به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 3 از 5 نخستنخست 12345 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 , از مجموع 48
  1. #21
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 31 خرداد 95 [ 10:16]
    تاریخ عضویت
    1393-11-25
    نوشته ها
    162
    امتیاز
    2,721
    سطح
    31
    Points: 2,721, Level: 31
    Level completed: 81%, Points required for next Level: 29
    Overall activity: 2.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 67 در 45 پست

    Rep Power
    29
    Array
    مشاورمون میگه وقتی درمان نمیشه خب یا باید بسوزی و بسازی یا جدا بشی

    همسرم میگه نمیگه از مشاوره بدم میاد میگه که من چون مشکلات زیاد داشتم افسردگی دارم و بیشتر باید قرص درمانی بشم
    بعدش مشاوره
    میگه نه راه کاری داده نه حرفی میگه تست بزنه

    میگه من به زبون خودم دارم میگم که وسواس فکری دارم و عملی میگه برو تست بزن
    یعنی چی میخواد پول الکی بگیره وقتی خودم دارم میگم تیک دارم وسواس دارم زود عصبی میشم

    همه حرفش همینه

  2. #22
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 31 خرداد 95 [ 10:16]
    تاریخ عضویت
    1393-11-25
    نوشته ها
    162
    امتیاز
    2,721
    سطح
    31
    Points: 2,721, Level: 31
    Level completed: 81%, Points required for next Level: 29
    Overall activity: 2.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 67 در 45 پست

    Rep Power
    29
    Array
    چشتون روز بد نمبینه
    دیشب که جاریم مهمونم بود اومدن پایین خلاصه شوهرم رته پشت بام برای کنترل چون پدر شوهرم داشت پشت بوم کار میکرد .
    وقت شام شد حالا ساعت 10 شب رفتم دنبال پدر شوهرم گفت من نمیام خونتون کثیف میشه گفتم چی شده این حرف میزنی علی بهت چیزی گفته گفت نه ... گفتم بیاین بریم دیگه حالا شما که میدونی این اخلاقشه گفت نه شما برو من نمیام نمیامد شوهرم هم میشنید این حرفهارو گفتم به پدرت چی گفتی گفت هیچی همش خودش اذیت میکنه از این حرفها... گفتم باشه پس بیا پایین سفره بندازم شام بخوریم گفت برید بخورید من نمیام ... هیچی دیگه من رفتم پایین به جاریم گفتم برو دنبال پدرشوهرم گفت باشه رفت دنبالش پدر شوهرم اومد پایین سفره انداختم شما بخوریم چشتون روز بد نبینه شوهرم بدون اینکه به من و شخصیتم توجه کنه گذاشت رفت توی کوچه ماشینو ببره پارک کنه رفت وقتی سفره جمع شد اومد پایین .چون یک کیک کوچیک گرفته بودم برای جاریم بعد شام که شوهرم اومد پایین رفت دستشویی رفتم کیک آوردم گفتم بیا چایو کیک بخور هیچی نگفت دستشو شست و اومد نشست نه چای خورد نه کیک .. خلاصه اونا کیک خوردن و چای رفتن
    خیلی حالم بده وقعن نمی دونم چه کار کنم ... چقدر دیگه خرد بشم که تموم بشم.تا صبح فحش و بد بیراه گفت هیچی نگفتم فقط رفتم توی اتاق دراز کشیدم صبح حتی بیدار نشدم موقع رفتم هم کلی خر وگوه و سگ گفت و رفت...
    اینقدر عصبی هستم که حد نداره بچه به خدا این زندگی و آدماش ارزش جنگیدن نداره ... تصمیم گرفتم برای طلاق...
    فقط موندم مشکلات خانواده ام چه کار کنم دو خواهر دم بخت یک برادر الکلی و پدر معتاد .... مریض

  3. #23
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 26 خرداد 94 [ 11:47]
    تاریخ عضویت
    1394-1-26
    نوشته ها
    7
    امتیاز
    142
    سطح
    2
    Points: 142, Level: 2
    Level completed: 84%, Points required for next Level: 8
    Overall activity: 14.0%
    دستاوردها:
    7 days registeredTagger Second Class100 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 7 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array
    مینای عزیز به چه دلیلی همسرت این کارو انجام داد.به خاطرپدرش یاجاریت...اخه بدون دلیل این اخلاق زننده رو ازخودش نشون میده یاشمابراش ارزش نداری یاخانوادش.

  4. #24
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 31 خرداد 95 [ 10:16]
    تاریخ عضویت
    1393-11-25
    نوشته ها
    162
    امتیاز
    2,721
    سطح
    31
    Points: 2,721, Level: 31
    Level completed: 81%, Points required for next Level: 29
    Overall activity: 2.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 67 در 45 پست

    Rep Power
    29
    Array
    عزیزم اگر تاپیکم خونده باشی کامل متوجه میشی

    چه میدونم البته از اینکه پدرش ازش ناراحت شده بود واین طور حرف میزد فکر کنم بهم ریخت نتونست خودش مدیریت کنه

    همسر من حسی بی خاصیتی خیلی اذیتش میکنه فکر کنم

    به خاطر پدرش ... اما من چه گناهی داشتم میگه تو مقصری صبر نکردی ماشینو بزار حیاط

    اما شما بگو ساعت 8 اومده خونه با گوشی ور رفته تا نه نه رفته پشت بوم تا 10 شب خب بابا ما مگه مهمون نداشتیم باید این اونور بپلکه والا برادر شوهرم تنها نشسته با خانومش پدر شوهرم حق داشت ناراحت بشه چون شوهرم خیلی بد با پردش حرف میزنه

    فکر کنم بهش گفته بود تولباس نداری مثل گدا ها لباس پوشیدی مثل بدبختا اون مبهش برخورده بود گفت من نمیام خونتون کثیف میشه من مثل گداهام .....

    پدر شوهرم با اینکه ثروتمنده ولی خیلی خودش به بنایی زده و اذیت میکنه و دوست نداره پول خرج کنه شوهرم دلش میسوزه و خیلی بد عنوان میکنه ...و دعواشون میشه ولی برعکس برادر شوهرم اصلن کاری نداره بهش به هیچ عنوان
    نمیدونم

  5. کاربر روبرو از پست مفید مینای سخن گو تشکرکرده است .

    alireza198 (چهارشنبه 23 اردیبهشت 94)

  6. #25
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 22 فروردین 98 [ 15:00]
    تاریخ عضویت
    1394-1-19
    نوشته ها
    275
    امتیاز
    7,709
    سطح
    58
    Points: 7,709, Level: 58
    Level completed: 80%, Points required for next Level: 41
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    521

    تشکرشده 526 در 206 پست

    Rep Power
    63
    Array
    سلام
    به هر حال پدرشه دلش براش میسوزه از این حرفا پیش میاد دیگه
    اگه شوهرتون احساس بی ارزشی و بی خاصیتی میکنه شما باید این حس رو درون اون به وجود بیارید که آدم با ارزشیه
    روزی چند بار بهش میگید که چقدر براتون با ارزشه؟
    روزی چند بار به خاطر اینکه کنارتونه ارزش تشکر میکنید و میگید وجودش به شما حس آرامش میده؟
    درسته که خیلی سختی میکشید ولی بعضی وقتا برای اینکه بتونید یه سری خصوصیات رو در طرف مقابلتون تقویت کنید باید از اونا براش تعریف کنید
    نمیدونم تونستم منظورمو خوب منتقل کنم یا خیر
    موفق باشید
    یاعلی...

  7. #26
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 31 خرداد 95 [ 10:16]
    تاریخ عضویت
    1393-11-25
    نوشته ها
    162
    امتیاز
    2,721
    سطح
    31
    Points: 2,721, Level: 31
    Level completed: 81%, Points required for next Level: 29
    Overall activity: 2.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 67 در 45 پست

    Rep Power
    29
    Array
    علیرضای محترم

    بله چندین بار اینو بهش گفتم ولی بازم فایده نداره چون این حس از بچگی باهاش بوده و خود پدرش مسبب این موضوع هستش

    بد دهنی از پدرش به ارث برده تحقیر کردن از پدرش یاد گرفته فحش و داد و بیداد از اون یاد گرفته .....

    خیلی خواستم توقیت کنم با حرف با عمل ولی به هر حال حضور پدرش کم اثر نداره و از بین میبره

    میدونی دیگه به جایی رسیدم کلن بهش کار نداشته باشم و سرم به ارشد مشغول کنم فعلن تا مادر یکم سرش خلوت بشه حداقل خواهرام ازدواج کنن برن ...

    متاسفانه من شرایط طلاقم هم سخته و بستس
    من خواهر دم بخت دارم و برادر بد که سر کار نمیره و مشروب مصرف میکنه و پدری که تمام عمر اعتیاد داشته

    این موارد اصلن نمیذاره به طلاق فکر کنم .فعلن مجبور بسوزم .و بسازم

  8. #27
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 28 خرداد 94 [ 15:56]
    تاریخ عضویت
    1393-12-18
    نوشته ها
    110
    امتیاز
    1,952
    سطح
    26
    Points: 1,952, Level: 26
    Level completed: 52%, Points required for next Level: 48
    Overall activity: 43.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger Second Class3 months registered
    تشکرها
    235

    تشکرشده 155 در 73 پست

    Rep Power
    28
    Array
    سلام عزیزم

    ایشون با پدرش حرفش شده وازاون ناراحت بوده که نیومده شمام واسه مهمونا توضیح می دادی مهمونات که غریبه نبودن جاری وبرادرشوهرت بودن نميخاد به این دلیل اینقدر خودتو ناراحت کنی اونا که ميدونن شوهرت مشکل داره به هرحال ميتونستي راحت تر با این مشکل کناربیای چون مربوط به شوهرت وخانوادشه،
    همسر من وقتی ازدست باباش ناراحت میشه اون مدت زندگی واسش هیچ معنی نداره(به قول خودش)حتی رفتارش با بچه هام عوض میشه پس دلیلی نداره من خودمو به خاطر اون ناراحت کنم

    هیچ وقت از خوبيايي که میکنی پشیمون نشو و همه کارای خوبی رو که انجام میدی ادامه بده حداقلش اينه که اگه موفق نشدی ناراحت نميشي چون تلاشتو واسه بهبودی زندگیت کردی

    عزیزم تاحالا اذیت شدی تلاش کردی به نشونه های خوبی هم رسیدی پس دختر خوب ناراحت نباش وناميد نشووباتوکل ادامه بده

  9. #28
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 31 خرداد 95 [ 10:16]
    تاریخ عضویت
    1393-11-25
    نوشته ها
    162
    امتیاز
    2,721
    سطح
    31
    Points: 2,721, Level: 31
    Level completed: 81%, Points required for next Level: 29
    Overall activity: 2.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 67 در 45 پست

    Rep Power
    29
    Array
    توی این چند روز خیلی بخث داشتم میدونم باید درست کنم، ولی قبول کنید تا همسرم نخواد نمیشه
    متاسفانه به خاطر بحثمون جاریم تولد گرفته بود و شام میداد بهش گفته بودم برا شام نمیام ولی برا تولدت چرا میام اونم مادرشو واسسطه کرده بود که دعوتم کنه و دعوت کرد اما به خاطر دعوای که با شوهرم داشتم نرفتیم
    همسرم من اصلن سازش گر نیست اصلن قبول نمیکنه اشتباه هشو متاسفانهمجبور به بحث لفظی با پدر شوهرم شد و همدیگر ر کتک زدند

    - - - Updated - - -

    فردا قصد دارم برم وکیل بگیرم این خونه برام مثل قفس میمونهدیگه حس بد دارم به این خونهشوهرم هم میگه من هیچ جا نمیرم همین جا میمونم...توککل بر خدا دباره میشینم زندگی میسازم با خانواده شایداونجا هم مشکل باشهولی بهتر از اینجاست حس تحقیر دارم حس ندیده شدن حس بد شدن از چشم همه

  10. 2 کاربر از پست مفید مینای سخن گو تشکرکرده اند .

    alireza198 (شنبه 26 اردیبهشت 94), آبی آسمان (شنبه 26 اردیبهشت 94)

  11. #29
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 28 خرداد 94 [ 15:56]
    تاریخ عضویت
    1393-12-18
    نوشته ها
    110
    امتیاز
    1,952
    سطح
    26
    Points: 1,952, Level: 26
    Level completed: 52%, Points required for next Level: 48
    Overall activity: 43.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger Second Class3 months registered
    تشکرها
    235

    تشکرشده 155 در 73 پست

    Rep Power
    28
    Array
    سلام عزیزم توکلت به خدا باشه و صبر داشته باش چرا میخوای وکیل بگیری، فعلا عجله نکن یه مدت بزار بگذره ازاین قضیه ببین چی میشه

    نظرمشاورت چيه

  12. #30
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 31 خرداد 95 [ 10:16]
    تاریخ عضویت
    1393-11-25
    نوشته ها
    162
    امتیاز
    2,721
    سطح
    31
    Points: 2,721, Level: 31
    Level completed: 81%, Points required for next Level: 29
    Overall activity: 2.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 67 در 45 پست

    Rep Power
    29
    Array
    مشاورم فرداست اون همون روز گفت که یا باید بیا تستها رو انجام بده درمان بشه یا باید بری جدا بشی اگر صبر کنم دلم نرم میشه اگر بدونید چه حرفهایی بهم گفت پیش پدرش... عصبیه دیگه میگه تو کم محلی میکنی به من محل نمیدی در صورتی که اصلن این طور نیست اون سازش گر نیست بهش میگم از این خونه بریم شاید کمتر کنترل داشته باشه و همش با پدرش بحث بنایی نداشته باشه شاید از این خونه به دور باشه یکم بهتر باشه.. الانم که باهاش حرف میزنم دارم فکر میکنم که ارامشی توی خونه وجود نداره نمیخوام دلم براش بسوزه میخوام زندگی کنم.خودم هم عقده ای شدم عقده پدر خوب و موقعیت اجتماعی خوب اینا خیلی داره داغونم میکنه.. نمیخوام دیگه توی متاهلی خودم محروم کنم.

  13. کاربر روبرو از پست مفید مینای سخن گو تشکرکرده است .

    شیدا. (شنبه 26 اردیبهشت 94)


 
صفحه 3 از 5 نخستنخست 12345 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. یعنی واقعا من بدبین وحساسم؟
    توسط آناهیتا۲۷ در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 19
    آخرين نوشته: پنجشنبه 17 خرداد 97, 16:32
  2. ازدواج شیعه با خانواده سنی
    توسط gandomm در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 20
    آخرين نوشته: شنبه 11 آبان 92, 20:05
  3. یعنی پاداش این همه مهر و محبت به دیگران هیچه؟ (حالا چکار کنم؟)
    توسط cascade در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: جمعه 24 شهریور 91, 02:16
  4. ? عشق و ازدواج یعنی چه!!!
    توسط سید مهدی زیب صیادان در انجمن سایر مقالات ازدواج
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: شنبه 11 تیر 90, 11:27
  5. خر کیف یعنی
    توسط parnian1 در انجمن سرگرمی و تفریح
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: شنبه 21 فروردین 89, 13:19

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 03:56 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.