به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 23
  1. #11
    Banned
    آخرین بازدید
    دوشنبه 08 تیر 94 [ 19:38]
    تاریخ عضویت
    1394-1-10
    نوشته ها
    51
    امتیاز
    757
    سطح
    14
    Points: 757, Level: 14
    Level completed: 57%, Points required for next Level: 43
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class500 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 71 در 29 پست

    Rep Power
    0
    Array
    والا بیچاره کیک خریده کادو خریده کلی اخرشم اون مقصره چون گفته الان خیاطی نرو... خخخخ
    واقعا چه منطقی هست این
    خوشبحالتون همسرتون وضع مالیش خوبه کار داره ماشین داره باغ داره خونه و زندگی داره شما هم حالا نگران مخفی کاریش هستین

  2. #12
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    دوشنبه 03 اردیبهشت 03 [ 16:27]
    تاریخ عضویت
    1391-8-10
    محل سکونت
    جنوب
    نوشته ها
    1,565
    امتیاز
    44,711
    سطح
    100
    Points: 44,711, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    7,972

    تشکرشده 6,443 در 1,460 پست

    حالت من
    Ashegh
    Rep Power
    358
    Array
    الهام جان ازت انتظارداریم پخته ترعمل کنی چون الان چندوقته که اینجایی ومیدونی قهرکردن ها وبچه بازی ها بیخودی زندگی ها روخراب میکنه

    خب شاید خسته بوده یااصلا حوصله نداشته...شمااول کیک روباخانواده میل میکردین بعد حاضر میشدی واسه خیاط
    بعدش هم وقت زیادهست...نیست!؟خدایی نیست؟توکه نمیخواستی همون شب بپوشی

    میدونی باید چکارمیکردی...باید وقتی گفت نمیریم نیگفتی باشه خوب هروقت تونستیم میریم...نه این که به مامانت بگی بیا بریم!!!اگه میخواست بری خودش میبردتت!!!
    توباید باخنده وبگوبخندجوروشاد میکردی تادرکنارپدرومادروشوهرت خوش بکذره...
    اشکال نداره این هم تجربه میشه واسه برنامه های بعدی
    الهام جان توروخدا یه کم پخته ترعمل کن...یه کم سیاست به خرج بده....نه به خاطر ماشین وخیاط و...این چیزها فاصله بندازی بین خودت وهمسرت...
    تاتوبیای این چیزهارویادبگیری من یکی دق میکنم

    باورکن منم اوایل همینجوربودم خیلی طول کشید تافهمیدم باید توی موقعیت های مختلف چکارکرد

    باید دیشب رواینقدرخوش میگذروندی واینقدرجلوی خانوادت ازش تشکرمیکردی تا دفعه بعد بیشترواست انجام بده...نه اینکه خاطره بد بجا بزاری!!!یادمه دوسال پیش هم روزتولدم باشوهرم دعوام شد نمیدونم بخاطرچی اما دیگه نزاشتم تکرار بشه....
    چون میدونستم واسش مهمه اونروز من خوشحال باشم واین خوشحالی رومدیون اون باشم...
    چون خودشون روتکیه گاه ما میدونن...مرد ماها میدونن...پس نباید این احساسشون خراب بشه...نه فقط واسه تولدها بلکه توی همه موقعیتها...توی تک تک ثانیه های زندگیت...پس خیلی مراقب باش
    عمر که بی عشق رفت

    هیچ حسابش مگیر...

  3. 2 کاربر از پست مفید paiize تشکرکرده اند .

    نادیا-7777 (چهارشنبه 26 فروردین 94), هم آوا (سه شنبه 01 اردیبهشت 94)

  4. #13
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 29 اردیبهشت 98 [ 09:11]
    تاریخ عضویت
    1391-2-29
    نوشته ها
    939
    امتیاز
    15,687
    سطح
    80
    Points: 15,687, Level: 80
    Level completed: 68%, Points required for next Level: 163
    Overall activity: 5.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    6,262

    تشکرشده 5,821 در 1,048 پست

    حالت من
    Ashegh
    Rep Power
    139
    Array
    دختر خوب

    ببخشید رک میگم عزیزم
    ولی این بچه بازیا رو درنیار

    اون با شوق و ذوق و برای اینکه شب تولدت رو خاطره انگیز و شاد کنه
    رفته کادو کیک گرفته اومده خونه بابات که در کنار پدر و مادرت باهم جشن بگیرین
    بعد تو یهو حاضر و آماده جلوش ظاهر شدی که بیا بدو بدو بریم خیاطی مانتومو درست کنه؟؟!!!

    یکم خودتو جای همسرت بذار ببین اینکارت درست بوده؟

    عزیزم معلومه هنوز پختگی لازم رو برای ازدواج و زندگی متاهلی نداری
    ایرادی نداره
    اینجا اومدن و مشاوره گرفتن برای همینه که این مهارتها رو یاد بگیری

    یاحق
    زندگی زیباست

  5. 3 کاربر از پست مفید نادیا-7777 تشکرکرده اند .

    elahenaz (سه شنبه 01 اردیبهشت 94), paiize (چهارشنبه 26 فروردین 94), هم آوا (سه شنبه 01 اردیبهشت 94)

  6. #14
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 06 دی 01 [ 17:36]
    تاریخ عضویت
    1393-3-15
    نوشته ها
    430
    امتیاز
    13,817
    سطح
    76
    Points: 13,817, Level: 76
    Level completed: 42%, Points required for next Level: 233
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    833

    تشکرشده 422 در 187 پست

    Rep Power
    64
    Array
    باور كنيد از روز ١٣بدر انقد مامانم به چشم خل بهم نيگا ميكرد و دلش بهم ميسوخت و همش با ترحم بام رفتار ميكرد به خاطر كار شوهرم،تحت فشار لودم ميخواستم كم نيارم...
    من هنوز فرق بين كوتاه اومدن و گذشت و كوچيك كردن خودمو نميدونم.همش اينارو جاى هم استفاده ميكنم.

    بهش اس ام اس دادم،گفتم ببخشيد ديشب ناراحت بودم نشد ازت تشكر كنم،خيلى زحمت كشيده بودى مرسى.
    گف تو ديوانه اى،و تو مامانت يه تعارف نكردى شب اينجا بمون،و...

    فك كنم تا يه مدت تلافى نكنه و قهر نكنه ول كن نيست

    يا راهي خواهم يافت
    يا راهي خواهم ساخت

  7. #15
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 29 اردیبهشت 98 [ 09:11]
    تاریخ عضویت
    1391-2-29
    نوشته ها
    939
    امتیاز
    15,687
    سطح
    80
    Points: 15,687, Level: 80
    Level completed: 68%, Points required for next Level: 163
    Overall activity: 5.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    6,262

    تشکرشده 5,821 در 1,048 پست

    حالت من
    Ashegh
    Rep Power
    139
    Array
    "بهش اس ام اس دادم،گفتم ببخشيد ديشب ناراحت بودم نشد ازت تشكر كنم،خيلى زحمت كشيده بودى مرسى."

    جان من خودت جملت رو بخونپ،اینم شد طرز تشکر کردن؟!!!

    اول بهش داری میگی دیشب ناراحت بودنم (یعنی از دستت ناراحت بودم و این تقصیر توا).... بعدش میگی( بخاطر اینکه ناراحت بودم از دستت) نشد ازت تشکر کنم

    ببخشید اینو میگم عزیزم
    ولی اگه من جاش بودم پیش خودم میگفتم:
    تشکر کردنت بخوره توو سرم....نخواستم اصلا تشکر کنی

    قبلش میومدی اینجا یه مشورتی میکردی بچه ها میگفتن لااقل چی بنویسی
    ضمن اینکه شما باید حالاکه نزدیک عروسی و رفتن توی زندگی مشترک و زیر یه سقفه،بلد باشی چجوری رفتار کنی و چی بگی و همش اینو اون بهت نگن چجوری رفتار کن و خط مشی بهت نشون بدن

    دختر خوبم
    زندگی متاهلی فقط عروسی کردن و مزدوج شدن نیست
    باید بلد باشی چجوری رفتار و برخورد کنی

    واقعا یه تعارف نزدید که شب بمون؟!
    اون خودش شب نمیموند ولی این حرف براش خیلی ارزش داشته که حدااقل نشون میدادید از اینکارش خیلی خوشحال شدید و دوست دارید بیشتر پیشتون بمونه

    ببخشید رک گفتم ولی وقت زیادی نداری برای کاملا پخته شدن
    یکم عجله کن
    عروست نزدیکه

    یاحق
    زندگی زیباست

  8. 2 کاربر از پست مفید نادیا-7777 تشکرکرده اند .

    paiize (چهارشنبه 26 فروردین 94), هم آوا (سه شنبه 01 اردیبهشت 94)

  9. #16
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    دوشنبه 03 اردیبهشت 03 [ 16:27]
    تاریخ عضویت
    1391-8-10
    محل سکونت
    جنوب
    نوشته ها
    1,565
    امتیاز
    44,711
    سطح
    100
    Points: 44,711, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    7,972

    تشکرشده 6,443 در 1,460 پست

    حالت من
    Ashegh
    Rep Power
    358
    Array
    پس اون ناراحت شده چون همون دیشب جلوی خانوادت واسه زحمتهاش تشکرنکردی
    آخ که نمیدونی چه فرصتی روازدست دادی!!!!
    اگه اینجورموقع ها جلوی خانوادت یاخانوادش بهش ارزش واحترام بدی تا آخرعمرنوکریتومیکنه!!!!

    خب معلومه معذرت خواهی اینجوری روقبول نمیکنه!!!توهنوز مردها رونمیشناسی؟؟؟؟
    بخدا همشون مثل هم دیگه ان...

    شوهرت دیشب کاربزرگی کرد کمترمردی میاد روزتولدش زنش این کارهاروبکنه...کمی قدر محبتهاشو بیشتربدون

    الهام جان من الان تقریبا یه هفته یاشاید هم ده روزه اصلا خنده ازروی لبهام نمیره کنار.....شوهرم میره زودی واسش دلتنگی میکنم واسش پیام میدم ...میخوادبره بوسش میکنم میاد همینجور...کلام عاشقانه ام روزیاد کردم...قربون صدقه اش میرم...واون هم کم نمیزاره!!!
    باورت نمیشه چقدراحساس آرامش دارم...چقدراحساس نزدیکی میکنم بهش.
    همیشه وقتی پستهای بالهای صداقت رومیخوندم که توی همه شرایط سعی میکنه دلبری کنه وبانازوعشوه باهمسرش خرف میرنه تعجب میکردم...میگفتم من نمیتونم اینجورباشم...ولی الان تونستم
    وواقعا رمز موفقیت همینه...دیدن شوهرت به عنوان مهترین آدم زندگیت اینکه ازهمه چی واست مهمترباشه...مطمن باش اگه این کارهاروکنی توهم واسه شوهرت میشی ملکه زندگیش...

    دیگه وقتشه این اخلاقت رودرست کنی که همش میخوای بهش ثابت کنی ازدستت ناراحتم یادلم گرفته ازت...بخدا اینها عشق وعاشقی نیست...زندگی نیست.
    حتی اگه هم ناراحت باشی ازش میتونی بازبون خوب همه چی روحل کنی
    امیدوارم متوجه شده باشی چه رفتاری مدنظرمه!

    - - - Updated - - -

    درضمن مادرها همه همینجوری ان...غصه بچه هاشون رومیخورن زیاد تحت تاثیرقرارنگیر...همشون فک میکنن لیاقت بچه هاشون بیشتره!!!
    این هم بستگی به توداره...مثلا میتونی بری الان به مامانت بگی چقدرشوهرم واسه تولدم زحمت کشید....اگه همیشه ازش تعریف کنی پیشش نگرانی های مادرت هم رفع میشه
    عمر که بی عشق رفت

    هیچ حسابش مگیر...

  10. 2 کاربر از پست مفید paiize تشکرکرده اند .

    نادیا-7777 (چهارشنبه 26 فروردین 94), هم آوا (سه شنبه 01 اردیبهشت 94)

  11. #17
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    دوشنبه 04 مهر 01 [ 02:59]
    تاریخ عضویت
    1393-11-15
    نوشته ها
    823
    امتیاز
    34,196
    سطح
    100
    Points: 34,196, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    3,683

    تشکرشده 2,882 در 761 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    235
    Array
    سلام دختر خوب

    من تاپیکای قبلیتونو نخوندم و خودمم تازه واردم و زندگیم مشکلات زیادی رو پشت سر گذاشته اما کمی هم روی نظر من تامل کنید

    اگر شما دختری هستی که هر از گاهی دوستانتونو میبینید و باهاشون در ارتباطید اما رفیق بازی نمیکنی و باهاشون جای بد و بدون هماهنگی همسرت نمیری

    اگر لب به مشروب تا حالا نزدی

    اگر پارتی به هیچ عنوان نمیری و نمیتونی این مهمونیها رو تحمل کنی

    اگر احترام بزرگتر را در هر صورت رعایت میکنی حتی اگه باهاتون بد صحبت کنن (و اگر خیلی بد رفتار و بی ادبن فقط احترام نگه میدارید شایدم لازم باشه محترمانه جواب بدید)

    به هیچ عنوان نمیتونی با این مرد خوشبخت باشی مگر اینکه مثل بعضی از خانمای اینجا که پولشونو محبتشونو جوانیشونو تا قطع ارتباط با خانواده میریزن پای همسر به ازای هیچی و بعدش میگن شوهرمه دوسش دارم ، احمق باشید

    اما اگه برعکس اینهاست

    یعنی تا حدودی رفیق بازید

    مشروب تا حالا خوردید یا حتی در جمع مشروب خورها هستید

    پارتی گاهی میرید (کاری نداریم با لباس پوشیده تر میریدو..)

    اگه قاطی کنید دیگه بزرگتر کوچیکتر سرتون نمیشه جواب محکم میدید

    پس مرد شما همین آقاست و شاید بعدها بیشتر م بخورن شما هم نمیتونی اعتراض کنی

    دوست دختر هم ممطمئنا میگیرن چون زیاد دیدیم و توی این تالار هستن که مثلا چون هنوز نامزدن یا مجرد دارن(البته اگه مجردن و دوست دختر دارن ولی رابطه ج ن س ی ندارن بعد از ازدواج میشه کنار گذاشت) پس بعد از ازدواج دیگه

    نخواهند داشت اصلا صحیح نیست (مخصوصا در دوران عقد و نامزدی اگه اهل دختر بازی باشن که بعدا مثل خییلی از مردای همین تالار دنبالش میرن) بازم شما نمیتونی ترکشون بدید

    در مورد اون تولدم

    پیشنهاد میکنم کتاب آداب معاشرت رو حتما بخونید

    ایشون منزل مادر شما مهمون بودن ، و این یکی از آداب معاشرته که مهمون حتی اگه بی حرمتی هم بکنه تا وقتی که منزل شماست باید احترامش حفظ شه

    در ضمن خیلی جالبه شما اینقدر که از نرفتن همسرتون پیش خیاط ناراحت شدید از رفتارای دیگه ایشون که جای تامل داره چندان ناراحت نیستید

    روز تولدتون منزل مادرتون هستید و میخواهید دور هم باشید و کیک بخورید و شام و.. بگید و بخندید حالا یکی اون وسط میاد میگه بریم پیش خیاط همین حالا ، بعدشم که مخالفت میشنوه ناراحت میشه میره توی اتاق!!!!

    آخر بچه بازی و بی احترامی بود

    درضمن من خودم به هیچ عنوان به همسرم اعتماد نداشتم الانم کامل ندارم و همیشه عذاب کشیدم تا اینکه اتفاقاتی افتاد و.. بهشون گفتم (چون همیشه فکر میکردم داره بهم دروغ میگه و نمیتونستم بفهمم چیکار

    میکنه اصلا نمیشناختمش) یا اعتماد منو جلب میکنه یا دیگه نمیتونم ادامه بدم و مثل احمق ها باشم و با فکر + و.. خودمو گول بزنم گفتم جلب کردن اعتماد با این کارهایی که تا حالا کردی اینطوریه: باید هزار تا حرف راست

    راست بگی تا من یکیشو باور کنم و بین این هزار تا حرف یکیشم نباید دروغ باشه

    میدونی چرا ، چون 4 سال بود هر کاری میکرد من میگفتم این منم که باید بهش اعتماد کنم تا اون خودشو بهم ثابت کنه یا درست رفتار کنه نتیجه این بود که هر چی اعتماد بیشتر خرابکاری بیشتر پررویی بیشتر

    بزرگترین تجربم الان همینه کسی که صلب اعتماد میکنه خودشم باید اعتماد طرف مقابلشو جلب کنه
    ویرایش توسط گیسو کمند : پنجشنبه 27 فروردین 94 در ساعت 09:43

  12. 2 کاربر از پست مفید گیسو کمند تشکرکرده اند .

    abi.bikaran (پنجشنبه 27 فروردین 94), هم آوا (سه شنبه 01 اردیبهشت 94)

  13. #18
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 06 دی 01 [ 17:36]
    تاریخ عضویت
    1393-3-15
    نوشته ها
    430
    امتیاز
    13,817
    سطح
    76
    Points: 13,817, Level: 76
    Level completed: 42%, Points required for next Level: 233
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    833

    تشکرشده 422 در 187 پست

    Rep Power
    64
    Array
    الان باز ديشب تنها پاشد رفت عروسى با باباش؟!
    خب شما بگين چيكار كنم الان،؟
    دقيقا دو هفته پيش اين اتفاق افتاد،با زبون خوش خودش گف ناراحت شدى؟ منم گفتم اره،چرا ميرى تو كه ميدونى ناراحت ميشم،بعد دليل اورد و از دلم در اورد.
    تا حالا هزار بار سر اين جريانا بحث كرديم.منم هرجا كه عروسى دعوتيم و نمياد نميرم تنها(كه دو جا تا خالا اومده فقط).
    پشت گوشيم سر سنگبن شدم فهميد ناراحتم،ولى اصلا تحويل نگرفت و رفت.
    كلا اين كار جديدشه همين كه ميبينه ناراحتى و سرسنگين اونم قيافه ميگيره.
    خب حالا بگين چه برخوردى كنم،؟! ناراحتيم كه مهم نيس،قهرمم كه مهم نيس،سر و صدام كه بلد نيستم و درس نيس.

    - - - Updated - - -

    الان باز ديشب تنها پاشد رفت عروسى با باباش؟!
    خب شما بگين چيكار كنم الان،؟
    دقيقا دو هفته پيش اين اتفاق افتاد،با زبون خوش خودش گف ناراحت شدى؟ منم گفتم اره،چرا ميرى تو كه ميدونى ناراحت ميشم،بعد دليل اورد و از دلم در اورد.
    تا حالا هزار بار سر اين جريانا بحث كرديم.منم هرجا كه عروسى دعوتيم و نمياد نميرم تنها(كه دو جا تا خالا اومده فقط).
    پشت گوشيم سر سنگبن شدم فهميد ناراحتم،ولى اصلا تحويل نگرفت و رفت.
    كلا اين كار جديدشه همين كه ميبينه ناراحتى و سرسنگين اونم قيافه ميگيره.
    خب حالا بگين چه برخوردى كنم،؟! ناراحتيم كه مهم نيس،قهرمم كه مهم نيس،سر و صدام كه بلد نيستم و درس نيس.

    اونم از ديشب رفته خوش گذرونده و نه ز زده نه اس.
    منم مبخوام اين دفعه هرجا عروسى بود تنها برم اگه نيومد

    يا راهي خواهم يافت
    يا راهي خواهم ساخت

  14. #19
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 06 دی 01 [ 17:36]
    تاریخ عضویت
    1393-3-15
    نوشته ها
    430
    امتیاز
    13,817
    سطح
    76
    Points: 13,817, Level: 76
    Level completed: 42%, Points required for next Level: 233
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    833

    تشکرشده 422 در 187 پست

    Rep Power
    64
    Array
    اون روز داشتم از دانشگاه ميومدم،
    حواسم به شوهرم بود از دور. داشت دم درشون لامپ وصل ميكرد.همونجا بابامم رد شد از دم درشون،بابامو كه ديد روشو كرد طرف ديگه و مشغول لامپ شد. بعد بابام رفت بهش سلام داد.
    امروزم مامانم غير مستقيم گف هرجا ادمو ميبينه زورش مياد يه سلام بده...

    خيلى ناراحتم،فك ميكردم همه چيز تموم شده...

    فك ميكنم چون خدارو شكر نكردم خدا داره اين نعمتو ازم پس ميگيره.ميترسم.ناراحتم،اصلا فكرشو نميكردم همه ش فيلم باشه.
    چون جلو من خيلى خوبه با خونوادم
    يعنى هنوزم كينه به دل داره؟؟!

    يا راهي خواهم يافت
    يا راهي خواهم ساخت

  15. #20
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    دوشنبه 03 اردیبهشت 03 [ 16:27]
    تاریخ عضویت
    1391-8-10
    محل سکونت
    جنوب
    نوشته ها
    1,565
    امتیاز
    44,711
    سطح
    100
    Points: 44,711, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    7,972

    تشکرشده 6,443 در 1,460 پست

    حالت من
    Ashegh
    Rep Power
    358
    Array
    تاوقتی مشکلات تووشوهرت حل نشه همین وضع ادامه داره...
    باورت میشه شوهرمنم همینجوریه...خسته شدم ازبس بهش گفتم اینکاروکن..احترام بزارو....رهاش کردم...توی تاپیکم نوشتم که مشکلاتی داشتم باهاش توی این دوسه هفته اما فقط یه بارباهاش صحبت کردم اون هم ازطریق اس.بهم گفت چشم
    منم دیگه کاری به کارش نداشتم شاید یه هفنهگذشت بعداون کاری روکه ازش خواستم انجام داد...بعد ازسه ماه تنهایی رفت خونه بابام اینها...
    باورکن شوهرمن هم توی سلام کردن همینجوریه..مخصوصا وقتی منوخودش مشکل داته باشیم

    حتی گاهی که باهم خوبیم هم همین رفتارهاروداره..مثل آدمهایی که بیمارن!!!

    میدونی من به چه نتیجه ای رسیدم اینکه شوهرم مدام درحال مقایسه کردنه...درحال تجزیه وتحلیل کردن رفتارها وگفتارهای منه!!!
    بعدازچهارسال هنوز خیالش ازمن راحت نیست...هنوز حس میکنه الویت اولم خانوادم هستن....هنوز کمبودهایی روحس میکنه...

    ومیدونم حق داره...من خیلی بی تجربگی کردم توی این چهارسال...پس میدونم زکان زیادی هم لازمه واسه درست کردن همه چی.

    الان چندوقته تمرکزم فقط روی ترمیم رابطه مونه...ازعشق ومحبت واسش کم نمیزارم.
    اتفاقی بیفته اول اونو درنظر میگیرم...مخصوصا اگه راجع به خانوادم باشه...حق رومیدم بهش
    خلاصه فقط دارم اونو میبینم...ومیخوام اینو بفهمه...عجله ای هم ندارم...دلخوری هم پیش میاد...بی احترامی به خانوادم پیش میاد اما تسلیم نمیشم

    اینها روگفتم که فکرنکنی فقط توازاین مشکلهاداری...اما باید زودتربه خودت بیای

    درمورد اون جشن عروسی هم حق داشت بره...توانگاراصلا تاپیک رفنارجراتمندانه رونخوندی؟خوندی؟
    به حق وحقوقش احترام بزار تااونم بزاره...
    اشتباه ازتویه که نمیری عروسی...هرجا بهت اجازه دادوراضی بود برو...این چه حذف بچه گانه اییه که چون من نمیرم اون هم نباید بره...درضمن اون مرده...اجازه اش که دست زنش نیست...حق واختیاری هم داره خب!!
    عمر که بی عشق رفت

    هیچ حسابش مگیر...


 
صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. ایستگاه کنجکاوی ( در مورد نفر قبلیت کنجکاوی کن)
    توسط کنجکاو در انجمن سرگرمی و تفریح
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: پنجشنبه 11 شهریور 89, 10:23
  2. عرفان داروی دردهای بی‌درمان
    توسط پندار در انجمن ادبیات و عرفان
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: پنجشنبه 05 آذر 88, 00:02
  3. تاثیر بیماری‌های روانی بر الگوی خرید
    توسط Niloo55 در انجمن وسواس
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: جمعه 12 تیر 88, 09:17

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 08:21 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.