نقل قول نوشته اصلی توسط mke
سلام دوست عزیز
من به عنوان برادر کوچیکت می گم:
تفاوت زبانی،شغلی و یا تفاوت مالی خیلی مهم نیست(اصلا مهم نیست) ولی چرا میگن از نظر مالی باید در یک سطح باشن؟
چون معمولا خونواده های ثروتمند خودشونو بالاتر از بقیه که توان مالی کمتری دارن می دونن پس مشکل به فرهنگ بر می گرده! مثلا اگه تو یه مراسم خونواده عروس کادی ارزونی بیارن خونواده ی داماد می گن اینا رو ... ولی اگه خونواده داماد فهمیده باشن می گن: خوب اینم توان مالی ایناست و اصل نیت خیرشونه! و در مورد عروس هم خونواده های با پشتوانه اصیل خونوادگی اصلا با این مشکل(سطح مالی) احساس کمبود نمی کنن ولی این خونواده ای که شما می گید بنظر نمیاد که از پشتوانه فرهنگی محکمی برخوردار باشن! نمونه: 1)نگفتن این مسئله به دامادشون می تونه دو حالت داشته باشه اول: با دامادشون مشکل دارن و این نشونه ی بحث و درگیری تو این خونواده می تونه باشه، دوم:اینکه ممکنه اسم کسی رو این دختر باشه(از خونواده ی اون دامادشون) که به دلایلی حالا نمی خوان بدنش! پس نه می خوان اونا چیزی بفهمن نه اینکه شما بفهمید و منصرف نشید!که این درست نیست و باید رک و پس کنده مسئله ی به این مهمی رو بگن(در صورت وجود)!
2)با توجه به اینکه پدرشون هر شب میره خونه ی دامادشون میشه به این فکر کرد که این پدر درک خیلی مسائل رو نداره! 3)همینطور عکس العمل پدرشون در مورد سوال ساده ای که پرسیدید این ابهام رو پیش میاره که اینا اهل گفتگو و دیدگاه متفکرانه نیستن و با کوچکترین مسئله ای که خلاف نظرشونه عکس العمل نشون میدن!
حرف خواهرتون بسیار منطقیه و باید کاملا در مورد دامادشون تحقیق کنید من اینو از رو تجربه میگم چون مادر منم ماماست!
نمی خوام بزنم تو ذوقت ولی این خانوم با توجه به ایکه مدام با شما قطع رابطه می کنه باید در علاقش به شما شک کنید!(مثه ابروی من!)چطور با کسی که بهش علاقه داره با اینکه می دونه اون کار بدی نکرده فقط با عکس العمل پدرش قطع رابطه می کنه وابستگی زیاد به خونواده می تونه زندگی رو جهنم کنه!
البته مادرشون بنظر آدم فهمیده ایه چون منتظر شده شما حرفاتونو تو خونشون بزنید و با توجه به ضعفش در متوجه شدن فارسی خواسته حرفاتونو یه بار دیگه ترجمه شده از خونوادش بشنوه بعد با فکر و حرفای آماده جایی که شما احساس برتری و آرامش دارید یا بقول فوتبالی ها تو زمین حریف همه ی حرفاشو بزنه!
ولی این شمایید که اونها رو می شناسید و درسترین تصمیم رو عقلتون به شما ارائه می کنه فقط چه سخت چه خوشایند باید قبولش کنید و بهش عمل کنید!
با نظرت کاملاً موافقم . از دیدگاه من این ازدواج موفق نخواهد بود و با توجه به چیزایی که خوندم ، اگه دادش خودم بودید به هیچ وجه اجازه نمی دادم با همچین دختری ازدواج کنید . مطمئن باشید موقعیت های بسیار بهتر در انتظار شماست و اگر هم اینطور نباشه مجرد موندن از زندگی با همچین خوانواده ای بهتره چون تبعات این ازدواج در آینده زندگیتون رو مختل می کنه.
موفق باشید