به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 27
  1. #11
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 29 اردیبهشت 94 [ 01:59]
    تاریخ عضویت
    1394-1-28
    نوشته ها
    12
    امتیاز
    249
    سطح
    4
    Points: 249, Level: 4
    Level completed: 98%, Points required for next Level: 1
    Overall activity: 9.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class100 Experience Points31 days registered
    تشکرها
    16

    تشکرشده 10 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط یه دختر سرگردان نمایش پست ها
    سلام ، این که موضوع رو به دوستش هم گفته نشون میده تو خودش نریخته و یه دوست صمیمی داره که بتونه باهاش حرف بزنه، قطعا به شما فکر میکنه و احتمالا کلی سوال براش پیش اومده و برخوردش هم کاملا قابل پیشبینی بوده، ما دخترها اگه دوست صمیمی داشته باشیم حتما این جور موقع ها میشینیم حرف میزنیم، منم در دوران دانشگاهم همچنین موردی پیش اومد ولی من به هیچکس نگفتم و بعدشم مرتب از جلو چشمش فرار میکردم ناخواسته و شایدم حس حیا و خجالت یا تردید، چون اون اقا هم وجهه خوبی داشت و استادهامون ازش تعریف میکردن ، اون زمان از من بزرگتر بود و ورودی ما نبود ولی محبوب بود، منظورم اینه خیلی مهمه شخصیت دختر خانم چه جوری باشه ، طرز فکرش و حال و هواش، چون من خودم دقیقا توی همین سن 23-22 واقعا ثبات احساسی نداشتم و خودتون به خوبی اشاره کردین به این موضوع، روشی که نوشتین از نظر من که یه دخترم مشکلی نداره ولی قطعا اعتماد و باور کردن حرف شما توسط اون دختر خیلی سخته ، اگر امکانی بود که مثلا یه کار گروهی و پروژه ای شکل میگرفت که در قالب اون میتونستین اول هم خودتون از روحیاتش با خبر بشین و هم خودتون رو تا حدی بشناسونیش همه چی روند بهتری پیدا میکرد، مثلا عضو شدن در انجمن علمی و دعوت به کار از دانشجویان همون رشته دخترخانم...
    باریکلا.روی موضوعی دست گذاشتید که خیلی مهمه.
    خیلی روی این موضوع که یک وجه اشتراک پیدا کنم تا بیشتر بتونم فضا رو برای آشنایی طرفین مهیا کنم، فکر کردم.ولی متاسفانه رشته تحصیلی ایشون با اینکه مهندسیه ولی ربطی به رشته من نداره.تو انجمن شعر و ادب دانشگاه هم حضور ندارن.فقط هر دفعه می‌بینمشون دارن با چندتا دختر (احتمالا هم ترم و هم رشته) صحبت می‌کنن (ماشالله خیلی هم حرف می‌زنن، دم کلاس شون همیشه یکی رو می‌کشن کنار و شروع می‌کنن حرف زدن).توی اون رشته هم دوست و اشنا دارم ولی نهایت کمکی که بتونن به من بکنن اینه که آمار و مشخصات بیشتری از طرف به من بدن.
    بعضی مواقع به اون سناریو نخ نما شده که دو نفر رو اجیر کنم که با موتور کیفش رو بزنن و بعد من کیف از اون دو نفر بگیرم به ذهنم می‌رسه .
    با تمام این تفاسیر دوست دارم قبل از پیشنهاد دوم بتونم یک فضایی برای آشنایی فراهم کنم.کسی اگر تجربه و یا ایده ای برای فراهم کردن اون فضا داره مطرح کنه، چون طرح هایی که
    به ذهنم می‌رسه اکثرا صدا سیما 5-6 بار از اون در فیلم های احساسی‌ش استفاده کرده.

  2. #12
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 29 اردیبهشت 94 [ 01:59]
    تاریخ عضویت
    1394-1-28
    نوشته ها
    12
    امتیاز
    249
    سطح
    4
    Points: 249, Level: 4
    Level completed: 98%, Points required for next Level: 1
    Overall activity: 9.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class100 Experience Points31 days registered
    تشکرها
    16

    تشکرشده 10 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array
    خب دوستان اینم از این.
    به مدت سه هفته رفتارهاشون رو بررسی کردم و با تمام استرسی که داشتم نشستم و حرف ها و هدف و اینکه قصدم برای ازدواج جدیه و همه چیزهایی که می‌خواستم بگم آماده کردم.
    شبش توکل کردم به خدا و گفتم خودت کمک کن درست بشه و اگر قراره نتیجه بدی داشته باشه یا چیزی جز ضرر برای من نباشه خودت نذار جفت و جور بشه.
    دیگه صبح شد رفتم دانشگاه و ایشون رو دیدم و مطمئن شدم که امده.خلاصه آخر وقت گیرشون آوردم و کشیدمشون کنار، خیلی استرس داشتن (خودم هم آلارم هورمون‌هام و قلبم داشت درمی‌امد) کمی آرومشون کردم و شروع گردم صحبت کردن که یکدفعه پریدن وسط صحبت من و گفتن جواب من همون نه ئه (ربطی به صحبت‌های من نداشت) . کمی شکه شدم و گفتم من جواب مثبت و منفی از شما نمی‌خوام که دوباره پریدن وسط صحبت من و صورتشون به حالت التماس درآوردن و گفتن تو ر خدا دیگه نیاین (من خیلی محترمانه و وسط دانشگاه داشتم حرف می‌زدم ولی ایشون احساس می‌کردن چاقو گذاشتم روی گلوش) دیگه دیدم واقعا کنترل استرس و احساساتشون رو ندارن و دارن اذیت می‌شن گفتم خیالشون راحت باشه و من دیگه کاری باهاشون ندارم.
    تمام.
    الان کمی حس سرخوردگی و شکست دارم ولی خدا بخواد دارم باش کنار میام و ردش می‌کنم.

  3. #13
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 10 آبان 00 [ 00:10]
    تاریخ عضویت
    1388-2-15
    نوشته ها
    532
    امتیاز
    15,820
    سطح
    80
    Points: 15,820, Level: 80
    Level completed: 94%, Points required for next Level: 30
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second Class10000 Experience PointsSocial
    تشکرها
    2,510

    تشکرشده 2,960 در 521 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    77
    Array
    سلام،


    با چنین طرز رفتاری انتظار برخورد دیگر هم نباید میداشتید.


    این تکنیک‌هایی‌ که به کار بردید در بهترین حالت تنها به درد دوست دختر گرفتن میخورد، که البته آن هم چون شما هیچ شناختی‌ از ایشان ( به جز قیافه ش !) یا تعاملی با ایشان نداشتید، قاعدتاً به نتیجه نرسید. در واقع با چنین شرایطی پاسخ هیچ دختری حتی برای دوستی‌ با شما مثبت نخواهد بود، مگر اینکه کمبود عاطفی شدید داشته باشد و پیشنهاد دوستی‌ هر فردی را که از راه می‌رسد بپذیرد.


    اگر هدفتان دوستی‌ هست که هیچ، اما اگر هدف جدی برای ازدواج داشتید، بهترین و مطمئن‌ترین راه اقدام از سمت خانواده برای آشنایی بیشتر (نه الزاماً خواستگاری رسمی‌) بود. اگر هر دو خانواده در جریان قرار می‌گرفتند، شرایط خیلی‌ فرق میکرد و مطمئناً ایشان هم به شما پاسخ سنجیده تری میداد.


    موفق باشید،

    کامران
    عاشق همه سال مست و رسوا بادا

    ديوانه و شوريده و شيدا بادا

    با هوشياري غصه هر چيز خوريم

    چون مست شديم هرچه بادا باد


  4. 6 کاربر از پست مفید kamran2007 تشکرکرده اند .

    goll (چهارشنبه 16 اردیبهشت 94), فرهنگ 27 (سه شنبه 15 اردیبهشت 94), محیا ناز (سه شنبه 15 اردیبهشت 94), مصباح الهدی (سه شنبه 15 اردیبهشت 94), بی نهایت (سه شنبه 15 اردیبهشت 94), سرشار (سه شنبه 15 اردیبهشت 94)

  5. #14
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 19 آبان 01 [ 10:33]
    تاریخ عضویت
    1393-7-19
    نوشته ها
    134
    امتیاز
    8,639
    سطح
    62
    Points: 8,639, Level: 62
    Level completed: 63%, Points required for next Level: 111
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    346

    تشکرشده 262 در 104 پست

    Rep Power
    35
    Array
    سلام وقتتون بخیر
    از دید یه دختر طرز مطرح کردن شما خیلی شبیه درخواست دوستیه و دنترایی که اهل دوستی نباشن به این جور درخواست هاجواب منفی میدن
    اگه دفعه بعد خواستین جلو حتما بگین که حاضرین از طریق خانواده تون برای درخواست اشنایی اقدام کنین
    این کار به اون دختر این اطمینان رو میده که شما قصد دوستی و مزاحمت و... ندارین.
    موفق باشید

  6. 2 کاربر از پست مفید محیا ناز تشکرکرده اند .

    goll (چهارشنبه 16 اردیبهشت 94), فرهنگ 27 (سه شنبه 15 اردیبهشت 94)

  7. #15
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 20 آبان 98 [ 14:41]
    تاریخ عضویت
    1393-10-05
    نوشته ها
    72
    امتیاز
    13,113
    سطح
    74
    Points: 13,113, Level: 74
    Level completed: 66%, Points required for next Level: 137
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    4,148

    تشکرشده 151 در 51 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ولی به نظر من اینبار دیگ ربطی به نحوه رفتار و حرف نداشت، رفتار خود اون خانوم عجیب بود، یعنی چی یهو داغ کردن!

  8. کاربر روبرو از پست مفید بارن تشکرکرده است .

    goll (چهارشنبه 16 اردیبهشت 94)

  9. #16
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 15 اسفند 94 [ 21:11]
    تاریخ عضویت
    1393-12-15
    نوشته ها
    37
    امتیاز
    1,751
    سطح
    24
    Points: 1,751, Level: 24
    Level completed: 51%, Points required for next Level: 49
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    134

    تشکرشده 120 در 36 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نظر من اینه که این خانم شخصی رو تو زندگیشون داشته و اخیرا از دست دادتشون حالا به هر دلیلی. البته با توجه به جو جامعه و احساسات دخترخانما و علی الخصوص حرفایی که شما از اون خانم اینجا نوشتید این حدس رو میزنم.در ضمن اگه هدف شما ازدواج باشه فقط مطرح کردن در خانواده ها جواب نهایی رو به شما میده، چه بسا حتی اگه این خانم به پیشنهاد اشنایی شما جواب مثبت میداد تضمینی نبود به اینکه در اینده همه چی به خوبی به سمت ازدواج پیش میرفت.

  10. 2 کاربر از پست مفید capitan2 تشکرکرده اند .

    goll (چهارشنبه 16 اردیبهشت 94), فرهنگ 27 (سه شنبه 15 اردیبهشت 94)

  11. #17
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    سه شنبه 10 اردیبهشت 98 [ 12:47]
    تاریخ عضویت
    1392-1-05
    محل سکونت
    خانه سبز
    نوشته ها
    1,631
    امتیاز
    24,877
    سطح
    95
    Points: 24,877, Level: 95
    Level completed: 53%, Points required for next Level: 473
    Overall activity: 30.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveSocial10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    5,037

    تشکرشده 6,499 در 1,515 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    267
    Array
    من هم با نظر آقای کامران موافقم...

    اینجا شما احتیاج به یک واسطه خانم داشتید که بتونه خیلی راحت تر با دختر خانم صحبت کنه و قصد شما را برسونه و اینکه کامل بهشون منتقل کنه که شما می خواهید تحت نظر خانواده ها فرایند آشنایی برای ازدواج را طی کنید و اگر قصد ازدواج دارند اجازه بدهند شماره منزلشون را شما داشته باشید تا مادرتان تماس بگیرد.(نه اینکه فکر کند شما دیگه تصمیم نهایی را گرفتید)

    این روش که گفتم روش خیلی کم ریسکی است.اما از روش شما می شد انواع و اقسام حدس ها را زد.
    همین طور چون تو دانشگاه دختر خانم آبرو دارند و اینکه دوست ندارن کسی درموردشون فکر بد بکنه من بهشون حق می دم این طوری دستپاچه بشن.
    چون از اون دخترهایی که دوست پسر داشته باشند و خجالت نکشن نبوده که براش این روش عادی تلقی بشه.

    الان هم فکر نمی کنم دوباره بتونید این روش را اجرا کنید. منتها از دفعات بعد سعی کنید اینگونه اصولی قدم بردارید.

    - - - Updated - - -
    اگر روزی ،محبت کردی بی منت، لذت بردی بی گناه ، بخشیدی بی شرط
    بدان آن روز را واقعا زندگی کرده ای


    یا ضامن بی ضامن ها...!!!

    حسرت کرب و بلا در دل من پنهانیست؛
    من ندانم که چه اندازه ز عمرم باقیست؛

    کربلا گر نشدم دعوت، از این بار گناه،
    ضامن من بشود ضامن آهو کافیست؟



    با توکل بر خدای متعال:محکم، با امید و با انگیزه

  12. 2 کاربر از پست مفید مصباح الهدی تشکرکرده اند .

    goll (چهارشنبه 16 اردیبهشت 94), فرهنگ 27 (سه شنبه 15 اردیبهشت 94)

  13. #18
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 21 خرداد 94 [ 02:09]
    تاریخ عضویت
    1394-1-25
    نوشته ها
    46
    امتیاز
    511
    سطح
    10
    Points: 511, Level: 10
    Level completed: 22%, Points required for next Level: 39
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class31 days registered500 Experience Points
    تشکرها
    21

    تشکرشده 42 در 25 پست

    Rep Power
    0
    Array
    به نظر من تیر آخرم بزن و برو به اون دوست صمیمیش بگو که با دختره حرف بزنه و بگه که قصد تو ازدواجه

  14. #19
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 29 اردیبهشت 94 [ 01:59]
    تاریخ عضویت
    1394-1-28
    نوشته ها
    12
    امتیاز
    249
    سطح
    4
    Points: 249, Level: 4
    Level completed: 98%, Points required for next Level: 1
    Overall activity: 9.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class100 Experience Points31 days registered
    تشکرها
    16

    تشکرشده 10 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط kamran2007 نمایش پست ها
    این تکنیک‌هایی‌ که به کار بردید در بهترین حالت تنها به درد دوست دختر گرفتن میخورد.
    حرفتون درسته.
    اما با این روش که بخوام مادرم بفرستم جلو اصلا میونه خوبی ندارم، چون به‌شدت سنتیه و اگر هم بدونم در پی‌اش جواب مثبت از طرف داره بازم دلم راضی نمی‌شه، در کل حس خوبی ندارم.دوست دارم مطرح کردن فقط و فقط از سمت خودم باشه (چون دوست دارم همچین اقدام مهمی از سمت خودم باشه) و مسئله بعدی اینکه مطلقا متنفرم از اینکه با پدرم مادرم جایی برم پاسخ نه بگیرم.
    متاسفانه یا راه درخواست از سمت خانواده است (خیلی سنتی) و یا از طریق پیشنهاد دوستی (کاملا غربی و ناپسند از نظر اکثر خانواده های ایرانی) . یا صفر یا صد. من کلی از تاپیک‌ها با موضوعات متفاوت در این انجمن خوندم که به خاطر این مشکل سعی در ساخت یک راه 50-50 (سنتی-غربی) داشتند که اکثرا موفق نشدن.ای کاش یک تاپیک تخصصی باز بشه و درمورد این موضوع بحث بشه.(اگر موافق باشید و عیبی از نظر مدیران سایت نداشته باشه به زودی تاپیک باز بشه)






    اول از همه این که احتمال زیاد اون خانوم از چهره من خوشش نیومده ولی با این‌حال نتونستم در هر دوبار مواجهه مکالمه رو خوب پیش ببرم و احساس می‌کنم باید مهارتم در این
    زمینه افزایش بدم.طوری شد که وقتی جواب نه شنیدم به دوستم زنگ زدم و گفتم : جوابش نه بود، من مقصر بودم که مهارت یک مکالمه خوب در این شرایط حساس رو نداشتم.
    دوستم پیشنهاد کرد که بیا بریم در فلان جا و به صورت رندم از 5-6 تا خانوم(فارغ از نتیجه) درخواست آشنایی کنیم و این یک تمرین باشه.تو اون شرایط قبول کردم ولی دیدم واقعا
    کار ناپسندیه و کنسل اش کردم.


    نقل قول نوشته اصلی توسط capitan2 نمایش پست ها
    نظر من اینه که این خانم شخصی رو تو زندگیشون داشته و اخیرا از دست دادتشون حالا به هر دلیلی. البته با توجه به جو جامعه و احساسات دخترخانما و علی الخصوص حرفایی که شما از اون خانم اینجا نوشتید این حدس رو میزنم.در ضمن اگه هدف شما ازدواج باشه فقط مطرح کردن در خانواده ها جواب نهایی رو به شما میده، چه بسا حتی اگه این خانم به پیشنهاد اشنایی شما جواب مثبت میداد تضمینی نبود به اینکه در اینده همه چی به خوبی به سمت ازدواج پیش میرفت.
    اگر منظورتون یک عزیز از بستگانه که نمی‌دونم، ولی اگر منظورتون یک پسر یا آقا که دوست یا نامزدشون بوده باشند تقریبا باید بگم خیر.چون کاملا با جنس پسر غریبه بودند و مشخص بود تجربه قبلی نداشتند.حتی این احتمال رو می‌دم که برادر نداشته باشند.


    نقل قول نوشته اصلی توسط بارن نمایش پست ها
    ولی به نظر من اینبار دیگ ربطی به نحوه رفتار و حرف نداشت، رفتار خود اون خانوم عجیب بود، یعنی چی یهو داغ کردن!
    البته یک مکالمه 3 دقیقه ای بود که شرح‌اش اینجا کاری از پیش نمی‌بره، ولی تعبیر مناسبی به کار بردید "داغ کردن".واقعا داغ کرده بوذند و به قدری موضع‌گیری و میمیک صورتشون لحظه ای
    تغییر می‌کرد که احتمال این رو می‌دادم وسط خنده بزنه زیر گریه.واقعا تعادل نداشتند.

    نقل قول نوشته اصلی توسط hvldk نمایش پست ها
    به نظر من تیر آخرم بزن و برو به اون دوست صمیمیش بگو که با دختره حرف بزنه و بگه که قصد تو ازدواجه

    والا من کلی در مورد اینکه استرس نداشته باشید و اینکه اتفاقی قرار نیست بیوفته (با لبخند) صحبت کردم ولی هیجان و استرس ایشون یک حالت تنش ایجاد می‌کرد.
    در آخر دیالوگ من که کمی احساس بی احترامی از سمت ایشون داشتم بهشون گفتم "کمی روی رفتار اجتماعیتون کار کنید" که ایشون هم سریعا گفت "بهتره شما هم حد خودتون رو بدونید" و منم دیدم اگر جواب این خانوم بدم جواب بعدیش خیلی زشت تر میشه و مکالمه رو با یک موفق باشید تمام کردم.
    خلاصه پایان بدی داشت و اینکه این احتمال رو می‌دم شاید واقعا از من خوشش نیومده، فلذا ادامه این درخواست رو صلاح نمی‌بینم.

  15. 3 کاربر از پست مفید goll تشکرکرده اند .

    hvldk (چهارشنبه 16 اردیبهشت 94), بارن (چهارشنبه 16 اردیبهشت 94), سرشار (چهارشنبه 16 اردیبهشت 94)

  16. #20
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 21 خرداد 94 [ 02:09]
    تاریخ عضویت
    1394-1-25
    نوشته ها
    46
    امتیاز
    511
    سطح
    10
    Points: 511, Level: 10
    Level completed: 22%, Points required for next Level: 39
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class31 days registered500 Experience Points
    تشکرها
    21

    تشکرشده 42 در 25 پست

    Rep Power
    0
    Array
    من خودم پسری هستم مثل شما خیل رو فرهنگ اجتماعی و نحو صحبت حساسم و عقیده دارم ادم باید از لحاظ فرهنگی در اوج باشه , تو برخورد با بقیه افراد به این نتیجه رسیدم که همه که فرهنگشون در این حد نیست! این همه ادم جورواجور تو جامعه هست و افراد خیلی کمی هستن که فرهنگشون باهام بخوره, واسه همین وقتی میرم طرف کسی و محترمانه برخورد میکنم و میبینم طرف نمیفهمه من چی میگم و بد برخورد میکنه به خودم میگم خوب فرهنگش در این حد نیست که اینطوری جنتلمنانه برخورد کنم باهاش و اونم در کمال احترام و منتطق و ادب جوابمو بده! مثلا در باره همین دختر اگه فرهنگش در حد شما بود من انتظار داشتم خیلی مودب و اروم برگرده بگه "اقای محترم از ابراز علاقهتون خیلی ممنونم نظر لطفتونه ولی من فعلا قصد برقراری ارتباط و ازدواج ندارم, اگه داشتم خیلی خوشحال میشدم با شخصی مثل شما مراوده داشته باشم ولی متاصفانه فعلا این امکان رو ندارم" و بعدم با یه تشکر صحبت رو تموم میکرد
    میدونم شاید خیلی ارمانی باشه ولی اینطور نیست من با خیلی از اینجور دخترا برخورد داشتم و هیییییچ وقت هم به خودم نمیگم باید شیوه بیانم رو عوض کنم چون من اینم فرهنگ من اینه که محترمانه و جنتلمنانه برم جلو و دنبال کسی هستم که اون هم مثل من بافرهنگ و لول بالا باشه , پس با شیوه خودم میرم جلو اگه طرف هم مثل خودم باهام صحبت کرد میفهمم هم تیپمه ولی اگه برگشت گفت اقا مزاحم نشو و اقا گیر نده و... و... خوب میفهمم تیپ من نیست و اصلا دلیلی نداره من دنبال همچین دخترایی برم

  17. 3 کاربر از پست مفید hvldk تشکرکرده اند .

    goll (چهارشنبه 16 اردیبهشت 94), بارن (چهارشنبه 16 اردیبهشت 94), سرشار (چهارشنبه 16 اردیبهشت 94)


 
صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 03:31 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.