به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 5 نخستنخست 12345 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 48
  1. #11
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 31 خرداد 95 [ 10:16]
    تاریخ عضویت
    1393-11-25
    نوشته ها
    162
    امتیاز
    2,721
    سطح
    31
    Points: 2,721, Level: 31
    Level completed: 81%, Points required for next Level: 29
    Overall activity: 2.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 67 در 45 پست

    Rep Power
    29
    Array
    سلام بچه ها
    مرسی از علیرضا مرسی از واحد مرسی از آبی آسمان

    من و.همسرم این دو روز تعطیلی تقریبا خوب بودیم یکم بحث کوچیک داشتیم و لی زود تموم شد

    میخوام یکم بیشتر خودمو عوض کنم :
    1- حس میکنم بی سلیقه هست م وزنیت ندارمگ
    2- اینکه وقتی میرم خون مادر اینا همش یکسری چیزهایی مثل تحقیر و کم خود بینی سراغم میاد غصه ام میگیره وقتی میام بیرون دور از چشم همه گریه میکنم
    3- ابزار علاقه به همسرم از بین رفته تا میام بهش ابراز علاقه کنم زبونم بسته میشه چرا آخه......

    همیشه فکر میکنم من و خانواده همسرم زیاد با هم سنخیت نداریم من متعلق به خانواده ام دارم

  2. #12
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 22 فروردین 98 [ 15:00]
    تاریخ عضویت
    1394-1-19
    نوشته ها
    275
    امتیاز
    7,709
    سطح
    58
    Points: 7,709, Level: 58
    Level completed: 80%, Points required for next Level: 41
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    521

    تشکرشده 526 در 206 پست

    Rep Power
    63
    Array
    سلام
    برای شروع همین دو روز هم خیلی خوبه
    این که تصمیم گرفتی که خودتو تغییر بدی واقعا اقدام بزرگیه
    این دوتا مشکلی که مطرح کردی قابل حل هست
    مشکل اول که یه چیز شخصیه و هرکسی یه صلیقه ای داره که خودش تشخیص میده خوبه یا بده و این بیشتر به خاطر تلقین منفی ای هست که به خودتون میکنید.
    بزار یه مثال راجع به تلقین بهتون بگم تا متوجه بشید چقدر توی روحیه آدم تاثیر داره
    فرض کنید یه نفر بیاد به شما بگه که خدایی نکرده یکی از عزیزانت سرطان داره و قرار تا هفته ی دیگه بمیره
    یا اینکه بیاد بگه مثلا قراره هفته ی دیگه یه اتفاق خیلی خوب برای شما بیوفته
    به شما با شنیدن هرکدوم از این خبرها دوتا احساس مختلف دست میده در حالی که امروز شما هیچ تغییری نکرده و هنوز اون اتفاق ها نیفتاده، اگه بخوایم مدام منفی بافی کنیم و تلقین کنیم نمیتونیم خوشی هایی که داریم رو ببینیم و با کوچکترین مشکل سریع روحیمون داغون میشه ولی اگه مثبت اندیش باشیم و به آینده امیدوار باشیم تحمل مشکلات برامون خیلی راحت تر میشه.
    در مورد مشکل دوم هم به این کلام حضرت علی خوب دقت کن
    حضرت علی میگه ارزش هر انسانی به اندازه ی چیزی هست که در پی رسیدن بهش هست و بهش فکر میکنه اگه مثلا توی فکر رسیدن به یه ماشین هستی ارزشت به اندازه همونه، این ما هستیم که ارزش خودمون رو تایین میکنیم نه محیط اطرافمون و اطرافیانی که داریم
    حالا شما به چی فکر میکنی و به دنبال رسیدن به چی هستی؟
    موفق باشید
    یاعلی...

    - - -نکته آخر - - -

    مشکل سوم هم دوستان متاهل بهتر میتونن کمکتون کنم وللی اگه یکم تلاش کنی و اعتماد به نفس داشته باشی مطمئن هستم میتونید برطرفش کنید.
    ویرایش توسط alireza198 : شنبه 19 اردیبهشت 94 در ساعت 12:04

  3. #13
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 31 خرداد 95 [ 10:16]
    تاریخ عضویت
    1393-11-25
    نوشته ها
    162
    امتیاز
    2,721
    سطح
    31
    Points: 2,721, Level: 31
    Level completed: 81%, Points required for next Level: 29
    Overall activity: 2.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 67 در 45 پست

    Rep Power
    29
    Array
    مرسی آقای علیرضا198
    دوستان متاهل؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ مگه شما متاهل نیستید اما یادم متاهل بودید

    با زم ممنونم از راهنمایی هاتون

  4. کاربر روبرو از پست مفید مینای سخن گو تشکرکرده است .

    alireza198 (شنبه 19 اردیبهشت 94)

  5. #14
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 22 فروردین 98 [ 15:00]
    تاریخ عضویت
    1394-1-19
    نوشته ها
    275
    امتیاز
    7,709
    سطح
    58
    Points: 7,709, Level: 58
    Level completed: 80%, Points required for next Level: 41
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    521

    تشکرشده 526 در 206 پست

    Rep Power
    63
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط مینای سخن گو نمایش پست ها
    مرسی آقای علیرضا198
    دوستان متاهل؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ مگه شما متاهل نیستید اما یادم متاهل بودید

    با زم ممنونم از راهنمایی هاتون
    سلام
    نه من مجرد هستم توی اون تایپیکی هم که ارسال کردم شرایطمو گفتم که دختر خوب سراغ دارم ولی هم ترس از زن گرفتن دارم و هم شرایط ازدواج رو ندارم
    متاسفانه هنوزم شرایطم هنوزم خوب نشده و بدتر هم شده یه حالت افسردگی پیدا کردم
    ان شاءالله که مشکلات همه حل بشه
    یاعلی...

  6. #15
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 31 خرداد 95 [ 10:16]
    تاریخ عضویت
    1393-11-25
    نوشته ها
    162
    امتیاز
    2,721
    سطح
    31
    Points: 2,721, Level: 31
    Level completed: 81%, Points required for next Level: 29
    Overall activity: 2.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 67 در 45 پست

    Rep Power
    29
    Array
    بله یادم اومد که میترسید بهتون خیانت بشه

    امروز وقت مشاوره داریم ولی همسرم نمیاد

    اولان کلاس داره بعدشم میخواد بره دنبال کاراش

    اما من میرم .....

  7. کاربر روبرو از پست مفید مینای سخن گو تشکرکرده است .

    alireza198 (یکشنبه 20 اردیبهشت 94)

  8. #16
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 28 خرداد 94 [ 15:56]
    تاریخ عضویت
    1393-12-18
    نوشته ها
    110
    امتیاز
    1,952
    سطح
    26
    Points: 1,952, Level: 26
    Level completed: 52%, Points required for next Level: 48
    Overall activity: 43.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger Second Class3 months registered
    تشکرها
    235

    تشکرشده 155 در 73 پست

    Rep Power
    28
    Array
    سلام عزیزم

    خیلی خوشحالم که آرومتر شدی وبه فکرتغيير خودت هستی
    خیلی آروم و متین آنچه رو که میدونی وظيفته انجام بده نه به خاطر اینکه بخوای چیزی رو به دست بیاری بخاطر خودت که بتونی بدون هیچ انتظار و چشم داشتی به همه خوبی کنی تا خودتم به آن آرامشی که لياقتشو داری برسي

    در پناه خدا موفق باشی خواهر گلم

  9. کاربر روبرو از پست مفید آبی آسمان تشکرکرده است .

    alireza198 (دوشنبه 21 اردیبهشت 94)

  10. #17
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 15 دی 94 [ 18:30]
    تاریخ عضویت
    1392-7-22
    نوشته ها
    178
    امتیاز
    3,383
    سطح
    36
    Points: 3,383, Level: 36
    Level completed: 22%, Points required for next Level: 117
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    172

    تشکرشده 443 در 158 پست

    Rep Power
    37
    Array
    سلام

    این نشون میده مسیر درست رو پیدا کردی
    راجع به محبت کردن هم طبیعیه این حالتت کمی سخته چون محبت دو طرفه ست
    خیلی قدرت روحی میخواد که آدم یک طرفه محبت کنه
    اما مطمئن باش می تونی
    همسرتم به مرور سر خط میاد
    -----------------------------------------------
    پوزش منو بپذیرید مدتی سرم شلوغ بود نبودم
    موفق باشید

  11. کاربر روبرو از پست مفید آونگ تشکرکرده است .

    alireza198 (دوشنبه 21 اردیبهشت 94)

  12. #18
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 31 خرداد 95 [ 10:16]
    تاریخ عضویت
    1393-11-25
    نوشته ها
    162
    امتیاز
    2,721
    سطح
    31
    Points: 2,721, Level: 31
    Level completed: 81%, Points required for next Level: 29
    Overall activity: 2.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 67 در 45 پست

    Rep Power
    29
    Array
    سلام بچه ها خوبین
    رفتم مشاوره اول از همه مشاورم تست های منو تحلیل نکرده بود و گفت باید بری یک روز دیگه وقت بگیر که همسرتون هم تست ها رو آورده باشه
    بعدشم گفت که باید تست‌های همسرتون را بیاری بعدش مشاورتون میدم گفت تهدید کن جواب بده تا بتونم درمان شروع کنم، در غیر این صورت جدا شو گفت خانواده ات چی میگن گفتم اونا حرفی ندارن
    وقتی اومدم خونه کلی گریه کردم همسرم زنگ زد گفت چرا گریه میکنی من که حرفی ندارم درمان بشم ولی با تست اینا نمیشه من نیاز به روانپزشک دارم


    همسرم میگه بیخود این همه پول بدیم چی بشه تست بزنیم میگه من باید پیش راونپزشک برم این تست ها به درد من نمیخوره
    همسرم م یگه من مشکلم روحیه و باید قرص بخورم اینکه تست بزنم نیست
    نمیدونم چه کار کنم

    جاریم هم زنگ زد معذرت خواهی کرده و خودشون برای فردا شب شام دعوت کرده خونه ما من گفتم که باشه در خدمتتون هستیم

    دلم میخواد یک زندگی آروم داشته باشم

  13. #19
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 31 خرداد 95 [ 10:16]
    تاریخ عضویت
    1393-11-25
    نوشته ها
    162
    امتیاز
    2,721
    سطح
    31
    Points: 2,721, Level: 31
    Level completed: 81%, Points required for next Level: 29
    Overall activity: 2.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 67 در 45 پست

    Rep Power
    29
    Array
    جاریم چون برای خودش داشته تولد میگرفته و نگران بوده که من نرم براش بد بشه خودشو شام دعوت کرده یکروز جلوتر خونه ما که من شام تولدش برم

    من گفتم من شام نمیام چون خونه مادرتونه زحمت ایجاد میشه ...... مهمونی تولد مزاحم میشم

  14. #20
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 15 دی 94 [ 18:30]
    تاریخ عضویت
    1392-7-22
    نوشته ها
    178
    امتیاز
    3,383
    سطح
    36
    Points: 3,383, Level: 36
    Level completed: 22%, Points required for next Level: 117
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    172

    تشکرشده 443 در 158 پست

    Rep Power
    37
    Array
    سلام مینا خانم
    گفت تهدید کن جواب بده تا بتونم درمان شروع کنم، در غیر این صورت جدا شو؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
    اینو واقعا نفهمیدم چرا مشاورتون گفته که اگه جواب نداد جدا شو ، شاید منظورش اینه که در غیر این صورت همسرتون تو درمان همراهی نخواهد کرد!!!!!!!!!

    همسرم زنگ زد گفت چرا گریه میکنی من که حرفی ندارم درمان بشم ولی با تست اینا نمیشه من نیاز به روانپزشک دارم
    همسرم میگه بیخود این همه پول بدیم چی بشه تست بزنیم میگه من باید پیش راونپزشک برم این تست ها به درد من نمیخوره
    همسرم م یگه من مشکلم روحیه و باید قرص بخورم اینکه تست بزنم نیست

    این دیگه آخرشه همه از روانپزشک فراریند
    باز با مشاور کنار میان
    همسرشما برعکسشو میگه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
    بررسی کنید چرا مشاوره نمی آید؟؟؟؟
    با این مشاور مشکلی داره؟؟؟؟؟؟ (اگه این طوره پیش یک نفر دیگه برید)
    اگه نه مشاور چه حرفهایی زده که به مذاقش خوش نیومده ؟؟؟؟؟؟؟؟
    این قضیه جاریتونو ول کنید
    ذهنتونو آزاد کنید بچسبید به قضیه همسرتون
    موفق باشید
    ویرایش توسط آونگ : سه شنبه 22 اردیبهشت 94 در ساعت 11:53


 
صفحه 2 از 5 نخستنخست 12345 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. یعنی واقعا من بدبین وحساسم؟
    توسط آناهیتا۲۷ در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 19
    آخرين نوشته: پنجشنبه 17 خرداد 97, 16:32
  2. ازدواج شیعه با خانواده سنی
    توسط gandomm در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 20
    آخرين نوشته: شنبه 11 آبان 92, 20:05
  3. یعنی پاداش این همه مهر و محبت به دیگران هیچه؟ (حالا چکار کنم؟)
    توسط cascade در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: جمعه 24 شهریور 91, 02:16
  4. ? عشق و ازدواج یعنی چه!!!
    توسط سید مهدی زیب صیادان در انجمن سایر مقالات ازدواج
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: شنبه 11 تیر 90, 11:27
  5. خر کیف یعنی
    توسط parnian1 در انجمن سرگرمی و تفریح
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: شنبه 21 فروردین 89, 13:19

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 00:29 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.