به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 5 از 5 نخستنخست 12345
نمایش نتایج: از شماره 41 تا 45 , از مجموع 45
  1. #41
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 18 شهریور 96 [ 20:04]
    تاریخ عضویت
    1389-12-04
    نوشته ها
    404
    امتیاز
    6,886
    سطح
    54
    Points: 6,886, Level: 54
    Level completed: 68%, Points required for next Level: 64
    Overall activity: 12.0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    533

    تشکرشده 600 در 287 پست

    Rep Power
    55
    Array
    دوست عزیز
    من نمی دونم شما چرا انقدر روی ازدواج تمرکز داری؟مگه شما خودت ایده ال هستی که به دنبال ایده ال می گردی؟و ایا اگه کسی ایده ال شما رو داشته باشه یعنی شما برای اون مناسبی؟چرا انقدر نظام فکری شما بهم ریخته است و چرا انقدر دیدگاه خرید و فروشی به ازدواج داری ؟(هفت خان و...)
    شما حتما باید پیش یک دکتر روانشناس خوب برید و از طریق مکاتبه انتظار بهبودی نداشته باشید.

  2. کاربر روبرو از پست مفید tamas تشکرکرده است .

    مصباح الهدی (دوشنبه 28 اردیبهشت 94)

  3. #42
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 17 آبان 95 [ 15:15]
    تاریخ عضویت
    1391-2-26
    نوشته ها
    2,672
    امتیاز
    25,995
    سطح
    96
    Points: 25,995, Level: 96
    Level completed: 65%, Points required for next Level: 355
    Overall activity: 3.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveSocialVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    6,844

    تشکرشده 7,555 در 2,378 پست

    Rep Power
    351
    Array
    خوشحالم

    طبیعیه که یه پدر خوب والد حمایت گر و دلسوز داشته باشه و طبیعی هم هست که در مقابل فرزندی که اسیب پذیر تر به نظر می رسه بیشتر حامی باشه و از اون طبیعی تر وقتیه که فرزندش سر موضوعی (خواستگاری) به اوضاع جسمی نابسامان هم برسه. بنده خدا پدر خوبیه که در مقابل شما طبیعی رفتار می کنه. قدر پدرت رو بدون. خودت هم حتما دختر خوب و دوست داشتنیه پدرت هستی و حتما قدر تو رو می دونن

    اقای تماس. ازدواج در عمل یه معامله ی تمام عیاره. همون خرید و فروشه. متاسفانه.

    حتما مصباح جان راهنمایی هایی که به نظرت مناسب میاد رو بنویس. شاید به درد افراد دیگ مشابه خودت هم بخوره بعدا.
    موفق باشی

  4. کاربر روبرو از پست مفید meinoush تشکرکرده است .

    مصباح الهدی (دوشنبه 28 اردیبهشت 94)

  5. #43
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 14 تیر 97 [ 22:56]
    تاریخ عضویت
    1392-12-18
    نوشته ها
    524
    امتیاز
    13,135
    سطح
    74
    Points: 13,135, Level: 74
    Level completed: 72%, Points required for next Level: 115
    Overall activity: 2.0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    2,154

    تشکرشده 1,301 در 451 پست

    Rep Power
    102
    Array
    سلام خانم مصباح الهدی.
    بنده هم با تاخیر بهتون تبریک عرض میکنم.واقعا دو هفته مشغله کاری و اعلام نتایج و خواستگاری نذاشت که به تالار سر بزنم و به قولی که به شما داده بودم عمل کنم.
    واقعا از خوندن نوشته هاتون و این که خدا رو شکر این موانع ذهنیتون که بخش اعظمیش مربوط به پدرتون بود حل شده جای بسیار خوشحالی برای من داشت و ان شالله شما هم با ازدواجی موفق و درس گرفتن از تجربه های خواستگار اومدن های گذشته خوشبخت تر از قبل بشید.


    فکر میکنم الان متوجه شدید که چقدر خوبه ادم حرفای دلشو بزنه و از کسی که کاردانش هستش راهنمایی بگیره.اکثر تاپیک های گذشته شما درش حرف نزدن های شما مشهود بود ولی شکر خدا با یک راهنمایی گرفتن از جناب مدیر همدردی که ما هم ندیدیم ولی طبق گفته ی شما کلی از مشکلاتتون حل شده و امیدوارم کلا در زندگی هیچ وقت این روند کمک گرفتن از بقیه رو فراموش نکنید تا در تصمیم هاتون با کمک گرفتن از عقل و مشورت دیگران بهترین تصمیم ها رو به امید خدا بگیرید.

    شما توی یکی از تاپیکاتون هم گفتید وقتی خواستگار برای شما میاد و پدرتون هستند حتی برادر های شما هم نظر نمی دند و... ببنید منم به صلاح خدا ایمان دارم و میدونم شما اون قدر ان شالله در اینده هم خواستگار های خوب تری خواهید داشت که افسوس گذشته رو نخورید ولی میگم مثلا علمی که الان دارید رو اگه مثلا یک سال پیش می داشتید شاید الان با بعضی از خواستگار های خوبتون ازدواج کرده بودید... من به این نتیجه رسیدم که توی هر خواستگاری وقتی پدر و مادر ها صحبت می کنند قطعا ممکنه صحبت هایی داشته باشند که زیاد به دل طرف مقابل نشینه ولی به نظرم اینا چیزایی نیست که بخواد مانع از ازدواج بشه و باید دختر و پسر راجب اون مسایل هم توی صحبت های خصوصی شون با هم صحبت کنند و اگه قابل حل بود ادامه بدند چون واقعا ما که نمی تونیم تعیین کنیم پدر و مادر هامون توی جلسات خواستگاری دقیقا چیزایی رو مطرح کنند که نظر ماست و ما دوست داریم و... به هر حال این که حتی برادر های شما وقتی پدر شما بودند اظهار نظری نمی کردند ان شالله توی خواستگاری های بعدی لااقل بعد رفتن خواستگار از نظر اونا هم بهره ببرید چون تغییر شخصیت برادرهاتون و روند ایجاد شده کار اسونی نیست و لزومی هم نداره البته شاید...منظورم این هست برادرهاتون شاید بازم هیچ وقت به خودشون اجازه ندند در حضور پدر شما در خواستگاری ها اظهار نظر کنند و... به هر حال واقعا ممکنه پدر شما توی مورد تصور اشتباهی داشته باشند اگه بقیه هم نظر بدند ایشون بهتر تصمیم بگیرند ولی حالا که این طوری نیست خودتون حواستون به این موضوع هم باشه.

    راستش منم مثل شما خیلی توی اتفاقاتی که برام می افته میگم هرچی صلاح خداست و... و این باعث میشه واقعا بعضی وقتا دچار بعضی دوگانگی ها بشم... مثلا بعضی وقتا واقعا توی کاری تمام سعی و تلاشمو می کنم باز دو دل میشم باز میگم هر چی خدا بخواد نمی دونم واقعا نکنه خودم به استقلال نرسیدم که نمی تونم درست تصمیم قاطعی بگیرم به هر حال واقعا باید جواب این سوالامو یک روز بگیرم...امیدوارم اگه شما گرفتید یک روز این جا مطرح کنید....

    چیزایی که من میگم رو شاید و یا حتما دوستان توی تاپیک های قبلیتون هم گفته باشند... ولی بازم میگم... این داشتن روحیه ی شما و اگر تراشی هایی که ممکنه واقعیت نداشته باشه به نظرم خیلی اسیب رسان هستش و شاید واقعا با همون مفهوم توکل و تقوا در یک راستا نباشه... مثلا اون خواستگاری مذهبی که گفتید نسبت به اشتغال حساس شدند و بعدش به اختلاف تحصیل حساس شدید و... کلا توی خیلی از نوشته هاتون تا یک موردی رو چه خودتون یا از بقیه دیدید میگید نکنه خدایی ناکرده برای منم اتفاق بیفته...به نظرم بهتره به جای فکر کردن به بخش های منفی و نخواستن ها به همون چیزای مثبت قضیه فکر کنید و بقیشو به معنای واقعی به خدا توکل کنید ... به هر حال توی هر ازدواجی با هر فردی هر چقدر هم خوب باشه یک سری موانعی خدا قرار خواهد داد که شاید امتحانش باشه یا هر چیزی برای رشد ما پس قطعا هیچ چیز جفت و جور نخواهد بود کاملا اون طوری که دیگه همه چیز بی مشکل باشه.

    داشتن روحیه ی دل رحم شما و... البته بگم به نظرم الان خیلی با تجربه شدید شما نسبت به قبل و شاید دیگه خیلی از این موارد پیش نیاد... ولی من میگم وقتی با خواستگار خوب مواجه میشید که معرفش رو قبول دارید و می دونید هر فردی رو معرفی نمی کنه ...صرفا مثلا چون طرف لیسانس هستش...یا مثلا طرف چند ماه از شما کوچیکتره... و این چیزا نادید هم رد نکنید و هم واقعا عذاب وجدان نداشته باشید خانواده و پسر بیان بعدش با علم به این موضوع که مثلا شما می دونستید خواستگار کم سن تر از خودتون دوست ندارید حالا بهش جواب منفی بدید عذاب وجدان بگیرید... ببنید شما بهتره در مجموع به بقیه چیزای خواستگارهاتون هم نگاه کنید بعدش تصمیم بگیرید..ممکنه خواستگاری بیاد مثلا 2 ماه هم از شما کوچیکتر باشه ولی می بنید واقعا از نظر ظاهر از شما بیش تر می خورند بعدش بقیه مسایل هم درست هستش و ... دیگه اون موقع وصلت انجام میشه...ولی یه وقت می بنید نه طرف توی بقیه مسایل هم اون طور که می خواید نیستش و مساله سنم که دو دل بودید پس کلا قضیه منتفی میشه...راجب خواستگار ها هم نگران نباشید...دو حالت خارج نیست...یا اون خانواده ی پسر هم این قدر خواستگاری رفتند که این مسایل براشون طبیعی هستش..یا اگه تجربه ی اولشون باشه اونا هم برای تجربه های بعدیشون قوی تر و با تجربه تر میشند...مثلا راجب سن کلا اقا پسر بزرگتر باشه بهتره هااا...ولی منظورم این بود صفر و یکی هم به قضیه نگاه نکنید شاید بهتر باشه.ولی بعدش پستتون رو خوندم که گویا از نظر ذهنی نمی تونید اینو اصلا قبول کنید اگه واقعا این طوری هستش و شما که این همه شکر خدا خواستگار خوب دارید و دستتون بازه در انتخاب خب کلا دیگه خواستگار کم سن تر از خودتون راه ندید.ولی من خودم هم کلا به این نتیجه رسیدم واقعا اگه دختر از پسر کوچیک تر باشه از هر جهت بهتره کلا.

    توی یکی از پست هاتون راجب معیار عاطفی بودنتون گفتید راستش من فکر نمی کنم خواسته ی شما زیاد باشه ولی یک نکته
    ولی یک ولی مهم داره به نظرم و اون این هستش که یک مرد واقعا در حالت عادی دوست داره چیزایی که شما در رابطه با عاطفی بودنتون بگید رو انجام بده ولی من می بینم مثلا اگه همسر شما کار سختی داشته باشه و برای تامین ما یحتاج زندگیش مجبور باشه کار تمام وقت بکنه و.. طبیعتا کار سخت تر میشه برای این که واقعا هر روز بخواد عاطفی عمل کنه و....
    یک چیز دیگه هم هست ببنید شما هنوز تجربه ی زندگی مشترکو ندارید الان مثلا یک تصوری از عاطفه دارید و... واقعا ممکنه وقتی وارد زندگی واقعی می شید خود شما هم دوست نداشته باشید در این حد و...

    راستی حس کردم شما نکنه یکی ویژگی که من دارم رو هم دارید حالا بیش تر بهش دقت کنید..فکر میکنم چیزایی که برای شما ناشناخته ترند یا فکر می کنید اونا رو شما از دست می دید براتون بیش تر ارزشمند هستند..چطوری بگم مثلا توی یکی دو تا از پست های شما دیدم که خواستگارهایی که باز اونا همون جلسه ی اول بنا به هر دلیلی منصرف شده بودند فکر می کردید شاید نکنه اونا معیارهای مد نظر شما رو داشتند در عوض خواستگارهایی که کلی زیر ذره بین شما اومدند و این اجازه رو دادند کشفشون کنید اخرش از چشتون افتاده...گفتم شاید و بهش دقت کنید..چون خود من این اخلاق بد رو متاسفانه دارم ولی حواسم همیشه به این بوده تا اشتباه نکنم در انتخابام کلا.

    ببنید به نظرم هیچ مردی بی عاطفه نیست و هر مردی میتونه هم عاطفی باشه و هم منطقی...ولی نوعش فرق میکنه...مردی که شب و روز برای همسر و خانوادش تلاش میکنه و جز رفاه اونا و پیشرفت فردی و خانواده به چیزی فکر نمی کنه خودش اخر عاطفه هستش... چنین مردی شاید اگه فشار کاری روش باشه هیچ وقت نتونه هر روز قربون صدقه خانمش بره ولی با رفتاراش داره میگه که همسرشو خیلی هم دوست داره و.. پس بهتره همون اون مرد بیش تر حواسش باشه ابراز محبت به مدلی که همسرش می خواد روانجام بده و از طرفی همسرش هم هر روز نخواد این مدلی بهش ابراز محبت بشه و.. بدونه همسرش واقعا دوسش داره و...
    به نظرم میتونه هم عاطفی و هم محکم بودن برای اقایون جمع بشه ولی با تعریفی که من گفتم...
    این که چطور متوجه بشید طرف عاطفی هستش یا نه واقعا سوال خوبی هست بهش فکر نکرده بودم ولی واقعا خیلی جای بحث داره..

    راستش یک چیزی برام عجیب اومد... چند روز پیش با چند تا از دوستام راجب ازدواج صحبت می کردیم... منم مثل شما خیلی روی بعضی چیزا تاکیید (و من شایدم وسواس ) دارم و براشون هم سوال های خاصی مد نظرم هست ببینم طرف چیزایی که می خوام رو داره یا نه(البته جدیدا به تناقضاتی رسیدم متاسفانه حالا حل نشه براش تاپیک می زنم) بعدش از دوستام می پرسیدم شما چه معیار هایی برای ازدواج دارید(اخه می گفتتند یک شش ماهی میشه دیگه به فکر ازدواج هستند) می دیدم اصلا نظر خاصی ندارند یک چند معیار ساده گفتند و.. اون لحظه بهشون غبطه خوردم و نمی دونم خوشحال باید می بودم یا ناراحت !! اخه علم زیادی لزوما موفقیت نمیاره...زیاد دیدم کسایی که واقعا اون قدر ها قضیه ازدواجو پیچیده نکردند و با چند معیار ساده انتخاب کردند و بعدش کلی خوشبخت شدند و.. ولی خودمو گفتم با این همه معیار و.. چقدر سخت میتونم انتخاب کنم...4 سال پیش این طوری نبودم..می ترسم 4 سال بعد دیگه خیلی سخت گیر تر بشم...
    ببنید شما در این حد که گفتید نمی خواید همسرتون مثلا بیرجامن راه راه بپوشه و.. در این حد فکر کردید و... مثلا میگما واقعا شاید همسرتون بهش بر بخوره همون اول بخواید بهش بگید... واقعا به این چیزا فکر نکنید الان...
    یا مثلا اون سوال جاذبه ی جنسی پرسیدید و... ببنید بعضی چیزا شاید از عدم تجربه ی ما باشه... دختر و پسری که این چیزا رو تجربه نکردند چطور می تونند تشخیص بدند چی و چجوری این چیزا رو دوست دارند که باید یا فرد ازدواج کرده باشه یا رابطه ی غیر عرفش رو تجربه کرده باشه...گفتید مردی رو ندید که براتون جاذبه ج داشته باشه و.. خواستم بگم این چیزا ان شالله بعد ازدواج شاید کلا نظرتون عوض بشه و اینا رو باید نظر کسانی رو جویا شد که دید ازدواج کردند و قبل تجربه این روابط چه حسی داشتند و بعدش چطوری شدند.پس زیاد جای نگرانی نداره شاید.
    ولی کلا این که این چیزا برای شما مهم نیست واقعا جای بسی خوشحالی داره که شما دستخوش تغییر دست پخت خیلی ها نشدید.اون دختر خانم هایی که دنبال فردی هستند مثلا حتما 4 شونه و... اینا متاسفانه خوراک های اشتباهی هست که توسط رسانه ها بهشون داده شده و... درست مثل پسر هایی که واسه ازدواج دنیال یک دختر خوشگل هستند و.. که توی بعضی فیلم ها می بینند و اصلا چنین افرادی جود خارجی ندارند و... متاسفانه تاثیر بعضی فیلم ها ذهن بعضی ادما رو داغون میکنه وبا هر کی ازدواج کنند اون قدر ها موفق نخواهند شد...

    راجب تغییر بعد از ازدواج و رشد من قبول دارم...ولی قبول کنید فردی که میاد خواستگاری شما و مثلا 30 ساله هستش دیگه خیلی چیزا درش نهادینه شده وبهتره روی همونی که هست انتخاب کنید نه به امید تغییر ... ولی ادم میتونه تغییر کنه ول اگه هم حوصلشو داشته باشه هم بخواد و هم پیش زمنیش رو داشته باشه...

    راستی به نظرتون واقعا این که بعد این همه خواستگاری هنوز ازدواج نکردید واقعا اینا حتما کار و صلاح خداست؟(البته هر اتفاقی توی جهان هستی با اذن خداست منظورم این بود یعنی خود ما هم بی تقصیر و تاثیر نیستیم به نظرتون واقعا؟برام سواله کلا چون منم خیلی مسایل برام پیش اومده که اخرش نشده برم سوال شد)


    البته میدونم خیلی این چیزا رو خود شما می دونید ...فقط همین طوری گفتم که گفته باشم


    راستی ممنون که این قدر از تجربه هاتون به بقیه می گید به شخصه اگه بدونید چقدر من درس گرفتم و ان شالله خدا خواست توی جلسات خواستگاری برم حتما بهشون دقت می کنم...فقط خواستم یک نکته بگم مثلا می گفتید بعضی خواستگارا وسط حرف پدرتون اومدند و... حالا کار ندارم به این
    در عوض بعضی خواستگارا گفتید جلسات بعد با دسته گل و شیرنی اومدند و.. من خودمو می ذارم جای چنین پسرایی به هر حال اونا هم پیش خودشون فکر می کنند نکنه زشته ما چند جلسه داریم می ریم هی دست خالی بریم و برای اونا زحمت درست می کنیم و.. به هر حال اونا هم وجدان دارند و شاید باز اگه دست خالی بیان(من شما رو نمیگمااا ) اگه یکی دیگه بود می گفت اینا چقدر بی معرفت هستند و...

    دیدم توی پست های اخیر یکی از دوستان گفتند که شما ایا خودتون این قدر بی عیب هستید که دنبال یک فرد هستید با این همه ویژگی و... راستش من گه شما رو نمی شناختم شاید واسه منم چنین تصویری تداعی میشد من میدونم اگه شما این قدر ریز وارد خیلی مسایل و خواسته ها و معیار هاتون این جا شدید و مطرح کردید دلیلش این هست که چنین ویژگی شخصتی دارید و خوتون هم بهتر از هر کسی می دونید هیچ فردی قطعا پیدا نخواهد شد که همه ی معیار های شما رو داشته باشه حتی شاید در حد متوسطش و به هر حال خیلی از چیزا باید توی زندگی دو فرد درست بشه...البته یکی از خوبی های ازدواج در سن پایین تر همین هستش که طرفین واقعا راحت تر می تونستند تغییر کنند و به نقاط مشترک تر هم (در صورت انتخاب درست همدیگه) برسند ولی وقتی سن میره بالا طبیعتا سخت تر میشه... ببنید ما میگیم شما یک دختر بسیار خوب هستید(البته تا خوب رو چه معنا کنیم ولی من بدون تعارف خیلی از ویژگی های شما رو دوست دارم ان شالله خدا در همسری که نصیبم میکنه داشته باشه) ولی هر فردی که با شما ازدواج کنه اونم معیار هایی داره و متر هایی و شما اخلاق هایی الان دارید مثل همین عاطفی بیش تر بودنتون که شاید با متر اون فرد اخلاق بدی باشه در صورتی که با متر شما خوبه و همون طور که برای شما سخت خواهد بود یکدفعه تغییر رویه بدید و کمتر عاطفی بشید برای اون اقا هم تغییر بعضی اخلاق ها سخت تر خواهد بود بدون تردید.



    من خیلی پستم طولانی شد.وگرنه دوبرابر اینا حرف داشتم.دیگه ببخشید.

    ضمنا یکبار یک استاد بزرگی به من کلا درسی یاد داد (ربطی به ازدواج نداشت اصلا) ولی خیلی توی زندگیم کمکم کرد که مطمئنم به شما هم کمک خواهد کرد... اگه عمری بود و تاپیکتون قفل نشده بود حتما بهتون میگم.خیلی عالی بود ایدش.

  6. کاربر روبرو از پست مفید فدایی یار تشکرکرده است .

    مصباح الهدی (پنجشنبه 31 اردیبهشت 94)

  7. #44
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 07 آبان 01 [ 21:11]
    تاریخ عضویت
    1393-1-11
    محل سکونت
    مگه فرقی داره!؟
    نوشته ها
    809
    امتیاز
    24,401
    سطح
    95
    Points: 24,401, Level: 95
    Level completed: 6%, Points required for next Level: 949
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First Class10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    3,979

    تشکرشده 3,495 در 804 پست

    حالت من
    Khoshhal
    Rep Power
    191
    Array
    *و نکته مهم که مشاور به من گفتند اینه: من نباید در مقابل پدرم خودم را ضعیف نشون بدم. مثلا نباید استرس هایم را نشون می دادم. و متاسفانه گاهی استرس های من به قدری زیاد می شد که منجر به ناراحتی های جسمانی من می شد و تابلو... که این امر باعث می شده پدر حس حمایتیشون زیاد بشه و بیشتر نگران من که من دختر ظریف و حساسی هستم و باید حمایت بشم...
    چه جالب!
    الان چند وقتیه به یه مبحثی علاقه مند شدم به اسم تحلیل رفتار متقابل یا Transaction Analysis ، در واقع همون کودک والد و بالغ معروف. فعلا در شروع مبحثم ولی وقتی می خوندم یاد شما و پدرتون میافتادم. چون همین استرس ها و حساس بودن ها و ... نماد کودک درونه و وقتی شما دچار احساسات و هیجانات و یا انفعال می شید والد حمایتگر پدرتون فعال میشه و می خواد کودکشو در آغوش بگیره !! می خواستم بهتون بگم که اگه سعی کنید با بالغتون با پدرتون صحبت کنید، بالغی که فاقد هر نوع احساسی هست و فقط و فقط منطقه ؛ به طور اتوماتیک بالغ پدرتون هم فعال میشه و شما یه مکالمه ی بالغ-بالغ دارید نه کودک-والد چون خود والد هم، چه والد پرخاشجو چه والد حمایتگر باز هم احساس داره و با احساس نباید تصمیمی گرفت.
    حالا میبینم خوشبختانه خودتون به این مساله پی بردین!
    تو همدردی دو تاپیک تو این زمینه داریم اگه خواستین میتونید بیشتر مطالعه کنید خودمم یه کتاب سفارش دادم برام بیاد اگه خوب بود بعدا معرفیش می کنم.
    http://www.hamdardi.net/thread-8591.html
    http://www.hamdardi.net/thread-13689.html
    من دیوانه چو زلف تو رها می‌کردم / هیچ لایق‌ترم از حلقه زنجیر نبود




  8. 2 کاربر از پست مفید m.reza91 تشکرکرده اند .

    meinoush (دوشنبه 28 اردیبهشت 94), مصباح الهدی (پنجشنبه 31 اردیبهشت 94)

  9. #45
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 01 شهریور 94 [ 02:59]
    تاریخ عضویت
    1392-10-14
    نوشته ها
    143
    امتیاز
    2,611
    سطح
    31
    Points: 2,611, Level: 31
    Level completed: 8%, Points required for next Level: 139
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    448

    تشکرشده 166 در 82 پست

    Rep Power
    28
    Array
    من که جواب خاصی براتون ندارم
    ولی یه دنیا خوشبختی براتون ارزو میکنم
    ارزو میکنم که یکی از بهترین ها نثیبتون بشه

    به من که خیلی کمک کردید
    یکی شما یکی هم یه بنده خدایی به اسم هستی خانم
    شما دو نفر تو این سایت نظراتتون برای من خیلی مفید بوده
    و البته خود مدیر همدردی

    به نظرم شما لایق بهترین ها هستید
    ایشالا که خدا کمکتون کنه
    همیشه موفق باشید و خوشحال
    در پناه حق
    یاعلی

  10. کاربر روبرو از پست مفید Mr.Anderson تشکرکرده است .

    مصباح الهدی (چهارشنبه 13 خرداد 94)


 
صفحه 5 از 5 نخستنخست 12345

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. قیافه و قد خواستگارم با معیارای من نمیخونه
    توسط sahra123 در انجمن دو دلی در انتخاب همسر
    پاسخ ها: 23
    آخرين نوشته: جمعه 19 اردیبهشت 93, 11:12
  2. پاسخ ها: 10
    آخرين نوشته: یکشنبه 28 مهر 92, 19:53
  3. آیا معیارهام درسته؟
    توسط goleyad در انجمن سایر سئوالات مربوط به ازدواج
    پاسخ ها: 48
    آخرين نوشته: شنبه 31 فروردین 92, 21:08
  4. آیا معیارم درسته؟
    توسط F_B در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 37
    آخرين نوشته: یکشنبه 22 خرداد 90, 19:53
  5. پاسخ ها: 13
    آخرين نوشته: یکشنبه 18 اسفند 87, 18:14

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 08:51 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.