به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 7 نخستنخست 1234567 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 62
  1. #11
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 22 تیر 94 [ 22:58]
    تاریخ عضویت
    1390-1-26
    نوشته ها
    770
    امتیاز
    14,787
    سطح
    78
    Points: 14,787, Level: 78
    Level completed: 85%, Points required for next Level: 63
    Overall activity: 69.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteran10000 Experience PointsOverdrive
    تشکرها
    4,357

    تشکرشده 4,467 در 859 پست

    Rep Power
    122
    Array
    تنها مشکل شوهر شما اینه که به قول هایی که داده سر وقت عمل نکرده،
    به دنبال تهدیدهای شما، ایشون هم راه لجبازی رو در پیش گرفته و نه تنها بدقول شده که شما رو مقصر این شرایط میدونه.
    به خاطر غرورش هم حاضر نیست برای آشتی پیشقدم بشه.
    حرف و حدیثای خونوادگی شما هم موضوع رو حادتر کرده.
    و چون پیشقدم نمیشه احتمال میدی دیگه دوستت نداره یا حداقل دیگه مثه قبل نیست،
    حرمت ها از بین رفته، شاید خونواده ها با هم درگیر شدن و چیزایی شبیه به این.
    با همه اینها هنوز همسرت رو دوست داری و میخوای ادامه بدی. (درست فهمیدم ؟)

    بنظر من حرف زدن مستقیم با همسرت خیلی بهتر از شنیدن حرفاش از زبون دیگران هست.
    من فکر میکنم لازم نیست هرچی تو دلته رو بهش بگی و عقده گشایی کنی.
    لازم نیست خواسته هاتو بگی.
    نیازی به عذرخواهی یا تعیین مقصر هم نیست.

    بهش بگو دوستش داری و نمی خوای ازش جدا شی.
    بگو خونوادت هم راضی به طلاق نیستن و همگی فکر میکنین میتونین مشکلاتتون رو حل کنید.
    فقط همین.

    ترجیحا احساستت رو کنترل کن و گریه نکن،
    نذار فکر کنه داری التماس میکنی.
    فقط نظرت رو بگو.
    شرط نذار.
    اگر اون خواست شرط بذاره، حرفاش رو گوش بده و بگو در موردش فکر میکنی.
    نذار رابطتون قطع بشه.
    حتی اگر شرط هاش منطقی نبود، اجازه بده هردوتون فکر کنید.

    خیلی عذر میخوام ولی بنظر من بی فکری های شما خیلی زیاد بوده.
    بذار ببینه تغییر کردی.

    اگر یادت باشه من حضور فعالی در تاپیک های شما داشتم،
    اما بعد از یه مدت دیدم پست گذاشتن برای شما فایده نداره.
    بنظر میرسه تازه توی تاپیک فعلیت دنبال راه حل برای رفع مشکلت هستی،
    و این خیلی امیدوار کننده است.

    موفق باشی
    وقتی تو نیستی
    نه هست های ما
    چونانکه بایدند
    نه بایدها . . .

    هر روز بی تو
    روز مباداست!



  2. 3 کاربر از پست مفید meysamm تشکرکرده اند .

    dooo (سه شنبه 22 اردیبهشت 94), morteza2487 (یکشنبه 31 خرداد 94), شیدا. (سه شنبه 22 اردیبهشت 94)

  3. #12
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 02 اردیبهشت 03 [ 18:39]
    تاریخ عضویت
    1393-12-14
    نوشته ها
    329
    امتیاز
    14,886
    سطح
    79
    Points: 14,886, Level: 79
    Level completed: 8%, Points required for next Level: 464
    Overall activity: 67.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience PointsOverdrive
    تشکرها
    955

    تشکرشده 655 در 231 پست

    Rep Power
    74
    Array
    شیدا خانوم از اینکه همراهیم میکنید ممنون
    هنوز با همسرم صحبت نکردم یعنی ایشون به واسطه ای که باهاش صحبت کرده گفته که من اشتباه نکردم و حاضر نیست بیاد خونمون تا با هم صحبت کنیم
    پدرم ازشون خواست که عقد رو ثبت کنن ولی اونا اهمیتی ندادن انگار میدونستن قراره اینطوری بشه ولی نمیدونم خدا میدونه هدفشون چی بوده
    راستش با وجود اینکه خانواده ی همسرم جلو نمیان این واسطه اومده میگه شما کوتاه بیاین اخه این از نظر منطقی درسته به نظر شما؟
    راستش خواسته های اصلی من زیاد بزرگ نیستن که همسرم نتونه براورده کنه ولی با شناختی که از همسرم دارم انگار براش سخته که کارایی که من میخوام رو انجام بده
    خواسته هام تقریبا همونایی هستن که تو جلسات خواستگاری مطرح کردم و ایشون قبول کرد اما این دفعه مواردی مثل خرید خونه رو و چند مورد دیگه رو نمیگم بقیه اش برمیگرده به طرزبرخورد و .......
    راستی یه چیزی که تا بحال نگفتم اینه که یه دفعه که تقریبا با هم بحثی نداشتیم و اروم بودیم همسرم گفت که تو اونی که من میخوام نیستی و اگه میدونستم همون اولا تمومش میکردم ولی نگفت که چرا این حرفو میزنه
    البته حدس خودم اینه که ایشون وقتی دید من اصرار دارم که پایبند قول و قرارهاش باشه ازم زده شد
    اما همچنان فقط یه حدسه چون ایشون به من نمیگفت عیب و ایرادم چیه و من الانم نمیدونم که چرا فقط داره عقب میکشه و با خودم حرفی نمیزنه ای کاش میومد تا بدونم حرف دلش چیه؟
    با تجربیاتی که تو این مدت به دست اوردم فهمیدم که همسرم میخواد من مطیعش باشم و همه جوره حتی کارای اشتباهشو تایید کنم ای کاش حداقل مطمین بودم که قول هایی رو که داده واقعا نمیتونه انجام بده تا کمی اروم میشدم

  4. کاربر روبرو از پست مفید dooo تشکرکرده است .

    morteza2487 (یکشنبه 31 خرداد 94)

  5. #13
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 02 اردیبهشت 03 [ 18:39]
    تاریخ عضویت
    1393-12-14
    نوشته ها
    329
    امتیاز
    14,886
    سطح
    79
    Points: 14,886, Level: 79
    Level completed: 8%, Points required for next Level: 464
    Overall activity: 67.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience PointsOverdrive
    تشکرها
    955

    تشکرشده 655 در 231 پست

    Rep Power
    74
    Array
    اقای میثم ممنون
    شما درست میگید مشکل اصلی بدقولیه همسرمه البته رفتارهای دیگه ای هم هست که ناراحتم میکنه ولی این برام بزرگترینشه به نظرم همسرم نمیخواد مسیولیت حرفی که میزنه رو قبول کنه به نظر من مسیولیت پذیری در زندگی مشترک خیلی مهمه و تاثیر گذار به هر حال بیشتر بارمسیولیت زندگی به عهده ی مرد هست
    شاید از نظر شما این عمل نکردن به یه سری قولی که داده شده خیلی کوچیک باشه ولی روی احساسات و دید من که یک زن هستم نسبت به همسرم خیلی تاثیر منفی میذاره مثلا اینکه این حس رو در من به وجود میاره که همسرت اگه حرفی زد روش حساب نکن چون اگه بتونه هم فقط در حد حرف داره بهت میگه

    من نمیتونم با کسی غیر ازهمسرم زندگی کنم چون اولین و اخرین پسریه که وارد زندگیم کردم حتی اگه ازش جدا بشم به هیچ کس دیکه حتی خودشم نمیخوام فکر کنم
    ولی الان تواین شرایط بازم دلتنگش میشم و خیییییییلی کم براش دعا میکنم
    منظورتون از اینکه میگید نظرت رو بگو ولی شرط نذار چیه؟
    من عقیده ام اینه که همین الان هر چی میخوام رو بهش بگم نهایتش اینه که قبول نمیکنه,درسته؟
    قبول دارم منم اشتباه کردم سعی دارم تکرار نشه اما خواهشم اینه اگه امکانش هست اشتباهاتمو بهم گوشزد کنید تا حواسم باشه که موقع صحبت با همسرم ایشونم متوجه بشه که من اون ادم سابق نیستم

  6. 4 کاربر از پست مفید dooo تشکرکرده اند .

    meysamm (چهارشنبه 23 اردیبهشت 94), morteza2487 (یکشنبه 31 خرداد 94), parsa1400 (چهارشنبه 23 اردیبهشت 94), فدایی یار (سه شنبه 26 خرداد 94)

  7. #14
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 02 اردیبهشت 03 [ 18:39]
    تاریخ عضویت
    1393-12-14
    نوشته ها
    329
    امتیاز
    14,886
    سطح
    79
    Points: 14,886, Level: 79
    Level completed: 8%, Points required for next Level: 464
    Overall activity: 67.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience PointsOverdrive
    تشکرها
    955

    تشکرشده 655 در 231 پست

    Rep Power
    74
    Array
    خواهش میکنم در مورد اینکه چطوری خواسته هامو به همسرم بگم راهنماییم کنید
    شاید قرار باشه با همسرم صحبت کنم به نظرتون باید هر چی میخوام همین الان بگم اصلا تحویلش بگیرم باهاش گرم برخورد کنم یا سر و سنگین که بدونه ناراحتم از دستش
    باید بفهمه از دوریش دلتنگش شدم یا باید طوری برخورد کنم که بهش بفهمونم تو هم نباشی من عین خیالم نیست و راحت زندگی میکنم
    واقعا گیج شدم کمک کنید

  8. کاربر روبرو از پست مفید dooo تشکرکرده است .

    morteza2487 (یکشنبه 31 خرداد 94)

  9. #15
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 22 تیر 94 [ 22:58]
    تاریخ عضویت
    1390-1-26
    نوشته ها
    770
    امتیاز
    14,787
    سطح
    78
    Points: 14,787, Level: 78
    Level completed: 85%, Points required for next Level: 63
    Overall activity: 69.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteran10000 Experience PointsOverdrive
    تشکرها
    4,357

    تشکرشده 4,467 در 859 پست

    Rep Power
    122
    Array
    اصلا کاری نداشته باش که اون شما رو دوست داره یا نه.
    طلاق میخواد یا نه.
    شما تکلیفت رو با خودت معلوم کن.

    بنظر من با یه مشاور صحبت کن تا از ابهام دربیای و تکلیفت رو بدونی. (با خونوادت هم حرف بزن، اما مراقب باش تحت تاثیر اونها نباشی، فقط باهاشون مشورت کن. )
    نهایتا اگر به این نتیجه رسیدی که میتونی باهاش زندگی کنی و همینجوری که هست بپذیریش، دقیقا همین رو بهش بگو.
    بگو که بدون شرط دوستش داری و میخوای باهاش بمونی.
    قول وقرار و شرط وشروط رو هم فراموش کن.


    وقتی تو نیستی
    نه هست های ما
    چونانکه بایدند
    نه بایدها . . .

    هر روز بی تو
    روز مباداست!



  10. 2 کاربر از پست مفید meysamm تشکرکرده اند .

    morteza2487 (یکشنبه 31 خرداد 94), شیدا. (چهارشنبه 30 اردیبهشت 94)

  11. #16
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 02 اردیبهشت 03 [ 18:39]
    تاریخ عضویت
    1393-12-14
    نوشته ها
    329
    امتیاز
    14,886
    سطح
    79
    Points: 14,886, Level: 79
    Level completed: 8%, Points required for next Level: 464
    Overall activity: 67.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience PointsOverdrive
    تشکرها
    955

    تشکرشده 655 در 231 پست

    Rep Power
    74
    Array
    ممنون
    من با این رفتارهاش نمیتونم کنار بیام چندین بار زمانی که باهم بودیم در طول این دوسال خواستم بیتفاوت باشم اما واقعا نمیتونم یعنی همسرم باهام یه کوچولو هم راه نمیاد که من دلم خوش باشه
    واقعا نمیتونم

    راستش منظورم از اینکه یه کوچولو راه نمیاد اینه که اگه یه ذره به خواسته هام بیشتر توجه میکرد خیلی شرایط تغییر میکرد
    ویرایش توسط dooo : پنجشنبه 24 اردیبهشت 94 در ساعت 01:05

  12. کاربر روبرو از پست مفید dooo تشکرکرده است .

    morteza2487 (یکشنبه 31 خرداد 94)

  13. #17
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 24 اردیبهشت 94 [ 01:23]
    تاریخ عضویت
    1394-2-24
    نوشته ها
    1
    امتیاز
    14
    سطح
    1
    Points: 14, Level: 1
    Level completed: 27%, Points required for next Level: 36
    Overall activity: 0%
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array
    اشتباهات ایشون دقیقا چی بوده؟؟؟؟

  14. #18
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    هانیه جان

    شما خیلی واضح صحبت نمی کنی. به شکل مبهمی حرف از یک سری قولها می زنی و یه سری مسائل رفتاری.

    اما در مجموع
    منم با آقای میثم موافقم
    دو سال با ایشون ارتباط نزدیک داشتی و دیگه باید خوب بشناسیش. با این آدمی که شناختی داری ازدواج می کنی.
    نه با قول و قرارهاش.

    می گن نجواهای دوره شناخت تو زندگی می شه فریاد
    همین چیزایی که دیدی شاید بزرگتر و جدی ترش را تو زندگی ببینی، یا حداقل همینقدرش را. ببین با همین شرایط می تونی بسازی؟

    یه سری اخلاقها و رفتارهای آدمها وقتی بزرگتر می شن و عاقل تر و با تجربه تر، تغییر می کنه.
    ولی وقتی خودشون به این نتیجه برسن، نه با قول و قرار.
    نمی دونم اون قولهایی که می خوای تو این زمینه می گنجه یا نه. به هر حال خیلی به تغییر امیدوار نباش. هر چی این دو سال دیدی، همونه.

    برو با یه مشاور خوب صبحت کن و حرفهات را اونجا بزن.
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا

  15. 2 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    meysamm (پنجشنبه 24 اردیبهشت 94), morteza2487 (یکشنبه 31 خرداد 94)

  16. #19
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 02 اردیبهشت 03 [ 18:39]
    تاریخ عضویت
    1393-12-14
    نوشته ها
    329
    امتیاز
    14,886
    سطح
    79
    Points: 14,886, Level: 79
    Level completed: 8%, Points required for next Level: 464
    Overall activity: 67.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience PointsOverdrive
    تشکرها
    955

    تشکرشده 655 در 231 پست

    Rep Power
    74
    Array
    بالاخره با همسرم صحبت کردم خیلی اروم شدم
    خیییییلی دوستش دارم وقتی خواستیم شروع کنیم گفتش که نمیخواد از گذشته و از اینکه چرا اینطوری شد حرف بزنیم
    دوباره مثل روزهای خواستگاری صحبت کردنش دلگرمم کرد ولی در مورد قول و قرار گفت اگه دوستم داری باید بتونی باهام کنار بیای منم گفتم باور کن برام خیلی سخته اونم گفت خوب فکراتو بکن اگه قبول کردی باید تا اخر عمرت باهام بمونی
    من عاشق شوهرمم چیکار کنم که با این حرفی که میزنه هرکاری کنم نمیتونم کنار بیام
    در ضمن همسرم گفت تو این مدت خواستم فکراتو بکنی که زنگ نزدم منم بهش گفتم فکر نمیکنی دوماه خیلی زیاده واسه فکر کردن چیزی نگفت ولی بین حرفاش گفت که میخواسته من زنگ بزنم
    گفتش که من تو این مدت با خودم خیلی فکر کردم گفتم هانیه تا حالا واسه من کاری نکرده (منظورش این بود که باید وقتی بابام باهاش یکم تند برخورد کرد من ازش حمایت میکردم و از این حرفا)که اگه کرده بود یه لحظه هم معطل نمیکرد و نمیذاشت دوماه از هم دور باشیم و الان هم که حدود 4 روزه گذشته بهم زنگ نزده فقط با پیام که از من شروع میشه در ارتباطیم و احساس میکنم همسرم خیلی سرده البته روزی که با هم صحبت کردیم ابراز محبت میکرد ولی دیگه با پیام چیزی نگفته
    ویرایش توسط dooo : دوشنبه 28 اردیبهشت 94 در ساعت 01:07

  17. کاربر روبرو از پست مفید dooo تشکرکرده است .

    morteza2487 (یکشنبه 31 خرداد 94)

  18. #20
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 02 اردیبهشت 03 [ 18:39]
    تاریخ عضویت
    1393-12-14
    نوشته ها
    329
    امتیاز
    14,886
    سطح
    79
    Points: 14,886, Level: 79
    Level completed: 8%, Points required for next Level: 464
    Overall activity: 67.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience PointsOverdrive
    تشکرها
    955

    تشکرشده 655 در 231 پست

    Rep Power
    74
    Array
    من تقریبا دیگه تصمیممو گرفتم ولی بازم نیاز به راهنمایی دارم شاید دارم عجولانه و احساسی برخورد میکنم
    راستش هنوز همسرم بعد اینکه با هم صحبت کردیم زنگ نزده فقط با پیام که از طرف من شروع شده یکم با هم در ارتباط بودیم که خیلی دیر به دیر جواب پیامارو میداد امروزم که نه من پیام دادم و نه اون
    من میگم این سردی و بی تفاوتی تو این شرایط اصلا نرمال نیست به نظرم هر پسر دیگه ای اگه واقعا خانومشو دوست داشت الان که بعد دوماه به هم رسیدن حداقل باید پیگیر موضوع باشه و بپرسه که حالا بعد این صحبتا نظرت چیه؟مگه نه؟ایا من دارم اشتباه میکنم؟

  19. کاربر روبرو از پست مفید dooo تشکرکرده است .

    morteza2487 (یکشنبه 31 خرداد 94)


 
صفحه 2 از 7 نخستنخست 1234567 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 7
    آخرين نوشته: دوشنبه 26 بهمن 94, 19:57
  2. (توهم همه چیز دانی ) استفاده نادرست از شبکه های اجتماعی و توهم دانش
    توسط مدیرهمدردی در انجمن مهارتهای ارتباطی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: شنبه 10 بهمن 94, 17:26
  3. پاسخ ها: 31
    آخرين نوشته: چهارشنبه 09 مرداد 92, 19:59
  4. +تاریخچهٔ جنسی‌ همسر آیندتون چقدر براتون مهمه
    توسط kamran2007 در انجمن سایر سئوالات مربوط به ازدواج
    پاسخ ها: 88
    آخرين نوشته: سه شنبه 28 مهر 88, 11:08

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 15:09 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.