیاز هم درست تامین نشه.

من فکر می کنم شما دلت یه زندگی خوب می خواد (شوهر و بچه و خونه و .... ) و خیلی خشمگینانه و حسودانه به کسانی که زندگیشون خوبه نگاه می کنی.
مرتب تکرار می کنی که اونها همه چی دارند، پدر مادرشون تامینشون کرده، شوهرشون داره تامینشون می کنه و بعد یه جمله هم اضافه می کنی که آویزونن !!

عزیزم من نمی دونم شما چقدر از اسلام را قبول دارید. به چی اعتقاد دارید. بالاخره هر کسی به یه چیزی معتقده.
اگه مذهبی هستی که به محرمیت معتقدی و برات مهمه کسی که باهاش رابطه داری محرمت باشه پس باید بدونی که تامین زندگی زن با شوهرش هست.
اگر اون آیه ها که در مورد صیغه گفتی باور داری که باید به این که زن وظیفه درآمدزایی و اشتغال نداره را هم بدونی و ....

اصلا معلوم نیست به چی معتقدی و پایه های زندگیت روی چی بنا شده؟
بالاخره یه چارچوبی باید داشته باشی.
حرفهات نه با اسلام هماهنگه نه با اخلاق نه با ....

رشته ی خانواده ناسالم را قطع کن. خانواده ای را بساز که همیشه دوست داشتی توش به دنیا اومده بودی.